قرآن و حقایق علمى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این مقاله با نیم نگاهى به تاریخ و سیر پیشرفت علم و دانش هاى تجربى این گونه نتیجه گیرى مى شود که با توجه به این نکته مهم که رشد علم و تکنولوژى در غرب مبتنى بر حذف دین بوده است. در طول تاریخ خود همواره داراى اثرات مخربى بوده است و در نقطه مقابل آن به جامعه درخشان و پیشرفته مسلمانان در دورانى که اروپا غرق در بدبختى و سیاهى بوده اشاره مى شود و علل آن پیشرفت علمى سودمند را، داشتن پشتوانه اى نظیر دین اسلام مى داند. مقاله با طرح آیاتى از قرآن مجید نشان مى دهد که این کتاب آسمانى چگونه به صورتى دقیق حقایق مسلم علمى را بیان کرده آن هم در عصرى که مردم کوچکترین آگاهى و اطلاعاتى از این حقایق نداشتند و این خود دلیل محکمى بر الاهى بودن نگارش این کتاب مى باشد. امروزه نیز که به واسطه کشفیات فیزیک مدرن و متلاشى شدن بنیان تئورى ورافیزیک کلاسیک و جاى گیرى اصل عدم قطعیت در مقابل دانشمندانى که ادعا داشتند با یافتن علت و قانون علمى، هر پدیده اى را مى توانند توضیح بدهند، بیش از پیش نقش قدرت علمى نهفته در دین، اسلام و قرآن آشکار مى گردد. دین همواره راهى میانى را ارایه داده است: نه رویکرد علمى مدرن را رد و محکوم مى کند و نه مجبور مى شود که براى آن مقام الوهیت و یزدانى قایل شود.متن
قرآن کریم چگونه کتابى است، کتابى اسرار آمیز، معماگونه، عجیب و رازآلود یا کتابى روشن و پر محتوا؟ حقیقت آن است که قرآن خود را کتاب هدایت و رستگارى مىداند و پیوسته بندگان را به تلاوت و تدبّر در خود دعوت مىکند. این دعوت قرآن، دعوت به تماشاى حروف و کلمات نیست، بلکه فراخواندن به قرائت، تدبّر و توجّه به انذارها و هشدارها است. قرآن أحسن الحدیث است که جنبه معنایى و محتوایى آن مدّ نظر بوده است هر چند که ساختار لفظى آن نیز نمودهاى اعجاز را به وضوح در بر دارد: «اللَّه نزّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانى تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربّهم ثمّ تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللَّه ذلک هدى اللَّه یهدى به من یشاء و من یُضلل اللَّه فما له من هاد...»(زمر/23) «خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتى مکرّر دارد (با تکرارى شوقانگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذکر خدا مىشود؛ این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مىکند؛ و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایى براى او نخواهد بود!» قرآن خود را حکمت، علم، نور، ذکر، هدایت، موعظه، بلاغ، وسیله جدایى حقّ از باطل، شفاى بیمارىهاى قلبى، بیان هر چیز و وسیله خروج از تاریکى به نور مىداند و تمامى این عناوین در پرتو توجه به محتواى قرآن و پیروى از رهنمودهاى آن میسّر مىشود: «ذلک الکتاب لاریب فیه هدىً للمتّقین»(بقره/2) «آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.» «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هُدىً للنّاس و بیّنات من الهُدى و الفرقان» (بقره/185) «روزه، در چند روز معدودِ ماه رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است.» «انّ هذا القرآن یهدى للتى هى أقوم» (اسراء/9) «این قرآن به راهى که استوارترین راههاست، هدایت مىکند.» «و لقد صرّفنا فى هذا القرآن لیذّکّروا و ما یزیدهم الاّ نفوراً» (اسراء/41) «ما، در این قرآن، انواع بیانات مؤثّر را آوردیم تا متذکر شوند! ولى (گروهى از کوردلان،) جز بر نفرتشان نمىافزاید.» «و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنین و لایزید الظالمین الاّ خساراً» (اسراء/82) «و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىکنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمىافزاید.» «و انّک لتلقّى القرآن من لدُن حکیم علیم» (نمل/6) «به یقین این قرآن از سوى حکیم و دانایى بر تو القا مىشود.» پوشیده نماند که یکى از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است اما این دو نیز طریقى براى توجه هر چه فزونتر به حوزه محتوا و مفاد این کتاب آسمانى است. عربى بودن قرآن نیز در همین راستاست. قرآن فلسفه عربى بودن خویش را تدبّر و تأمّل هر چه بیشتر بندگان مىداند. چه اینکه زبان عربى قابلیت ظرفیت و انعطافى بسیار بالا دارد و دقایق و لطایف معانى را در قالب هیچ زبانى چونان زبان عربى نمىتوان به مخاطب القاء نمود. «انّا أنزلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون» (یوسف/2) «ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم. شاید شما درک کنید (و بیندیشید)!» در گستره آیات وحى نیز، حتى به گونهاى تلویحى، به کاوشها و تأملاتى از این دست دعوت نشدهایم. بلکه مىتوان گفت به نقطه مقابل آن تشویق شدهایم. قرآن کریم در قصه زیبا و عبرتانگیز اصحاب کهف پس از ذکر داستان، اظهار تأسف مىنماید که چرا مردمان به جاى آن که به پیام اصلى و نخستین این قصه توجه کنند و دقایق و ظرایف موجود در راز خواب طولانى و بیدارى شگفتانگیز ایشان را بیابند و به قدرت لایزال الهى که پس از خوابىگران آدمیان را در روز جزا بیدار و زنده خواهد نمود راه برند، خود را به مطالب حاشیهاى مشغول نمودهاند و بر سر تعداد اصحاب کهف با هم جدال مىنمایند: «سیقولون ثلاثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم رجماً بالغیب و یقولون سبعة و ثامنهم کلبهم قل ربّى اعلم بعدّتهم ما یعلمهم الاّ قلیل فلاتمار فیهم الاّ مراءً ظاهراً و لاتستفت فیهم منهم أحداً...» (کهف/22) «گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود!» و گروهى مىگویند: «پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود.» - همه اینها سخنانى بىدلیل است - و گروهى مىگویند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه کمى، تعداد آنها را نمىدانند. پس درباره آنها جز با دلیل سخن مگو؛ و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!» همین گونه در فرازى دیگر در مورد تعداد نگاهبانان دوزخ مىفرماید: تعدادشان را نوزده قراردادیم نه بدان جهت که اسرار و رموزى در این عدد نظر گرفتهایم بلکه تنها بدین منظور که چون و چرایى افراد بیماردل و کافر را برانگیزیم و نیز ایمان مؤمنان را تقویت کرده باشیم. «و ما جعلنا اصحاب النار الّا ملائکة وما جعلنا عدّتهم الاّ فتنة للذین کفروا لیستیقن الذین اوتوا الکتاب و یزداد الذین آمنوا ایماناً و لایرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فى قلوبهم مرض و الکافرون ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً کذلک یُضلّ اللَّه من یشاء و یهدى من یشاء...» (مدّثر/31) «مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب ]= یهود و نصارى[ یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقانیت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: «خدا از این توصیف چه منظورى دارد؟! (آرى) اینگونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد و هر کس را بخواهد هدایت مىکند!»
قرآن و علم
از جمله مباحثى که بر پایه فرهنگ الهى قرآن قابل طرح مىباشد این واقعیت است که قرآن به حقایق مشخصى از خلقت اشاره کرده است که اخیراً به وسیله روشهاى علمى جدید مورد تصدیق و گواهى قرار گرفته است. این نظریه بر این پایه استوار است که قرآن داراى مبدء الهى است؛ زیرا که بدون در نظر گرفتن مبدئى الهى، چگونه حقایقى را بیان کرده است که مردم آن زمان کوچکترین اطلاعى از آن نداشتهاند و در زمره مجهولات تاریخى بشر بوده است؟ براى مثال، اگر قرآن یک وحى الهى نبود آیا مىتوانست حاوى چنین آیهاى باشد: «أو لمیر الذین کفروا انّ السّموات و الأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شىء حىّ أفلایؤمنون...» (انبیاء/30) «آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زندهاى را از آب قرار دادیم؟ آیا ایمان نمىآورند؟!» قرآن به صراحت و یا به گونه ضمنى، به حقایقى که اندیشه بشر با آن سرو کار دارد به صورتى کاملاً روشن اشاره کرده است و بدین لحاظ ارتباط میان قرآن و علوم جدید، موضوع مهم بحث در میان روشنفکران مسلمان است.
تمدن رهاورد اسلام
جان داونپورت یک دانشمند پیشرو معتقد است: «باید دانست که تمامى دانشها مانند فیزیک، نجوم، فلسفه، ریاضیات که از قرن دهم شروع به رشد در اروپا کرد در اصل از مدارس عربى نشأت گرفته و عربهاى اسپانیایى به عنوان پدر فلسفه اروپا شناخته مىشوند.» برتراند راسل، فیلسوف برجسته انگلیسى مىنویسد: «برترى شرق تنها نظامى نبود. علم، فلسفه، شعر و هنر همه در دنیاى مسلمانان رشد کرد، در حالى که اروپا غرق در تاریکى و وحشىگرى بود. اروپایىها با کوتهنظرى غیرقابل بخششى این زمان را عصر تاریکى مىنامند. اما واقعیت این است که تنها در اروپا اینگونه بود - و مسلماً تنها اروپاى مسیحیت چنین وضعى داشت چرا که اسپانیا که مسلمان بود فرهنگ درخشانى داشت.»
ساخت بشریت
کاملاً مشخص است که براى عربها، تمدن مدرن اروپایى هرگز نقش روشنگرى نداشت، زیرا آنان از تمدّن درخشانى برخوردار بودند. این امر به اروپا اجازه داد که تمامى مراحل تکاملى پیشین تمدن اسلامى را پشت سر گذارده به گونهاى که هیچ جنبهاى از رشد انسان وجود ندارد که تأثیر قطعى فرهنگ اسلامى در آن قابل ردیابى نباشد، حتى پیدایش قدرتى که نیروى ممتاز و برتر دنیاى مدرن و دوره عالى پیروزى آن را به وجود آورد یعنى، علوم طبیعى و روحیه علمى، در اثر روحیه پرسشگرى، روشهاى جدید تحقیق، همچون آزمایش، مشاهده، اندازهگیرى و تکامل ریاضیات (به گونهاى که براى یونانیان ناشناخته بود)، پدید آمد که توسط عربها به اروپاییان معرفى شد. در پنج قرن نخست به وجود آمد. این روحیه و روشها توسط عربها به اروپاییان معرفى شد. تمدّن درخشان اسلامى پیشرفت کرد تا زمانى که با فاجعه وحشتناک جنگهاى صلیبى و حمله مغول رو به رو شد که همانند موجهاى مخرب از شرق و غرب یکى پس از دیگرى آن را در بر گرفتند. این فاجعه قرنها ادامه پیدا کرد تا اینکه حکومت اسلامى در بغداد از هم پاشید و تاریخ اسلام از اوایل قرن چهاردهم با ظهور ترکهاى عثمانى وارد مرحله جدیدى شد. تمدن اسلامى هنوز قوى بود و تا قرن هجدهم هنوز در زمینههاى نظامى و اقتصادى از غرب مسیحى بسیار پیشرفتهتر بود. هر چند از قرن شانزدهم به بعد در زمینه علوم عقب افتاد. در قرن دهم قرطبه تحت حکومت اسلامى متمدنترین شهر اروپا و مایه تعجب و حیرت جهان بود. مسافران شمال با حسى آمیخته با ترس درباره شهرى شنیده بودند که 700 کتابخانه حاوى صدها هزار جلد کتاب و 900حمام عمومى داشت. هنوز هم حکام بارسلونا هرگاه احتیاج به جراح، معمار، خیاط یا موسیقىدان داشته باشند از اهالى قرطبه استخدام مىنمایند. اعتبار ادبى اسلام به حدى بود که براى مثال در اسپانیا ترجمه انجیل و مناجات نامه به عربى، براى استفاده جمعیتهاى مسیحى لازم تشخیص داده شد. توضیحى که آلوارو نویسنده مسیحى ارایه مىدهد، به طور کاملاً روشن نشان مىدهد که چگونه حتى اسپانیایىهاى غیرمسلمان جذب ادبیات عرب مسلمان شدند: «هم مذهبان مسیحى من از شعرها و عاشقانههاى عرب لذت مىبردند. آنها کارهاى فلاسفه و متخصصان الهیات مسلمان را مطالعه مىکردند، نه براى اینکه آنها را درک کنند بلکه براى به دست آوردن یک روش عربى صحیح و برازنده. امروز کجا مىتوان یک فرد عامى را پیدا کرد که تحشیههاى لاتین کتاب مقدس را بخواند؟ چه کسى را مىتوان یافت که کتابهاى مختلف انجیل عهد قدیم و جدید را مطالعه کند؟ دریغا، جوانان مسیحى که استعدادهایشان کاملاً آشکار است هیچ اطلاعاتى درباره ادبیات و زبان عربى ندارند. آنها با اشتیاق کتابهاى عربى را مطالعه کرده و کتابخانههاى کاملى از آنها را با قیمتهاى هنگفت جمعآورى مىکنند و همه جا مدح دنیاى عرب را مىگویند.» اگر هدف تحصیلات و ارزش تمدن در این باشد که حسّ غرور، شخصیت و اعتبار اشخاص را بالا ببرد به طورى که آنها وضعیت خود و در نتیجه جامعه را بهبود بخشند، تمدن اسلامى نشان داده که مىتواند در این زمینه با ارزش باشد. شواهد زیادى به وسیله نویسندههاى مختلف ارائه شده که نشان مىدهد چگونه اسلام در انجام این امر براى مردم مختلف در نواحى مختلف موفق بوده است، براى مثال ایساک تایلور در سخنرانى خود در همایش کلیسا در انگلستان درباره تأثیرات اسلام بر مردم مىگوید: «هنگامى که اسلام پذیرفته شد، الحاد، خرافات، کودککشى و جادوگرى ناپدید شد. پلیدى با پاکى جایگزین گردید و این تغییر جدید اعتبار شخصى و احترام به خود را به دنبال داشت. رقصهاى بىشرمانه و آمیزشهاى بى قاعده متوقف شد. عفت زنانه به صورت یک تقوا هدیه داده شد. صنعت، جایگزین بیکارى شد. متانت و هشیارى غالب آمد. دشمنى خونى و بدرفتارى با حیوانات و اسیران ریشه کن شد. اسلام فساد و خرافات را از میان برد. اسلام قیامى علیه بحثهاى توخالى بود. اسلام به اسیران امید، به بشریت برادرى و به حقایق بنیادى طبیعت انسان یادآورى هدیه کرد. خوبىهایى که اسلام جایگزین کرد شامل اعتدال، پاکیزگى، عفت، عدالت، بردبارى، شجاعت، نوعپرستى، مهماننوازى، صداقت و تسلیم است. اسلام یک برابرى کارآمد یعنى برابرى اجتماعى همه مسلمانان را آموزش مىدهد. بردهدارى در آیین اسلام نیست. چند همسرى مسأله پیچیدهترى است. حضرت موسى آن را نفى نکرد. حضرت داوود خود چند همسر داشت. چند همسرى به طور مستقیم در کتب عهد جدید مسیحیان ممنوع نشده است. محمدصلى الله علیه وآله وسلم داشتن همسران بىشمار را محدود کرد. این بیشتر از اینکه یک قانون باشد یک استثناء است. در تسلیم بودن در مقابل خواست خدا، اعتدال، عفت، صداقت و برادرى، مؤمنان مسلمانان قوانینى دارند که باید از آنها پیروى کرد. اسلام مستى، دزدى و فحشا را برانداخت که مصیبت سرزمینهاى غربى است. اسلام بیشتر از مسیحیت به تمدن خدمت کرده است. غلبه آیین محمدصلى الله علیه وآله وسلم بر بیش از یک سوم دنیا یک معجزه بود.» فلسفه طولانى شدن مقدمه مزبور با ذکر مواردى از رویکردهاى جنجال برانگیز رایج در دنیاى اسلام درباره ارتباط بین اسلام و علم رخ مىنماید. براى سالیان دراز حکومت اسلامى به حکومت برتر در علم و تکنولوژى مشهور بود که البته امروزه این شهرت به طرف حکومتهاى غربى متمایل شده است. بعضى از روشنفکران مسلمان خود اسلام را دلیل پسرفت مسلمانان مىشناساند. آنها به گونهاى فکر مىکنند و مىنویسند گوئى تاریخ اسلام تنها از قرن 18 شروع شده است. حال آن که آنان یازده قرن برترى اسلام را فراموش کردهاند. در ضمن، اشتباه اسفناک آنان این است که ارتباط بین علم و دین را منحصر به ارتباط بین علم و مسیحیت تعریف مىکنند. آنها حتى زحمت مطالعه سطحى اسلام و تاریخ بلند آن را به خود نمىدهند. در مقابل این گروه، برخى از روشنفکران معاصر مسلمان تنها پس از مشاهده فجایعى که علم و تکنولوژى براى بشریت به ارمغان آورده است و کمبودها و مشکلاتى که تنها نتیجه رویکرد علمى است - مانند بمبهاى اتمى، کشتار دسته جمعى، آلودگى محیط زیست، از دست رفتن رویشهاى اخلاقى، آشفتگى روانى مدرن از آن رنج مىبرند و غیره - به دنبال حقیقت هستند. چنین رویکردى تنها از آن روست که علم و تکنولوژى نتوانست براى بشریت خوشبختى بیافریند. آنان نیز مانند برخى از همتایان خود آشکارا علم و تکنولوژى را محکوم کرده و رویکردى تنها ایدهآل را قبول دارند.
مسیحیت و تغییر تفکر در غرب
پس از آن که پس از سالها جنگ و هزاران کشته، مسیحیت دین اصلى امپراطورى روم شد، خودش را در محیطى یافت که عیاشى و رفتارهاى مادىگرا غالب، و دانش بشرى مقدس بود. تعالیم مسیح که بعدها مسیحیت خوانده شد در جنگ با امپراطورى روم پیروز شد، اما به قیمت از دست دادن هویت و خلوص اصلى خود، به علاوه از میانهروى منحرف شد.انسان را متعلق به عشق الهى دانست و غریزه را به عنوان یک عالم جداکننده انسان از خدا محکوم کرد. همچنین تحت تأثیر برخى دینهاى خاور نزدیک مانند مهرپرستى و مانویت تبدیل به یک دین کاملاً عرفانى شد. اما ماده یا غریزه در اسلام و هر دین فرو آمده از سوى خداوند به عنوان قلمرویى که در آن نامهاى زیباى خدا آشکار مىشود یا قلمرویى که ذهن باید در آن بنگرد تا به قدرت خدا دست یابد و یا جایى که خودش انعکاسى از بهشت است، دیده مىشود. بى تردید این کلیسا بود که مسیحیت را به صورت قالبى که توضیح داده شد کل داد، و در پى آن؛ لشکرکشى قدرت جهانى خود را موازى با قدرت باطنى خود گسترش داد. در قرنهایى که غرب تحت حکومت کلیسا بود تمدّن خیرهکنندهاى در شرق مسلمان بوجود آمد. در نتیجه تماس غرب با این تمدن هنگام جنگهاى صلیبى از طریق آندلس، غرب این فرصت را یافت که اطلاعاتى درباره عهد عتیق به دست آورد. فلسفه یونان به ویژه سیستم فلسفى ارسطو، طبیعتگرایى روم و همچنین لذتگرایى و عیاشى یونان به غرب راه پیدا کرده بود. ترجمه متون عربى و مرکز آموزش اسلامى در آندلس و سیسیل که سبب بیدارى غرب از عهد عتیق شد همراه با حسادت غرب نیست به مؤفقیت شرق مسلمان زمینههاى رنسانس را به وجود آورد. تفکّرات غرب کاملاً تغییر کرد. دیوارى آهنى که کلیسا بین رفتار غرب و اسلام طى قرنها ساخته بود سبب شد که این تغییر علیه دین عمل کند. کلیسا به دلیل بیم از کاستى و محو قدرت جهانى خویش به شدت با این تغییر مخالفت کرد. انجیل تحریف شده دیگر قادر به پاسخگویى به سؤالاتى در رابطه با خلقت و نظم جهان که به اذهان جستوجوگر مىرسید، نبود. کتابهاى عهد قدیم مسیحیت قرنها قبل در طول حمله آشورىها به بیتالمقدس از بین رفته بودند. متونى که در دست بود به وسیلى دانشمندان یهودى که مسلماً در ذهن مشکلاتى از جامعه یهود آن زمان داشتند نوشته شده بود. هیچکدام از انجیلهایى که از بین صدها نمونه انتخاب شده و مشروع تلقى مىشدند نسخه اصلى که خدا بر مسیحعلیه السلام نازل کرده بود نبودند. افزون بر آن هیچ کدام از کتابهاى عهد جدید اصول مسیح را ننوشته بودند. بنابراین زبان سمبلیک کتاب مقدس از دست رفته بود. براى مثال در توضیح خلقت، کتابهاى عهد قدیم به هفت روز مثل روزهاى جهان اشاره کرده بود: «و در آنجا عصر بود و در آن صبح بود روز اول.» تصور روزى مشتمل بر صبح و عصر متعلق به ماست که روى زمین زندگى مىکنیم. قرآن نیز به روزها اشاره کرده است و اینکه خداوند جهان را در شش روز آفرید. اما هرگز به صبح و عصر اشاره نکرده است و روز را به عنوان دورهاى بیان مىکند که طول آن براى ما مشخص نیست براى مثال این آیهها: «تعرج الملائکة و الروح الیه فى یومٍ کان مقداره خمسین ألف سنةٍ» (معارج/4) «فرشتگان و روح ]= فرشته مقرّب خداوند[ به سوى او عروج مىکنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است!» «و یستعجلونک بالعذاب و لنیخلف اللَّه وعده و انّ یوماً عند ربّک کألف سنة ممّا تعدّون» (حج/47) «آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مىکنند؛ در حالى که خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد کرد؛ و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما مىشمرید!» «یدبّر الأمر من السماء الى الأرض ثمّ یعرج الیه فى یومٍ کان مقداره ألف سنةٍ ممّا تعدّون» (سجده/5) «امر این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مىکند؛ سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مىشمرید بسوى او بالا مىرود (و دنیا پایان مىیابد).» شکست مسیحیت و انجیل در پاسخگویى به سؤالاتى که ذهنهاى پرسشگر غربى طرح مىنمود سبب گردید که پیشرفتهاى علمى مسیر مخالف دین رویش گیرد. در نقطه مقابل، اسلام دینى را براى تمامى زمانها و مکانها عرضه داشت. این دین مجموعهاى از ارزشها را حتى در گسترة دنیا دارا مىباشد. در پرتو قوانین آن مسلمانان سراسر جهان نه تنها مىتوانند افتخارات معنوى را کسب نمایند بلکه مىتوانند بر فراز تمامى افتخارات دیگر نیز قرار گیرند و ثروت و سلامتى را نیز به دست آورند. روابط بسیار نزدیک و گستردهاى میان پزشکى نوین و برخى از تعالیم اسلام وجود دارد. هر کلمه از قرآن در واقع تجربهاى از واقعیت است و علم تنها تلاشى است براى رسیدن به واقعیت. دانش نامحدود است و انتهاى آن با هر پیشرفتى براى کشف اطلاعات تازه پیوسته گستردهترى مىشود و دانش قرآن متنى است جامع که تمامى بخشهاى علمى، مذهبى، تکنولوژى، کشاورزى، مهندسى و پزشکى را پوشش مىدهد. بىتردید قرآن معجزه جاوید است که به دنیاى دانش بشرى معنى و مفهوم مىبخشد. «و نزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شىء و هدىً و رحمةً و بشرى للمسلمین...» (نحل/89) «ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!» قرآن یک کتاب پزشکى یا دارویى نیست، اما در آن رهنمودهایى در زمینه بهداشت و درمان بیمارىها موجود است. در آیات قرآن مىخوانیم: «ما أصابک من حسنة فمن اللَّه و ما أصابک من سیئة فمن نفسک...» (نساء/79) «(آرى،) آنچه از نیکىها به تو مىرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مىرسد، از سوى خود توست...» آسیبشناسى بیمارى مىگوید که اعمال نفوذها بر روندهاى طبیعى منجر به پیامدهاى غیرطبیعى مىشود. بدن انسان را تا اندازهاى مىتوان با یک ماشین مقایسه کرد. یک دستگاه ضبط صوت قسمتهاى الکترونیکى و مکانیکى زیادى دارد اما زندگى با حرکت مدار الکترونیکى کار نمىکند. همچنین در اجزاء بدن انسان علاوه بر بخشهاى کالبدى و متغیر روح نیز وجود دارد. همانطور که براى مراقبت از یک ماشین باید آن را تمیز نگاه داریم، ولتاژ مناسبى را براى آن فراهم آوریم و از آن به طور اصولى و با دقت استفاده نماییم، بدن نیز به تمامى این مراقبتها نیاز دارد.
ایمان
ایمان به خدا اولین و اساسىترین نیاز براى دوام روح است. ایمان به خدا عبارت است از ایمان به تمام صفات او، فرشتههاى او، کتاب او، روز قیامت، بهشت و جهنم و نیز ایمان به اینکه تمام خوبىها و بدىها در دسترس اوست. در زمان بیمارى توجه انسان به خدا بیشتر مىشود و انسان با درک ضعفهاى خود به خدا نزدیکتر مىشود. بدون ایمان واقعى، نماز ما، نیکوکارى ما، روزه و حج ما پذیرفته نخواهد شد. اصل ایمان در این است که ما را از خداهاى دروغین اطراف دور نماید و کسى را بجز خداى واحد پرستش نکنیم.
نماز
سه جنبه بهداشتى در نماز وجود دارد: 1. وضو: شستشوى تمام قسمتهاى بىحفاظ بدن مثل دستها، پاها، صورت، دهان، بینى و غیره پنج مرتبه در روز یک روند بهداشتى است. شستشوى دستها مطلبى است که بارها و بارها در علم پزشکى براى جلوگیرى از گسترش میکربها به آن تأکید شده است. به مسلمانان 1400 سال پیش شستشوى دستها سفارش شده است و براى نظافت بیشتر انجام غسل هم به آنان سفارش شد. 2. تلاوت قرآن: تلاوت قرآن تأثیر شفابخشى بر روى بدن، ذهن و قلب دارد. این تأثیر بدلیل اثر صدا (اکو) و معانى کلمات است. حرف «الف» همچون اکویى در قلب طنین مىاندازد و حرف «یا» در مغز. «یا أیّها الناس قد جاءتکم موعظه من ربّکم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنین...» (یونس/57) «اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سینههاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان!» 3. تمرین بدنى: حرکات در نماز بسیار ملایم و هماهنگ هستند و تمام ماهیچهها و عضلات بدن را درگیر مىکند. میزان کالرى بدست آمده به حفظ تعادل انرژى کمک مىکند. در هر رکعت20 کالرى انرژى مصرف مىشود. در سوره ماعون خداوند کسانى که نماز را سبک و سهل مىشمارند مورد نکوهش قرار داده است. همانگونه که سه بار در روز غذا مصرف مىکنیم به ورزش هم نیاز داریم تا سطح کلسترول خون خود را که بعد از غذا افزوده مىشود نیز کاهش دهیم و خون خود را غلیظتر کنیم تا شکاف در سرخرگها ایجاد نشود. افزون بر این در پرهیز از گناهان و افزایش حالت معنوى خودمان. نماز بهترین کمک حفظ سلامت بدنى است. نماز بدن ما را به حرکت وادار مىکند، به هضم مواد غذایى کمک مىنماید و با ورزشهاى متعادل و منظم ما را از بیمارىهاى عضلانى و مفصلى محافظت مىکند. نماز به جریان خون کمک کرده و نیز موجب کاهش اثرات بد کلسترول مىشود. نماز نقش بسزایى در جلوگیرى از حمله قلبى، فلج شدگى، پیرى زودرس و دیوانگى و دیابت و بیمارىهاى دیگر دارد. بیماران قلبى بایستى به پنج بار در روز به خواندن نماز مجبور شوند البته هر زمان که دکتر آنان اجازه خروج از تخت را داده باشد. اجراى نماز به صورتى است که تمام ماهیچههاى بدن را فعال مىکند. گروههاى مختلف ماهیچهها در نماز بحرکت در مىآیند. در هنگام سجده خون به مغز مىرسد. یکى از روشهاى مفید براى تقویت ماهیچههاى زانویى کاهش کشش در مفاصل زانو است که در نماز این ورزش منظم بر روى ماهیچهها تأثیر مىگذارد.
قلب
قلب اندام حیاتى بدن است که پیوسته باید در سلامت باشد تا جریان خون به خوبى انجام گیرد. بیمارىهاى قلبى موجب کاهش سلامتى جسمى مىشوند. این دانش که توسط پیامبر بزرگ اسلام 1400 سال پیش به ما گفته شده است پس از قرنها دانشمندان به آن پى بردهاند: «قسمتى در بدن است که اگر سالم باشد تمام بدن را سالم نگه خواهد داشت ولى ا گر این قسمت دچار نقصى شود تمام بدن بیمار خواهد شد. مطمئناً این قسمت قلب است».
میانهروى در صرف غذا
قرآن در آیه 31 سوره اعراف مىگوید: «یا بنىّ آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا انّه لایحبّ المسرفین» «اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد!» بىشک زیادهروى در خوردن غذا ریشه بسیارى از بیمارىهاست و سبب پیرى زودرس مىشود. زیادهروى در خوردن سبب چاقى شده و نیز بدن را در معرض بیمارىهاى خطرناکى چون دیابت، بیمارىهاى عصبى، بیمارىهاى قلبى و فلج قرار مىدهد.
دیابت
دیابت در اثر کمبود انسولین بدن بوجود مىآید. زیاد خوردن سبب مىشود سلولهاى خاص پانکراس زیادتر از حد معمول کار کنند و قادر به تأمین انسولین مورد نیاز نباشند. بدینترتیب آن سلولها خسته شده و تحلیل مىروند و سبب کمبود انسولین مىشوند.
فلج، بیمارىهاى عروق کرنر قلب و پیرى زودرس
فلج شدگى نتیجه طبیعى انسداد سرخرگ در مغز مىباشد و در قلب موجب ضایعه میوکاردیال مىشود. پیرى زودرس نیز زمانى رخ مىدهد که اکثر سرخرگها در بدن دچار انسداد شده باشند. ترى گلیسیرید و کلسترول در سرخرگها مستقر مىشوند. زیاد خوردن سبب افزایش سطح کلسترول خون مىشود. گوشت خوک و گوشت گاو حاوى کلسترول بالایى است در حالى که گوشت پرندگان حاوى کلسترول بسیار اندکى است. قرآن اشاره کرده است که گوشت پرندگان یکى از غذاهاى بهشتى است. در قرآن بارها به زیتون اشاره شده است و آمار نشان مىدهد که حملات قلبى بیشتر در شمال ایتالیا رخ مىدهد که مردم از کره و مارگارین براى پخت و پز استفاده مىکنند ولى در جنوب ایتالیا که معمولاً از روغن زیتون استفاده مىکنند حملات قلبى هم کمتر است. بیمارانى که از انسداد عروق کرنر رنج مىبرند معمولاً بعد از یک وعده غذایى سنگین دچار حمله قلبى مىشوند.
مواد غذایى حرام
1. خون
هرگاه خون به روده برسد با باکترىهاى موجود در آن ترکیب شده و مادى سمى چون آمونیاک تولید مىکند که براى کبد مادهاى سمى است. بنابراین خداوند خوردن و آشامیدن خون را براى ما حرام کرده است و روشى براى ذبح حیوانات را به ما توصیه کرده است.
2. گوشت خوک
دو کِرم مضرّ در بدن خوک زندگى مىکند. یکى «تاینیا سولیوم» است که به مغز راه مىیابد و موجب بیمارى صرع مىشود. دیگرى «تریچینلا سپیرایس» است که به ماهیچه و مغز رفته و سبب تورم ماهیچه و درد در آنها مىشود و آن نیز سبب صرع مىشود. گوشت خوک حاوى چربى و کلسترول بسیارى نسبت به دیگر گوشتها مىباشد.
3. الکل
بیمارىهایى که الکل مىتواند باعث آنها شود عبارتند از مشکلات گوارشى، زخم معده، سرطان معده، سیروز کبدى، کمبود ویتامین و بیمارىهاى قلبى.
روزه
روزه در اسلام به عنوان راهى براى تمرین فکر و بدن در خویشتندارى است. «یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب على الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون» (بقره /183) «اى افرادى که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.» بنابراین در یک روز روزه نه تنها از خوردن غذا، نوشیدن چاى و سیگار کشیدن باید اجتناب کنیم بلکه از لذت جنسى نیز باید پرهیز کرد. در واقع روزه نه تنها زمینه استراحت براى معده را فراهم مىآورد بلکه ترشح هورمونهاى کنترل کننده رفتار را نیز ثابت مىکند. خداوند به مخلوقاتش عشق مىورزد به گونهاى که حتى به آنچه که باید بخوریم و در بدن خود جاى دهیم نیز توجه کرده است. ماهیچهها، استخوانها، ریهها، کبد، مغز و غدد ما از مواد خامى که مىخوریم درست شدهاند. اگر بدن را با مواد خام بیهودهاى در نظر بگیریم این مواد قادر به ایجاد استخوانهایى محکم، ماهیچهاى قوى و قلبى خوب و رگهایى منظم نخواهد شد. «یا ایها الناس کلوا ممّا فى الارض حلالاً طیّباً...» (بقره /168) «اى مردم! از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید!» خوردن گوشت مرده، گوشت خوک، و خون و مسکرات حرام است. خون و گوشت حیوانات مرده مملو از میکربها و دیگر آنتىبادىهاى مضر مىباشد. گوشت خوک حاوى کلسترول بسیار بالا و نمک فراوان و گاهى کِرم مىباشد. الکل و دیگر مسکرات موجب مختل شدن ذهن ما شده و مانع از قضاوت درست درباره خوب و بد مىشوند. بخشى مهمى از حقیقت تغذیه، اعتدال در خوردن مواد غذایى حلال مىباشد. در حالى که چاقى مشکل نخستین جهان امروز است میلیون ها نفر در جهان از سوء تغذیه رنج مىبرند. خداوند میانهروى در مصرف مواد غذایى را توصیه فرموده است. «و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا اِنّه لایحبّ المسرفین» (اعراف /31) «و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمىدارد.» «کلوا من طیّبات ما رزقناکم و لا تطغوا فیه فیحلَّ علیکم غضبى و من یحلل علیه غضبى فقد هوى» (طه /81) «بخورید از روزیهاى پاکیزهاى که به شما دادهایم؛ و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مىکند!» انواع غذاهایى که در قرآن به آنها به طور خاص اشاره شده است عبارتند از: «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتّخذون منه سکراً و رزقاً حسناً اِنَّ فى ذلک لایةً لقومٍ یعقلون» (نحل /67) «و از میوههاى درختان نخل و انگور، مسکرات (ناپاک) و روزى خوب و پاکیزه مىگیرید؛ در این، نشانه روشنى است براى جمعیتى که اندیشه مىکنند!» میوهها داراى کالرى کم، ویتامینها، مواد معدنى و فیبرهاى فراوانى هستند. میوهها حاوى فروکتوز هستند. مطالعات اخیر نشان مىدهد که فروکتوز سبب افزایش قند خون نمىشود. بلکه فروکتوز بیشتر سبب کاهش قند خون در دیابت مىشود.
نقش ورزش در حفظ سلامتى
اگر چه در قرآن در مورد ورزش مطلب چندانى نمىیابیم اما در زندگى پیامبر پیشنهادات فراوانى شده است. او به مسلمانان توصیه کرده تا به فرزندان خود شنا، تیراندازى و سوارکارى بیاموزند. خود او با گامهاى سریع راه مىرفت با دستهاى خود زیاد کار مىکرد چه در منزل و در آشپزخانه و چه با یارانش در جمعآورى هیزم براى آتش و یا براى جنگ با دشمن. متأسفانه زنان و مردان مسلمان کمتحرک هستند و بدلیل مصرف زیاد مواد نشاستهدار، چاقى سبب کمتحرکى آنها شده است. مسلمانان چه زن و چه مرد همیشه باید در وضعیت بدنى مناسبى باشند تا در زمان صلح یا جنگ بتوانند در راه خدا جهاد کنند.
وضعیت بیمارى
بدن سالم یکى از هدایاى خداوند است. ما هم باید امانتدار باشیم. باید از سلامتى خود به خوبى بهره بگیریم. ما باید ماشین حسّاس و ظریف خود را در وضعیتى بسیار خوب نگه داریم تا در این دنیا از رحمت خداوندى برخوردار شویم. بسیارى از بیمارىهاى مزمن مانند بیمارىهاى قلبى، بیمارىهاى عصبى، دیابت، بیمارىهاى پوستى، چاقى و افسردگى در اثر رعایت نکردن بعضى موارد توسط خود فرد بوجود مىآیند. از جمله این موارد مصرف مواد غذایى فراوان و نمک فراوان، شکر زیاد، کشیدن سیگار و استرس و الکل مىباشد. ما با دانش خود را در زمینه بهداشت و بیمارى و داروها و اثرات جانبى آنها گسترده کنیم. این دانش گرچه ما را پزشک متخصص نمىکند، اما با استفاده از آن مى توان از بروز بیمارى جلوگیرى نمود، چون با بروز علایم، بیمارى را خیلى سریع تشخیص مىدهیم، در جستوجوى راه درمان آن برمىآییم و سپس مسیر بیمارى را کنترل مىکنیم و براى درمان آن اقدام مىنماییم. در زمینه معرفى تکنولوژى جدید در پزشکى در سطوح حفظ سیستمهاى حفاظتى حیات، پیوند اعضا، پدر و مادر شدن با تکنیکهاى زیستى، سندرم نقص ایمنى اکتسابى (AIDS)، سؤالات جدیدى وجود دارد که دورنماى اخلاق پزشکى را تحت تأثیر قرار مىدهد. بیماران مسلمان، خانوادههایشان و پزشکانشان به بهرهگیرى از علم رایج و دیدگاه اسلام در این سطوح نیاز دارند.
اوتانازى (مرگ از روى ترحم) جانشین سقط مادران، ایدز
«تبارک الذى بیده الملک و هو على کلّ شىءٍ قدیرٌ × الّذى خلق الموتَ و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً و هو العزیز الغفور» (ملک /1-2) «پر برکت و زوالناپذیر است کسى که حکومت جهان هستى به دولت اوست، و او بر هر چیز تواناست. آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است.» ابداع تکنیکهاى مدرن پزشکى سؤالات پیچیدهاى را براى مسلمانان مطرح نموده است، پاسخ دادن به آنچه آنها در جستوجوى آن هستند یک ضرورت است. مسلمانان به دو گروه تقسیم مىشوند، یکى گروه آموزش دیده و مدرن که هر چیزى را که به علم و انسانیت خدمت کند بىتوجه به اینکه مذهب یا قوانین اخلاقى زیرپا گذاشته مىشود مىپذیرند، گروه دیگر دانشمندان اسلامى هستند که علم اسلامى را دارند اما علم پزشکى ندارند. آنها سریعاً در مورد هر چیزى نظرشان را بیان مىکنند. اگر چه به هر دو گروه باید متذکر شد که اسلام مذهب عقاید شخصى نیست. «و ما کان لمؤمن و لامؤمنةٍ اذا قضى اللَّه و رسولُه امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم و من یعص اللَّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاًمبینا» (احزاب /36) «هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خداو پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانى خداو رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!» مسلمانانى که در یک جامعه پیشرفته غربى زندگى مىکنند نمىتوانند دور از مسایلى که در اطراف آنهاست باقى بمانند. همه فاکتورهایى که بر غیر مسلمانان تأثیر مىگذارد، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم روى آنها نیز تأثیر مىگذارد. سؤال اساسى در اخلاق پزشکى این است که چه کسى مرگ و زندگى مىدهد؟ آیا بشر مرگش را کنترل مىکند یا دیگر انسانها؟ بشر هم اکنون فکر مىکند که قادر است زندگى را ایجاد کند یا از بین ببرد یا ادامه دهد. آیا پزشکان به مخلوقات خدا خدمت مىکنند یا خودشان به عنوان خدا عمل مىکنند؟ بنابراین قرآن قوانین اصلىبشرىاش را یادآورى مىکند: «او لم یر الانسان انّا خلقناه من نطفةٍ فاذا هو خصیم مبین. و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من یحیى العظام و هى رمیم. قل یحییها الذى انشأها اوّل مرة و هو بکلّ خلق علیم» (یس /77-79) «آیا انسان نمىداند که ما را از نطفهاى بىارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت وش عور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار (با ما) برخاست! و براى ما مثالى زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسى این استخوانها را زنده مىکند در حالى که پوسیده است؟!» بگو: «همان کسى آن را زنده مىکند که نخستینبار آن را آفرید؛ و او به هر مخلوقى داناست!».
حقیقت مرگ و زندگى
مراقبت از بیماران در حال احتضار بسیار گران تمام مىشود میلیونها دلار براى حفظ بیماران حساس در سطح زندگى گیاهان در ICU ها صرف مىشود مفهوم اوتانازى (مرگ از روى ترحم) دوباره زنده شده است در 23000 1978 نمونه در هلند اتفاق افتاد چه کسى تصمیم مىگیرد که سیستمهاى حفظ حیات باید متوقف شود، تعریف مرگ چیست؟ آیا ادامه زندگى موجه است؟ آیا توقف سیستمهاى حفظ حیات و عمل ترحم یک تصمیم پزشکى یک قتل و یا فقط یک تصمیم اقتصادى است؟ اسلام بر این باور نیست که تمدید زندگى هر کس براى فاصله بین دو زندگى ایجاد مىشود. دانشمندان باید کمک کنند اما نباید جایگزین خدا در ایجا مرگ بشر باشند. قوانین اسلامى از رحم مادر شروع شده و به مرگ و آرامگاه ختم مىشود. اسلام تأکیدات زیادى روى حرمت و تقدس زندگى و سرانجام مرگ دارد. «من قتل نفساً بغیر نفسٍ او فسادٍ فى الارض فکانّما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعاً...» (مائده /32) «هر کس، انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.» «و ما کان لنفسٍ ان تموت الاّ باذن اللَّه...» (آل عمران /145) «هیچ کس، جز به فرمان خدا، نمىمیرد.» پزشکان و خانوادهها باید حدود و محدودیتهاىشان را بشناسند و براى اقدامات شجاعانه جهت یک بیمار محتضر و یا ادامه زندگى به طور معمولى تلاشى غیرمعقول روا ندارند. اقدامات شجاعانه در شروع زندگى (مانند نجات نوزاد نارس) ممکن است از پایان دادن به چشمه زندگى موجهتر باشد اگر چه هر نمونهاى شرایطى اختصاصى دارد. اسلام به طور قاطع با اوتانازى (مرگ از روى ترحم) مخالفت مىکند و آن را قتل مىداند. میان استفاده از تفنگ توسط شوهر براى کشتن همسرش و استفاده از سرم توسط پزشک براى کشتن بیمارش فرقى نیست. هر دو سلاحهاى مرگ هستند و آنچه که اهمیت ندارد قصد کشنده است.
پیوند اعضا
امروزه جایگزینى اعضاى معیوب توسط اعضاى سالم از افراد زنده، جسد و یا از منابع حیوانى کاملاً ممکن است، چنان که مغز استخوان، کلیه، معده، لوز المعده، قلب و سلولهاى عصبى به مکان دیگرى پیوند زده مىشوند. تنها مسأله محدودیت در قیمت و یا موجود بودن (در دسترس بودن) اعضا مطرح است. سؤالات اخلاقى بسیارى در مورد فرد زنده دهنده، جسم مرده و گیرنده عضو پیوندى وجود دارد: آیا براى ادامه زندگى فرد گیرنده، بیرون آوردن اعضاى یک مرده درست است؟ آیا فروش اعضاى بدن قابل توجیه است؟ آیا گرفتن اعضاى بدن حیوانات قابل توجیه است؟ آیا پذیرش اعضاى بدن جنین سقط شده قابل توجیه است؟ آیا ارزش و قیمت عضو پیوندى برابر فایدهاى که از آن مىرسد هست؟ سؤال اساسى این است که مالک اعضاى بدن ما کیست؟ ما، خانوادهمان و یا خالقمان؟ الف( پیوند اعضاى حیوانى به انسان: اگر مىتوانیم آنها را براى خوراکمان بکشیم پس اجازه داریم گوشت بدنشان را جزء جسم خودمان کنیم. 1/الف( فرد زنده به زنده: این مانند یک بخشش بدون بها است، و فروش ممنوع است. 2/الف( فرد مرده به زنده: این مورد وقتى منجر به بىحرمتى به بدن مرده شود اجازه داده نمىشود.
سقط جنین
پیرامون سقط جنین پرسش فراوان است: آیا سقط جنین برابر قتل است؟ چه موقع جنین زنده است؟ چه کسى قوانین را حفظ مىکند؟ آیا هر دو والد (پدر و مادر) حقوق یکسانى در زندگى جنین دارند، اگر زندگى موهبتى الهى است چه کسى مىتواند زندگى ما را از بین ببرد؟ آیا کشتن یک نوزاد، یک فرد مسن و بیمار در حال احتضار یکسانند؟ با حاملگىهایى که نتیجه زنا است چه باید کرد؟ نقش متخصصان زنان و مامایى مسلمان چیست؟ آیا فروش جنین سقط شده براى پیوند بافتها و اعضا یا پوست ظریفشان براى ساخت فرآوردههاى آرایشى قابل توجیه است. اسلام سقط جنین قابل بقا و زیست را به عنوان بچهکشى مورد رسیدگى و نهى قرار مىدهد مگر در مواردى که براى نجات جان مادر باشد در این موقعیت هر تلاشى براى نجات جان هر دو بایستى صورت گیرد. زندگى جنین به عنوان یک سلول بسیار زود در 4 هفتگى شروع مىشود. حرکات در 4 ماهگى شکل مىگیرد. بر طبق احادیث در چهار ماهگى فرشتهاى با جنین ملاقات کرده و روح را به آن مىدمد. این موضوع با شروع اولین حرکات بدن جنین منطقى است. قابل زیست بودن جنین از لحاظ پزشکى با توسعه علم دوران پس از تولد (نئوناتولوژى NEONATOLOGY) پیشرفت کرده است کوچکترین کودک، در سن 3/5 ماهگى نجات یافته است. «ولا تقتلوا اولادکم خشیة املاقٍ نحن نرزقهم و ایّاکم انّ قتلهم کان خطأ کبیرا» (اسراء /31) «فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! که ما آنها و شما را روزى مىدهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.» «و لا تقتلوا اولادکم من املاقٍ نحن نرزقکم و ایاهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و لاتقتلوا النفس التى حرّم اللَّه الاّ بالحقّ ذلکم وصّاکم به لعلّکم تعقلون» (انعام /151) «و فرزندانتان را از (تس) فقر، نکشید، ما شما و آنها را روزى مىدهیم؛ و نزدیک کارهاى زشت نروید، چه آشکار باشد و چه پنهان! و انسانى را که خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر به حق (و از روى استحقاق)؛ این چیزى است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید!» «و اذا المؤءودةُ سئلت بأىّ ذنبٍ قتلت» (تکویر /8-9) «و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند؟!» مشرکان که امروز زن را آزاد گذاشتهاند، نوزادانشان را براى ترس از نیازمندى و فقر نمىکشند یا بخاطر شرمسارى از تولد یک دختر، اما به طور نسبى از زندگى آزاد جنسى لذت مىبرند خداوند به آنها یادآورى مىکند که: «الذین اتّخذوا دینهم لهواً و لعباً و غرّتهم الحیوة الدنیا فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا و ما کانوا بآیاتنا یجحدون» (اعراف /51) «همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند؛ و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش مىکنیم، همانگونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.»
ساز و کار زیستى در تولید مثل
عمل لقاح و میل زن و شوهر به داشتن فرزندى از خودشان یک مشکل جدید نیست اگر چه این تکنیکهاى جدید پیچیدگىهاى نوین را حل کرده، هم اکنون و به کمک تکنولوژى لقاح یک تخم بیرون از رحم و تزریق اسپرم به رحم از شوهر یا یک داوطلب مرد دهنده مشاهده مىشود. سلول تخم یک زن را براى لقاح آن با اسپرم شوهرش و تزریق آن براى جایگزینى در رحم زن دیگر در لابراتوار جداسازى مىنمایند.ب بایستى دید: الف( آیا ازدواج پیمانى قانونى بین زن و مرد است یا پیمان مقدس بین دو نفر که خدا شاهد و گواه آن است؟ ب( آیا کودک متولد شده، از یک ازدواج قانونى بىعیب است یا ازدواجى ظاهرى؟ ج( در این موارد پدر خوانده کیست؟ آیا او قانوناً پدر کودک شناخته مىشود؟ د( در این مورد مادر خوانده واقعى کیست؟ کسى که از سلول تخم او استفاده شده، یا کسى که اجازه استفاده از رحماش را مىدهد؟ ه( آیا اجاره رحم براى این هدف اجازه داده شده است؟ و( آیا این درست است که یک زن متأهل یا مجرد مىتواند در هر حال به طور تکنیکى یک کودک داشته باشد. اگر او اجازه دهد که سلول تخم با اسپرمهاى متفاوتى بارور شده و هر ماه در رحمهاى اجارهاى جایگزین شود این او را از دردهاى حاملگى، زایمان و شیردهى نجات مىدهد.
دیدگاه اسلام
در اسلام ازدواج زن و مرد یک عمل و ترتیب فیزیکى با هم دیگر نیست. اما یک قرارداد آزاد است، یک موهبت خدایى است، براى لذت جسمى بردن از همدیگر و ادامه یافتن دودمان و نسل. «واللَّه جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدةً و رزقکم من الطیّبات أفبالباطل یؤمنون و بنعمتاللَّه هم یکفرون» (نحل /72) «خدا براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوههایى به وجود آورد؛ و از پاکیزهها به شما روزى داد؛ آیا به باطل ایمان مىآورند، و نعمت خدا را انکار مىکنند؟!» «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً انّ فى ذلک لآیاتٍ لقومٍ یتفکّرون» (روم /21) «و از نشانههاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یایبد، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایى است براى گروهى که تفکّر مىکنند!» پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم در مورد ازدواج تأکید مىکند و مىگوید: «ازدواج سنت من است و هر کس از سنت من سرباز زند از من نیست.» در حقیقت ازدواج به عنوان نیمى از مذهب توصیف شده است که نیمى دیگر آن تقوا است. بعضى از پیامبران بدون فرزند بودند از خدا مىخواستند که به آنها فرزندى بدهد.» بنابراین فرزند طیّب حلال زاده توسط والدین موجّه است و هنوز کسى کنترل آن را به رسمیّت نشناخته است: «للَّه ملک السماوات و الارض یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء الذّکور» (شورى /49) «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آنِ خداست؛ هر چه را بخواهد مىآفریند؛ به هر کس اراده کند دختر مىبخشد و به هر کس بخواهد پسر.» تکنیکهاى زیستى پدر و مادر شدن فقط زمانى که با یک ازدواج بىنقص همراه باشد و یا در مواردى که یک ازدواج چشمه یک زندگى است مجاز گردیده و استفاده از تلقیح مصنوعى در مورد اسپرم شوهر، بارور کردن رحم زن (همسر) یا تست کردن لولهها اجازه داده شده است. مادر خوانده به خاطر دو پرسش مورد پذیرش نیست: الف) پرسش در مورد مادر حقیقى ب) پرسشى در مورد نسل. «... ما هنّ امّهاتهم اِنّ امّهاتهم الاّ اللائى ولدنهم...» (مجادله /2) «آنانهرگز مادرانشاننیستند؛ مادرانشانتنهاکسانىاند که آنها را به دنیا آوردهاند!» «و هو الذى خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً و کان ربّک قدیراً» (فرقان /54) «و او کسى است که از آب انسانى را آفرید، سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.» اسلام رحم را مقدس و مصون شناخته است. «یا ایّها الناس اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقوا اللَّه الذى تساءلون به و الأرحام انّ اللَّه کان علیکم رقیباً» (نساء /1) «اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید؛ و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که (همگى به عظمت او معترفید؛ و) هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید؛ (و نیز) از (قطع رابطه با) خویشاوندان خود پرهیز کنید! زیرا خداوند، مراقبت شماست.» هرگاه رازى از جهان آشکار مىشود، رازهاى بیشترى در برابر ما خودنمایى مىکنند. به بیان دیگر، هر چه پیش مىرویم جهل ما فزونتر مىشود. متخصصان فیزیک اتمى معتقدند که هیچ کس نمىتواند مطمئن باشد که لحظهاى بعد جهان به همان وضعیتى است که اکنون مىباشد. هر چند جهان با توجه به قوانین خاصى کار مىکند اما این قوانین ثابت نیستند و جالبتر اینکه قوانین مزبور وجود مادى و واقعى ندارند. وجود آنها اسمى است و ما آنها را با مشاهده حوادث و پدیدههاى طبیعى کشف مىکنیم. همچنین، اینکه آنها تا چه حدّ در خلقت و عمل اشیاء نقش دارند بسیار سؤال برانگیز است. براى مثال: دانشمندان مىگویند که یک دانه، زمین، هوا و آب، یک درخت را به وجود مىآورند. اما اینها تنها دلایل به وجود آمدن یک درخت نیستند. به وجود آمدن یک درخت ا حتیاج به هماهنگى و نسبت دقیق و ارتباط از پیش تعیین شده بین دانه، زمین، هوا و آب دارد. علم همچنین باید شروع این پروسه و تبدیل شدن دانهها به گیاهان مختلف را توضیح دهد. مأموریتى را که علم به انجام مىرساند تنها توضیح این نکته است که چگونه حوادث اتفاق مىافتند. علم فکر مىکند که با نسبت دادن امر مزبور به طبیعت، خود تنظیمى، ضرورت و اتفاق مىتواند از زیربار توضیح منشأ خلقت، شانه خالى کند. روشن است که طبیعت یک طرح است نه یک طرّاح، گیرنده است نه عامل، نوشته است نه نویسنده، فرمان است نه فرمانده، چاپ شده است نه چاپگر، مجموعهاى است از قوانینى که به خواسته الهى محقق شده، قوانینى که انسان مىتواند به آن دست یابد. از خود هیچ گونه قدرت یا وجود مادى ندارند. نسبت دادن خلقت به خود تنظیمى یا ضرورت و اتفاق یک پندار بیهوده است. زیرا ما آشکارا مىبینیم که خلقت نشان دهنده علم مطلق، حکمت مطلق، اراده مطلق است. خود تنظیمى و ضرورت، تفکراتى فاقد وجود مادى هستند که ما مىتوانیم آنها را به علم، حکمت، اراده و قدرت نسبت دهیم.
منابع
www.consumerhealtherviews.com www.pride-net.com www.therionresearch.com www.ezresult.comw www.islam-usa.com www.mcli.dist.maricopa.edu/smc/ml/med-religion-clash-htm1 www.leaderu.com www.mercola.com www.meta-library.net www.reshafim.org.il/ad/egypt www.cis.org.uk (www.geocifies.com/hotsprings/spa/ 4608 (islam and sience page org/asa/topica/evolution/pscf 9-98 zimmer.htm1 www.asa3. org/asa/pscf/2001.pscf b-01 choi.htm1 www.necip.org.uk/conference.htm1 www.sociolgyofreligion.com www.uioua.cdu/hthpsy/article.htm1 www.infidels.org.library/omden/gary-posner www.islamset.com/hip/i-medcin www.wefound.org www.hf.uid.no/smi/pao/janson.htm1
پی نوشت ها
________________________________________
× مقاله حاضر برداشتى است آزاد از مجموع دیدگاههاى اندیشمندان مسلمان به ویژه دو استاد ارجمند دکتر حسن غزنوى و دکتر شاهد اثر که در زمینه قرآن و حقایق علوم وجود داشته و به زبان فارسى تدوین و ترجمه شده است. 1 - رجوع شود به سوره مریم آیه 2 تا 7 و سوره انبیا آیات 89 تا 90، نماز حضرت زکریا و سوره ذاریات آیات 21 تا 39 داستان حضرت ابراهیم و ساره.