آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

علم منطق در جهان اسلام همانند دیگر شاخه‏هاى علوم و فلسفه در قرون وسطى کاملا غربى [یونانى] است و با فلسفه شرقى [فلسفه هندوچین] هیچ گونه ارتباطى ندارد. این منطق همان گونه که توسط مکتب ارسطوئى متاخر یونانى حفظ و منتقل شده بود، تماما به تقلید از سنت‏یونانى کلاسیک توسعه یافت. مقاله حاضر ترجمه مقاله کوتاهى است از دانشمند برجسته آلمانى; نیکلاس رشر که تکامل منطق را در جهان اسلام از نقطه شروع آن در اواخر قرن هشتم [قرن دوم هجرى] تا افول آن در قرن شانزدهم میلادى [قرن دهم هجرى] به اختصار و تنها با ذکر مهمترین گرایشها، شخصیتها و موفقیتها شرح مى‏دهد.

متن

مقدمه مترجم

«نیکلاس رشر» منطقدان معاصر آلمانى و استاد دانشگاه پیتسبورگ امریکا که از مشاهیر صاحب نظر در منطق جدید نیز محسوب مى‏شود از معدود منطقیون غربى است که بررسى و مطالعه عمیقى در تاریخ منطق و به ویژه تاریخ منطق در جهان اسلام داشته است. کتاب مشهور و مفصل وى تحت عنوان «تاریخ منطق عرب‏»، (The Development of Arabic logic) بى شک از مراجع مهم و معتبر در بررسى این دوره از تاریخ منطق محسوب مى‏گردد. این دانشمند برجسته علاوه بر کتاب مزبور قریب بیست کتاب و مقاله ارزشمند دیگر نیز در این زمینه منتشر نموده است. مطالعه آثار ارزشمند نیکلاس رشر ما را به این نکته مهم و اساسى رهنمون مى‏شود که بررسى آراء منطقى در جهان اسلام در صورتى مى‏تواند مثمر ثمر و مفید فایده قرار گیرد و ابداعات و نوآوریهاى منطقیون مسلمان را در دسترس متفکران امروزه منطق قرار دهد که با یک دید و رویکرد تاریخى - تطبیقى صورت گیرد. مقاله زیر که ترجمه آن اینک از نظر خوانندگان محترم مى‏گذرد مقاله کوتاهى از این دانشمند برجسته است که در «دایرة المعارف فلسفه‏» پل ادواردز چاپ شده و نگاهى گذرا و در عین حال جامع به سیر منطق در جهان اسلام دارد.

اطلاعات مربوط به نویسندگان خاص را در کتاب تاریخى «کارل بروکلمن‏» به نام «تاریخ ادبیات عرب‏» مى‏توان یافت.

انتقال منطق یونانى به جهان اسلام

مسلمانان پس از فتح سوریه و عراق با تعالیم یونانیان آن گونه که در نزد فرقه‏هاى مسیحى به ویژه «نسطوریان‏»، «منوفیزیان‏» یا «یعقوبیان‏» تبلور یافته بود، ارتباط پیدا کردند. این فرقه‏ها مراکزى مثل «انطاکیه‏»، «ادسا»، و «نصیبین‏» را جایگزین تحقیقات هلنیستى اسکندریه نموده بودند.

بنابراین نخستین نویسندگان منطق به زبان عربى دانشمندان مسیحى سورى بودند و مطالعات منطقى آنها که کاملا مرتبط با علم طب بود به زبان عربى ترجمه شد و زمینه ساز پیشرفت و توسعه منطق در جهان اسلام گردید. گزارش کنندگان سورى منطق ارسطو به ترتیب معمول و متعارف زیر به مطالعه آثار منطقى پرداختند.

Isagoge (اثر فرفوریوس Categories, Poetics, Rhetoric, De - siphisticis Elenchis, Topics, posterior AnalyticsPrior Analytics, De - Interpretatione,

این نه اثر به عنوان نه بخش متمایز منطق مورد نظر قرار گرفت که هر بخش بر متن استاندارد خویش مبتنى است. ساختار مزبور از منطق ارسطوئى مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت و منجر به سازمان و ترتیب زیر در موضوع منطق گردید.

بخش/ نام عربى/ متن اصلى

(1) مقدمه/ الایساغوجى، Isagoge /(al-isaghuji)

(2) مقولات/ المقولات، Categories /(al-maqulat)

(3) تعبیر و تفسیر/ العباره، De-Interpretatione /(al-ibarah)

(4) تحلیل/ القیاس، prior Analytics /(al- qiyas)

(5) برهان/ البرهان، Posterior Analytics /(al- burhan)

(6) جدل/ الجدل، Topics /(al-jadal)

(7) سفسطه/ المغالطه، De sophistics Elenchis /(al- mughalitah)

(8) خطابه/ الخطابه، Rhetoric /(al-khitabah)

(9) شعر/ الشعر، poetics /(al-shir)

به تمامى این مجموعه به عنوان «نه کتاب منطق‏» و گاه به عنوان هشت کتاب ) ارجاع و (باستثناى poetics یا Isagoge اشاره شده است.

چهار مقاله (کتاب) اول، تنها مقالاتى بودند که قبل از سال 800 میلادى به زبان به سریانى و قبل از سال 850 میلادى [234 ه] زبان عربى ترجمه شدند و با نام «کتب چهارگانه‏» موسوم گردیدند. این کتابها موضوع مطالعات منطقى در برنامه تحصیلات بنیادى آکادمیهاى سورى تلقى مى‏شدند. ترجمه‏هاى عربى مقالات منطقى ارسطو و ترجمه تحقیقات و شروح یونانى این مقالات زمینه را براى اولین نویسنده فیلسوف عرب زبان‏«یعقوب بن اسحاق کندى‏» (805-873)[189-257]فراهم آورد. نوشته‏هاى وى درباره متون منطقى ارسطو شاید اندکى تفصیلى‏تر از نوشته‏هاى اجمالى دیگر نویسندگان باشد.

مدرسه بغداد

در اواخر قرن نهم و قرن دهم میلادى منطق تنها در مدرسه منطقیون بغداد متمرکز و منحصر شده بود. بنیانگذاران این مدرسه از اعضاى یک گروه کاملا متشکل از مسیحیان سورى بودند که شامل معلمانى چون «ابوبشرمتى بن یونس‏» و معلمان آنها مى‏باشد. ادامه دهندگان principal ] »و پیروان تعالیم این مدرسه، «یحیى بن عدى‏» شاگرد متى بن یونس و شاگردان وى و شاگردان این شاگردان بودند. در واقع تمامى این افراد به استثناء «ابونصر فارابى‏» که یک مسلمان بود از مسیحیان نسطورى بودند.

ابو بشر متى بن یونس(870-940)[254-324] اولین متخصص در مطالعات منطقى بود که در «منطق‏» به عربى مقاله نوشت. وى اولین ترجمه عربى مقالات (برهان) Posterior Analitics ] »و (شعر) Poetics را ارائه نمود. وى همچنین چندین شرح بر آثار منطقى ارسطو مثل شرح «ثامسطیوس‏» بر کتاب Posterior Analytics ] »را نیز ترجمه نموده است. علاوه بر این وى خود مستقلا چندین شرح و مقاله نوشته است که متاسفانه در دسترس نیست.

ابو نصر فارابى(950-870)[253-334] شاید مهمترین منطقدان عالم اسلام باشد، شروح وى که فقط بخشى از آنها باقیمانده شامل شرحى تفصیلى و کامل از ارغنون ارسطو است. تمامى منطقدانان پس از وى حتى افرادى همچون ابن سینا که در مقابل تاثیر و نفوذ فارابى موضع گرفته‏اند، ارسطو را از دیدگاه و منظر فارابى مطالعه نموده‏اند.

از میان نکات برجسته و قابل توجه خاصى که در شروح فارابى مطرح شده مطالب زیر را مى‏توان برشمرد:

1- تاکید جدى بر تنظیم، ترتیب و چینش حدود به عنوان یک اصل در تحویل قیاسات.

2- توسل و ارجاع فراوان به قیاسات غیر حملى مثل قیاسات اتصالى و انفصالى.

3- بحثى استادانه در استفاده استقرائى از استنتاج قیاسى به ویژه استفاده از قیاس حملى در استدلال تمثیلى.

4- بحثى تفصیلى در مساله «امکان استقبالى‏» و ارائه تفسیرى از فصل نهم کتاب عبارات، (De Interpratione) ارسطو (بسیار قبل از طرح نظریه پیترآبلارد که بر اساس این تفسیر صدق قبلى و پیشینى امکان استقبالى نفى نمى‏گردد.

یحیى بن عدى(893-974)[277-358] که منطق و فلسفه را نزد ابوبشر متى بن یونس و ابونصر فارابى فرا گرفت. وى نه تنها آثار یونانى را از زبان سریانى به زبان عربى ترجمه کرد، بلکه نیمى از منطقدانان مسلمان قرن دهم را نیز آموزش داد. ابن عدى آثار مستقلى نیز از جمله شرحى بر مقاله «تحلیل اول‏»، (prior Analytics) با توجهى خاص به قیاسات موجهه نوشته است که تقریبا هیچیک از آنها در دسترس نیست. سه موفقیت اصلى مدرسه بغداد عبارتند از:

1- تکمیل مجموعه ترجمه‏هاى عربى از آثار منطقى یونان.

2- شروح و تفاسیر استادانه فارابى (و احتمالا دیگران) بر مقالات منطقى ارسطو.

3- مطالعه‏اى استادانه در پاره‏اى از مباحث منطقى غیر ارسطوئى توسط متى بن یونس و فارابى مثل، نظریه شرطیات یا قیاسات اتصالى و انفصالى در امتداد مسیرى که پیش از این در آثار منطقى «بوئتیوس‏» یافت مى‏شود و همچنین تحویل و تبیین قیاسى استدلال استقرائى.

ابن سینا و تاثیر وى در منطق

على رغم از بین رفتن مدرسه بغداد در حدود سال 1050 میلادى [434 ه] مطالعات منطقى در جهان اسلام ادامه یافت و بقاى آن با این واقعیت تضمین شد که منطق، به وساطت علم طب همان گونه که از مسیحیان سورى اخذ شده بود، به عنوان بخشى مکمل از سنت طبى - فلسفى جهان اسلام تلقى گردید.

از نظر گاه کمى قرن یازدهم [پنجم ه] افولى در تاریخ منطق در جهان اسلام محسوب مى‏گردد معهذا این دوره خلاق‏ترین منطقدان عالم اسلام، دانشمند بزرگ ایرانى «ابن سینا» (980-1037) [364-421] را که [در غرب] با نام «اویسنا»، (Avicenna) شناخته مى‏شود به وجود آورده است.

ابن سینا متهورانه سنت جدیدى به وجود آورد. وى اگر چه به میزان زیادى مرهون و مدیون مدرسه بغداد بود; لکن آن را تحقیر و سرزنش مى‏کرد; چرا که منطق در مدرسه بغداد مطالعه متون ارسطوئى تلقى مى‏شد و ابن سینا این گونه جهت‏گیرى به سوى متن را به جاى موضوع و محتوا خطا مى‏پنداشت. براى وى و براى سنتى که از وى تبعیت مى‏نمود، یک کتاب منطقى شرحى بر آثار ارسطو نبود بلکه مقاله یا اثرى مستقل تلقى مى‏شد که مشتمل بر زمینه و اسلوب خویش باشد. شاهکار ابن سینا مجموعه‏اى از مقالات وى در اثر تاریخى‏اش یعنى کتاب «الشفاء» است که با نه بخش ترجمه عربى ارغنون ارسطو مرتبط است.

نمونه‏اى از اصالت و ابتکار ابن سینا به شرح زیر است:

در نزد ارسطو و رواقیون جهت ضرورت با ساختار زمانى درک مى‏شود و به صورت زیر قابل تعبیر است.

ها ضرورتا y هستند، به صورت، بازاء هر زمان t ،همه X ها در زمان y ,t هستند در زمان t چنین ساختارى براى بیان قضیه «هر انسانى ضرورتا حیوان است‏» بخوبى عمل مى‏کند. اما براى بیان قضیه «هر انسانى ضرورتا مى‏میرد» به وضوح این گونه نیست.

ابن سینا به صورت زیر بین این گونه موارد تمایز برقرار مى‏کند.

هر x مادامى که وجود دارد y است (هر انسانى ضرورتا حیوان است)

هر x در اغلب اوقاتى که وجود دارد y است (هر انسانى ضرورتا تنفس مى‏کند)

هر x در بعضى از اوقاتى که وجود دارد y است (هر انسانى ضرورتا میرا است)

وى سپس بر این اساس نظریه تفصیلى خویش را از استنتاجهاى قیاسى حاصل از قضایاى موجهه زمانى ارائه نمود.

ابن سینا در معارضه با رویکرد غربى مدرسه بغداد کار خویش را در منطق (و فلسفه) به منطق شرقى [و فلسفه شرقى] ملقب ساخت. این منطق شرقى که توسط ابن سینا حمایت مى‏شد با منطق فارابى تفاوتهایى داشت و این تمایز و تفاوت نه در جوهره مطلب بلکه در میزان تمایل و تاکیدى بود که نسبت‏به پیشینه و سابقه ارسطوئى ابراز مى‏شد. از این رو ابن سینا درصدى از مطالب و موادى را که احتمالا از «جالینوس‏» اخذ کرده بود در منطق خویش وارد نمود. (که حداقل شامل شناسایى نه چندان مستند شکل چهارم قیاس حملى است.) وى همچنین مطالب خاصى را از «رواقیون‏» اخذ نمود (براى مثال: سورپردازى محمول در قضایاى حملیه، تفصیلى استادانه از کمیت و کیفیت قضایاى شرطیه و بحث از قضایاى شخصیه به سبک و روش رواقیون.)

توصیه ابن سینا در مطالعه منطق از طریق مقالات و آثار مستقل منطقى به جاى توجه به متون ارسطویى در شرق عالم اسلام با موفقیت کامل مواجه شد; تنها در غرب اسلامى یعنى در اسپانیا (اندلس) سنت مطالعات ارسطوئى مدرسه بغداد تا مدتى باقى ماند.

منطق دانان اندلس

در طول قرون یازدهم و دوازده میلادى [پنجم و ششم هجرى] اندلس (اسپانیاى اسلامى) مرکز عمده مطالعات منطقى در جهان اسلام بود، «محمد بن عبدون‏» (930-995) [314-379] مسلمان اسپانیایى که طب و فلسفه را در بغداد آموخته بود عاملى مهم در انتقال مطالعات منطقى مدرسه بغداد به «قرطبه‏» بود. در سنت طبى - منطقى اندلس این تعلیمات تا دو قرن و نیم بعد زنده بود در حالى که حیات آن در شرق اسلامى رو به افول بود.

ابوالصلت(1068-1134)[452-518] کتاب مختصر و پرنفوذى در منطق به تبعیت از فارابى نوشت. وى همانند بیشتر منطقیون مسلمان اسپانیا به قیاسات موجهه توجه و علاقه خاصى مبذول مى‏داشت.

مطالعه تفصیلى آثار ارسطو توسط «ابن باجه‏» (1090-1138)[474-522] دوباره احیاء گردید. وى مجموعه مهمى (که نسخ خطى آن موجود بوده ولى به چاپ نرسیده است) بر اساس شروح فارابى پیرامون آثار ارسطو نوشته است.

ابن رشد(1126-1198)[510-582] بدون تردید مهمترین منطقدان عرب زبان اسپانیا بود. شروح و تفاسیر استادانه وى بر مقالات منطقى کتاب ارغنون ارسطو با مباحث تفصیلى فارابى در منطق ارسطوئى قابل رقابت‏بوده و احیانا بر آن برترى دارد. ابن رشد همان گونه که خود نیز چنین مى‏پنداشت‏به عنوان وارث تعالیم اساتید و معلمان مدرسه بغداد و پیرو فارابى تلقى مى‏گردید.

در میان نکات خاص جالب توجهى که در شروح و تفاسیر ارسطوئى ابن رشد مطرح شده مى‏توان به موارد زیر اشاره نمود:

1- ذکر اطلاعات تاریخى مشخص که از آخرین نوشته‏هاى فارابى اخذ شده است. به عنوان مثال توجه به منشا جالینوسى شکل چهارم قیاس حملى.

2- جدلیات ضد ابن سینایى که برخى مشاجرات بین ابن سینا و مخالفانش را به تصویر مى‏کشد.

3- شرح تفصیلى نظریه ارسطو در باب قیاسات موجهه.

4- و بطور کلى، تلاش وى براى نظم بخشیدن به تصویر و ایده واحدى از آموزه‏هاى ارغنون ارسطو.

پس از ابن رشد سنت منطقى مسلمانان در اسپانیا دوره انحطاط را آغاز نموده و رو به نابودى رفت چرا که در آنجا - بر خلاف شرق اسلامى که منطق با اشارات مذهبى تایید مى‏گردید. خصومت مذهبى، کلامى و دشمنى شایع و عام نسبت‏به منطق و فلسفه به عنوان بخش جامعى از تعالیم بیگانه به نحو روز افزونى ادامه یافت.

تعارض و اختلاف دو مکتب شرقى و غربى

انتقادات ابن سینا از تعالیم مدرسه بغداد و انحراف وى از رسوم و سنن ارسطوئى با اقبال عام مواجه نشد، مکتب غربى [رویکرد غربى - یونانى منطق] با نوآوریها و بدعتهاى ابن‏سینا به مبارزه برخاست. نمایندگان اصلى این مکتب، دانشمند پرمایه ایرانى «فخرالدین رازى‏»(1148-1209) [532-593] و پیروانش «خونجى‏»(1194-1249)[578-633] و «ارموى‏» (1198-1283)[582-667] بودند.

این منطق‏دانان نه تنها انتقادات مفصلى نسبت‏به انحراف ابن سینا از تعالیم منطقى ارسطو عرضه نموده‏اند بلکه تعدادى کتب راهنماى منطقى نیز نوشته‏اند که متون درسى متعارف و استاندارد حوزه درسى آنها در طول حیاتشان و همچنین پس از آنها تلقى مى‏شد.

در مقابل نویسندگان مکتب غربى، نویسندگان مکتب شرقى که از ابن سینا حمایت مى‏کردند در سراسر قرن سیزدهم فعال بودند. نماینده عمده این مکتب دانشمند ایرانى برجسته و جامع الاطرف «کمال الدین ابن یونس‏»(1156-1242)[540-626] بود. موقعیت وى در منطق توسط شاگردانش «اثیرالدین ابهرى‏»(1200-1264)[584-648] و «نصیرالدین طوسى‏»(1201-1274) [585-658] و شاگردان خواجه نصیر بویژه «نجم الدین کاتبى قزوینى‏»(1220-1280)[604-664] مورد حمایت قرار گرفت و استحکام یافت. این منطقدانان مقالات جدلى فراوانى در اعتراض به نویسندگان مکتب غربى نوشته‏اند وتعدادى درس نامه وکتب راهنما نیزبراى تسهیل امر آموزش وتعلیم منطق بر طبق دیدگاههاى خویش فراهم آورده‏اند. دراین درس نامه‏ها و نوشته‏هاى نقدى مقالات ارسطو کاملا نادیده گرفته شده‏اند.

در عمل ابن سینا حوزه مباحث منطقى پیش از خویش را متحول ساخت‏به نحوى که در شرق اسلامى نوشته‏هاى منطقى ارسطو کاملا ترک شد. «ابن خلدون‏» (متولد 1322) ضمن اظهار تاسف مى‏نویسد:

«از کتابها و روشهاى پیشینیان اجتناب مى‏شود گویى که هرگز وجود نداشته‏اند در حالى که آن کتابها پر از نتایج و جنبه‏هاى منطقى سودمند است‏» کتب راهنما و متون درسى هر دو مکتب در قرن سیزدهم [قرن هفتم ه] اساس و بنیانى را براى مطالعات منطقى آینده در بین مسلمین فراهم آورد. این متون کاملا جایگزین و جانشین آثار ارسطو گردیدند. بطور کلى در این قرن آثار منطقى ارزشمندى که درخور و شایسته منطق به عنوان یک علم و نه زمینه‏اى براى تعلیم و آموزش باشد، بسیار محدود است.

دوره نهائى

سالهاى (1300-1500) میلادى [700-900 ه] را مى‏توان به عنوان دوره نهائى منطق در جهان اسلام تلقى نمود. دوره‏اى که در آن ساختمان و پیکره منطق کامل شده بود. این دوره اگر چه دوره منطقدانان خلاق و مبتکر نبود لکن دوره معلمان و مدرسان، دوره شروح و تفاسیر بر کتب منطقى قرن سیزدهم و دوره تعلیقات بر این شروح بود که بنیان و اساس امروزین منطق را در جهان اسلام نیز تشکیل مى‏دهد.

این دوره در برگیرنده کوششها و مساعى «طوسترى‏»(1270-1330)[654-714] و مرید وى «قطب الدین رازى تحتانى‏»(1290-1365)[674-749] است که سعى داشت‏بین دو مکتب غربى و شرقى داورى نماید و بهمین جهت منطقدانان متاخر مسلمان آزاد بودند تا از هر دو سنت و مکتب منطقى در نوشتن آثار خویش بهره جویند. حجم وسیع و سیل آساى شروح و تفاسیر و تعلیقات بر آنها در قرن سیزدهم نشانگر دوره نهائى و نمودى از به پایان رسیدن تکامل منطق در جهان اسلام است.

سهم مسلمانان در علم منطق

سهم عمده منطقدانان مسلمان در علم منطق عبارت است از:

1- نظریه قیاسى [تبیین قیاسى] استنتاج استقرائى توسط فارابى

2- نظریه خاص فارابى در امکان استقبالى

3- نظریه ابن سینا در باب قضایاى شرطى

4- ساختار زمانى قضایاى موجهه توسط ابن سینا

5- بازسازى دقیق ابن رشد از نظریه قیاسات موجهه ارسطو

بسیارى از ابداعات و نوآوریهاى منطق لاتین در دوره قرون وسطى یا نتیجه مستقیم وام گرفته شده از نظریات منطقیون مسلمان و یا تفسیرى استادانه از آنهاست.(به عنوان مثال تمایز و تفکیک بین حالات مختلف دلالت‏یا Supposito و تفاوت بین هت‏شى‏ء یا dere و جهت گزاره یا (dedictio به هر صورت در بحث از سهم اساسى منطق در عالم اسلام توجه به دو نکته ضرورى است.

اولا: دانش ما از منطق یونانى متاخر آن گونه ناقص و غیر کامل است که هر مطلب کوچک در آثار و متون عربى مى‏تواند بیانى استادانه و خالص از ابداعات یونانى تلقى گردد.

ثانیا: تاکید بر اصالت [و استقلال] منطق در جهان اسلام تا حدى نابجاست، چرا که تمامى منطقدانان - حتى ابن سینا که اصیل‏ترین آنهاست - مطالعات منطقى خویش را به عنوان بازسازى تعالیم منطقى یونان و نه یک ابداع پیشتازانه تلقى نموده‏اند.

پى‏نوشت:

× استادیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس.

 

تبلیغات