اهداف تربیتى در قصّههاى قرآن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نزدیک به یک سوم آیات قرآن مربوط به حوادث و داستانهاى پیشینیان (اقوام و ملل قبل از اسلام) و نیز ماجراهاى عهد نزول مىباشد. گرچه ترسیم جهان آخرت نیز در قالب داستان ارائه شده است. تأکید قرآن بر استفاده از قالب داستانى و مفاهیم بلندى که در این شکل به پیروان خویش ارائه مىکند از یک سو و اهمیت روز افزون توجه به ادبیات هنرى در دوران ما از سوى دیگر، زمینه شایستهاى را براى تدّبر در غرض خداوند از به کارگیرى این قالب و کارآمدىهاى آن، فراهم مىکند. قصص قرآن همه جانبه، ژرف و پُر نکتهاند و در آنها اهداف والایى نهفته است. گرچه قالب داستانى، خود جاذبه آفرین و دلکش است، اما قرآن به منظور انتقال پیامها و ارائه مفهومهایى از این قالب استفاده کرده است. در واقع قرآن قصّه را در خدمت اهداف دینى و ترویج معارف حقّ قرار داده است. قرآن سه هدف کلّى از بیان قصهها داشته است.
الف) اهداف شناختى - معرفتى
دین به عنوان منشورى فرهنگى، متکّفل تبیین حقایق و توضیح معارف پیچیده و اسرار آفرینش، براى نظام بخشیدن به اندیشه و خرد، و جهت دادن به رفتار و گرایشها مىباشد. گاه معارف غیر محسوس و مجرّد، در قالب داستانهاى حسّ برانگیز و تجربههاى عینى گذشتگان، پلى مناسب براى فهم و درک مىیابند و از این رو قرآن در قالب تشبیه، تمثیل، قصهاى حقیقى و ماجراهاى اقوام و ملل به جهتدهى فکرى و تربیت شناختى اقدام نموده است. اینچنین است که هر نکتهاى که در مسیر هدایت و فهم دینى لازم بوده است در قالبهاى قصص قرآنى تبیین و تشریح شده است. "لقد کان فى قصصهم عبرةٌ لاولى الالباب ما کان حدیثاً یفترى و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شى و هدى و رحمةً لقوم یؤمنون".1 علامه طباطبایى "ره" "تفصیل کل شى" را بیان و تمیز هر چیزى مىشمارد که مردم براى سعادت دنیا و آخرت خویش بدان نیاز دارند.2 بیشترین تأکید قصههاى قرآن در اهداف معرفتى تبیین سردّین و حاملان آن یعنى انبیاء، و حمایت از آنان و ترسیم خطوطِ کلّى معارف دین و راز بنهفته در دستورات شریعت بوده است.
ب) اهداف اجتماعى - تاریخى
اسلام یکى از اجتماعىترین ادیان و مکاتب مىباشد. قرآن به مقولههاى اجتماعى از قبیل آداب روابط جمعى، رمز و راز پیروزى یا شکست ملّتها و تحلیل سنن و رسوم گروههاى اجتماعى، اقوام برتر و نمونه، چرایى نعمت یا نقمت الهى، در قالب هایى متنوع، از جمله قصص قرآنى پرداخته است و همه اینها را فرا راه بشریّت مىنهد تا برنامه زندگى آینده خویش را به درستى تشخیص دهند و ترسیم نمایند. قرآن تاریخ پیامبران، امت و شاهان را به صورت تابلوهایى زنده و متحرّک در ضمن داستانهاى خویش باز سازى مىکند، به گونهاى که وقایع تاریخى به شکل وقایع حال حاضر نمود مىیابد و بسیارى اوقات با فعل (اَلَمتر) مردم را به مشاهده حوادث تاریخى و درس گرفتن از آنها ترغیب مىنماید. امام على علیه السلام به فرزند خویش مىنویسد: اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه نما... و در دیار و آثار باستانى آنان گردش کن و بنگر که چه کردند، از کجا به کجا شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند... پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بودهاند، نزیستهام، امّا در کارهایشان نگریستهم و در سرگذشتهاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام تا چون یکى از ایشان گردیدهام، بلکه با آگاهى که از کارشان به دست آوردهام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر بردهام. پس از آنچه - دیدم - روشن را تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و براى تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم، و از میان همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم.3
ج) اهداف اخلاقى - تربیتى
اخلاق عبارت از ملکات نفسانى و حالات روحى - روانى است که باعث مىشود، فعالیتهاى آدمى - چه زشت یا زیبا - به آسانى از نفس متخّلق به آن اخلاق صادر شود.4 یکى از بهترین ادّله ضرورت بعثت انبیاء علیهم السلام، سامان بخشیدن به نابسامانىهاى اخلاقى است تا انسانهاى بد آموخته را به انسانهایى سالم و فرزانه تربیت کند. قرآن کریم، مجموعهاى متنوع و کامل در قالبهاى گوناگون از مفاهیم اخلاقى - تربیتى براى هدایت و کمال بخشى به آدمى است. قالب داستانى در عین جذّابیت و ترسیم گرى، الگوهاى فراوانى را در مباحث مختلف اخلاقى ارائه مىکند و به صورت عینى و تجربى، انسانِ مؤمنِ به خویش را در معرضِ رویدادهاى گذشتگان قرار مىدهد تا باور کند و متحوّل شود. اینک برخى از این اهداف را یادآور مىشویم.
1 - معرفى الگوها:
تربیت مُدلى، یکى از بهترین شیوههاى رایج در تعلیم و تربیت مىباشد. در این شیوه با ارائه یک الگو و مدل کامل در عرصههاى گوناگون زندگى مخاطبان را به تطبیق شرائط خویش با آن الگو و نمونه بردارى از آن رفتار معیار فرا مىخوانند. قرآن کریم، پیامبران الهى را بطور اعمّ و پیامبر اسلام (ص) و نیز حضرت ابراهیم (ع) را بطور اخصّ، الگوهاى کامل انسانى به منظور جهت گرفتن دیگران، معرّفى مىنماید: "لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر".5 "قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه".6 "لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر".7
2 - معرفى ویژگىهاى ممتاز انسانى
قرآن در قالب داستانهاى خویش از صفات ممتاز مردان و زنان پاک نهاد و بویژه انبیا گفتگو مىکند و بدین ترتیب پلکّان ترّقى و راه رشد را در فضایى زیبا و خیالانگیز، در برابر دیدگان مخاطبانِ خویش مىنهد. برخى از این ویژگىها، مشترک افراد بسیارى است و برخى ویژه افراد خاصّى. "کان الناس امّة واحدة فعث الله النبییّن مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ...8" "رسلاً مبشرین و منذرین لئلاّ یکون للناس على الله حجة بعد الرسل"9 "فبما رحمةٍ من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک"10 "لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم".11 "و ان من شیعته لابراهیم. اذا جاء ربه بقلب سلیم".12 "و اذکر فى الکتاب ابراهیم انه کان صدیقاً نبیاً"13 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً"14 "انى لکم رسول امین"15
3 - تربیت آدمى و باورداشت غیب و مصادیق آن
انسان مادّى در مسیر توجّه به خداوند و حرکت بسوى او یقین و باور تردیدناپذیر و تجربه شده به غیب، ملکوت، حقایق معنوى فرشتگان، قدرتها و حرکتهاى غیبى برایش تعیین کننده است. او با این باورداشت است که مىتواند در پیچیدگىها و چالشهاى زندگى اعتماد و توکّل به خداوند و وعدههاى او نماید و تعبّد به اوامر و نواهى او پیدا کند و در مسیر اهدافِ دین حرکت کند. داستانهاى قرآن، در لابلاى ماجراهاى خویش این ساحت از نیاز بشر را نیز تغذیه مىکنند. "الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و ممّا رزقنا هم ینفقون"16 ]در تبیین و تأکید به اصلِ مفهوم غیب[ "قال الذى عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک فلّما رآه مستّقراً عنده قال هذا من فضل ربّى".17 "هل أتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین".18 ]در بیان فرشتگان بعنوان موجودات غیبى[ "و کذلک نُرى ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین".19 ]در بیان جایگاههاى غیبى[ "قال هى عصاى أتوکّاُ علیها و أهشُّ بما على غنمى" ولى فیها مآرب أخرى قال ألقها یا موسى فالقاها فاذاهى حیة تسعى قال خذها و لا تخف سنعیدها سیرتها الاولى و اضُمم یدک الى جناحک تخرُج بیضاء من غیر سوء آیةً اخرى لنریک من آیاتنا الکبرى"20 ]در بیان قدرتهاى غیبى و غیر مادّى[. "انه لقرآن کریم. فى کتابٍ مکنون. لایمسّه الاّ المطّهرون" 21 ]در بیان مراحل و مقامات غیر مادى و غیبى [
4 - معرفى ابلیس و شیطان به عنوان عامل تعیین کننده در انحراف آدمى
شیطان از جمله دشمنانِ هدایت و کمال یابى آدمى است، که از لحظه اوّل خلقت آدم در پیامبران و پیروان ایشان طمع نموده با شگردهاى گوناگون سعى در اغواى ایشان دارد. قرآن در ضمن داستانهاى خویش در پى نشان دادن لغزشگاهها و زمینههاى انحراف آدمى است و روشهاى مواجهه بایسته انسانِ مؤمن و رهیدن از کمند شیطان را آموزش مىدهد. "یا بنى آدم لا یفتننکّم الشیطان کما اخَرج ابویکم من الجنّه"22 "قال یا ابلیس مامنعک ان تسجد لما خلقت بیدى أستکبرت ام کنت من العالین. قال انا خیرٌ منه خلتنى من نار و خلقته من طین".23 "رب بما أغوتینى لازینن لّهم فى الأرض و لاغوینَّهم اجمین".24 "فانساه الشیطان ذکر ربِّه فلبَثَ فى السجن بضعَ سنینَ".25 "ألم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین".26 "هل أنبَّئکم على من تنزّل الشیاطین. تنزّل على کلّ أفّاک أثیم".27
5 - عبرت آموختن از حوادث گذشته و سرگذشت امتهاى پیشین
قصههاى قرآنى، سرگذشت گذشتگان را پیش روى بشر مىنهد تا بوسیله آن فرجام و سرنوشت خویش را رقم زنند. این جمله مشهور که "تاریخ تکرار مىشود" زمینهاى است تا در سخنان، رفتارها، فراز و فرودها، سر برکشیدنها و سر فرود آوردهانها و اسباب رشد و انحطاط تمدنهاى پیشین، کنکاش و تدبّر نموده، بتوانند رمز بقاى مادّى و معنوى خویش را بیابند. قرآن اصرار دارد با توجّه کردن و تأمل در رویدادهاى گذشتگان و سیر آفاقى (مکانى و زمانى) به عبرت اندوزى براى شکل دادن صحیح به زندگى خویش بپردازیم. اینکه در بیش از 30 سوره قرآن و افزون بر 130 مرتبه نام موسى علیه السلام و ماجراى قوم بنى اسرائیل مطرح مىشود، نشان از تناسبهاى بیشمارى میان قوم موسى (ع) و امتّ اسلامى در اعصار گوناگون دارد و ماجراى آنان دستمایه ارزندهاى است براى عملِ دیگران. "أفلم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة اللذین من قبلهم".28 "قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین".29 "فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذّبین".30 "لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى الالباب".31 "قال على علیه السلام: عباد الله انّ الدهر یجرى بالباقین کجریه بالماضین".32 "قال علیه السلام: (در نامه به حارث همدانى) و اعتبر بما مضى من الدنیا، فانَّ بعضها، یشبه بعضاً و آخِرَها لاحقٌ باولّها".33 "فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیةً"34.
6 - تقویت و آرامش بخشى به پیامبر (ص) و امید آفرینى در مؤمنان:
در قصص قرآن تأکید بسیارى بر پیروزى نهایى حق و حق جریان و نابودى سپاه کفر و شرک و نهادهاى باطل شده است. در نقل قولهاى قرآن نسبت به اقوام گذشته مىبینم که سرانجام، پیامبران و پیروان ایشان در مصاف باستم پیشگان پیروزى را به چنگ مىآورند. این براى تبیین پیروزمندى حق در گستره تاریخ، و نشان دادن صدق بودن وعدههاى الهى و همچنین تقویت روحىِ پیامبر (ص) و اطمینان بخشیدن به پیروان او به منظور جدّ و جهد بیشتر در مسیر دین بوده است و از سوى دیگر جنگ روانى بر علیه مشرکان. "فأنجیناه (نوح) و أصحاب السفینة و جعلناها آیةً للعالمین".35 "فما کان جواب قومه (ابراهیم) إلاّ ان قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنجاه الله من النار انّ فى ذلک لقوم یؤمنون".36 "فکلاً اخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا علیه حاصباً و منهم من أغرقنا و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون".37 "و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذّله فاتقوا الله تعلکم تشکرون".38 "و ما جعله الله الاّ بشرى و لتطمن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم."39 "و کلا نقصّ علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک"40 "ثم نفذجى رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقاً علینا نفذج المؤمنین".41
7 - امداد رسانى خداوند به بندگان شایسته و گره گشایىهاى ویژه الهى
این حقیقت که لطف ویژه پروردگار شامل حال بندگان شایستهاش مىشود و آنان را در بحرانها و سختىها یارى مىرساند، بهترین زمینه براى دین باورى و دلدادگى به گوهرهاى معرفتى دین مىشود و به تدریج روندهاى درونى و بیرونى فرد و جامعه را اصلاح مىکند. براى اینکه چنین اتفاقى بیفتد و دلها نرم و جانها مشتاق و رفتارها تصحیح شود، قصص قرآنى، تابلوى دلپذیر از دستگیرىهاى خداوند نسبت به بندگان شایستهاش در لحظههاى التهاب و سختى (سّراء و ضّراء) تصویر مىکند: - نداى یونس در شکم ماهى و نجات او - ارتباط یوسف در چاه و زندان با خداى خویش - بشارت حمل عیسى به مریم بدون وجود همسرى - درمان نابارورى همسر زکّریا - حمایت خداوند از موسى و شکافته شدن دریا - نابودى سپاه ابراهه - نجات ابراهیم و برد و سلام شدن آتش براى او - نجات نوح و همراهانش در طوفان بى سابقه - نجات پیامبر اسلام (ص) از توطئه قریش در لیلة المبیت. "و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً".42
8 - ارائه ارزشهاى کلیدى اخلاقى
از جمله مهمترین ویژگىهاى تأثیر گذار در موفقیت آدمى در بُحرانها و رسیدن به یک تصمیم منطقى و مناسب، کنترلِ هیجانات و صبر و استوارى روحى و روانى است. کم نیستند کسانى که در کشاکش ناملایمات و طوفان حوادث، عنانِ اختیار از کف داده و از مدیریت بحران دست شسته و نا امیدى و اضطراب آنها را به روزمرّگى و تسلیم کشانده است! قرآن در قالب داستانهاى خویش بر اهمیت استقامت بر اهداف و آرمانها و هدایت خردمندانه ماجراها به عنوان یک ارزش اخلاقى و نیز دیگر ارزشهاى اخلاقى تاکید مىکند. "فصبر جمیل و الله المستعان على ما تصفون"43 "فصبر جمیل عسى الله ان یأتینى بهم جمعیاً"44 "یا بنّى اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و اخیه و لا تایئسوا من روح الله انه لاییأس من روح الله الا القوم الکافرون"45 "ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه و لمّا یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستّهم السّراء و الضّراء و زلزلوا حتى یقول الرسول و الذین آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قریب"46 "فلما فصل طالوت بالجنود قال إن الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منى و من لم یطعمه فانّه منى الامن اغترف غرفةً بیده فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم فلّما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنودهِ قال الذین یظّنون انّهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلَبت فئةً کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین. و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنّا أفرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین".47 "و لقد کذّبت رسل من قبلک فصبروا على ماکذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا..."48 "و أمر أهلک بالصلوة و اصطبر علیها لانسألک رزقاً نحن ذفرزقک و العاقبة للتقوى".49 گرچه دیگر فضیلتهاى اخلاقى همچون سکینه (آرامش)، تقوى، وفا، صدق، حق گویى و باطل ستیزى، دفاع از محرومان و ستمدیدگان، توکّل، راز و نیاز با خداوند و... نیز در قالب زیبایى داستانهاى قرآن به خوبى پردازش شده، و ارزشمندى آنها، روشهاى بدست آوردن آن فضیلتها، آثار، پى آمدها و پاداشهاى آنها تبیین گشته است.
9 - ترسیم اصل آزمایش امتها با سختىها
هر پیامبرى که مبعوث شد و هر جامعهاى که سر بر آورد، خداوند ایشان را با مشکلاتى آزمود. امّتها اگر توانستند در امتحان الهى همراه با پیامبرشان، بر سر پیمان الهى خویش استوار بمانند و راه ایمانى خویش را ادامه دهند، به فلاح رسیدند و سر فراز شدند و اگر در این امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم گشته و سر شکسته گردیدند و از رستگارى دنیا و آخرت محروم ماندند. آزمون سختىها براى همه امتها بوده است و سنّت تخلفناپذیر الهى به شمار مىآید. بخش قصص قرآنى راز سر فرازى در این آزمونها و یا سر شکستگى را ارائه مىکند و آدمى را با اَسرار سعادتمندى آشنا مىکند و حکمتهاى این سنّت فراگیر را روشن مىنماید. "و لقد ارسلنا الى أمم من قبلک فاخذنا هم بالبأسأء و الضّراء لعلّهم یتضّرعوّن".50 "و اذ اتبلى ابراهیمَ رَبَّه بکلمات فأتمّهن قال انّى جاعلک للناس اماماً"51 "و ظنّ داود انما فتنّاه فاستغفر ربَّه و خر راکعاً و اناب".52 "و لقد فتنا سلیمان و القینا على کرسیّه جسداً ثمّ اناب".53 "قد فتنّا قومک من بعدک و أظلّهم السامرىّ"54 "انّا مرسلوا الناقة فتنةً لهم فارتقبهم و اصطبر".55 "و فتناک فتوناً فلبثت سنین فى اهل مدین ثم جئت على قدر یا موسى"56 "و لیتبلى الله ما فى صدورکم و لیمحصّ ما فى قلوبکم و الله علیم بذات الصدور".57
10 - ارائه اصول و شیوههاى تبلیغ
قرآن کتاب یادآورى و بصیرت آفرینى است و پیامبران مدِکّر و مبلّغ دین هستند. بیشترین رسالت انبیاء الهى در زمینه تحقق همین یادآورى و ابلاغ حقایق معنوى به فرزندان بشر بوده است. آیات قرآن و بویژه داستانهاى قرآنى دورنماى شیوههاى تبلغى مؤثر و روشهاى کارآمد براى این رسالت است. چگونگى مواجهه سازنده با مردم و به کار گرفتن راهکار و فنونى که موعظه با اقشار و اصنافِ گوناگون را ثمر بخش نماید و سیر معنوى آنها را سرعت بخشد، در لابلاى آیات و قصص قرآن بخوبى نمایان است و درسِ تربیتى بزرگى براى مربیان و مبلعّان دین در عصر حاضر مىباشد. "اُدع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسَن"58 علامه طباطبایى در ذیل این آیه شریفه مىفرماید: "موعظه عبارت است از بیانى که نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقّت آورد. از اینکه موعظه را به قید حسنه مقیّد فرمود، فهمیده مىشود که موعظه غیر حسنه نیز وجود دارد. بنابراین موعظه حسنه، موعظهاى است که از جهت تأثیر نیکوى آن در احیاء حق مورد نظر است. و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مىکند متّعظ باشد و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول افتد و رقّت قلب شنونده را در پى داشته باشد.59" از جمله سر فصل هایى که در این بخش قابل بررسى است، پیامهاى اصلى در دعوتهاى تبلیغى پیامبران است. برخى از گوهرها و پیامهاى بنیادین در تبلیغ سفراء الهى که در ضمن قصص قرآنى قابل استناد است، به ترتیب زیر مىباشد: الف( دعوت به آزادى هدفمند: "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشهَدوا بانّا مسلمون".60 ب( دعوت به پرهیزگارى و ورع: "اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون. انى لکم رسول امین" 61 "کذبّت عاد المرسلین. اذ قال لهم اخوهم هود الاتتقون"62 ج( دعوت به تعلیم و تزکیه: "ربّنا و ابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم".63 د( نوید و هشدار نسبت به رفتارهاى ارزشى و ضد ارزشى مردم: "یا ایها النبى انا ارسلناک شاهداً و مبشرّاً و نذیراً و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً".64 ه( دعوت به پرستش و محبت خداوند: "یا ایها الناس اُعبدوا ربّکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم لعَلکم تتقّون".65 "قل إن کان آباءکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احبَّ الیکم من الله و رسوله و جهادٍ فى سبیله فتربّصوا حتى یأتى الله بامره و الله لایهدى القوم الفاسقین".66 و( دعوت به برپا داشتن قسط و عدل: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینّات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس..."67 ز( دعوت به گوهرهاى سه گانه دین: توحید، نبوت، معاد: "و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ نوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون".68 "و ما قدرو الله حقّ قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشرٍ من شىٍ..."69 "أفحسبتم انّا خلقناکم عئباً و انکم الینا لا ترجعون"70
شیوههاى کارآمدى تبلیغى
از جمله سر فصلهاى دیگر در داستانهاى تبلیغى پیامبران در قرآن، شیوههاى کارآمدى تبلیغ است. بى تردید پیامبران در جوامعى تاریک، خرافى، پر از جهل، آمیخته با فساد و برخوردار از ستم ظهور کردند و توانستند از میان چنین مردمى انسانهایى خدا باور، حق جو، شایسته و با شخصیت تربیت کنند! این اتفاق نیفتاد مگر به سخت گوشهاى پیامبران و بهرهگیرى از باریکترین نکتهها در روانشناسى تبلیغ و البته به هدایت و امداد الهى، برخى از شیوههاى مؤثر تبلیغى را که در داستانهاى قرآنى نمود یافته است، اشاره مىکنیم:
الف) استفاده از روش پرسش و پاسخ، و ضرورت پاسخگویى سریع به شبهات و اشکالات مخاطبان.
"یسئلونک عن الاهلّة قل..."71 "یسئلونک ماذا ینفقون قل..."72 "یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل..."73 "یسئلونک عن الخمر و المسیر قل...و..."74 "یسئلونک عن الیتامى قل..."75 "یسئلونک عن المحیض قل..."76
ب) استفاده از روش مقایسهاى:
ارتباط میان مفاهیم در نقش پذیرى و فهم کامل، سهم زیادى دارد. یکى از ابعاد بلاغت قرآن و معجزه بودن آن به همین نکته مربوط است. هرگاه ذهن آدمى موفق شود که میان چند مفهوم رابطهاى را کشف کند، از یک سو احساس نشاط و خلاقیّت مىکند و از سوى دیگر ذهنِ فرد از این ارتباط منطقى به مفهومى جدید منتقل مىشود و از آنجا که خود آن را کشف کرده، بهتر پذیرفته مىشود و ماندگارى و ثمر بخشى تربیتى بیشترى پیدا مىکند. در این میان مفاهیم مخالف و نیز مشابه سهم بیشترى را در ایجاد زنجیره ارتباطى بین مفاهیم و فهمِ همه جانبه آنها ایفا مىکنند. از باب نمونه درک هر یک از دو مفهوم سپیدى و سیاهى، دانایى و نادانى، حق و باطل، ایمان و کفر، نور و ظلمت و... در کنار یکدیگر میسّر خواهد بود، در واقع هر مفهوم در کنار ضدّش دو بار توجه و تأکید مىشود. در داستانهاى قرآنى براى تأثیر گذارى بیشتر از این شیوه در بیانات انبیاء استفاده شده است. "مثل الفریقین کالأعمى و الأصمّ و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً أفلا تذکّرون".77 "هل یستوى الأعمى و البصیر أم هل تستوى الظلمات و النور"78 (به پیامبر توصیه مىشود که به مشرکانى که پرستش بت را با پرستش خداوند در یک ردیف قرار دادهاند، چنین بگوید.( "یا صاحبى السجن أرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القّهار".79 "لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله باموالهم و انفسهم"80 "قل لا یستوى الخبیث و الطیّب ولو اعجَبک کثرة الخبیث".81 "قل نارجّهنم اشدّ حرّاً لو کانوا یفقهون".82 (به پیامبر توصیه مىشود به کسانى که گرما را بهانهاى براى عدم شرکت در جهاد قرار دادهاند، چنین بگوید(.
ج) استفاده از روش پرسشگرى
یکى از روشهاى کارآمدى که قرآن در آیات گوناگون و همچنین قصههاى خویش براى متقاعد سازى و ایجاد حالت پذیرش درونى و تحول در مخاطبان، از آن بهره مىگیرد، روش پرسشگرى است. در این روش با پرسشهایى صریح فرد را به وجدان و فطرتِ سلیم خودش ارجاع مىدهند و بى آنکه منتظر جواب حضورى او باشند، پاسخ درونى و خود انگیخته فرد، مقدمه تحول و همراهى را فراهم مىسازد. "أفلا ینظرون الى الابل کیف خلقت. و الى السماء کیف رفعت. والى الجبال کیف نصبت. والى الارض کیف سطحت. فذّکر انّما انت مذکّر"83 "هل یستوى الاعمى و البصیر ام هل تستوى الظلمات و النور"84 "یا صاحبى السجن أأربب متفرقون خیر ام الله الواحد القهّار"85 "قالت رسلهم أفى الله شکٌّ فاطر السموات و الارض"86
د) استفاده از روش جزئى نگرى در پیامهاى رفتارى
کلى گویى در تربیت، آسیبى است جدى. با کلىّ گویى ابهام آفریده مىشود و هر کس بر اساس فهم شخصى به سراغ عرصه عمل مىرود و محصول چیزى خواهد بود کاملاً متفاوت از مقصود. قرآن در توصیهها و ترسیم سازى خویش، تاکید بر نمایاندن هدفهاى رفتارى جزئى دارد، تا دورنماى عمل کاملاً تبیین شود و مخاطب بتواند مسیر خواسته شده را تشخیص دهد. در این صورت است که ابزارهاى تربیتى از جمله تبشیر و تنذیر (تشویق و تنبیه) مفید مىافتد و موجب افزایش رفتار مثبت یا کاهش رفتار مشخصِ منفى خواهد شد. یکى از وجوه بلاغ مبین در دعوتهاى انبیاء همین نکته مىباشد. "... رب العالمین. الذى خلقنى فهو یهدین و الذى هو یطعمنى و یسقین. و اذا مرضت فهو یشفین. و الذى یمیتنى ثم یحیین. و الذى اطمع ان یغفرلى خطیئتى یوم الدین".87 "یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجدٍ و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا"88 "قل أمر ربّى بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجدٍ و ادعوه مخلصین له الدین"89 "فما على الرسول الاّ البلاغ المبین"90
هـ) استفاده از روش مستند نمایى و متقاعد سازى
قرآن در بیانات خویش، هم خود را کتاب محکم و استوار و مستند معرفى مىکند و هم از مخاطبان مىخواهد که مطالب خویش را به دلیل و برهان مستند نمایند، تا پذیرفته شود. بر همین اساس بیانات پیامبران در قرآن همراه با ادّله، حکمتها، مبانى و پشتوانههاى عرفى و عقلى است تا با این توجیهات زمینه پذیرش قلبى و انگیزش رفتارى فراهم شود. "الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر"91 (علامه طبرسى در ذیل این آیه در تفسیر مجمع البیان مىگوید: احکام به معنى اتقان و استوار کردن است( "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً. یصلح لکم اعمالکم".92 "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقوّن"93 "و علمنّاه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم".94 "قالت رسلهم أفى الله شک فاطر السموات و الارض یدعوکم لیغفرلکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الى أجلٍ مسمَّى"95 "فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً. یرسل السماء علیکم مدراراً. و یمددکم باموال و نبین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم انهاراً"96 "ام لکم سلطان مبین. فأتوا بکتابکم ان کنتم صادقین".97 (در این آیه پس از اینکه اظهارات کفر آلود مشرکان درباره ملائکه و خلقت آنها را نقل مىکند، مىگوید که اگر بر ادعاهاى خویش دلیلى آشکار دارید و راست مىگویید، سند خویش را ارائه کنید!!(
ز) استفاده از روش مناظره (مجادله)
علامه طباطبایى ذیل آیه شریفه "ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن"98 مىگوید: "جدال عبارت است از دلیلى که صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه که بر سر آن با ما نزاع مىکند، به کار رود، بدون آنکه خاصیت روشنگرى حق را داشته باشد. بلکه عبارت است از اینکه آنچه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند بگیریم و با همان مطلب، ادعاى وى را ردّ کنیم و... از اینکه موعظه را به قید حسنه و جدال را به أحسن مقیّد فرموده است، فهمیده مىشود که موعظه غیر حسنه و جدال غیر احسن نیز وجود دارد... جدال أحسن جدالى است که طرف مخاطب را به عناد و لجبازى نکشاند و مقدمات جاذبه را هر چند که خصم، راستش بپندارد، به کار نبندد و همچنین از بى عفّتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و به مقدمات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد. همچنین استفاده از اعتقادات مشترک نیز به عنوان یکى از نشانههاى جدال احسن مىباشد". در روش مناظره (مجادله احسن) قرآن در ضمن داستانهاى انبیاء، آموزش مىدهد که بایستى مجادله را با دلایل قطعى و برهان روشن پشتیبانى نمود. پیامبران همواره ادعاى خویش بر توحید و حق پرستى را با دلیل قطعى همراه مىساختند و از مخالفان مىخواستند که آنها اگر دلیلى بر خلاف دارند ارائه نمایند. علامه طباطبایى در این باره مىگوید: "جمله "هاتوا برهانکم هذا ذکر من معى و ذکر من قبلى"99 از قبیل منع با ذکر دلیل است و این منع با سند خود یکى از اصطلاحات فنِّ مناظره است و حاصل معناى آن، این است که شخصى از طرفِ مناظره خود که مدعى است، دلیل بخواهد و در ضمن بگوید: من از اینکه از تو دلیل مىخواهم به خاطر این است که خودم دلیلى بر خلاف ادعاى تو دارم.100" - امام صادق علیه السلام در شرح آیه 111 سوره بقره همین مطلب را تأکید مىکنند: قال الله تعالى "تلک أمانیّهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین" فجعل علم الصدق و الایمان بالبرهان و هل یؤتى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى احسن. 101 "ألمتر الى الذى حاجّ ابراهیم فى ربّه ان آتاه الله الملک اذ قال ابراهیمُ ربّى الذى یحیى و یمیت قال انا احیى و امیت قال ابراهیم فإنّ الله یأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر.102" "فلمّا جنَّ علیه اللیل رأى کوکباً قال هذا ربّى فلما أفل قال لا أحبّ الآفلین. فلما رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلما أفل قال لئن لم یهدنى ربّى لأکوننّ من القوم الظالمین. فلما رأى الشمس بازغةً قال هذا ربّى هذا أکبر فلّما افلت قال یا قوم انّى برىء ممّا تشرکون. انّى و جهّت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین. و حاجّه قومَه قال أتحاجوّنى فى الله و قد هدانِ...103"
ح) استفاده از روش مشورت براى رسیدن به فهم جمعى و همه جانبه پرورش شخصیتها.
"و شاورهم فى الأمر فاذا عزَمت فتوکَّل على الله"104 "قالت یا ایّها الملأ أفتونى فى امرى ما کنتُ قاطعةً امراً حتى تشهدون"105
ط) استفاده از روش اولویتشناسى و پرهیز از ارائه پیامهاى متعددّ در تبلیغ
"قل انّما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکّروا..."106 "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم اَلّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله".107
ى) تأکید بر تنظیم محتواى تبلیغ با سطوح مخاطبان
از آنجا که در هر انتقال مفهوم و فرایند تبلیغ چهار عنصر به پیام رسان، پیام گیرنده، محتواى پیام و قالب پیام دخالت دارند، مىبایست محتواى پیام کاملاً با سطح فکرى (دغدغهها، نیازها، علاقهها، توانایىها، قدرت فهم و واژگان ارتباطى) مخاطب (گیرنده پیام) متناسب باشد. والاّ بهترین پیامها نیز نمىتوانند به فهم و ارتباط فعال و پایدار بینجامد. قرآن در قالب پیام هایى که در قصص، منتقل نموده است به این نکته مهم نیز توجه کرده است. "و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه لیبّین لهم".108 "انا انزلناه قرآناً عرّبیاً لعلکم تعقلون".109 "ثمّ أرسلنا رسلنا تترى".110 (تترى به معنى فرستادن یکى پس از دیگرى که اشاره به سنّت پیشبرد تدریجى بشر در مسیر تکامل مىباشد). "و لقد یسرّنا القرآن للذکر".111 علامه طباطبایى ذیل این آیه در تفسیر المیزان مىنویسد: آسان کردن قرآن براى ذکر، این است که آنرا طورى به شنونده القا کند و با عباراتى در آورد که فهم مقاصدش براى عامه و خاصه و براى فهمهاى ساده و عمیق آسان گردد و هر یک به قدر فهم خود چیزى از آن بفهمند. "فانما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون"112 - امام صادق (ع) در توضیح آیههاى 20 و 21 سوره ذاریات "و فى الارض آیات للموقنین و فى انفسکم افلا تبصرون" درباره نشانههاى قدرت خداوند که در خود انسان وجود دارد، به مخاطب چنین مىفرماید: "خداوند تو را شنوا و بینا آفریده است که هم خشم مىکنى و هم خشنود و راضى مىشوى، هم گرسنه مىشوى و هم سیر مىشوى و اینها همه از نشانههاى پروردگار است".113 مشاهده مىکنیم با آنکه نشانههاى فراوانى در خلقت آدمى بر قدرت خداوند وجود دارد، امام با توجه به سطح مخاطب به موارد بسیار سادهاى اشاره مىکنند. "الامام الهادى علیه السلام: فى جواب ابن السکّیت عن علّة بعث موسى بالعصاویده البضیاء و آلة السحر و بعث عیسى بآلة الطب و بعث محمد صلى الله علیه و آله و على جمیع الانبیاء بالکلام و الخطب -: ان الله لما بعث موسى علیه السلام کان الغالب على اهل عصره السحر فأتاهم من عند الله بمالم یکن فى وسعهم مثلُه، و ما ابطل به سحرهم و اثبت به الحجة علیهم. و ان الله بعثَ عیسى (ع) فى وقت قد ظهرت فیه الزمانات و احتاج الناس الى الطّب، فاتا هم من عند الله بمالم یکن عند هم مثله، و بما أحیالهم الموتى، و أبرأ الاکمه و الابرص باذن الله، و اثبت به الحجة علیهم، و ان الله بعث محمداً (ص) فى وقت کان الغالب على اهل عصره الخطب و الکلام - و اظنّه قال: الشعر - فأتاهم من عند الله من مواعظه و حکمه ما ابطل به قولَهم و اثبت به الحجة علیهم."114
آسیبشناسى عرصه تبلیغ
از جمله دستاوردهاى دیگر داستانهاى قرآن که به عرصه تبلیغ در بیانات پیامبران مربوط مىشود، آسیبشناسى عرصه تبلیغ است. آسیبشناسى هر موضوع، فصل مهمى در تبیین دستاوردها و محافظت از نفوذ عوامل منفى در آن موضوع مىباشد. در لابلاى داستانهاى قرآن به مناسبت، گاه به آفتها و آسیبهاى تبلیغ پرداخته شده، و هشدارهایى درباره این عوامل داده است. از جمله: - ناهمگونى کردار با گفتار: "یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبُرمقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون".115 "أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون".116 "عنه صلى الله علیه و آله و سلم لابن مسعود: یابن مسعود! لاتکونّن ممّن یهدى الناس الى الخیر و یأمرهم بالخیر و هو غافلٌ عنه، یقول الله تعالى (أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم) یابن مسعود! لا تکن ممّن یشدّد على الناس و هو یخفّف عن نفسه، یقول الله تعالى (لم تقولون مالا تفعلون). 117 - اجبار و اکراه نمودن دیگران در تن دادن به ارزشها: "فذکّر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. الاّ من تولّى و کفر".118 "و لو شأربک لآمن من فى الارض جمیعاً أفانت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین".119 - پنهان کارى حقایق: "ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک مایأکلون فى بطونهم الاّ النار و لا یکلّمهم الله یوم القیامة و لا یزکیّهم و لهم عذاب الیم". 120 "و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننّه للناس و لا تکتمونه فنبذوه ظهور وراء هم واشتروا به ثمناً قلیلاً فبئس ما یشترون".121 در خواست اجرت و مزد "(نوح) و ما اسألکم علیه من اجر اِن اجرى الاّ على ربّ العالمین". 122 "(هود) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".123 "(صالح) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".124 "(لوط) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".125 "(شعیب) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".126 "(پیامبر اسلام (ص)) قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخّذ الى ربّه سبیلاً".127 "(اهل البیت) انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً".128 "فإن تولیّتم فما سألتکم من اجرٍ ان اجرى على الله و امرت ان اکون من المسلمین".129 - پرداختن به مردم بدون پرداختن به خویشاوندان و نزدیکان: "و أنذر عشیرتک الاقربین" 130 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمراهلَه بالصلاة و الزکاة"131 "یا ایها النبى قل لأزواجک ان کنتنَّ تردنَ الحیوة الدنیا و زینتها فتعالَین اُمّتعکُنَّ و اسِّرحکُنَّ سراحاً جمیلاً".132 - تصور اینکه عامل اصلى در هدایت و تربیت محیط است. "و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأةَ فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنَّة و نجّنى من فرعون و عمله".133 "ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرأة نوح و لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شئیاً".134 "تخرج الحَّى من المِّیت و تُخرج المیتَّ من الحیّى و ترزقُ من تشاءُ بغیرِ حسابٍ".135 - دعوت به مطالب دروغ و غیر واقعى و تحریف شده: "و لا تقولوا لما تَصِف ألسنُتکم الکَذبَ هذا حلالٌ و هذا حرامٌ لِتَفتُروا على الله الکَذِب ان الذین یفترون على الله الکَذِبَ لا یُفلحون". 136 "و من اظلم ممن افترى على الله کذباً اولئک یعَرضون على ربّهم و یقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا على ربّهم الا لغته اللّه على الظالمین".137 - تندخویى و خشونت در برخورد به هنگام دعوت به معارف دین: "فبما رحمةٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فّظاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک".138 "اذهبا الى فرعون انه طغى و قولاً له قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر او یخشى".139 "و انکّ لَعلى خُلُقٍ عظیم".140
پی نوشت ها:
________________________________________
1 - یوسف 111. 2 - المیزان، ج 11، ص 308. 3 - نهج البلاغه، نامه 31. 4 - آیة ا... جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن ص 74. 5 - احزاب /21. 6 - ممتحنه /4. 7 - ممتحنه /6. 8 - بقره /213. 9 - نساء /165. 10 - آل عمران /159. 11 - توبه /128. 12 - صافّات /84. 13 - مریم /40. 14 - ص /82. 15 - شعراء /162. 16 - بقره /3. 17 - نمل /40. 18 - ذاریات /24. 19 - انعام /75. 20 - طه /17. 21 - واقعه /77-79. 22 - اعراف /37. 23 - ص /76. 24 - حجر /29. 25 - یوسف /42. 26 - یس /60. 27 - شعراء /221. 28 - غافر (مؤمن) /82. 29 - نحل /69. 30 - نحل /36. 31 - یوسف /111. 32 - نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه /156. 33 - همان، نامه 69. 34 - یونس /92. 35 - عنکبوت /14. 36 - عنکبوت /24. 37 - عنکبوت /40. 38 - آل عمران /123. 39 - آل عمران /125. 40 - هود /120. 41 - یونس /103. 42 - نساء /69. 43 - یوسف /18. 44 - یوسف /83. 45 - یوسف /87. 46 - بقره /214. 47 - بقره /249. 48 - انعام /43. 49 - طه /132. 50 - انعام /42. 51 - بقره /124. 52 - ص /24. 53 - ص /34. 54 - طه /85. 55 - قمر /27. 56 - طه /40. 57 - آل عمران /154. 58 - نحل /125. 59 - المیزان ج، ص. 60 - آل عمران /64. 61 - شعراء 105 و 106. 62 - شعراء 123 و 124 و نیز همین مضمون در شعراء 144-142 و شعراء 162-160 و شعراء 179-176. 63 - بقره 129 و نیز ر. ک به جمعه 2، بقره 151. 64 - احزاب 45 و 46 و نیز سبا 28، نساء 165 و... 65 - بقره 21. 66 - توبه /24. 67 - حدید /25. 68 - انبیاء /25. 69 - انعام /91. 70 - مؤمنون /115. 71 - بقره /179. 72 - بقره /215. 73 - بقره /217. 74 - بقره /219. 75 - بقره /220. 76 - بقره /222. 77 - هود /24. 78 - رعد /16. 79 - یوسف /39. 80 - نساء /95. 81 - مائده /99. 82 - توبه /81. 83 - غاشیه /19. 84 - رعد /16. 85 - یوسف /29. 86 - ابراهیم /10. 87 - شعراء 77-82. 88 - اعراف /31. 89 - اعراف /29. 90 - نحل /35. 91 - هود /1. 92 - احزاب /70. 93 - بقره /183. 94 - انبیاء /80. 95 - ابراهیم /10. 96 - نوح /10. 97 - صافات /156. 98 - نحل /125. 99 - انبیاء /24. 100 - المیزان ج 14 ص 274. 101 - بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 2، ص 125. 102 - بقره /258. 103 - انعام /75. 104 - آل عمران /159. 105 - نحل /31. 106 - سبأ /46. 107 - آل عمران /64. 108 - ابراهیم /4. 109 - یوسف /2. 110 - مؤمنون /44. 111 - قمر /17. 112 - دخان /58. 113 - تفسیر مجمع البیان ذیل ذاریات 20 و 21. 114 - کافى، کلینى ج 1 ص 24. 115 - صف /2. 116 - بقره /44. 117 - مکارم الاخلاق، حسن بن على فضل طبرسى، جلد 2، ص 360. 118 - غاشیه /21. 119 - یونس /99. 120 - بقره /174. 121 - آل عمران /187. 122 - شعراء /109. 123 - شعراء /127. 124 - شعراء /145. 125 - شعراء /164. 126 - شعراء /180. 127 - فرقان /57. 128 - انسان /9. 129 - یونس /72. 130 - شعراء /214. 131 - مریم 55 و 54. 132 - احزاب /28. 133 - تحریم /11. 134 - تحریم /10. 135 - آل عمران /27. 136 - نحل /116. 137 - هود /18. 138 - آل عمران /159. 139 - طه /43. 140 - قلم /4.
الف) اهداف شناختى - معرفتى
دین به عنوان منشورى فرهنگى، متکّفل تبیین حقایق و توضیح معارف پیچیده و اسرار آفرینش، براى نظام بخشیدن به اندیشه و خرد، و جهت دادن به رفتار و گرایشها مىباشد. گاه معارف غیر محسوس و مجرّد، در قالب داستانهاى حسّ برانگیز و تجربههاى عینى گذشتگان، پلى مناسب براى فهم و درک مىیابند و از این رو قرآن در قالب تشبیه، تمثیل، قصهاى حقیقى و ماجراهاى اقوام و ملل به جهتدهى فکرى و تربیت شناختى اقدام نموده است. اینچنین است که هر نکتهاى که در مسیر هدایت و فهم دینى لازم بوده است در قالبهاى قصص قرآنى تبیین و تشریح شده است. "لقد کان فى قصصهم عبرةٌ لاولى الالباب ما کان حدیثاً یفترى و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شى و هدى و رحمةً لقوم یؤمنون".1 علامه طباطبایى "ره" "تفصیل کل شى" را بیان و تمیز هر چیزى مىشمارد که مردم براى سعادت دنیا و آخرت خویش بدان نیاز دارند.2 بیشترین تأکید قصههاى قرآن در اهداف معرفتى تبیین سردّین و حاملان آن یعنى انبیاء، و حمایت از آنان و ترسیم خطوطِ کلّى معارف دین و راز بنهفته در دستورات شریعت بوده است.
ب) اهداف اجتماعى - تاریخى
اسلام یکى از اجتماعىترین ادیان و مکاتب مىباشد. قرآن به مقولههاى اجتماعى از قبیل آداب روابط جمعى، رمز و راز پیروزى یا شکست ملّتها و تحلیل سنن و رسوم گروههاى اجتماعى، اقوام برتر و نمونه، چرایى نعمت یا نقمت الهى، در قالب هایى متنوع، از جمله قصص قرآنى پرداخته است و همه اینها را فرا راه بشریّت مىنهد تا برنامه زندگى آینده خویش را به درستى تشخیص دهند و ترسیم نمایند. قرآن تاریخ پیامبران، امت و شاهان را به صورت تابلوهایى زنده و متحرّک در ضمن داستانهاى خویش باز سازى مىکند، به گونهاى که وقایع تاریخى به شکل وقایع حال حاضر نمود مىیابد و بسیارى اوقات با فعل (اَلَمتر) مردم را به مشاهده حوادث تاریخى و درس گرفتن از آنها ترغیب مىنماید. امام على علیه السلام به فرزند خویش مىنویسد: اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه نما... و در دیار و آثار باستانى آنان گردش کن و بنگر که چه کردند، از کجا به کجا شدند و کجا بار گشودند و در کجا فرود آمدند... پسرکم! هر چند من به اندازه همه آنان که پیش از من بودهاند، نزیستهام، امّا در کارهایشان نگریستهم و در سرگذشتهاشان اندیشیده، و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیدهام تا چون یکى از ایشان گردیدهام، بلکه با آگاهى که از کارشان به دست آوردهام گویى چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر بردهام. پس از آنچه - دیدم - روشن را تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم و براى تو از هر چیز زبده آن را جدا ساختم، و از میان همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم.3
ج) اهداف اخلاقى - تربیتى
اخلاق عبارت از ملکات نفسانى و حالات روحى - روانى است که باعث مىشود، فعالیتهاى آدمى - چه زشت یا زیبا - به آسانى از نفس متخّلق به آن اخلاق صادر شود.4 یکى از بهترین ادّله ضرورت بعثت انبیاء علیهم السلام، سامان بخشیدن به نابسامانىهاى اخلاقى است تا انسانهاى بد آموخته را به انسانهایى سالم و فرزانه تربیت کند. قرآن کریم، مجموعهاى متنوع و کامل در قالبهاى گوناگون از مفاهیم اخلاقى - تربیتى براى هدایت و کمال بخشى به آدمى است. قالب داستانى در عین جذّابیت و ترسیم گرى، الگوهاى فراوانى را در مباحث مختلف اخلاقى ارائه مىکند و به صورت عینى و تجربى، انسانِ مؤمنِ به خویش را در معرضِ رویدادهاى گذشتگان قرار مىدهد تا باور کند و متحوّل شود. اینک برخى از این اهداف را یادآور مىشویم.
1 - معرفى الگوها:
تربیت مُدلى، یکى از بهترین شیوههاى رایج در تعلیم و تربیت مىباشد. در این شیوه با ارائه یک الگو و مدل کامل در عرصههاى گوناگون زندگى مخاطبان را به تطبیق شرائط خویش با آن الگو و نمونه بردارى از آن رفتار معیار فرا مىخوانند. قرآن کریم، پیامبران الهى را بطور اعمّ و پیامبر اسلام (ص) و نیز حضرت ابراهیم (ع) را بطور اخصّ، الگوهاى کامل انسانى به منظور جهت گرفتن دیگران، معرّفى مىنماید: "لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر".5 "قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه".6 "لقد کان لکم فیهم اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر".7
2 - معرفى ویژگىهاى ممتاز انسانى
قرآن در قالب داستانهاى خویش از صفات ممتاز مردان و زنان پاک نهاد و بویژه انبیا گفتگو مىکند و بدین ترتیب پلکّان ترّقى و راه رشد را در فضایى زیبا و خیالانگیز، در برابر دیدگان مخاطبانِ خویش مىنهد. برخى از این ویژگىها، مشترک افراد بسیارى است و برخى ویژه افراد خاصّى. "کان الناس امّة واحدة فعث الله النبییّن مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ...8" "رسلاً مبشرین و منذرین لئلاّ یکون للناس على الله حجة بعد الرسل"9 "فبما رحمةٍ من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک"10 "لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنّتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم".11 "و ان من شیعته لابراهیم. اذا جاء ربه بقلب سلیم".12 "و اذکر فى الکتاب ابراهیم انه کان صدیقاً نبیاً"13 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انّه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیاً"14 "انى لکم رسول امین"15
3 - تربیت آدمى و باورداشت غیب و مصادیق آن
انسان مادّى در مسیر توجّه به خداوند و حرکت بسوى او یقین و باور تردیدناپذیر و تجربه شده به غیب، ملکوت، حقایق معنوى فرشتگان، قدرتها و حرکتهاى غیبى برایش تعیین کننده است. او با این باورداشت است که مىتواند در پیچیدگىها و چالشهاى زندگى اعتماد و توکّل به خداوند و وعدههاى او نماید و تعبّد به اوامر و نواهى او پیدا کند و در مسیر اهدافِ دین حرکت کند. داستانهاى قرآن، در لابلاى ماجراهاى خویش این ساحت از نیاز بشر را نیز تغذیه مىکنند. "الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة و ممّا رزقنا هم ینفقون"16 ]در تبیین و تأکید به اصلِ مفهوم غیب[ "قال الذى عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل أن یرتدّ الیک طرفک فلّما رآه مستّقراً عنده قال هذا من فضل ربّى".17 "هل أتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین".18 ]در بیان فرشتگان بعنوان موجودات غیبى[ "و کذلک نُرى ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین".19 ]در بیان جایگاههاى غیبى[ "قال هى عصاى أتوکّاُ علیها و أهشُّ بما على غنمى" ولى فیها مآرب أخرى قال ألقها یا موسى فالقاها فاذاهى حیة تسعى قال خذها و لا تخف سنعیدها سیرتها الاولى و اضُمم یدک الى جناحک تخرُج بیضاء من غیر سوء آیةً اخرى لنریک من آیاتنا الکبرى"20 ]در بیان قدرتهاى غیبى و غیر مادّى[. "انه لقرآن کریم. فى کتابٍ مکنون. لایمسّه الاّ المطّهرون" 21 ]در بیان مراحل و مقامات غیر مادى و غیبى [
4 - معرفى ابلیس و شیطان به عنوان عامل تعیین کننده در انحراف آدمى
شیطان از جمله دشمنانِ هدایت و کمال یابى آدمى است، که از لحظه اوّل خلقت آدم در پیامبران و پیروان ایشان طمع نموده با شگردهاى گوناگون سعى در اغواى ایشان دارد. قرآن در ضمن داستانهاى خویش در پى نشان دادن لغزشگاهها و زمینههاى انحراف آدمى است و روشهاى مواجهه بایسته انسانِ مؤمن و رهیدن از کمند شیطان را آموزش مىدهد. "یا بنى آدم لا یفتننکّم الشیطان کما اخَرج ابویکم من الجنّه"22 "قال یا ابلیس مامنعک ان تسجد لما خلقت بیدى أستکبرت ام کنت من العالین. قال انا خیرٌ منه خلتنى من نار و خلقته من طین".23 "رب بما أغوتینى لازینن لّهم فى الأرض و لاغوینَّهم اجمین".24 "فانساه الشیطان ذکر ربِّه فلبَثَ فى السجن بضعَ سنینَ".25 "ألم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انّه لکم عدوّ مبین".26 "هل أنبَّئکم على من تنزّل الشیاطین. تنزّل على کلّ أفّاک أثیم".27
5 - عبرت آموختن از حوادث گذشته و سرگذشت امتهاى پیشین
قصههاى قرآنى، سرگذشت گذشتگان را پیش روى بشر مىنهد تا بوسیله آن فرجام و سرنوشت خویش را رقم زنند. این جمله مشهور که "تاریخ تکرار مىشود" زمینهاى است تا در سخنان، رفتارها، فراز و فرودها، سر برکشیدنها و سر فرود آوردهانها و اسباب رشد و انحطاط تمدنهاى پیشین، کنکاش و تدبّر نموده، بتوانند رمز بقاى مادّى و معنوى خویش را بیابند. قرآن اصرار دارد با توجّه کردن و تأمل در رویدادهاى گذشتگان و سیر آفاقى (مکانى و زمانى) به عبرت اندوزى براى شکل دادن صحیح به زندگى خویش بپردازیم. اینکه در بیش از 30 سوره قرآن و افزون بر 130 مرتبه نام موسى علیه السلام و ماجراى قوم بنى اسرائیل مطرح مىشود، نشان از تناسبهاى بیشمارى میان قوم موسى (ع) و امتّ اسلامى در اعصار گوناگون دارد و ماجراى آنان دستمایه ارزندهاى است براى عملِ دیگران. "أفلم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة اللذین من قبلهم".28 "قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین".29 "فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عاقبة المکذّبین".30 "لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى الالباب".31 "قال على علیه السلام: عباد الله انّ الدهر یجرى بالباقین کجریه بالماضین".32 "قال علیه السلام: (در نامه به حارث همدانى) و اعتبر بما مضى من الدنیا، فانَّ بعضها، یشبه بعضاً و آخِرَها لاحقٌ باولّها".33 "فالیوم ننجّیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیةً"34.
6 - تقویت و آرامش بخشى به پیامبر (ص) و امید آفرینى در مؤمنان:
در قصص قرآن تأکید بسیارى بر پیروزى نهایى حق و حق جریان و نابودى سپاه کفر و شرک و نهادهاى باطل شده است. در نقل قولهاى قرآن نسبت به اقوام گذشته مىبینم که سرانجام، پیامبران و پیروان ایشان در مصاف باستم پیشگان پیروزى را به چنگ مىآورند. این براى تبیین پیروزمندى حق در گستره تاریخ، و نشان دادن صدق بودن وعدههاى الهى و همچنین تقویت روحىِ پیامبر (ص) و اطمینان بخشیدن به پیروان او به منظور جدّ و جهد بیشتر در مسیر دین بوده است و از سوى دیگر جنگ روانى بر علیه مشرکان. "فأنجیناه (نوح) و أصحاب السفینة و جعلناها آیةً للعالمین".35 "فما کان جواب قومه (ابراهیم) إلاّ ان قالوا اقتلوه أو حرّقوه فأنجاه الله من النار انّ فى ذلک لقوم یؤمنون".36 "فکلاً اخذنا بذنبه فمنهم من أرسلنا علیه حاصباً و منهم من أغرقنا و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون".37 "و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذّله فاتقوا الله تعلکم تشکرون".38 "و ما جعله الله الاّ بشرى و لتطمن قلوبکم به و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم."39 "و کلا نقصّ علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک"40 "ثم نفذجى رسلنا و الذین آمنوا کذلک حقاً علینا نفذج المؤمنین".41
7 - امداد رسانى خداوند به بندگان شایسته و گره گشایىهاى ویژه الهى
این حقیقت که لطف ویژه پروردگار شامل حال بندگان شایستهاش مىشود و آنان را در بحرانها و سختىها یارى مىرساند، بهترین زمینه براى دین باورى و دلدادگى به گوهرهاى معرفتى دین مىشود و به تدریج روندهاى درونى و بیرونى فرد و جامعه را اصلاح مىکند. براى اینکه چنین اتفاقى بیفتد و دلها نرم و جانها مشتاق و رفتارها تصحیح شود، قصص قرآنى، تابلوى دلپذیر از دستگیرىهاى خداوند نسبت به بندگان شایستهاش در لحظههاى التهاب و سختى (سّراء و ضّراء) تصویر مىکند: - نداى یونس در شکم ماهى و نجات او - ارتباط یوسف در چاه و زندان با خداى خویش - بشارت حمل عیسى به مریم بدون وجود همسرى - درمان نابارورى همسر زکّریا - حمایت خداوند از موسى و شکافته شدن دریا - نابودى سپاه ابراهه - نجات ابراهیم و برد و سلام شدن آتش براى او - نجات نوح و همراهانش در طوفان بى سابقه - نجات پیامبر اسلام (ص) از توطئه قریش در لیلة المبیت. "و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین والشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً".42
8 - ارائه ارزشهاى کلیدى اخلاقى
از جمله مهمترین ویژگىهاى تأثیر گذار در موفقیت آدمى در بُحرانها و رسیدن به یک تصمیم منطقى و مناسب، کنترلِ هیجانات و صبر و استوارى روحى و روانى است. کم نیستند کسانى که در کشاکش ناملایمات و طوفان حوادث، عنانِ اختیار از کف داده و از مدیریت بحران دست شسته و نا امیدى و اضطراب آنها را به روزمرّگى و تسلیم کشانده است! قرآن در قالب داستانهاى خویش بر اهمیت استقامت بر اهداف و آرمانها و هدایت خردمندانه ماجراها به عنوان یک ارزش اخلاقى و نیز دیگر ارزشهاى اخلاقى تاکید مىکند. "فصبر جمیل و الله المستعان على ما تصفون"43 "فصبر جمیل عسى الله ان یأتینى بهم جمعیاً"44 "یا بنّى اذهبوا فتحسّسوا من یوسف و اخیه و لا تایئسوا من روح الله انه لاییأس من روح الله الا القوم الکافرون"45 "ام حسبتم ان تدخلوا الجنّه و لمّا یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستّهم السّراء و الضّراء و زلزلوا حتى یقول الرسول و الذین آمنوا معه متى نصر الله الا انّ نصر الله قریب"46 "فلما فصل طالوت بالجنود قال إن الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منى و من لم یطعمه فانّه منى الامن اغترف غرفةً بیده فشربوا منه الاّ قلیلاً منهم فلّما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنودهِ قال الذین یظّنون انّهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلَبت فئةً کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین. و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنّا أفرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین".47 "و لقد کذّبت رسل من قبلک فصبروا على ماکذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا..."48 "و أمر أهلک بالصلوة و اصطبر علیها لانسألک رزقاً نحن ذفرزقک و العاقبة للتقوى".49 گرچه دیگر فضیلتهاى اخلاقى همچون سکینه (آرامش)، تقوى، وفا، صدق، حق گویى و باطل ستیزى، دفاع از محرومان و ستمدیدگان، توکّل، راز و نیاز با خداوند و... نیز در قالب زیبایى داستانهاى قرآن به خوبى پردازش شده، و ارزشمندى آنها، روشهاى بدست آوردن آن فضیلتها، آثار، پى آمدها و پاداشهاى آنها تبیین گشته است.
9 - ترسیم اصل آزمایش امتها با سختىها
هر پیامبرى که مبعوث شد و هر جامعهاى که سر بر آورد، خداوند ایشان را با مشکلاتى آزمود. امّتها اگر توانستند در امتحان الهى همراه با پیامبرشان، بر سر پیمان الهى خویش استوار بمانند و راه ایمانى خویش را ادامه دهند، به فلاح رسیدند و سر فراز شدند و اگر در این امتحان فرو ماندند، از سعادت محروم گشته و سر شکسته گردیدند و از رستگارى دنیا و آخرت محروم ماندند. آزمون سختىها براى همه امتها بوده است و سنّت تخلفناپذیر الهى به شمار مىآید. بخش قصص قرآنى راز سر فرازى در این آزمونها و یا سر شکستگى را ارائه مىکند و آدمى را با اَسرار سعادتمندى آشنا مىکند و حکمتهاى این سنّت فراگیر را روشن مىنماید. "و لقد ارسلنا الى أمم من قبلک فاخذنا هم بالبأسأء و الضّراء لعلّهم یتضّرعوّن".50 "و اذ اتبلى ابراهیمَ رَبَّه بکلمات فأتمّهن قال انّى جاعلک للناس اماماً"51 "و ظنّ داود انما فتنّاه فاستغفر ربَّه و خر راکعاً و اناب".52 "و لقد فتنا سلیمان و القینا على کرسیّه جسداً ثمّ اناب".53 "قد فتنّا قومک من بعدک و أظلّهم السامرىّ"54 "انّا مرسلوا الناقة فتنةً لهم فارتقبهم و اصطبر".55 "و فتناک فتوناً فلبثت سنین فى اهل مدین ثم جئت على قدر یا موسى"56 "و لیتبلى الله ما فى صدورکم و لیمحصّ ما فى قلوبکم و الله علیم بذات الصدور".57
10 - ارائه اصول و شیوههاى تبلیغ
قرآن کتاب یادآورى و بصیرت آفرینى است و پیامبران مدِکّر و مبلّغ دین هستند. بیشترین رسالت انبیاء الهى در زمینه تحقق همین یادآورى و ابلاغ حقایق معنوى به فرزندان بشر بوده است. آیات قرآن و بویژه داستانهاى قرآنى دورنماى شیوههاى تبلغى مؤثر و روشهاى کارآمد براى این رسالت است. چگونگى مواجهه سازنده با مردم و به کار گرفتن راهکار و فنونى که موعظه با اقشار و اصنافِ گوناگون را ثمر بخش نماید و سیر معنوى آنها را سرعت بخشد، در لابلاى آیات و قصص قرآن بخوبى نمایان است و درسِ تربیتى بزرگى براى مربیان و مبلعّان دین در عصر حاضر مىباشد. "اُدع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى أحسَن"58 علامه طباطبایى در ذیل این آیه شریفه مىفرماید: "موعظه عبارت است از بیانى که نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقّت آورد. از اینکه موعظه را به قید حسنه مقیّد فرمود، فهمیده مىشود که موعظه غیر حسنه نیز وجود دارد. بنابراین موعظه حسنه، موعظهاى است که از جهت تأثیر نیکوى آن در احیاء حق مورد نظر است. و حسن اثر وقتى است که واعظ خودش به آنچه وعظ مىکند متّعظ باشد و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حسن خلق نشان دهد که کلامش در قلب شنونده مورد قبول افتد و رقّت قلب شنونده را در پى داشته باشد.59" از جمله سر فصل هایى که در این بخش قابل بررسى است، پیامهاى اصلى در دعوتهاى تبلیغى پیامبران است. برخى از گوهرها و پیامهاى بنیادین در تبلیغ سفراء الهى که در ضمن قصص قرآنى قابل استناد است، به ترتیب زیر مىباشد: الف( دعوت به آزادى هدفمند: "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فان تولّوا فقولوا اشهَدوا بانّا مسلمون".60 ب( دعوت به پرهیزگارى و ورع: "اذ قال لهم اخوهم نوح الا تتقون. انى لکم رسول امین" 61 "کذبّت عاد المرسلین. اذ قال لهم اخوهم هود الاتتقون"62 ج( دعوت به تعلیم و تزکیه: "ربّنا و ابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم".63 د( نوید و هشدار نسبت به رفتارهاى ارزشى و ضد ارزشى مردم: "یا ایها النبى انا ارسلناک شاهداً و مبشرّاً و نذیراً و داعیاً الى الله باذنه و سراجاً منیراً".64 ه( دعوت به پرستش و محبت خداوند: "یا ایها الناس اُعبدوا ربّکم الذى خلقکم و الذین من قبلکم لعَلکم تتقّون".65 "قل إن کان آباءکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احبَّ الیکم من الله و رسوله و جهادٍ فى سبیله فتربّصوا حتى یأتى الله بامره و الله لایهدى القوم الفاسقین".66 و( دعوت به برپا داشتن قسط و عدل: "لقد ارسلنا رسلنا بالبینّات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس..."67 ز( دعوت به گوهرهاى سه گانه دین: توحید، نبوت، معاد: "و ما ارسلنا من قبلک من رسول الاّ نوحى الیه انه لا اله الا انا فاعبدون".68 "و ما قدرو الله حقّ قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشرٍ من شىٍ..."69 "أفحسبتم انّا خلقناکم عئباً و انکم الینا لا ترجعون"70
شیوههاى کارآمدى تبلیغى
از جمله سر فصلهاى دیگر در داستانهاى تبلیغى پیامبران در قرآن، شیوههاى کارآمدى تبلیغ است. بى تردید پیامبران در جوامعى تاریک، خرافى، پر از جهل، آمیخته با فساد و برخوردار از ستم ظهور کردند و توانستند از میان چنین مردمى انسانهایى خدا باور، حق جو، شایسته و با شخصیت تربیت کنند! این اتفاق نیفتاد مگر به سخت گوشهاى پیامبران و بهرهگیرى از باریکترین نکتهها در روانشناسى تبلیغ و البته به هدایت و امداد الهى، برخى از شیوههاى مؤثر تبلیغى را که در داستانهاى قرآنى نمود یافته است، اشاره مىکنیم:
الف) استفاده از روش پرسش و پاسخ، و ضرورت پاسخگویى سریع به شبهات و اشکالات مخاطبان.
"یسئلونک عن الاهلّة قل..."71 "یسئلونک ماذا ینفقون قل..."72 "یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل..."73 "یسئلونک عن الخمر و المسیر قل...و..."74 "یسئلونک عن الیتامى قل..."75 "یسئلونک عن المحیض قل..."76
ب) استفاده از روش مقایسهاى:
ارتباط میان مفاهیم در نقش پذیرى و فهم کامل، سهم زیادى دارد. یکى از ابعاد بلاغت قرآن و معجزه بودن آن به همین نکته مربوط است. هرگاه ذهن آدمى موفق شود که میان چند مفهوم رابطهاى را کشف کند، از یک سو احساس نشاط و خلاقیّت مىکند و از سوى دیگر ذهنِ فرد از این ارتباط منطقى به مفهومى جدید منتقل مىشود و از آنجا که خود آن را کشف کرده، بهتر پذیرفته مىشود و ماندگارى و ثمر بخشى تربیتى بیشترى پیدا مىکند. در این میان مفاهیم مخالف و نیز مشابه سهم بیشترى را در ایجاد زنجیره ارتباطى بین مفاهیم و فهمِ همه جانبه آنها ایفا مىکنند. از باب نمونه درک هر یک از دو مفهوم سپیدى و سیاهى، دانایى و نادانى، حق و باطل، ایمان و کفر، نور و ظلمت و... در کنار یکدیگر میسّر خواهد بود، در واقع هر مفهوم در کنار ضدّش دو بار توجه و تأکید مىشود. در داستانهاى قرآنى براى تأثیر گذارى بیشتر از این شیوه در بیانات انبیاء استفاده شده است. "مثل الفریقین کالأعمى و الأصمّ و البصیر و السمیع هل یستویان مثلاً أفلا تذکّرون".77 "هل یستوى الأعمى و البصیر أم هل تستوى الظلمات و النور"78 (به پیامبر توصیه مىشود که به مشرکانى که پرستش بت را با پرستش خداوند در یک ردیف قرار دادهاند، چنین بگوید.( "یا صاحبى السجن أرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القّهار".79 "لا یستوى القاعدون من المؤمنین غیر اولى الضرر و المجاهدون فى سبیل الله باموالهم و انفسهم"80 "قل لا یستوى الخبیث و الطیّب ولو اعجَبک کثرة الخبیث".81 "قل نارجّهنم اشدّ حرّاً لو کانوا یفقهون".82 (به پیامبر توصیه مىشود به کسانى که گرما را بهانهاى براى عدم شرکت در جهاد قرار دادهاند، چنین بگوید(.
ج) استفاده از روش پرسشگرى
یکى از روشهاى کارآمدى که قرآن در آیات گوناگون و همچنین قصههاى خویش براى متقاعد سازى و ایجاد حالت پذیرش درونى و تحول در مخاطبان، از آن بهره مىگیرد، روش پرسشگرى است. در این روش با پرسشهایى صریح فرد را به وجدان و فطرتِ سلیم خودش ارجاع مىدهند و بى آنکه منتظر جواب حضورى او باشند، پاسخ درونى و خود انگیخته فرد، مقدمه تحول و همراهى را فراهم مىسازد. "أفلا ینظرون الى الابل کیف خلقت. و الى السماء کیف رفعت. والى الجبال کیف نصبت. والى الارض کیف سطحت. فذّکر انّما انت مذکّر"83 "هل یستوى الاعمى و البصیر ام هل تستوى الظلمات و النور"84 "یا صاحبى السجن أأربب متفرقون خیر ام الله الواحد القهّار"85 "قالت رسلهم أفى الله شکٌّ فاطر السموات و الارض"86
د) استفاده از روش جزئى نگرى در پیامهاى رفتارى
کلى گویى در تربیت، آسیبى است جدى. با کلىّ گویى ابهام آفریده مىشود و هر کس بر اساس فهم شخصى به سراغ عرصه عمل مىرود و محصول چیزى خواهد بود کاملاً متفاوت از مقصود. قرآن در توصیهها و ترسیم سازى خویش، تاکید بر نمایاندن هدفهاى رفتارى جزئى دارد، تا دورنماى عمل کاملاً تبیین شود و مخاطب بتواند مسیر خواسته شده را تشخیص دهد. در این صورت است که ابزارهاى تربیتى از جمله تبشیر و تنذیر (تشویق و تنبیه) مفید مىافتد و موجب افزایش رفتار مثبت یا کاهش رفتار مشخصِ منفى خواهد شد. یکى از وجوه بلاغ مبین در دعوتهاى انبیاء همین نکته مىباشد. "... رب العالمین. الذى خلقنى فهو یهدین و الذى هو یطعمنى و یسقین. و اذا مرضت فهو یشفین. و الذى یمیتنى ثم یحیین. و الذى اطمع ان یغفرلى خطیئتى یوم الدین".87 "یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجدٍ و کلوا و اشربوا و لاتسرفوا"88 "قل أمر ربّى بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجدٍ و ادعوه مخلصین له الدین"89 "فما على الرسول الاّ البلاغ المبین"90
هـ) استفاده از روش مستند نمایى و متقاعد سازى
قرآن در بیانات خویش، هم خود را کتاب محکم و استوار و مستند معرفى مىکند و هم از مخاطبان مىخواهد که مطالب خویش را به دلیل و برهان مستند نمایند، تا پذیرفته شود. بر همین اساس بیانات پیامبران در قرآن همراه با ادّله، حکمتها، مبانى و پشتوانههاى عرفى و عقلى است تا با این توجیهات زمینه پذیرش قلبى و انگیزش رفتارى فراهم شود. "الر کتاب أحکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر"91 (علامه طبرسى در ذیل این آیه در تفسیر مجمع البیان مىگوید: احکام به معنى اتقان و استوار کردن است( "یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولاً سدیداً. یصلح لکم اعمالکم".92 "یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلکم تتقوّن"93 "و علمنّاه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم".94 "قالت رسلهم أفى الله شک فاطر السموات و الارض یدعوکم لیغفرلکم من ذنوبکم و یؤخّرکم الى أجلٍ مسمَّى"95 "فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً. یرسل السماء علیکم مدراراً. و یمددکم باموال و نبین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم انهاراً"96 "ام لکم سلطان مبین. فأتوا بکتابکم ان کنتم صادقین".97 (در این آیه پس از اینکه اظهارات کفر آلود مشرکان درباره ملائکه و خلقت آنها را نقل مىکند، مىگوید که اگر بر ادعاهاى خویش دلیلى آشکار دارید و راست مىگویید، سند خویش را ارائه کنید!!(
ز) استفاده از روش مناظره (مجادله)
علامه طباطبایى ذیل آیه شریفه "ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن"98 مىگوید: "جدال عبارت است از دلیلى که صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه که بر سر آن با ما نزاع مىکند، به کار رود، بدون آنکه خاصیت روشنگرى حق را داشته باشد. بلکه عبارت است از اینکه آنچه را که خصم خودش به تنهایى و یا او و همه مردم قبول دارند بگیریم و با همان مطلب، ادعاى وى را ردّ کنیم و... از اینکه موعظه را به قید حسنه و جدال را به أحسن مقیّد فرموده است، فهمیده مىشود که موعظه غیر حسنه و جدال غیر احسن نیز وجود دارد... جدال أحسن جدالى است که طرف مخاطب را به عناد و لجبازى نکشاند و مقدمات جاذبه را هر چند که خصم، راستش بپندارد، به کار نبندد و همچنین از بى عفّتى در کلام و از سوء تعبیر اجتناب کند و به خصم خود و به مقدمات او توهین ننماید و فحش و ناسزا نگوید و از هر نادانى دیگرى بپرهیزد. همچنین استفاده از اعتقادات مشترک نیز به عنوان یکى از نشانههاى جدال احسن مىباشد". در روش مناظره (مجادله احسن) قرآن در ضمن داستانهاى انبیاء، آموزش مىدهد که بایستى مجادله را با دلایل قطعى و برهان روشن پشتیبانى نمود. پیامبران همواره ادعاى خویش بر توحید و حق پرستى را با دلیل قطعى همراه مىساختند و از مخالفان مىخواستند که آنها اگر دلیلى بر خلاف دارند ارائه نمایند. علامه طباطبایى در این باره مىگوید: "جمله "هاتوا برهانکم هذا ذکر من معى و ذکر من قبلى"99 از قبیل منع با ذکر دلیل است و این منع با سند خود یکى از اصطلاحات فنِّ مناظره است و حاصل معناى آن، این است که شخصى از طرفِ مناظره خود که مدعى است، دلیل بخواهد و در ضمن بگوید: من از اینکه از تو دلیل مىخواهم به خاطر این است که خودم دلیلى بر خلاف ادعاى تو دارم.100" - امام صادق علیه السلام در شرح آیه 111 سوره بقره همین مطلب را تأکید مىکنند: قال الله تعالى "تلک أمانیّهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین" فجعل علم الصدق و الایمان بالبرهان و هل یؤتى بالبرهان الا فى الجدال بالتى هى احسن. 101 "ألمتر الى الذى حاجّ ابراهیم فى ربّه ان آتاه الله الملک اذ قال ابراهیمُ ربّى الذى یحیى و یمیت قال انا احیى و امیت قال ابراهیم فإنّ الله یأتى بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذى کفر.102" "فلمّا جنَّ علیه اللیل رأى کوکباً قال هذا ربّى فلما أفل قال لا أحبّ الآفلین. فلما رأى القمر بازغاً قال هذا ربّى فلما أفل قال لئن لم یهدنى ربّى لأکوننّ من القوم الظالمین. فلما رأى الشمس بازغةً قال هذا ربّى هذا أکبر فلّما افلت قال یا قوم انّى برىء ممّا تشرکون. انّى و جهّت وجهى للذى فطر السموات و الارض حنیفاً و ما انا من المشرکین. و حاجّه قومَه قال أتحاجوّنى فى الله و قد هدانِ...103"
ح) استفاده از روش مشورت براى رسیدن به فهم جمعى و همه جانبه پرورش شخصیتها.
"و شاورهم فى الأمر فاذا عزَمت فتوکَّل على الله"104 "قالت یا ایّها الملأ أفتونى فى امرى ما کنتُ قاطعةً امراً حتى تشهدون"105
ط) استفاده از روش اولویتشناسى و پرهیز از ارائه پیامهاى متعددّ در تبلیغ
"قل انّما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى ثم تتفکّروا..."106 "قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم اَلّا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخّذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله".107
ى) تأکید بر تنظیم محتواى تبلیغ با سطوح مخاطبان
از آنجا که در هر انتقال مفهوم و فرایند تبلیغ چهار عنصر به پیام رسان، پیام گیرنده، محتواى پیام و قالب پیام دخالت دارند، مىبایست محتواى پیام کاملاً با سطح فکرى (دغدغهها، نیازها، علاقهها، توانایىها، قدرت فهم و واژگان ارتباطى) مخاطب (گیرنده پیام) متناسب باشد. والاّ بهترین پیامها نیز نمىتوانند به فهم و ارتباط فعال و پایدار بینجامد. قرآن در قالب پیام هایى که در قصص، منتقل نموده است به این نکته مهم نیز توجه کرده است. "و ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه لیبّین لهم".108 "انا انزلناه قرآناً عرّبیاً لعلکم تعقلون".109 "ثمّ أرسلنا رسلنا تترى".110 (تترى به معنى فرستادن یکى پس از دیگرى که اشاره به سنّت پیشبرد تدریجى بشر در مسیر تکامل مىباشد). "و لقد یسرّنا القرآن للذکر".111 علامه طباطبایى ذیل این آیه در تفسیر المیزان مىنویسد: آسان کردن قرآن براى ذکر، این است که آنرا طورى به شنونده القا کند و با عباراتى در آورد که فهم مقاصدش براى عامه و خاصه و براى فهمهاى ساده و عمیق آسان گردد و هر یک به قدر فهم خود چیزى از آن بفهمند. "فانما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون"112 - امام صادق (ع) در توضیح آیههاى 20 و 21 سوره ذاریات "و فى الارض آیات للموقنین و فى انفسکم افلا تبصرون" درباره نشانههاى قدرت خداوند که در خود انسان وجود دارد، به مخاطب چنین مىفرماید: "خداوند تو را شنوا و بینا آفریده است که هم خشم مىکنى و هم خشنود و راضى مىشوى، هم گرسنه مىشوى و هم سیر مىشوى و اینها همه از نشانههاى پروردگار است".113 مشاهده مىکنیم با آنکه نشانههاى فراوانى در خلقت آدمى بر قدرت خداوند وجود دارد، امام با توجه به سطح مخاطب به موارد بسیار سادهاى اشاره مىکنند. "الامام الهادى علیه السلام: فى جواب ابن السکّیت عن علّة بعث موسى بالعصاویده البضیاء و آلة السحر و بعث عیسى بآلة الطب و بعث محمد صلى الله علیه و آله و على جمیع الانبیاء بالکلام و الخطب -: ان الله لما بعث موسى علیه السلام کان الغالب على اهل عصره السحر فأتاهم من عند الله بمالم یکن فى وسعهم مثلُه، و ما ابطل به سحرهم و اثبت به الحجة علیهم. و ان الله بعثَ عیسى (ع) فى وقت قد ظهرت فیه الزمانات و احتاج الناس الى الطّب، فاتا هم من عند الله بمالم یکن عند هم مثله، و بما أحیالهم الموتى، و أبرأ الاکمه و الابرص باذن الله، و اثبت به الحجة علیهم، و ان الله بعث محمداً (ص) فى وقت کان الغالب على اهل عصره الخطب و الکلام - و اظنّه قال: الشعر - فأتاهم من عند الله من مواعظه و حکمه ما ابطل به قولَهم و اثبت به الحجة علیهم."114
آسیبشناسى عرصه تبلیغ
از جمله دستاوردهاى دیگر داستانهاى قرآن که به عرصه تبلیغ در بیانات پیامبران مربوط مىشود، آسیبشناسى عرصه تبلیغ است. آسیبشناسى هر موضوع، فصل مهمى در تبیین دستاوردها و محافظت از نفوذ عوامل منفى در آن موضوع مىباشد. در لابلاى داستانهاى قرآن به مناسبت، گاه به آفتها و آسیبهاى تبلیغ پرداخته شده، و هشدارهایى درباره این عوامل داده است. از جمله: - ناهمگونى کردار با گفتار: "یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبُرمقتاً عند الله ان تقولوا مالا تفعلون".115 "أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون".116 "عنه صلى الله علیه و آله و سلم لابن مسعود: یابن مسعود! لاتکونّن ممّن یهدى الناس الى الخیر و یأمرهم بالخیر و هو غافلٌ عنه، یقول الله تعالى (أتأمرون الناس بالبّر و تنسون انفسکم) یابن مسعود! لا تکن ممّن یشدّد على الناس و هو یخفّف عن نفسه، یقول الله تعالى (لم تقولون مالا تفعلون). 117 - اجبار و اکراه نمودن دیگران در تن دادن به ارزشها: "فذکّر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. الاّ من تولّى و کفر".118 "و لو شأربک لآمن من فى الارض جمیعاً أفانت تکره الناس حتى یکونوا مؤمنین".119 - پنهان کارى حقایق: "ان الذین یکتمون ما انزل الله من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک مایأکلون فى بطونهم الاّ النار و لا یکلّمهم الله یوم القیامة و لا یزکیّهم و لهم عذاب الیم". 120 "و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننّه للناس و لا تکتمونه فنبذوه ظهور وراء هم واشتروا به ثمناً قلیلاً فبئس ما یشترون".121 در خواست اجرت و مزد "(نوح) و ما اسألکم علیه من اجر اِن اجرى الاّ على ربّ العالمین". 122 "(هود) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".123 "(صالح) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".124 "(لوط) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".125 "(شعیب) و ما اسألکم علیه من اجر ان اجرى الاّ على ربّ العالمین".126 "(پیامبر اسلام (ص)) قل ما اسألکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخّذ الى ربّه سبیلاً".127 "(اهل البیت) انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً".128 "فإن تولیّتم فما سألتکم من اجرٍ ان اجرى على الله و امرت ان اکون من المسلمین".129 - پرداختن به مردم بدون پرداختن به خویشاوندان و نزدیکان: "و أنذر عشیرتک الاقربین" 130 "و اذکر فى الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولاً نبیّاً و کان یأمراهلَه بالصلاة و الزکاة"131 "یا ایها النبى قل لأزواجک ان کنتنَّ تردنَ الحیوة الدنیا و زینتها فتعالَین اُمّتعکُنَّ و اسِّرحکُنَّ سراحاً جمیلاً".132 - تصور اینکه عامل اصلى در هدایت و تربیت محیط است. "و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأةَ فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنَّة و نجّنى من فرعون و عمله".133 "ضرب الله مثلاً للذین کفروا امرأة نوح و لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من الله شئیاً".134 "تخرج الحَّى من المِّیت و تُخرج المیتَّ من الحیّى و ترزقُ من تشاءُ بغیرِ حسابٍ".135 - دعوت به مطالب دروغ و غیر واقعى و تحریف شده: "و لا تقولوا لما تَصِف ألسنُتکم الکَذبَ هذا حلالٌ و هذا حرامٌ لِتَفتُروا على الله الکَذِب ان الذین یفترون على الله الکَذِبَ لا یُفلحون". 136 "و من اظلم ممن افترى على الله کذباً اولئک یعَرضون على ربّهم و یقول الأشهاد هؤلاء الذین کذبوا على ربّهم الا لغته اللّه على الظالمین".137 - تندخویى و خشونت در برخورد به هنگام دعوت به معارف دین: "فبما رحمةٍ من الله لنتَ لهم و لو کنتَ فّظاً غلیظ القلب لا نفضّوا من حولک".138 "اذهبا الى فرعون انه طغى و قولاً له قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر او یخشى".139 "و انکّ لَعلى خُلُقٍ عظیم".140
پی نوشت ها:
________________________________________
1 - یوسف 111. 2 - المیزان، ج 11، ص 308. 3 - نهج البلاغه، نامه 31. 4 - آیة ا... جوادى آملى، مبادى اخلاق در قرآن ص 74. 5 - احزاب /21. 6 - ممتحنه /4. 7 - ممتحنه /6. 8 - بقره /213. 9 - نساء /165. 10 - آل عمران /159. 11 - توبه /128. 12 - صافّات /84. 13 - مریم /40. 14 - ص /82. 15 - شعراء /162. 16 - بقره /3. 17 - نمل /40. 18 - ذاریات /24. 19 - انعام /75. 20 - طه /17. 21 - واقعه /77-79. 22 - اعراف /37. 23 - ص /76. 24 - حجر /29. 25 - یوسف /42. 26 - یس /60. 27 - شعراء /221. 28 - غافر (مؤمن) /82. 29 - نحل /69. 30 - نحل /36. 31 - یوسف /111. 32 - نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه /156. 33 - همان، نامه 69. 34 - یونس /92. 35 - عنکبوت /14. 36 - عنکبوت /24. 37 - عنکبوت /40. 38 - آل عمران /123. 39 - آل عمران /125. 40 - هود /120. 41 - یونس /103. 42 - نساء /69. 43 - یوسف /18. 44 - یوسف /83. 45 - یوسف /87. 46 - بقره /214. 47 - بقره /249. 48 - انعام /43. 49 - طه /132. 50 - انعام /42. 51 - بقره /124. 52 - ص /24. 53 - ص /34. 54 - طه /85. 55 - قمر /27. 56 - طه /40. 57 - آل عمران /154. 58 - نحل /125. 59 - المیزان ج، ص. 60 - آل عمران /64. 61 - شعراء 105 و 106. 62 - شعراء 123 و 124 و نیز همین مضمون در شعراء 144-142 و شعراء 162-160 و شعراء 179-176. 63 - بقره 129 و نیز ر. ک به جمعه 2، بقره 151. 64 - احزاب 45 و 46 و نیز سبا 28، نساء 165 و... 65 - بقره 21. 66 - توبه /24. 67 - حدید /25. 68 - انبیاء /25. 69 - انعام /91. 70 - مؤمنون /115. 71 - بقره /179. 72 - بقره /215. 73 - بقره /217. 74 - بقره /219. 75 - بقره /220. 76 - بقره /222. 77 - هود /24. 78 - رعد /16. 79 - یوسف /39. 80 - نساء /95. 81 - مائده /99. 82 - توبه /81. 83 - غاشیه /19. 84 - رعد /16. 85 - یوسف /29. 86 - ابراهیم /10. 87 - شعراء 77-82. 88 - اعراف /31. 89 - اعراف /29. 90 - نحل /35. 91 - هود /1. 92 - احزاب /70. 93 - بقره /183. 94 - انبیاء /80. 95 - ابراهیم /10. 96 - نوح /10. 97 - صافات /156. 98 - نحل /125. 99 - انبیاء /24. 100 - المیزان ج 14 ص 274. 101 - بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 2، ص 125. 102 - بقره /258. 103 - انعام /75. 104 - آل عمران /159. 105 - نحل /31. 106 - سبأ /46. 107 - آل عمران /64. 108 - ابراهیم /4. 109 - یوسف /2. 110 - مؤمنون /44. 111 - قمر /17. 112 - دخان /58. 113 - تفسیر مجمع البیان ذیل ذاریات 20 و 21. 114 - کافى، کلینى ج 1 ص 24. 115 - صف /2. 116 - بقره /44. 117 - مکارم الاخلاق، حسن بن على فضل طبرسى، جلد 2، ص 360. 118 - غاشیه /21. 119 - یونس /99. 120 - بقره /174. 121 - آل عمران /187. 122 - شعراء /109. 123 - شعراء /127. 124 - شعراء /145. 125 - شعراء /164. 126 - شعراء /180. 127 - فرقان /57. 128 - انسان /9. 129 - یونس /72. 130 - شعراء /214. 131 - مریم 55 و 54. 132 - احزاب /28. 133 - تحریم /11. 134 - تحریم /10. 135 - آل عمران /27. 136 - نحل /116. 137 - هود /18. 138 - آل عمران /159. 139 - طه /43. 140 - قلم /4.