آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

نزدیک به یک سوم آیات قرآن مربوط به حوادث و داستانهاى پیشینیان (اقوام و ملل قبل از اسلام) و نیز ماجراهاى عهد نزول مى‏باشد. گرچه ترسیم جهان آخرت نیز در قالب داستان ارائه شده است. تأکید قرآن بر استفاده از قالب داستانى و مفاهیم بلندى که در این شکل به پیروان خویش ارائه مى‏کند از یک سو و اهمیت روز افزون توجه به ادبیات هنرى در دوران ما از سوى دیگر، زمینه شایسته‏اى را براى تدّبر در غرض خداوند از به کارگیرى این قالب و کارآمدى‏هاى آن، فراهم مى‏کند. قصص قرآن همه جانبه، ژرف و پُر نکته‏اند و در آنها اهداف والایى نهفته است. گرچه قالب داستانى، خود جاذبه آفرین و دلکش است، اما قرآن به منظور انتقال پیام‏ها و ارائه مفهوم‏هایى از این قالب استفاده کرده است. در واقع قرآن قصّه را در خدمت اهداف دینى و ترویج معارف حقّ قرار داده است. قرآن سه هدف کلّى از بیان قصه‏ها داشته است.
الف) اهداف شناختى - معرفتى
دین به عنوان منشورى فرهنگى، متکّفل تبیین حقایق و توضیح معارف پیچیده و اسرار آفرینش، براى نظام بخشیدن به اندیشه و خرد، و جهت دادن به رفتار و گرایش‏ها مى‏باشد. گاه معارف غیر محسوس و مجرّد، در قالب داستان‏هاى حسّ برانگیز و تجربه‏هاى عینى گذشتگان، پلى مناسب براى فهم و درک مى‏یابند و از این رو قرآن در قالب تشبیه، تمثیل، قصه‏اى حقیقى و ماجراهاى اقوام و ملل به جهت‏دهى فکرى و تربیت شناختى اقدام نموده است. اینچنین است که هر نکته‏اى که در مسیر هدایت و فهم دینى لازم بوده است در قالب‏هاى قصص قرآنى تبیین و تشریح شده است. "لقد کان فى قصصهم عبرةٌ لاولى الالباب ما کان حدیثاً یفترى و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شى و هدى و رحمةً لقوم یؤمنون".1 علامه طباطبایى "ره" "تفصیل کل شى" را بیان و تمیز هر چیزى مى‏شمارد که مردم براى سعادت دنیا و آخرت خویش بدان نیاز دارند.2 بیشترین تأکید قصه‏هاى قرآن در اهداف معرفتى تبیین سردّین و حاملان آن یعنى انبیاء، و حمایت از آنان و ترسیم خطوطِ کلّى معارف دین و راز بنهفته در دستورات شریعت بوده است.
ب) اهداف اجتماعى - تاریخى
اسلام یکى از اجتماعى‏ترین ادیان و مکاتب مى‏باشد. قرآن به مقوله‏هاى اجتماعى از قبیل آداب روابط جمعى، رمز و راز پیروزى یا شکست ملّت‏ها و تحلیل سنن و رسوم گروه‏هاى اجتماعى، اقوام برتر و نمونه، چرایى نعمت یا نقمت الهى، در قالب هایى متنوع، از جمله قصص قرآنى پرداخته است و همه اینها را فرا راه بشریّت مى‏نهد تا برنامه زندگى آینده خویش را به درستى تشخیص دهند و ترسیم نمایند. قرآن تاریخ پیامبران، امت و شاهان را به صورت تابلوهایى زنده و متحرّک در ضمن داستانهاى خویش باز سازى مى‏کند، به گونه‏اى که وقایع تاریخى به شکل وقایع حال حاضر نمود مى‏یابد و بسیارى اوقات با فعل (اَلَم‏تر) مردم را به مشاهده حوادث تاریخى و درس گرفتن از آنها ترغیب مى‏نماید. امام على علیه السلام به فرزند خویش مى‏نویسد: اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه نما... و در دیار و آثار باستانى آنان گردش کن و بنگر که چه کردند، از کجا به کجا شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند... پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده‏اند، نزیسته‏ام، امّا در کارهایشان نگریسته‏م و در سرگذشت‏هاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده‏ام تا چون یکى از ایشان گردیده‏ام، بلکه با آگاهى که از کارشان به دست آورده‏ام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده‏ام. پس از آنچه - دیدم - روشن را تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و براى تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم، و از میان همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم.3
ج) اهداف اخلاقى - تربیتى
اخلاق عبارت از ملکات نفسانى و حالات روحى - روانى است که باعث مى‏شود، فعالیتهاى آدمى - چه زشت یا زیبا - به آسانى از نفس متخّلق به آن اخلاق صادر شود.4 یکى از بهترین ادّله ضرورت بعثت انبیاء علیهم السلام، سامان بخشیدن به نابسامانى‏هاى اخلاقى است تا انسانهاى بد آموخته را به انسانهایى سالم و فرزانه تربیت کند. قرآن کریم، مجموعه‏اى متنوع و کامل در قالب‏هاى گوناگون از مفاهیم اخلاقى - تربیتى براى هدایت و کمال بخشى به آدمى است. قالب داستانى در عین جذّابیت و ترسیم گرى، الگوهاى فراوانى را در مباحث مختلف اخلاقى ارائه مى‏کند و به صورت عینى و تجربى، انسانِ مؤمنِ به خویش را در معرضِ رویدادهاى گذشتگان قرار مى‏دهد تا باور کند و متحوّل شود. اینک برخى از این اهداف را یادآور مى‏شویم.
1 - معرفى الگوها:
تربیت مُدلى، یکى از بهترین شیوه‏هاى رایج در تعلیم و تربیت مى‏باشد. در این شیوه با ارائه یک الگو و مدل کامل در عرصه‏هاى گوناگون زندگى مخاطبان را به تطبیق شرائط خویش با آن الگو و نمونه بردارى از آن رفتار معیار فرا مى‏خوانند. قرآن کریم، پیامبران الهى را بطور اعمّ و پیامبر اسلام (ص) و نیز حضرت ابراهیم (ع) را بطور اخصّ، الگوهاى کامل انسانى به منظور جهت گرفتن دیگران، معرّفى مى‏نماید: "لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر".5 "قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه".6 "لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر".7
2 - معرفى ویژگى‏هاى ممتاز انسانى
قرآن در قالب داستان‏هاى خویش از صفات ممتاز مردان و زنان پاک نهاد و بویژه انبیا گفتگو مى‏کند و بدین ترتیب پلکّان ترّقى و راه رشد را در فضایى زیبا و خیال‏انگیز، در برابر دیدگان مخاطبانِ خویش مى‏نهد. برخى از این ویژگى‏ها، مشترک افراد بسیارى است و برخى ویژه افراد خاصّى. "کان الناس امّة واحدة فعث الله النبییّن مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ...8" "رسلاً مبشرین و منذرین لئلاّ یکون للناس على الله حجة بعد الرسل"9 "فبما رحمةٍ من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک"10 "لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم".11 "و ان من شیعته لابراهیم. اذا جاء ربه بقلب سلیم".12 "و اذکر فى الکتاب ابراهیم انه کان صدیقاً نبیاً"13 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً"14 "انى لکم رسول امین"15
3 - تربیت آدمى و باورداشت غیب و مصادیق آن
انسان مادّى در مسیر توجّه به خداوند و حرکت بسوى او یقین و باور تردیدناپذیر و تجربه شده به غیب، ملکوت، حقایق معنوى فرشتگان، قدرتها و حرکت‏هاى غیبى برایش تعیین کننده است. او با این باورداشت است که مى‏تواند در پیچیدگى‏ها و چالش‏هاى زندگى اعتماد و توکّل به خداوند و وعده‏هاى او نماید و تعبّد به اوامر و نواهى او پیدا کند و در مسیر اهدافِ دین حرکت کند. داستان‏هاى قرآن، در لابلاى ماجراهاى خویش این ساحت از نیاز بشر را نیز تغذیه مى‏کنند. "الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و ممّا رزقنا هم ینفقون"16 ]در تبیین و تأکید به اصلِ مفهوم غیب[ "قال الذى عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک فلّما رآه مستّقراً عنده قال هذا من فضل ربّى".17 "هل أتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین".18 ]در بیان فرشتگان بعنوان موجودات غیبى[ "و کذلک نُرى ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین".19 ]در بیان جایگاه‏هاى غیبى[ "قال هى عصاى أتوکّاُ علیها و أهشُّ بما على غنمى" ولى فیها مآرب أخرى قال ألقها یا موسى فالقاها فاذاهى حیة تسعى قال خذها و لا تخف سنعیدها سیرتها الاولى و اضُمم یدک الى جناحک تخرُج بیضاء من غیر سوء آیةً اخرى لنریک من آیاتنا الکبرى"20 ]در بیان قدرت‏هاى غیبى و غیر مادّى[. "انه لقرآن کریم. فى کتابٍ مکنون. لایمسّه الاّ المطّهرون" 21 ]در بیان مراحل و مقامات غیر مادى و غیبى [
4 - معرفى ابلیس و شیطان به عنوان عامل تعیین کننده در انحراف آدمى
شیطان از جمله دشمنانِ هدایت و کمال یابى آدمى است، که از لحظه اوّل خلقت آدم در پیامبران و پیروان ایشان طمع نموده با شگردهاى گوناگون سعى در اغواى ایشان دارد. قرآن در ضمن داستان‏هاى خویش در پى نشان دادن لغزشگاه‏ها و زمینه‏هاى انحراف آدمى است و روشهاى مواجهه بایسته انسانِ مؤمن و رهیدن از کمند شیطان را آموزش مى‏دهد. "یا بنى آدم لا یفتننکّم الشیطان کما اخَرج ابویکم من الجنّه"22 "قال یا ابلیس مامنعک ان تسجد لما خلقت بیدى أستکبرت ام کنت من العالین. قال انا خیرٌ منه خلتنى من نار و خلقته من طین".23 "رب بما أغوتینى لازینن لّهم فى الأرض و لاغوینَّهم اجمین".24 "فانساه الشیطان ذکر ربِّه فلبَثَ فى السجن بضعَ سنینَ".25 "ألم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین".26 "هل أنبَّئکم على من تنزّل الشیاطین. تنزّل على کلّ أفّاک أثیم".27
5 - عبرت آموختن از حوادث گذشته و سرگذشت امت‏هاى پیشین
قصه‏هاى قرآنى، سرگذشت گذشتگان را پیش روى بشر مى‏نهد تا بوسیله آن فرجام و سرنوشت خویش را رقم زنند. این جمله مشهور که "تاریخ تکرار مى‏شود" زمینه‏اى است تا در سخنان، رفتارها، فراز و فرودها، سر برکشیدن‏ها و سر فرود آوردهان‏ها و اسباب رشد و انحطاط تمدن‏هاى پیشین، کنکاش و تدبّر نموده، بتوانند رمز بقاى مادّى و معنوى خویش را بیابند. قرآن اصرار دارد با توجّه کردن و تأمل در رویدادهاى گذشتگان و سیر آفاقى (مکانى و زمانى) به عبرت اندوزى براى شکل دادن صحیح به زندگى خویش بپردازیم. اینکه در بیش از 30 سوره قرآن و افزون بر 130 مرتبه نام موسى علیه السلام و ماجراى قوم بنى اسرائیل مطرح مى‏شود، نشان از تناسب‏هاى بیشمارى میان قوم موسى (ع) و امتّ اسلامى در اعصار گوناگون دارد و ماجراى آنان دستمایه ارزنده‏اى است براى عملِ دیگران. "أفلم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة اللذین من قبلهم".28 "قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین".29 "فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذّبین".30 "لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى الالباب".31 "قال على علیه السلام: عباد الله انّ الدهر یجرى بالباقین کجریه بالماضین".32 "قال علیه السلام: (در نامه به حارث همدانى) و اعتبر بما مضى من الدنیا، فانَّ بعضها، یشبه بعضاً و آخِرَها لاحقٌ باولّها".33 "فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیةً"34.
6 - تقویت و آرامش بخشى به پیامبر (ص) و امید آفرینى در مؤمنان:
در قصص قرآن تأکید بسیارى بر پیروزى نهایى حق و حق جریان و نابودى سپاه کفر و شرک و نهادهاى باطل شده است. در نقل قول‏هاى قرآن نسبت به اقوام گذشته مى‏بینم که سرانجام، پیامبران و پیروان ایشان در مصاف باستم پیشگان پیروزى را به چنگ مى‏آورند. این براى تبیین پیروزمندى حق در گستره تاریخ، و نشان دادن صدق بودن وعده‏هاى الهى و همچنین تقویت روحىِ پیامبر (ص) و اطمینان بخشیدن به پیروان او به منظور جدّ و جهد بیشتر در مسیر دین بوده است و از سوى دیگر جنگ روانى بر علیه مشرکان. "فأنجیناه (نوح) و أصحاب السفینة و جعلناها آیةً للعالمین".35 "فما کان جواب قومه (ابراهیم) إلاّ ان قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنجاه الله من النار انّ فى ذلک لقوم یؤمنون".36 "فکلاً اخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا علیه حاصباً و منهم من أغرقنا و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون".37 "و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذّله فاتقوا الله تعلکم تشکرون".38 "و ما جعله الله الاّ بشرى و لتطمن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم."39 "و کلا نقصّ علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک"40 "ثم نفذجى رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقاً علینا نفذج المؤمنین".41
7 - امداد رسانى خداوند به بندگان شایسته و گره گشایى‏هاى ویژه الهى
این حقیقت که لطف ویژه پروردگار شامل حال بندگان شایسته‏اش مى‏شود و آنان را در بحران‏ها و سختى‏ها یارى مى‏رساند، بهترین زمینه براى دین باورى و دلدادگى به گوهرهاى معرفتى دین مى‏شود و به تدریج روندهاى درونى و بیرونى فرد و جامعه را اصلاح مى‏کند. براى اینکه چنین اتفاقى بیفتد و دلها نرم و جانها مشتاق و رفتارها تصحیح شود، قصص قرآنى، تابلوى دلپذیر از دست‏گیرى‏هاى خداوند نسبت به بندگان شایسته‏اش در لحظه‏هاى التهاب و سختى (سّراء و ضّراء) تصویر مى‏کند: - نداى یونس در شکم ماهى و نجات او - ارتباط یوسف در چاه و زندان با خداى خویش - بشارت حمل عیسى به مریم بدون وجود همسرى - درمان نابارورى همسر زکّریا - حمایت خداوند از موسى و شکافته شدن دریا - نابودى سپاه ابراهه - نجات ابراهیم و برد و سلام شدن آتش براى او - نجات نوح و همراهانش در طوفان بى سابقه - نجات پیامبر اسلام (ص) از توطئه قریش در لیلة المبیت. "و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً".42
8 - ارائه ارزشهاى کلیدى اخلاقى
از جمله مهم‏ترین ویژگى‏هاى تأثیر گذار در موفقیت آدمى در بُحران‏ها و رسیدن به یک تصمیم منطقى و مناسب، کنترلِ هیجانات و صبر و استوارى روحى و روانى است. کم نیستند کسانى که در کشاکش ناملایمات و طوفان حوادث، عنانِ اختیار از کف داده و از مدیریت بحران دست شسته و نا امیدى و اضطراب آنها را به روزمرّگى و تسلیم کشانده است! قرآن در قالب داستانهاى خویش بر اهمیت استقامت بر اهداف و آرمانها و هدایت خردمندانه ماجراها به عنوان یک ارزش اخلاقى و نیز دیگر ارزشهاى اخلاقى تاکید مى‏کند. "فصبر جمیل و الله المستعان على ما تصفون"43 "فصبر جمیل عسى الله ان یأتینى بهم جمعیاً"44 "یا بنّى اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و اخیه و لا تایئسوا من روح الله انه لاییأس من روح الله الا القوم الکافرون"45 "ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه و لمّا یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستّهم السّراء و الضّراء و زلزلوا حتى یقول الرسول و الذین آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قریب"46 "فلما فصل طالوت بالجنود قال إن الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منى و من لم یطعمه فانّه منى الامن اغترف غرفةً بیده فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم فلّما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنودهِ قال الذین یظّنون انّهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلَبت فئةً کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین. و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنّا أفرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین".47 "و لقد کذّبت رسل من قبلک فصبروا على ماکذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا..."48 "و أمر أهلک بالصلوة و اصطبر علیها لانسألک رزقاً نحن ذفرزقک و العاقبة للتقوى".49 گرچه دیگر فضیلت‏هاى اخلاقى همچون سکینه (آرامش)، تقوى، وفا، صدق، حق گویى و باطل ستیزى، دفاع از محرومان و ستمدیدگان، توکّل، راز و نیاز با خداوند و... نیز در قالب زیبایى داستان‏هاى قرآن به خوبى پردازش شده، و ارزشمندى آنها، روشهاى بدست آوردن آن فضیلت‏ها، آثار، پى آمدها و پاداش‏هاى آنها تبیین گشته است.
9 - ترسیم اصل آزمایش امت‏ها با سختى‏ها
هر پیامبرى که مبعوث شد و هر جامعه‏اى که سر بر آورد، خداوند ایشان را با مشکلاتى آزمود. امّت‏ها اگر توانستند در امتحان الهى همراه با پیامبرشان، بر سر پیمان الهى خویش استوار بمانند و راه ایمانى خویش را ادامه دهند، به فلاح رسیدند و سر فراز شدند و اگر در این امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم گشته و سر شکسته گردیدند و از رستگارى دنیا و آخرت محروم ماندند. آزمون سختى‏ها براى همه امت‏ها بوده است و سنّت تخلف‏ناپذیر الهى به شمار مى‏آید. بخش قصص قرآنى راز سر فرازى در این آزمون‏ها و یا سر شکستگى را ارائه مى‏کند و آدمى را با اَسرار سعادتمندى آشنا مى‏کند و حکمت‏هاى این سنّت فراگیر را روشن مى‏نماید. "و لقد ارسلنا الى أمم من قبلک فاخذنا هم بالبأسأء و الضّراء لعلّهم یتضّرعوّن".50 "و اذ اتبلى ابراهیمَ رَبَّه بکلمات فأتمّهن قال انّى جاعلک للناس اماماً"51 "و ظنّ داود انما فتنّاه فاستغفر ربَّه و خر راکعاً و اناب".52 "و لقد فتنا سلیمان و القینا على کرسیّه جسداً ثمّ اناب".53 "قد فتنّا قومک من بعدک و أظلّهم السامرىّ"54 "انّا مرسلوا الناقة فتنةً لهم فارتقبهم و اصطبر".55 "و فتناک فتوناً فلبثت سنین فى اهل مدین ثم جئت على قدر یا موسى"56 "و لیتبلى الله ما فى صدورکم و لیمحصّ ما فى قلوبکم و الله علیم بذات الصدور".57
10 - ارائه اصول و شیوه‏هاى تبلیغ
قرآن کتاب یادآورى و بصیرت آفرینى است و پیامبران مدِکّر و مبلّغ دین هستند. بیشترین رسالت انبیاء الهى در زمینه تحقق همین یادآورى و ابلاغ حقایق معنوى به فرزندان بشر بوده است. آیات قرآن و بویژه داستان‏هاى قرآنى دورنماى شیوه‏هاى تبلغى مؤثر و روشهاى کارآمد براى این رسالت است. چگونگى مواجهه سازنده با مردم و به کار گرفتن راهکار و فنونى که موعظه با اقشار و اصنافِ گوناگون را ثمر بخش نماید و سیر معنوى آنها را سرعت بخشد، در لابلاى آیات و قصص قرآن بخوبى نمایان است و درسِ تربیتى بزرگى براى مربیان و مبلعّان دین در عصر حاضر مى‏باشد. "اُدع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسَن"58 علامه طباطبایى در ذیل این آیه شریفه مى‏فرماید: "موعظه عبارت است از بیانى که نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقّت آورد. از اینکه موعظه را به قید حسنه مقیّد فرمود، فهمیده مى‏شود که موعظه غیر حسنه نیز وجود دارد. بنابراین موعظه حسنه، موعظه‏اى است که از جهت تأثیر نیکوى آن در احیاء حق مورد نظر است. و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مى‏کند متّعظ باشد و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول افتد و رقّت قلب شنونده را در پى داشته باشد.59" از جمله سر فصل هایى که در این بخش قابل بررسى است، پیام‏هاى اصلى در دعوت‏هاى تبلیغى پیامبران است. برخى از گوهرها و پیام‏هاى بنیادین در تبلیغ سفراء الهى که در ضمن قصص قرآنى قابل استناد است، به ترتیب زیر مى‏باشد: الف( دعوت به آزادى هدفمند: "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشهَدوا بانّا مسلمون".60 ب( دعوت به پرهیزگارى و ورع: "اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون. انى لکم رسول امین" 61 "کذبّت عاد المرسلین. اذ قال لهم اخوهم هود الاتتقون"62 ج( دعوت به تعلیم و تزکیه: "ربّنا و ابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم".63 د( نوید و هشدار نسبت به رفتارهاى ارزشى و ضد ارزشى مردم: "یا ایها النبى انا ارسلناک شاهداً و مبشرّاً و نذیراً و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً".64 ه( دعوت به پرستش و محبت خداوند: "یا ایها الناس اُعبدوا ربّکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم لعَلکم تتقّون".65 "قل إن کان آباءکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احبَّ الیکم من الله و رسوله و جهادٍ فى سبیله فتربّصوا حتى یأتى الله بامره و الله لایهدى القوم الفاسقین".66 و( دعوت به برپا داشتن قسط و عدل: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینّات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس..."67 ز( دعوت به گوهرهاى سه گانه دین: توحید، نبوت، معاد: "و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ نوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون".68 "و ما قدرو الله حقّ قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشرٍ من شىٍ..."69 "أفحسبتم انّا خلقناکم عئباً و انکم الینا لا ترجعون"70
شیوه‏هاى کارآمدى تبلیغى
از جمله سر فصل‏هاى دیگر در داستان‏هاى تبلیغى پیامبران در قرآن، شیوه‏هاى کارآمدى تبلیغ است. بى تردید پیامبران در جوامعى تاریک، خرافى، پر از جهل، آمیخته با فساد و برخوردار از ستم ظهور کردند و توانستند از میان چنین مردمى انسانهایى خدا باور، حق جو، شایسته و با شخصیت تربیت کنند! این اتفاق نیفتاد مگر به سخت گوش‏هاى پیامبران و بهره‏گیرى از باریک‏ترین نکته‏ها در روان‏شناسى تبلیغ و البته به هدایت و امداد الهى، برخى از شیوه‏هاى مؤثر تبلیغى را که در داستان‏هاى قرآنى نمود یافته است، اشاره مى‏کنیم:
الف) استفاده از روش پرسش و پاسخ، و ضرورت پاسخگویى سریع به شبهات و اشکالات مخاطبان.
"یسئلونک عن الاهلّة قل..."71 "یسئلونک ماذا ینفقون قل..."72 "یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل..."73 "یسئلونک عن الخمر و المسیر قل...و..."74 "یسئلونک عن الیتامى قل..."75 "یسئلونک عن المحیض قل..."76
ب) استفاده از روش مقایسه‏اى:
ارتباط میان مفاهیم در نقش پذیرى و فهم کامل، سهم زیادى دارد. یکى از ابعاد بلاغت قرآن و معجزه بودن آن به همین نکته مربوط است. هرگاه ذهن آدمى موفق شود که میان چند مفهوم رابطه‏اى را کشف کند، از یک سو احساس نشاط و خلاقیّت مى‏کند و از سوى دیگر ذهنِ فرد از این ارتباط منطقى به مفهومى جدید منتقل مى‏شود و از آنجا که خود آن را کشف کرده، بهتر پذیرفته مى‏شود و ماندگارى و ثمر بخشى تربیتى بیشترى پیدا مى‏کند. در این میان مفاهیم مخالف و نیز مشابه سهم بیشترى را در ایجاد زنجیره ارتباطى بین مفاهیم و فهمِ همه جانبه آنها ایفا مى‏کنند. از باب نمونه درک هر یک از دو مفهوم سپیدى و سیاهى، دانایى و نادانى، حق و باطل، ایمان و کفر، نور و ظلمت و... در کنار یکدیگر میسّر خواهد بود، در واقع هر مفهوم در کنار ضدّش دو بار توجه و تأکید مى‏شود. در داستان‏هاى قرآنى براى تأثیر گذارى بیشتر از این شیوه در بیانات انبیاء استفاده شده است. "مثل الفریقین کالأعمى و الأصمّ و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً أفلا تذکّرون".77 "هل یستوى الأعمى و البصیر أم هل تستوى الظلمات و النور"78 (به پیامبر توصیه مى‏شود که به مشرکانى که پرستش بت را با پرستش خداوند در یک ردیف قرار داده‏اند، چنین بگوید.( "یا صاحبى السجن أرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القّهار".79 "لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله باموالهم و انفسهم"80 "قل لا یستوى الخبیث و الطیّب ولو اعجَبک کثرة الخبیث".81 "قل نارجّهنم اشدّ حرّاً لو کانوا یفقهون".82 (به پیامبر توصیه مى‏شود به کسانى که گرما را بهانه‏اى براى عدم شرکت در جهاد قرار داده‏اند، چنین بگوید(.
ج) استفاده از روش پرسشگرى
یکى از روشهاى کارآمدى که قرآن در آیات گوناگون و همچنین قصه‏هاى خویش براى متقاعد سازى و ایجاد حالت پذیرش درونى و تحول در مخاطبان، از آن بهره مى‏گیرد، روش پرسشگرى است. در این روش با پرسش‏هایى صریح فرد را به وجدان و فطرتِ سلیم خودش ارجاع مى‏دهند و بى آنکه منتظر جواب حضورى او باشند، پاسخ درونى و خود انگیخته فرد، مقدمه تحول و همراهى را فراهم مى‏سازد. "أفلا ینظرون الى الابل کیف خلقت. و الى السماء کیف رفعت. والى الجبال کیف نصبت. والى الارض کیف سطحت. فذّکر انّما انت مذکّر"83 "هل یستوى الاعمى و البصیر ام هل تستوى الظلمات و النور"84 "یا صاحبى السجن أأربب متفرقون خیر ام الله الواحد القهّار"85 "قالت رسلهم أفى الله شکٌّ فاطر السموات و الارض"86
د) استفاده از روش جزئى نگرى در پیام‏هاى رفتارى
کلى گویى در تربیت، آسیبى است جدى. با کلىّ گویى ابهام آفریده مى‏شود و هر کس بر اساس فهم شخصى به سراغ عرصه عمل مى‏رود و محصول چیزى خواهد بود کاملاً متفاوت از مقصود. قرآن در توصیه‏ها و ترسیم سازى خویش، تاکید بر نمایاندن هدف‏هاى رفتارى جزئى دارد، تا دورنماى عمل کاملاً تبیین شود و مخاطب بتواند مسیر خواسته شده را تشخیص دهد. در این صورت است که ابزارهاى تربیتى از جمله تبشیر و تنذیر (تشویق و تنبیه) مفید مى‏افتد و موجب افزایش رفتار مثبت یا کاهش رفتار مشخصِ منفى خواهد شد. یکى از وجوه بلاغ مبین در دعوتهاى انبیاء همین نکته مى‏باشد. "... رب العالمین. الذى خلقنى فهو یهدین و الذى هو یطعمنى و یسقین. و اذا مرضت فهو یشفین. و الذى یمیتنى ثم یحیین. و الذى اطمع ان یغفرلى خطیئتى یوم الدین".87 "یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجدٍ و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا"88 "قل أمر ربّى بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجدٍ و ادعوه مخلصین له الدین"89 "فما على الرسول الاّ البلاغ المبین"90
هـ) استفاده از روش مستند نمایى و متقاعد سازى
قرآن در بیانات خویش، هم خود را کتاب محکم و استوار و مستند معرفى مى‏کند و هم از مخاطبان مى‏خواهد که مطالب خویش را به دلیل و برهان مستند نمایند، تا پذیرفته شود. بر همین اساس بیانات پیامبران در قرآن همراه با ادّله، حکمت‏ها، مبانى و پشتوانه‏هاى عرفى و عقلى است تا با این توجیهات زمینه پذیرش قلبى و انگیزش رفتارى فراهم شود. "الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر"91 (علامه طبرسى در ذیل این آیه در تفسیر مجمع البیان مى‏گوید: احکام به معنى اتقان و استوار کردن است( "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً. یصلح لکم اعمالکم".92 "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقوّن"93 "و علمنّاه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم".94 "قالت رسلهم أفى الله شک فاطر السموات و الارض یدعوکم لیغفرلکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الى أجلٍ مسمَّى"95 "فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً. یرسل السماء علیکم مدراراً. و یمددکم باموال و نبین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم انهاراً"96 "ام لکم سلطان مبین. فأتوا بکتابکم ان کنتم صادقین".97 (در این آیه پس از اینکه اظهارات کفر آلود مشرکان درباره ملائکه و خلقت آنها را نقل مى‏کند، مى‏گوید که اگر بر ادعاهاى خویش دلیلى آشکار دارید و راست مى‏گویید، سند خویش را ارائه کنید!!(
ز) استفاده از روش مناظره (مجادله)
علامه طباطبایى ذیل آیه شریفه "ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن"98 مى‏گوید: "جدال عبارت است از دلیلى که صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه که بر سر آن با ما نزاع مى‏کند، به کار رود، بدون آنکه خاصیت روشنگرى حق را داشته باشد. بلکه عبارت است از اینکه آنچه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند بگیریم و با همان مطلب، ادعاى وى را ردّ کنیم و... از اینکه موعظه را به قید حسنه و جدال را به أحسن مقیّد فرموده است، فهمیده مى‏شود که موعظه غیر حسنه و جدال غیر احسن نیز وجود دارد... جدال أحسن جدالى است که طرف مخاطب را به عناد و لجبازى نکشاند و مقدمات جاذبه را هر چند که خصم، راستش بپندارد، به کار نبندد و همچنین از بى عفّتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و به مقدمات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد. همچنین استفاده از اعتقادات مشترک نیز به عنوان یکى از نشانه‏هاى جدال احسن مى‏باشد". در روش مناظره (مجادله احسن) قرآن در ضمن داستان‏هاى انبیاء، آموزش مى‏دهد که بایستى مجادله را با دلایل قطعى و برهان روشن پشتیبانى نمود. پیامبران همواره ادعاى خویش بر توحید و حق پرستى را با دلیل قطعى همراه مى‏ساختند و از مخالفان مى‏خواستند که آنها اگر دلیلى بر خلاف دارند ارائه نمایند. علامه طباطبایى در این باره مى‏گوید: "جمله "هاتوا برهانکم هذا ذکر من معى و ذکر من قبلى"99 از قبیل منع با ذکر دلیل است و این منع با سند خود یکى از اصطلاحات فنِّ مناظره است و حاصل معناى آن، این است که شخصى از طرفِ مناظره خود که مدعى است، دلیل بخواهد و در ضمن بگوید: من از اینکه از تو دلیل مى‏خواهم به خاطر این است که خودم دلیلى بر خلاف ادعاى تو دارم.100" - امام صادق علیه السلام در شرح آیه 111 سوره بقره همین مطلب را تأکید مى‏کنند: قال الله تعالى "تلک أمانیّهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین" فجعل علم الصدق و الایمان بالبرهان و هل یؤتى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى احسن. 101 "ألم‏تر الى الذى حاجّ ابراهیم فى ربّه ان آتاه الله الملک اذ قال ابراهیمُ ربّى الذى یحیى و یمیت قال انا احیى و امیت قال ابراهیم فإنّ الله یأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر.102" "فلمّا جنَّ علیه اللیل رأى کوکباً قال هذا ربّى فلما أفل قال لا أحبّ الآفلین. فلما رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلما أفل قال لئن لم یهدنى ربّى لأکوننّ من القوم الظالمین. فلما رأى الشمس بازغةً قال هذا ربّى هذا أکبر فلّما افلت قال یا قوم انّى برى‏ء ممّا تشرکون. انّى و جهّت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین. و حاجّه قومَه قال أتحاجوّنى فى الله و قد هدانِ...103"
ح) استفاده از روش مشورت براى رسیدن به فهم جمعى و همه جانبه پرورش شخصیت‏ها.
"و شاورهم فى الأمر فاذا عزَمت فتوکَّل على الله"104 "قالت یا ایّها الملأ أفتونى فى امرى ما کنتُ قاطعةً امراً حتى تشهدون"105
ط) استفاده از روش اولویت‏شناسى و پرهیز از ارائه پیام‏هاى متعددّ در تبلیغ
"قل انّما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکّروا..."106 "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم اَلّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله".107
ى) تأکید بر تنظیم محتواى تبلیغ با سطوح مخاطبان
از آنجا که در هر انتقال مفهوم و فرایند تبلیغ چهار عنصر به پیام رسان، پیام گیرنده، محتواى پیام و قالب پیام دخالت دارند، مى‏بایست محتواى پیام کاملاً با سطح فکرى (دغدغه‏ها، نیازها، علاقه‏ها، توانایى‏ها، قدرت فهم و واژگان ارتباطى) مخاطب (گیرنده پیام) متناسب باشد. والاّ بهترین پیام‏ها نیز نمى‏توانند به فهم و ارتباط فعال و پایدار بینجامد. قرآن در قالب پیام هایى که در قصص، منتقل نموده است به این نکته مهم نیز توجه کرده است. "و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه لیبّین لهم".108 "انا انزلناه قرآناً عرّبیاً لعلکم تعقلون".109 "ثمّ أرسلنا رسلنا تترى".110 (تترى به معنى فرستادن یکى پس از دیگرى که اشاره به سنّت پیشبرد تدریجى بشر در مسیر تکامل مى‏باشد). "و لقد یسرّنا القرآن للذکر".111 علامه طباطبایى ذیل این آیه در تفسیر المیزان مى‏نویسد: آسان کردن قرآن براى ذکر، این است که آنرا طورى به شنونده القا کند و با عباراتى در آورد که فهم مقاصدش براى عامه و خاصه و براى فهم‏هاى ساده و عمیق آسان گردد و هر یک به قدر فهم خود چیزى از آن بفهمند. "فانما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون"112 - امام صادق (ع) در توضیح آیه‏هاى 20 و 21 سوره ذاریات "و فى الارض آیات للموقنین و فى انفسکم افلا تبصرون" درباره نشانه‏هاى قدرت خداوند که در خود انسان وجود دارد، به مخاطب چنین مى‏فرماید: "خداوند تو را شنوا و بینا آفریده است که هم خشم مى‏کنى و هم خشنود و راضى مى‏شوى، هم گرسنه مى‏شوى و هم سیر مى‏شوى و اینها همه از نشانه‏هاى پروردگار است".113 مشاهده مى‏کنیم با آنکه نشانه‏هاى فراوانى در خلقت آدمى بر قدرت خداوند وجود دارد، امام با توجه به سطح مخاطب به موارد بسیار ساده‏اى اشاره مى‏کنند. "الامام الهادى علیه السلام: فى جواب ابن السکّیت عن علّة بعث موسى بالعصاویده البضیاء و آلة السحر و بعث عیسى بآلة الطب و بعث محمد صلى الله علیه و آله و على جمیع الانبیاء بالکلام و الخطب -: ان الله لما بعث موسى علیه السلام کان الغالب على اهل عصره السحر فأتاهم من عند الله بمالم یکن فى وسعهم مثلُه، و ما ابطل به سحرهم و اثبت به الحجة علیهم. و ان الله بعثَ عیسى (ع) فى وقت قد ظهرت فیه الزمانات و احتاج الناس الى الطّب، فاتا هم من عند الله بمالم یکن عند هم مثله، و بما أحیالهم الموتى، و أبرأ الاکمه و الابرص باذن الله، و اثبت به الحجة علیهم، و ان الله بعث محمداً (ص) فى وقت کان الغالب على اهل عصره الخطب و الکلام - و اظنّه قال: الشعر - فأتاهم من عند الله من مواعظه و حکمه ما ابطل به قولَهم و اثبت به الحجة علیهم."114
آسیب‏شناسى عرصه تبلیغ
از جمله دستاوردهاى دیگر داستان‏هاى قرآن که به عرصه تبلیغ در بیانات پیامبران مربوط مى‏شود، آسیب‏شناسى عرصه تبلیغ است. آسیب‏شناسى هر موضوع، فصل مهمى در تبیین دستاوردها و محافظت از نفوذ عوامل منفى در آن موضوع مى‏باشد. در لابلاى داستان‏هاى قرآن به مناسبت، گاه به آفت‏ها و آسیب‏هاى تبلیغ پرداخته شده، و هشدارهایى درباره این عوامل داده است. از جمله: - ناهمگونى کردار با گفتار: "یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبُرمقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون".115 "أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون".116 "عنه صلى الله علیه و آله و سلم لابن مسعود: یابن مسعود! لاتکونّن ممّن یهدى الناس الى الخیر و یأمرهم بالخیر و هو غافلٌ عنه، یقول الله تعالى (أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم) یابن مسعود! لا تکن ممّن یشدّد على الناس و هو یخفّف عن نفسه، یقول الله تعالى (لم تقولون مالا تفعلون). 117 - اجبار و اکراه نمودن دیگران در تن دادن به ارزشها: "فذکّر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. الاّ من تولّى و کفر".118 "و لو شأربک لآمن من فى الارض جمیعاً أفانت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین".119 - پنهان کارى حقایق: "ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک مایأکلون فى بطونهم الاّ النار و لا یکلّمهم الله یوم القیامة و لا یزکیّهم و لهم عذاب الیم". 120 "و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننّه للناس و لا تکتمونه فنبذوه ظهور وراء هم واشتروا به ثمناً قلیلاً فبئس ما یشترون".121 در خواست اجرت و مزد "(نوح) و ما اسألکم علیه من اجر اِن اجرى الاّ على ربّ العالمین". 122 "(هود) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".123 "(صالح) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".124 "(لوط) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".125 "(شعیب) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".126 "(پیامبر اسلام (ص)) قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخّذ الى ربّه سبیلاً".127 "(اهل البیت) انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً".128 "فإن تولیّتم فما سألتکم من اجرٍ ان اجرى على الله و امرت ان اکون من المسلمین".129 - پرداختن به مردم بدون پرداختن به خویشاوندان و نزدیکان: "و أنذر عشیرتک الاقربین" 130 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمراهلَه بالصلاة و الزکاة"131 "یا ایها النبى قل لأزواجک ان کنتنَّ تردنَ الحیوة الدنیا و زینتها فتعالَین اُمّتعکُنَّ و اسِّرحکُنَّ سراحاً جمیلاً".132 - تصور اینکه عامل اصلى در هدایت و تربیت محیط است. "و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأةَ فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنَّة و نجّنى من فرعون و عمله".133 "ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرأة نوح و لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شئیاً".134 "تخرج الحَّى من المِّیت و تُخرج المیتَّ من الحیّى و ترزقُ من تشاءُ بغیرِ حسابٍ".135 - دعوت به مطالب دروغ و غیر واقعى و تحریف شده: "و لا تقولوا لما تَصِف ألسنُتکم الکَذبَ هذا حلالٌ و هذا حرامٌ لِتَفتُروا على الله الکَذِب ان الذین یفترون على الله الکَذِبَ لا یُفلحون". 136 "و من اظلم ممن افترى على الله کذباً اولئک یعَرضون على ربّهم و یقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا على ربّهم الا لغته اللّه على الظالمین".137 - تندخویى و خشونت در برخورد به هنگام دعوت به معارف دین: "فبما رحمةٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فّظاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک".138 "اذهبا الى فرعون انه طغى و قولاً له قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر او یخشى".139 "و انکّ لَعلى خُلُقٍ عظیم".140
پی نوشت ها:
________________________________________
1 - یوسف 111. 2 - المیزان، ج 11، ص 308. 3 - نهج البلاغه، نامه 31. 4 - آیة ا... جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن ص 74. 5 - احزاب /21. 6 - ممتحنه /4. 7 - ممتحنه /6. 8 - بقره /213. 9 - نساء /165. 10 - آل عمران /159. 11 - توبه /128. 12 - صافّات /84. 13 - مریم /40. 14 - ص /82. 15 - شعراء /162. 16 - بقره /3. 17 - نمل /40. 18 - ذاریات /24. 19 - انعام /75. 20 - طه /17. 21 - واقعه /77-79. 22 - اعراف /37. 23 - ص /76. 24 - حجر /29. 25 - یوسف /42. 26 - یس /60. 27 - شعراء /221. 28 - غافر (مؤمن) /82. 29 - نحل /69. 30 - نحل /36. 31 - یوسف /111. 32 - نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه /156. 33 - همان، نامه 69. 34 - یونس /92. 35 - عنکبوت /14. 36 - عنکبوت /24. 37 - عنکبوت /40. 38 - آل عمران /123. 39 - آل عمران /125. 40 - هود /120. 41 - یونس /103. 42 - نساء /69. 43 - یوسف /18. 44 - یوسف /83. 45 - یوسف /87. 46 - بقره /214. 47 - بقره /249. 48 - انعام /43. 49 - طه /132. 50 - انعام /42. 51 - بقره /124. 52 - ص /24. 53 - ص /34. 54 - طه /85. 55 - قمر /27. 56 - طه /40. 57 - آل عمران /154. 58 - نحل /125. 59 - المیزان ج، ص. 60 - آل عمران /64. 61 - شعراء 105 و 106. 62 - شعراء 123 و 124 و نیز همین مضمون در شعراء 144-142 و شعراء 162-160 و شعراء 179-176. 63 - بقره 129 و نیز ر. ک به جمعه 2، بقره 151. 64 - احزاب 45 و 46 و نیز سبا 28، نساء 165 و... 65 - بقره 21. 66 - توبه /24. 67 - حدید /25. 68 - انبیاء /25. 69 - انعام /91. 70 - مؤمنون /115. 71 - بقره /179. 72 - بقره /215. 73 - بقره /217. 74 - بقره /219. 75 - بقره /220. 76 - بقره /222. 77 - هود /24. 78 - رعد /16. 79 - یوسف /39. 80 - نساء /95. 81 - مائده /99. 82 - توبه /81. 83 - غاشیه /19. 84 - رعد /16. 85 - یوسف /29. 86 - ابراهیم /10. 87 - شعراء 77-82. 88 - اعراف /31. 89 - اعراف /29. 90 - نحل /35. 91 - هود /1. 92 - احزاب /70. 93 - بقره /183. 94 - انبیاء /80. 95 - ابراهیم /10. 96 - نوح /10. 97 - صافات /156. 98 - نحل /125. 99 - انبیاء /24. 100 - المیزان ج 14 ص 274. 101 - بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 2، ص 125. 102 - بقره /258. 103 - انعام /75. 104 - آل عمران /159. 105 - نحل /31. 106 - سبأ /46. 107 - آل عمران /64. 108 - ابراهیم /4. 109 - یوسف /2. 110 - مؤمنون /44. 111 - قمر /17. 112 - دخان /58. 113 - تفسیر مجمع البیان ذیل ذاریات 20 و 21. 114 - کافى، کلینى ج 1 ص 24. 115 - صف /2. 116 - بقره /44. 117 - مکارم الاخلاق، حسن بن على فضل طبرسى، جلد 2، ص 360. 118 - غاشیه /21. 119 - یونس /99. 120 - بقره /174. 121 - آل عمران /187. 122 - شعراء /109. 123 - شعراء /127. 124 - شعراء /145. 125 - شعراء /164. 126 - شعراء /180. 127 - فرقان /57. 128 - انسان /9. 129 - یونس /72. 130 - شعراء /214. 131 - مریم 55 و 54. 132 - احزاب /28. 133 - تحریم /11. 134 - تحریم /10. 135 - آل عمران /27. 136 - نحل /116. 137 - هود /18. 138 - آل عمران /159. 139 - طه /43. 140 - قلم /4.
 

تبلیغات