آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

در سال های اخیر، اقتباس به عنوان شاخه ای جدید در نقد ادبی مورد توجه منتقدین قرار گرفته است. در ایران نیز اقتباس های مختلفی از آثار ادبی ایرانی و خارجی در چند دهه اخیر انجام گرفته است. پلّه آخر (۱۳۹۲) به کارگردانی علی مصفا یکی از جدیدترین آثار اقتباسی و برگرفته از داستان معروف «مردگان» (۱۹۱۴) اثر جیمز جویس (۱۸۸۲-۱۹۴۱) است. در این مطالعه، با استفاده از تئوری کانون دید ژرار ژِنِت، به دنبال بررسی تغییر روایت از متن نوشتاری به فیلم و پیامدهای آن خواهیم بود. تئوری کانون دید ژِنِت، با معرفی سه نوع کانون دید بیرونی، درونی و صفر و همچنین چهار نوع روایت با توجه به سطح و رابطه راوی با داستان، ابزار مناسبی برای مقایسه اثر ادبی و فیلم اقتباسی در قالبی روایت شناسانه است. بنابراین، مطالعه حاضر سعی دارد با بررسی این تغییرات در روایت «مردگان» و پلّه آخر و با تکیه بر تئوری کانون دید، درباره علل و نتایج آن ها به بحث و نتیجه گیری بپردازد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که تأثیر آگاهانه یا ناخودآگاه اقتباس کننده مذکر بر نوع روایت، باعث کم رنگ شدن نقش لیلی و هم ذات پنداری بیشتر مخاطبان با قهرمان منفعل این فیلم، یعنی خسرو شده است. علی رغم روایت پیچیده داستان فیلم، قضاوت در مورد شخصیت های فیلم برای مخاطب توسط این تغییر در روایت آسان شده است.

تبلیغات