دلایل ناکارآمدی نظریة وحدت موضوعى سوره های قرآن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در نگاشتة پیشین با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» (نک: پژوهشهای قرآنی، ش55-54، ص206) به تفصیل ضعف دلایل این نظریه بیان شد؛ علاوه بر ناتوانی دلایل ارائه شده، میتوان افزود دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند تلاش برای موضوعی واحد برای تمامی سوره های قرآن، امری ناممکن است؛ «ناسازگارى این نظریه با اسلوب حاکم بر قرآن»، «فقدانِ معیار و میزانی مطمئن و فراگیر»، «دشواری و صعوبت دست یابى به غرضى واحد»، «فقدان اشارتى از معصوم(علیه السلام)»، «مقایسه قرآن با کتابهای علمی رایج بشری در دو حوزه محتوا و اسلوب»، «نزول تدریجی آیات قرآن»، «خطر تفسیر به رأی» و «تشتت آراى طرفداران نظریة وحدت موضوعی در تعیین غرض اصلى سورهها»، از جمله دلایل و شواهدی است که در این نگاشته ارائه شده است.متن
بی تردید قرآن متنی فرا بشری است. دلایل فراوانی برای اثبات این ادعا وجود دارد. از آغازین روزهای نزول وحی، محتوای ژرف و عمیق و اسلوبِ شگفت و بدیع این کلام آسمانی، ادیبان و سخنوران نام آور را به خضوع و تسلیم فرا خوانده است. فریاد همآورد جویی قرآن در جزیرةالعرب و سپس در سراسر عالم طنین انداز بوده و تاکنون بی پاسخ مانده است و هیچیک از مخالفان و معاندان، به رغم وجود انگیزههای فراوان، هرگز، توانایی همآوردی با آن را نداشتهاند. مروری اجمالی به آیات قرآن، حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودن آن را آشکار می سازد؛ لازمة هیچیک از ویژگی های یاد شده، پذیرش وحدت موضوعی سوره های قرآن نخواهد بود.
نظریه«وحدت موضوعى» از مباحث نوظهور در حوزة علوم قرآنى است؛ چنانچه آغازگران این نظریه مانند دکتر شحاته (اهداف کل سورة و مقاصدها،/302) و عبدالله درّاز (همان،/28) اذعان می دارند، ابداع نظریة «وحدت موضوعی» بیشتر به مثابه واکنشی در برابر شبهاتِ خاورشناسان دربارة اسلوب قرآن است؛ «ریچارد بل»، «آرتور جان آربرى»، «گلدذیهر»، «گوستاولبون» و... آن دسته از خاورشناسانى هستند که بر گسیختگى و ناپیوستگى آیات قرآن تأکید دارند. (فقهى زاده،/144) ریچارد بل، قرآن-پژوه اروپایى در مقدمة ترجمة قرآن به انگلیسى، و نیز آرتور جان آربری در بخشى از مقدمة خود بر ترجمة قرآن، یکى از ویژگى هاى اصیل سبک قرآن را جسته و گریخته بودن آن می دانند و برآنند که مضامین آن از هرگونه انسجام منطقی بسی به دور است. (سهلانى، /48.)
در دایرة المعارف بریتانیا ذیل عنوان «قرآن»، سورههاى بلند قرآن را مشتمل بر موضوعات مختلف و پراکنده معرفی میکند که آیات آن، بى هیچ برنامه و نقشة حساب شدهاى در یک جا جمع شدهاند. (حسن عباس فضل، قضایا قرآنیه فى الموسوعة: طانیه) گوستاولبون، بى نظمیموجود در سورهها و آیات را شاهدی بر اُمّی بودن پیامبر می داند. (گوستاو لوبون،/20)
هر چند سخنان مستشرقانی که گسستگی و ناپیوستگی آیاتِ برخی از سوره ها را نقصی برای این کتاب دانسته و آن را دلیلی بر انکار الهی بودن قرآن می دانند، نیازمند پاسخی مناسب است، اما تنها پاسخ درخور، پذیرش نظریه «وحدت موضوعی» نیست. در این صورت، گویی ما نیز با خاور شناسان همراه شده و پذیرفته ایم که اسلوب حاکم بر قرآن که به وضوح ناپیوستگی موضوعی در آن مشهود است، نقص این کتاب بوده و به ناچار می بایست برای ترمیم نقص یاد شده، نظریة وحدت موضوعی را امری ضروری و اجتناب ناپذیر بدانیم و به ناگزیر در پی کشف موضوعی واحد برای هر یک از سورههای قرآن باشیم!
چه بسا ضعف دلایلِ نظریه وحدت موضوعی که از سوی طرفداران نظریة یاد شده، تنها راه اثبات الهی بودن قرآن تلقی شده و بر پیش فرضی ناصواب استوار است، ناخواسته به تأیید و تثبیت نظریة خاورشناسان دربارة قرآن منجر شود.
در نقد تفصیلی دلایلِ طرفدارانِ نظریة یاد شده، (پژوهشهای قرآنی، ش55-54،/206) بیان شد که هیچ گونه ملازمتی میان حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودنِ قرآن با «وحدت موضوعی سوره های قرآن» وجود ندارد.
با توجه به تأملات فراوان در نظریة یاد شده، احتمال نوعی تعجیل و شتاب در پذیرش آن منتفی نخواهد بود. همانگونه که در تفاسیر علمیقرآن، این شتابزدگى، در پاره ای موارد به انکار حقایق بدیهى، مانند اصل ضروری اعجاز انجامید و انحرافى را در فهم قرآن پدید آورد.1
چنان چه پیش تر یادآور شدیم، این نوشته در پی انکار وجود وحدت موضوعی و غرض واحد در تمامی سورههای قرآن نیست؛ در برخی سوره ها، وحدت موضوعی امری بدیهی و انکارناپذیر می نماید. آنچه موجب تردید است، فراگیری این ادّعا در تمامی سوره هاست. طرفداران نظریة یاد شده، از ضرورتِ وجودِ غرض و موضوعی واحد در تمامی سوره های قرآن سخن می گویند و با ارائه دلایل و شواهد بر اثباتِ چنین ادعایی اصرار می ورزند. در حالی که به نظر می رسد هیچ یک از دلایل مطرح شده، این نظریه را اثبات نمی کند. از سوی دیگر دلایل و شواهدی وجود دارد که به انکار این نظریه می انجامد.
دلایل انکار نظریة «وحدت موضوعى»
دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند در برخی سوره های قرآن، دست یابی به غرضی فراگیر امری ناممکن است؛ غرضی که تمامی موضوعات سوره را به یکدیگر پیوند دهد. این دلایل و شواهد عبارتند از:
1. ناسازگارى نظریة «وحدت موضوعی» با اسلوب حاکم بر قرآن
نگاهى به سوره هاى قرآن، نشان از وجود موضوعات متنوع و اغراضِ متعدد مى-دهد؛ تا آنجا که ادعاى موضوعى واحد براى هر سوره، سخت و ناممکن مىنماید. فقدان «وحدت موضوعى» و ناپیوستگى در سوره هاى قرآن، امری مشهود و اجتناب-ناپذیر است. موضوع محورى ویژة کتاب هاى علمیاست. قرآن کتاب هدایت است. چه بسا ایفاى وظیفة هدایتگرى در یک سوره مقتضى وجود موضوعات متعددى باشد.
هیچ یک از طرفداران «وحدت موضوعى» نیز چنین واقعیتى را انکار نمى کنند و رازِ تأثیراتِ شگفت انگیزِ آیات را در اسلوب خاص قرآن جستجو مى کنند. طرفداران این نظریه، به رغم پذیرش این واقعیت، با ارائة برخی دلایل و شواهد، به وحدت و انسجامی پنهان در آن سوى تنوع آشکار موضوعات در برخی سوره ها رأى مى دهند.
دکتر محمد مدنى از پیشگامان این نظریه از یک سو اسلوب و شیوة انحصارى قرآن را امرى بدیهى دانسته و غفلت از این حقیقت را به معناى نادیده انگارى یکى از مهم ترین جلوه هاى اعجاز قرآن مى شمارد و از سوى دیگر بر «وحدت موضوعى» پاى مى فشارد. وى مى گوید:
«با اینکه هر یک از سوره هاى قرآن کریم داراى نشانه، رنگ خاص و مشخصه ویژه اى است و از جان و روحى برخوردار است که در تمامیزوایاى آیات آن جارى است، امّا نمیتوان سوره ها را بسان فصول و ابوابى دانست که مکتوبات معمولى در تألیف و ترتیب متداول به آنها تقسیم شده و بر حسب آنها تنظیم مى شود. اگر کسى بخواهد سوره هاى قرآن را به صورت ابواب و فصول این کتاب آسمانى تلقى کند و یا از چنین منظرى به تفسیر آن دست یابد، با دیدى تکلف آمیز به قرآن نگریسته و سخت به بیراهه رفته است.» (المجتمع الاسلامیکما تنظمه سوره النساء،/ 6ـ5)
دکتر طه حسین، از روشنفکران و نویسندگان معاصر دربارة ناپیوستگى و گسستگى موضوعات برخی سوره های قرآن مى گوید:
«مثلاً موضوعات سوره بقره بسیار فراوان است و از هم بیگانه، و این خود دلیل آن است که این سوره به یک باره نازل نشده است. ابتداى این سوره از مؤمنان سخن رانده است... سپس از کسانى سخن مى گوید که کفر ورزیده اند و در ادامه به معرفى منافقان مى پردازد... بعد داستان آفرینش انسان و خلقت حضرت آدم(علیه السلام)دنبال مى شود. از داستان ابلیس و از کفر او سخن مى گوید و غرور و کبر او را به تصویر مىکشد. آن گاه به قسمتى از داستان ابراهیم(علیه السلام)و تجدید بناى کعبه به دست او مى پردازد. موضوعات فراوان و نامتلائم، پى درپى مطرح شده است.» (خرمشاهی،/6)
سیوطى در بحث اسباب نزول و در تبیین سبب نزول آیه 88 از سورة اسراء روایتى را نقل مى کند که پیامبر علت ناپیوستگى موضوعى قرآن را باز مى گوید.
وى از طریق ابن عباس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نقل میکند که سلام بن مشکم با جماعتى از یهود به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله)رسید و گفت: چگونه قرآن را حق و از جانب خدا بدانیم در حالى که کتابى آورده اى که داراى تناسق و پیوستگى نیست، امّا تورات داراى تناسق است؟! کتابى بیاور که متعارف و مأنوس باشد و پیامبر(صلی الله علیه و آله)بىآنکه سخن آنان را دربارة فقدان تناسق و پیوستگى آیات انکار کند، از بهانه جویى یهود پرده مى گشاید. (سیوطی،5/295)
اگر به اقرار طرفداران نظریة «وحدت موضوعی» در ساختار ظاهرى قرآن، تفاوت و مغایرت اسلوب قرآن با مکتوبات بشری، امری بدیهى و انکارناپذیر است، می توان بی هیچ تکلفی، تعدّد موضوعات و تنوع اغراض را نیز در هر یک از سورهها پذیرفت و آن را هماهنگ با ظاهر برخی سوره ها، امری ضرورى و اجتناب ناپذیر دانست؛ همین ویژگی، مىتواند نقشی فزاینده در تأثیرِ عمیقِ قرآن در مخاطبان داشته و جلوه-اى از حکمت الهى در تدوین و تنظیم قرآن باشد. افزون بر آن، تعدد و تنوع موضوعات، با نزول تدریجى قرآن که بر اساس حوادث مختلف بوده و در طی 23 سال نازل شده، سازگار خواهد بود.
2. فقدان معیار و میزانی مطمئن و فراگیر
از سوى حامیان وحدت موضوعى سوره ها، ابزارهایى براى دست یابى به غرض و موضوع اصلى سوره ها ارائه شده است. شأن نزول، مکى و مدنى بودن آیات و سوره-ها، آهنگ انتهایى آیات و تشابه سوره ها، عواملى است که به عنوان ابزارهاى اصلىِ کشفِ غرضِ سوره ها معرفى شده است.
فضایل سوره ها، سیاق آیات، اسامی سوره ها، آیات آغازین و پایانى هر سوره، واژه هاى کلیدى موجود در هر سوره، اسماى حسنا و ارتباط هر سوره با سوره هاى قبل و بعد را عوامل فرعى و ابزارهاى درجه دومِ دست یابى به موضوع اصلى مىدانند. (خامه گر،/210-115)
با فرض نارسایى دلایل ارائه شده براى اثبات نظریة «وحدت موضوعى»، بحث از ابزارهاى کشف، بحثى بىحاصل خواهد بود.
اختلاف آراى مفسران در کشف و ارائة موضوع اصلى سوره ها، معیارهاى کشف را با شک و تردید همراه میسازد و کارآمدی این ابزارها را براى دست یابی به غرض اصلى سوره ها مخدوش مى سازد. هرگز نمی توان فهم مراد الهی را بر نظریهای غیر قطعی و متزلزل بنا نهاد.
3. دشواری و صعوبت دست یابى به غرضى واحد
بقاعى از حامیان پیشگام «وحدت موضوعى»، دربارة صعوبت و مشکلات دست-یابى به غرض اصلى هر سوره مى گوید:
«براى یافتن تناسب و ارتباط برخى از آیات با غرض غایى سوره، مانند آیه 121 آل عمران، چندین ماه تأمل و تفکر مى کردم.» (البقائی،1/15)
شیخ محمد عبدالله غزنوى، از تکلف آمیز بودن این علم و نیز از ناهنجارى هاى آن سخن گفته است. (الوحدة الموضوعیه،/14)
شوکانى در این باره مى نویسد:
«بسیارى از مفسران علمی پرمشقت و بى ثمر را دنبال مى کنند و در دریایى فرو رفته اند که به شنا کردن در آن موظف نیستند.» (شوکانی،1/72)
وى دربارة تناسب داستان حضرت آدم(علیه السلام)و داستان قوم اسرائیل که بلافاصله و به دنبال هم در سورة بقره آمده است مینویسد:
«اصولاً جستجوى مناسبت از نظر کسانى که اهل فکر و اندیشه اند، تضییع وقت و پرداختن به کارى است که سودى ندارد. چنان چه اگر کسى میان خطبه-ها، نامه ها و سخنان گوینده اى بلیغ، به دنبال تناسب و ارتباط باشد و یا در جستجوى تناسب میان اشعار شاعرى باشد که یکى از آنها مدح و دیگرى نکوهش و... است، چنین شخصى از سوى مردم به کم خردى و اتلاف وقت متهم مى شود.» (همان)
بررسى تفاسیرى که بر اساس «وحدت موضوعى» تدوین یافته، بر وجود تکلفات فراوانى گواهى می دهد که در حوزة تعیین روابط آیات، براى وصول به غرض اصلى ایجاد شده است.
عزالدّین عبدالسّلام سلمی(م660 هـ) از نخستین مخالفان، در این زمینه مى گوید:
«درست است که از زیبایى کلام این است که میان جمله ها پیوستگى وجود داشته باشد، امّا این معنا در صورتى خوب است که آغاز و فرجام کلام یکى باشد، امّا اگر عوامل مختلفى در آمدن کلام نقش داشت، توقع تناسب و پیوستگى بىجاست و کسانى که بخواهند میان چنین کلامی پیوند و اتصال برقرار کنند، در حقیقت دچار تکلفى نازدودنى شده و کلام خداوند را زشت و ناهمگون ساخته و از جلوه اولیه آن خارج کرده اند.»(عزالدّین، عبدالسّلام؛1/338)
برخى از مفسران پیشین نیزـ به رغم اهمیت فراوانى که براى علم مناسبات و پیوستگى و ارتباط معنوى آیات قائلند ـ از صعوبت و سختى هاى این علم سخن گفته اند و راز بى توجهى و اِعراض مفسران و قرآن پژوهان را سختى و صعوبت این علم دانسته اند.
زرکشى مى گوید:
«علم مناسبت، علم شریفى است که موجب تقویت عقل بوده و ارزش سخن هر گوینده اى به واسطه این علم روشن مى شود و علت بى مهرى و عدم اقبال مفسران به این علم صعوبت آن است.» (زرکشی،1/131)
وى در ادامه، سخنى را از ابن عربى در کتاب «سراج المریدین» دربارة مشکلات و سختى هاى این علم متذکر شده است. (همان)
4. فقدان نص و یا اشاره ای از معصوم(علیه السلام)
«وحدت موضوعى» آن گونه که حامیان این نظریه از اهمیت و ضرورت آن سخن گفته و هرگونه تفسیرى را بىتوجه به موضوع و غرض اصلی آن، زیانبار دانسته اند، از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود.
به اقتضاى اهمیت نظریة وحدت موضوعی، مى بایست آیات و روایاتى به این نظریه تصریح و یا اشاره می کردند و اهمیت و نقش آن را در فهم قرآن بازگو مىکردند، چنانچه مناسب بود معصوم(علیه السلام)با انگیزه تعلیم و آموزش، به موضوع و غرض بعضى از سوره ها اشاره می کرد؛ در حالى که هیچ اشاره ای در قرآن و روایات در این باره نیست. چنان چه برخى حامیان پیوستگى موضوعى آیات به این واقعیت اقرار کرده اند.
«در هر حال آنچه مسلم است، اینکه علم مناسبات توقیفى نیست؛ یعنى از پیامبر و معصوم(علیهم السلام)چنین علمینرسیده تا در وجوه و خصوصیات به آن استناد گردد. آنچه گفته شده، مورد اختلاف است و باید با نقد و بررسى و استدلال به یکایک آنها رسیدگى کرد. اما مهم آن است که موافقان در مقام استدلال، بر مخالفان علم مناسبات چیره و ادله قوى بر پیوستگى قرآن اثبات کنند و مبانى پیوستگى همانند توقیفیت ترتیب سوره ها را بر کرسى قبول بنشانند.» ( ایازى، 27 ـ 26)
با این حال، برخی طرفداران این نظریه به آیاتی چند استناد کرده اند و با تأمل در معانی لغوی برخی واژگان قرآنی مانند «عزیز»، «حکیم» و «قول فصل»، این واژگان را دلیل بر اثبات وحدت موضوعی دانسته اند؛2 چنانچه برخی حامیان این نظریه، با انگیزة ترجمهة آوایى، تفسیر پیوسته و تأویل قرآن، بخشى را به اثبات پیوستگى قرآن، به استناد روایات اختصاص داده است، و فصلى را با عنوان «فرمول کشف ارتباط آیات براى تفسیر پیوسته»، با استفاده از رهنمود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و امام صادق(علیه السلام)گشوده اند. (بى آزار شیرازى،1/433)
اما چنانچه در نگاشته پیشین با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» یادآور شدیم، هیچ یک از دلایل قرآنی و روایی ارائه شده از سوى قائلان مورد قبول نبوده، مقصود آنان را اثبات نمی کند.
برخى طرفداران نظریة «وحدت موضوعى»، علت پراکندگى ظاهرى آیات هر سوره را، نه ویژگی نهفته در سوره که ضعف قواى ادراکى و مادى ابزارهاى فهم بشرى دانستهاند.
«اینکه آیات هر سوره به نظر پراکنده میرسد، به سبب مادّى بودن ابزار درک ماست، و الا قرآن وراى این برداشت معمولى ما داراى حقیقتى واحد است و آیاتى که از انزال قرآن سخن میگوید، نزول دفعى آن حقیقت را میرساند و آیاتی که در آن سخن از تنزیل آیات مطرح است، تدریجى بودن نزول قرآن را باز مىگوید». (طباطبایی،1/16)
ظاهر این سخن، شگفت انگیز است! هر چند منزلت والای گوینده موجب میشود تا در انکار آن کمال احتیاط را داشته باشیم.
برخى معاصران با استناد به سخنى از علامه طباطبایى، قسمتى از یک روایت از امام(علیه السلام)را به معناى تأیید «وحدت موضوعى» تلقى کرده اند.
«علامه طباطبایى قرآن را کلامی پیوسته مى داند که قسمت هاى مختلف آن در عین فاصله، با یکدیگر متصل و مربوطند، به فرموده على(علیه السلام)پاره اى از آن، درباره پاره اى دیگر سخن مى گوید؛ «ینطق بعضه ببعض» (نهج البلاغه، حکمت 17) بنابراین، آنچه از یک آیه با به کارگیرى قواعد در علوم مربوط (جداى از مجموعه آیات سوره) به دست مى آید، در کشف معناى مراد آن کافى نیست، بلکه باید به نماى آیات متناسب با آن توجه کرد.» (بى آزار شیرازى،1/384)
نویسنده، مطالب یاد شده را در ابتداى بحث از همبستگى و «وحدت موضوعى» در هر سوره آورده است و آن را نشانة تأیید این نظریه از سوى علامه مى داند. در حالى که این عبارات در پى تبیین و تصدیق شیوة تفسیرى مورد توجه علامه و در واقع توجیه کننده صحت و ضرورت این روش مى باشد؛ شیوه اى که در اصطلاح مفسران، تفسیر قرآن به قرآن نامیده مى شود، و صاحب تفسیر المیزان، آن را تنها شیوة صحیح و مستند به اهل بیت دانسته است.
نویسنده، از یک سو ضرورت پیوستگى و «وحدت موضوعى» قرآن را مورد توجه قرار داده و از سوى دیگر در صحت تفسیر موضوعى، تشکیک و تردید مىنماید و دست یابى به ترجمه اى پیوسته و معنادار را تنها در گروى پذیرش «وحدت موضوعى» سوره ها مى داند! (همان،/390ـ383)
5. نزول قرآن به زبان قوم و ناشایستگی مقایسة اسلوب آن با نگاشته های بشری
اقتضاى فهم پذیرى قرآن، به کارگیرى اسلوب و روش رایج عصر نزول است. بدون تردید نخستین مخاطبان آیات الهى عرب هاى معاصر نزول قرآن بوده اند، هدایت پذیرى آنها نیز در گروى فهم آیات است. (نکونام،/68)
به کارگیرى اسلوب غیر رایج در القاى معارف، مغایر با فهم پذیرى آیات بوده و این به معنای غیر بلیغ بودن قرآن است! مفاهیم وحیانى در هر عصری، به زبان رایج مخاطبان انبیا نازل شده اند؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِه)(ابراهیم/4)
لسان قوم به معناى انس و آشنایى مخاطبان با واژه ها، مفاهیم و روش به کار گرفته در القاى پیام وحیانی است.
ضرورت فهم پذیرى قرآن براى مخاطبان عصر بعثت در مورد واژه ها امرى پذیرفته و اصلى اجتناب ناپذیر است و تمامی مفسران و قرآن پژوهان ضمن پذیرش این اصل، براى فهم آیات و واژگان، مفهوم رایج آن را در عصر نزول جستجو مىکنند. بى تردید این اصل، در حوزه سبک و روش قرآن نیز باید مورد توجه قرارگیرد. مفهوم این سخن آن است که مفسران، باید براى راه یابى به روش نگارش قرآن، علاوه بر بررسى ساختارِ شکلىِ موجودِ سوره ها، به شیوه هاى رایج در عصر نزول، آگاهى یابند.
6. سکوت مشرکان
مشرکان قریش براى توقف نهضت و پیش گیرى از گسترش آن، از هیچ تلاش و اقدامی کوتاهى نکردند و اتهامات فراوانى را به قرآن و پیام آور آن نسبت دادند. در حالی که فریادِ همآورد جویى هاى پیوستة قرآن، انگیزة مخالفت و لجاجت را در آنان شدت مى بخشید. قصه هاى پرجذبه و حکمت آمیز قرآن را اسطوره (نحل/24) و جذابیت شگفتانگیز الفاظ آهنگین قرآن را شعر (صافات/36) و تأثیر معجزه آساى آن را سحر نامیدند. (قمر/2) بر اساس تحلیل برخی از طرفداران نظریة وحدت موضوعی، مخالفان، از آن رو چنین اعتراضی را وانهادند که انسجام و پیوستگی سورهها را امری بدیهی و تشکیک ناپذیر می دانستند. (حجازى، /12) نادرستی این تحلیل در مقالة پیشین به تفصیل بیان شده است. در حالی که:
1. سکوت مشرکان نسبت به فقدان اتساق و انسجام کلام هریک از سوره ها به دلیل عدم التفات و توجّه به این نکته بوده است؛ زیرا جذابیت و زیبایى کلام در منظر اعراب عصر نزول، بیش از هرچیز در حوزة روش و موسیقى آن خودنمایی می کرد و مفاهیم و محتواى کلام و نیز انسجام و یا پراکندگى آن کمتر مورد توجه قرار مى گرفت. نبوغ و هنر سخنوران پرآوازة عرب بیش از هر چیز در شورانگیزى، آهنگ و آرایه هاى بدیع سخن جلوه گر مى شد. چنانچه میتوان گفت چنین چیزی از منظر مخاطبانِ عصر نزول، نقص به حساب نمی آمد. اساساً این گونه سخن گفتن در عصرنزول، یکی از جلوه های زیبای سخن محسوب می شد. این صنعت که در علم بدیع به «صنعت اقتضاب» (سیوطى،2/292) شهرت یافته است، در آن زمان بیش از آرایه های دیگر مورد توجه عرب جاهلی قرار می گرفت. سخنوران، در اثناى کلام از موضوعى به موضوع دیگر سخن را تغییر میدادند، بى آنکه هیچ ارتباط و مناسبتى را پیش بینى کنند و از موضوعى سخن مى گفتند که هیچ ارتباطى با سخن پیشین نداشت.
2. از جمله نکاتی که طرفداران نظریة «وحدت موضوعی» بر آن تکیه میکنند این است که راه یابی به موضوع اصلی سورهها کاری صعب و دشوار و در مواردی ناممکن است. (طباطبایی،1/44) در این صورت باید به این پرسش پاسخ دهیم که مشرکان چگونه به کشف موضوع اصلی سوره های طولانی نائل شده اند؟! در حالی که فرایندِ کشفِ موضوع اصلیِ سوره ها بسیار دشوار است و نیازمند دانش و تسلطی ویژه است.
در حالی که می توان گفت اگرمشرکان به چنین چیزی هم اعتقاد می داشتند و وجود موضوعی واحد در سوره ها را دریافته بودند، باز هم با توجه به مقاصد پلید خود و از روی عناد و لجاجت به رغم اعتقاد قلبی به این نکته، باور قلبی خود را پنهان می کردند و با استناد به ظاهر قرآن، لب به اعتراض می گشودند و سوره های قرآن را فاقد موضوعی واحد می دانستند و آن را به عنوان ضعف قرآن و نفی الهی بودن آن اعلام می کردند. همان گونه که با وجود باور قلبی به الهی بودن قرآن، آن را اسطوره، سحر و... خواندند.
چنانچه برخی از مستشرقان نیز با تکیه بر پراکندگی موضوعات سوره های قرآن، آن را دلیل بشری بودن این کتاب دانسته اند. (گوستاولبون،/20)
باید توجّه داشت که پیروی قرآن از روش رایج و سبک متداول در عصر نزول هرگز به معناى تأثیرپذیرى وحى از فرهنگ بشرى نیست، چنانچه واژگان قرآن نیز به معنای متداول عصر نزول به کار گرفته شده است. در پارهای موارد، مفهوم و یا مصادیق الفاظ رایج عصر نزول، با توجه به هستی شناختی و انسان شناختی قرآن گسترش یافته و عالم غیب را نیز در بر گرفته است.
واژه های مأنوس و اسلوب رایج در عصر نزول همچون قالب هاى تهى و بىرنگى است که با محتواى متعالى وحى، شکل و صورتی مناسب با هدایت الهى را مى پذیرد و علاوه بر عمق و عظمتِ محتوا، از نظر اسلوب نیز تا سرحد اعجاز رفعت مى یابد:
(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیر)(اسراء/88)
« بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى دیگر باشند.»
«لبید»، از شاعران نامی عرب و سراینده یکى از قصاید هفتگانه، وقتى با قرآن محمدى آشنا گردید، دلسپرده آن شد و دیگر شعر نگفت و پیوسته در حال قرائت قرآن بود. وقتى از او پرسیدند چرا شعر را رها کردى؟ گفت: «درمقابل قرآن دیگر نمى توانم شعرى بیافرینم؛ اگر سخن این است، گفته هاى ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذّت مى جویم که بالاتر از آن نمى شناسم» (سعیدى روشن،/104)
7. راز نزول تدریجى قرآن
نزول تدریجى قرآن براساس حوادث خاص، با وحدت موضوعى سوره های قرآن مغایر است.
بخش گسترده اى از سوره ها، مانند سورة انعام، دفعى و با ترتیب موجود نازل شده اند. سوره هاى غیر دفعى نیز بیشتر با ترتیب نزول همراه است و در موارد معدودى، برخی آیات با توصیه پیامبر در دامان سوره اى خاص قرار مىگرفت.
بر اساس نقل امین الاسلام طبرسی (طبرسی،2/394) و زمخشرى (زمخشرى،2/171) و بسیارى از بزرگان به نقل از ابن عباس و سدّى، آیه 281 بقره، آخرین آیه از قرآن است که بر پیامبر گرامی اسلام نازل شد و با امر امین وحى در جایگاه فعلى خود قرار گرفت.
علامه حسن زاده در این باره مى فرماید: «گویى این قول اجماعى است.» (حسن زاده آملی،/22)
این در حالى است که بعضى محققان (نکونام، /85) نتیجه تتبع و تحقیق را خلاف اجماع یاد شده مى دانند و بر این باورند که روایات نقل شده دربارة جابجایى آیات و برخلاف ترتیب نزول، ضعیف و غیر قابل اعتناست و چینش و ترتیب موجود آیات بى هیچ تغییر و جابجایى منطبق با ترتیب نزول است. با فرض اثبات این فرضیه، یکى از اصلىترین مبانى تئورى وحدت موضوعى فرو میریزد و معتبرترین دلیل آنان از دست مى رود؛ چون آنان در برابر این اشکال که گفته مىشود آیات قرآن بر اساس وقوع حوادث مختلف در بستر زمانى طولانى نازل شده و توقع انسجام و وحدت موضوعى از چنین متنى ناممکن است، مى گویند: گرچه آیات بر اساس ضرورت و هنگام حادثه ها نازل شده، اما ترتیب نزول با صلاح دید الهى دگرگون شده و آنچه در اختیار ماست، بر اساس محوریت موضوعى خاص سامان یافته و راز تفاوت ترتیب نزول و ترتیب موجود، تدوین و ترتیب آیات بر اساس وحدت موضوعى سوره-هاست. بنابراین، با فرض جابجایى آیات و چینش آن بر خلاف ترتیب نزول، این تغییرات و جابجایی ها هرگز به حدّى نیست که بتوان نزول قرآن را بر اساس حادثه-هاى مختلف و موضوعات متعدد در ترتیب فعلى نادیده گرفت و همین ویژگى است که در سراسر قرآن به وضوح خود نمایى مى کند و تئورى وحدت موضوعى را با شک و تردید مى آمیزد. این نکته را نیز باید توجه داشت که یکى از اساسى ترین نکته هاى تربیتى قرآن در تدریجى بودن نزول آیات آن نهفته است. با فرض جابجایى گسترده آیات و دگرگونى اساسى در ترتیب نزول، این نکته نغز و پر اهمیت مورد بى مهرى و غفلت واقع مى شود.
8. خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم
خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم قرآن، از جمله عواملی است که موجب شک و تردید در نظریه «وحدت موضوعى» می شود و مفسر را بر آن می دارد تا به واقعیتِ حاکم بر اسلوب قرآن گردن نهد و تعدد و تنوع موضوعات را در بسیاری از سوره ها نادیده نگیرد و فهم و تفسیر را بر نظریه ای غیر قطعی استوار نسازد.
گروهى از مفسران با توجه به وحدت سیاق و آیات قبل و بعد آیه تبلیغ، این آیه را ناظر به ابلاغ احکام به اهل کتاب دانسته و آن را خالى از هرگونه دلالت بر مفهوم امامت علی(علیه السلام)می دانند. امام فخر رازى در تفسیر این آیه مىنویسد:
«روایت است که این آیه در فضل على(علیه السلام)نازل شده و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)با نزول این آیه دست على(علیه السلام)را بالا برده و فرموده است: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...؛ هرکس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست میدارد و نیز دشمن بدار هر که با على دشمنى مى ورزد». گرچه این گونه روایات بسیار است، امّا بهتر آن است که آیه را در معناى مصونیت رسول(صلی الله علیه و آله)از گزند یهودیان قلمداد کنیم؛ زیرا با توجه به چند آیه قبل و بعد که روى سخن با اهل کتاب است، هرگز نمىتوان آیه را بر وجهى که با سیاق ناسازگار است، تفسیر کرد.» (فخر رازى،12/153)
آیاتى چون اکمال، ولایت، تطهیر و... به رغم شأن نزول ها و روایات فراوانى که نشان مى دهد دربارة جانشینى على(علیه السلام)و نیز عصمت اهل بیت(علیهم السلام)نازل شده است، از سوى مفسران اهل تسنن به استناد وحدت سیاق، در معناى غیرحقیقى آن تفسیر شده است و از شواهد و قرائن موجود در آیات و نیز روایات بى شمار در تفسیر و تأویل آن غفلت و یا تغافل شده است.
برخى مفسران شیعه با وجود اعتقاد به توقیفى بودن چینش و ترتیب آیات در مورد بعضى از آیات، نظریه خاصى ارائه مى دهند. علامه طباطبایى;دربارة جملة (اَلْیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروُا...) (مائده/3) مى نویسد:
«این، جمله اى معترضه است که در وسط آیه فوق قرار گرفته است و دلالت و بیان لفظ آیه به هیچ وجه متوقف بر این جمله نیست، خواه بگوییم این جمله یک آیه اى است که در میان آیه اکمال نازل شده و از همان ابتداى نزول میان این آیه قرار گرفته است و یا بگوییم این دو آیه از هم جدا بوده و هر یک به صورت مستقل نازل شدهاند، امّا به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)در این مکان قرار گرفته است.» (طباطبایى، 5/260)
برخی حامیان «وحدت موضوعى» بعد از تفصیل بحث دربارة آیات اکمال، ولایت و تبلیغ و ذکر آراى مفسران در تفسیر آن، حل اختلافات مفسران در مورد آیات نام برده را مرهون پذیرش نظریة «وحدت موضوعى» دانسته و مىنویسند:
«هیچ یک از پاسخ هاى ارائه شده از سوى مفسران نمى تواند مشکل آیات مزبور را حل کند.» (خامه گر،/33 و37 و38) سپس مى افزاید: «راه حل دیگرى که مىتواند پاسخ گوى شبهه یاد شده باشد، بى آنکه ارتباط و تناسب آیات را نادیده بگیرد و یا به وادى اجتهادى بودن نظم آیات فرو غلتد، آن است که آیات مذکور را از منظر «وحدت موضوعى» سوره ها بررسى کنیم. در روش تفسیرى مبتنى بر «وحدت موضوعى»، هیچ ضرورتى ندارد که همة آیات و یا حتى جمله هاى مجاور، با یکدیگر مرتبط بوده و کاملاً متناسب باشند، بلکه اگر آنها با موضوع و غرض اصلى سوره در ارتباط باشند، باز هم ارتباط منطقى و ارگانیک آیات حفظ شده و هیچ عملى بر خلاف حکمت و بلاغت صورت نگرفته است.» (همان، /41 ـ 37)
سپس بر اساس ابزارهاى ارائه شده براى کشف موضوع اصلى، غرض غایى سورة مائده را معرفى مى کنند: «این سوره، مردم را به وفاى به عهد و حفظ انواع پیمان ها دعوت مى کند و آنان را از پیمان شکنى و بى اعتنایى به آن مىترساند.» (طباطبایی، 5/244)
و با این استدلال اذعان مى دارند که با کشف غرض اصلى، بى هیچ تکلفى آیات مورد نظر، هم سو با غرض اصلى و متناسب با شواهد و قراین داخلى و خارجى تفسیر مى شود!
ترجمة پیوسته قرآن، یکى دیگر از نتایجى است که به زعم طرفداران «وحدت موضوعى»، با اثبات این نظریه به دست مى آید؛
«یکى از دلایلى که موجب بى رغبتى نسل جوان به درک مفاهیم و معارف قرآن شده است، ترجمه هاى نارسا و مبهمی است که از قرآن کریم ارائه مى شود، این ترجمه ها با ترسیم چهره اى نازیبا و گسسته از قرآن و ایجاد تشویش در ذهن خواننده، باعث مى شود خواننده ناآشنا به زبان عربى به تدریج از معارف قرآن فاصله بگیرد.» (بى آزارشیرازى، 1/377)
به اعتقاد قرآن پژوه معاصر، بى توجهى اغلب مترجمان و مفسران به نظم و ارتباط آیات موجب شده است که ترجمه ها و تفسیرها، به خصوص ترجمه هاى تحت اللفظى قرآن گسسته شود.
قائلانِ دست یابى به ترجمه اى جذاب و پذیرنده نیز راه حل اختلافات تفسیرى، اثبات عقاید و باورهاى شیعى را در گرو کشف غرض اصلى هر سوره دانسته اند. مطلب پیش گفته بدان معناست که غرض اصلى سوره، مفسر را در تفسیر آیات به ظاهر پراکنده یک سوره دلالت و راهنمایى مى کند و آیات با تأسى به موضوع اصلى سوره، مفاهیم خود را آشکار مى سازند و ناهماهنگى ها برطرف مى شود، در حالى که همین امر ابهامات و سؤالات فراوانى را ایجاد مى کند! معیار دست یابى به غرضى که نقش اساسى و تعیین کننده را در فهم تمامی آیات یک سوره دارد، چیست؟ و آیا با خطا در تعیین موضوع اصلى، زمینه انحراف فهم و تفسیر فراهم نمى آید؟
دکتر بهشتى با توجه به اهمیت سؤالات یاد شده مى گوید:
«...گاهى سبب مى شود که انسان قرآن را اشتباه بفهمد؛ یعنى به دنبال رابطه اى بگردد که این رابطه وجود ندارد.» (بهشتى، /18)
شوکانى (م 1255هـ) از مخالفان سرسخت وحدت موضوعى مى گوید:
«سخن گفتن درباره وحدت موضوعى ابداع رأیى است که خداوند آن را بر کتاب خود ممنوع کرده است. آنان به ارتباط هایى میان آیات اشاره مى کنند که جز تکلف و حیرت چیزى به همراه ندارد و به انحرافى روى آورده اند که هر منطقى از آن دورى مى جوید.» (شوکانی، 1/73)
شیخ محمد عبدالله غزنوى (م 1296هـ) نیز فرو افتادن در گرداب تفسیر به رأى را گوشزد مى کند:
«بدان که بیشتر مفسران به دانشى تکلف آمیز و سخنى ناهنجار روى آورده اند و در برابر دریایى مواج و متلاطم تسلیم شده اند که شنا کردن در آن آسان نیست. عمر خود را در فنى مشغول کرده اند که ره به جایى نمى برد و بى فایده است. بلکه مى توان گفت خود را در وادى قرار داده و از امورى سخن مى گویند که سر از تفسیر به رأى در مى آورد؛ در صورتى که مى دانیم از تفسیر به رأى شدیداً نهى شده ایم.» (غزنوی، /14)
بنابراین، به رغم اهتمام و اصرار فراوانِ برخى از قرآن پژوهان براى اثبات این نظریه، احتمال فرو غلتیدن در وادى تفسیر به رأى، آفتى است که فرضیة «وحدت موضوعى» را سست و متزلزل مى نماید و اختلافات فراوان در تبیین و ارائة غرض اصلى در هر سوره از سوى طرفداران، اعتقاد به بطلان این نظریه را تقویت مى کند.
9. تشتت آراى طرفداران این نظریه در تعیین غرض اصلى سوره ها
برخى مفسران با اعتقاد به نظریة وحدت موضوعى و کاوش براى دست یابى به موضوعات اصلى هر سوره، به معرفى هدف اساسى و محور اصلى سوره ها پرداخته-اند. کثرت اختلاف در موضوعات ارائه شده و تشتّت استدلال ها در تبیین پیوند آیات، فرضیة مذکور را سخت متزلزل و بى ثبات مى نماید. برای نمونه آراى مفسران دربارة غرض اصلى سورة ملک را بیان می کنیم:
1. غرض این سوره عمومیت و گستردگى ربوبیّت الهى بر تمامی عالم است.
علامه براى دست یابى به غرض اصلى سوره چهار نکته را در نظر مى گیرد.
الف) توجه به شرایط تاریخى و فرهنگى عصر بعثت و شرک فراگیر و در نتیجه ضرورت تکیه بر ربوبیت تامة الهى.
ب) به کارگیرى واژة «تبارک» در آغاز سوره و رابطه معنایى آن با ربوبیت الهى.3
ج)تکرار وصف «رحمان» به معناى رحمت فراگیر الهى درسوره و ارتباط معنایى این وصف با ربوبیت الهى.
د) اقتضاى سیاق. (طباطبایی، 19/348)
2. غرض اصلى در این سوره، بیان خالقیت و مالکیت الهى است؛ بدان معنا که سوره در مقام تبیین مالکیت و حاکمیت مطلق الهى است. تفاسیرى چون «فى ظلال القرآن»، «اهداف کل سورة و مقاصدها»، «التفسیر المنیر» و «تفسیر نمونه» این رأى را برگزیده اند و در کتاب «ایضاحات و معانى على تفسیر النسفى» این دیدگاه تقویت شده است.
سید قطب دربارة غرض اصلى و محورى این سوره، ذهنیت جدیدى از هستى و رابطة آن با خالق جهان، به وجود مىآورد. این تصور گسترده از وسعت عامة زمین و محدوده تنگ دنیا فراتر میرود و به جهان آخرت و دنیاى آسمانها راه مى یابد. وى در پایان سوره و در نتیجه گیرى از نکته ها و درس هاى سورة ملک، این تصور جدید از هستى را این گونه ترسیم مى کند:
«این سوره در حقیقت، قدرت مطلق و حاکمیت بىچون و چراى الهى را در لوح وجود آدمی نقش میزند.» (سید قطب، 6/3629ـ3628)
ابزارهاى کشف غرض اصلى سوره، در منظر سید قطب عبارتند از:
الف) مکى بودن سورة ملک؛
ب) واژة تبارک در مطلع سورة ملک؛
وى در این باره مى گوید:
«کلمه «تبارک» که در ابتداى سوره ذکر شده، کثرت برکات الهى را بیان میکند و... ذکر «مُلک» در کنار واژه «تبارک» مى فهماند که این برکت در این ملک جارى است.» (همان، /3631)
ج) سیاق آیات این سوره.
تمامی آیات این سوره به توصیف ابعادى از قدرت الهى پرداخته اند.
دکتر وهبه الزحیلى استاد دانشگاه دمشق، همانند سید قطب، غرض اصلى سورة ملک را بیان قدرت الهى دانسته، امّا براى اثبات نظریة خود به تناسب سوره ها استدلال مى کند:
«این سوره ـالملکـ فى الجمله مضمون سوره قبل را تأکید مى کند. سوره تحریم ـ سوره قبلىـ با بیان توانایى و قدرت خداوند براى حمایت از پیامبرش در برابر مخالفت هاى احتمالى همسران به پایان مى رسد، و این سوره با بیانى عام تر به گستردگى قدرت خداوند مى پردازد و مى فرماید: مالکیت آسمان ها و زمین به دست خداست و او بر هر چیز قادر و تواناست.» (وهبه الزحیلى، 30ـ29/5)
دکتر عبدالعال احمد عبدالعال، استاد تفسیر و حدیث دانشگاه الازهر نیز در شرحى که بر تفسیر «نسفى» نگاشته است، همین غرض را براى سوره برگزیده است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/151)
وى واژة «تبارک» و سیاق آیات را ابزارهاى راه یابى به مقصود خود مى داند.
دکتر شحاته، همین رأى را در تفسیر خود «اهداف کل سورة و مقاصدها» برگزیده است و دلایل دکتر عبدالعال را تأیید مى نماید. (شحاته، 3/13)
تفسیر نمونه نیز همین رأى را انتخاب نموده و با صراحت، نقل این نظر را از تفسیر فى ظلال القرآن اعلام مىدارد. (مکارم شیرازى، 24/315)
3. غرض غایى و هدف نهایى سورة ملک بیان مبانى توحیدى، اعم از ربوبیت و مالکیت الهى است.
علامه سید محمد حسین فضل الله در این باره مى گوید:
«سوره ملک از سوره هاى مکى است و براى تربیت و پرورش عقیده توحیدى در عقل و روح و شعور انسان ها نازل شده است تا در نهایت انسان را به خشوع در برابر پروردگار و احساس عبودیت و بندگى براى او بکشاند.» (فضل الله، 25ـ23/8)
وى مهم ترین دلیل خود را سیاق آیات معرفى کرده است. با استناد به آیات متعددى از این سوره، هر یک را به طریقى به وحدانیت الهى مرتبط دانسته، مىگوید:
«عجایب آسمان و زمین، مرگ و حیات، حرکت پرندگان در آسمان ها و تمامی نعمت هاى یاد شده در آیات مىخواهند این حقیقت را بیان کنند که مردم بدانند تنها خداست که به واسطه تسلط بر همه امور، آنها را از حوادث و بلایا حفظ مى کند.» (همان، /9)
در کتاب «نظم قرآن» نیز بیان شده که سورة ملک همچون سورة تغابن، توحید را در چهار بُعد آن ـ مالکیت، قدرت، آفرینش و علم که چهار پایة اصلى عالم را تشکیل مى دهند ـ تبیین مى کند. براى اثبات این ادعا، به سیاق آیات و مفهوم تبارک استناد شده است. (بازرگان، 3/246ـ245)
نگارندة تفسیر «البصائر» بى آنکه دلیلى روشن براى ادعاى خود ذکر کند، قبل از آغاز تفسیر سورة ملک، در بخشى با نام «الغرض» به معرفى هدف اصلى سوره پرداخته، مى نویسد:
«غرض این سوره اثبات قدرت کامل و شامل الهى و عظمت نامحدود اوست، همچنین علم بى انتهاى خداوند و رحمت گسترده او و نیز ربوبیت بى کران او که در تمامی جلوه هاى هستى تجلى یافته، اثبات مى شود و به فلسفه آفرینش به طور عام و به مرگ و حیات به طور خاص اشاره دارد.» (جویبارى، 48/7)
نگارندة تفسیر «الفرید» مى گوید:
«این سوره مشتمل بر تنزیه خداوند سبحان و بیان صفات کمالیه اوست.» (محمد عبد المنعم الجمال، 4/3142)
4. پرورش حالت خشیت نسبت به خداوند، غرضى است که از سوى تفاسیرى چون «من هدى القرآن» و «نظم الدرر» براى این سوره ارائه مى شود.
علامه محمد تقى مدرسى، غرض سوره را پرورش احساس خشیت پنهانى از خداوند دانسته است. (مدرسی، 16/128)
وى پس از توضیح و تبیین چگونگى پیوند آیات با این غرض نتیجه مى گیرد:
«شاید بتوان گفت آیة شریفة(إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ)(ملک/13) کلید اصلى راه یابى به این غرض باشد.» (همان، /130ـ129)
وی سورة ملک را به سه بخش تقسیم مى کند و هر بخشى را با غرض اصلى سوره ارتباط می دهد؛
«آیات (5ـ1) عظمت و رحمت خداوند را ترسیم مى کند و از این رهگذر خشیت را در دل ها بارور مى سازد.
آیات (14ـ6) از کافران و عذاب آنها سخن مى گوید. کفر سبب محرومیت از معرفت مى شود، در حالى که خشیت بازتاب معرفت و آگاهى است. خداوند در پرتوى این آیات، خطر کفر، غرور و محرومیت را یادآور مى شود.
آیات (30ـ15) یکى از عوامل مهم محرومیت از خشیت الهى را بیان میکند. تکیه بر اسباب و علل مادى و غفلت از خداوندِ سبب آفرین، ثمرة اندیشه هاى شرک آلودى است که در این آیات مورد توجه قرار گرفته است.» (همان، 16/129)
نگارندة تفسیر «نظم الدرر» با تکیه بر دلایل و شواهدى دربارة غرض سورة «ملک» چنین مى گوید:
«مقصود این سوره، خضوع و خشوع در برابر خدایى است که بر تمامی هستى سلطنت دارد.»
وى بى آنکه آیات را دسته بندى کند و کیفیت ارتباط هر دسته از آیات را با غرض و هدف اصلى سوره باز گوید، تک تک آیات را با غرض مرتبط دانسته و چگونگى پیوند هر آیه را با غرض اصلى تبیین میکند.
وى در تحلیل نام گذارى سوره مى نویسد:
«نامیدن این سوره به «الملک» دلیلى روشن است که اثبات میکند مقصود نهایى این سوره خضوع در برابر خداوند است؛ زیرا ملک محل خضوع براى کسانى است که پادشاه را مى بینند.» (بقاعى، 20/216)
5. غرض اصلى و موضوع محورى سورة ملک، بیان راه سعادت و نیکبختى است.
تفسیر «صفوة العرفان» موضوع اصلى و غرض محورى آن را تبیین راه وصول به سعادت و نیکبختى مى داند؛
«غرض اصلى از نزول سوره ملک این است که به جهانیان اعلام کند هر کس طالب نیکبختى و سعادت دنیا و آخرت است، باید در پى جلب رضایت و خشنودى پروردگارى باشد که پادشاهى و ملک عالم در دست قدرت اوست... امّا براى ترسیم راه نجات، از عظمت و اقتدار خداوند سخن مى گوید و فقر و نیازمندى انسان را به سرچشمه هستى به تصویر مى کشد و از نعمت ها و جلوههاى جمال حق نکته هایى را باز مى گوید تا با درک نعمت ها و زیبایى ها، زیبایى جلوه خالق نعمت ها نیز به دست آید، و این همه زمینه شکر و سپاس را فراهم سازد و موجبات سرسپردگى و پیروى از حق را مهیا نماید. حرکت و پیروى از دستورات الهى به معناى پیمودن راه سعادت و رستگارى است. اگر در این سوره از کافران و عذاب آنان سخن به میان آمده، در حقیقت سخن از سرنوشت کسانى است که از صراط و جاده سعادت بیرون ماندهاند و دل را به تاریکىها و ظلمت کفر سیاه کردهاند». (خالدى، 6/595 ـ 593)
سلطان العلماء وصول به غرض اصلى سورة ملک را در گروى تناسب و پیوند این سوره با سورة قبل ـ تحریمـ دانسته است. علاوه بر آن وى نامهاى متعدد سوره، «المانعه، المنجیه، المجادله» را نیز از ابزارهاى دست یابى به این غرض معرفى مىکند و مى نویسد:
«در انتهاى سوره تحریم سخن از چهار زن است که دو تن از آنها اهل سعادت و رستگارى و دو تن دیگر اسیر شقاوت و تباهىاند، بنابراین سوره تحریم با معرفى کسانى که از طریق طاعت به سعادت راه یافتهاند و یا به خاطر فسق و کفر به شقاوت فرو غلطیدهاند به پایان میرسد. در سوره ملک همین معنا با زبانى دیگر دنبال میشود و راز وصول به نیکبختى را طاعت و پیروى از خالق و مالک هستى مى داند.» (همان)
6. غرض اصلى سورة ملک بیان تعالیم اسلامی و غفلت زدایى از مردم است.
ابوالاعلى مودودى در تفسیر «تفهیم القرآن» در این باره مى نویسد:
«این سوره از یک سو تعالیم اسلامی را به صورت اختصار بیان مى کند و از سوى دیگر، به غفلت زدگان به شکل فورى اخطار مى دهد که از تنگناى غفلت بیرون آیند.» (مودودی، 6/8)
وى با اتکا به دلایل و شواهدى، غفلت زدایى را محور و غرض نهایى این سوره مى داند و مکّى بودن سورة ملک نخستین دلیل مورد توجه این مفسر بوده است و در این باره مى گوید:
«از ویژگى سوره هایى که در سال هاى آغازین نهضت اسلام و در مکه نازل شده اند این است که تعلیمات اسلامی و اهداف بعثت را به اختصار ارائه مى-دهند تا به تدریج مورد توجه و پذیرش قرار گیرد. آنچه پیش از همه بر آن تأکید مى شود، غفلت زدایى است تا مردم وادار به تفکر شوند و تا وجدان هاى خواب بیدار شوند.» (همان)
نگارندة تفسیر «تفهیم القرآن» با تقسیم بندى آیات سورة ملک، براى هر دسته از آنها عنوانى را انتخاب مى کند و سپس به تبیین و تشریح ارتباط آیات با هدف اصلى سوره مى پردازد. وى غرض پنج آیة اول سورة ملک را توجه به عظمت هستى میداند و آیات 11ـ 6 را به تصویر عاقبت هول انگیز کفار اختصاص مى دهد و به همین ترتیب تا پایان سوره نکته اى خاص را براى هر دسته از آیات باز مىگوید(همان)
مواردى از ضعف دلایل
هر یک از ابزارهاى مورد توجه طرفداران وحدت موضوعى را براى کشف موضوع محورى سورة ملک مورد بررسى قرار مى دهیم و ضعف استدلالات آن را بازگو مى کنیم.
الف) مکى بودن سورة ملک
از ابزارهایى که در کشف موضوع اصلى سوره مورد توجه طرفداران نظریة وحدت موضوعى قرار گرفته، مکى بودن سورة ملک است. مفسرانى چون سید قطب (فى ظلال القرآن، 6/3628)، سید محمد حسین فضل الله (من وحى القرآن، 25ـ23/8)، ابوالاعلى مودودى (تفهیم القرآن، 6/8) و... با اعتقاد و پایبندى به نظریة مشهور دربارة سورههاى مکى، هر یک غرضى مرتبط با این باور را از سورة ملک ارائه مى دهند.
با فرض پى جویى، تبین و تصحیح باورها و اصول اعتقادى در سوره هاى مکى که به عقیده اکثر مفسران، از ویژگى هاى اصلى سوره هاى مکى معرفى مى شود؛ از آنجا که موضوعات و مباحث مرتبط با اصول عقاید متعدد و گسترده است، نمىتوان با فرض مکى بودن سوره غرض خاص آن را نیز معین کرد و در واقع مکى بودن سوره براى اثبات غرض اصلى آن، اعم از مدعاست؛ زیرا مکى بودن سوره در نهایت، اعتقادى بودن موضوع آن را اثبات میکند، اما کدام یک از مباحث عقیدتى در سوره مورد بررسى قرار گرفته؛ موضوع اصلى سوره، توحید، معاد، نبوت و... است؟ کدام یک از ابعاد توحید محور اساسى سوره است؛ مالکیت، خالقیت، ربوبیت و...؟ هیچ-یک از موارد یاد شده مستلزم مکى بودن سوره نخواهد بود.
نارسایى دلیل یاد شده در تعیین غرض اصلى، موجب شده تا مفسران نام برده به رغم اعتقاد به مکى بودن سورة ملک و عقیدتى بودن مطالب آن، در تعیین غرض اصلى دچار اختلاف رأى شوند.
از یک سو هیچ یک از غرض هاى ارائه شده قابل انطباق با دیگرى نیست و از سوى دیگر هیچ میزان و معیار قطعى براى ترجیح هر یک بر دیگرى وجود ندارد!
برخى قرآن پژوهان، یکى از راه هاى کشف مکى و یا مدنى بودن سوره ها را توجه به ویژگى هاى محتوایى سوره مى دانند و اذعان مى دارند در مواردى که مکى و یا مدنى بودن سوره اى نامعلوم است، مفاهیم آیات را بررسى مى کنیم، در صورتى که آیات آن مسائل اعتقادى و بازسازى آن را بیان مى کرد، این ویژگى نشان مى دهد که سوره، مکى است.
با چنین فرضى تکیه بر مکى بودن سوره براى راه یابى به غرض اصلى ناممکن است؛ زیرا مکى بودن سوره نیز در گرو فهم محتواى سوره است.
ب) آیات آغازین سوره
آیات آغازین سوره ها، از ابزارهاى مورد توجه برخى از مفسران براى وصول به غرض اصلى سوره است. علامه طباطبایى در این باره مى گوید:
«از آنجا که غرض سوره بیان عمومیت ربوبیت الهى است، خداوند در این سوره کلام را با «تبارک» آغاز کرده است، چون این کلمه به معناى کثرت صدور برکات از ناحیه خداوند است.» (طباطبایی، 19/364)
دکتر عبدالعال احمد عبدالعال اولین دلیل خود را براى اثبات غرض مورد نظر، لفظ «تبارک» دانسته است؛ اما با استناد به این واژه، غرض سوره را مالکیت و حاکمیت مطلق الهى میداند، کیفیت استدلال نیز با آنچه علامه مىگوید، متفاوت است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/5) دکتر شحاته همین عنوان را با استناد به اولین آیه(تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر)(ملک/1)غرض اصلى سوره معرفى مىکند و در این باره مى گوید:
«از حقیقت مالکیت و قدرت است که همه نعمت ها و حرکات آشکار و پنهان موجودات سرچشمه مى گیرد...» (شحاته، 3/13)
و در ادامه هر یک از نعمتهاى موجود در سوره را یادآور مى شود و دربارة نعمت هاى نام برده در سوره مىنویسد:
«همگى از تجلیات قدرت و مالکیت خداوند است. بنابراین همه حقایق و واقعیت هاى موجود در این سوره، هر یک به نحوى از نورافشانى مطلع زیبا و جامع سوره استمداد مى شود.» (همان)
سید قطب نیز با تکیه بر مطلع سورة ملک به ویژه لفظ «تبارک» که در ابتداى آیه آمده است، توفیق دست یابى به غرض سوره را ناشى از الهام مى داند؛ الهامی که از جانب خداوند، توسط این آیه و این کلمه برجان او سایه افکنده است، و آیه مذکور را «مطلع الجامع الموحى» مى نامد و در این باره مى گوید:
«کلمه تبارک که در ابتداى سوره ذکر شده است، کثرت برکات الهى و ازدیاد آن را بیان مى کند... و ذکر ملک در این سوره و در کنار تبارک مى فهماند که این برکت در این ملک جارى است.» (سید قطب، 16/128)
مؤلف کتاب «نظم قرآن» با استمداد از واژة تبارک، غرض سوره را تبیین توحید در چهار زمینه مالکیت، قدرت، آفرینندگى و علم دانسته و مى نویسد:
«سوره ملک با تبارک آغاز میشود و کثرت صدور برکات را از جانب پروردگار نشان میدهد. بنابراین هدف این سوره بیان معانى توحیدى در زمینههاى متنوع ربوبیت و رحمانیت مى باشد.» (بازرگان، 3/245)
در بیان آراى یاد شده در تعیین غرض اصلى سورة ملک، اختلافات کاملاً مشهود است، در حالى که تمامی دیدگاه هاى نامبرده، ابزار وصول به غرض مورد نظر خود را مطلع سوره و به ویژه، واژه «تبارک» قرار داده اند.
ج) سیاق آیات
سیاق آیات دلیل دیگرى است که براى راه یابى به موضوع و غرض اصلى سوره ملک معرفى شده است. برخى با استناد به سیاق آیات سورة ملک، خشوع و خضوع در برابر خداوند را محور اصلى سوره دانسته اند.
علامه محمد تقى مدرسى با تقسیم آیات به سه بخش عمده، بر این باور است که هر یک از بخشهاى یاد شده با غرض اصلى یعنى خشیت و خضوع در برابر عظمت الهى مرتبط است. نگارندة تفسیر «نظم الدرر» بى آنکه آیات را به بخش هاى مستقلى تقسیم کند، هر یک از آیات را با غرض اصلى پیوند مى زند.
برخى مفسران نیز با تکیه بر سیاق آیات که به شمارش نعمت های الهى پرداخته، محور و غرض اصلى سوره را تبیین خالقیت و مالکیت الهى دانسته اند. تفاسیرى چون فى ظلال القرآن، (اهداف کل سورة و مقاصدها)، (سید قطب، 6/31-3629) التفسیرالمنیر (وهبه الزحیلی، 30ـ29/5) و تفسیر نمونه (مکارم شیرازى، 24/312) همین رأى را برگزیده اند. در حالى که علامه طباطبایى، برداشت مذکور را ناصحیح دانسته است. وى بر این باور است که غرض اصلى سورة ملک، تبیین ربوبیت عامة الهى است. علامه، رابطة نعمت هاى بازگو شده در سورة ملک و ربوبیت عامة الهى را این گونه توضیح مى دهد: «در این سوره بسیارى از نعمت هاى الهى از خلقت و تدبیر نام برده شده است و در حقیقت این نعمتها استدلالى است بر ربوبیت الهى.» (طباطبایی، 19/348)
تشتت آرای یاد شده با تکیه بر سیاق سوره، به روشنى این واقعیت را بیان مىکند که سیاق هم نمى تواند راهگشاى مقصود اصلى سوره باشد و در پرتوى سیاق هم نمى توان به رأیى واحد در تعیین غرض اصلى سوره راه یافت.
د) ارتباط هر یک از سوره ها با سورة پیشین
برخى مفسران با الهام از تناسب مضمون سورة ملک با آیات پایانى سورة تحریم، غرض اصلى را معرفى مىنمایند. دکتر وهبة الزحیلى بر این باور است که سورة تحریم در جهت بیان میزان قدرت خدا در حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله)است، سورة ملک نیز به تفصیل از قدرت الهى و اثبات آن سخن مى گوید.(وهبه زحیلی، 30-29/5)
صاحب تفسیر «صفوة العرفان» نیز همین تناسب را سرّ راه یابى به غرض سورة ملک دانسته است، اما با اتکا به همین ابزار، موضوعى متفاوت را معرفى مى کند. وى غرض اصلى سوره را بیان راه سعادت و نیکبختى مى داند و کشف این غرض را در گروى تناسب مضمون سوره با آیات پایانى سورة تحریم دانسته است. وى تناسب را اینگونه باز مى گوید:
«انتهاى سوره تحریم از شقاوت و سعادت چهار زن سخن گفته است، سوره تحریم با معرفى کسانى که از طریق طاعت به سعادت رسیده اند و یا به خاطر اعراض و روى گرداندن از خداوند به شقاوت و تباهى فرو غلطیده اند، به پایان مىرسد. سوره ملک نیز همین معنا را باز مى گوید، با این بیان که سعادت و شقاوت انسان مرهون رضایت خداوندى است که سلطنت و پادشاهى هستى در دست پرقدرت اوست.» (خالدى، 6/593)
گرچه توقیفى بودن چینش و ترتیب سورههاى قرآن با نظام فعلى مورد اتفاق نیست و عدهاى از قرآن پژوهان ترتیب موجود را اجتهادى دانسته و بر این باورند که این چینش با صلاحدید اصحاب و بر اساس ملاکهاى بشرى صورت گرفته است، اما با فرض الهى بودن چینش فعلى سوره ها، هرگز نمیتوان سرّ این ترتیب را در ارتباط و پیوند مضامین سوره ها جستجو کرد. به همین علت عده اى از قرآنپژوهان با فرض توقیفیت ترتیب سوره ها و نیز با اذعان و اعتقاد به وحدت موضوعى سوره ها، چنین پیوند و ارتباطى را انکار مى کنند. علاوه بر آن، ضابطه و معیار قطعى و روشنى که بتواند با تکیه بر آن چنین ارتباطى را میان سوره توجیه کرد، وجود ندارد. ارتباطات یاد شده از سوى طرفداران «وحدت موضوعى» کاملاً متفاوت است. ضابطه و ملاک ثابت براى رد و یا اثبات هر یک از اقوال یاد شده وجود ندارد، معیارها و دلایل بیان شده از حدّ ظن وگمان فراتر نمى روند.
هـ) نام سوره ها
عدهاى از مفسران با تکیه بر نام هاى سوره مدعى کشف غرض اصلى سوره ها شدهاند. تفسیر «نظم الدرر» در این باره میگوید:
«نامیدن این سوره به ملک دلیل روشنى است که ثابت میکند مقصود از این سوره خضوع براى خداوند متعال است، زیرا ملک محل خضوع است براى هر کسى که پادشاهى را میبیند.» (بقاعى، 20/216)
نگارندة تفسیر «صفوة العرفان»، نام هاى سورة ملک را مفاهیمی متناسب با غرض اصلى سوره میداند و این در حالى است که غرض سوره را تبیین راههاى وصول به نیکبختى دانسته است.
بر آنچه از سوى طرفداران نظریه وحدت موضوعى در تعیین غرض اصلى سورة ملک بیان شده، مى توان توجیهاتى دیگر افزود.
تفاوت هاى آشکار در بیان غرض اصلى سوره مورد بحث به رغم ابزارهای مشترک، حکایت از ضعف و سستى معیارهاى معرفى شده دارد و با فرض غیر توقیفى بودن نام سوره ها، بنیاد این ابزار نیز فرو میریزد و هرگز نمیتوان اسامی و نامه هایى را که از سوى بشر عادى براى سوره ها انتخاب شده است، ملاک فهم مقاصد سوره دانست.
پی نوشتها:
________________________________________
1. تفاسیر علمی، از جمله تفاسیر عصری است که با انگیزة تطبیق آیات با دستاوردهاى تجربى دنیای غرب و با انگیزة همآوردی با تمدن جدید انجام گرفت.
2. برخى، اوصافى همچون «کتاب» (آل عمران/58)، «عزیز» (فصلت/41)، «قول فصل» (طارق/13)، «حکیم» (آل عمران/58)،(نُورًا مُبِینًا)(نسا/١٧٤)،(لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِه) (فصلت/42)، (بَصَائِرَ لِلنَّاس)(قصص/43)، (إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِین)(یس/69) و... را به عنوان شاهدى بر ضرورت نظم درونى و ارتباط آیات و در نهایت «وحدت موضوعى» سورههاى قرآن آوردهاند. سیوطى معتقد است که قرآن حکیم است؛ زیرا آیات قرآن به واسطة نظم شگفت و معانى تازه و نو، محکم شده است، طورى که تبدیل و تحریف و اختلاف و تباین را در آن راهى نیست. (سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 187)
3. علاوه بر ارتباط معناى لغوى «تبارک» با «ربوبیت الهى» استعمالات قرآنى نیز به خوبى این تناسب و ارتباط را نشان میدهد. در قرآن کریم کلمه «تبارک» 9 بار استعمال شده است که در 3 مورد لفظ تبارک به طور مستقیم به ربوبیت الهى مرتبط است؛ اعراف/54، غافر/64، الرحمن/78 و در 6 مورد باقى مانده نیز سیاق آیات و ملاحظه آیات قبل و بعد آن نشانگر این ارتباط معنایى است؛ مؤمنون/14، فرقان/1،10 و61، ملک/1. (سید على اکبر قرشى، تفسیر احسن الحدیث، ج 11، ص 252)
منابع و مآخذ:
1. آلوسى، على؛ الطباطبائى و منهجه فى تفسیر المیزان، ترجمه میرخلیلى، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1405ق.
2. ابن منظور؛ لسان العرب، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1405ق.
3. امینى، عبد الحسین؛ الغدیر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بىتا.
4. ایازى، سید محمد على؛ چهره پیوسته قرآن، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
5. بازرگان، عبدالعلى؛ نظم قرآن، پژمان، بیجا، 1372ش.
6. بحرانى، سید هاشم؛ البرهان فى تفسیر القرآن، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1419ق.
7. البقاعى؛ نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور، تحقیق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1415ق.
8. بهشتى، سید محمد حسین؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هادى، بیجا، 1360ش.
9. بى آزار شیرازى، عبد الکریم؛ قرآن ناطق، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376ش.
10. التهانوى، محمد على؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مکتبة لبنان للناشرون، بیروت، 1996م.
11. الجمال، محمد عبد المنعم؛ التفسیر الفرید للقرآن المجید، مطابع الاهرام التجاریة، قاهره، بىتا.
12. جوادى آملى، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، مرکز نشر اسراء، قم، 1378ش.
13. جوان آراسته، حسین؛ درس نامه علوم قرآنى، دفتر تبلیغات اسلامیحوزه علمیه قم، قم، 1379ش.
14. الجویبارى، یعسوب الدین؛ تفسیر البصائر، المکتبة الاسلامیه، قم، 1399ق.
15. حجازى، محمد محمود؛ الوحدة الموضوعیه فى القرآن الکریم، دارالکتاب الحدیثه، قاهره، 1390ق.
16. ...................................... ؛ تفسیر الواضح، دارالجیل ، بیروت، 1969 م.
17. حجتى، سید محمد باقر و بى آزار شیرازى، عبد الکریم؛ تفسیر کاشف، چاپ چهارم دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1376.
18. حسن زاده آملى، حسن؛ فصل الخطاب فى عدم تحریف کتاب رب الارباب، ترجمه عبدالعلى محمدى شاهرودى، انتشارات قیام، بیجا، 1371ش.
19. حکیم، محمد باقر؛ علوم القرآن، چاپ سوم، مجمع الفکر الاسلامى، بیجا، 1417ق.
20. حوى، سعید؛ الاساس فى التفسیر، چاپ سوم، دار السلام للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره، 1991م .
21. خالدى، الصلاح عبد الفتاح؛ البیان فى اعجاز القرآن، دار عمار، عمان، 1413ق.
22. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسیر القرآن، چاپ دوم، بینا، دوحه، 1996م.
23. خامهگر، محمد؛ ساختار هندسى سوره هاى قرآن، شرکت چاپ و نشر بین الملل، بیجا، 1382ش.
24. خرماشاهى، بهاء الدین؛ ذهن در زبان حافظ، چاپ دوم، نشرنو، بیجا، بیتا.
25. خوئى، سید ابوالقاسم؛ البیان فى تفسیر القرآن، چاپ پنجم، دار الزهراء، بیروت، 1408ق.
26. رافعى، مصطفى؛ اعجاز القرآن و بلاغته النبویه، چاپ نهم، دارالکتاب العربیه، بیروت، بیتا.
27. رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1379ش.
28. رشید رضا، محمد؛ تفسیر المنار، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1420ق.
29. الزحیلى، وهبة؛ التفسیر المنیر، دارالفکر المعاصر، بیروت، 1411ق.
30. زرکشى، بدرالدین؛ البرهان فى علوم القرآن، تحقیق دکتر یوسف عبدالرحمان مرعثلى، شیخ جمال الدین الذهبى، الشیخ ابراهیم عبدالله الکردى، دارالمعرفة، بیروت، 1410ق.
31. ..................... ؛ البرهان فى علوم القرآن، چاپ دوم، دار المعرفة، بیروت، بیتا.
32. الزمخشرى، محمود؛ الکشاف، دارالکتب العلمیه، بیروت، بیتا.
33. سبحانى، جعفر؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، نشر عدالت، قم، 1360ش.
34. سجادى، سید جعفر؛ فرهنگ معارف اسلامی، چاپ سوم، انتشارات کوشش، بیجا 1373ش.
35. سعیدى روشن، محمد باقر؛ علوم قرآن، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، قم، 1377ش.
36. سید قطب؛ فى ظلال القرآن، ترجمه دکتر مصطفى خرم دل، نشر احسان، بیجا، 1378ش.
37. ........... ؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بیروت، 1419ق.
38. سیوطى، جلال الدین عبدالرحمان؛ الاتقان فى علوم القرآن، دارالفکر، بیروت، 1416 ق.
39. ....................................... ؛ الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1363ش.
40. ....................................... ؛ الدر المنثور فى التفسیر المأثور، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420ق.
41. شاکر، محمد کاظم؛ قرآن در آئینه پژوهش، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
42. شحاته، عبدالله محمود؛ اهداف کل سورة و مقاصدها، الهیئة المصریه العامه للکتب، قاهره، 1990م.
43. ............................. ؛ اهداف کل سورة و مقاصدها، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتى، نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1369ش.
44. ............................. ؛ تفسیر القرآن الکریم، دار الغریب للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره، بیتا.
45. شریعتى، محمد تقى؛ تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، بىتا.
46. شوکانى، محمد بن على بن محمد؛ فتح القدیر، دارالمعرفه، بیروت، بیتا.
47. صدر، محمد باقر؛ دروس فى علوم القرآن، اسماعیلیان، قم، 1408ق.
48. صفایى حایرى، على؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هجرت، قم، بیتا.
49. طائى، کمال الدین؛ موجز البیان، مطبعة سلمان الاعطحى، بغداد، 1391ق.
50. طباطبایى، سید محمد حسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ دوم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1393ق.
51. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415ق.
52. طبرى، محمد بن جریر؛ جامع البیان، طبع بولاق، بیجا، بىتا.
53. طوسى، محمد بن الحسن، التبیان فى تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بیتا.
54. عبدالعال، احمد عبدالعال؛ ایضاحات و معانى على تفسیر النسفى، المکتبة الازهریه للتراث، بیجا، 1415ق.
55. عزالدین، عبدالسلام؛ الاشارة والایجاز فى بعض انواع المجاز، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1416ق.
56. غزالى، محمد؛ نحو تفسیر موضوعى سور القرآن الکریم، چاپ دوم، دار الشروق، قاهره، 1413ق.
57. ................. ؛ نحو تفسیر موضوعى سور القرآن کریم، ترجمه على اصغر محمدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1377ش.
58. فخر رازى؛ مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، بینا، قم، بىتا.
59. ............. ؛ مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بیتا.
60. فضل الله، سید محمد حسین؛ من وحى القرآن، چاپ سوم، دارالزهرا، بیروت، بیتا.
61. فقهى زاده، عبدالهادى؛ پژوهشى در نظم قرآن، جهاد دانشگاهى، تهران، 1374ش.
62. فولادوند، محمد مهدى؛ ترجمه قرآن کریم.
63. قرشى، سید على اکبر؛ احسن الحدیث، بنیاد بعثت، تهران، بیتا.
64. قطان، مناع؛ مباحث فى علوم القرآن، چاپ دوازدهم، مؤسسه الرساله، بیروت، 1403ق.
65. کحاله، عمر رضا؛ معجم المؤلفین، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بىتا.
66. کلینى، محمد بن یعقوب؛ اصول کافى، تصحیح و تحقیق على اکبر غفارى، دار الکتب الاسلامیه، بیجا، بیتا.
67. لجنة من العلماء؛ التفسیر الوسیط للقرآن کریم، چاپ سوم، مطبعة المصحف الشریف، بیجا، 1413ق.
68. مدرسى، سید محمد تقى؛ من هدى القرآن، دار الهدى، بیجا، 1406ق.
69. مدنى، محمد؛ المجتمع الاسلامی کما تنظمه سورة النساء، بینا، بیجا، بیتا.
70. مصباح، محمدتقى؛ معارف قرآن، مؤسسه امام خمینى، قم، بیتا.
71. مصطفى، مسلم؛ مباحث فى التفسیر الموضوعى، دار القلم، بیجا،1410ق.
72. مغنیه، محمد جواد؛ التفسیر الکاشف، چاپ سوم، دارالعلم للملائین، بیروت، 1980م.
73. مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ دوازدهم، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1373ش.
74. ملا عبدالله؛ حاشیه، تعلیقه سید مصطفى حسینى دشتى، چاپ دوم، مکتبة المفید و الفیروز آبادى، بیجا، بیتا.
75. ملاحویش، عمر؛ تطور دارسات اعجاز القرآن، بینا، بغداد، 1329ق.
76. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهیم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلامیه، لاهور، 1989م.
77. نکونام، جعفر؛ پژوهشهاى علوم انسانى (زبان قرآن گفتارى یا نوشتارى)، فصلنامه دانشگاه قم، سال اول، بهار79.
78. ................ ؛ درآمدى بر تاریخ گذارى قرآن، نشر هستى نما، قم، 1380ش.
79. همامى، عباس؛ چهره زیباى قرآن، انتشارات بصائر، اصفهان، 1375ش.
info@q
نظریه«وحدت موضوعى» از مباحث نوظهور در حوزة علوم قرآنى است؛ چنانچه آغازگران این نظریه مانند دکتر شحاته (اهداف کل سورة و مقاصدها،/302) و عبدالله درّاز (همان،/28) اذعان می دارند، ابداع نظریة «وحدت موضوعی» بیشتر به مثابه واکنشی در برابر شبهاتِ خاورشناسان دربارة اسلوب قرآن است؛ «ریچارد بل»، «آرتور جان آربرى»، «گلدذیهر»، «گوستاولبون» و... آن دسته از خاورشناسانى هستند که بر گسیختگى و ناپیوستگى آیات قرآن تأکید دارند. (فقهى زاده،/144) ریچارد بل، قرآن-پژوه اروپایى در مقدمة ترجمة قرآن به انگلیسى، و نیز آرتور جان آربری در بخشى از مقدمة خود بر ترجمة قرآن، یکى از ویژگى هاى اصیل سبک قرآن را جسته و گریخته بودن آن می دانند و برآنند که مضامین آن از هرگونه انسجام منطقی بسی به دور است. (سهلانى، /48.)
در دایرة المعارف بریتانیا ذیل عنوان «قرآن»، سورههاى بلند قرآن را مشتمل بر موضوعات مختلف و پراکنده معرفی میکند که آیات آن، بى هیچ برنامه و نقشة حساب شدهاى در یک جا جمع شدهاند. (حسن عباس فضل، قضایا قرآنیه فى الموسوعة: طانیه) گوستاولبون، بى نظمیموجود در سورهها و آیات را شاهدی بر اُمّی بودن پیامبر می داند. (گوستاو لوبون،/20)
هر چند سخنان مستشرقانی که گسستگی و ناپیوستگی آیاتِ برخی از سوره ها را نقصی برای این کتاب دانسته و آن را دلیلی بر انکار الهی بودن قرآن می دانند، نیازمند پاسخی مناسب است، اما تنها پاسخ درخور، پذیرش نظریه «وحدت موضوعی» نیست. در این صورت، گویی ما نیز با خاور شناسان همراه شده و پذیرفته ایم که اسلوب حاکم بر قرآن که به وضوح ناپیوستگی موضوعی در آن مشهود است، نقص این کتاب بوده و به ناچار می بایست برای ترمیم نقص یاد شده، نظریة وحدت موضوعی را امری ضروری و اجتناب ناپذیر بدانیم و به ناگزیر در پی کشف موضوعی واحد برای هر یک از سورههای قرآن باشیم!
چه بسا ضعف دلایلِ نظریه وحدت موضوعی که از سوی طرفداران نظریة یاد شده، تنها راه اثبات الهی بودن قرآن تلقی شده و بر پیش فرضی ناصواب استوار است، ناخواسته به تأیید و تثبیت نظریة خاورشناسان دربارة قرآن منجر شود.
در نقد تفصیلی دلایلِ طرفدارانِ نظریة یاد شده، (پژوهشهای قرآنی، ش55-54،/206) بیان شد که هیچ گونه ملازمتی میان حکمت آمیزی، بلاغت، اعجاز و الهی بودنِ قرآن با «وحدت موضوعی سوره های قرآن» وجود ندارد.
با توجه به تأملات فراوان در نظریة یاد شده، احتمال نوعی تعجیل و شتاب در پذیرش آن منتفی نخواهد بود. همانگونه که در تفاسیر علمیقرآن، این شتابزدگى، در پاره ای موارد به انکار حقایق بدیهى، مانند اصل ضروری اعجاز انجامید و انحرافى را در فهم قرآن پدید آورد.1
چنان چه پیش تر یادآور شدیم، این نوشته در پی انکار وجود وحدت موضوعی و غرض واحد در تمامی سورههای قرآن نیست؛ در برخی سوره ها، وحدت موضوعی امری بدیهی و انکارناپذیر می نماید. آنچه موجب تردید است، فراگیری این ادّعا در تمامی سوره هاست. طرفداران نظریة یاد شده، از ضرورتِ وجودِ غرض و موضوعی واحد در تمامی سوره های قرآن سخن می گویند و با ارائه دلایل و شواهد بر اثباتِ چنین ادعایی اصرار می ورزند. در حالی که به نظر می رسد هیچ یک از دلایل مطرح شده، این نظریه را اثبات نمی کند. از سوی دیگر دلایل و شواهدی وجود دارد که به انکار این نظریه می انجامد.
دلایل انکار نظریة «وحدت موضوعى»
دلایل و شواهدی وجود دارد که اثبات می کند در برخی سوره های قرآن، دست یابی به غرضی فراگیر امری ناممکن است؛ غرضی که تمامی موضوعات سوره را به یکدیگر پیوند دهد. این دلایل و شواهد عبارتند از:
1. ناسازگارى نظریة «وحدت موضوعی» با اسلوب حاکم بر قرآن
نگاهى به سوره هاى قرآن، نشان از وجود موضوعات متنوع و اغراضِ متعدد مى-دهد؛ تا آنجا که ادعاى موضوعى واحد براى هر سوره، سخت و ناممکن مىنماید. فقدان «وحدت موضوعى» و ناپیوستگى در سوره هاى قرآن، امری مشهود و اجتناب-ناپذیر است. موضوع محورى ویژة کتاب هاى علمیاست. قرآن کتاب هدایت است. چه بسا ایفاى وظیفة هدایتگرى در یک سوره مقتضى وجود موضوعات متعددى باشد.
هیچ یک از طرفداران «وحدت موضوعى» نیز چنین واقعیتى را انکار نمى کنند و رازِ تأثیراتِ شگفت انگیزِ آیات را در اسلوب خاص قرآن جستجو مى کنند. طرفداران این نظریه، به رغم پذیرش این واقعیت، با ارائة برخی دلایل و شواهد، به وحدت و انسجامی پنهان در آن سوى تنوع آشکار موضوعات در برخی سوره ها رأى مى دهند.
دکتر محمد مدنى از پیشگامان این نظریه از یک سو اسلوب و شیوة انحصارى قرآن را امرى بدیهى دانسته و غفلت از این حقیقت را به معناى نادیده انگارى یکى از مهم ترین جلوه هاى اعجاز قرآن مى شمارد و از سوى دیگر بر «وحدت موضوعى» پاى مى فشارد. وى مى گوید:
«با اینکه هر یک از سوره هاى قرآن کریم داراى نشانه، رنگ خاص و مشخصه ویژه اى است و از جان و روحى برخوردار است که در تمامیزوایاى آیات آن جارى است، امّا نمیتوان سوره ها را بسان فصول و ابوابى دانست که مکتوبات معمولى در تألیف و ترتیب متداول به آنها تقسیم شده و بر حسب آنها تنظیم مى شود. اگر کسى بخواهد سوره هاى قرآن را به صورت ابواب و فصول این کتاب آسمانى تلقى کند و یا از چنین منظرى به تفسیر آن دست یابد، با دیدى تکلف آمیز به قرآن نگریسته و سخت به بیراهه رفته است.» (المجتمع الاسلامیکما تنظمه سوره النساء،/ 6ـ5)
دکتر طه حسین، از روشنفکران و نویسندگان معاصر دربارة ناپیوستگى و گسستگى موضوعات برخی سوره های قرآن مى گوید:
«مثلاً موضوعات سوره بقره بسیار فراوان است و از هم بیگانه، و این خود دلیل آن است که این سوره به یک باره نازل نشده است. ابتداى این سوره از مؤمنان سخن رانده است... سپس از کسانى سخن مى گوید که کفر ورزیده اند و در ادامه به معرفى منافقان مى پردازد... بعد داستان آفرینش انسان و خلقت حضرت آدم(علیه السلام)دنبال مى شود. از داستان ابلیس و از کفر او سخن مى گوید و غرور و کبر او را به تصویر مىکشد. آن گاه به قسمتى از داستان ابراهیم(علیه السلام)و تجدید بناى کعبه به دست او مى پردازد. موضوعات فراوان و نامتلائم، پى درپى مطرح شده است.» (خرمشاهی،/6)
سیوطى در بحث اسباب نزول و در تبیین سبب نزول آیه 88 از سورة اسراء روایتى را نقل مى کند که پیامبر علت ناپیوستگى موضوعى قرآن را باز مى گوید.
وى از طریق ابن عباس از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نقل میکند که سلام بن مشکم با جماعتى از یهود به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله)رسید و گفت: چگونه قرآن را حق و از جانب خدا بدانیم در حالى که کتابى آورده اى که داراى تناسق و پیوستگى نیست، امّا تورات داراى تناسق است؟! کتابى بیاور که متعارف و مأنوس باشد و پیامبر(صلی الله علیه و آله)بىآنکه سخن آنان را دربارة فقدان تناسق و پیوستگى آیات انکار کند، از بهانه جویى یهود پرده مى گشاید. (سیوطی،5/295)
اگر به اقرار طرفداران نظریة «وحدت موضوعی» در ساختار ظاهرى قرآن، تفاوت و مغایرت اسلوب قرآن با مکتوبات بشری، امری بدیهى و انکارناپذیر است، می توان بی هیچ تکلفی، تعدّد موضوعات و تنوع اغراض را نیز در هر یک از سورهها پذیرفت و آن را هماهنگ با ظاهر برخی سوره ها، امری ضرورى و اجتناب ناپذیر دانست؛ همین ویژگی، مىتواند نقشی فزاینده در تأثیرِ عمیقِ قرآن در مخاطبان داشته و جلوه-اى از حکمت الهى در تدوین و تنظیم قرآن باشد. افزون بر آن، تعدد و تنوع موضوعات، با نزول تدریجى قرآن که بر اساس حوادث مختلف بوده و در طی 23 سال نازل شده، سازگار خواهد بود.
2. فقدان معیار و میزانی مطمئن و فراگیر
از سوى حامیان وحدت موضوعى سوره ها، ابزارهایى براى دست یابى به غرض و موضوع اصلى سوره ها ارائه شده است. شأن نزول، مکى و مدنى بودن آیات و سوره-ها، آهنگ انتهایى آیات و تشابه سوره ها، عواملى است که به عنوان ابزارهاى اصلىِ کشفِ غرضِ سوره ها معرفى شده است.
فضایل سوره ها، سیاق آیات، اسامی سوره ها، آیات آغازین و پایانى هر سوره، واژه هاى کلیدى موجود در هر سوره، اسماى حسنا و ارتباط هر سوره با سوره هاى قبل و بعد را عوامل فرعى و ابزارهاى درجه دومِ دست یابى به موضوع اصلى مىدانند. (خامه گر،/210-115)
با فرض نارسایى دلایل ارائه شده براى اثبات نظریة «وحدت موضوعى»، بحث از ابزارهاى کشف، بحثى بىحاصل خواهد بود.
اختلاف آراى مفسران در کشف و ارائة موضوع اصلى سوره ها، معیارهاى کشف را با شک و تردید همراه میسازد و کارآمدی این ابزارها را براى دست یابی به غرض اصلى سوره ها مخدوش مى سازد. هرگز نمی توان فهم مراد الهی را بر نظریهای غیر قطعی و متزلزل بنا نهاد.
3. دشواری و صعوبت دست یابى به غرضى واحد
بقاعى از حامیان پیشگام «وحدت موضوعى»، دربارة صعوبت و مشکلات دست-یابى به غرض اصلى هر سوره مى گوید:
«براى یافتن تناسب و ارتباط برخى از آیات با غرض غایى سوره، مانند آیه 121 آل عمران، چندین ماه تأمل و تفکر مى کردم.» (البقائی،1/15)
شیخ محمد عبدالله غزنوى، از تکلف آمیز بودن این علم و نیز از ناهنجارى هاى آن سخن گفته است. (الوحدة الموضوعیه،/14)
شوکانى در این باره مى نویسد:
«بسیارى از مفسران علمی پرمشقت و بى ثمر را دنبال مى کنند و در دریایى فرو رفته اند که به شنا کردن در آن موظف نیستند.» (شوکانی،1/72)
وى دربارة تناسب داستان حضرت آدم(علیه السلام)و داستان قوم اسرائیل که بلافاصله و به دنبال هم در سورة بقره آمده است مینویسد:
«اصولاً جستجوى مناسبت از نظر کسانى که اهل فکر و اندیشه اند، تضییع وقت و پرداختن به کارى است که سودى ندارد. چنان چه اگر کسى میان خطبه-ها، نامه ها و سخنان گوینده اى بلیغ، به دنبال تناسب و ارتباط باشد و یا در جستجوى تناسب میان اشعار شاعرى باشد که یکى از آنها مدح و دیگرى نکوهش و... است، چنین شخصى از سوى مردم به کم خردى و اتلاف وقت متهم مى شود.» (همان)
بررسى تفاسیرى که بر اساس «وحدت موضوعى» تدوین یافته، بر وجود تکلفات فراوانى گواهى می دهد که در حوزة تعیین روابط آیات، براى وصول به غرض اصلى ایجاد شده است.
عزالدّین عبدالسّلام سلمی(م660 هـ) از نخستین مخالفان، در این زمینه مى گوید:
«درست است که از زیبایى کلام این است که میان جمله ها پیوستگى وجود داشته باشد، امّا این معنا در صورتى خوب است که آغاز و فرجام کلام یکى باشد، امّا اگر عوامل مختلفى در آمدن کلام نقش داشت، توقع تناسب و پیوستگى بىجاست و کسانى که بخواهند میان چنین کلامی پیوند و اتصال برقرار کنند، در حقیقت دچار تکلفى نازدودنى شده و کلام خداوند را زشت و ناهمگون ساخته و از جلوه اولیه آن خارج کرده اند.»(عزالدّین، عبدالسّلام؛1/338)
برخى از مفسران پیشین نیزـ به رغم اهمیت فراوانى که براى علم مناسبات و پیوستگى و ارتباط معنوى آیات قائلند ـ از صعوبت و سختى هاى این علم سخن گفته اند و راز بى توجهى و اِعراض مفسران و قرآن پژوهان را سختى و صعوبت این علم دانسته اند.
زرکشى مى گوید:
«علم مناسبت، علم شریفى است که موجب تقویت عقل بوده و ارزش سخن هر گوینده اى به واسطه این علم روشن مى شود و علت بى مهرى و عدم اقبال مفسران به این علم صعوبت آن است.» (زرکشی،1/131)
وى در ادامه، سخنى را از ابن عربى در کتاب «سراج المریدین» دربارة مشکلات و سختى هاى این علم متذکر شده است. (همان)
4. فقدان نص و یا اشاره ای از معصوم(علیه السلام)
«وحدت موضوعى» آن گونه که حامیان این نظریه از اهمیت و ضرورت آن سخن گفته و هرگونه تفسیرى را بىتوجه به موضوع و غرض اصلی آن، زیانبار دانسته اند، از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود.
به اقتضاى اهمیت نظریة وحدت موضوعی، مى بایست آیات و روایاتى به این نظریه تصریح و یا اشاره می کردند و اهمیت و نقش آن را در فهم قرآن بازگو مىکردند، چنانچه مناسب بود معصوم(علیه السلام)با انگیزه تعلیم و آموزش، به موضوع و غرض بعضى از سوره ها اشاره می کرد؛ در حالى که هیچ اشاره ای در قرآن و روایات در این باره نیست. چنان چه برخى حامیان پیوستگى موضوعى آیات به این واقعیت اقرار کرده اند.
«در هر حال آنچه مسلم است، اینکه علم مناسبات توقیفى نیست؛ یعنى از پیامبر و معصوم(علیهم السلام)چنین علمینرسیده تا در وجوه و خصوصیات به آن استناد گردد. آنچه گفته شده، مورد اختلاف است و باید با نقد و بررسى و استدلال به یکایک آنها رسیدگى کرد. اما مهم آن است که موافقان در مقام استدلال، بر مخالفان علم مناسبات چیره و ادله قوى بر پیوستگى قرآن اثبات کنند و مبانى پیوستگى همانند توقیفیت ترتیب سوره ها را بر کرسى قبول بنشانند.» ( ایازى، 27 ـ 26)
با این حال، برخی طرفداران این نظریه به آیاتی چند استناد کرده اند و با تأمل در معانی لغوی برخی واژگان قرآنی مانند «عزیز»، «حکیم» و «قول فصل»، این واژگان را دلیل بر اثبات وحدت موضوعی دانسته اند؛2 چنانچه برخی حامیان این نظریه، با انگیزة ترجمهة آوایى، تفسیر پیوسته و تأویل قرآن، بخشى را به اثبات پیوستگى قرآن، به استناد روایات اختصاص داده است، و فصلى را با عنوان «فرمول کشف ارتباط آیات براى تفسیر پیوسته»، با استفاده از رهنمود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و امام صادق(علیه السلام)گشوده اند. (بى آزار شیرازى،1/433)
اما چنانچه در نگاشته پیشین با نام «وحدت موضوعی در ترازوی نقد» یادآور شدیم، هیچ یک از دلایل قرآنی و روایی ارائه شده از سوى قائلان مورد قبول نبوده، مقصود آنان را اثبات نمی کند.
برخى طرفداران نظریة «وحدت موضوعى»، علت پراکندگى ظاهرى آیات هر سوره را، نه ویژگی نهفته در سوره که ضعف قواى ادراکى و مادى ابزارهاى فهم بشرى دانستهاند.
«اینکه آیات هر سوره به نظر پراکنده میرسد، به سبب مادّى بودن ابزار درک ماست، و الا قرآن وراى این برداشت معمولى ما داراى حقیقتى واحد است و آیاتى که از انزال قرآن سخن میگوید، نزول دفعى آن حقیقت را میرساند و آیاتی که در آن سخن از تنزیل آیات مطرح است، تدریجى بودن نزول قرآن را باز مىگوید». (طباطبایی،1/16)
ظاهر این سخن، شگفت انگیز است! هر چند منزلت والای گوینده موجب میشود تا در انکار آن کمال احتیاط را داشته باشیم.
برخى معاصران با استناد به سخنى از علامه طباطبایى، قسمتى از یک روایت از امام(علیه السلام)را به معناى تأیید «وحدت موضوعى» تلقى کرده اند.
«علامه طباطبایى قرآن را کلامی پیوسته مى داند که قسمت هاى مختلف آن در عین فاصله، با یکدیگر متصل و مربوطند، به فرموده على(علیه السلام)پاره اى از آن، درباره پاره اى دیگر سخن مى گوید؛ «ینطق بعضه ببعض» (نهج البلاغه، حکمت 17) بنابراین، آنچه از یک آیه با به کارگیرى قواعد در علوم مربوط (جداى از مجموعه آیات سوره) به دست مى آید، در کشف معناى مراد آن کافى نیست، بلکه باید به نماى آیات متناسب با آن توجه کرد.» (بى آزار شیرازى،1/384)
نویسنده، مطالب یاد شده را در ابتداى بحث از همبستگى و «وحدت موضوعى» در هر سوره آورده است و آن را نشانة تأیید این نظریه از سوى علامه مى داند. در حالى که این عبارات در پى تبیین و تصدیق شیوة تفسیرى مورد توجه علامه و در واقع توجیه کننده صحت و ضرورت این روش مى باشد؛ شیوه اى که در اصطلاح مفسران، تفسیر قرآن به قرآن نامیده مى شود، و صاحب تفسیر المیزان، آن را تنها شیوة صحیح و مستند به اهل بیت دانسته است.
نویسنده، از یک سو ضرورت پیوستگى و «وحدت موضوعى» قرآن را مورد توجه قرار داده و از سوى دیگر در صحت تفسیر موضوعى، تشکیک و تردید مىنماید و دست یابى به ترجمه اى پیوسته و معنادار را تنها در گروى پذیرش «وحدت موضوعى» سوره ها مى داند! (همان،/390ـ383)
5. نزول قرآن به زبان قوم و ناشایستگی مقایسة اسلوب آن با نگاشته های بشری
اقتضاى فهم پذیرى قرآن، به کارگیرى اسلوب و روش رایج عصر نزول است. بدون تردید نخستین مخاطبان آیات الهى عرب هاى معاصر نزول قرآن بوده اند، هدایت پذیرى آنها نیز در گروى فهم آیات است. (نکونام،/68)
به کارگیرى اسلوب غیر رایج در القاى معارف، مغایر با فهم پذیرى آیات بوده و این به معنای غیر بلیغ بودن قرآن است! مفاهیم وحیانى در هر عصری، به زبان رایج مخاطبان انبیا نازل شده اند؛ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِه)(ابراهیم/4)
لسان قوم به معناى انس و آشنایى مخاطبان با واژه ها، مفاهیم و روش به کار گرفته در القاى پیام وحیانی است.
ضرورت فهم پذیرى قرآن براى مخاطبان عصر بعثت در مورد واژه ها امرى پذیرفته و اصلى اجتناب ناپذیر است و تمامی مفسران و قرآن پژوهان ضمن پذیرش این اصل، براى فهم آیات و واژگان، مفهوم رایج آن را در عصر نزول جستجو مىکنند. بى تردید این اصل، در حوزه سبک و روش قرآن نیز باید مورد توجه قرارگیرد. مفهوم این سخن آن است که مفسران، باید براى راه یابى به روش نگارش قرآن، علاوه بر بررسى ساختارِ شکلىِ موجودِ سوره ها، به شیوه هاى رایج در عصر نزول، آگاهى یابند.
6. سکوت مشرکان
مشرکان قریش براى توقف نهضت و پیش گیرى از گسترش آن، از هیچ تلاش و اقدامی کوتاهى نکردند و اتهامات فراوانى را به قرآن و پیام آور آن نسبت دادند. در حالی که فریادِ همآورد جویى هاى پیوستة قرآن، انگیزة مخالفت و لجاجت را در آنان شدت مى بخشید. قصه هاى پرجذبه و حکمت آمیز قرآن را اسطوره (نحل/24) و جذابیت شگفتانگیز الفاظ آهنگین قرآن را شعر (صافات/36) و تأثیر معجزه آساى آن را سحر نامیدند. (قمر/2) بر اساس تحلیل برخی از طرفداران نظریة وحدت موضوعی، مخالفان، از آن رو چنین اعتراضی را وانهادند که انسجام و پیوستگی سورهها را امری بدیهی و تشکیک ناپذیر می دانستند. (حجازى، /12) نادرستی این تحلیل در مقالة پیشین به تفصیل بیان شده است. در حالی که:
1. سکوت مشرکان نسبت به فقدان اتساق و انسجام کلام هریک از سوره ها به دلیل عدم التفات و توجّه به این نکته بوده است؛ زیرا جذابیت و زیبایى کلام در منظر اعراب عصر نزول، بیش از هرچیز در حوزة روش و موسیقى آن خودنمایی می کرد و مفاهیم و محتواى کلام و نیز انسجام و یا پراکندگى آن کمتر مورد توجه قرار مى گرفت. نبوغ و هنر سخنوران پرآوازة عرب بیش از هر چیز در شورانگیزى، آهنگ و آرایه هاى بدیع سخن جلوه گر مى شد. چنانچه میتوان گفت چنین چیزی از منظر مخاطبانِ عصر نزول، نقص به حساب نمی آمد. اساساً این گونه سخن گفتن در عصرنزول، یکی از جلوه های زیبای سخن محسوب می شد. این صنعت که در علم بدیع به «صنعت اقتضاب» (سیوطى،2/292) شهرت یافته است، در آن زمان بیش از آرایه های دیگر مورد توجه عرب جاهلی قرار می گرفت. سخنوران، در اثناى کلام از موضوعى به موضوع دیگر سخن را تغییر میدادند، بى آنکه هیچ ارتباط و مناسبتى را پیش بینى کنند و از موضوعى سخن مى گفتند که هیچ ارتباطى با سخن پیشین نداشت.
2. از جمله نکاتی که طرفداران نظریة «وحدت موضوعی» بر آن تکیه میکنند این است که راه یابی به موضوع اصلی سورهها کاری صعب و دشوار و در مواردی ناممکن است. (طباطبایی،1/44) در این صورت باید به این پرسش پاسخ دهیم که مشرکان چگونه به کشف موضوع اصلی سوره های طولانی نائل شده اند؟! در حالی که فرایندِ کشفِ موضوع اصلیِ سوره ها بسیار دشوار است و نیازمند دانش و تسلطی ویژه است.
در حالی که می توان گفت اگرمشرکان به چنین چیزی هم اعتقاد می داشتند و وجود موضوعی واحد در سوره ها را دریافته بودند، باز هم با توجه به مقاصد پلید خود و از روی عناد و لجاجت به رغم اعتقاد قلبی به این نکته، باور قلبی خود را پنهان می کردند و با استناد به ظاهر قرآن، لب به اعتراض می گشودند و سوره های قرآن را فاقد موضوعی واحد می دانستند و آن را به عنوان ضعف قرآن و نفی الهی بودن آن اعلام می کردند. همان گونه که با وجود باور قلبی به الهی بودن قرآن، آن را اسطوره، سحر و... خواندند.
چنانچه برخی از مستشرقان نیز با تکیه بر پراکندگی موضوعات سوره های قرآن، آن را دلیل بشری بودن این کتاب دانسته اند. (گوستاولبون،/20)
باید توجّه داشت که پیروی قرآن از روش رایج و سبک متداول در عصر نزول هرگز به معناى تأثیرپذیرى وحى از فرهنگ بشرى نیست، چنانچه واژگان قرآن نیز به معنای متداول عصر نزول به کار گرفته شده است. در پارهای موارد، مفهوم و یا مصادیق الفاظ رایج عصر نزول، با توجه به هستی شناختی و انسان شناختی قرآن گسترش یافته و عالم غیب را نیز در بر گرفته است.
واژه های مأنوس و اسلوب رایج در عصر نزول همچون قالب هاى تهى و بىرنگى است که با محتواى متعالى وحى، شکل و صورتی مناسب با هدایت الهى را مى پذیرد و علاوه بر عمق و عظمتِ محتوا، از نظر اسلوب نیز تا سرحد اعجاز رفعت مى یابد:
(قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیر)(اسراء/88)
« بگو: اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد، هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى دیگر باشند.»
«لبید»، از شاعران نامی عرب و سراینده یکى از قصاید هفتگانه، وقتى با قرآن محمدى آشنا گردید، دلسپرده آن شد و دیگر شعر نگفت و پیوسته در حال قرائت قرآن بود. وقتى از او پرسیدند چرا شعر را رها کردى؟ گفت: «درمقابل قرآن دیگر نمى توانم شعرى بیافرینم؛ اگر سخن این است، گفته هاى ما همه هجو است، من آن اندازه از قرآن لذّت مى جویم که بالاتر از آن نمى شناسم» (سعیدى روشن،/104)
7. راز نزول تدریجى قرآن
نزول تدریجى قرآن براساس حوادث خاص، با وحدت موضوعى سوره های قرآن مغایر است.
بخش گسترده اى از سوره ها، مانند سورة انعام، دفعى و با ترتیب موجود نازل شده اند. سوره هاى غیر دفعى نیز بیشتر با ترتیب نزول همراه است و در موارد معدودى، برخی آیات با توصیه پیامبر در دامان سوره اى خاص قرار مىگرفت.
بر اساس نقل امین الاسلام طبرسی (طبرسی،2/394) و زمخشرى (زمخشرى،2/171) و بسیارى از بزرگان به نقل از ابن عباس و سدّى، آیه 281 بقره، آخرین آیه از قرآن است که بر پیامبر گرامی اسلام نازل شد و با امر امین وحى در جایگاه فعلى خود قرار گرفت.
علامه حسن زاده در این باره مى فرماید: «گویى این قول اجماعى است.» (حسن زاده آملی،/22)
این در حالى است که بعضى محققان (نکونام، /85) نتیجه تتبع و تحقیق را خلاف اجماع یاد شده مى دانند و بر این باورند که روایات نقل شده دربارة جابجایى آیات و برخلاف ترتیب نزول، ضعیف و غیر قابل اعتناست و چینش و ترتیب موجود آیات بى هیچ تغییر و جابجایى منطبق با ترتیب نزول است. با فرض اثبات این فرضیه، یکى از اصلىترین مبانى تئورى وحدت موضوعى فرو میریزد و معتبرترین دلیل آنان از دست مى رود؛ چون آنان در برابر این اشکال که گفته مىشود آیات قرآن بر اساس وقوع حوادث مختلف در بستر زمانى طولانى نازل شده و توقع انسجام و وحدت موضوعى از چنین متنى ناممکن است، مى گویند: گرچه آیات بر اساس ضرورت و هنگام حادثه ها نازل شده، اما ترتیب نزول با صلاح دید الهى دگرگون شده و آنچه در اختیار ماست، بر اساس محوریت موضوعى خاص سامان یافته و راز تفاوت ترتیب نزول و ترتیب موجود، تدوین و ترتیب آیات بر اساس وحدت موضوعى سوره-هاست. بنابراین، با فرض جابجایى آیات و چینش آن بر خلاف ترتیب نزول، این تغییرات و جابجایی ها هرگز به حدّى نیست که بتوان نزول قرآن را بر اساس حادثه-هاى مختلف و موضوعات متعدد در ترتیب فعلى نادیده گرفت و همین ویژگى است که در سراسر قرآن به وضوح خود نمایى مى کند و تئورى وحدت موضوعى را با شک و تردید مى آمیزد. این نکته را نیز باید توجه داشت که یکى از اساسى ترین نکته هاى تربیتى قرآن در تدریجى بودن نزول آیات آن نهفته است. با فرض جابجایى گسترده آیات و دگرگونى اساسى در ترتیب نزول، این نکته نغز و پر اهمیت مورد بى مهرى و غفلت واقع مى شود.
8. خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم
خطر تفسیر به رأی و انحراف در فهم قرآن، از جمله عواملی است که موجب شک و تردید در نظریه «وحدت موضوعى» می شود و مفسر را بر آن می دارد تا به واقعیتِ حاکم بر اسلوب قرآن گردن نهد و تعدد و تنوع موضوعات را در بسیاری از سوره ها نادیده نگیرد و فهم و تفسیر را بر نظریه ای غیر قطعی استوار نسازد.
گروهى از مفسران با توجه به وحدت سیاق و آیات قبل و بعد آیه تبلیغ، این آیه را ناظر به ابلاغ احکام به اهل کتاب دانسته و آن را خالى از هرگونه دلالت بر مفهوم امامت علی(علیه السلام)می دانند. امام فخر رازى در تفسیر این آیه مىنویسد:
«روایت است که این آیه در فضل على(علیه السلام)نازل شده و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله)با نزول این آیه دست على(علیه السلام)را بالا برده و فرموده است: «من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه...؛ هرکس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست میدارد و نیز دشمن بدار هر که با على دشمنى مى ورزد». گرچه این گونه روایات بسیار است، امّا بهتر آن است که آیه را در معناى مصونیت رسول(صلی الله علیه و آله)از گزند یهودیان قلمداد کنیم؛ زیرا با توجه به چند آیه قبل و بعد که روى سخن با اهل کتاب است، هرگز نمىتوان آیه را بر وجهى که با سیاق ناسازگار است، تفسیر کرد.» (فخر رازى،12/153)
آیاتى چون اکمال، ولایت، تطهیر و... به رغم شأن نزول ها و روایات فراوانى که نشان مى دهد دربارة جانشینى على(علیه السلام)و نیز عصمت اهل بیت(علیهم السلام)نازل شده است، از سوى مفسران اهل تسنن به استناد وحدت سیاق، در معناى غیرحقیقى آن تفسیر شده است و از شواهد و قرائن موجود در آیات و نیز روایات بى شمار در تفسیر و تأویل آن غفلت و یا تغافل شده است.
برخى مفسران شیعه با وجود اعتقاد به توقیفى بودن چینش و ترتیب آیات در مورد بعضى از آیات، نظریه خاصى ارائه مى دهند. علامه طباطبایى;دربارة جملة (اَلْیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروُا...) (مائده/3) مى نویسد:
«این، جمله اى معترضه است که در وسط آیه فوق قرار گرفته است و دلالت و بیان لفظ آیه به هیچ وجه متوقف بر این جمله نیست، خواه بگوییم این جمله یک آیه اى است که در میان آیه اکمال نازل شده و از همان ابتداى نزول میان این آیه قرار گرفته است و یا بگوییم این دو آیه از هم جدا بوده و هر یک به صورت مستقل نازل شدهاند، امّا به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)در این مکان قرار گرفته است.» (طباطبایى، 5/260)
برخی حامیان «وحدت موضوعى» بعد از تفصیل بحث دربارة آیات اکمال، ولایت و تبلیغ و ذکر آراى مفسران در تفسیر آن، حل اختلافات مفسران در مورد آیات نام برده را مرهون پذیرش نظریة «وحدت موضوعى» دانسته و مىنویسند:
«هیچ یک از پاسخ هاى ارائه شده از سوى مفسران نمى تواند مشکل آیات مزبور را حل کند.» (خامه گر،/33 و37 و38) سپس مى افزاید: «راه حل دیگرى که مىتواند پاسخ گوى شبهه یاد شده باشد، بى آنکه ارتباط و تناسب آیات را نادیده بگیرد و یا به وادى اجتهادى بودن نظم آیات فرو غلتد، آن است که آیات مذکور را از منظر «وحدت موضوعى» سوره ها بررسى کنیم. در روش تفسیرى مبتنى بر «وحدت موضوعى»، هیچ ضرورتى ندارد که همة آیات و یا حتى جمله هاى مجاور، با یکدیگر مرتبط بوده و کاملاً متناسب باشند، بلکه اگر آنها با موضوع و غرض اصلى سوره در ارتباط باشند، باز هم ارتباط منطقى و ارگانیک آیات حفظ شده و هیچ عملى بر خلاف حکمت و بلاغت صورت نگرفته است.» (همان، /41 ـ 37)
سپس بر اساس ابزارهاى ارائه شده براى کشف موضوع اصلى، غرض غایى سورة مائده را معرفى مى کنند: «این سوره، مردم را به وفاى به عهد و حفظ انواع پیمان ها دعوت مى کند و آنان را از پیمان شکنى و بى اعتنایى به آن مىترساند.» (طباطبایی، 5/244)
و با این استدلال اذعان مى دارند که با کشف غرض اصلى، بى هیچ تکلفى آیات مورد نظر، هم سو با غرض اصلى و متناسب با شواهد و قراین داخلى و خارجى تفسیر مى شود!
ترجمة پیوسته قرآن، یکى دیگر از نتایجى است که به زعم طرفداران «وحدت موضوعى»، با اثبات این نظریه به دست مى آید؛
«یکى از دلایلى که موجب بى رغبتى نسل جوان به درک مفاهیم و معارف قرآن شده است، ترجمه هاى نارسا و مبهمی است که از قرآن کریم ارائه مى شود، این ترجمه ها با ترسیم چهره اى نازیبا و گسسته از قرآن و ایجاد تشویش در ذهن خواننده، باعث مى شود خواننده ناآشنا به زبان عربى به تدریج از معارف قرآن فاصله بگیرد.» (بى آزارشیرازى، 1/377)
به اعتقاد قرآن پژوه معاصر، بى توجهى اغلب مترجمان و مفسران به نظم و ارتباط آیات موجب شده است که ترجمه ها و تفسیرها، به خصوص ترجمه هاى تحت اللفظى قرآن گسسته شود.
قائلانِ دست یابى به ترجمه اى جذاب و پذیرنده نیز راه حل اختلافات تفسیرى، اثبات عقاید و باورهاى شیعى را در گرو کشف غرض اصلى هر سوره دانسته اند. مطلب پیش گفته بدان معناست که غرض اصلى سوره، مفسر را در تفسیر آیات به ظاهر پراکنده یک سوره دلالت و راهنمایى مى کند و آیات با تأسى به موضوع اصلى سوره، مفاهیم خود را آشکار مى سازند و ناهماهنگى ها برطرف مى شود، در حالى که همین امر ابهامات و سؤالات فراوانى را ایجاد مى کند! معیار دست یابى به غرضى که نقش اساسى و تعیین کننده را در فهم تمامی آیات یک سوره دارد، چیست؟ و آیا با خطا در تعیین موضوع اصلى، زمینه انحراف فهم و تفسیر فراهم نمى آید؟
دکتر بهشتى با توجه به اهمیت سؤالات یاد شده مى گوید:
«...گاهى سبب مى شود که انسان قرآن را اشتباه بفهمد؛ یعنى به دنبال رابطه اى بگردد که این رابطه وجود ندارد.» (بهشتى، /18)
شوکانى (م 1255هـ) از مخالفان سرسخت وحدت موضوعى مى گوید:
«سخن گفتن درباره وحدت موضوعى ابداع رأیى است که خداوند آن را بر کتاب خود ممنوع کرده است. آنان به ارتباط هایى میان آیات اشاره مى کنند که جز تکلف و حیرت چیزى به همراه ندارد و به انحرافى روى آورده اند که هر منطقى از آن دورى مى جوید.» (شوکانی، 1/73)
شیخ محمد عبدالله غزنوى (م 1296هـ) نیز فرو افتادن در گرداب تفسیر به رأى را گوشزد مى کند:
«بدان که بیشتر مفسران به دانشى تکلف آمیز و سخنى ناهنجار روى آورده اند و در برابر دریایى مواج و متلاطم تسلیم شده اند که شنا کردن در آن آسان نیست. عمر خود را در فنى مشغول کرده اند که ره به جایى نمى برد و بى فایده است. بلکه مى توان گفت خود را در وادى قرار داده و از امورى سخن مى گویند که سر از تفسیر به رأى در مى آورد؛ در صورتى که مى دانیم از تفسیر به رأى شدیداً نهى شده ایم.» (غزنوی، /14)
بنابراین، به رغم اهتمام و اصرار فراوانِ برخى از قرآن پژوهان براى اثبات این نظریه، احتمال فرو غلتیدن در وادى تفسیر به رأى، آفتى است که فرضیة «وحدت موضوعى» را سست و متزلزل مى نماید و اختلافات فراوان در تبیین و ارائة غرض اصلى در هر سوره از سوى طرفداران، اعتقاد به بطلان این نظریه را تقویت مى کند.
9. تشتت آراى طرفداران این نظریه در تعیین غرض اصلى سوره ها
برخى مفسران با اعتقاد به نظریة وحدت موضوعى و کاوش براى دست یابى به موضوعات اصلى هر سوره، به معرفى هدف اساسى و محور اصلى سوره ها پرداخته-اند. کثرت اختلاف در موضوعات ارائه شده و تشتّت استدلال ها در تبیین پیوند آیات، فرضیة مذکور را سخت متزلزل و بى ثبات مى نماید. برای نمونه آراى مفسران دربارة غرض اصلى سورة ملک را بیان می کنیم:
1. غرض این سوره عمومیت و گستردگى ربوبیّت الهى بر تمامی عالم است.
علامه براى دست یابى به غرض اصلى سوره چهار نکته را در نظر مى گیرد.
الف) توجه به شرایط تاریخى و فرهنگى عصر بعثت و شرک فراگیر و در نتیجه ضرورت تکیه بر ربوبیت تامة الهى.
ب) به کارگیرى واژة «تبارک» در آغاز سوره و رابطه معنایى آن با ربوبیت الهى.3
ج)تکرار وصف «رحمان» به معناى رحمت فراگیر الهى درسوره و ارتباط معنایى این وصف با ربوبیت الهى.
د) اقتضاى سیاق. (طباطبایی، 19/348)
2. غرض اصلى در این سوره، بیان خالقیت و مالکیت الهى است؛ بدان معنا که سوره در مقام تبیین مالکیت و حاکمیت مطلق الهى است. تفاسیرى چون «فى ظلال القرآن»، «اهداف کل سورة و مقاصدها»، «التفسیر المنیر» و «تفسیر نمونه» این رأى را برگزیده اند و در کتاب «ایضاحات و معانى على تفسیر النسفى» این دیدگاه تقویت شده است.
سید قطب دربارة غرض اصلى و محورى این سوره، ذهنیت جدیدى از هستى و رابطة آن با خالق جهان، به وجود مىآورد. این تصور گسترده از وسعت عامة زمین و محدوده تنگ دنیا فراتر میرود و به جهان آخرت و دنیاى آسمانها راه مى یابد. وى در پایان سوره و در نتیجه گیرى از نکته ها و درس هاى سورة ملک، این تصور جدید از هستى را این گونه ترسیم مى کند:
«این سوره در حقیقت، قدرت مطلق و حاکمیت بىچون و چراى الهى را در لوح وجود آدمی نقش میزند.» (سید قطب، 6/3629ـ3628)
ابزارهاى کشف غرض اصلى سوره، در منظر سید قطب عبارتند از:
الف) مکى بودن سورة ملک؛
ب) واژة تبارک در مطلع سورة ملک؛
وى در این باره مى گوید:
«کلمه «تبارک» که در ابتداى سوره ذکر شده، کثرت برکات الهى را بیان میکند و... ذکر «مُلک» در کنار واژه «تبارک» مى فهماند که این برکت در این ملک جارى است.» (همان، /3631)
ج) سیاق آیات این سوره.
تمامی آیات این سوره به توصیف ابعادى از قدرت الهى پرداخته اند.
دکتر وهبه الزحیلى استاد دانشگاه دمشق، همانند سید قطب، غرض اصلى سورة ملک را بیان قدرت الهى دانسته، امّا براى اثبات نظریة خود به تناسب سوره ها استدلال مى کند:
«این سوره ـالملکـ فى الجمله مضمون سوره قبل را تأکید مى کند. سوره تحریم ـ سوره قبلىـ با بیان توانایى و قدرت خداوند براى حمایت از پیامبرش در برابر مخالفت هاى احتمالى همسران به پایان مى رسد، و این سوره با بیانى عام تر به گستردگى قدرت خداوند مى پردازد و مى فرماید: مالکیت آسمان ها و زمین به دست خداست و او بر هر چیز قادر و تواناست.» (وهبه الزحیلى، 30ـ29/5)
دکتر عبدالعال احمد عبدالعال، استاد تفسیر و حدیث دانشگاه الازهر نیز در شرحى که بر تفسیر «نسفى» نگاشته است، همین غرض را براى سوره برگزیده است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/151)
وى واژة «تبارک» و سیاق آیات را ابزارهاى راه یابى به مقصود خود مى داند.
دکتر شحاته، همین رأى را در تفسیر خود «اهداف کل سورة و مقاصدها» برگزیده است و دلایل دکتر عبدالعال را تأیید مى نماید. (شحاته، 3/13)
تفسیر نمونه نیز همین رأى را انتخاب نموده و با صراحت، نقل این نظر را از تفسیر فى ظلال القرآن اعلام مىدارد. (مکارم شیرازى، 24/315)
3. غرض غایى و هدف نهایى سورة ملک بیان مبانى توحیدى، اعم از ربوبیت و مالکیت الهى است.
علامه سید محمد حسین فضل الله در این باره مى گوید:
«سوره ملک از سوره هاى مکى است و براى تربیت و پرورش عقیده توحیدى در عقل و روح و شعور انسان ها نازل شده است تا در نهایت انسان را به خشوع در برابر پروردگار و احساس عبودیت و بندگى براى او بکشاند.» (فضل الله، 25ـ23/8)
وى مهم ترین دلیل خود را سیاق آیات معرفى کرده است. با استناد به آیات متعددى از این سوره، هر یک را به طریقى به وحدانیت الهى مرتبط دانسته، مىگوید:
«عجایب آسمان و زمین، مرگ و حیات، حرکت پرندگان در آسمان ها و تمامی نعمت هاى یاد شده در آیات مىخواهند این حقیقت را بیان کنند که مردم بدانند تنها خداست که به واسطه تسلط بر همه امور، آنها را از حوادث و بلایا حفظ مى کند.» (همان، /9)
در کتاب «نظم قرآن» نیز بیان شده که سورة ملک همچون سورة تغابن، توحید را در چهار بُعد آن ـ مالکیت، قدرت، آفرینش و علم که چهار پایة اصلى عالم را تشکیل مى دهند ـ تبیین مى کند. براى اثبات این ادعا، به سیاق آیات و مفهوم تبارک استناد شده است. (بازرگان، 3/246ـ245)
نگارندة تفسیر «البصائر» بى آنکه دلیلى روشن براى ادعاى خود ذکر کند، قبل از آغاز تفسیر سورة ملک، در بخشى با نام «الغرض» به معرفى هدف اصلى سوره پرداخته، مى نویسد:
«غرض این سوره اثبات قدرت کامل و شامل الهى و عظمت نامحدود اوست، همچنین علم بى انتهاى خداوند و رحمت گسترده او و نیز ربوبیت بى کران او که در تمامی جلوه هاى هستى تجلى یافته، اثبات مى شود و به فلسفه آفرینش به طور عام و به مرگ و حیات به طور خاص اشاره دارد.» (جویبارى، 48/7)
نگارندة تفسیر «الفرید» مى گوید:
«این سوره مشتمل بر تنزیه خداوند سبحان و بیان صفات کمالیه اوست.» (محمد عبد المنعم الجمال، 4/3142)
4. پرورش حالت خشیت نسبت به خداوند، غرضى است که از سوى تفاسیرى چون «من هدى القرآن» و «نظم الدرر» براى این سوره ارائه مى شود.
علامه محمد تقى مدرسى، غرض سوره را پرورش احساس خشیت پنهانى از خداوند دانسته است. (مدرسی، 16/128)
وى پس از توضیح و تبیین چگونگى پیوند آیات با این غرض نتیجه مى گیرد:
«شاید بتوان گفت آیة شریفة(إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ)(ملک/13) کلید اصلى راه یابى به این غرض باشد.» (همان، /130ـ129)
وی سورة ملک را به سه بخش تقسیم مى کند و هر بخشى را با غرض اصلى سوره ارتباط می دهد؛
«آیات (5ـ1) عظمت و رحمت خداوند را ترسیم مى کند و از این رهگذر خشیت را در دل ها بارور مى سازد.
آیات (14ـ6) از کافران و عذاب آنها سخن مى گوید. کفر سبب محرومیت از معرفت مى شود، در حالى که خشیت بازتاب معرفت و آگاهى است. خداوند در پرتوى این آیات، خطر کفر، غرور و محرومیت را یادآور مى شود.
آیات (30ـ15) یکى از عوامل مهم محرومیت از خشیت الهى را بیان میکند. تکیه بر اسباب و علل مادى و غفلت از خداوندِ سبب آفرین، ثمرة اندیشه هاى شرک آلودى است که در این آیات مورد توجه قرار گرفته است.» (همان، 16/129)
نگارندة تفسیر «نظم الدرر» با تکیه بر دلایل و شواهدى دربارة غرض سورة «ملک» چنین مى گوید:
«مقصود این سوره، خضوع و خشوع در برابر خدایى است که بر تمامی هستى سلطنت دارد.»
وى بى آنکه آیات را دسته بندى کند و کیفیت ارتباط هر دسته از آیات را با غرض و هدف اصلى سوره باز گوید، تک تک آیات را با غرض مرتبط دانسته و چگونگى پیوند هر آیه را با غرض اصلى تبیین میکند.
وى در تحلیل نام گذارى سوره مى نویسد:
«نامیدن این سوره به «الملک» دلیلى روشن است که اثبات میکند مقصود نهایى این سوره خضوع در برابر خداوند است؛ زیرا ملک محل خضوع براى کسانى است که پادشاه را مى بینند.» (بقاعى، 20/216)
5. غرض اصلى و موضوع محورى سورة ملک، بیان راه سعادت و نیکبختى است.
تفسیر «صفوة العرفان» موضوع اصلى و غرض محورى آن را تبیین راه وصول به سعادت و نیکبختى مى داند؛
«غرض اصلى از نزول سوره ملک این است که به جهانیان اعلام کند هر کس طالب نیکبختى و سعادت دنیا و آخرت است، باید در پى جلب رضایت و خشنودى پروردگارى باشد که پادشاهى و ملک عالم در دست قدرت اوست... امّا براى ترسیم راه نجات، از عظمت و اقتدار خداوند سخن مى گوید و فقر و نیازمندى انسان را به سرچشمه هستى به تصویر مى کشد و از نعمت ها و جلوههاى جمال حق نکته هایى را باز مى گوید تا با درک نعمت ها و زیبایى ها، زیبایى جلوه خالق نعمت ها نیز به دست آید، و این همه زمینه شکر و سپاس را فراهم سازد و موجبات سرسپردگى و پیروى از حق را مهیا نماید. حرکت و پیروى از دستورات الهى به معناى پیمودن راه سعادت و رستگارى است. اگر در این سوره از کافران و عذاب آنان سخن به میان آمده، در حقیقت سخن از سرنوشت کسانى است که از صراط و جاده سعادت بیرون ماندهاند و دل را به تاریکىها و ظلمت کفر سیاه کردهاند». (خالدى، 6/595 ـ 593)
سلطان العلماء وصول به غرض اصلى سورة ملک را در گروى تناسب و پیوند این سوره با سورة قبل ـ تحریمـ دانسته است. علاوه بر آن وى نامهاى متعدد سوره، «المانعه، المنجیه، المجادله» را نیز از ابزارهاى دست یابى به این غرض معرفى مىکند و مى نویسد:
«در انتهاى سوره تحریم سخن از چهار زن است که دو تن از آنها اهل سعادت و رستگارى و دو تن دیگر اسیر شقاوت و تباهىاند، بنابراین سوره تحریم با معرفى کسانى که از طریق طاعت به سعادت راه یافتهاند و یا به خاطر فسق و کفر به شقاوت فرو غلطیدهاند به پایان میرسد. در سوره ملک همین معنا با زبانى دیگر دنبال میشود و راز وصول به نیکبختى را طاعت و پیروى از خالق و مالک هستى مى داند.» (همان)
6. غرض اصلى سورة ملک بیان تعالیم اسلامی و غفلت زدایى از مردم است.
ابوالاعلى مودودى در تفسیر «تفهیم القرآن» در این باره مى نویسد:
«این سوره از یک سو تعالیم اسلامی را به صورت اختصار بیان مى کند و از سوى دیگر، به غفلت زدگان به شکل فورى اخطار مى دهد که از تنگناى غفلت بیرون آیند.» (مودودی، 6/8)
وى با اتکا به دلایل و شواهدى، غفلت زدایى را محور و غرض نهایى این سوره مى داند و مکّى بودن سورة ملک نخستین دلیل مورد توجه این مفسر بوده است و در این باره مى گوید:
«از ویژگى سوره هایى که در سال هاى آغازین نهضت اسلام و در مکه نازل شده اند این است که تعلیمات اسلامی و اهداف بعثت را به اختصار ارائه مى-دهند تا به تدریج مورد توجه و پذیرش قرار گیرد. آنچه پیش از همه بر آن تأکید مى شود، غفلت زدایى است تا مردم وادار به تفکر شوند و تا وجدان هاى خواب بیدار شوند.» (همان)
نگارندة تفسیر «تفهیم القرآن» با تقسیم بندى آیات سورة ملک، براى هر دسته از آنها عنوانى را انتخاب مى کند و سپس به تبیین و تشریح ارتباط آیات با هدف اصلى سوره مى پردازد. وى غرض پنج آیة اول سورة ملک را توجه به عظمت هستى میداند و آیات 11ـ 6 را به تصویر عاقبت هول انگیز کفار اختصاص مى دهد و به همین ترتیب تا پایان سوره نکته اى خاص را براى هر دسته از آیات باز مىگوید(همان)
مواردى از ضعف دلایل
هر یک از ابزارهاى مورد توجه طرفداران وحدت موضوعى را براى کشف موضوع محورى سورة ملک مورد بررسى قرار مى دهیم و ضعف استدلالات آن را بازگو مى کنیم.
الف) مکى بودن سورة ملک
از ابزارهایى که در کشف موضوع اصلى سوره مورد توجه طرفداران نظریة وحدت موضوعى قرار گرفته، مکى بودن سورة ملک است. مفسرانى چون سید قطب (فى ظلال القرآن، 6/3628)، سید محمد حسین فضل الله (من وحى القرآن، 25ـ23/8)، ابوالاعلى مودودى (تفهیم القرآن، 6/8) و... با اعتقاد و پایبندى به نظریة مشهور دربارة سورههاى مکى، هر یک غرضى مرتبط با این باور را از سورة ملک ارائه مى دهند.
با فرض پى جویى، تبین و تصحیح باورها و اصول اعتقادى در سوره هاى مکى که به عقیده اکثر مفسران، از ویژگى هاى اصلى سوره هاى مکى معرفى مى شود؛ از آنجا که موضوعات و مباحث مرتبط با اصول عقاید متعدد و گسترده است، نمىتوان با فرض مکى بودن سوره غرض خاص آن را نیز معین کرد و در واقع مکى بودن سوره براى اثبات غرض اصلى آن، اعم از مدعاست؛ زیرا مکى بودن سوره در نهایت، اعتقادى بودن موضوع آن را اثبات میکند، اما کدام یک از مباحث عقیدتى در سوره مورد بررسى قرار گرفته؛ موضوع اصلى سوره، توحید، معاد، نبوت و... است؟ کدام یک از ابعاد توحید محور اساسى سوره است؛ مالکیت، خالقیت، ربوبیت و...؟ هیچ-یک از موارد یاد شده مستلزم مکى بودن سوره نخواهد بود.
نارسایى دلیل یاد شده در تعیین غرض اصلى، موجب شده تا مفسران نام برده به رغم اعتقاد به مکى بودن سورة ملک و عقیدتى بودن مطالب آن، در تعیین غرض اصلى دچار اختلاف رأى شوند.
از یک سو هیچ یک از غرض هاى ارائه شده قابل انطباق با دیگرى نیست و از سوى دیگر هیچ میزان و معیار قطعى براى ترجیح هر یک بر دیگرى وجود ندارد!
برخى قرآن پژوهان، یکى از راه هاى کشف مکى و یا مدنى بودن سوره ها را توجه به ویژگى هاى محتوایى سوره مى دانند و اذعان مى دارند در مواردى که مکى و یا مدنى بودن سوره اى نامعلوم است، مفاهیم آیات را بررسى مى کنیم، در صورتى که آیات آن مسائل اعتقادى و بازسازى آن را بیان مى کرد، این ویژگى نشان مى دهد که سوره، مکى است.
با چنین فرضى تکیه بر مکى بودن سوره براى راه یابى به غرض اصلى ناممکن است؛ زیرا مکى بودن سوره نیز در گرو فهم محتواى سوره است.
ب) آیات آغازین سوره
آیات آغازین سوره ها، از ابزارهاى مورد توجه برخى از مفسران براى وصول به غرض اصلى سوره است. علامه طباطبایى در این باره مى گوید:
«از آنجا که غرض سوره بیان عمومیت ربوبیت الهى است، خداوند در این سوره کلام را با «تبارک» آغاز کرده است، چون این کلمه به معناى کثرت صدور برکات از ناحیه خداوند است.» (طباطبایی، 19/364)
دکتر عبدالعال احمد عبدالعال اولین دلیل خود را براى اثبات غرض مورد نظر، لفظ «تبارک» دانسته است؛ اما با استناد به این واژه، غرض سوره را مالکیت و حاکمیت مطلق الهى میداند، کیفیت استدلال نیز با آنچه علامه مىگوید، متفاوت است. (عبدالعال احمد عبدالعال، 2/5) دکتر شحاته همین عنوان را با استناد به اولین آیه(تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر)(ملک/1)غرض اصلى سوره معرفى مىکند و در این باره مى گوید:
«از حقیقت مالکیت و قدرت است که همه نعمت ها و حرکات آشکار و پنهان موجودات سرچشمه مى گیرد...» (شحاته، 3/13)
و در ادامه هر یک از نعمتهاى موجود در سوره را یادآور مى شود و دربارة نعمت هاى نام برده در سوره مىنویسد:
«همگى از تجلیات قدرت و مالکیت خداوند است. بنابراین همه حقایق و واقعیت هاى موجود در این سوره، هر یک به نحوى از نورافشانى مطلع زیبا و جامع سوره استمداد مى شود.» (همان)
سید قطب نیز با تکیه بر مطلع سورة ملک به ویژه لفظ «تبارک» که در ابتداى آیه آمده است، توفیق دست یابى به غرض سوره را ناشى از الهام مى داند؛ الهامی که از جانب خداوند، توسط این آیه و این کلمه برجان او سایه افکنده است، و آیه مذکور را «مطلع الجامع الموحى» مى نامد و در این باره مى گوید:
«کلمه تبارک که در ابتداى سوره ذکر شده است، کثرت برکات الهى و ازدیاد آن را بیان مى کند... و ذکر ملک در این سوره و در کنار تبارک مى فهماند که این برکت در این ملک جارى است.» (سید قطب، 16/128)
مؤلف کتاب «نظم قرآن» با استمداد از واژة تبارک، غرض سوره را تبیین توحید در چهار زمینه مالکیت، قدرت، آفرینندگى و علم دانسته و مى نویسد:
«سوره ملک با تبارک آغاز میشود و کثرت صدور برکات را از جانب پروردگار نشان میدهد. بنابراین هدف این سوره بیان معانى توحیدى در زمینههاى متنوع ربوبیت و رحمانیت مى باشد.» (بازرگان، 3/245)
در بیان آراى یاد شده در تعیین غرض اصلى سورة ملک، اختلافات کاملاً مشهود است، در حالى که تمامی دیدگاه هاى نامبرده، ابزار وصول به غرض مورد نظر خود را مطلع سوره و به ویژه، واژه «تبارک» قرار داده اند.
ج) سیاق آیات
سیاق آیات دلیل دیگرى است که براى راه یابى به موضوع و غرض اصلى سوره ملک معرفى شده است. برخى با استناد به سیاق آیات سورة ملک، خشوع و خضوع در برابر خداوند را محور اصلى سوره دانسته اند.
علامه محمد تقى مدرسى با تقسیم آیات به سه بخش عمده، بر این باور است که هر یک از بخشهاى یاد شده با غرض اصلى یعنى خشیت و خضوع در برابر عظمت الهى مرتبط است. نگارندة تفسیر «نظم الدرر» بى آنکه آیات را به بخش هاى مستقلى تقسیم کند، هر یک از آیات را با غرض اصلى پیوند مى زند.
برخى مفسران نیز با تکیه بر سیاق آیات که به شمارش نعمت های الهى پرداخته، محور و غرض اصلى سوره را تبیین خالقیت و مالکیت الهى دانسته اند. تفاسیرى چون فى ظلال القرآن، (اهداف کل سورة و مقاصدها)، (سید قطب، 6/31-3629) التفسیرالمنیر (وهبه الزحیلی، 30ـ29/5) و تفسیر نمونه (مکارم شیرازى، 24/312) همین رأى را برگزیده اند. در حالى که علامه طباطبایى، برداشت مذکور را ناصحیح دانسته است. وى بر این باور است که غرض اصلى سورة ملک، تبیین ربوبیت عامة الهى است. علامه، رابطة نعمت هاى بازگو شده در سورة ملک و ربوبیت عامة الهى را این گونه توضیح مى دهد: «در این سوره بسیارى از نعمت هاى الهى از خلقت و تدبیر نام برده شده است و در حقیقت این نعمتها استدلالى است بر ربوبیت الهى.» (طباطبایی، 19/348)
تشتت آرای یاد شده با تکیه بر سیاق سوره، به روشنى این واقعیت را بیان مىکند که سیاق هم نمى تواند راهگشاى مقصود اصلى سوره باشد و در پرتوى سیاق هم نمى توان به رأیى واحد در تعیین غرض اصلى سوره راه یافت.
د) ارتباط هر یک از سوره ها با سورة پیشین
برخى مفسران با الهام از تناسب مضمون سورة ملک با آیات پایانى سورة تحریم، غرض اصلى را معرفى مىنمایند. دکتر وهبة الزحیلى بر این باور است که سورة تحریم در جهت بیان میزان قدرت خدا در حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله)است، سورة ملک نیز به تفصیل از قدرت الهى و اثبات آن سخن مى گوید.(وهبه زحیلی، 30-29/5)
صاحب تفسیر «صفوة العرفان» نیز همین تناسب را سرّ راه یابى به غرض سورة ملک دانسته است، اما با اتکا به همین ابزار، موضوعى متفاوت را معرفى مى کند. وى غرض اصلى سوره را بیان راه سعادت و نیکبختى مى داند و کشف این غرض را در گروى تناسب مضمون سوره با آیات پایانى سورة تحریم دانسته است. وى تناسب را اینگونه باز مى گوید:
«انتهاى سوره تحریم از شقاوت و سعادت چهار زن سخن گفته است، سوره تحریم با معرفى کسانى که از طریق طاعت به سعادت رسیده اند و یا به خاطر اعراض و روى گرداندن از خداوند به شقاوت و تباهى فرو غلطیده اند، به پایان مىرسد. سوره ملک نیز همین معنا را باز مى گوید، با این بیان که سعادت و شقاوت انسان مرهون رضایت خداوندى است که سلطنت و پادشاهى هستى در دست پرقدرت اوست.» (خالدى، 6/593)
گرچه توقیفى بودن چینش و ترتیب سورههاى قرآن با نظام فعلى مورد اتفاق نیست و عدهاى از قرآن پژوهان ترتیب موجود را اجتهادى دانسته و بر این باورند که این چینش با صلاحدید اصحاب و بر اساس ملاکهاى بشرى صورت گرفته است، اما با فرض الهى بودن چینش فعلى سوره ها، هرگز نمیتوان سرّ این ترتیب را در ارتباط و پیوند مضامین سوره ها جستجو کرد. به همین علت عده اى از قرآنپژوهان با فرض توقیفیت ترتیب سوره ها و نیز با اذعان و اعتقاد به وحدت موضوعى سوره ها، چنین پیوند و ارتباطى را انکار مى کنند. علاوه بر آن، ضابطه و معیار قطعى و روشنى که بتواند با تکیه بر آن چنین ارتباطى را میان سوره توجیه کرد، وجود ندارد. ارتباطات یاد شده از سوى طرفداران «وحدت موضوعى» کاملاً متفاوت است. ضابطه و ملاک ثابت براى رد و یا اثبات هر یک از اقوال یاد شده وجود ندارد، معیارها و دلایل بیان شده از حدّ ظن وگمان فراتر نمى روند.
هـ) نام سوره ها
عدهاى از مفسران با تکیه بر نام هاى سوره مدعى کشف غرض اصلى سوره ها شدهاند. تفسیر «نظم الدرر» در این باره میگوید:
«نامیدن این سوره به ملک دلیل روشنى است که ثابت میکند مقصود از این سوره خضوع براى خداوند متعال است، زیرا ملک محل خضوع است براى هر کسى که پادشاهى را میبیند.» (بقاعى، 20/216)
نگارندة تفسیر «صفوة العرفان»، نام هاى سورة ملک را مفاهیمی متناسب با غرض اصلى سوره میداند و این در حالى است که غرض سوره را تبیین راههاى وصول به نیکبختى دانسته است.
بر آنچه از سوى طرفداران نظریه وحدت موضوعى در تعیین غرض اصلى سورة ملک بیان شده، مى توان توجیهاتى دیگر افزود.
تفاوت هاى آشکار در بیان غرض اصلى سوره مورد بحث به رغم ابزارهای مشترک، حکایت از ضعف و سستى معیارهاى معرفى شده دارد و با فرض غیر توقیفى بودن نام سوره ها، بنیاد این ابزار نیز فرو میریزد و هرگز نمیتوان اسامی و نامه هایى را که از سوى بشر عادى براى سوره ها انتخاب شده است، ملاک فهم مقاصد سوره دانست.
پی نوشتها:
________________________________________
1. تفاسیر علمی، از جمله تفاسیر عصری است که با انگیزة تطبیق آیات با دستاوردهاى تجربى دنیای غرب و با انگیزة همآوردی با تمدن جدید انجام گرفت.
2. برخى، اوصافى همچون «کتاب» (آل عمران/58)، «عزیز» (فصلت/41)، «قول فصل» (طارق/13)، «حکیم» (آل عمران/58)،(نُورًا مُبِینًا)(نسا/١٧٤)،(لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِه) (فصلت/42)، (بَصَائِرَ لِلنَّاس)(قصص/43)، (إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِین)(یس/69) و... را به عنوان شاهدى بر ضرورت نظم درونى و ارتباط آیات و در نهایت «وحدت موضوعى» سورههاى قرآن آوردهاند. سیوطى معتقد است که قرآن حکیم است؛ زیرا آیات قرآن به واسطة نظم شگفت و معانى تازه و نو، محکم شده است، طورى که تبدیل و تحریف و اختلاف و تباین را در آن راهى نیست. (سیوطی، الاتقان، ج 1، ص 187)
3. علاوه بر ارتباط معناى لغوى «تبارک» با «ربوبیت الهى» استعمالات قرآنى نیز به خوبى این تناسب و ارتباط را نشان میدهد. در قرآن کریم کلمه «تبارک» 9 بار استعمال شده است که در 3 مورد لفظ تبارک به طور مستقیم به ربوبیت الهى مرتبط است؛ اعراف/54، غافر/64، الرحمن/78 و در 6 مورد باقى مانده نیز سیاق آیات و ملاحظه آیات قبل و بعد آن نشانگر این ارتباط معنایى است؛ مؤمنون/14، فرقان/1،10 و61، ملک/1. (سید على اکبر قرشى، تفسیر احسن الحدیث، ج 11، ص 252)
منابع و مآخذ:
1. آلوسى، على؛ الطباطبائى و منهجه فى تفسیر المیزان، ترجمه میرخلیلى، سازمان تبلیغات اسلامى، تهران، 1405ق.
2. ابن منظور؛ لسان العرب، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1405ق.
3. امینى، عبد الحسین؛ الغدیر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بىتا.
4. ایازى، سید محمد على؛ چهره پیوسته قرآن، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
5. بازرگان، عبدالعلى؛ نظم قرآن، پژمان، بیجا، 1372ش.
6. بحرانى، سید هاشم؛ البرهان فى تفسیر القرآن، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1419ق.
7. البقاعى؛ نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور، تحقیق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1415ق.
8. بهشتى، سید محمد حسین؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هادى، بیجا، 1360ش.
9. بى آزار شیرازى، عبد الکریم؛ قرآن ناطق، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، 1376ش.
10. التهانوى، محمد على؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مکتبة لبنان للناشرون، بیروت، 1996م.
11. الجمال، محمد عبد المنعم؛ التفسیر الفرید للقرآن المجید، مطابع الاهرام التجاریة، قاهره، بىتا.
12. جوادى آملى، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، مرکز نشر اسراء، قم، 1378ش.
13. جوان آراسته، حسین؛ درس نامه علوم قرآنى، دفتر تبلیغات اسلامیحوزه علمیه قم، قم، 1379ش.
14. الجویبارى، یعسوب الدین؛ تفسیر البصائر، المکتبة الاسلامیه، قم، 1399ق.
15. حجازى، محمد محمود؛ الوحدة الموضوعیه فى القرآن الکریم، دارالکتاب الحدیثه، قاهره، 1390ق.
16. ...................................... ؛ تفسیر الواضح، دارالجیل ، بیروت، 1969 م.
17. حجتى، سید محمد باقر و بى آزار شیرازى، عبد الکریم؛ تفسیر کاشف، چاپ چهارم دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1376.
18. حسن زاده آملى، حسن؛ فصل الخطاب فى عدم تحریف کتاب رب الارباب، ترجمه عبدالعلى محمدى شاهرودى، انتشارات قیام، بیجا، 1371ش.
19. حکیم، محمد باقر؛ علوم القرآن، چاپ سوم، مجمع الفکر الاسلامى، بیجا، 1417ق.
20. حوى، سعید؛ الاساس فى التفسیر، چاپ سوم، دار السلام للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره، 1991م .
21. خالدى، الصلاح عبد الفتاح؛ البیان فى اعجاز القرآن، دار عمار، عمان، 1413ق.
22. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسیر القرآن، چاپ دوم، بینا، دوحه، 1996م.
23. خامهگر، محمد؛ ساختار هندسى سوره هاى قرآن، شرکت چاپ و نشر بین الملل، بیجا، 1382ش.
24. خرماشاهى، بهاء الدین؛ ذهن در زبان حافظ، چاپ دوم، نشرنو، بیجا، بیتا.
25. خوئى، سید ابوالقاسم؛ البیان فى تفسیر القرآن، چاپ پنجم، دار الزهراء، بیروت، 1408ق.
26. رافعى، مصطفى؛ اعجاز القرآن و بلاغته النبویه، چاپ نهم، دارالکتاب العربیه، بیروت، بیتا.
27. رامیار، محمود؛ تاریخ قرآن، چاپ چهارم، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1379ش.
28. رشید رضا، محمد؛ تفسیر المنار، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1420ق.
29. الزحیلى، وهبة؛ التفسیر المنیر، دارالفکر المعاصر، بیروت، 1411ق.
30. زرکشى، بدرالدین؛ البرهان فى علوم القرآن، تحقیق دکتر یوسف عبدالرحمان مرعثلى، شیخ جمال الدین الذهبى، الشیخ ابراهیم عبدالله الکردى، دارالمعرفة، بیروت، 1410ق.
31. ..................... ؛ البرهان فى علوم القرآن، چاپ دوم، دار المعرفة، بیروت، بیتا.
32. الزمخشرى، محمود؛ الکشاف، دارالکتب العلمیه، بیروت، بیتا.
33. سبحانى، جعفر؛ تفسیر صحیح آیات مشکله، نشر عدالت، قم، 1360ش.
34. سجادى، سید جعفر؛ فرهنگ معارف اسلامی، چاپ سوم، انتشارات کوشش، بیجا 1373ش.
35. سعیدى روشن، محمد باقر؛ علوم قرآن، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، قم، 1377ش.
36. سید قطب؛ فى ظلال القرآن، ترجمه دکتر مصطفى خرم دل، نشر احسان، بیجا، 1378ش.
37. ........... ؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بیروت، 1419ق.
38. سیوطى، جلال الدین عبدالرحمان؛ الاتقان فى علوم القرآن، دارالفکر، بیروت، 1416 ق.
39. ....................................... ؛ الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1363ش.
40. ....................................... ؛ الدر المنثور فى التفسیر المأثور، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420ق.
41. شاکر، محمد کاظم؛ قرآن در آئینه پژوهش، نشر هستى نما، تهران، 1380ش.
42. شحاته، عبدالله محمود؛ اهداف کل سورة و مقاصدها، الهیئة المصریه العامه للکتب، قاهره، 1990م.
43. ............................. ؛ اهداف کل سورة و مقاصدها، ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتى، نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1369ش.
44. ............................. ؛ تفسیر القرآن الکریم، دار الغریب للطباعة و النشر و التوزیع، قاهره، بیتا.
45. شریعتى، محمد تقى؛ تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، بىتا.
46. شوکانى، محمد بن على بن محمد؛ فتح القدیر، دارالمعرفه، بیروت، بیتا.
47. صدر، محمد باقر؛ دروس فى علوم القرآن، اسماعیلیان، قم، 1408ق.
48. صفایى حایرى، على؛ روش برداشت از قرآن، انتشارات هجرت، قم، بیتا.
49. طائى، کمال الدین؛ موجز البیان، مطبعة سلمان الاعطحى، بغداد، 1391ق.
50. طباطبایى، سید محمد حسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، چاپ دوم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1393ق.
51. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1415ق.
52. طبرى، محمد بن جریر؛ جامع البیان، طبع بولاق، بیجا، بىتا.
53. طوسى، محمد بن الحسن، التبیان فى تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بیتا.
54. عبدالعال، احمد عبدالعال؛ ایضاحات و معانى على تفسیر النسفى، المکتبة الازهریه للتراث، بیجا، 1415ق.
55. عزالدین، عبدالسلام؛ الاشارة والایجاز فى بعض انواع المجاز، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1416ق.
56. غزالى، محمد؛ نحو تفسیر موضوعى سور القرآن الکریم، چاپ دوم، دار الشروق، قاهره، 1413ق.
57. ................. ؛ نحو تفسیر موضوعى سور القرآن کریم، ترجمه على اصغر محمدى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، 1377ش.
58. فخر رازى؛ مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، بینا، قم، بىتا.
59. ............. ؛ مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بیتا.
60. فضل الله، سید محمد حسین؛ من وحى القرآن، چاپ سوم، دارالزهرا، بیروت، بیتا.
61. فقهى زاده، عبدالهادى؛ پژوهشى در نظم قرآن، جهاد دانشگاهى، تهران، 1374ش.
62. فولادوند، محمد مهدى؛ ترجمه قرآن کریم.
63. قرشى، سید على اکبر؛ احسن الحدیث، بنیاد بعثت، تهران، بیتا.
64. قطان، مناع؛ مباحث فى علوم القرآن، چاپ دوازدهم، مؤسسه الرساله، بیروت، 1403ق.
65. کحاله، عمر رضا؛ معجم المؤلفین، دار احیاء التراث العربى، بیروت، بىتا.
66. کلینى، محمد بن یعقوب؛ اصول کافى، تصحیح و تحقیق على اکبر غفارى، دار الکتب الاسلامیه، بیجا، بیتا.
67. لجنة من العلماء؛ التفسیر الوسیط للقرآن کریم، چاپ سوم، مطبعة المصحف الشریف، بیجا، 1413ق.
68. مدرسى، سید محمد تقى؛ من هدى القرآن، دار الهدى، بیجا، 1406ق.
69. مدنى، محمد؛ المجتمع الاسلامی کما تنظمه سورة النساء، بینا، بیجا، بیتا.
70. مصباح، محمدتقى؛ معارف قرآن، مؤسسه امام خمینى، قم، بیتا.
71. مصطفى، مسلم؛ مباحث فى التفسیر الموضوعى، دار القلم، بیجا،1410ق.
72. مغنیه، محمد جواد؛ التفسیر الکاشف، چاپ سوم، دارالعلم للملائین، بیروت، 1980م.
73. مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ دوازدهم، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1373ش.
74. ملا عبدالله؛ حاشیه، تعلیقه سید مصطفى حسینى دشتى، چاپ دوم، مکتبة المفید و الفیروز آبادى، بیجا، بیتا.
75. ملاحویش، عمر؛ تطور دارسات اعجاز القرآن، بینا، بغداد، 1329ق.
76. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهیم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلامیه، لاهور، 1989م.
77. نکونام، جعفر؛ پژوهشهاى علوم انسانى (زبان قرآن گفتارى یا نوشتارى)، فصلنامه دانشگاه قم، سال اول، بهار79.
78. ................ ؛ درآمدى بر تاریخ گذارى قرآن، نشر هستى نما، قم، 1380ش.
79. همامى، عباس؛ چهره زیباى قرآن، انتشارات بصائر، اصفهان، 1375ش.
info@q