هفت لشکر از جمله نمونه های «طومار جامع نقالان» در عهد قاجار است که به وسیلة نقالی گمنام در سال 1292 هجری قمری کتابت شده است. هفت لشکر در اصل نام یکی از نبرد- روایت های مشهور نقالی است که از روی شهرت و رواج بر یکی از طومارهای جامع نقالان نیز اطلاق شده است. جنبة روایی متن، عامل پیوستگی و ارتباط ادبیات و نمایش است. روایت داستان با حرکات نمایشی و قرار گرفتن راوی به جای اشخاص مختلف و تقلید حالات و حرکات آنان، روایت داستانی را به سمت روایت نمایشی هدایت می کند که به آن «داستان گویی نمایشی» گفته می شود. در این میان، گرچه نقال، در روایت خود به الگوپذیری از نقل های کهن نظر داشته است، امّا دخل و تصرف های ذهنی- ساختاری او، زمینة جهت دهی نمایشی متن را فراهم ساخته است. بنابراین ظرفیت های نمایشی طومارها، ما را بر آن داشت تا در این مقاله به بررسی ساختار نماشی طومارجامع بپردازیم. براین اساس، در ابتدا با تعریف ساختار نمایش دراماتیک و بیان تفاوت میان این ساختار و ساختمان روایی طومار مورد نظر، درصدد تبیین الگوی ویژه-ای برآمدیم. نتایج حاصل از این پژوهش در نهایت ما را با کاربرد الگوی ساختاری بارت به شکل روایت و حوادث تودرتو به عنوان «اپیزود»، ساختمان نمایش رویدادگرای «روایت در روایت» و متفاوت با درام اوجگاهی در طومار جامع نقالان رهنمون ساخته است که به شکل جدول و نمودار نمایشی- روایی نشان داده شده است. این الگوی نمایشی، ساخت مایة نمایشی خود را در قالب افزایش کنش و بر هم افزود نقش ویژه ها بر روایت اصلی در قالب نمایش رویدادگرا آشکار ساخته است. همچنین بهره گیری از رویدادهای همگرا و گسترش نمایش در عمق و توجه مخاطب به چگونگی حوادث در طول درام به جای تمرکز بر پایان آن، از جمله ویژگی های تعلیقی برآمده از این نوع ساختمان نمایشی است.