نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن یا «نظریة هدفمندی سورهها» یکی از مباحث چالش برانگیز در حوزة علوم قرآن و تفسیر است که در دورة معاصر مورد توجّه ویژة قرآن پژوهان قرار گرفته است. در این نوشتار دلایل و دیدگاههای مخالفان و موافقان این نظریه ارائه شده است و در پایان دلایل مخالفان نقد و بررسی گشته است.متن
نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن و تلاش در جهت سامان دادن آیات حول یک هدف واحد در سالهای اخیر مورد توجه خاص قرآن پژوهان و علاقمندان به معارف قرآنی قرار گرفته است، به همین موازات مخالفان این نظریه نیز بر حجم انتقادات خود افزودهاند و تلاش کردهاند تا تکلف آمیز بودن و بىفایده بودن این گونه نگرش بر سورهها را اثبات کنند.
از آنجا که حدود ویژگىهای این نظریه از ابتدا به درستى تبیین نشده است، در بسیارى از موارد، این مخالفتها به نزاعى لفظى و بى ثمر تبدیل گشته و از نتایج علمى محروم میماند.
برای نمونه برخى از مخالفان نظریة هدفمندى سورهها ـکه گاهى از آن به وحدت موضوعى سورهها یاد میشودـ از آن رو با نظریه به مخالفت میپردازند که تصور میکنند لازمة پذیرش این نظریه آن است که بپذیریم که هر موضوع تنها در یک سورة قرآن مطرح شده است و سایر سورهها از آن خالى است. مثلاً یک سوره دربارة معاد و دیگرى دربارة توحید و سومى دربارة داستان حضرت موسى و غیره است. در حالى که هر کس که اندک آشنایی با قرآن و اسلوب ادبى و بیانى آن داشته باشد میداند که هر سوره به موضوعات متعددى پرداخته است و گاه یک موضوع در چند سوره مطرح شده است، چنانچه داستان حضرت آدم(علیه السلام)در هفت جاى قرآن ذکر شده است.
در حالى که طرفداران هدفمندى سورهها هیچگاه چنین مفهومى را از نظریه قصد نکرده و هرگز درصدد اثبات امرى که آشکارا برخلاف اسلوب قرآن است نمیباشند. آنان معتقدند که نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن و گرایش به وحدت هدف در آنها از ویژگىها و چارچوب خاصى برخوردار است که هر گونه پذیرش یا انکار نظریه باید با توجه به این ویژگىها صورت پذیرد.
برای آنکه تصویر روشنی از دیدگاه مخالفان و موافقان نظریة هدفمندی سورهها داشته باشیم در این نوشتار گزارش کوتاهی از ادلة هر یک ارائه میدهیم.
دلایل موافقان هدفمندی سورهها
نظریة «هدفمندى سورهها» به یک اصل بسیار بدیهى و عقلانى اشاره دارد؟ اما از آنجا که سبک ظاهرى قرآن به «پراکندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسیارى دارد، اکثر پژوهشگران این ویژگى قرآن را اصل مبنایی در سبک شناسى قرآن قرار داده و از کسانى که بر خلاف آن سخن میگویند مطالبة دلیل کردهاند.1 طرفداران نظریة هدفمندى سورهها ضمن آنکه بر عدم تعارض «پراکنده نمایی قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى میفشارند، دلایل متعددى نیز براى اثبات هدفمندى سورهها بیان میدارند. مهمترین دلایل آنان را در این فصل بر میشماریم.
1. حصر آیات در یک سوره
قرآن کریم مجموعهای از آیات خود را «سوره» نامیده است و این نامگذارى تا زمان نزول قرآن بى سابقه بوده است و در نثر یا شعر هیچگونه کاربردى نداشته است. معناى لغوى «سوره» حصار و دایرة محدود کننده میباشد. به همین دلیل دیوار بلند دور شهر را «سُور» مینامند2و دستبند و حلقهای را که زینتى و دایره شکل است «سوار» میخوانند. کلمة سوره در قرآن ده بار (به صورت جمع و مفرد) به کار برده شده است و در همة موارد منظور از آن مجموعه آیاتى است که یک معناى کامل را افاده میکند. کوچکترین سورة قرآن سه آیه و بزرگترین آن 286 آیه دارد و بنا بر تحقیق، جایگاه آیات در سورهها و تعداد آیات یک سوره کاملاً توقیفى بوده و به دستور پیامبر و بنا بر وحى الهى صورت میگرفته است. اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا قرار دادن تعدادى آیات در یک سوره بدون هیچ حکمت و تناسبى بوده است؟ آیا ممکن است هر چند آیه در یک سوره یک هدف جداگانه را دنبال کنند و این اهداف هیچگونه تناسب و هماهنگى با یکدیگر نداشته باشند؟ اگر چنین است، چرا این آیات در جاى دیگر قرار داده نشدهاند و یا چرا این دستههای جداگانه هر یک سورة مستقلى را تشکیل ندادهاند؟ به راستى چه مشکلى پیش میآمد اگر سورههای کوچک قرآن بیش از این میشدند؟
این سؤالات ما را به این نتیجه میرساند که حکمتى دقیق در چینش آیات در سورهها وجود دارد. علامه طباطبایى دربارة وجه تسمیة «سوره» و حکمت سوره سوره شدن آیات قرآن میگوید:
«باید دانست که خداوند مکرر در طى کلماتش از «سوره» نام برده است؛ مانند (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه)(یونس/٣٨)، (سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا)(نور/1). روى هم رفته اینطور استفاده میشود که هر یک از قسمتهاى کلامش که آن را به صورت قطعه جداگانهای بیان فرموده است و نام سوره بر آن گذارده است، داراى یک نوع ارتباط و به هم پیوستگى است که میان دو سوره مختلف یا اجزاء آنها وجود ندارد. از آنجا که وحدت و یگانگى سخن به واسطه وحدت هدف و منظورى است که از آن در نظر گرفته شده، لذا هر یک از این سورهها «قاعدتاً» منظور و هدف خاصى را دنبال میکند.» (طباطبایی، محمد حسین، 1/17)
این سخن که هر دسته از آیات درون یک سوره میبایست قدر مشترک و عامل پیوند دهندهای داشته باشند امرى بدیهى است، زیرا در غیر این صورت آن مجموعه هویت و شخصیت مستقل از سایر سورهها نخواهد داشت.
کاربرد ویژه واژه «سوره» در قرآن کریم نیز مؤید همین معناست. قرآن کریم همواره از واژه سوره کلام غایت دار را اراده نموده است، کلامى که پیام خاصى را القا نموده و با پایان یافتن آن غرض مشخصى حاصل میشود. مثلاً در سورة توبه سخن از دلهره و بیمناکى منافقانى دارد که هر لحظه احتمال میدهند خداوند سورهای نازل کند و مجموع آن سوره ماهیت دو گانه آنان را افشا کند؛(یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ)(توبه/64) توجه فرمایید که این آیه نمیفرماید که خداوند آیاتى را در یک سوره نازل کند که چنین و چنان کند، بلکه میفرماید سورهای نازل شود که با نزول آن ماهیت پلید منافقان آشکار گردد، یعنى آنکه غرض اصلى سوره چنین باشد.
با مطالعه و بررسى موارد دیگرى از کاربرد واژة «سوره» در قرآن متوجه میشویم که این واژه از بار معنایی خاصى برخوردار است و ما را به نگرش جامع گرایانه به محتواى سورهها هدایت میکند و ملازمهای بین سوره سوره شدن قرآن و هدفمندى سورهها برقرار میکند. البته چنین ملازمهای به معناى آن نیست که تنها فایده و حکمت «تسویر» قرآن همین یک نکته باشد، چنانکه سایر افعال الهى یا چگونگى کاربرد کلمات و آیات قرآنى نیز هر یک دهها حکمت و نکته ناگفته دارد، بلکه منظور این است که ضرورىترین حکمتى که در وراى چینش عبارات و جملات مختلف در یک متن واحد و منسجم میتوان تصور کرد، وحدت غرض و ارتباط معنایی عبارات است که هیچگونه تعارض و ناسازگارى با سایر فواید تجزیة قرآن به سورههای مختلف ندارد.3
2. تلفیق حکیمانة آیات بر خلاف ترتیب نزول
آنچه به طور مسلم از روایات و اخبار منقول از صحابه و اسباب نزول و سیاق آیات قرآنى استفاده میشود، آن است که ترتیب فعلى قرآن با ترتیب زمانى نزول آیات مطابقت ندارد. آیات و سورههای مکى که در ابتداى بعثت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و قبل از هجرت به مدینه نازل شدهاند، اینک از نظر ترتیب در انتهاى قرآن قرار گرفتهاند و سورههای نازل شده در اواخر بعثت چون «برائت» و «مائده» در ابتداى کتاب قرار گرفتهاند. به علاوه قرار گرفتن آیات مکى در سورههای مدنى و بالعکس و یا مقدم شدن آیة ناسخ بر آیة منسوخ، همگى نشان دهندة آن است که چینش فعلى آیات با نزول آن کاملاً متفاوت است.
از سوى دیگر پراکندگى در نزول آیات که به جهت مناسبتهاى گوناگون بوده، طبیعتاً اقتضا میکند میان هر دسته آیات که به مناسبتى نازل گشته با دستة دیگر که به مناسبت دیگرى نازل گشته است، رابطة مناسبى وجود نداشته باشد، اما در ترتیب فعلى بین آیات همجوار ارتباط و پیوستگى کاملاً محسوسى مشاهده میگردد.
اکنون با توجه به توقیفى بودن مکان آیات این سؤال رخ مینمایاند که چه امرى باعث شده تا خداوند سبحان آیات متفرقه را در کنار هم در یک سوره جای دهد؟! آیا چینش آیات در سورهها بدون هیچگونه حکمت و منطقى صورت گرفته است یا تنها براساس وزن و قافیه بوده است. در حالى که سر زدن کار عبث و خلاف حکمت از خداوند محال است؟
تنها پاسخى که میتوان به این سؤالات داد این است که بگوییم آیات موجود در یک سوره گرچه از لحاظ نزول متفرق بودهاند، اما به لحاظ وجود غرض و هدف مشترک بین آنها تناسب و سازگارى معنوى وجود داشته، از این رو در یک جا قرار داده شدهاند. بنابراین هر سوره هدف خاصى را دنبال میکند که جامع میان آیات آن سوره است.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر «تسنیم» بر اساس همین استدلال، تناسب آیه 124 و آیات 40 تا 123 سورة بقره را تحلیل کرده و میفرمایند:
«آیات سوره بقره به تدریج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزله فصلی از فصول قرآن کریم و در نتیجه دارای هدف و پیام واحد است، این سوره نیز دارای غرضی واحد و جامع است. چینش آیات هر سوره و نحوه تنظیم آن به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)بوده و چنانکه از ابنعباس نقل شده: «وقتی بر پیامبر، وحی نازل میشد، نویسندگان وحی را احضار میکرد و به آنان میفرمود: این آیات را در کنار فلان آیه از فلان سوره قرار دهید» و اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به همان ترتیبی که آن حضرت تعیین کرده بود قرآن را حفظ و تدریس میکردند؛ از اینرو بین آیات یک سوره، پیوندی خاص وجود دارد که باید در صدد کشف آن برآمد. به بیان دیگر: برای هر سوره حکمت و غرض ویژهای است که براساس آن رسول مکرّم، آیات را درکنار هم قرار میداد؛ گرچه آن غرض، پیوند محتوایی نباشد، بلکه حکمت و غرض دیگری غیر از ارتباط محتوا در کار باشد.
بر این اساس میتوان گفت: گرچه به حسب ظاهر و با نگاهی سطحی و بدئی ممکن است بین آیه مورد بحث و آیات پیشین پیوندی دیده نشود، یعنی بین قصه ابراهیم(علیه السلام)و بین داستان بنیاسرائیل (آیات 40 تا 123) پیوندی مشاهده نگردد، لیکن با دقّت و تأمّل، ارتباط و همبستگی شایان توجّهی را میتوان بیان داشت و در این رابطه لااقل دو وجه قابل طرح است.» (جوادی آملی، 6/422 )
پذیرش این استدلال چندان مشکل نیست، بلکه کافى است مجموعهای از سخنان پراکنده یکى از فصیحترین ادبا را در یک جا جمع کنید و سعى کنید بین آنها ارتباط برقرار کرده و از آنها یک مقالة کامل و متناسب بنویسید؛ خواهید دید که به هیچ وجه نمیتوان این اجزاى پراکنده را به هم متصل نمود. حتى اگر این کار را دربارة سخنان گهربار افصح الفصحاء یعنى رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)هم انجام دهید باز هم به همین نتیجه خواهید رسید.
اکنون به نمونهای از چینش حکیمانة آیات یک سوره که در زمان هاى مختلف نازل شدهاند توجه نمایید.
سورة مزمل به شهادت سیاق آیات از سورههای مکى قرآن است که بنا به نقلى، پس از سورة قلم نازل شده است. نوزده آیة اول این سوره مکى است، اما آیة بیستم آن مدنى است؛ زیرا در آن از جهاد و زکات سخن رفته است و میدانیم که احکام جهاد و زکات در مدینه تشریع شده است. با آنکه بین نزول آخرین آیة سوره و سایر آیات قریب به 15 سال فاصله است، اما از جهت تناسب معنایی و هماهنگى با غرض سوره تفاوتى با سایر آنها ندارد. سوره مزمل با خطابى ملاطفت آمیز به پیامبر(صلی الله علیه و آله)آغاز میشود و هدف آن آماده ساختن رسول اکرم براى انجام رسالت پیامبرى است. از این رو ایشان را به عبادت خدا و صبر در برابر مشرکان دعوت کرده است و به عبارتى وظایف پیامبر(صلی الله علیه و آله)که رهبر اصلاحات دینى در جامعه است را بر شمرده است. بیستمین آیه سورة مزمّل وظایف اصحاب پیامبر را بر شمرده است و آنان را به انجام واجبات و مستحبات دعوت کرده است. بدین سان مجموع سورة مزمّل یک غرض مشخص را طى میکند و آن بیان وظایف و ویژگىهای ضرورى مصلحان اجتماعى است، با این تفاوت که فصل اول آن که در مکه نازل شده است دربارة وظایف رهبر اصلاحات و فصل دوم که در مدینه نازل شده است دربارة وظایف کسانى است که به تبعیت از یک رهبر دینى در صدد اصلاح جامعه بر آمدهاند.
این تقارن معنایی نشان میدهد که چینش آیات مختلف النزول در یک سوره، دقیقاً بر اساس هماهنگى و همسازى آیات با هدف و غرض اصلى سوره است و این، حداقل حکمت در تلفیق آیات است.
دانشمندان فن معانى و بیان و قرآن پژوهان معاصر که دربارة این جنبه اعجازى قرآن کریم تتبع و تأمل کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که گذشته از آنکه چینش سخنان مختلف در یک مجموعه کار بسیار مشکل و صنعت ظریف و دقیقى است، بدون وجود جامع واحد و غرض مشخص میسر و ممکن نیست، دکتر «محمد عبد الله درّاز» استاد دانشگاه الازهر در این باره میگوید:
«برخلاف آنچه ناآگاهان میپندارند جمع کردن اجزاى متفرق در یک کلام، کار آسانى نیست، بلکه فن بسیار مهمى است که به مهارت و توانایى فوق العاده نیاز دارد، تا بتوان بهترین جایگاه را براى این اجزاى پراکنده تعیین نمود. ابتدا باید مشخص کرد که کدام کلام اصل و کدام یک فرع است؟ عبارت با کدام سخن آغاز شود و به کدام یک ختم شود و کدام سخن در میانه کلام قرار میگیرد؟ آن گاه مشخص کند که این اجزاء را به وسیله عطف یا اسناد و یا تعلیق یا چیز دیگر به هم متصل کند. همه اینها پس از آن است که مرحله گزینش به درستى طى شده و اجزاء را با دقت تمام انتخاب کرده باشد و مطمئن باشد که این سخنان پراکنده همگى در یک فضاى واحد تنفس میکنند و یک روح مشترک بر آنها حاکم است و عبارات انتخاب شده از حشو و زواید به دور بوده و همه اجزاء به سوى یک هدف نشانه رفتهاند و همچون نقاط مختلف روى محیط دایره، یک نسبت مساوى با مرکز اصلى دارند. به خاطر صعوبت و اهمیت این مطلب است که فصحا و بلیغانى که پیرامون یک موضوع به نیکویى و زیبایى سخن میسرایند، اگر بخواهند پیرامون مطالب متفرق سخن به میان آورند، در نظم دادن و یکسان سازى آنها دچار خطا و زحمت میشوند و مجبورند شکاف بین آنها را با عباراتى همچون «خوب، از این سخن بگذریم» یا «اما مطلب بعدى» و یا «نکته دیگرى که باید بدان توجه نمود» و از این قبیل پر کنند، در حالى که در هر سوره قرآن موضوعات پراکنده در کمال ایجاز و زیبایى بیان میشود و آن چنان این مطالب گوناگون انسجام واحد به خود میگیرند که خواننده را به تعجب واداشته و اعجاز خود را در حد نهایت به نمایش میگذارد.» (درّاز، محمد عبدالله، /143ـ142)
3. بلاغت و زیبایی کلام
هر متنى که بر رشته تحریر در میآید براى آن است که پیامى را به خواننده منتقل کند و تأثیرى را در فکر و جان او به جاى بگذارد. این سخن اگر با عباراتى زیبا و دلنشین و با رعایت اصول فصاحت و بلاغت ادا شود و تکنیکهای ادبى در آن رعایت شود، از سستى و ناموزونى به دور باشد، تأثیری دو چندان خواهد داشت و بسا ماندگار و ابدى خواهد شد.
به اعتقاد علماى فن بلاغت، یکى از عیوب که موجب نارسایى کلام شده و تأثیر آن را در مخاطب کاهش میدهد، وجود «تعقید» در جمله است. (تفتازانى،/16) تعقید عبارت از هر گونه گره خوردگى و پیچیدگى در کلام ـاعم از لفظى یا معنوىـ است که شنونده را در دریافت مفهوم، متحیر و سرگردان نماید و او را به وادى حیرت و بلا تکلیفى بکشاند. (همان، /18)
یکى از انواع تعقید آن است که متکلم از هر درى سخنى گفته و از هر باغى گلى چیند، بدون آنکه بین آنها ارتباط معنادار و مشخصى وجود داشته باشد. در این صورت، خواننده و شنونده از قوت معانى و حُسن ترکیب برخى از عبارات پراکنده لذّت میبرد، اما از دریافت هدف و مقصود گوینده محروم میماند و نمیداند غرض گوینده از کنار هم چیدن این گوهرهاى گرانبها چه بوده است و به چه نتیجهای میخواهد برسد؟ سخنور دانا و نویسندة توانا از مطالب گوناگون همچون آیات، روایات، اشعار، داستان ها، طنز، استدلال، موعظه و هشدار در جاى جاى کلام خویش بهره میجوید، اما هرگز عنان کلام را از دست نداده و به وادى پراکنده گویى و کشکول بافى نمیافتد، بلکه با منسجم نمودن آنها در پرتو یک هدف و غرض مشخص، اندک اندک مخاطب خود را به نتیجه و مقصودى که در نظر دارد میرساند و شهد سخن را در کام او مینشاند.
اصل انسجام در سخن یکى از بدیهىترین اصول فصاحت و بلاغت است که هر سخنورى در رعایت آن سعى تمام و توجه وافر دارد. آیا ممکن است این اصل در قرآن کریم که در بلندترین قلة فصاحت و اوج آسمان بلاغت قرار گرفته است رعایت نشده باشد؟! آیا اگر بگوییم هر سورة قرآن مشتمل بر موضوعات پراکنده و کاملاً نامأنوس است، به فصاحت و بلاغت آن لطمه نزدهایم؟ آیا اگر بگوییم اعجاز قرآن در همین پراکنده گویىهاست، به انکار یک اصل مسلم بلاغى و بلکه فطرى انسانى برنخاستهایم؟!
البته باید به این نکته نیز توجه نمود که انسجام متن تعارضى با خلق موقعیتهای گوناگون ندارد، چنان که در بسیارى از متون ادبى که شاهکارهاى ماندگار به شمار میروند نیز این تکنیک به کار رفته است.
نویسندگان و ادبا افزایش تنوع موقعیتهای متفاوت را به شرطى که در یک کلیت واحد صورت بگیرد یک ارزش ادبى و زیباشناختى میدانند. آنان معتقدند که تنوع زمان و مکان میان مطالب متنوع، باعث رنگارنگ شدن فضاى داستان یا متن ادبى میشود و به نویسنده در خلق جذابیّت بیشتر و غافلگیرى خواننده و بیان برخى مفاهیم کمک میکند.
اما یک مشکل وجود دارد؛ رفتن از یک موقعیت به موقعیت دیگر، آهنگ و جریان یکدست متن را میشکند و با ایجاد سکته، موجب فرار خواننده میشود. به محض آنکه متن از یک موقعیت مکانى و زمانى و نظرگاهى به یک موقعیت دیگر برود، بلافاصله این سؤال براى خواننده پیش میآید که چه چیز باعث پرش از یک زمان و مکان به زمان و مکان دیگر شده است؟ خوانده بى آنکه در خودآگاه خویش فرصت تحلیل برخى ظرافتهای ادبى را داشته باشد، حس زیباشناسى پنهانش به طور خودکار فعال است و به دنبال توجیهى منطقى میگردد که این پرسش را براى او قابل درک و زیبا کند.
نویسندگان براى رفع این مشکل و حرکت آسان و نرم از یک موقعیت به موقعیتى دیگر از تکنیک پل استفاده میکنند. به این ترتیب که بندى اتصالى را میان دو موقعیت متفاوت قرار میدهند که باعث ارتباط آن دو با یکدیگر میشود و ذهن خواننده به راحتى از روى آن عبور میکند و از یک موقعیت به موقعیت دیگر میلغزد. شاید به تعداد شاهکارهاى ادبى جهان، پلهای گوناگونى وجود داشته باشد که نویسندگان به اقتضاى شرایط متن خود آنها را خلق کردهاند و با این روش آثار خود را ماندگار نمودهاند.
در قرآن کریم نیز به عنوان یک متن ادبى برجسته، از تکنیک پل به خوبى استفاده شده است و بدین ترتیب بین پراکنده نمایی ظاهرى، انسجام متنى سازگارى ایجاد شده است. به عبارت دیگر مطالب گوناگون و پراکندهای که در یک سوره مطرح میشود هر یک موقعیتهای متفاوتى را تشکیل میدهند، که به کلام جذابیت و تنوع داده و ارزش زیباشناختى متن را افزایش میدهند اما در عین حال این موقعیتهای متفاوت با پلهای ارتباطى به یکدیگر متصل میشوند تا در مجموع یک کلیت را تشکیل داده و پیام واحدى را به خواننده منتقل کنند.
کسانى که به اصول زیبا شناختى متون ادبى آشنا نیستند پنداشتهاند که قرآن با خلق موقعیتهای گوناگون در یک سوره «اسلوب نگارش بشرى» را مراعات نکرده است و همین را رمز اعجاز قرآن دانسته و با نظریة هدفمندى سورهها به مخالفت برخاستهاند. (وجدى، /70-69) در حالى که طرفداران این نظریه ضمن پذیرش گوناگونى موضوعات مطرح شده در یک سوره، در تلاشند با یافتن پلهای ارتباطى میان آنها کلیت و انسجام متن را درک کنند و عظمت این شاهکار ادبى بى بدیل را به رخ جهانیان بکشند. بى آنکه سخنى بر خلاف اصول بلاغت و زیباشناختى گفته باشند.
4. روایات فضایل سورههای قرآن
سیرة تفسیرى و سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)به عنوان مفسران حقیقى قرآن که وظیفة تبیین و تشریح قرآن را به عهده دارند، یکى از بهترین منابع شناخت قرآن است. در گوشه گوشة کلام معصومین(علیهم السلام)به ویژه احادیث تفسیرى آنان موارد و شواهدى را مییابیم که حاکى از نگرش جامع گرایانة ائمه(علیهم السلام)به قرآن است. در این روایات با تأکید بر اینکه قرآن مفسر خود است، بر ارتباط و هماهنگى آیات و انسجام درونى آنها به عنوان یک اصل اساسى در فهم قرآن صحه گذشتهاند.
از این میان آنچه به وضوح قابل استناد است «روایات فضایل قرآن» است. این روایات اگر با دقت بررسى گردند، میتوانند شواهدى بر صحت نظریة هدفمندى سورهها و وجود غرضى واحد در هر سوره محسوب شوند. روایات فضایل به سه گروه تقسیم میشوند: روایاتى که در باب فضیلت قرائت قرآن وارد شده و هیچ گونه اشاره به آیه یا سورة خاصى ندارد،4 روایاتى که دربارة فضیلت و آثار آیات خاصى از قرآن مانند آیة الکرسى وارد شده است5 و روایاتى که دربارة خواص و آثار سورههای قرآن سخن میگویند.
قِسم اخیر، براى هر سوره فضایل و خواصى را بیان کردهاند که مثلاً اگر کسى سورة «تکویر» را بخواند از سرافکندگى و شرمندگى روز قیامت در امان است.6 اگر کسى به کتابهای احادیث مراجعه نماید، این گونه احادیث را که دربارة خواص سورهها و آیات نورانى قرآن نقل شده، فراوان خواهد دید. گرچه در کنار احادیث صحیح و مستندى که در این باره وجود دارد برخى روایات جعلى نیز یافت میشود، اما با استناد به همان روایات صحیح میتوان به وجود غرض واحد در هر سوره استدلال کرد؛ زیرا اگر سورهای از آن جهت که یک سوره است داراى فایده و اثر خاصى باشد، بى شک باید بین اجزاى آن نوعى هماهنگى و ارتباط نزدیک وجود داشته باشد تا بتوانند آن اثر و خاصیت را به وجود آورند، و در غیر این صورت از اجزاى پراکنده و از هم گسیخته هرگز خاصیت واحد صادر نمیشود. به ویژه آنکه این اجزا از نوع سخن و کلام باشد و هر یک نیز به تنهایى بتوانند معناى مستقلى را افاده کنند. بنابراین ذکر فضایل و خواص براى سورهها جز با نگرش جامع گرایانه به معانى آنها، به هیچ شکل دیگرى به سامان نمیرسد.
رابطة بین فضیلت سوره با غرض آن، آن چنان نزدیک و معنادار است که برخى مفسران براى تعیین غرض سوره به روایات فضایل مراجعه کرده و آنها را محور تلاشهای خود قرار میدهند؛ مثلاً تفسیر گرانقدر «نظم الدرر»، غرض سورة «الملک» را «بیان ضرورت خضوع و بندگى براى مالک مطلق هستى» میداند؛ زیرا در روایات متعددى وارد شده که هر کس این سوره را بخواند از عذاب قبر در امان است و کاملاً طبیعى است که هر کس به حقیقت در درگاه حضرت احدیت به خضوع و بندگى قیام کند از عذاب قبر رهایى خواهد یافت. (البقاعى، 20/ 216)
خلاصه آنکه روایات فضایل نشان میدهد که پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)بر انسجام و ارتباط ناگسستنى آیات سوره تأکید داشته و با نگرشى جامع گرایانه با آنها برخورد میکردند و از این ارتباط براى بیان آثار مثبت سوره در جسم و جان مؤمنان سود میجستهاند.
5. مسند اسماعیل بن جابر
مرحوم نعمانى در تفسیر خود از اسماعیل بن جابر نقل میکند که امام صادق(علیه السلام)طى یک حدیث طولانى نکات و علوم مرتبط با تفسیر قرآن را بیان فرمودهاند و در چندین فراز به نظم و ترتیب قرآن و آگاهى بر وجوه ارتباط آیات و پیوستگى میان آنها به عنوان ابزار ضرورى شناخت قرآن و درک معارف آن، اشاره نمودهاند.
امام صادق(علیه السلام)در ابتداى این سخن به فلسفة نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله)و نزول قرآن اشاره فرموده و آن را مایة سعادت و متضمن راه و رسم زندگى انسان میدانند. سپس اعلام میدارند که پیامبر علم قرآن را نزد اوصیاى خود به ودیعت نهاد، اما مردم به آنان پشت کرده و به کسانى که چیزى از علوم قرآن نمیدانستند روى آوردند و همین امر موجب گمراهى آنان شد. آن گاه امام(علیه السلام)به جهالتهای آنان در مراجعه به قرآن اشاره کرده و این چنین ادامه میدهند:
«و این بدان سبب است که برخى از قرآن را با برخى دیگر تفسیر کردند و به منسوخ استدلال کردند در حالى که گمان میبردند ناسخ است و به متشابه احتجاج نمودند در حالى که به اعتقاد خود آن را محکم میدانستند و لفظ خاص را دلیل قرار دادند در حالى که آن را لفظ عام به حساب آوردند. به اول آیه استناد کردند و علت تأویلش را ترک گفتند و به آنچه کلام با آن آغاز میشود و به آنچه که کلام با آن پایان میپذیرد دقت نکردند و مآخذش را نشناختند؛ زیرا آن را از اهلش فرا نگرفتند و از پس این کردار گمراه شدند و گمراه نمودند. و بدانید که هر کس به هنگام بررسى کتاب خداى عزوجل، ناسخ را از منسوخ، خاص را از عام، محکم را از متشابه، احکام جایز را از احکام قطعى، مکى را از مدنى، اسباب نزول، الفاظ و جملات مبهم، آیات مربوط به قضا و قدر، تقدیم و تأخیر آیات از یکدیگر، آشکار و ژرف آیات، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل و مستثنى را از مستثنى منه تمیز نمیدهد و بین حوادث گذشته و آینده فرق نمیگذارد، مؤکد را با مفصل، عزیمت را با رخصت و جایگاه فرائض را با احکام مخلوط میکند و حلال را به جاى حرام میگیرد و پیوستگى و اتصال الفاظ و کلام و آنچه را که به ما قبل و ما بعد مربوط میشود را نمیداند، او عالم و آگاه به قرآن نمیباشد و از اهل قرآن محسوب نمیشود و اگر چنین ادعایی کند، ادعاى بدون دلیل کرده است و او دروغگویی است که بر خدا و رسولش افترا بسته است و جایگاه او جهنم است که بد سرانجامى است.»7 (مجلسى، 90/3)
در رابطة با بحث هدفمندى سورهها چند نکته از بررسى فرمایشات امام صادق(علیه السلام)در این حدیث شریف به دست میآید:
ایشان در دو قسمت توجه به ابتدا و انتهای کلام خداوند را براى درک صحیح آن ضرورى دانسته است، این ضابطه شامل توجه به ابتدا و انتهاى یک آیه یا یک سوره و یا همة قرآن میشود و نگرشى جامع گرایانه را نسبت به هر جزء قرآن مطرح میفرمایند. طبیعى است که وقتى این بحث به سورهها میرسد، منظور از ابتدا و انتها تنها آیات آغازین و پایانى سوره نیست، بلکه توجه به مجموع سوره و کلیت آن مدنظر است، به گونهای که استنتاج ها و برداشتهای قرآنى با روح حاکم بر سوره و سیاق آن سازگار باشد و مضامین سوره به طور یکپارچه مدنظر مفسر باشد. بدین ترتیب این فراز ارتباط آشکارى با نظریه هدفمندى سورهها برقرار میکند.
اما از این عبارت آشکارتر آخرین فراز سخن امام است که آگاهى از پیوستگى و اتصال الفاظ و کلام (الموصول مِن الفاظ) و آشنایی با آنچه را که به ما قبل و ما بعد مربوط میشود (المحمول على ما قبله و ما بعده) را از شرایط ضرورى آگاهان به علوم قرآن میداند و بر این حقیقت تأکید مینمایند که پس از علم به جزئیات آیات همانند ناسخ و منسوخ و حلال و حرام و غیره باید نگرشى مجموعهای به ارتباط و پیوستگى آیات نیز داشت تا درک و برداشت از مفاهیم و مضامین قرآن تکمیل گردد.
واکاوی نگرههای مخالفان هدفمندی سورهها
از دیرباز بحث مناسبات آیات و سپس مسئلة «هدفمندى سورهها» مورد انکار و عدم پذیرش گروهى از دانشمندان و محققان علوم قرآنى بوده است. به علاوه بسیارى از خاورشناسان نیز بر این نکته پاى میفشارند که «قرآن از انسجام منطقى به دور است و از ویژگىهاى اصیل سبک قرآن جسته و گریخته بودن آن است و خلاصه آنکه قرآن کریم جز پیامها و نظرات پراکنده و پریشانى که از مطالب متنوع متشکل شده است چیز دیگرى نیست.» (آرتورجان آربری / 3)
از دانشمندان مسلمان نیز محققانى همچون محمد بن على الشوکانى در فتح القدیر (الشوکانى، 1/ 106) و علامه عزالدّین بن عبدالسّلام در کتاب مجاز القرآن (سیوطى،2/342) و شهید بهشتى در روش برداشت از قرآن (حسینى بهشتى، /15ـ12) و آیتالله ناصر مکارم شیرازى در قرآن و آخرین پیامبر (مکارم شیرازى،/ 308) با عبارات مختلف و با استناد به دلایل متفاوتى، هماهنگى معنوى آیات یک سوره را نفى کرده و صرفاً بر هماهنگى قرآن در زمینة محتوا و عدم تعارض بخشهاى گوناگون آن با هم تأکید کردهاند.
بسیارى از مخالفتها به علت عدم توجه به دلایل ذکر شده در اثبات نظریه و یا عدم تصور صحیح از مسئله بوده است. از این رو در سخنان مخالفان بیش از آنکه استدلال به چشم بخورد، استبعاد مشاهده میگردد. به هر حال مهمترین دلایلى که مخالفان هدفمندى سورهها اقامه کردهاند به شرح زیر است:
1. اسلوب ویژة قرآن
مهمترین عامل مخالفت با نظریة هدفمندى سورهها، ویژگى ظاهرى قرآن در گسستهنمایى موضوعات است. هر کس کمتر آشنایى با قرآن داشته باشد، به سرعت متوجه میشود که قرآن سبکى پریشان و بریده بریده دارد.
«هر یک از سورههاى قرآن بسان خطابهای انواع موضوعات مختلفِ اعتقادى، اخلاقى و جز آنها را در بر دارد، هر سوره گفتارى مستقل، اما مانند کتاب نیست که هر بخشى از آن به موضوعى خاص اختصاص یابد. سورههاى قرآن به گونهای است که نمیتوان آنها را به طور دقیق، ذیل موضوعى کاملاً متمایز از یکدیگر جاى داد. تنوع سورهها چنان خودنمایى میکند که در اولین نگاه پراکنده مینماید.» (نکونام، / 31)
این ویژگى قرآن آنچنان بدیهى و مسلم است که هر سخنى بر خلاف آن به انکار بدیهى و چشم پوشى از یک واقعیت ملموس میماند. از این رو کسانى که با تمسک به هر رطب و یابسى و چنگ زدن به آسمان و ریسمان میخواهند وحدت غرض یا تناسب و هماهنگى آیات را ثابت کنند، از همان ابتدا سخنى بر خلاف بدیهیات میزنند، در نتیجه دلایل آنها پذیرفته شده و مسموع نیست.
دانشمندانى همچون الشوکانى (الشوکانى، 1/72) و فرید وجدى (وجدى،/ 69) نیز معتقدند که هر دسته از آیات قرآن مربوط به موضوعى بوده و هیچگونه ارتباطى با هم ندارند و این امر اقتضاى سبک ویژة قرآن است.
نقد و بررسى
طرفداران نگرش جامعگرایانه به سورهها، هیچ شکى در پراکندهنمایى سورهها ندارند. آنان معتقدند که این سبک قرآنى در سایر آثار و شاهکارهاى ادبى هم همچون دیوان حافظ مشاهده میشود و هیچ کس نمیتواند این ویژگى اسلوب بیانى قرآن را انکار کند. اما این فقط یک طرف سکه است. به همان میزان که پراکندهنمایى قرآن بدیهى است، ضرورت ارتباط بین موقعیتهاى مختلف درون سوره نیز بدیهى است، تنها در این صورت است که عبارتهاى پراکنده تبدیل به یک متن منسجم و مستقل میشود.
زیبایى و اعجاز قرآن در پراکندهنمایى آن نیست، بلکه در جامع نگرى و پلهاى ارتباطى است که بین موضوعات به ظاهر پراکنده برقرار کرده است. این حلقههاى ارتباطى که به آنها آرایههاى ادبى هم گفتهاند، به گونههاى مختلف ارائه میشوند. تنظیر، تضاد، استطراد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب، برخى از مهمترین آنان هستند که سیوطى در الاتقان به آنها اشاره کرده است. (سیوطى،2/ 347ـ343)
طرفداران نظریة هدفمندى سورهها با تکیه بر اصل انسجام متن در صدد شناسایی عوامل پراکندهنمایی سورهها برآمده و سعى نمودهاند بدون آنکه یکى از این دو امر بدیهى را نادیده بگیرند، روشى را براى جمع کردن بین آنها بیابند.
آنان امورى همچون تدبرزایی و سؤال پرورى، هدایت آفرینى، مراعات میزان درک افراد گوناگون، تأثیرگذارى بر احساسات و عواطف آدمى، (گلیجانى،/145ـ79) و غیره را به عنوان حکمتها و فواید پراکندهنمایی قرآن بر شمردهاند و معتقدند که در وراى این آیات به ظاهر پراکنده، ارتباطى دقیق و نامحسوس نهفته است که براى درک کامل معارف قرآن باید بدان دست یافت.
2. نزول تدریجى قرآن
یکى از اشکالات رایج بر ارتباط آیات و هدفمندى سورهها، تکیه بر نزول تدریجى قرآن است. در این اشکال با استناد به روایات اسباب النزول تأکید میکنند که بخش گستردهای از آیات قرآن بر خلاف ترتیب فعلى و هر یک به تناسب حادثه و رویداد خاصى نازل شده است و دربارة همان موضوع است. به عبارتى قرآن مجموعه آیاتى است که بر حسب حوادث و پیشآمدهاى گوناگون و هدفهاى مختلف به تدریج از طرف خداوند فرستاده شده است. از این رو چه بسا در یک سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگونى مورد بحث واقع شود، اما این موضوعات هیچ ارتباطى با هم ندارند. شهید دکتر محمد حسین حسینى بهشتى با استناد به نزول تدریجى قرآن میگوید:
«هیچ لزومى ندارد که تمام آیات یک سوره با هم ارتباط داشته باشند، بلکه تنها بین آیاتى که در یک مرحله نازل شده میتوان به دنبال تناسب و ارتباط بود. زیرا شرایط نزول هر یک با دیگرى متفاوت است. بنابراین اگر آیات یک سوره در پنج مرحله نازل شده باشند، پنج نوع ارتباط متفاوت بین آنها برقرار است. حتى ممکن است آیهای به تنهایی نازل شده باشد، در این صورت هیچگونه ارتباطى با آیات قبل و بعدش نداشته باشد.» (حسینى بهشتى،/12)
ایشان در انتها هشدار میدهند که درست کردن رابطة مصنوعى بین آیاتى که هیچگونه ارتباطى با هم ندارند، موجب فهم انحرافى از آیات شده و برداشت نادرست از آیه را به وجود میآورد.
شوکانى در فتح القدیر نیز با یادآورى نزول تدریجى قرآن در مناسبتهاى مختلف و بعضاً متضاد، تأکید میکند که هنگامى که اسباب نزول این گونه با یکدیگر اختلاف و مباینت دارند به شکلى که اجتماع آنها با یکدیگر میسر نیست، آیاتى هم که در ارتباط با آنها نازل شدهاند به خودى خود با هم اختلاف دارند، پس چگونه شخص خردمند به دنبال مناسبت میان آب و آتش میباشد؟ اصولاً جستجوى مناسبت میان آیاتى که میدانیم قطعاً ترتیب آنها در مصحف فعلى مقدم یا مؤخر از ترتیب نزول آنهاست، چه معنایی دارد؟ (الشوکانى، 1/ 106)
نقد و بررسى
این اشکال بر چند مبنا استوار است که نخستین مبناى آن اجتهادى بودن نظم آیات است.
بدیهى است که اگر کسى بشرى بودن تألیف و نظم قرآن را باور داشته باشد هیچ ضرورتى نمیبیند که بین آیات به ظاهر پراکنده ارتباط و تناسبى بیابد و اگر اشتباهى و یا نقصى از این رهگذر بوجود آید آن را از ضعف و عدم دقت صحابه میداند و هیچ اشکالى از این بابت به کتاب خدا متوجه نمیشود. اما با توجه به دلایل عقلى و نقلى متعددى که بر توقیفى بودن نظم فعلى قرآن اقامه شد تقریباً جاى شکى باقى نمیماند که هر آیه دقیقاً در همان جایی واقع شده است که حکمت و اراده الهى اقتضا کرده است.
بنابراین گرچه قرآن هنگام نزول به تناسب حوادث و رویدادهای مختلف نازل شده است، اما هر آیه به دستور خداوند و نظارت پیامبر در دامان سورهای خاص قرار گرفته است تا حکمت و فایدهاى که در ترتیب شگفت آن وجود دارد از دست نرود.
دومین مبناى این اشکال آن است که نظم و جایگاه همه یا اکثر قریب به اتفاق آیات سورههاى قرآنى بر خلاف ترتیب نزول است، در حالى که شواهد قرآنى و روایی فراوانى نشان میدهد که اکثر سورههاى قرآن یکباره نازل شده است و همگام با نزول سوره، جایگاه آیات نیز به طور طبیعى مشخص میشد.
با متزلزل شدن مبانى این اشکال، دوباره این سؤال مطرح میشود که خداوند سبحان بر اساس چه حکمت و غرضى مطالب به ظاهر پراکنده را در کنار یکدیگر قرار داده است؟
در اینجاست که با استناد اصل «ضرورت انسجام در کلام» و «قبح عقلى پریشانگویی» به این نتیجه میرسیم که باید به دنبال یافتن وجوه ارتباط آیات و روح حاکم بر آنها باشیم.
3. موضوع محورى، ویژة کتب علمى است
با تکیه بر جنبة هدایتى قرآن نیز میتوان به مخالفت با نظریة هدفمندى سورهها برخاست و گفت مهمترین رسالت قرآن هدایتگرى آن است و اصولاً قرآن براى هدایت و نشان دادن راه سعادت نازل شده است؛(ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِین)(بقره/2). بنابراین هر چه به قرآن مربوط باشد باید به نحوى به جنبة هدایتى آن باز گردد. اسلوب و سبک بیان قرآن نیز از این قاعدة کلى مستثنا نیست. نباید انتظار داشته باشیم که هر سوره الزاماً فقط داراى یک غرض باشد؛ زیرا چه بسا لازمة ایفاى وظیفة هدایتگرى در یک سوره وجود موضوعات مختلف در ابواب پراکنده و متفاوت باشد و در سورة دیگر با طرح یک موضوع و اکتفا نمودن به آن هدایت قرآنى حاصل گردد. خلاصه قرآن بیش از آنکه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد، به ساختن انسانها و تأثیرگذارى بر فکر و روح آدمى اهمیت میدهد. اما در نگرش جامع گرایانه به سورهها آنچه در درجة اول اهمیت قرار دارد، سامان یافتن آیات حول یک غرض و موضوع واحد است و هدایتگرى قرآن در درجة دوم قرار دارد.
موضوع محورى و هدفمندى، ویژة مطالب و کتب علمى است که در هر فصلى باید مطلبى را متفاوت با فصل قبل مطرح کنند و از تداخل مطالب و جسته و گریخته سخن گفتن بپرهیزند. اما قاعدة خطابات ارشادى این است که از هر درى سخنى بگوید تا مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و او را به انجام اعمال نیک ترغیب کند و در یک کلام قرآن کتاب هدایت و مخاطب محور است، نه کتاب علمى موضوع محور.
نقد و بررسى
در پاسخ به این شبهه که دغدغة صیانت از جنبة هدایتگرى و قدسى قرآن را داشته و از فرو غلتیدن قرآن به وادى روشها و خصلتهاى بشرى هراسناک است، باید به چند نکته اشاره نمود:
اولاً: آنچه با سبک قرآن و روش منحصر به فرد آن در تعارض است، این است که بگوییم قرآن کریم به مانند کتابهاى بشرى خود را موظف دانسته که در ضمن هر سوره صرفاً به گفتگو راجع به موضوعى واحد بپردازد و آن موضوع را به طور کامل در آن سوره به بحث بگذارد و دیگر راجع به آن موضوع و ابعاد مختلف آن در سایر سورهها نه بحثى را مطرح کند و نه سخنى به میان آورد و هر موضوعى را به طور جامع و مانع در یک سوره بررسى کند؛ مثلاً یک سوره فقط دربارة توحید، یک سوره مختص به معاد و... . بدون شک چنین تصورى از قرآن نادرست بوده و ساختار سورهها نیز هرگز در صدد آن نیست که چنین اندیشة خطایى را بر قرآن کریم تحمیل کند.
ثانیاً: اقتضاى خطابات ارشادى و روش هدایتى، پراکنده گویى و کشکول سرایى نیست، زیرا چنین روشى تنها براى پرکردن اوقات فراغت و سرگرمى مناسب است و از آنجا که در نهایت مخاطب را به نتیجة مشخصى نمیرساند، تأثیر خاصى را نیز به دنبال نخواهد داشت و اگر گوینده به منظور هدایت و ارشاد سخنى را بر زبان رانده باشد، به هدف خود نخواهد رسید. آنچه مناسب خطابات ارشادى است، ایجاد تنوع متناسب و منسجم در جهت حفظ شادابى کلام و پراکندن گوهرهاى وعظ و نصیحت در لابلاى آن است. خطیبان زبردست و موفق در هر جلسه فقط دربارة یک موضوع ـ مثلاً تقوا ـ سخن میگویند و با مهارت تمام از آیات، روایات، اشعار، سخنان بزرگان، داستانها و حکایات و حتى مزاح و طنز در لابلاى کلام بهره میگیرند تا گام به گام شنونده را به مقصود اصلى رهنمون شوند. قرآن نیز که کتابى ارشادى و هدایتى است از همین روش سود جسته است. به عنوان مثال سورة مبارکة «القلم» که دربارة ناکامى مخالفان پیامبر و پاسخ به تهمت جنون است، دربارة موضوعات مختلفى از جمله ارج و منزلت قلم، اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله)، سازش نکردن پیامبر با مشرکان، خصوصیات اخلاقى مشرکین، داستان باغ داران ثروتمند، عدم تساوى مؤمن و کافر، ناتوانى بتها و خدایان دروغین، داستان حضرت یونس، مسئلة چشم زخم و... سخن میگوید، اما همة این موضوعات در یک ارتباط منطقى و هدایت گرایانه به یک غرض واحد مرتبط شده و با انسجام و هماهنگى کامل هدف اصلى سوره را که بیان پیروزى حق بر باطل است به نمایش گذاردهاند. از این رو نظریة ساختار سورهها بدون اینکه قرآن کریم را از سبک و اسلوب ویژهاش خارج سازد و یا جنبة هدایتى آن را تضعیف کند، گام مهمى براى فهم مقاصد قرآن و ترسیم اهداف آن بر میدارد و انسجام درونى و معجزه آساى سورهها را نشان میدهد.
4. اختلاف در تعیین غرض سورهها
مفسرانى که به نظریة «هدفمندى سورهها» گرایش دارند، تلاش بسیارى براى دستیابى به غرض اصلى هر سوره نمودهاند تا پیش از تفسیر سوره، هدف اساسى و محورهاى فرعى آن را مشخص نمایند. اما هر یک از آنان به تناسب دقت علمى و روشهاى به کار برده به نتایج متفاوتى دست یافتهاند. از اینرو چه بسا براى یک سوره اغراض متفاوتى ذکر شده است. کثرت اختلاف در تعیین اهداف سورهها و تشتت استدلالهاى مفسران موجب شده است که گروهى از قرآن پژوهان در «وجود غرضى واحد و حقیقى» در فراسوى آیات یک سوره تردید کرده و اغراض سورها را تابع ذوق و سلیقة مفسران بدانند و چنین استدلال کنند که اگر به راستى هر سوره داراى یک غرض و هدف مشخص بود، باید این هدف براى همگان روشن و قابل تشخیص باشد، در حالىکه حتى مفسرین نیز در تشخیص آن به اختلاف افتادهاند و براى یافتن غرض سوره خود را به تکلف و مشقت انداختهاند.
مثلاً دربارة غرض اصلى سورة «الملک» شش نظر متفاوت ایراد شده است. تفسیر المیزان غرض سوره را «اثبات ربوبیت تامة الهى» میداند. (طباطبایی، 19/ 364) برخى از مفسران با توجه به شمارش نعمتهاى الهى در این سوره، غرض اصلى آن را «بیان خالقیت و حاکمیت الهى» دانستهاند. تفاسیرى چون «فى ظلال القرآن» (سید قطب، 6/3629)، «التفسیر المنیر» (الزحیلى، وهبة، التفسیر،29/5) و «تفسیر نمونه» (مکارم شیرازى، 24/ 312) این رأى را برگزیدهاند.
از سوى دیگر تفاسیرى چون «مِن وحى القرآن» (فضل اللّه،23/ 7)، «التفسیر الفرید» (الجمال،4/ 3142) و «تفسیر البصائر» (رستگار جویبارى،48/ 7) غرض غایی و نهایی سورة ملک را بیان مبانى توحیدى، اعم از ربوبیت و حاکمیت دانسته و دو نظر قبلى را جمع کردهاند. پرورش حالت خشیت نسبت به خداوند، غرضى است که از سوى تفاسیرى همچون «من هدى القرآن» (مدرسى، 16/128) و «نظم الدرر» (البقاعى،20/216) براى این سوره ارائه شده است. تفسیر «صفوة العرفان» (خالدى،6/ 596) «بیان راه سعادت و نیکبختى»، و «تفسیر التفهیم» (مودودى،6/ 8) «بیان تعالیم اسلامى و غفلت زدایی» را هدف اصلى سوره نامیدهاند.
هر یک از مفسران براى اثبات نظر خود به دلایلى تمسک جسته است که چه بسا با دلایل مفسر دیگرى که با او هم عقیده است نیز تفاوت داشته باشد و این همه اختلاف در یافتن موضوع یک سوره زنگ خطر را براى برخى از قرآنپژوهان به صدا در آورده آنها را در پذیرش اصل نظریه به تردید وا میدارد.
نقد و بررسى
در پاسخ به این اشکال به چند نکتة اساسى باید توجه نمود:
1. پژوهشگرانى که اختلاف مفسران را دلیلى بر تردیدآمیز و غیر قابل اعتماد بودن نظریة هدفمندى سوره میدانند، گویی فراموش نمودهاند که این اختلاف نه تنها در یافتن غرض سورهها، بلکه در بسیارى از مباحث تفسیرى از معناى لغوى تا شأن نزول و تفسیر تک تک آیات نیز وجود دارد و اگر قرار باشد از اختلاف مفسران هراسناک شده و در علمى بودن یا صحیح بودن برداشتى شک کنیم، باید در اصل تفسیر قرآن شک کرده و به یکباره دست از کتب تفسیر شسته و آنها را کنار بگذاریم، آنگاه به سراغ سایر علوم برویم و هر جا اختلاف بالا گرفت در اصالت آن علم شک کرده و از آن نیز دست برداریم. به نظر میرسد بدین ترتیب چیزى از فقه و اصول و فلسفه و منطق و سایر علوم انسانى و حتى تجربى باقى نماند.
2. اهداف سورهها کشف کردنى است. فرآیند کشف هدف سوره با کمک ابزارها و روشهایی که در کتابهای مربوطه بیان شده است، (ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، فصل سوم)، به تدریج آسانتر و علمىتر میشود. البته هیچ شکى نیست که این علم نیز همچون سایر علوم تا رسیدن به مرحلهای از بلوغ و کمال که به نتایج روشن و غیر قابل خدشه برسد، فاصلة زیادى دارد. اما این بدان معنا نیست که این نظریه از پایه و اساس متزلزل است؛ زیرا پشتوانة اصلى نظریه، استدلالهاى عقلى و نقلى مطرح شده است، نه اهدافى که مفسران در ابتداى هر سوره ذکر کردهاند. از اینرو اختلاف مفسران در یافتن مصادیق نظریه لطمهای به اصل آن وارد نمیآورد.
5. فقدان اشاراتى از معصومین(علیهم السلام)
مخالفان نگرش جامعگرایانه به سوره، حجیت نظریة هدفمندى سورهها را در گرو یافتن اشاراتى از پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)میدانند. آنان میگویند آن گونه که طرفداران این نظریه از اهمیت و ضرورت آن سخن گفتهاند، شناخت هدف هر سوره از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود، آنچنان که هر تفسیرى بدون توجه به هدف سوره زیانبار و ناصواب است. به اقتضاى اهمیت اصل یاد شده میبایست آیات و روایاتى به صراحت اهمیت آن را بازگو میکرد و نیز براى تعلیم و آموزش برخى از سورهها نیز توسط معصومین(علیهم السلام)به همین صورت تفسیر میشد. به علاوه قرآن نیز به روشنى این روش را تأکید میکرد. در حالى که هیچ تصریحى در این باره در قرآن و روایات نیست. (حسینى، على اکبر،/104)
نقد و بررسى
قبل از هر چیز به نظر میرسد که در اشکال مذکور دربارة اهمیت و جایگاه «هدف سوره» در تفسیر آن اندکى اغراق و مبالغه گویی شده است، زیرا با آنکه کشف هدف سوره تأثیر بسزایی در یافتن نکات جدید و بدیع از آیات دارد، اما چنین نیست که بدون آن هرگونه برداشتى زیانبار و خطا باشد. اما در پاسخ به این اشکال باید به دو نکتة اساسى توجه نمود؛ اول اینکه آیا در حجیت همة احکام شرعى، روشهاى فقهى و اصول علمى وجود نص از معصوم(علیه السلام)ضرورى است؟ آیا تمام آنچه که به عنوان روانشناسى اسلامى، مدیریت اسلامى و... بیان میشود، مستند به آیه یا روایتى صریح است؟ از آن مهمتر آیا صدور همة احکام شرعى، به خصوص مسائل مستحدثه همچون بیمه، سرقفلى، کودک آزمایشگاهى، تغییر جنسیت و... منوط به یافتن روایات یا آیاتى است که به روشنى و وضوح دربارة آنها سخن گفته باشند؟ آیا اهمیت بسیارى از احکام شرعى که به علت فقدان نص، دچار اختلاف در فتوا شده است، از پذیرش یا عدم پذیرش نظریة هدفمندى سورهها مهمتر نیست؟
تا آنجا که از قواعد اصولى و روش استنباط آگاهى داریم، در صورت فقدان نصى در مخالفت با حکم یا نظریة علمى، اگر آن دیدگاه با اصول پذیرفته شدة عقلى و دینى هماهنگ باشد، گردن نهادن به آن و عمل کردن بر طبق آن مشکل شرعى یا علمى نخواهد داشت.
به علاوه در بخش مربوط به دلایل موافقان نظریه، برخى از شواهد قرآنى و حدیثى را که حاکى از صحت این نظریه از دیدگاه آیات و روایات داشت برشمردیم که به نظر میرسد براى اثبات رضایت معصومین(علیهم السلام)براى تمسک به ساختار و اهداف سوره در تفسیر کفایت کند.
6. گفتارى بودن سبک قرآن
یکى از مباحثى که به تازگى به در کتابهای علوم قرآنى راه پیدا کرده است، مسئلة گفتارى یا نوشتارى بودن قرآن است. لازمة گفتارى تلقى کردن زبان قرآن آن است که باید برخى از اطلاعات متعلق به متن قرآن را خارج از الفاظ آن دانست. بر این اساس بسا غفلت از این اطلاعات بسیارى از آیات قرآن را مجمل یا مشکل نماید یا معنایى را خلاف مراد الهى به ذهن متبادر سازد و پارهای از آیات را نامتناسب و حتى متعارض نشان دهد.
اما بنابراین که زبان قرآن نوشتارى محسوب شود، در فهم آیات مشکل و مجمل و نامتناسب و نیز در رفع تعارض ظاهرى پارهای از آیات لازم نیست به اطلاعات جانبى و فراسیاقى مراجعه کرد؛ زیرا همة قرائن لازم براى فهم صحیح قرآن در متن آمده است و قرآن در دلالت بر مقاصدش مستقل است و به هیچ چیزى خارج از متن خود در افاده مراد، وابستگى ندارد. برخى از قرآنپژوهان معاصر معتقدند که زبان قرآن گفتارى است؛ یعنى بخشى از قرائن فهم قرآن خارج از متن آن قرار دارد و این بدان جهت است که قوم پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)و نیز خود آن حضرت امى بودند و با کتاب و نوشتار سر و کار نداشتند. اصل قرآن نیز به صورت کتابى از پیش نوشته بر آن حضرت نازل نشد. در اثر عدم رواج خط و نوشتار در آن عصر، رسمالخط مصحفى هم که توسط صحابه نوشته شد، در پارهای از موارد تحت تأثیر زبان گفتارى واقع گردید.
یکى از پیامدهاى گفتارى بودن قرآن سبک گسیخته و تنوع مضامین هر سوره است؛ زیرا در این صورت قرآن یک نوشتار نیست تا سورههاى آن نیز به مثابة ابواب یک کتاب هر یک به موضوع خاصى اختصاص داشته باشند، بلکه قرآن به منزلة یک گفتار و خطبه است که مضامین متنوعى را در بر دارد و همچنان که خطیب جمعه ممکن است دربارة موضوعات مختلف و بىارتباط سخن بگوید و هیچ کس نیز او را به این خاطر مذمت نمیکند، قرآن نیز که به سبک گفتارى تنظیم شده است، دربارة موضوعات متنوع سخن میگوید و از این جهت هیچ عیبى بر آن نیست، بلکه لازمة سبک گفتارى آن است. بر اساس این نظریه آیاتِ سورهها به اقتضاى اسباب نزول خود نازل میشدند، نه به اقتضاى قبل یا بعد که از آن به سیاق آیات تعبیر میشود. از این رو بسا آیاتى که حتى در یک واحد نزول قرار گرفتهاند و هیچ گونه ارتباط و تناسب قابل قبولى با صدر و ذیل خود نداشتهاند، بلکه صرفاً به شأن و موقعیت نزول مرتبط و متناسب باشند.
خلاصه آنکه زبان و سبک سورههاى قرآن کتابى و نوشتارى نیست، بلکه خطابهای و گفتارى است، به همین جهت هر سوره مضامین متنوعى را در بر دارد. (نکونام، /36ـ21)
نقد و بررسى
اشکال ذکر شده بر دو مبنا استوار است؛ اول: با توجه به قرائن و دلایل گفته شده زبان قرآن گفتارى است نه نوشتارى. دوم: لازمة گفتارى بودن قرآن تنوع مضامین و تعدد غرض در هر سوره است. اما هر دو مبنا مخدوش هستند.
مسئلة اول گفتارى بودن زبان قرآن است که در نقد آن باید به چند نکته توجه نمود:
نخست آنکه ویژگىهایی که براى تمایز زبان گفتارى و نوشتارى ذکر کردهاند در هر دو زبان یافت میشود و اختصاص به هیچ یک ندارد. از جمله به کار بردن جملات معترضه یا استفاده از کارکردهاى زبانى مانند تعجب، تحقیر و تعظیم. این امور در سبک نوشتارى خصوصاً متون ادبى به وفور به کار میرود؛ مثلاً گاه ضمیرها را به اول شخص تبدیل میکند یا داستان را با نقل قول از خودش شروع میکند و در تمام این موارد زبان، زبان نوشتارى است.
نویسنده ادعا کرده لازمة گفتارى تلقى کردن زبان قرآن آن است که باید برخى از اطلاعات متعلق به قرآن را از خارج متن کتاب الهى به دست آوریم. در این مورد باید بگوییم حتى اگر زبان قرآن را نوشتارى بدانیم، باز هم تمام قرائن از متن قابل استفاده نیست. همان طور که این امر در سایر کتابها و تألیفات وجود دارد که برخى از اطلاعات متعلق به متن باید خارج از الفاظ گرفته شود. (ایازى، محمد على،4/194)
به علاوه دلایلى که براى گفتارى بودن قرآن ذکر کردهاند نیز همگى مخدوش و غیر قابل اعتمادند. مثلاً بین اُمى بودن پیامبر و قومش با گفتارى بودن قرآن هیچ تلازمى نیست و نمیتوان گفت چون خواندن و کتابت رواج نداشته است و پیامبر لازم بوده است که بسان قومش سخن بگوید، پس باید زبان قرآن گفتارى باشد. زیرا به اقتضاى آیة شریفة(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم)(ابراهیم/٤) تفسیر و تدوین، به لسان قوم مطرح است، نه خود وحى. به همین جهت اگر ارائة کتاب و تدوین آن به شخص پیامبر باز میگشت، مسئلة امى بودن پیامبر و قومش در گفتارى بودن قرآن تأثیر قطعى داشت، اما چون قرآن وحى و القاى کلام الهى است، نمیتوان امى بودن را دلیل بر گفتارى بودن فرض کرد. (همان،/ 197)
همچنین نبودن رسم الخط هماهنگ و فراگیر در قرآن ناشى از بساطت و نوباوگى خط در جزیرة العرب بوده، نه ناشى از گفتارى بودن قرآن. به همین دلیل با رشد فرهنگى مردم جزیرة العرب در فاصلة کوتاهى خط عربى از سبک آرامى به کوفى و از کوفى به نسخ تغییر یافت و این تحولات ادامه یافت. (همان،/ 198)
از سوى دیگر گفتارى بودن زبان قرآن تالى فاسدهایی به دنبال دارد که پذیرش آن را مشکلتر میکند؛ مثلاً حجیت ظواهر قرآن را مورد تردید قرار میدهد یا موجب محدودیت پیام قرآن در ظرف شرایط خاص تاریخى و جغرافیایی خواهد شد. بنابراین نظریة گفتارى بودن زبان قرآن هم از جهت مفهوم و هم از جهت دلایل نااستوار و متزلزل است، علاوه بر آنکه دلایل و قرائنى نیز بر خلاف آن وجود دارد.
مسئلة دوم تلازم بین گفتارى بودن زبان قرآن و تعدد غرض در سورههاست که در این رابطه نیز باید گفت:
تناسب آیات و وحدت غرض نه لازمة نوشتارى بودن قرآن است و نه متضاد با گفتارى بودن آن. بلکه ممکن است یک سخنران در گفتار خود فقط حول یک موضوع سخن بگوید و همة مطالبى را که میگوید به این موضوع مرتبط نماید. بنابراین اگر سخنان او به رشتة تحریر در آید باز هم توقع تناسب و پیوند و ارتباط میان مطالب این کتاب توقع بجایی است.
از سوى دیگر در یک نوشتار نیز به رغم در نظر گرفتن همة قرائن حالیه و مقالیه و گنجاندن آنها در متن، باز هم ممکن است تعدد مضامین و تنوع غرض وجود داشته باشد، چنانچه در کشکولها و یا داستانها با این سبک مواجه میشویم. بنابراین چه گفتارى بودن قرآن ثابت بشود یا نشود، در هر حال نمیتوان از آن براى اثبات تنوع غرض در سورهها سود جست، بلکه هدفمندى سورهها بر مبانى و دلایل خاص خودش ـکه پیش از این ذکر شدـ استوار است.
پی نوشتها:
________________________________________
1. مثلاً گفتهاند: اقتضاى ساختار و اسلوب ظاهرى قرآن، و وجود موضوعات و غرضهاى متعدد در سورههاى آن است. عدول از این امر بدیهى و تأکید بر وجود «وحدت موضوعى» مرهون برهانى قاطع است. (حسینی، سید على اکبر، نقد نظریه وحدت موضوعى سورههاى قرآن، پایان نامه، ص 80.)
2. آیة 13 سورة رعد بر این معنا دلالت دارد «فضرب بینهم سُوَر له باب» میان آنها دیوارى زده شود که آن را دروازه اى است؛ العین، ج 7، ص 279: السور: حائط المدینه; لسان العرب; السُّور عندالعرب حائط المدینه و هور اشرف الحیطان، ج 4، ص 386.
3. دربارة فوائد و حکمت هاى تجزیة سورهها سخنان فراوانى گفته شده است از آن جمله آسان کردن کار بر مردم و تشویق آنان به یادگرفتن و حفظ کردن (محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج 4، ص 580) صیانت و حفاظت قرآن از تحریف، مانند ناپذیرى حتى نسبت به کوچک ترین سوره ها (جوان آراسته، حسین، درسنامه علوم قرآنى).
4. عن على(علیه السلام)ان النبى(صلی الله علیه و آله)قال: «خیارکم من تعلم القرآن و علّمه». الشیخ الصدوق، الامالى، ج 1، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1400 هـ، ص 5.
5. عن ابى عبدالله: «من قرء آیة الکرسى مَرة صرف الله عنه الف مکروه من مکاره الدنیا». السّلمى السمرقندى، محمد بن یعقوب، تفسیر العیاشى، ج 1، المکتبة العلمیة الاسلامیه، تهران، 1380 هـ.ق، ص 136.
6. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «مَن قرأها (سوره تکویر) اعاذه الله مِن الفضیحة یوم القیامه». الشیخ الصدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات الرضى، مطبعة امیر، قم، 1364 هـ، ص 121.
7. قال أبو عبد الله محمد بن إبراهیم بن جعفر النعمانی رضی الله عنه فی کتابه فی تفسیر القرآن حدثنا أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة قال حدثنا أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی عن إسماعیل بن مهران عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن إسماعیل بن جابر قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق8یقول إن الله تبارک و تعالى بعث محمدا فختم به الأنبیاء فلا نبی بعده و أنزل علیه کتابا فختم به الکتب فلا کتاب بعده أحل فیه حلالا و حرم حراما فحلاله حلال إلى یوم القیامة و حرامه حرام إلى یوم القیامة فیه شرعکم و خبر من قبلکم و بعدکم و جعله النبی(صلی الله علیه و آله) علما باقیا فی أوصیائه فترکهم الناس و هم الشهداء على أهل کل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غیرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتى عاندوا من أظهر ولایة ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه (فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ) و ذلک أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم یظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون أنه المحکم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآیة و ترکوا السبب فی تأویلها و لم ینظروا إلى ما یفتح الکلام و إلى ما یختمه و لم یعرفوا موارده و مصادره إذ لم یأخذوه بحارالأنوار ج : 90 ص : 4عن أهله فضلوا و أضلوا. و اعلموا رحمکم الله أنه من لم یعرف من کتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحکم من المتشابه و الرخص من العزائم و المکی و المدنی و أسباب التنزیل و المبهم من القرآن فی ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فیه من علم القضاء و القدر و التقدیم و التأخیر و المبین و العمیق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجاری فیه و الصفة لما قبل مما یدل على ما بعد و المؤکد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحکامه و معنى حلاله و حرامه الذی هلک فیه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فلیس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغیر دلیل فهو کاذب مرتاب مفتر على الله الکذب و رسوله (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر).
منابع و مآخذ
1. ایازى، محمد على؛ نقدى بر نظریه گفتارى بودن زبان قرآن، فصلنامه پژوهش هاى علوم اسلامى ، شماره 4.
2. البقاعى، نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور؛ تحقیق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1415ق.
3. تفتازانى، سعد الدین عمر؛ شرح مختصر البیان، انتشارات وفا، تهران، بىتا.
4. الجمال، محمد عبدالمنعم؛ التفسیر الفرید، الاهرام التجاریه، قاهره، 1971م.
5. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تنسیم، نشر اسراء، قم، 1378ش.
6. حسینى بهشتى، محمد؛ روش برداشت از قرآن، سید جمال، تهران، 1360،.
7. حسینى، على اکبر؛ نقد نظریه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن، پایان نامه،
8. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسیر القرآن، المطبعة العصریه، صیدا، 1996 م.
9. دراز، محمد عبدالله؛ النبأ العظیم، دارالقلم، الکویت، 1971م.
10. رستگار جویبارى، یعسوب الدین، تفسیر البصائر، مطبعة فیض، قم، بىتا.
11. الزحیلى، وهبة؛ التفسیر المنیر، دارالفکر المعاصر، بیروت، 1411ق.
12. سید قطب؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بیروت، 1419ق.
13. سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن؛ الاتقان فی علوم القرآن، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1363ش.
14. الشوکانى، محمد؛ فتح الغدیر، دارالحدیث، قاهره، 1413ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1417ق.
16. فضل اللّه، سید محمد حسین؛ مِن وحى القرآن، دارالزهراء، بیروت، 1406ق.
17. گلیجانى امیرخیز، ایرج؛ معیارهاى استنباط اهداف حاکم بر سوره ها، پایان نامه، مدرسى، محمد تقى، مِن هدى القرآن، مکتب المدرسى، بى جا، 1410ق.
18. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الانوار، الوفاء، بیروت، 1404ق.
19. مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ دوازدهم، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1373ش.
20. .............................. ؛ قرآن و آخرین پیامبر، دارالکتب الاسلامیة، تهران، بیتا.
21. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهیم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلامیه، لاهور، 1989م.
22. نکونام، جعفر، زبان قرآن؛ گفتارى یا نوشتارى، پژوهش هاى علوم انسانى، دانشگاه قم، سال اول، 1379ش.
23. وجدى، محمد فرید؛ المصحف المفسر، دارالمعارف، مصر، 1986 م.
24. آرتورجان آربرى (he quran interpeted, by Arthur j.Arberry Qum, Center Of Islamic Studies Introduction)
از آنجا که حدود ویژگىهای این نظریه از ابتدا به درستى تبیین نشده است، در بسیارى از موارد، این مخالفتها به نزاعى لفظى و بى ثمر تبدیل گشته و از نتایج علمى محروم میماند.
برای نمونه برخى از مخالفان نظریة هدفمندى سورهها ـکه گاهى از آن به وحدت موضوعى سورهها یاد میشودـ از آن رو با نظریه به مخالفت میپردازند که تصور میکنند لازمة پذیرش این نظریه آن است که بپذیریم که هر موضوع تنها در یک سورة قرآن مطرح شده است و سایر سورهها از آن خالى است. مثلاً یک سوره دربارة معاد و دیگرى دربارة توحید و سومى دربارة داستان حضرت موسى و غیره است. در حالى که هر کس که اندک آشنایی با قرآن و اسلوب ادبى و بیانى آن داشته باشد میداند که هر سوره به موضوعات متعددى پرداخته است و گاه یک موضوع در چند سوره مطرح شده است، چنانچه داستان حضرت آدم(علیه السلام)در هفت جاى قرآن ذکر شده است.
در حالى که طرفداران هدفمندى سورهها هیچگاه چنین مفهومى را از نظریه قصد نکرده و هرگز درصدد اثبات امرى که آشکارا برخلاف اسلوب قرآن است نمیباشند. آنان معتقدند که نگرش جامع گرایانه به سورههای قرآن و گرایش به وحدت هدف در آنها از ویژگىها و چارچوب خاصى برخوردار است که هر گونه پذیرش یا انکار نظریه باید با توجه به این ویژگىها صورت پذیرد.
برای آنکه تصویر روشنی از دیدگاه مخالفان و موافقان نظریة هدفمندی سورهها داشته باشیم در این نوشتار گزارش کوتاهی از ادلة هر یک ارائه میدهیم.
دلایل موافقان هدفمندی سورهها
نظریة «هدفمندى سورهها» به یک اصل بسیار بدیهى و عقلانى اشاره دارد؟ اما از آنجا که سبک ظاهرى قرآن به «پراکندگى» و «استطرادهاى پى در پى» شباهت بسیارى دارد، اکثر پژوهشگران این ویژگى قرآن را اصل مبنایی در سبک شناسى قرآن قرار داده و از کسانى که بر خلاف آن سخن میگویند مطالبة دلیل کردهاند.1 طرفداران نظریة هدفمندى سورهها ضمن آنکه بر عدم تعارض «پراکنده نمایی قرآن» با «وحدت غرض هر سوره» پاى میفشارند، دلایل متعددى نیز براى اثبات هدفمندى سورهها بیان میدارند. مهمترین دلایل آنان را در این فصل بر میشماریم.
1. حصر آیات در یک سوره
قرآن کریم مجموعهای از آیات خود را «سوره» نامیده است و این نامگذارى تا زمان نزول قرآن بى سابقه بوده است و در نثر یا شعر هیچگونه کاربردى نداشته است. معناى لغوى «سوره» حصار و دایرة محدود کننده میباشد. به همین دلیل دیوار بلند دور شهر را «سُور» مینامند2و دستبند و حلقهای را که زینتى و دایره شکل است «سوار» میخوانند. کلمة سوره در قرآن ده بار (به صورت جمع و مفرد) به کار برده شده است و در همة موارد منظور از آن مجموعه آیاتى است که یک معناى کامل را افاده میکند. کوچکترین سورة قرآن سه آیه و بزرگترین آن 286 آیه دارد و بنا بر تحقیق، جایگاه آیات در سورهها و تعداد آیات یک سوره کاملاً توقیفى بوده و به دستور پیامبر و بنا بر وحى الهى صورت میگرفته است. اکنون این سؤال مطرح میشود که آیا قرار دادن تعدادى آیات در یک سوره بدون هیچ حکمت و تناسبى بوده است؟ آیا ممکن است هر چند آیه در یک سوره یک هدف جداگانه را دنبال کنند و این اهداف هیچگونه تناسب و هماهنگى با یکدیگر نداشته باشند؟ اگر چنین است، چرا این آیات در جاى دیگر قرار داده نشدهاند و یا چرا این دستههای جداگانه هر یک سورة مستقلى را تشکیل ندادهاند؟ به راستى چه مشکلى پیش میآمد اگر سورههای کوچک قرآن بیش از این میشدند؟
این سؤالات ما را به این نتیجه میرساند که حکمتى دقیق در چینش آیات در سورهها وجود دارد. علامه طباطبایى دربارة وجه تسمیة «سوره» و حکمت سوره سوره شدن آیات قرآن میگوید:
«باید دانست که خداوند مکرر در طى کلماتش از «سوره» نام برده است؛ مانند (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِه)(یونس/٣٨)، (سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا)(نور/1). روى هم رفته اینطور استفاده میشود که هر یک از قسمتهاى کلامش که آن را به صورت قطعه جداگانهای بیان فرموده است و نام سوره بر آن گذارده است، داراى یک نوع ارتباط و به هم پیوستگى است که میان دو سوره مختلف یا اجزاء آنها وجود ندارد. از آنجا که وحدت و یگانگى سخن به واسطه وحدت هدف و منظورى است که از آن در نظر گرفته شده، لذا هر یک از این سورهها «قاعدتاً» منظور و هدف خاصى را دنبال میکند.» (طباطبایی، محمد حسین، 1/17)
این سخن که هر دسته از آیات درون یک سوره میبایست قدر مشترک و عامل پیوند دهندهای داشته باشند امرى بدیهى است، زیرا در غیر این صورت آن مجموعه هویت و شخصیت مستقل از سایر سورهها نخواهد داشت.
کاربرد ویژه واژه «سوره» در قرآن کریم نیز مؤید همین معناست. قرآن کریم همواره از واژه سوره کلام غایت دار را اراده نموده است، کلامى که پیام خاصى را القا نموده و با پایان یافتن آن غرض مشخصى حاصل میشود. مثلاً در سورة توبه سخن از دلهره و بیمناکى منافقانى دارد که هر لحظه احتمال میدهند خداوند سورهای نازل کند و مجموع آن سوره ماهیت دو گانه آنان را افشا کند؛(یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ)(توبه/64) توجه فرمایید که این آیه نمیفرماید که خداوند آیاتى را در یک سوره نازل کند که چنین و چنان کند، بلکه میفرماید سورهای نازل شود که با نزول آن ماهیت پلید منافقان آشکار گردد، یعنى آنکه غرض اصلى سوره چنین باشد.
با مطالعه و بررسى موارد دیگرى از کاربرد واژة «سوره» در قرآن متوجه میشویم که این واژه از بار معنایی خاصى برخوردار است و ما را به نگرش جامع گرایانه به محتواى سورهها هدایت میکند و ملازمهای بین سوره سوره شدن قرآن و هدفمندى سورهها برقرار میکند. البته چنین ملازمهای به معناى آن نیست که تنها فایده و حکمت «تسویر» قرآن همین یک نکته باشد، چنانکه سایر افعال الهى یا چگونگى کاربرد کلمات و آیات قرآنى نیز هر یک دهها حکمت و نکته ناگفته دارد، بلکه منظور این است که ضرورىترین حکمتى که در وراى چینش عبارات و جملات مختلف در یک متن واحد و منسجم میتوان تصور کرد، وحدت غرض و ارتباط معنایی عبارات است که هیچگونه تعارض و ناسازگارى با سایر فواید تجزیة قرآن به سورههای مختلف ندارد.3
2. تلفیق حکیمانة آیات بر خلاف ترتیب نزول
آنچه به طور مسلم از روایات و اخبار منقول از صحابه و اسباب نزول و سیاق آیات قرآنى استفاده میشود، آن است که ترتیب فعلى قرآن با ترتیب زمانى نزول آیات مطابقت ندارد. آیات و سورههای مکى که در ابتداى بعثت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و قبل از هجرت به مدینه نازل شدهاند، اینک از نظر ترتیب در انتهاى قرآن قرار گرفتهاند و سورههای نازل شده در اواخر بعثت چون «برائت» و «مائده» در ابتداى کتاب قرار گرفتهاند. به علاوه قرار گرفتن آیات مکى در سورههای مدنى و بالعکس و یا مقدم شدن آیة ناسخ بر آیة منسوخ، همگى نشان دهندة آن است که چینش فعلى آیات با نزول آن کاملاً متفاوت است.
از سوى دیگر پراکندگى در نزول آیات که به جهت مناسبتهاى گوناگون بوده، طبیعتاً اقتضا میکند میان هر دسته آیات که به مناسبتى نازل گشته با دستة دیگر که به مناسبت دیگرى نازل گشته است، رابطة مناسبى وجود نداشته باشد، اما در ترتیب فعلى بین آیات همجوار ارتباط و پیوستگى کاملاً محسوسى مشاهده میگردد.
اکنون با توجه به توقیفى بودن مکان آیات این سؤال رخ مینمایاند که چه امرى باعث شده تا خداوند سبحان آیات متفرقه را در کنار هم در یک سوره جای دهد؟! آیا چینش آیات در سورهها بدون هیچگونه حکمت و منطقى صورت گرفته است یا تنها براساس وزن و قافیه بوده است. در حالى که سر زدن کار عبث و خلاف حکمت از خداوند محال است؟
تنها پاسخى که میتوان به این سؤالات داد این است که بگوییم آیات موجود در یک سوره گرچه از لحاظ نزول متفرق بودهاند، اما به لحاظ وجود غرض و هدف مشترک بین آنها تناسب و سازگارى معنوى وجود داشته، از این رو در یک جا قرار داده شدهاند. بنابراین هر سوره هدف خاصى را دنبال میکند که جامع میان آیات آن سوره است.
آیت الله جوادی آملی در تفسیر «تسنیم» بر اساس همین استدلال، تناسب آیه 124 و آیات 40 تا 123 سورة بقره را تحلیل کرده و میفرمایند:
«آیات سوره بقره به تدریج نازل شده و بر موضوعات گوناگون مشتمل است و چون هر سوره به منزله فصلی از فصول قرآن کریم و در نتیجه دارای هدف و پیام واحد است، این سوره نیز دارای غرضی واحد و جامع است. چینش آیات هر سوره و نحوه تنظیم آن به دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله)بوده و چنانکه از ابنعباس نقل شده: «وقتی بر پیامبر، وحی نازل میشد، نویسندگان وحی را احضار میکرد و به آنان میفرمود: این آیات را در کنار فلان آیه از فلان سوره قرار دهید» و اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به همان ترتیبی که آن حضرت تعیین کرده بود قرآن را حفظ و تدریس میکردند؛ از اینرو بین آیات یک سوره، پیوندی خاص وجود دارد که باید در صدد کشف آن برآمد. به بیان دیگر: برای هر سوره حکمت و غرض ویژهای است که براساس آن رسول مکرّم، آیات را درکنار هم قرار میداد؛ گرچه آن غرض، پیوند محتوایی نباشد، بلکه حکمت و غرض دیگری غیر از ارتباط محتوا در کار باشد.
بر این اساس میتوان گفت: گرچه به حسب ظاهر و با نگاهی سطحی و بدئی ممکن است بین آیه مورد بحث و آیات پیشین پیوندی دیده نشود، یعنی بین قصه ابراهیم(علیه السلام)و بین داستان بنیاسرائیل (آیات 40 تا 123) پیوندی مشاهده نگردد، لیکن با دقّت و تأمّل، ارتباط و همبستگی شایان توجّهی را میتوان بیان داشت و در این رابطه لااقل دو وجه قابل طرح است.» (جوادی آملی، 6/422 )
پذیرش این استدلال چندان مشکل نیست، بلکه کافى است مجموعهای از سخنان پراکنده یکى از فصیحترین ادبا را در یک جا جمع کنید و سعى کنید بین آنها ارتباط برقرار کرده و از آنها یک مقالة کامل و متناسب بنویسید؛ خواهید دید که به هیچ وجه نمیتوان این اجزاى پراکنده را به هم متصل نمود. حتى اگر این کار را دربارة سخنان گهربار افصح الفصحاء یعنى رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)هم انجام دهید باز هم به همین نتیجه خواهید رسید.
اکنون به نمونهای از چینش حکیمانة آیات یک سوره که در زمان هاى مختلف نازل شدهاند توجه نمایید.
سورة مزمل به شهادت سیاق آیات از سورههای مکى قرآن است که بنا به نقلى، پس از سورة قلم نازل شده است. نوزده آیة اول این سوره مکى است، اما آیة بیستم آن مدنى است؛ زیرا در آن از جهاد و زکات سخن رفته است و میدانیم که احکام جهاد و زکات در مدینه تشریع شده است. با آنکه بین نزول آخرین آیة سوره و سایر آیات قریب به 15 سال فاصله است، اما از جهت تناسب معنایی و هماهنگى با غرض سوره تفاوتى با سایر آنها ندارد. سوره مزمل با خطابى ملاطفت آمیز به پیامبر(صلی الله علیه و آله)آغاز میشود و هدف آن آماده ساختن رسول اکرم براى انجام رسالت پیامبرى است. از این رو ایشان را به عبادت خدا و صبر در برابر مشرکان دعوت کرده است و به عبارتى وظایف پیامبر(صلی الله علیه و آله)که رهبر اصلاحات دینى در جامعه است را بر شمرده است. بیستمین آیه سورة مزمّل وظایف اصحاب پیامبر را بر شمرده است و آنان را به انجام واجبات و مستحبات دعوت کرده است. بدین سان مجموع سورة مزمّل یک غرض مشخص را طى میکند و آن بیان وظایف و ویژگىهای ضرورى مصلحان اجتماعى است، با این تفاوت که فصل اول آن که در مکه نازل شده است دربارة وظایف رهبر اصلاحات و فصل دوم که در مدینه نازل شده است دربارة وظایف کسانى است که به تبعیت از یک رهبر دینى در صدد اصلاح جامعه بر آمدهاند.
این تقارن معنایی نشان میدهد که چینش آیات مختلف النزول در یک سوره، دقیقاً بر اساس هماهنگى و همسازى آیات با هدف و غرض اصلى سوره است و این، حداقل حکمت در تلفیق آیات است.
دانشمندان فن معانى و بیان و قرآن پژوهان معاصر که دربارة این جنبه اعجازى قرآن کریم تتبع و تأمل کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که گذشته از آنکه چینش سخنان مختلف در یک مجموعه کار بسیار مشکل و صنعت ظریف و دقیقى است، بدون وجود جامع واحد و غرض مشخص میسر و ممکن نیست، دکتر «محمد عبد الله درّاز» استاد دانشگاه الازهر در این باره میگوید:
«برخلاف آنچه ناآگاهان میپندارند جمع کردن اجزاى متفرق در یک کلام، کار آسانى نیست، بلکه فن بسیار مهمى است که به مهارت و توانایى فوق العاده نیاز دارد، تا بتوان بهترین جایگاه را براى این اجزاى پراکنده تعیین نمود. ابتدا باید مشخص کرد که کدام کلام اصل و کدام یک فرع است؟ عبارت با کدام سخن آغاز شود و به کدام یک ختم شود و کدام سخن در میانه کلام قرار میگیرد؟ آن گاه مشخص کند که این اجزاء را به وسیله عطف یا اسناد و یا تعلیق یا چیز دیگر به هم متصل کند. همه اینها پس از آن است که مرحله گزینش به درستى طى شده و اجزاء را با دقت تمام انتخاب کرده باشد و مطمئن باشد که این سخنان پراکنده همگى در یک فضاى واحد تنفس میکنند و یک روح مشترک بر آنها حاکم است و عبارات انتخاب شده از حشو و زواید به دور بوده و همه اجزاء به سوى یک هدف نشانه رفتهاند و همچون نقاط مختلف روى محیط دایره، یک نسبت مساوى با مرکز اصلى دارند. به خاطر صعوبت و اهمیت این مطلب است که فصحا و بلیغانى که پیرامون یک موضوع به نیکویى و زیبایى سخن میسرایند، اگر بخواهند پیرامون مطالب متفرق سخن به میان آورند، در نظم دادن و یکسان سازى آنها دچار خطا و زحمت میشوند و مجبورند شکاف بین آنها را با عباراتى همچون «خوب، از این سخن بگذریم» یا «اما مطلب بعدى» و یا «نکته دیگرى که باید بدان توجه نمود» و از این قبیل پر کنند، در حالى که در هر سوره قرآن موضوعات پراکنده در کمال ایجاز و زیبایى بیان میشود و آن چنان این مطالب گوناگون انسجام واحد به خود میگیرند که خواننده را به تعجب واداشته و اعجاز خود را در حد نهایت به نمایش میگذارد.» (درّاز، محمد عبدالله، /143ـ142)
3. بلاغت و زیبایی کلام
هر متنى که بر رشته تحریر در میآید براى آن است که پیامى را به خواننده منتقل کند و تأثیرى را در فکر و جان او به جاى بگذارد. این سخن اگر با عباراتى زیبا و دلنشین و با رعایت اصول فصاحت و بلاغت ادا شود و تکنیکهای ادبى در آن رعایت شود، از سستى و ناموزونى به دور باشد، تأثیری دو چندان خواهد داشت و بسا ماندگار و ابدى خواهد شد.
به اعتقاد علماى فن بلاغت، یکى از عیوب که موجب نارسایى کلام شده و تأثیر آن را در مخاطب کاهش میدهد، وجود «تعقید» در جمله است. (تفتازانى،/16) تعقید عبارت از هر گونه گره خوردگى و پیچیدگى در کلام ـاعم از لفظى یا معنوىـ است که شنونده را در دریافت مفهوم، متحیر و سرگردان نماید و او را به وادى حیرت و بلا تکلیفى بکشاند. (همان، /18)
یکى از انواع تعقید آن است که متکلم از هر درى سخنى گفته و از هر باغى گلى چیند، بدون آنکه بین آنها ارتباط معنادار و مشخصى وجود داشته باشد. در این صورت، خواننده و شنونده از قوت معانى و حُسن ترکیب برخى از عبارات پراکنده لذّت میبرد، اما از دریافت هدف و مقصود گوینده محروم میماند و نمیداند غرض گوینده از کنار هم چیدن این گوهرهاى گرانبها چه بوده است و به چه نتیجهای میخواهد برسد؟ سخنور دانا و نویسندة توانا از مطالب گوناگون همچون آیات، روایات، اشعار، داستان ها، طنز، استدلال، موعظه و هشدار در جاى جاى کلام خویش بهره میجوید، اما هرگز عنان کلام را از دست نداده و به وادى پراکنده گویى و کشکول بافى نمیافتد، بلکه با منسجم نمودن آنها در پرتو یک هدف و غرض مشخص، اندک اندک مخاطب خود را به نتیجه و مقصودى که در نظر دارد میرساند و شهد سخن را در کام او مینشاند.
اصل انسجام در سخن یکى از بدیهىترین اصول فصاحت و بلاغت است که هر سخنورى در رعایت آن سعى تمام و توجه وافر دارد. آیا ممکن است این اصل در قرآن کریم که در بلندترین قلة فصاحت و اوج آسمان بلاغت قرار گرفته است رعایت نشده باشد؟! آیا اگر بگوییم هر سورة قرآن مشتمل بر موضوعات پراکنده و کاملاً نامأنوس است، به فصاحت و بلاغت آن لطمه نزدهایم؟ آیا اگر بگوییم اعجاز قرآن در همین پراکنده گویىهاست، به انکار یک اصل مسلم بلاغى و بلکه فطرى انسانى برنخاستهایم؟!
البته باید به این نکته نیز توجه نمود که انسجام متن تعارضى با خلق موقعیتهای گوناگون ندارد، چنان که در بسیارى از متون ادبى که شاهکارهاى ماندگار به شمار میروند نیز این تکنیک به کار رفته است.
نویسندگان و ادبا افزایش تنوع موقعیتهای متفاوت را به شرطى که در یک کلیت واحد صورت بگیرد یک ارزش ادبى و زیباشناختى میدانند. آنان معتقدند که تنوع زمان و مکان میان مطالب متنوع، باعث رنگارنگ شدن فضاى داستان یا متن ادبى میشود و به نویسنده در خلق جذابیّت بیشتر و غافلگیرى خواننده و بیان برخى مفاهیم کمک میکند.
اما یک مشکل وجود دارد؛ رفتن از یک موقعیت به موقعیت دیگر، آهنگ و جریان یکدست متن را میشکند و با ایجاد سکته، موجب فرار خواننده میشود. به محض آنکه متن از یک موقعیت مکانى و زمانى و نظرگاهى به یک موقعیت دیگر برود، بلافاصله این سؤال براى خواننده پیش میآید که چه چیز باعث پرش از یک زمان و مکان به زمان و مکان دیگر شده است؟ خوانده بى آنکه در خودآگاه خویش فرصت تحلیل برخى ظرافتهای ادبى را داشته باشد، حس زیباشناسى پنهانش به طور خودکار فعال است و به دنبال توجیهى منطقى میگردد که این پرسش را براى او قابل درک و زیبا کند.
نویسندگان براى رفع این مشکل و حرکت آسان و نرم از یک موقعیت به موقعیتى دیگر از تکنیک پل استفاده میکنند. به این ترتیب که بندى اتصالى را میان دو موقعیت متفاوت قرار میدهند که باعث ارتباط آن دو با یکدیگر میشود و ذهن خواننده به راحتى از روى آن عبور میکند و از یک موقعیت به موقعیت دیگر میلغزد. شاید به تعداد شاهکارهاى ادبى جهان، پلهای گوناگونى وجود داشته باشد که نویسندگان به اقتضاى شرایط متن خود آنها را خلق کردهاند و با این روش آثار خود را ماندگار نمودهاند.
در قرآن کریم نیز به عنوان یک متن ادبى برجسته، از تکنیک پل به خوبى استفاده شده است و بدین ترتیب بین پراکنده نمایی ظاهرى، انسجام متنى سازگارى ایجاد شده است. به عبارت دیگر مطالب گوناگون و پراکندهای که در یک سوره مطرح میشود هر یک موقعیتهای متفاوتى را تشکیل میدهند، که به کلام جذابیت و تنوع داده و ارزش زیباشناختى متن را افزایش میدهند اما در عین حال این موقعیتهای متفاوت با پلهای ارتباطى به یکدیگر متصل میشوند تا در مجموع یک کلیت را تشکیل داده و پیام واحدى را به خواننده منتقل کنند.
کسانى که به اصول زیبا شناختى متون ادبى آشنا نیستند پنداشتهاند که قرآن با خلق موقعیتهای گوناگون در یک سوره «اسلوب نگارش بشرى» را مراعات نکرده است و همین را رمز اعجاز قرآن دانسته و با نظریة هدفمندى سورهها به مخالفت برخاستهاند. (وجدى، /70-69) در حالى که طرفداران این نظریه ضمن پذیرش گوناگونى موضوعات مطرح شده در یک سوره، در تلاشند با یافتن پلهای ارتباطى میان آنها کلیت و انسجام متن را درک کنند و عظمت این شاهکار ادبى بى بدیل را به رخ جهانیان بکشند. بى آنکه سخنى بر خلاف اصول بلاغت و زیباشناختى گفته باشند.
4. روایات فضایل سورههای قرآن
سیرة تفسیرى و سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیهم السلام)به عنوان مفسران حقیقى قرآن که وظیفة تبیین و تشریح قرآن را به عهده دارند، یکى از بهترین منابع شناخت قرآن است. در گوشه گوشة کلام معصومین(علیهم السلام)به ویژه احادیث تفسیرى آنان موارد و شواهدى را مییابیم که حاکى از نگرش جامع گرایانة ائمه(علیهم السلام)به قرآن است. در این روایات با تأکید بر اینکه قرآن مفسر خود است، بر ارتباط و هماهنگى آیات و انسجام درونى آنها به عنوان یک اصل اساسى در فهم قرآن صحه گذشتهاند.
از این میان آنچه به وضوح قابل استناد است «روایات فضایل قرآن» است. این روایات اگر با دقت بررسى گردند، میتوانند شواهدى بر صحت نظریة هدفمندى سورهها و وجود غرضى واحد در هر سوره محسوب شوند. روایات فضایل به سه گروه تقسیم میشوند: روایاتى که در باب فضیلت قرائت قرآن وارد شده و هیچ گونه اشاره به آیه یا سورة خاصى ندارد،4 روایاتى که دربارة فضیلت و آثار آیات خاصى از قرآن مانند آیة الکرسى وارد شده است5 و روایاتى که دربارة خواص و آثار سورههای قرآن سخن میگویند.
قِسم اخیر، براى هر سوره فضایل و خواصى را بیان کردهاند که مثلاً اگر کسى سورة «تکویر» را بخواند از سرافکندگى و شرمندگى روز قیامت در امان است.6 اگر کسى به کتابهای احادیث مراجعه نماید، این گونه احادیث را که دربارة خواص سورهها و آیات نورانى قرآن نقل شده، فراوان خواهد دید. گرچه در کنار احادیث صحیح و مستندى که در این باره وجود دارد برخى روایات جعلى نیز یافت میشود، اما با استناد به همان روایات صحیح میتوان به وجود غرض واحد در هر سوره استدلال کرد؛ زیرا اگر سورهای از آن جهت که یک سوره است داراى فایده و اثر خاصى باشد، بى شک باید بین اجزاى آن نوعى هماهنگى و ارتباط نزدیک وجود داشته باشد تا بتوانند آن اثر و خاصیت را به وجود آورند، و در غیر این صورت از اجزاى پراکنده و از هم گسیخته هرگز خاصیت واحد صادر نمیشود. به ویژه آنکه این اجزا از نوع سخن و کلام باشد و هر یک نیز به تنهایى بتوانند معناى مستقلى را افاده کنند. بنابراین ذکر فضایل و خواص براى سورهها جز با نگرش جامع گرایانه به معانى آنها، به هیچ شکل دیگرى به سامان نمیرسد.
رابطة بین فضیلت سوره با غرض آن، آن چنان نزدیک و معنادار است که برخى مفسران براى تعیین غرض سوره به روایات فضایل مراجعه کرده و آنها را محور تلاشهای خود قرار میدهند؛ مثلاً تفسیر گرانقدر «نظم الدرر»، غرض سورة «الملک» را «بیان ضرورت خضوع و بندگى براى مالک مطلق هستى» میداند؛ زیرا در روایات متعددى وارد شده که هر کس این سوره را بخواند از عذاب قبر در امان است و کاملاً طبیعى است که هر کس به حقیقت در درگاه حضرت احدیت به خضوع و بندگى قیام کند از عذاب قبر رهایى خواهد یافت. (البقاعى، 20/ 216)
خلاصه آنکه روایات فضایل نشان میدهد که پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)بر انسجام و ارتباط ناگسستنى آیات سوره تأکید داشته و با نگرشى جامع گرایانه با آنها برخورد میکردند و از این ارتباط براى بیان آثار مثبت سوره در جسم و جان مؤمنان سود میجستهاند.
5. مسند اسماعیل بن جابر
مرحوم نعمانى در تفسیر خود از اسماعیل بن جابر نقل میکند که امام صادق(علیه السلام)طى یک حدیث طولانى نکات و علوم مرتبط با تفسیر قرآن را بیان فرمودهاند و در چندین فراز به نظم و ترتیب قرآن و آگاهى بر وجوه ارتباط آیات و پیوستگى میان آنها به عنوان ابزار ضرورى شناخت قرآن و درک معارف آن، اشاره نمودهاند.
امام صادق(علیه السلام)در ابتداى این سخن به فلسفة نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله)و نزول قرآن اشاره فرموده و آن را مایة سعادت و متضمن راه و رسم زندگى انسان میدانند. سپس اعلام میدارند که پیامبر علم قرآن را نزد اوصیاى خود به ودیعت نهاد، اما مردم به آنان پشت کرده و به کسانى که چیزى از علوم قرآن نمیدانستند روى آوردند و همین امر موجب گمراهى آنان شد. آن گاه امام(علیه السلام)به جهالتهای آنان در مراجعه به قرآن اشاره کرده و این چنین ادامه میدهند:
«و این بدان سبب است که برخى از قرآن را با برخى دیگر تفسیر کردند و به منسوخ استدلال کردند در حالى که گمان میبردند ناسخ است و به متشابه احتجاج نمودند در حالى که به اعتقاد خود آن را محکم میدانستند و لفظ خاص را دلیل قرار دادند در حالى که آن را لفظ عام به حساب آوردند. به اول آیه استناد کردند و علت تأویلش را ترک گفتند و به آنچه کلام با آن آغاز میشود و به آنچه که کلام با آن پایان میپذیرد دقت نکردند و مآخذش را نشناختند؛ زیرا آن را از اهلش فرا نگرفتند و از پس این کردار گمراه شدند و گمراه نمودند. و بدانید که هر کس به هنگام بررسى کتاب خداى عزوجل، ناسخ را از منسوخ، خاص را از عام، محکم را از متشابه، احکام جایز را از احکام قطعى، مکى را از مدنى، اسباب نزول، الفاظ و جملات مبهم، آیات مربوط به قضا و قدر، تقدیم و تأخیر آیات از یکدیگر، آشکار و ژرف آیات، ظاهر و باطن، ابتدا و انتها، سؤال و جواب، قطع و وصل و مستثنى را از مستثنى منه تمیز نمیدهد و بین حوادث گذشته و آینده فرق نمیگذارد، مؤکد را با مفصل، عزیمت را با رخصت و جایگاه فرائض را با احکام مخلوط میکند و حلال را به جاى حرام میگیرد و پیوستگى و اتصال الفاظ و کلام و آنچه را که به ما قبل و ما بعد مربوط میشود را نمیداند، او عالم و آگاه به قرآن نمیباشد و از اهل قرآن محسوب نمیشود و اگر چنین ادعایی کند، ادعاى بدون دلیل کرده است و او دروغگویی است که بر خدا و رسولش افترا بسته است و جایگاه او جهنم است که بد سرانجامى است.»7 (مجلسى، 90/3)
در رابطة با بحث هدفمندى سورهها چند نکته از بررسى فرمایشات امام صادق(علیه السلام)در این حدیث شریف به دست میآید:
ایشان در دو قسمت توجه به ابتدا و انتهای کلام خداوند را براى درک صحیح آن ضرورى دانسته است، این ضابطه شامل توجه به ابتدا و انتهاى یک آیه یا یک سوره و یا همة قرآن میشود و نگرشى جامع گرایانه را نسبت به هر جزء قرآن مطرح میفرمایند. طبیعى است که وقتى این بحث به سورهها میرسد، منظور از ابتدا و انتها تنها آیات آغازین و پایانى سوره نیست، بلکه توجه به مجموع سوره و کلیت آن مدنظر است، به گونهای که استنتاج ها و برداشتهای قرآنى با روح حاکم بر سوره و سیاق آن سازگار باشد و مضامین سوره به طور یکپارچه مدنظر مفسر باشد. بدین ترتیب این فراز ارتباط آشکارى با نظریه هدفمندى سورهها برقرار میکند.
اما از این عبارت آشکارتر آخرین فراز سخن امام است که آگاهى از پیوستگى و اتصال الفاظ و کلام (الموصول مِن الفاظ) و آشنایی با آنچه را که به ما قبل و ما بعد مربوط میشود (المحمول على ما قبله و ما بعده) را از شرایط ضرورى آگاهان به علوم قرآن میداند و بر این حقیقت تأکید مینمایند که پس از علم به جزئیات آیات همانند ناسخ و منسوخ و حلال و حرام و غیره باید نگرشى مجموعهای به ارتباط و پیوستگى آیات نیز داشت تا درک و برداشت از مفاهیم و مضامین قرآن تکمیل گردد.
واکاوی نگرههای مخالفان هدفمندی سورهها
از دیرباز بحث مناسبات آیات و سپس مسئلة «هدفمندى سورهها» مورد انکار و عدم پذیرش گروهى از دانشمندان و محققان علوم قرآنى بوده است. به علاوه بسیارى از خاورشناسان نیز بر این نکته پاى میفشارند که «قرآن از انسجام منطقى به دور است و از ویژگىهاى اصیل سبک قرآن جسته و گریخته بودن آن است و خلاصه آنکه قرآن کریم جز پیامها و نظرات پراکنده و پریشانى که از مطالب متنوع متشکل شده است چیز دیگرى نیست.» (آرتورجان آربری / 3)
از دانشمندان مسلمان نیز محققانى همچون محمد بن على الشوکانى در فتح القدیر (الشوکانى، 1/ 106) و علامه عزالدّین بن عبدالسّلام در کتاب مجاز القرآن (سیوطى،2/342) و شهید بهشتى در روش برداشت از قرآن (حسینى بهشتى، /15ـ12) و آیتالله ناصر مکارم شیرازى در قرآن و آخرین پیامبر (مکارم شیرازى،/ 308) با عبارات مختلف و با استناد به دلایل متفاوتى، هماهنگى معنوى آیات یک سوره را نفى کرده و صرفاً بر هماهنگى قرآن در زمینة محتوا و عدم تعارض بخشهاى گوناگون آن با هم تأکید کردهاند.
بسیارى از مخالفتها به علت عدم توجه به دلایل ذکر شده در اثبات نظریه و یا عدم تصور صحیح از مسئله بوده است. از این رو در سخنان مخالفان بیش از آنکه استدلال به چشم بخورد، استبعاد مشاهده میگردد. به هر حال مهمترین دلایلى که مخالفان هدفمندى سورهها اقامه کردهاند به شرح زیر است:
1. اسلوب ویژة قرآن
مهمترین عامل مخالفت با نظریة هدفمندى سورهها، ویژگى ظاهرى قرآن در گسستهنمایى موضوعات است. هر کس کمتر آشنایى با قرآن داشته باشد، به سرعت متوجه میشود که قرآن سبکى پریشان و بریده بریده دارد.
«هر یک از سورههاى قرآن بسان خطابهای انواع موضوعات مختلفِ اعتقادى، اخلاقى و جز آنها را در بر دارد، هر سوره گفتارى مستقل، اما مانند کتاب نیست که هر بخشى از آن به موضوعى خاص اختصاص یابد. سورههاى قرآن به گونهای است که نمیتوان آنها را به طور دقیق، ذیل موضوعى کاملاً متمایز از یکدیگر جاى داد. تنوع سورهها چنان خودنمایى میکند که در اولین نگاه پراکنده مینماید.» (نکونام، / 31)
این ویژگى قرآن آنچنان بدیهى و مسلم است که هر سخنى بر خلاف آن به انکار بدیهى و چشم پوشى از یک واقعیت ملموس میماند. از این رو کسانى که با تمسک به هر رطب و یابسى و چنگ زدن به آسمان و ریسمان میخواهند وحدت غرض یا تناسب و هماهنگى آیات را ثابت کنند، از همان ابتدا سخنى بر خلاف بدیهیات میزنند، در نتیجه دلایل آنها پذیرفته شده و مسموع نیست.
دانشمندانى همچون الشوکانى (الشوکانى، 1/72) و فرید وجدى (وجدى،/ 69) نیز معتقدند که هر دسته از آیات قرآن مربوط به موضوعى بوده و هیچگونه ارتباطى با هم ندارند و این امر اقتضاى سبک ویژة قرآن است.
نقد و بررسى
طرفداران نگرش جامعگرایانه به سورهها، هیچ شکى در پراکندهنمایى سورهها ندارند. آنان معتقدند که این سبک قرآنى در سایر آثار و شاهکارهاى ادبى هم همچون دیوان حافظ مشاهده میشود و هیچ کس نمیتواند این ویژگى اسلوب بیانى قرآن را انکار کند. اما این فقط یک طرف سکه است. به همان میزان که پراکندهنمایى قرآن بدیهى است، ضرورت ارتباط بین موقعیتهاى مختلف درون سوره نیز بدیهى است، تنها در این صورت است که عبارتهاى پراکنده تبدیل به یک متن منسجم و مستقل میشود.
زیبایى و اعجاز قرآن در پراکندهنمایى آن نیست، بلکه در جامع نگرى و پلهاى ارتباطى است که بین موضوعات به ظاهر پراکنده برقرار کرده است. این حلقههاى ارتباطى که به آنها آرایههاى ادبى هم گفتهاند، به گونههاى مختلف ارائه میشوند. تنظیر، تضاد، استطراد، حسن تخلص، اقتضاب و حسن مطلب، برخى از مهمترین آنان هستند که سیوطى در الاتقان به آنها اشاره کرده است. (سیوطى،2/ 347ـ343)
طرفداران نظریة هدفمندى سورهها با تکیه بر اصل انسجام متن در صدد شناسایی عوامل پراکندهنمایی سورهها برآمده و سعى نمودهاند بدون آنکه یکى از این دو امر بدیهى را نادیده بگیرند، روشى را براى جمع کردن بین آنها بیابند.
آنان امورى همچون تدبرزایی و سؤال پرورى، هدایت آفرینى، مراعات میزان درک افراد گوناگون، تأثیرگذارى بر احساسات و عواطف آدمى، (گلیجانى،/145ـ79) و غیره را به عنوان حکمتها و فواید پراکندهنمایی قرآن بر شمردهاند و معتقدند که در وراى این آیات به ظاهر پراکنده، ارتباطى دقیق و نامحسوس نهفته است که براى درک کامل معارف قرآن باید بدان دست یافت.
2. نزول تدریجى قرآن
یکى از اشکالات رایج بر ارتباط آیات و هدفمندى سورهها، تکیه بر نزول تدریجى قرآن است. در این اشکال با استناد به روایات اسباب النزول تأکید میکنند که بخش گستردهای از آیات قرآن بر خلاف ترتیب فعلى و هر یک به تناسب حادثه و رویداد خاصى نازل شده است و دربارة همان موضوع است. به عبارتى قرآن مجموعه آیاتى است که بر حسب حوادث و پیشآمدهاى گوناگون و هدفهاى مختلف به تدریج از طرف خداوند فرستاده شده است. از این رو چه بسا در یک سوره مقصدهاى مختلف و موضوعات گوناگونى مورد بحث واقع شود، اما این موضوعات هیچ ارتباطى با هم ندارند. شهید دکتر محمد حسین حسینى بهشتى با استناد به نزول تدریجى قرآن میگوید:
«هیچ لزومى ندارد که تمام آیات یک سوره با هم ارتباط داشته باشند، بلکه تنها بین آیاتى که در یک مرحله نازل شده میتوان به دنبال تناسب و ارتباط بود. زیرا شرایط نزول هر یک با دیگرى متفاوت است. بنابراین اگر آیات یک سوره در پنج مرحله نازل شده باشند، پنج نوع ارتباط متفاوت بین آنها برقرار است. حتى ممکن است آیهای به تنهایی نازل شده باشد، در این صورت هیچگونه ارتباطى با آیات قبل و بعدش نداشته باشد.» (حسینى بهشتى،/12)
ایشان در انتها هشدار میدهند که درست کردن رابطة مصنوعى بین آیاتى که هیچگونه ارتباطى با هم ندارند، موجب فهم انحرافى از آیات شده و برداشت نادرست از آیه را به وجود میآورد.
شوکانى در فتح القدیر نیز با یادآورى نزول تدریجى قرآن در مناسبتهاى مختلف و بعضاً متضاد، تأکید میکند که هنگامى که اسباب نزول این گونه با یکدیگر اختلاف و مباینت دارند به شکلى که اجتماع آنها با یکدیگر میسر نیست، آیاتى هم که در ارتباط با آنها نازل شدهاند به خودى خود با هم اختلاف دارند، پس چگونه شخص خردمند به دنبال مناسبت میان آب و آتش میباشد؟ اصولاً جستجوى مناسبت میان آیاتى که میدانیم قطعاً ترتیب آنها در مصحف فعلى مقدم یا مؤخر از ترتیب نزول آنهاست، چه معنایی دارد؟ (الشوکانى، 1/ 106)
نقد و بررسى
این اشکال بر چند مبنا استوار است که نخستین مبناى آن اجتهادى بودن نظم آیات است.
بدیهى است که اگر کسى بشرى بودن تألیف و نظم قرآن را باور داشته باشد هیچ ضرورتى نمیبیند که بین آیات به ظاهر پراکنده ارتباط و تناسبى بیابد و اگر اشتباهى و یا نقصى از این رهگذر بوجود آید آن را از ضعف و عدم دقت صحابه میداند و هیچ اشکالى از این بابت به کتاب خدا متوجه نمیشود. اما با توجه به دلایل عقلى و نقلى متعددى که بر توقیفى بودن نظم فعلى قرآن اقامه شد تقریباً جاى شکى باقى نمیماند که هر آیه دقیقاً در همان جایی واقع شده است که حکمت و اراده الهى اقتضا کرده است.
بنابراین گرچه قرآن هنگام نزول به تناسب حوادث و رویدادهای مختلف نازل شده است، اما هر آیه به دستور خداوند و نظارت پیامبر در دامان سورهای خاص قرار گرفته است تا حکمت و فایدهاى که در ترتیب شگفت آن وجود دارد از دست نرود.
دومین مبناى این اشکال آن است که نظم و جایگاه همه یا اکثر قریب به اتفاق آیات سورههاى قرآنى بر خلاف ترتیب نزول است، در حالى که شواهد قرآنى و روایی فراوانى نشان میدهد که اکثر سورههاى قرآن یکباره نازل شده است و همگام با نزول سوره، جایگاه آیات نیز به طور طبیعى مشخص میشد.
با متزلزل شدن مبانى این اشکال، دوباره این سؤال مطرح میشود که خداوند سبحان بر اساس چه حکمت و غرضى مطالب به ظاهر پراکنده را در کنار یکدیگر قرار داده است؟
در اینجاست که با استناد اصل «ضرورت انسجام در کلام» و «قبح عقلى پریشانگویی» به این نتیجه میرسیم که باید به دنبال یافتن وجوه ارتباط آیات و روح حاکم بر آنها باشیم.
3. موضوع محورى، ویژة کتب علمى است
با تکیه بر جنبة هدایتى قرآن نیز میتوان به مخالفت با نظریة هدفمندى سورهها برخاست و گفت مهمترین رسالت قرآن هدایتگرى آن است و اصولاً قرآن براى هدایت و نشان دادن راه سعادت نازل شده است؛(ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِین)(بقره/2). بنابراین هر چه به قرآن مربوط باشد باید به نحوى به جنبة هدایتى آن باز گردد. اسلوب و سبک بیان قرآن نیز از این قاعدة کلى مستثنا نیست. نباید انتظار داشته باشیم که هر سوره الزاماً فقط داراى یک غرض باشد؛ زیرا چه بسا لازمة ایفاى وظیفة هدایتگرى در یک سوره وجود موضوعات مختلف در ابواب پراکنده و متفاوت باشد و در سورة دیگر با طرح یک موضوع و اکتفا نمودن به آن هدایت قرآنى حاصل گردد. خلاصه قرآن بیش از آنکه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد، به ساختن انسانها و تأثیرگذارى بر فکر و روح آدمى اهمیت میدهد. اما در نگرش جامع گرایانه به سورهها آنچه در درجة اول اهمیت قرار دارد، سامان یافتن آیات حول یک غرض و موضوع واحد است و هدایتگرى قرآن در درجة دوم قرار دارد.
موضوع محورى و هدفمندى، ویژة مطالب و کتب علمى است که در هر فصلى باید مطلبى را متفاوت با فصل قبل مطرح کنند و از تداخل مطالب و جسته و گریخته سخن گفتن بپرهیزند. اما قاعدة خطابات ارشادى این است که از هر درى سخنى بگوید تا مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و او را به انجام اعمال نیک ترغیب کند و در یک کلام قرآن کتاب هدایت و مخاطب محور است، نه کتاب علمى موضوع محور.
نقد و بررسى
در پاسخ به این شبهه که دغدغة صیانت از جنبة هدایتگرى و قدسى قرآن را داشته و از فرو غلتیدن قرآن به وادى روشها و خصلتهاى بشرى هراسناک است، باید به چند نکته اشاره نمود:
اولاً: آنچه با سبک قرآن و روش منحصر به فرد آن در تعارض است، این است که بگوییم قرآن کریم به مانند کتابهاى بشرى خود را موظف دانسته که در ضمن هر سوره صرفاً به گفتگو راجع به موضوعى واحد بپردازد و آن موضوع را به طور کامل در آن سوره به بحث بگذارد و دیگر راجع به آن موضوع و ابعاد مختلف آن در سایر سورهها نه بحثى را مطرح کند و نه سخنى به میان آورد و هر موضوعى را به طور جامع و مانع در یک سوره بررسى کند؛ مثلاً یک سوره فقط دربارة توحید، یک سوره مختص به معاد و... . بدون شک چنین تصورى از قرآن نادرست بوده و ساختار سورهها نیز هرگز در صدد آن نیست که چنین اندیشة خطایى را بر قرآن کریم تحمیل کند.
ثانیاً: اقتضاى خطابات ارشادى و روش هدایتى، پراکنده گویى و کشکول سرایى نیست، زیرا چنین روشى تنها براى پرکردن اوقات فراغت و سرگرمى مناسب است و از آنجا که در نهایت مخاطب را به نتیجة مشخصى نمیرساند، تأثیر خاصى را نیز به دنبال نخواهد داشت و اگر گوینده به منظور هدایت و ارشاد سخنى را بر زبان رانده باشد، به هدف خود نخواهد رسید. آنچه مناسب خطابات ارشادى است، ایجاد تنوع متناسب و منسجم در جهت حفظ شادابى کلام و پراکندن گوهرهاى وعظ و نصیحت در لابلاى آن است. خطیبان زبردست و موفق در هر جلسه فقط دربارة یک موضوع ـ مثلاً تقوا ـ سخن میگویند و با مهارت تمام از آیات، روایات، اشعار، سخنان بزرگان، داستانها و حکایات و حتى مزاح و طنز در لابلاى کلام بهره میگیرند تا گام به گام شنونده را به مقصود اصلى رهنمون شوند. قرآن نیز که کتابى ارشادى و هدایتى است از همین روش سود جسته است. به عنوان مثال سورة مبارکة «القلم» که دربارة ناکامى مخالفان پیامبر و پاسخ به تهمت جنون است، دربارة موضوعات مختلفى از جمله ارج و منزلت قلم، اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله)، سازش نکردن پیامبر با مشرکان، خصوصیات اخلاقى مشرکین، داستان باغ داران ثروتمند، عدم تساوى مؤمن و کافر، ناتوانى بتها و خدایان دروغین، داستان حضرت یونس، مسئلة چشم زخم و... سخن میگوید، اما همة این موضوعات در یک ارتباط منطقى و هدایت گرایانه به یک غرض واحد مرتبط شده و با انسجام و هماهنگى کامل هدف اصلى سوره را که بیان پیروزى حق بر باطل است به نمایش گذاردهاند. از این رو نظریة ساختار سورهها بدون اینکه قرآن کریم را از سبک و اسلوب ویژهاش خارج سازد و یا جنبة هدایتى آن را تضعیف کند، گام مهمى براى فهم مقاصد قرآن و ترسیم اهداف آن بر میدارد و انسجام درونى و معجزه آساى سورهها را نشان میدهد.
4. اختلاف در تعیین غرض سورهها
مفسرانى که به نظریة «هدفمندى سورهها» گرایش دارند، تلاش بسیارى براى دستیابى به غرض اصلى هر سوره نمودهاند تا پیش از تفسیر سوره، هدف اساسى و محورهاى فرعى آن را مشخص نمایند. اما هر یک از آنان به تناسب دقت علمى و روشهاى به کار برده به نتایج متفاوتى دست یافتهاند. از اینرو چه بسا براى یک سوره اغراض متفاوتى ذکر شده است. کثرت اختلاف در تعیین اهداف سورهها و تشتت استدلالهاى مفسران موجب شده است که گروهى از قرآن پژوهان در «وجود غرضى واحد و حقیقى» در فراسوى آیات یک سوره تردید کرده و اغراض سورها را تابع ذوق و سلیقة مفسران بدانند و چنین استدلال کنند که اگر به راستى هر سوره داراى یک غرض و هدف مشخص بود، باید این هدف براى همگان روشن و قابل تشخیص باشد، در حالىکه حتى مفسرین نیز در تشخیص آن به اختلاف افتادهاند و براى یافتن غرض سوره خود را به تکلف و مشقت انداختهاند.
مثلاً دربارة غرض اصلى سورة «الملک» شش نظر متفاوت ایراد شده است. تفسیر المیزان غرض سوره را «اثبات ربوبیت تامة الهى» میداند. (طباطبایی، 19/ 364) برخى از مفسران با توجه به شمارش نعمتهاى الهى در این سوره، غرض اصلى آن را «بیان خالقیت و حاکمیت الهى» دانستهاند. تفاسیرى چون «فى ظلال القرآن» (سید قطب، 6/3629)، «التفسیر المنیر» (الزحیلى، وهبة، التفسیر،29/5) و «تفسیر نمونه» (مکارم شیرازى، 24/ 312) این رأى را برگزیدهاند.
از سوى دیگر تفاسیرى چون «مِن وحى القرآن» (فضل اللّه،23/ 7)، «التفسیر الفرید» (الجمال،4/ 3142) و «تفسیر البصائر» (رستگار جویبارى،48/ 7) غرض غایی و نهایی سورة ملک را بیان مبانى توحیدى، اعم از ربوبیت و حاکمیت دانسته و دو نظر قبلى را جمع کردهاند. پرورش حالت خشیت نسبت به خداوند، غرضى است که از سوى تفاسیرى همچون «من هدى القرآن» (مدرسى، 16/128) و «نظم الدرر» (البقاعى،20/216) براى این سوره ارائه شده است. تفسیر «صفوة العرفان» (خالدى،6/ 596) «بیان راه سعادت و نیکبختى»، و «تفسیر التفهیم» (مودودى،6/ 8) «بیان تعالیم اسلامى و غفلت زدایی» را هدف اصلى سوره نامیدهاند.
هر یک از مفسران براى اثبات نظر خود به دلایلى تمسک جسته است که چه بسا با دلایل مفسر دیگرى که با او هم عقیده است نیز تفاوت داشته باشد و این همه اختلاف در یافتن موضوع یک سوره زنگ خطر را براى برخى از قرآنپژوهان به صدا در آورده آنها را در پذیرش اصل نظریه به تردید وا میدارد.
نقد و بررسى
در پاسخ به این اشکال به چند نکتة اساسى باید توجه نمود:
1. پژوهشگرانى که اختلاف مفسران را دلیلى بر تردیدآمیز و غیر قابل اعتماد بودن نظریة هدفمندى سوره میدانند، گویی فراموش نمودهاند که این اختلاف نه تنها در یافتن غرض سورهها، بلکه در بسیارى از مباحث تفسیرى از معناى لغوى تا شأن نزول و تفسیر تک تک آیات نیز وجود دارد و اگر قرار باشد از اختلاف مفسران هراسناک شده و در علمى بودن یا صحیح بودن برداشتى شک کنیم، باید در اصل تفسیر قرآن شک کرده و به یکباره دست از کتب تفسیر شسته و آنها را کنار بگذاریم، آنگاه به سراغ سایر علوم برویم و هر جا اختلاف بالا گرفت در اصالت آن علم شک کرده و از آن نیز دست برداریم. به نظر میرسد بدین ترتیب چیزى از فقه و اصول و فلسفه و منطق و سایر علوم انسانى و حتى تجربى باقى نماند.
2. اهداف سورهها کشف کردنى است. فرآیند کشف هدف سوره با کمک ابزارها و روشهایی که در کتابهای مربوطه بیان شده است، (ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، فصل سوم)، به تدریج آسانتر و علمىتر میشود. البته هیچ شکى نیست که این علم نیز همچون سایر علوم تا رسیدن به مرحلهای از بلوغ و کمال که به نتایج روشن و غیر قابل خدشه برسد، فاصلة زیادى دارد. اما این بدان معنا نیست که این نظریه از پایه و اساس متزلزل است؛ زیرا پشتوانة اصلى نظریه، استدلالهاى عقلى و نقلى مطرح شده است، نه اهدافى که مفسران در ابتداى هر سوره ذکر کردهاند. از اینرو اختلاف مفسران در یافتن مصادیق نظریه لطمهای به اصل آن وارد نمیآورد.
5. فقدان اشاراتى از معصومین(علیهم السلام)
مخالفان نگرش جامعگرایانه به سوره، حجیت نظریة هدفمندى سورهها را در گرو یافتن اشاراتى از پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام)میدانند. آنان میگویند آن گونه که طرفداران این نظریه از اهمیت و ضرورت آن سخن گفتهاند، شناخت هدف هر سوره از اصول و مبانى اساسى فهم قرآن خواهد بود، آنچنان که هر تفسیرى بدون توجه به هدف سوره زیانبار و ناصواب است. به اقتضاى اهمیت اصل یاد شده میبایست آیات و روایاتى به صراحت اهمیت آن را بازگو میکرد و نیز براى تعلیم و آموزش برخى از سورهها نیز توسط معصومین(علیهم السلام)به همین صورت تفسیر میشد. به علاوه قرآن نیز به روشنى این روش را تأکید میکرد. در حالى که هیچ تصریحى در این باره در قرآن و روایات نیست. (حسینى، على اکبر،/104)
نقد و بررسى
قبل از هر چیز به نظر میرسد که در اشکال مذکور دربارة اهمیت و جایگاه «هدف سوره» در تفسیر آن اندکى اغراق و مبالغه گویی شده است، زیرا با آنکه کشف هدف سوره تأثیر بسزایی در یافتن نکات جدید و بدیع از آیات دارد، اما چنین نیست که بدون آن هرگونه برداشتى زیانبار و خطا باشد. اما در پاسخ به این اشکال باید به دو نکتة اساسى توجه نمود؛ اول اینکه آیا در حجیت همة احکام شرعى، روشهاى فقهى و اصول علمى وجود نص از معصوم(علیه السلام)ضرورى است؟ آیا تمام آنچه که به عنوان روانشناسى اسلامى، مدیریت اسلامى و... بیان میشود، مستند به آیه یا روایتى صریح است؟ از آن مهمتر آیا صدور همة احکام شرعى، به خصوص مسائل مستحدثه همچون بیمه، سرقفلى، کودک آزمایشگاهى، تغییر جنسیت و... منوط به یافتن روایات یا آیاتى است که به روشنى و وضوح دربارة آنها سخن گفته باشند؟ آیا اهمیت بسیارى از احکام شرعى که به علت فقدان نص، دچار اختلاف در فتوا شده است، از پذیرش یا عدم پذیرش نظریة هدفمندى سورهها مهمتر نیست؟
تا آنجا که از قواعد اصولى و روش استنباط آگاهى داریم، در صورت فقدان نصى در مخالفت با حکم یا نظریة علمى، اگر آن دیدگاه با اصول پذیرفته شدة عقلى و دینى هماهنگ باشد، گردن نهادن به آن و عمل کردن بر طبق آن مشکل شرعى یا علمى نخواهد داشت.
به علاوه در بخش مربوط به دلایل موافقان نظریه، برخى از شواهد قرآنى و حدیثى را که حاکى از صحت این نظریه از دیدگاه آیات و روایات داشت برشمردیم که به نظر میرسد براى اثبات رضایت معصومین(علیهم السلام)براى تمسک به ساختار و اهداف سوره در تفسیر کفایت کند.
6. گفتارى بودن سبک قرآن
یکى از مباحثى که به تازگى به در کتابهای علوم قرآنى راه پیدا کرده است، مسئلة گفتارى یا نوشتارى بودن قرآن است. لازمة گفتارى تلقى کردن زبان قرآن آن است که باید برخى از اطلاعات متعلق به متن قرآن را خارج از الفاظ آن دانست. بر این اساس بسا غفلت از این اطلاعات بسیارى از آیات قرآن را مجمل یا مشکل نماید یا معنایى را خلاف مراد الهى به ذهن متبادر سازد و پارهای از آیات را نامتناسب و حتى متعارض نشان دهد.
اما بنابراین که زبان قرآن نوشتارى محسوب شود، در فهم آیات مشکل و مجمل و نامتناسب و نیز در رفع تعارض ظاهرى پارهای از آیات لازم نیست به اطلاعات جانبى و فراسیاقى مراجعه کرد؛ زیرا همة قرائن لازم براى فهم صحیح قرآن در متن آمده است و قرآن در دلالت بر مقاصدش مستقل است و به هیچ چیزى خارج از متن خود در افاده مراد، وابستگى ندارد. برخى از قرآنپژوهان معاصر معتقدند که زبان قرآن گفتارى است؛ یعنى بخشى از قرائن فهم قرآن خارج از متن آن قرار دارد و این بدان جهت است که قوم پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)و نیز خود آن حضرت امى بودند و با کتاب و نوشتار سر و کار نداشتند. اصل قرآن نیز به صورت کتابى از پیش نوشته بر آن حضرت نازل نشد. در اثر عدم رواج خط و نوشتار در آن عصر، رسمالخط مصحفى هم که توسط صحابه نوشته شد، در پارهای از موارد تحت تأثیر زبان گفتارى واقع گردید.
یکى از پیامدهاى گفتارى بودن قرآن سبک گسیخته و تنوع مضامین هر سوره است؛ زیرا در این صورت قرآن یک نوشتار نیست تا سورههاى آن نیز به مثابة ابواب یک کتاب هر یک به موضوع خاصى اختصاص داشته باشند، بلکه قرآن به منزلة یک گفتار و خطبه است که مضامین متنوعى را در بر دارد و همچنان که خطیب جمعه ممکن است دربارة موضوعات مختلف و بىارتباط سخن بگوید و هیچ کس نیز او را به این خاطر مذمت نمیکند، قرآن نیز که به سبک گفتارى تنظیم شده است، دربارة موضوعات متنوع سخن میگوید و از این جهت هیچ عیبى بر آن نیست، بلکه لازمة سبک گفتارى آن است. بر اساس این نظریه آیاتِ سورهها به اقتضاى اسباب نزول خود نازل میشدند، نه به اقتضاى قبل یا بعد که از آن به سیاق آیات تعبیر میشود. از این رو بسا آیاتى که حتى در یک واحد نزول قرار گرفتهاند و هیچ گونه ارتباط و تناسب قابل قبولى با صدر و ذیل خود نداشتهاند، بلکه صرفاً به شأن و موقعیت نزول مرتبط و متناسب باشند.
خلاصه آنکه زبان و سبک سورههاى قرآن کتابى و نوشتارى نیست، بلکه خطابهای و گفتارى است، به همین جهت هر سوره مضامین متنوعى را در بر دارد. (نکونام، /36ـ21)
نقد و بررسى
اشکال ذکر شده بر دو مبنا استوار است؛ اول: با توجه به قرائن و دلایل گفته شده زبان قرآن گفتارى است نه نوشتارى. دوم: لازمة گفتارى بودن قرآن تنوع مضامین و تعدد غرض در هر سوره است. اما هر دو مبنا مخدوش هستند.
مسئلة اول گفتارى بودن زبان قرآن است که در نقد آن باید به چند نکته توجه نمود:
نخست آنکه ویژگىهایی که براى تمایز زبان گفتارى و نوشتارى ذکر کردهاند در هر دو زبان یافت میشود و اختصاص به هیچ یک ندارد. از جمله به کار بردن جملات معترضه یا استفاده از کارکردهاى زبانى مانند تعجب، تحقیر و تعظیم. این امور در سبک نوشتارى خصوصاً متون ادبى به وفور به کار میرود؛ مثلاً گاه ضمیرها را به اول شخص تبدیل میکند یا داستان را با نقل قول از خودش شروع میکند و در تمام این موارد زبان، زبان نوشتارى است.
نویسنده ادعا کرده لازمة گفتارى تلقى کردن زبان قرآن آن است که باید برخى از اطلاعات متعلق به قرآن را از خارج متن کتاب الهى به دست آوریم. در این مورد باید بگوییم حتى اگر زبان قرآن را نوشتارى بدانیم، باز هم تمام قرائن از متن قابل استفاده نیست. همان طور که این امر در سایر کتابها و تألیفات وجود دارد که برخى از اطلاعات متعلق به متن باید خارج از الفاظ گرفته شود. (ایازى، محمد على،4/194)
به علاوه دلایلى که براى گفتارى بودن قرآن ذکر کردهاند نیز همگى مخدوش و غیر قابل اعتمادند. مثلاً بین اُمى بودن پیامبر و قومش با گفتارى بودن قرآن هیچ تلازمى نیست و نمیتوان گفت چون خواندن و کتابت رواج نداشته است و پیامبر لازم بوده است که بسان قومش سخن بگوید، پس باید زبان قرآن گفتارى باشد. زیرا به اقتضاى آیة شریفة(وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم)(ابراهیم/٤) تفسیر و تدوین، به لسان قوم مطرح است، نه خود وحى. به همین جهت اگر ارائة کتاب و تدوین آن به شخص پیامبر باز میگشت، مسئلة امى بودن پیامبر و قومش در گفتارى بودن قرآن تأثیر قطعى داشت، اما چون قرآن وحى و القاى کلام الهى است، نمیتوان امى بودن را دلیل بر گفتارى بودن فرض کرد. (همان،/ 197)
همچنین نبودن رسم الخط هماهنگ و فراگیر در قرآن ناشى از بساطت و نوباوگى خط در جزیرة العرب بوده، نه ناشى از گفتارى بودن قرآن. به همین دلیل با رشد فرهنگى مردم جزیرة العرب در فاصلة کوتاهى خط عربى از سبک آرامى به کوفى و از کوفى به نسخ تغییر یافت و این تحولات ادامه یافت. (همان،/ 198)
از سوى دیگر گفتارى بودن زبان قرآن تالى فاسدهایی به دنبال دارد که پذیرش آن را مشکلتر میکند؛ مثلاً حجیت ظواهر قرآن را مورد تردید قرار میدهد یا موجب محدودیت پیام قرآن در ظرف شرایط خاص تاریخى و جغرافیایی خواهد شد. بنابراین نظریة گفتارى بودن زبان قرآن هم از جهت مفهوم و هم از جهت دلایل نااستوار و متزلزل است، علاوه بر آنکه دلایل و قرائنى نیز بر خلاف آن وجود دارد.
مسئلة دوم تلازم بین گفتارى بودن زبان قرآن و تعدد غرض در سورههاست که در این رابطه نیز باید گفت:
تناسب آیات و وحدت غرض نه لازمة نوشتارى بودن قرآن است و نه متضاد با گفتارى بودن آن. بلکه ممکن است یک سخنران در گفتار خود فقط حول یک موضوع سخن بگوید و همة مطالبى را که میگوید به این موضوع مرتبط نماید. بنابراین اگر سخنان او به رشتة تحریر در آید باز هم توقع تناسب و پیوند و ارتباط میان مطالب این کتاب توقع بجایی است.
از سوى دیگر در یک نوشتار نیز به رغم در نظر گرفتن همة قرائن حالیه و مقالیه و گنجاندن آنها در متن، باز هم ممکن است تعدد مضامین و تنوع غرض وجود داشته باشد، چنانچه در کشکولها و یا داستانها با این سبک مواجه میشویم. بنابراین چه گفتارى بودن قرآن ثابت بشود یا نشود، در هر حال نمیتوان از آن براى اثبات تنوع غرض در سورهها سود جست، بلکه هدفمندى سورهها بر مبانى و دلایل خاص خودش ـکه پیش از این ذکر شدـ استوار است.
پی نوشتها:
________________________________________
1. مثلاً گفتهاند: اقتضاى ساختار و اسلوب ظاهرى قرآن، و وجود موضوعات و غرضهاى متعدد در سورههاى آن است. عدول از این امر بدیهى و تأکید بر وجود «وحدت موضوعى» مرهون برهانى قاطع است. (حسینی، سید على اکبر، نقد نظریه وحدت موضوعى سورههاى قرآن، پایان نامه، ص 80.)
2. آیة 13 سورة رعد بر این معنا دلالت دارد «فضرب بینهم سُوَر له باب» میان آنها دیوارى زده شود که آن را دروازه اى است؛ العین، ج 7، ص 279: السور: حائط المدینه; لسان العرب; السُّور عندالعرب حائط المدینه و هور اشرف الحیطان، ج 4، ص 386.
3. دربارة فوائد و حکمت هاى تجزیة سورهها سخنان فراوانى گفته شده است از آن جمله آسان کردن کار بر مردم و تشویق آنان به یادگرفتن و حفظ کردن (محمود رامیار، تاریخ قرآن، ج 4، ص 580) صیانت و حفاظت قرآن از تحریف، مانند ناپذیرى حتى نسبت به کوچک ترین سوره ها (جوان آراسته، حسین، درسنامه علوم قرآنى).
4. عن على(علیه السلام)ان النبى(صلی الله علیه و آله)قال: «خیارکم من تعلم القرآن و علّمه». الشیخ الصدوق، الامالى، ج 1، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1400 هـ، ص 5.
5. عن ابى عبدالله: «من قرء آیة الکرسى مَرة صرف الله عنه الف مکروه من مکاره الدنیا». السّلمى السمرقندى، محمد بن یعقوب، تفسیر العیاشى، ج 1، المکتبة العلمیة الاسلامیه، تهران، 1380 هـ.ق، ص 136.
6. قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «مَن قرأها (سوره تکویر) اعاذه الله مِن الفضیحة یوم القیامه». الشیخ الصدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات الرضى، مطبعة امیر، قم، 1364 هـ، ص 121.
7. قال أبو عبد الله محمد بن إبراهیم بن جعفر النعمانی رضی الله عنه فی کتابه فی تفسیر القرآن حدثنا أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة قال حدثنا أحمد بن یوسف بن یعقوب الجعفی عن إسماعیل بن مهران عن الحسن بن علی بن أبی حمزة عن أبیه عن إسماعیل بن جابر قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق8یقول إن الله تبارک و تعالى بعث محمدا فختم به الأنبیاء فلا نبی بعده و أنزل علیه کتابا فختم به الکتب فلا کتاب بعده أحل فیه حلالا و حرم حراما فحلاله حلال إلى یوم القیامة و حرامه حرام إلى یوم القیامة فیه شرعکم و خبر من قبلکم و بعدکم و جعله النبی(صلی الله علیه و آله) علما باقیا فی أوصیائه فترکهم الناس و هم الشهداء على أهل کل زمان و عدلوا عنهم ثم قتلوهم و اتبعوا غیرهم و أخلصوا لهم الطاعة حتى عاندوا من أظهر ولایة ولاة الأمر و طلب علومهم قال الله سبحانه (فَنَسُوا حَظًّا مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَة مِنْهُمْ) و ذلک أنهم ضربوا بعض القرآن ببعض و احتجوا بالمنسوخ و هم یظنون أنه الناسخ و احتجوا بالمتشابه و هم یرون أنه المحکم و احتجوا بالخاص و هم یقدرون أنه العام و احتجوا بأول الآیة و ترکوا السبب فی تأویلها و لم ینظروا إلى ما یفتح الکلام و إلى ما یختمه و لم یعرفوا موارده و مصادره إذ لم یأخذوه بحارالأنوار ج : 90 ص : 4عن أهله فضلوا و أضلوا. و اعلموا رحمکم الله أنه من لم یعرف من کتاب الله عز و جل الناسخ من المنسوخ و الخاص من العام و المحکم من المتشابه و الرخص من العزائم و المکی و المدنی و أسباب التنزیل و المبهم من القرآن فی ألفاظه المنقطعة و المؤلفة و ما فیه من علم القضاء و القدر و التقدیم و التأخیر و المبین و العمیق و الظاهر و الباطن و الابتداء و الانتهاء و السؤال و الجواب و القطع و الوصل و المستثنى منه و الجاری فیه و الصفة لما قبل مما یدل على ما بعد و المؤکد منه و المفصل و عزائمه و رخصه و مواضع فرائضه و أحکامه و معنى حلاله و حرامه الذی هلک فیه الملحدون و الموصول من الألفاظ و المحمول على ما قبله و على ما بعده فلیس بعالم بالقرآن و لا هو من أهله و متى ما ادعى معرفة هذه الأقسام مدع بغیر دلیل فهو کاذب مرتاب مفتر على الله الکذب و رسوله (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر).
منابع و مآخذ
1. ایازى، محمد على؛ نقدى بر نظریه گفتارى بودن زبان قرآن، فصلنامه پژوهش هاى علوم اسلامى ، شماره 4.
2. البقاعى، نظم الدرر فى تناسب الآیات و السور؛ تحقیق عبدالرزاق غالب المهدى، دار الکتاب العلمیه، بیروت، 1415ق.
3. تفتازانى، سعد الدین عمر؛ شرح مختصر البیان، انتشارات وفا، تهران، بىتا.
4. الجمال، محمد عبدالمنعم؛ التفسیر الفرید، الاهرام التجاریه، قاهره، 1971م.
5. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تنسیم، نشر اسراء، قم، 1378ش.
6. حسینى بهشتى، محمد؛ روش برداشت از قرآن، سید جمال، تهران، 1360،.
7. حسینى، على اکبر؛ نقد نظریه وحدت موضوعى سوره هاى قرآن، پایان نامه،
8. خالدى، محمد على؛ صفوة العرفان فى تفسیر القرآن، المطبعة العصریه، صیدا، 1996 م.
9. دراز، محمد عبدالله؛ النبأ العظیم، دارالقلم، الکویت، 1971م.
10. رستگار جویبارى، یعسوب الدین، تفسیر البصائر، مطبعة فیض، قم، بىتا.
11. الزحیلى، وهبة؛ التفسیر المنیر، دارالفکر المعاصر، بیروت، 1411ق.
12. سید قطب؛ فى ظلال القرآن، دار الشروق، بیروت، 1419ق.
13. سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن؛ الاتقان فی علوم القرآن، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1363ش.
14. الشوکانى، محمد؛ فتح الغدیر، دارالحدیث، قاهره، 1413ق.
15. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1417ق.
16. فضل اللّه، سید محمد حسین؛ مِن وحى القرآن، دارالزهراء، بیروت، 1406ق.
17. گلیجانى امیرخیز، ایرج؛ معیارهاى استنباط اهداف حاکم بر سوره ها، پایان نامه، مدرسى، محمد تقى، مِن هدى القرآن، مکتب المدرسى، بى جا، 1410ق.
18. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الانوار، الوفاء، بیروت، 1404ق.
19. مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، چاپ دوازدهم، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1373ش.
20. .............................. ؛ قرآن و آخرین پیامبر، دارالکتب الاسلامیة، تهران، بیتا.
21. مودودى، ابوالاعلى؛ تفهیم القرآن، دار العروبه للدعوة الاسلامیه، لاهور، 1989م.
22. نکونام، جعفر، زبان قرآن؛ گفتارى یا نوشتارى، پژوهش هاى علوم انسانى، دانشگاه قم، سال اول، 1379ش.
23. وجدى، محمد فرید؛ المصحف المفسر، دارالمعارف، مصر، 1986 م.
24. آرتورجان آربرى (he quran interpeted, by Arthur j.Arberry Qum, Center Of Islamic Studies Introduction)