در سراسر تاریخ ادبیات فارسی، کمتر شاعری را می توان یافت که به اندازة انوری دچار تناقض گویی بوده باشد. روشن ترین نمونة تناقض گویی های این شاعر در رویکرد دوگانه وی به تصوف دیده می شود. درون مایة اشعار انوری در قصاید و مقطعات، با غزلیات و رباعیات تفاوت زیادی دارد؛ همان شاعری که در قصاید و مقطعات به مدح گویی و هجوکردن پرداخته، در غزلیات و برخی از رباعیات، چهره ای عارفانه از خود نشان داده و دم از قلندرصفتی زده است. تناقض گویی های فراوان انوری به ویژه در زمینة تصوف موجب شده است، خوانندة اشعار این شاعر نتواند دربارة شخصیت و نیز اشعار او داوری دقیقی داشته باشد. در مقالة پیش رو، با رویکردی تحلیلی- توصیفی، دیدگاه های متناقض انوری درباره تصوف و ریشه این دوگانگی ها بررسی شده است. به نظر می رسد، دورة شاعری انوری بیش از هر عامل دیگری در ایجاد این دوگانگی ها تأثیرگذار بوده است؛ معمولاً در آثاری که به سبک بینابین یا سبک دورة گذار نوشته شده اند، گونه ای آشفتگی سبکی دیده می شود. این دوگانگی ها نه تنها در اشعار انوری، بلکه در اشعار دیگر شاعران سده ششم نیز کمابیش وجود دارد؛ بر این اساس، نمی توان نفوذ مضامین صوفیانه را در اشعار انوری، لزوماً گواهی بر گرایش وی به تصوف دانست.