دو مؤلفه ایران و تشیع مهمترین عناصر تشکیلدهنده فلسفه اشراق سهروردی محسوب میگردند. میان سهروردیشناسان نزاع بزرگی وجود دارد که آیا فلسفه او تابع تفکر سیاسیش است یا طرح سیاسی وی منبعث از فلسفه اشراق اوست. حقیقت اینست که سهروردی تنها فیلسوف اسلا می است که فلسفهیی انضمامی و عینی تدوین کرده و فهم آن فلسفه بدون آیین سیاسی او مقدور نخواهد بود. گرچه نگارنده کوشیده تا در این مقاله نشان دهد که اندیشه سیاسی سهروردی متأثر از فسفه اشراق اوست اما باید اذعان داشت که در فلسفه انضمامی او این دو مهم آنچنان درهم تنیده و بهم آمیخته اند که تفکیک صریح و مرزبندی خطی بین آنها بسیار دشوار است.
سهروردی به چه دلیل به فلسفه اشراق روی آورد؟ آیا تأملات و دغدغه های سیاسی سبب گرایش او به اینگونه فلسفه شده است؟مسیر مسافرت سهروردی از زنجان به مراغه، اصفهان، ماردین، دیار بکر و حلب نشان از نفوذ گرایش باطنی و گنوسیستی است. آیا این سیر اتفاقی است؟ این نکته را نباید از نظر دور داشت که کتاب حکم¥ الاشراق و اندیشه سیاسی وی در فاصله سالهای 578 تا 587 (یعنی زمان قتل او) و در سرزمینهایی فراهم میآید که تفکر باطنی در آنها حکمفرماست.
بهر روی تتبع در میزان تأثیر فلسفه اشراق بر سیاست سهروردی یا بالعکس، توجه سهروردیشناسان را بخود جلب کرده و هرکدام از منظری بدان نگریسته اند. سهروردی غایت طرح سیاسی ـ اشراقی خود را رسیدن به دوران و جامعهیی نورانی و بدور از ظلمت عنوان میکند که بدون حکیم متوغل و صاحب حکمت ذوقی و بحثی معنایی ندارد. برخلا ف فارابی، سهروردی سیاست را با مدینه و انواع آن پیوند نمیزند و از فضایل و تدبیر و عدالت سخنی بمیان نمیآورد. آیین سیاسی او بر حکمت اشراق و «تدبیر الا هی» و ارتباط با «عالم غیب» و «الهام از عالم برتر» استوار است، لذا تنها سیاست بر حق در اندیشه وی، سیاستی است که در آن «الـحـاکم بأمـرالله» حاکم بـوده و «امـر الـهی» جـاری باشد.
تفکر سیاسی سهروردی از اندیشه یونانی کاملا ً فاصله گرفته و بر بنیاد اندیشه اسلا می و ایرانی، یعنی آموزه نبوت و معجزات و کرامات انبیاء و ائمه و اولیاء و فرّه و خُرّه کیانی پادشاهان ایرانی مبتنی گردیده است، بـهمین روی سـهـروردی مـؤسـس آمـوزه سیاسـت ایرانی ـ اسلا می در میان فیلسوفان اسلا می است.