در زبان طبیعی به کلماتی، از قبیل «احمد»، «سقراط» و ... اسم خاص می گوییم. اگر کلمه های موجود در زبان را مجموعه ای از نمادها بدانیم، آن گاه یک نظریه سمانتیکی طرح می گردد، تا منظور از این نمادها را روشن سازد. در برخورد با مساله سمانتیک اسم خاص، دو (رهیافت توصیفی و غیر توصیفی) وجود دارد.در نظریه های توصیفی اسم خاص، که فرگه، راسل و سرل، از جمله طرفداران آن می باشند، محتوای سمانتیکی یک اسم خاص، با یک توصیف معین، یا دسته ای از توصیف ها، معادل است. اما از نظر میل، یک اسم خاص، هیچ گونه محتوای ضمنی (وصفی) نداشته و معنای آن همان شیئی است که آن اسم به آن اشاره می کند. همچنین کریپکی نظریه های توصیفی را نقد و رد می کند. از نظر او معنای یک اسم خاص به هیچ وجه شامل محتوای توصیفی، نمی باشد. با کمی تسامح می توان کریپکی را نیز طرفدار نظریه میل دانست. نظریه غیر توصیفی اسم خاص با مشکلاتی روبرو است. از جمله آنکه: تفاوت آگاهی بخشی برخی اینهمانی ها چگونه توجیه می شود؟ و شرایط صدق جمله های شامل اسنادی گرایشی، به چه صورت است؟ همچنین معناداری اسامی تهی چگونه توجیه می شود؟سعی میل گرایانی چون کریپکی، سمن و براون بر آن است تا راه حلی برای این مسایل بیابند. در این مقاله این راه حل ها، تشریح و مورد نقد و ارزیابی قرار خواهند گرفت.