از سال شکست مسلمانان 1857م در مقابل استعمار بریتانیا و همچنین عوامل دیگری از جمله «سقوط خلافت عثمانی»، «خرافات و بدعت های متصوفه» و «اذیت و آزار بریتانیایی ها» باعث تشدید درگیری مسلمانان با هندوها شد و در همین راستا با ایجاد حرکت های تقابلی، نوعی جنگ نرم به نام تبلیغ برای تقویت و انسجام بنیه دفاع دینی مسلمانان در قبال دو جبهه تبشیر و هندو در بین مسلمانان شکل گرفت که «جماعت تبلیغ» به سرپرستی محمد الیاس کاندهلوی از علما و محدثین سنی حنفی وابسته به مکتب کلامی ماتریدیه، یکی از آنان بود. این حرکت که بیش از هر چیز دغدغه تغییر را در سر می پروراند، با الهام از ایدئولوژی سه مجدد و با استفاده از طریقه عرفانی، تجربه جدیدی از تکنولوژی قدرت (اجرای شریعت، نهاد خودفرمانده و خودسازمان ده) را سامان داد. اندیشه دینی این جریان بر خلاف ادعای خود آمیخته با سیاست است که امر سیاسی آنان نزدیکی به قدرت با استفاده از ابزارها و روش های ساده همانند مسجد، نیروی انسانی رایگان و هزینه های شخصی است.
جماعت تبلیغی، از پرنفوذترین و فراگیرترین جریان های اسلامی معاصر در شبه قاره هند و کشورهای مجاور است که هدفی تبلیغی دارد. این جریان از منطقه ای در نزدیکی دهلی آغاز کرد و به تدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و سایر کشورها گسترش یافت. سؤالی که این تحقیق در پی پاسخگویی به آن است، این است که آیا سیاست در جنبش جماعت تبلیغ به معنای رایج امروزه، در کشورهایی مانند جهان سوم که اغلب فرآیند دولت ملت سازی را به صورت ناقص طی کرده اند، مصداق دارد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که تبلیغ در کشورهای جهان سوم در طول فرآیند دولت ملت سازی متأثر از رقابت و روابط مذهبی است. بر این اساس، بعد سخت افزاری جماعت از قبیل ساختارهای گروهی و تأسیس مراکز و نهادهای وابسته به آن، نمود بیشتری داشته است؛ به ویژه پس از رویداد «11 سپتامبر 2001» و به دلیل ارتباطات برون مرزی و پیوست با کشورهای بحران ساز در امنیت بین المللی - به دلیل همان رقابت مذهبی- ریشه در ساختار داخلی و عوامل خارجی و برخی موارد برخاسته از ذهن توهم نگر دارد.