در طول سالیان بعد از انقلاب، برای تحقق خط مشی تحول علوم انسانی، برنامه ها و اقداماتی برنامه ریزی و اجرا گردید. ازاین رو بعد از گذشت چند سال از اجرای این برنامه های عمومی، ارزشیابی عملکرد آن ها در راستای ارائه بازخور و ایجاد بهبود در خط مشی تحول علوم انسانی ضروری می نمود. ازآنجاکه کنکاش پیرامون پژوهش های صورت گرفته در باب ارزشیابی این برنامه ها نشان داد که این حوزه از فقر پژوهشی رنج می برد، لذا لازم بود در ابتدا با غور در سیاست های کلی نظام و بیانات رهبر انقلاب، با تمسک به روش تحلیل مضمونی، مؤلفه های تحول علوم انسانی استخراج گردند. سپس این مؤلفه ها در چارچوب تحلیل اهمیت-عملکرد مورد بررسی قرار گرفت تا بتوان ارزشیابی عملکردی از خط مشی تحول علوم انسانی به دست آورد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که اولاً علی رغم تأکید جدی و مکرر سیاست های کلی نظام بر تحول علوم انسانی، متأسفانه این خط مشی تاکنون اولویت جدی دستور کار خط مشی گذاران مربوطه نبوده است. ثانیاً مبتنی بر تحلیل اهمیت عملکرد، اولویت کنونی خط مشی تحول علوم انسانی، تمرکز بر روی مؤلفه هایی چون «ابتناء نظریات علوم انسانی بر مبانی اسلامی»، «جذب افراد مستعد و باانگیزه به علوم انسانی»، «آموزش علوم اسلامی موردنیاز به دانشجویان علوم انسانی»، «تبیین اهمیت علوم انسانی برای مسئولین»، «همسازی علوم انسانی با فرهنگ ملی و اسلامی»، «تدوین تعداد کافی کتاب های درسی در حوزه علوم انسانی اسلامی» و «تقویت اعتمادبه نفس ملی» هست. مقایسه این مؤلفه ها با نقاط تمرکز برنامه های کنونی خط مشی تحول علوم انسانی، حاکی از تمرکز سیاستی بر نقاط غیر اولویت دار است