آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۱

چکیده

اندیشیدن درباره ی مرگ و سخن گفتن از آن یکی از بن مایه های رایج در ادبیات و جریان اندیشگانی یک قوم است. ادبیات هر ملت زمینه ای مناسب برای بازتاباندن و شناسایی اندیشه های ایشان درباره ی مرگ خواهد بود. از سوی دیگر به دلیل ناشناخته بودن ماهیت این پدیده، پیوسته، دیدگاه های اندیشمندان مختلف با یکدیگر متفاوت و گاه متناقض بوده است. بررسی تطبیقی نگرش اندیشمندان گوناگون درباره ی مرگ، حقایق بسیاری را بر ما آشکار می کند که در بررسی جداگانه ی اندیشه ی ایشان، کمتر مجال بروز می یابد. در این جستار کوشیده ایم با رویکردی تطبیقی، به بررسی این پدیده، از دیدگاه خیام، رباعی سرای توانمند قرن پنجم هجری و عطار نیشابوری، شاعر و عارف توانمند قرن ششم بپردازیم. بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو شاعر درباره ی مرگ نشان دهنده ی این نکته است که اگرچه هر دو در برخی مسائل، مانند همگانی دانستن مرگ برای همه ی افراد، سرگشتگی دو شاعر در برابر مرگ، تأکید بر ناتوانی بشر از ارائه ی راه چاره برای مرگ و... اندیشه های همگون دارند، در برخی موضوعات نیز با یکدیگر اختلاف دیدگاه دارند؛ برای نمونه عطار افزون بر مرگ طبیعی، به دو نوع مرگ ارادی و مرگ عارفانه عاشقانه قائل است؛ نومیدی مطرح شده در اشعار خیام، در اندیشه ی عطار جایگاهی ندارد؛ مرگ اندیشی عطار بیشتر التزام به توبه و به ندرت، التزام به لذت جویی را بایسته می داند، در حالی که در اندیشه ی خیام، بیشتر تأکید بر لذت جویی و کمتر التزام به توبه است.

تبلیغات