گاه جدل بی حاصل و غیرکاربردی در زمینه معنا به مباحثی چون ترجمه افراطی کواین کشیده می شود که در آن، معنا نه طی تعامل بینافردی، بلکه به صورت رفتارشناسانه و طی ارتباط میان عمل و بافتار حاصل می شود و معنا دست نیافتنی تصویر می شود. در این میان، فیلسوف اسپانیایی، خوزه اورتگا ی. گاست کمی از این فضای منطقی محض دوری می گزیند: وی هرچند همه امور بشری را در عین محتمل بودن دست نیافتنی می شمارد، نسبیت عام حاکم بر ارتباط درون زبانی و بینازبانی را پذیرفته و بسط می دهد و تعامل زبانی را عامل مفاهمه گویش وران زبان می داند. به زعم وی، سهل و ممتنع بودن برقراری ارتباط باعث تن دادن ساده و بی پیرایه آن به تحلیل نمی شود و ترجمه نیز باری افزون بر ارتباط نخستین بر گردن مترجم می گذارد تا در فضای سکوت زبانی وارد شود و با ناگفته ها انتقال معنا کند. این مقاله ضمن تبیین و تحلیل نقادانه تفصیلی آرای مذکور، الگوی ترجمانی ارائه شده از سوی اورتگا را به تصویر می کشد و کاربرد آن را در عمل ترجمه بررسی می کند. در پایان و پس از مداقه در این نظرات می توان نتیجه گرفت که توجه فراوان اورتگا به بافت و کلان اندیشی نظری وی گاهی باعث می گردد که اهمیتی شاید بیش از واقع به ناگفته های درون و بینازبانی داده شود و برای مترجم نقشی برسازنده و ابداع گر قایل شود که شاید در مورد ترجمه ادبی صادق باشد، ولی نادیده گرفتن اینکه بخش اعظم عمل ترجمه در حیطه متون غیرادبی است، نقش و رسالت مترجم را دچار انحراف و دگرگونی بسیار