این پژوهش تلاش می کند حس آمیزی را بر بنیان نگاهی شناختی به ساختار زبان، مورد بررسی و بازکاوی قرار دهد. بنیان نظری این تحقیق بر نظریات جوزف استرن، معناشناس؛ استفان اولمان، زبان شناس و آزگود دانشمند روان شناس استوار شده است. نویسنده از این رهگذر تلاش می کند تا ماهیت این عنصر زبانی را از استعاره تبیین و بر فرایندهای ادراکی و تاثیرات عاطفی و ذهنی گوینده هنگام کاربرد حس آمیزی تاکید کند. از این رو پس از طرح و تشریح فرایند شکل گیری حس آمیزی، آن را به عنوان یک مقوله ادراکی و عصب شناختی مورد بررسی قرار داده، ساخت و ساختار حس آمیزی را با ذکر نمونه هایی از ادب فارسی تشریح می کند. آنگاه پدیده حس آمیزی در هنر و پدیده های زبانی (شعر و نثر) مورد بازکاوی قرار می گیرد. دستاورد علمی، پژوهش حاکی ازاین مطلب است که حس آمیزی به لحاظ ماهیت، استعاره ای است که در آن از یک مقوله ادراکی به مقوله ادراکی دیگر نوعی انتقال معنی، بربنیان تشابه و تداخل دیده می شود. این مسئله ریشه در ساختار استعاری و نظام گزینشی تفکر انسان دارد. همین امر سبب می شود که حس آمیزی در شاخه های گوناگون هنر از جمله سینما، نقاشی و موسیقی فراوان به کار گرفته شود. مکتب های ادبی نیز به حسب ایدئولوژی و تفکر گروهی خود، از حس آمیزی نه فقط برای تصویرآفرینی، بلکه برای انتقال معنی و تاثیر ادراکی بر مخاطب به گونه های متفاوتی بهره می گیرند.