آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

توسعه به مثابه صفتی که بیانگر کم و کیف هر جامعه و دوره تاریخی است و در حوزه های وسیع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در مقیاس های کلان (نظام)، میانی (نهادی و سازمانی) و خرد (کنشگری) قابل شناسایی و احصاء است به رغم قوت ها و توانمندی هایی که با خود دارد آسیب ها و مسائلی را هم همراه دارد، که آن را دچار اختلال و ناپایداری هایی می کند. این اختلال و ناپایداری در کشورهایی که فرآیند توسعه شان متأثر از جوامع دیگر و پارادایم های فکری بیرونی بوده بیشتر بوده است. و مهم تر این که این وضعیت در حوزه اجتماعی که قلمرو توسعه اجتماعی را تشکیل می دهد، نمایی بیشتری دارد. در این مقاله به چرایی غفلت از توسعه اجتماعی، ناپایداری و آسیب های آن در پرتو گفتمان های جدید و تازه ای که در نوشته های توسعه مطرح شده اند چون گفتمان پسا استعماری، پسا توسعه ای و توسعه جایگزین و نیز تجربه عملی و پیامدهایی که سیاست ها و برنامه های توسعه ای از حیث اجتماعی در پی داشته اند استفاده می شود. فرض بنیادی این مقاله این است که امر اجتماعی و به تبع آن توسعه اجتماعی مورد غفلت قرارگرفته و نگاهی تقلیل گرایانه در بحث های توسعه وجود داشته است. به گونه ای که توسعه اجتماعی را در مقام نظر معطوف به رفاه اجتماعی در معنای حداقلی آن و از حیث سیاستی معادل با تدارک خدمات رفاهی و پاسخ به نیاز های اساسی دانسته و یا این که پسماند امر اقتصادی و سیاسی تلقی شده است.

تبلیغات