همگرایی و فروپاشی نهاد خانواده در قرآن (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده در آغاز دیدگاههاى متفاوت راجع به پیشینه تاریخى چگونگى شکلگیرى خانواده را مطرح مىکند، آن گاه سلامت خانواده مورد بررسى قرار داده نظریات متعددی از جمله دیدگاه قرآن را در این زمینه مطرح می کند. سپس از فروپاشى خانواده سخن گفته، علل و اسباب آنرا نیز از منظر قرآن بحث مىکند و در این راستا عوامل فروپاشى را به دو دسته برون خانوادگى و درون خانوادگى تقسیم کرده از قسم نخست به طرح و توسعه آزادى جنسى از سوى غیر مسلمانان اشاره کرده و از قسم دوم به ناهمگونى شخصیتى، فقدان درک متقابل و احساس مشترک، بىتوجهى به حریم عفاف، مىپردازد.متن
«هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است و در هیچ عصری مانند این عصر عملاً بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است».1 خانواده در طول تاریخ و در جوامع گوناگون، تعریف ها، گونه ها و ویژگی های خاص خود را داشته است. از منظر فمینیزم چپ، در گذرگاه تاریخ، سه گونه ازدواج و رابطه زناشویی وجود داشته است: ازدواج گروهی برای عصر توحش، ازدواج یارگیری برای عصر بربریت و تک همسری برای عصر تمدّن.2 در ازدواج گروهی برای نزدیکی جنسی درهم آمیخته، محدودیتی نبوده و هر زن قبیله ای به طور مساوی به هر مردی و هر مردی به هر زنی از همان قبیله تعلق داشت.3 نخستین محدودیتی که به وجود آمد، محرومیت برادران از ازدواج با خواهران بود،4 در اثر این دگردیسی، چند برادر به صورت جمعی با چند زن به صورت مشترک ازدواج می کردند و همدیگر را «پنالو» یعنی همراه و شریک خطاب می کردند.5 در خانواده های گروهی، پدر نامعلوم و مادر شناخته شده بود، بدین طریق تنها تبار مؤنث رسمیت داشت.6 چنین موقعیتی برای زن، خاستگاه پیدایش خانواده مادرسالار گردید.7 با گسترش ممنوعیت ازدواج میان خویشاوندان، ازدواج های گروهی جای خود را به ازدواج یارگیر داد که در آن هر زن، مردی را به عنوان شوهر بر می گزید. مرد، فرمان بردار، ولی با وجود آن مجاز بود شوهر چند زن باشد، اما زن نمی توانست چند شوهر داشته باشد، طلاق به سهولت انجام می گرفت و فرزند متعلق به مادر بود.8 وقتی گله داری به وجود آمد، مرد به تناسب کار و فعالیتش دارای ملک خصوصی شد، افزایش قدرت مرد سبب جایگزینی ازدواج تک همسر به جای ازدواج یارگیر گردید که در آن مرد، سالار و فرمانروا و زن برده او و ابزار تولید نسل به حساب می آمد.9 دیدگاه مخالف دیدگاه فمینیزم چپ، بر این باور است که خانواده پدرسالار، گسترده و متکی بر تک همسری همیشه وجود داشته و در نهایت جای خود را به خانواده هسته ای داده است.10 البته هر دو گروه این را می پذیرند که تاریخ مکتوب، فقط خانواده پدرسالار تک همسر را به یاد دارد که فعلاً خانواده هسته ای جای آن را گرفته است. به هر حال تا اواسط قرن نوزدهم از واژه خانواده، معنایی جز خانواده گسترده به ذهن نمی آمد که افراد و اعضای آن عبارت بودند از پدر با همسر یا همسران خود، پسر با همسران و فرزندان شان و سایر خویشاوندان.11 شاخص های عمده خانواده گسترده عبارت بود از مسکن مشترک، اقتصاد مشترک، و سرپرستی مشترک.12 در خانواده گسترده، ازدواج محصول جبر اجتماعی بود و نه عشق و علاقه شخصی، طلاق در آن رواج نداشت، ولی ازدواج مجدّد فراوان دیده می شد.13 از نیمه دوم قرن نوزدهم، خانواده گسترده در غرب رو به انحلال گذاشت، ازدواج از سلطه خانواده نجات پیدا کرد، پسرو دختر زود هنگام تر از گذشته با هم ازدواج کرده زندگی مستقلی را تشکیل می دادند. خانواده هسته ای که پس از شکل گیری با تولد نخستین فرزند رو به گسترش می نهد و با تولد آخرین فرزند گسترش کامل می یابد، با ازدواج اولین فرزند رو به انقباض می نهد و با فوت شوهر (معمولاً) انقباض کامل می گردد و با فوت مادر انحلال صورت می گیرد.14 خانواده هسته ای از میان اعضای خانواده گسترده تنها با والدین خود ارتباط دارد.15 در تحول دیگری، به بهانه توسعه دمکراسی و رواج همجنس گرایی در غرب، رابطه جنسی دو همجنس نیز ازدواج نامیده شده جزء هنجارهای جامعه به حساب آمد.16 درباره عامل انحلال خانواده گسترده و جایگزینی خانواده هسته ای، دو دیدگاه وجود دارد؛ «فردریک لوپلی» (از فرانسه) و «ویلهلم هاینریش ریل» (از آلمان) تحولات ایدئولوژیکی در غرب را مؤثر می شناسند، به این معنی که با پیدایش افکار آزادی خواه و تساوی طلبانه که در نهایت دگرگونی های قانونی و اولویت حقوق فردی را در پی آورده، زمینه فروپاشی خانواده گسترده فراهم آمد.17 «پارسونز» جامعه شناس آمریکایی، بر این باور است که با پیدایش نظام پولی و بازار، اندک اندک نظام خویشاوندی و نظام مالکیت خویشاوندی از بین رفت و خانواده گسترده که وسایل تولید را از دست داده بود، به خانواده هسته ای تبدیل شد. «رنه گونیک» جامعه شناس آلمانی، ضمن پذیرش ریشه یابی یادشده می گوید: در اثر تکامل صنعتی، ساختار درونی خانواده از بین رفته و کارکردهای ثانوی مانند کارکرد اقتصادی، آموزشی، بهداشتی، نگهداری سالخوردگان و… به سازمان دولتی واگذار شده است و خانواده قادر شد که به کارکرد اولیه خود که عبارت است از رشد شخصیت اجتماعی و فرهنگی کودکان، بپردازد.18 قرآن پیشینه تاریخی خانواده را با نگاه تبارشناختی ویژه خود، به مطالعه می گیرد و بر این باور پای می فشارد که نخستین بار در روی زمین خانواده هسته ای شکل گرفت و ازدواج آدم(ع) و حوّا زمینه پیدایش اقوام و تیره های مختلف را فراهم ساخت: «یا أیها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم» حجرات/13 ای مردم! ما شما را از زن و مردی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید، همانا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. از نگاه قرآن، خانواده گسترده، مجموعه ای شکل یافته از خانواده های هسته ای و افراد مجرد است که با عنوان خویشاوندان بایستی از یکدیگر حمایت داشته باشند، پیوسته خانواده های هسته ای به خانواده گسترده تبدیل شده، فرد و خانواده هسته ای شخصیت و بخشی از آسایش خود را وامدار خانواده گسترده می باشند. این دو نوع خانواده ملزم به رعایت تکالیف حقوقی و اخلاقی می باشند که به استحکام و استواری روابط آنها می انجامد. در خانواده گسترده مورد قبول قرآن، رئیس خانواده نسبت به دارایی و اداره زندگی افراد و خانواده های زیردست خود، حق تصرف مالکانه و سالارمآبانه ندارد و شکل گیری خانواده های کوچک بایستی با علاقه و انتخاب دختر و پسر جوان باشد؛ و نه بر اساس سنت های قبائلی و عشایری. بدین ترتیب هر دو نوع خانواده از نگاه قرآن رسمیت دارد و کاوشگران روابط خانوادگی بایستی خانواده هسته ای را در بستر خانواده گسترده مورد مطالعه قرار دهند. گویا با توجه به چنین تلقی از خانواده برخی از دانشمندان مسلمان از خانواده تعریفی ارائه داده اند که خانواده هسته ای و گسترده را هم زمان در بر می گیرد. ابن اثیر که معمولاً واژه ها را در چارچوب مفاهیم دینی تعریف می کند، می گوید: «الأسرة عشیرة الرجل و أهل بیته».19 خانواده عبارت است از خویشان نزدیک مرد و اهل خانه او. یکی از جامعه شناسان می نویسد: «خانواده به معنای اعم آن که در قدیم بیشتر مورد توجه بوده است، پدر، مادر، فرزندان و تمام افرادی را شامل می شود که در قانون مدنی به ترتیب اولویت می توانند از ماترک دیگری سهم الارثی داشته باشند، اما خانواده به معنای اخص عبارت است از شوهر، زن و فرزندان آنها».20 تکالیف حقوقی مربوط به میراث، یکی از مبانی ضرورت توجه به خانواده گسترده است که در کنار آن نقش «عاقله» در پرداخت دیه قتل غیر عمد و تأمین نفقه اجداد و فرزندزادگان نیز بر چنین الزامی تأکید دارد.
سلامت خانواده در چند نگاه
درخارج از جهان اسلام، وقتی از سلامت خانواده یاد می شود منظور خانواده هسته ای است، و امروزه هیچ فرد، مؤسسه و پژوهشکده ای این آمادگی را ندارد که به احیای خانواده گسترده بیندیشد یا فروپاشی آن را از روی دغدغه به بررسی بنشیند. سلامت خانواده در نگاه عام، سلامت روابط زن و مرد است و سلامت روابط آن دو، رعایت حقوق متقابل بین آنها می باشد و حقوق همسران در نظام خانواده ـ با دو تلقی متفاوتی که از آن صورت گرفته ـ پرتنش ترین بحث فکری و اجتماعی را به خود اختصاص داده است. اختلاف درباره چند و چون حقوق زن و مرد در زندگی زناشویی، ریشه در خاستگاه طبیعی حقوق، یعنی نیازها و گرایش های روحی دارد، که در نگاه بعضی همچون تفاوت اندام جنسی، به صورت متفاوت در زن و مرد وجود دارند، و از نظر برخی دیگر، آن دو بایدها و نبایدهای رفتاری و کشش های روحی همسانی دارند و به همین جهت در صحنه کار و جامعه نیز باید همانند باشند. شهید مطهری در این رابطه می گوید: «فرضیه تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد مبتنی بر این است که اجتماع خانوادگی مانند اجتماع مدنی است… زن و مرد با استعدادها و احتیاجات متشابه در زندگی خانوادگی شرکت می کنند و سندهای مشابهی از طبیعت در دست دارند، قانون خلقت به طور طبیعی برای آنها تشکیلاتی در نظر نگرفته و کارها و پست ها را میان آنها تقسیم نکرده است. اما فرضیه عدم تشابه خانوادگی مبتنی بر این است که… قانون خلقت آنها را در وضع نامشابهی قرار داده و برای هر یک از آنها مدار و وضع معینی در نظر گرفته است».21 جریان فمینیستی در جهان، از نظریه تشابه گرا حمایت می کند و ادعای تفاوت زن و مرد را در گرایش ها و کوشش ها، پنداری می داند که ریشه در سلطه مردان و اقدامات تربیتی آنها دارد. آنچه که به عنوان ویژگی ذهنی و اخلاقی زن و مرد شناخته شده و مبنای حقوق در روابط زناشویی قرار گرفته است، در شرایط فعلی که مردان از قدرت بیشتر برخوردار می باشند، دیگر حجیت و سندیت نخواهد داشت. جان استوارت میل از فمینیست های لیبرال می گوید: «طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند قابل شناخت نیست، اگر مردان در جامعه بدون زن و زنان در جامعه بدون مرد به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آن گاه می توانستیم درباره تفاوت های ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است؛ زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است».22 وقتی فمینیست ها در برابر این پرسش قرار می گیرند که در مواردی بین زن و مرد رابطه دوستانه و دلبستگی دیده می شود و این نمی تواند نماد فرادستی مردان و فرودستی زنان باشد، پس ریشه چنین رضایتمندی را باید در تفاوت ذاتی بین آن دو جست وجو کرد؛ در پاسخ می گویند: «دلبستگی هایی این چنین عمیق، تنها در سایه حاکمیت ظالمانه ترین نهادها پدید می آید، انسان سپاسگزار کسی است که می تواند بی هیچ ترحمی زندگی اش را بگیرد، ولی به اراده خود چنین نمی کند، در چنین وضعیتی قوی ترین احساس وفاداری و محبت و سپاس در انسان بیدار می شود.»23 حامیان نهضت زنان، فرا دستی مردان و فرودستی زنان را روبنای وضعیت اقتصادی آنها می شناسند و معتقدند تا زمانی که زن وابسته و نیازمند به مرد برخوردار و ثروتمند باشد و به استقلال اقتصادی نرسد، این نابرابری بر روابط خانوادگی حاکم خواهد بود. طرفداران نهضت زنان در رابطه با ریشه اصلی نابرابری فعلی زن و مرد از نظر حقوق، دیدگاه های ناهمگونی دارند؛ فمینیست های کمونیست، مالکیت خصوصی را سبب اصلی قدرتمندی مرد و به استثمار کشیده شدن زن می شناسند که هم زمان با رواج تک همسری به وجود آمد، 24 فمینیست های رادیکال، بچه زایی را عامل اصلی مشکلات و وابستگی زنان به مردان می دانند،25 فمینیست های لیبرال، شرایط غیرعادلانه و قراردادی را خاستگاه فرودستی زن معرفی می کند.26 گرایش های گوناگون فمینیستی هر یک با نگاه به ریشه یابی مورد پسند خود، خانواده سالم را به تصویر می کشد که در آن امتیازهای سنتی مرد، به چشم نمی آید و جای آن را برابری همه جانبه یا نسبی گرفته است. کمونیست های فمینیست، ازدواج آزادانه و عاشقانه،27 لغوبودن تفوق مرد،28 رعایت تک همسری توسط زن و مرد،29 تبعید کودکان به کودکستان30 و اجرای طلاق با خواست زن و مرد31 را شاخص سلامت روابط خانوادگی شناخته، و عینیت یافتن آنها را مشروط می دانستند به اینکه وسایل تولید به ملکیت جامعه درآمده باشد و مالکیت خصوصی از میان برود.32 فمینیست های رادیکال، برای رهایی زن از حقارت و وابستگی، یاری جستن از فنّاوری و جایگزینی بچه آزمایشگاهی و علمی را به جای بچه زایی زن پیشنهاد می کنند.33 فمینیست های لیبرال، تندروی کمونیست ها و رادیکال ها را ندارند، ولی ریاست تاریخی مرد را به باد انتقاد گرفته34 توافق ها و قراردادها را برای الغای نابرابری ها و ایجاد رابطه عادلانه بین زن و مرد کارساز می شناسند، ازاین منظر وقتی زن براساس قرارداد ازدواج، می تواند در رابطه با تداوم زندگی زناشویی و انتخاب هر نوع شغل، آزادانه تصمیم بگیرد؛ کار منزل و تربیت اولاد را به عنوان اولویت های شغلی برمی گزیند، تقسیم کار رایج در خانواده برای او پذیرفتنی می نماید و می خواهد به ایفای نقشی بپردازد که از کس دیگری ساخته نیست. میل در این رابطه می نویسد: «اگرازدواج قراردادی میان افرادی با حقوق برابر باشد… وهر زنی صلاحیت اخلاقی داشته باشد که بتواند بر حسب شرایط عادلانه از شوهر خود جدا شود، و اگر ورود به همه مشاغل آبرومندانه برای زنان مثل مردان ممکن باشد، در این صورت زن لازم نخواهد دید که برای دفاع از حقوق خود، در طول زندگی مشترک از قابلیت هایش برای کسب درآمد استفاده کند. زنی که ازدواج می کند تصمیم می گیرد به اداره خانه و تربیت فرزندان بپردازد و همه توانش را دراین مسیر به کار گیرد… به نظر من آنچه اکنون تداول دارد در مجموع مناسب ترین روش تقسیم کار میان زن و مرد است: مرد معاش خانواده را تأمین کند و زن بر هزینه ها و مخارج خانواده نظارت می کند. زنی که علاوه بر تحمل رنج زایمان، مراقبت و تربیت کودکان را نیز به عهده دارد اگر در استفاده بهینه از درآمد مرد بکوشد و چنان عمل کند که بر آسایش خانواده بیفزاید، نه تنها به اندازه سهم خود، بلکه بیش از سهم خود جسم و روح خویش را در زندگی مشترک به خدمت گرفته است. اگر زن علاوه بر همه اینها وظایف دیگری نیز به عهده بگیرد بعید است وظایفی که در بالا آوردیم از دوشش برداشته شود… آنچه او در مراقبت از فرزندان و تنظیم امور خانه می کند کاری است که از عهده کس دیگری بر نمی آید… از همین رو اگر شرایط عادلانه باشد به نظر من چندان مطلوب نیست که زن با کار خویش بر درآمد خانواده بیفزاید».35 برتراند راسل نیز در راستای تأمین سلامت روابط خانواده نقش مادر را در تربیت فرزندان ستوده کودکان کودکستانی را که توسط پرستاران حقوق بگیر تربیت می شوند از نظر روان شناسی، کودکان بی پدر و مادر می شناسد. وی با این حال پیشنهاد می کند: «اگر زن متأهل [به قصد سرپرستی فرزند] با تکیه بر تأمین شوهر، شغلش را رها کند، ا ین حقارت است، راه دیگر این است که دولت به زنان جوان مساعده بپردازد که خودشان از اطفال نگهداری کنند؛ بدون اینکه برای این امر تحت تعلق حقارت آور مردی قرار گیرند».36 نگرش تفاوت گرا، روابط بایسته زناشویی را روی پایه کشش های طبیعی زن و مرد قابل بنیاد می بیند و نظام حقوقی و تعامل دو جانبه ای را برای استواری و ثبات خانواده پیشنهاد می کند که با توجه هر چه دقیق تر به تفاوت ها و نیازهای طبیعی وجدایی ناپذیر از شخصیت زن ومرد سامان یابد، در پناه چنین نظامی عشق جوشان زن، مرد و فرزند، به گونه ای توأمان، فلسفه تشکیل خانواده را می نماید. ویل دورانت می گوید: «طبیعت، خانواده را ساخته است تا مرد را به خدمت زن و زن را به خدمت کودک بپیوندد، مردان از روی طبع، خادم و بنده زنان، و زنان از روی طبع، خادم و بنده کودکان و نوع انسانند».37 «همه زندگی به دور عشق زن و مرد و عشق فرزند می چرخد».38 نمونه هایی از تفاوت های زن و مرد که سبب تفاوت احساس ها، واکنش ها و رفتارها شده و آن دو را در دو مدار مختلف قرار می دهند تا یکدیگر را درک نموده و مکمل همدیگر باشند،39 عبارتند از: «مردها خشن و زنان ملایمند… مردان سردند و زنان گیرایی دارند».40 «مردان از روی طبع خادم و بنده زنان هستند41 و زنان از سر خودخواهی به فرزندخواهی سقوط می کنند».42 «خانم ها تابع احساس، و آقایان تابع عقل هستند».43 «مرد دنبال هدف عینی، و توجه زن به امور خانواده است».44 «مرد با سکوت به آرامش می رسد و زن با حرف زدن».45 «زن به واسطه قطع ارتباطش با شخص دیگر افسرده می شود و مرد با از دست دادن هدف عینی».46 «مرد تمایل به استقلال دارد،47 زن بیشتر به وسیله غریزه انقیاد به مرد می پیوندد».48 «مرد را اتکا، اطمینان و قدردانی کوشاتر می کند، و زن را توجه و احترام به ایثار وا می دارد».49 این تفاوت ها سبب می شود که زن و مرد در کنار هم احساس آرامش کنند هر کدام نیازهای روحی خویش را در دیگری بیابد و ازعملکرد برخاسته از ویژگی های یکدیگر لذت ببرند؛ البته در صورتی که با احساسات همدیگر آشنا باشند و از شریک زندگی خویش به گونه ای حمایت به عمل آورند که او خواسته هایش را تأمین کند. جان گری می نویسد: «مرد با احساس ویژگی های مردانه و زن با احساس ویژگی های زنانه یکدیگر را جذب می کنند… اگر زن سبب شود که مرد احساس مردانه داشته باشد، به او در جذب به همسرش کمک می کند، به همین شکل نیز زن زمانی بیشتر جذب شوهرش می شود که شوهر به احساسات زنانه او بها بدهد. توجه به تفاوت های یکدیگر، راز پایدار نگاه داشتن شور و شوق در زندگی زناشویی است».50 چنین داد و ستدی، تعهد، اعتماد، صمیمیت و روحیه همکاری متقابل را به وجود می آورد که عوامل پاسداری از روابط زناشویی شناخته شده اند.51 دیدگاه تفاوت گرا تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد، و تربیت فرزند و پخش عاطفه در کانون خانواده را رسالت زن می داند و کار زن را در خارج خانه مثبت ارزیابی نمی کند.52 علاوه بر تعدادی از دانشمندان همچون پارسونز امریکایی و شلسکی آلمانی، نظام هیتلری از حامیان جدی این تفکر بود.53 اعلامیه حقوق بشر که تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد می داند (ماده 25 بند یک و ماده 23 بند 3) نیز به گونه ای با این نظریه همسویی دارد.
قرآن و سلامت خانواده
اسلام هم زمان، هم به سلامت خانواده گسترده می اندیشد وهم به استواری خانواده هسته ای. پرداخت دیه قتل غیرعمد، انفاق بر پدربزرگ ها و فرزندان فرزند، طبقات سه گانه در باب ارث، صله ارحام و تشکیل هیئت داوری از جمع خویشاوندان جهت حل اختلافات زناشویی که به طورعمده ریشه قرآنی و ماهیت حقوقی دارند، راهکارهایی هستند برای حراست از خانواده گسترده و تحکیم روابط اعضای فامیل. ولی نگاه قرآن به سلامت خانواده هسته ای نگاه متمرکز، موضوعی و همه جانبه است، شاید بدین دلیل که هر خانواده هسته ای امروز، کانون خانواده گسترده فرداست، پس تأمین سلامت او بی تردید سلامت خانواده گسترده ای را در پی دارد، همان گونه که خانواده گسترده هنجارها و ارزش ها را به خانواده هسته ای منتقل می کند.54 به عبارتی شیفتگی متقابل و محدودیت اعضای خانواده هسته ای و استعداد و آمادگی آن برای تبدیل شدن به خانواده گسترده که ارزش ها را به خانواده نوبنیاد هسته ای اهدا می کند، اولویت دهی به سالم سازی خانواده هسته ای را منطقی می نمایاند. به همین دلیل ثبات بخشیدن به خانواده کوچک نگاه ویژه قرآن را به خود اختصاص داده است. نگاه قرآن به زن و مرد نگاه تفاوت باورانه است. اشاره قرآن به اینکه زن در میان زر و زیور به رشد و بالندگی می رسد و طبعی لطیف و حساس دارد و در موقع تخاصم و عصبانیت آشفته سخن می گوید: «أو من ینشّأ فی الحلیة و هو فی الخصام غیرمبین»(زخرف/18)، که بنابر یک احتمال در مراد آیه، به معنای بازگویی احساساتی بودن اوست. در جایی قرآن از ضعف و سستی متراکم زمان بارداری مادر و دو سال زحمت شیرخوارگی کودک به عنوان فلسفه سپاس والدین یاد می کند: «و وصّینا الإنسان بوالدیه حملته أمّه وهناً علی وهن و فصاله فی عامین أن اشکر لی و لوالدیک إلی المصیر» لقمان/14 ما به انسان در حق پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادر که به فرزندش باردار می شود و تا دو سال که طفل را از شیر می گیرد هر روز بر رنج و ناتوانی اش افزوده می گردد ـ که در مقابل من و پدر و مادرت سپاسگزار باش که بازگشت به سوی من خواهد بود. آیه یادشده در حقیقت از عشق و فداکاری مادر به فرزند و از نیاز او به حمایت، موقع بارداری و شیردهی سخن می گوید. قرآن در وصف شرم و حیای دختر شعیب که می گوید: «فجائته إحداهما تمشی علی استحیاء» ارزشمندی تمایل طبیعی زن را به عفت و حریم داشتن در برابر مرد گوشزد می کند، چنان که در روایتی او ورا چون گل، دارای طبعی لطیف دانسته است.55 ویژگی های یادشده، هر کدام نقطه مخالف خود را در مرد می رساند، گویی آیات مزبور مرد را منطقی تر، دارای شانس سلامت جسمی و روحی بیشتر و در مقابل غریزه جنسی، خود باخته تر می شناسد. علاوه بر این بیان ضمنی قرآن به صورت صریح و بی پرده نیز درباره شدّت جوشش غریزه جنسی در مردان سخن گفته است: «یا أیها النّبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یعرفن فلایؤذین» احزاب/59 پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که بالاپوش های خویش را پیش تر گیرند تا عفیف شناخته شده از خطر آزار مردان در امان باشند. قرآن در کنار نیاز جنسی، از نیاز روحی خاصی نام می برد که مرد را ناگزیر می سازد تا خواستگار و خدمت گزار زن باشد و آن عبارت است از بازیافت آرامش روحی موقع بازگشتن به خانه و قرارگرفتن در کنار همسر قانونی خود. «و خلق منها زوجها لیسکن إلیها» اعراف/189 و روم/21 از جنس خود او همسرش را آفرید تا در کنارش به آرامش و راحتی برسد. در این خصوص جان گری می گوید: «مسرّت و خوشحالی زن چونان دوش آبی است که استرس تمام مدت روز شوهرش را می شوید و از بین می برد».56 بدین ترتیب زن با توقع حمایت و خدمت به مرد نگاه می کند و مرد را نیاز جنسی و انگیزه هایی از خستگی ها به سوی زن گسیل می دارد. این دو نوع چشم داشت برخاسته از کشش ها و نیازهای ناهمگون، زیربنای نظام حقوقی خانواده را در قرآن تشکیل می دهد که با رعایت دقیق آن دوستی و مهرورزی دوسویه مورد نظر آیه «و جعل بینکم مودّة و رحمة»(روم/21) به وجود می آید و خلافکاری های جنسی و شهوانی در زندگی زن و مرد رو به کاهش می نهد:57 «هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ» بقره/187 چنین خانواده ای می تواند آرزوی داشتن فرزند شایسته را در سر بپروراند و به خوبی از عهده پرورش او برآید: «فلمّا أثقلت دعوا الله ربّهما لئن آتیتنا صالحاً لنکوننّ من الشاکرین» اعراف/189 وقتی احساس سنگینی کرد هر دو [زن و شوهر] پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزند شایسته ای ارزانی داری جزء سپاسگزاران تو می شویم. تربیت یافتگان کانون خانوادگی آکنده از محبت و دلسوزی و پیراسته از گناه و آلودگی همیشه به یاد مهرورزی های پدر و مادر بوده به خود اجازه نمی دهند که در برابر آنها حتی کلمه «افّ» را بر زبان جاری کنند.(اسراء/22) و همواره دعای خیر و رحمت برای آنان بر زبان دارند: «و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً» اسراء/24 و بگو پروردگارم؛ چنان که پدر و مادرم در کودکی با مهربانی به تربیتم پرداختند تو نیز در حق آنها مهربانی فرما. این است تصویر خانواده سالم در قرآن که مؤثرترین راهکار برای جامعه پذیری هم زیستی و هم گرایی نیز به حساب می آید. خانواده سالم کانون محبت و مهرورزی است و کلید آن در اختیار مرد قرار داده شده است، علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت واکنش علاقه و احترام یک مرد، به وجود می آید،58 مرد هر اندازه موجبات آرامش و آسودگی خاطر همسر خود را فراهم کند، غیرمستقیم به همان میزان به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانواده خود را رونق بخشیده است.59 زمانی که زن احساس کند مورد توجه و احترام است، ارضا شده همچنان به ایثار خود ادامه می دهد،60 شهید مطهری در تعبیری تمثیلی نقش مرد را در گسترش محبت در فضای خانواده چنین ترسیم می کند: «مرد مانند کوهساران است و زن به منزله چشم، و فرزندان به منزله گل ها، چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف زلال بیرون دهد و گل ها و گیاهان و سبزه ها را شاداب و خرم کند».61 با توجه به چنین نقشی، قرآن در هنگام یادآوری خطر فروپاشی خانواده مرد را مخاطب اصلی خود می شناسد و با چندین عبارت، ولی دارای یک پیام، مسئولیت مرد را خطر نشان می کند، جملات «و لاتضارّوهنّ»(طلاق/6) «عاشروهنّ بالمعروف»(نساء/19) و «فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان»(بقره/229) برخورد بایسته مرد را با زن یادآوری می کند که عبارت است از ادای حقوق، تأمین نیاز مادی، رعایت عدالت، گفتار نیک و رفتار نیک.62 مجموع این بایدها در قوامیت مرد نهفته است که قرآن درباره آن می گوید: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله» نساء/3 مردان قوامیت دارند بر زنان؛ به دلیل آن که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به دلیل آن که از اموال شان خرج می کنند. پس زنان صالح فرمان بردارند و به پاس آنچه خدا[برای آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند. اگر حرف «فا» در جمله «فالصالحات قانتات…» برای بیان نتیجه قوامیت باشد و سببیت را برساند (چونان که در بیشتر موارد، فاء عاطفه سببیت را می رساند) شاید بتوان نقش مرد را در واداشتن زن به اطاعت به صورت روشن تر از آیه استفاد کرد. روایاتی که ناظر به قوامیت مرد یا در صدد بیان حقوق زن است نیز به اصالت نقش مرد در استواری و سلامت خانواده اشاره دارد. پیامبر(ص) در پاسخ پرسش دربارهٌ حقوق زن فرمود: «فإنّ لهنّ علیکم حقّاً واجباً لما استحللتم من أجسامهنّ، و بما واصلتم من أبدانهنّ، و یحملن أولادکم فی أحشائهنّ، حتّی أخذهنّ الطلق، فأشفقوا علیهنّ، و طیبوا قلوبهنّ، حتی یقفن معکم، و لاتکرهوا النساء و لاتسخطوا بهنّ، و لاتأخذوا ممّا آتیتموهنّ إلاّ برضاهنّ و إذنهنّ».63 زنان بر عهده شما حقوق واجبی دارند؛ به جهت آنکه تنشان را بر خود روا می دارید و با اندام آنها تماس دارید، و به دلیل آنکه فرزندان شما را در درون خود حمل می کنند تا موقع زایمان، پس نسبت به آنها مهربان باشید و دل آنها را شاد نگه دارید؛ تا با شما بمانند، بر خلاف میل شان آنها را به کاری وادار نکنید و خشم آنها را برمینگیزید و بدون رضایت و اجازه از مهریه شان چیزی نستانید.
فروپاشی خانواده
فروپاشی خانواده به عنوان آسیب اجتماعی به صورت فزاینده، نابهنگام و برخلاف انتظار، در اثر ناکامی برخی از عناصر تشکیل دهنده خانواده در ایفای نقش بایسته اجتماعی خود اتفاق می افتد، به همین جهت انحلال طبیعی که به سبب مرگ طبیعی پدر یا مادر صورت می گیرد با نگاه آسیب شناختی به مطالعه گرفته نمی شود. در تعریف فروپاشی خانواده آمده است: «فروپاشی خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی و یا تجزیه ترکیبی از نقش های اجتماعی، به علت آنکه یکی یا چند تن ازعهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود، آن طور که باید و شاید، برنیامده است».64 از هم گسیختگی نقش ها در خانواده، گونه های مختلفی دارد که از عوامل چند گانه ای65 ـ چون جنگ مهاجرت، شهرنشینی… ـ منشأ می گیرد، از میان آنها ناسازگاری و طلاق، کانون مرکزی توجه جامعه شناسان، روان شناسان و حقوق دانان به حساب می آید و از این دو بیشترین عنایت را طلاق به خود اختصاص داده است که آمار و ارقام از رشد نگران کننده آن در عصر حاضر خبر می دهد، به عنوان نمونه: میزان فروپاشی خانواده در امریکا از شش درصد در سال 1890 به چهل درصد در سال 1948رسیده و هم اکنون به 60٪ رسیده است.66 در سوئد67٪ از موارد پیوند زناشویی به جدایی می انجامد،67 در اسپانیا از دو ازدواج یکی منجر به طلاق می شود،68 به گزارش یونسکو در کشورهای صنعتی جهان از هر چهار مورد ازدواج سه مورد به طلاق می انجامد.69 طبق گزارش های آماری، طلاق در کشورهای اسلامی نیز سیر صعودی نگران کننده ای دارد؛ از باب نمونه: در ایران از سال 1358 تا 1360 در برابر هر هزار ازدواج 75 فقره طلاق، از سال 1361 تا 1365 از هر هزار مورد ازدواج 92 فقره طلاق به ثبت رسیده است،و از 9/7 درصد در سال 1377 به 3/10٪ رسیده است. در عربستان سعودی 24٪ ازدواج ها به طلاق می انجامد، در کویت به ازای هر چهار ازدواج، یک مورد به طلاق می انجامد، و تهران سال 1380 شاهد یک مورد طلاق در برابر پنج ازدواج بوده است.70 با توجه به سنت پرهیز از طلاق و استبداد مردان در کشورهای اسلامی، آمار یادشده به هیچ وجه نمی تواند گویای واقعیت فروپاشی روابط زناشویی باشد، بی تردید واقعیت در این کشورها تلخ تر از گزارش های رسمی می باشد. البته در جهان غرب نیز آمارها، واقعیت ها را به طور کامل بازنمی تاباند. ویل دورانت در رابطه با وضعیت روابط زناشویی و ناسازگاری های خاموش در خانواده های غربی [که در جهان اسلام نیز زمینه تطبیق دارد] می گوید: «سال به سال ازدواج ها دیرتر و جدایی ها زودتر فرا می رسد و کم کسی پیدا می شود که اخلاص و وفاداری را بستاید، به زودی زمانی خواهد رسید که هیچ مردی نخواهد خواست با زنی که با هم از تپه زندگی بالا رفته بودند پایین برود و ازدواج بی طلاق چنان نادر خواهد شد که باکره در شب زفاف. تازه طلاق گیرندگان فقط بخشی از ازدواج های نافرجام هستند… چقدر زن و مرد می خواهند ازهم جدا شوند، ولی جرئت اظهار ندارند، یاچقدر اشخاص خواستار جدایی شده اند، ولی دادگاه ها موافقت نکرده اند. از درد دل دیگران مپرس، آنها چیزی که تو می خواهی نخواهند گفت. آنجا به جای جدایی، ترس از نام و ننگ است، و به جای عشق، بی علاقگی است، و به جای اخلاص و وفا، حیله و فریب است. شاید بهتر باشد که این دسته نیز از هم جدا شوند و از هم پاشیدن زناشویی امر مسلّم و محقق گردد؛ تا کسانی را که به فکر نسل انسان هستند و عشّاقی را که ستاینده عشقند، وادار به چاره جویی کند تا نگذارند عشق به این زودی و به این جوانی بمیرد».71 به همان میزان که طلاق و ناهنجاری ها در زندگی خانوادگی رو به افزایش است آثار و پیامد اجتماعی آن نیز هر روز بیش از گذشته حیات جامعه را به تهدید می گیرد و به ناامنی ها دامن می زند، بر اساس تحقیقات به عمل آمده 96٪ مجرمین خطرناک در خانواده های خود تحت تأثیر مشکلات ناشی از جدایی های گوناگون والدین خود قرار گرفته اند، 4/60٪ نوجوانان بزهکار متعلق به خانواده هایی بوده اند که در اثر مرگ و میر والدین یا طلاق از هم پاشیده اند، 44٪ معتادان از سرپرستی خوب والدین محروم بوده اند72،70٪ از افرادی که گرفتار آسیب های اجتماعی می شوند، کودکان طلاق هستند،73 صدی هفتاد از بیماران روانی، افراد کژخوی و کسانی که با جامعه و قانون در ستیز می افتند، عموماً از خانواده هایی آمده اند که به نحوی دچار آسیب و لطمه شده اند.74 در امریکا هر سال یش از یک میلیون نوجوان از خانواده های خود فرار می کنند و نیمی از آنها را دختران جوان تشکیل می دهند که در خدمت دزدی، معامله مواد مخدر، رواج فحشا درآمده یا به خودفروشی مشغول می گردند. کشیش «بروریتر» که مؤسسه خیریه اش در خدمت این گونه کودکان بود می گوید: «هشتاد درصد نوجوانان فراری برای زنده ماندن، خودفروشی می کنند، در امریکا پانصد هزار نوجوان زیر 17سال به کار فحشا اشتغال دارند، در تمام عمرم فاحشه ای را ندیدم که خود فروشی او با فرار از خانه آغاز نشده باشد.» این گریز اطفال همیشه مخصوص خانواده هایی است که پدران و مادران، مهربان نبوده و با هم تفاهم ندارند.75
علل و اسباب
آمار و ارقام مربوط به فروپاشی خانواده که پیش از این به مطالعه گرفته شد نرخ طلاق را در جهان اسلام و دنیای نامسلمان متفاوت نشان می دهد، فاصله 3/10٪ با 67٪ چشم گیر است، ممکن است نگاه مقایسه ای به پدیده طلاق در ایران و سوئد این توهم را در پی آورد که نرخ طلاق در ایران (از باب مثال) هنوز به مرز آسیب اجتماعی نرسیده است! ولی کمی دقت خلاف این توهم را می نمایاند، در جامعه ای که طلاق حلال مورد خشم خدا شناخته شده و آهنگ انقلاب در آن هدف خود را میراندن تمام نارسایی ها معرفی می کند، رشد سه درصدی طلاق طی دو دهه شدت آشفتگی روابط زناشویی را نشان می دهد. بنابراین فروپاشی خانواده در سطح جهان و کشورهای اسلامی خطری جدی است. رویارویی با این خطر نظرخواهی از قرآن را پیرامون علل و اسباب پیوستگی و گسستگی روابط زناشویی اجتناب ناپذیر می نماید. عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کند و قرآن نیز بدانها اشاره دارد به دو بخش برون خانوادگی و درون خانوادگی می تواند تقسیم شود که هر یک تعریف خاص خود را دارد.
الف. عامل برون خانوادگی
منظور از «عامل برون خانوادگی» طرح و تدبیری است که با اغراض واهداف معینی در فضایی غیر از فضای خانواده ها تهیه دیده می شود و بر ضد خانواده مشخص یا نظام خانوادگی در سطح یک کشور یا در سطح جهان مورد استفاده قرار می گیرد. دسیسه هایی که موارد جزئی را هدف می گیرد معمولاً با حربه نسبت فحشا به زنان، براندازی یک خانواده را دنبال می کند، نمونه بارز این نوع ویرانگری «داستان افک» است که در قرآن آمده: «إنّ الّذین جاؤوا بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرّا لکم بل هو خیر لکم لکل امرئ منهم ما اکتسب من الإثم و الذی تولّی کبره منهم له عذاب عظیم» نور/11 در حقیقت کسانی که آن بهتان [داستان إفک] را مطرح کردند دسته ای از شما بودند، آن تهمت را شرّی برای خود تصور می کنند، بلکه برای شما در آن مصلحتی بوده است. برای هر یک از آنها که به این کار دست زدند، همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کسی از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است، گرفتار عذاب سختی خواهد بود. جریان إفک، خانواده پیامبر(ص) را به تهدید گرفته بود و رابطه پیامبر(ص) را با یکی از همسرانش تا مرز فروپاشی پیش برد. قرآن به قصد رویارویی با این گونه حیله ها می گوید: «و الّذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً و أولئک هم الفاسقون» نور/4 و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند سپس چهارگواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچ گاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینان خود فاسقند. قرآن در کنار اقدامات موردی خانمان سوز، خطر فراگیرتری را نیز پیش بینی می کند و آن عبارت است از تلاش سازمان یافته و هدفمند جهت گسترش فحشا و فساد جنسی در جامعه دینداران تا هم زمان شکل گیری و تداوم زندگی خانوادگی را در کلّ جامعه با مشکل رو به رو کند: «إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب عظیم» نور/19 کسانی که دوست دارند که زشتکاری و فحشای زنا در میان اهل ایمان شیوع پیدا کند برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود. متأسفانه این پیش بینی قرآن جامعه عمل پوشید، در غرب نهضت حمایت از برابری زن و مرد با پیشنهاد روابط و اخلاق جنسی جدیدی، به جنگ ازدواج و نظام زناشویی سنتی آمد، این نهضت که در سطح جهان به پیروزی های بزرگی دست یافته است هم اکنون در صدد تسخیر جوامع اسلامی می باشد. راز موفقیت جهشی نهضت زنان در غرب در این نهفته است که نظام خانوادگی مردسالارانه و سیاهی در آن دیار حاکم بود و بر اساس آن تا حدود سال 1900 زنان از حقی برخوردار نبودند که مردان ملزم به رعایت آن باشند،76 زنان حتی حق مالکیت هم نداشتند، تا اینکه در سال های 1882 ، 1900، 1907، 1919 و 1938 به ترتیب درانگلیس، آلمان، سوئیس، ایتالیا و فرانسه حق مالکیت زن تصویب و تأیید شد.77 در نظام زناشویی سنتی غرب، طلاق جز در فرض ارتکاب زنا مشروعیت نداشت، زن ناگزیر بود بار ستم مرد را تا آخر عمر بر دوش کشد.78 قانون منع طلاق در امریکا سبب تشکیل باندهایی شد که در آنها وکلای دادگستری، پزشکان، قانون دانان و نویسندگان عضویت داشتند و تلاش می کردند برای زن و مرد متقاضی طلاق، زمینه زنا را فراهم کنند تا طلاق بستر قانونی پیدا کند. حضور زن در صحنه فعالیت های اجتماعی و سیاسی پذیرفته نبود، در سال 1840 زنانی که از امریکا برای شرکت در نخستین کنفرانس ضد برده داری به لندن آمده بودند، به دلیل زن بودن، اجازه شرکت در کنفرانس را دریافت نکردند.79 چنین سخت گیری وحشتناکی سبب راه اندازی نهضت فمینیستی توسط «مری ولستو گرافت» در نیمه دوم قرن هیجده میلادی گردید،80 در این تفکر که در بستر رنسانس روبه رشد گذاشته بود، توسعه ازدواج آزاد، خانواده تک سرپرست، جست وجوی زندگی عاشقانه بدون ازدواج، به عنوان بدیل ازدواج سنّتی مردسالارانه پیشنهاد می شد.81 منادیان برابری زن با مرد به اندیشه سازی پرداختند تا زمینه بیرون آمدن زن و مرد را از چارچوب ازدواج سنتی که از نگاه آنها محدودیت آفرینی می نمود فراهم آورند. برتراند راسل می گفت: «اگر ضرورتی نیست که مرد مجرد بکر باشد، در زمینه مساوات مرد و زن نیز این امر ادعا می شود که باکره بودن زنِ شوی نرفته ضرورتی ندارد… اگرمرد مجاز باشد که قبل از زناشویی روابط جنسی داشته باشد زنان نیز باید یک چنین اجازه ای داشته باشند».82 «… این دو نباید در آزادی یکدیگر مداخله کنند. اگر… زن یا شوهر به صورت پاسبانی برای دیگری جلوه کند و مزاحم آزادی دیگری باشد، هیچ گاه زناشویی با موفقیت و خوشبختی قرین نخواهد بود… آنها… باید در زندگی خصوصی برای دیگری قائل به آزادی باشد».83 معنای سخن راسل این است که بذل و بخشش در مورد زن باید خوب و ستوده باشد! چرا کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم باشد».84 شکل رادیکال تر فمینیزم، دم از ساختگی و غیرطبیعی بودن خانواده می زد85 و از بچه زایی به عنوان وسیله استثمار زن یاد می کرد.86 فرویدیزم نیز همسان راسل، ازاخلاقی بودن آزادی جنسی سخن گفت و بازیابی گوهر و ذات انسان را در گرو اشباع غریزه جنسی دانست و باطل بودن قید دین، اخلاق، اجتماع و سنت ها را که محدودیت جنسی ایجاد می کند؛ فریاد کشید.87 با پیدایش و گسترش سریع انقلاب صنعتی، کارخانه ها و کارگاه ها، زن، در حالی که گرفتار وسوسه آزادی جنسی بود، ازخانه بیرون آمد تا با کارکردن، به استقلال اقتصادی برسد. انقلاب صنعتی، هم کار در اختیار زن گذاشت و هم وسایل جلوگیری از بارداری را به او پیشکش کرد تا روابط جنسی از تولید مثل تفکیک پذیر باشد، هم زمان قوه مقننه نیز دست به کار شد و در انگلستان، امریکا، فرانسه و ایتالیا به ترتیب در سال های 1967 ، 1973، 1975 و 1978 مشروعیت سقط جنین را به تصویب رساندند.88 بدین ترتیب آمیزش آزاد جنسی بیشتر شد، دوره معاشقه طولانی تر گردید، سن ازدواج بالا رفت، تمایل به ازدواج کاهش یافت، زمینه بهره گیری جنسی به صورت آزاد فراهم آمد.89 در انگلستان از بیست میلیون جوان هفت میلیون از ازدواج سرباز زدند. ارتباطات و تجربیات جنسی پیش از ازدواج فراوان شد90، در سوئد هفتاد درصد دختران پیش از ازدواج به طور نامشروع باردار شده بچه سقط می کنند.91 در نروژ 90٪ دختران کمتر از 18سال پیش از ازدواج باردار می شوند،92 در امریکا 20٪ کودکان به صورت نامشروع به دنیا می آیند،93 در لندن تولدهای غیرقانونی از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 در سال بعد افزایش یافت.94 فمینیزم چپ در چین و شوروی بر ساختار سنتی خانواده فشار بیشتری آوردند تا حرکت به سوی یک نظم اجتماعی نوین را سرعت بخشند.95 مارکس و و انگلیس بر این باور پای می فشردند که الغای اقتصاد فردی، قابل تفکیک از الغای خانواده نیست و خانواده بورژوازی یقیناً از میان خواهد رفت.96 لونا شاریسکی، کمیسر تعلیم و تربیت شوروی (سابق) در سال 1927 خانواده سنتی را واحد ایستا و بریده ازجامعه و نگهداری کودکان را توسط والدین بازی بورژوازی خواند و گفت: کمونیست و پرولتر واقعی برای نابودی این بازی باید آماده باشد و باور داشته باشد که سوسیالیزم روابط تازه ای را میان مرد و زن به ارمغان می آورد؛ یعنی عشق بی قید و بند، مرد و زن را به هم می پیوندد، تا زمانی که یکدیگر را دوست دارند با هم زندگی می کنند و هنگامی که یکدیگر را دوست نداشتند از هم جدا می شوند. این روش، انتقال جامعه باز عمومی را به وجود می آورد که جانشین آن واحد ایستای خانواده که خود را از جامعه جدا می ساخت خواهد شد. «یک کمونیست واقعی… می بایست از ازدواج زوجی بپرهیزد و احتیاجات خود را از طریق به اصطلاح «آیا زنت را عوض می کنی» برطرف سازد، با جا به جا کردن مستقیم همسران، آزادی روابط متقابل شوهران، زنان، پدران و فرزندان تضمین می شود، چنان که کسی نتواند بگوید: با چه کسی نسبت دارد… این راهِ بنا نهادن سازمان های اجتماعی است».97 نامبرده تا سال 1930 با همین باور زندگی می کرد و می گفت: باید کاشانه را به دوراندازیم و کودکان را به مراکز سازمان یافته بفرستیم تا زیر نظر متخصصین آموزش و پرورش، تربیت شوند، بدین وسیله واژه هایی مانند: والدین من و فرزندان من، به مرور از استفاده می افتد و جای خود را به لغاتی مانند پیران، بزرگسالان، کودکان و نوزادان خواهد داد.98 نگرش انحلال خانواده و آزادی جنسی یک دهه در شوروی حاکم بود و در اثر آن موج شهوت رانی، سیلی از کودکان بی سرپرست راهی خیابان ها گردیدند و تعداد این کودکان در شهرها به نُه میلیون رسید.99 ازدواج ساده، طلاق آسان، باردار شدن های بی رویه، رهایی نوزادان در کوچه و خیابان و…، جامعه شوروی را با بحران وحشتناکی روبه رو کرد و مسئولان را به چاره اندیشی و بازنگری نسبت به تلقی خود از خانواده وادار نمود. حکومت ناچار شد در دهه 1930 قوانین را در جهت حمایت از استمرار خانواده تغییر دهد،100 در سال 1934 از والدین خواسته شد که به تربیت فرزندان خود روی آورند، در قانون سال 1944 عنوان کودکان نامشروع مطرح گردید و برای زنای به عنف، جریمه تعیین شد.101 در سال 1935 مبارزه با به دلخواه بودن پیوستن و گسستن (زن و مرد) شروع شد و برای طلاق به این صورت جریمه تعیین گردید: «طلاق اول 50 روبل، طلاق دوم 150 روبل، و طلاق سوم 300 روبل».102 اقدامات شوروی در پیشگیری از یک فاجعه تأثیر داشت، ولی به استحکام خانواده در جامعه ای که تمام مقدسات دینی و اخلاقی بر مبنای مارکسیسم سرکوب شد نینجامید، هم اکنون کشورهای عضو شوروی سابق، هم میراث برِ اباحه گری های کمونیزم هستند و هم دنباله رو لیبرالیزم غرب. باید نتیجه گرفت که آزادی جنسی که یکی از دستاوردهای نهضت حمایت از برابری زنان با مردان در دهکده جهانی است کنترل پذیر نمی نماید و تاکنون توانسته است در غرب ازدواج را بیهوده بنماید، صفا و وفا از خانواده ها را بزداید و پیوندهای زناشویی را متزلزل سازد. شهید مطهری می نویسد: «ازدواجی که پایه اش از آزادی به محدودیت آمدن است استحکام ندارد، آن کسی که تا حالا صدها دختر یا پسر را تجربه کرده است می شود حالا با یکی پای بند باشد؟! این علت سستی و تزلزل پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپاست».103 غرب پس از ابتلا به ویروس آزادی جنسی حسدورزانه کوشید تا خانواده مسلمان را نیز آلوده سازد، با تلاش او نهضت حمایت از برابری زنان بامردان که مدعی فراگیری گستره زمین است، 150 سال پیش به صورت سازمان یافته به جهان اسلام نفود کرد104 و روابط زن و مرد مسلمان را تحت تأثیر قرار داد؛ به گونه ای که زویمیر رئیس تبلیغات تبشیری خاورمیانه، در اوایل قرن بیستم مبلغان زیر دست خود را به مأیوس نشدن توصیه کرد، با این تحلیل که «در ضمیر مسلمانان انگیزه ای قوی برای فراگیری علوم اروپایی ها و آزادی زن پدید آمده است».105 این تأثیرگذاری با راه اندازی تشکّل های سیاسی ـ فرهنگی وابسته به کمونیزم و لیبرالیزم در کشورهای اسلامی به قصد تصاحب حکومت و نیز با فعال شدن رسانه های جمعی پیشرفته، با اهداف فرهنگی، سیاسی و استعماری به صورت روزافزون رو به افزایش و گسترش گذاشت. شهید مطهری در تفسیر آیه «إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب عظیم»(نور/19) به مصداق و هدف اشاعه فحشا در جامعه اسلامی امروز اشاره نموده می نویسد: «غالباً در عصر ما این اغراض، اغراض استعماری است؛ می خواهند فحشا در میان مردم زیاد شود برای اینکه هیچ چیزی برای سست کردن عزیمت و مردانگی به اندازه شیوع فحشا اثر ندارد».106 مشتری یا علاقمند به بازار پر رونق فحشا نمی تواند علاقمندی و دلسوزی خود را نسبت به همسر یا شوهرش حفظ کند، سردی روابط زناشویی، به کودک خانواده نیز درس بی وفایی یا خشونت خواهد آموخت و بدین ترتیب پاره ای از ناسازگاری ها و طلاق ها در جهان اسلام، خاستگاه برون مرزی دارد و با تأثیرپذیری از غرب و اندیشه غربی انجام می پذیرد و رو به گسترش است.
ب. عوامل درون خانوادگی
در کنار هنجارشکنی های برخاسته از وسوسه افکنی نهضت جهانی برابری زنان با مردان، نوعی دیگری از ناسازگاری نیز وجود دارد که مستند به رفتار زن و شوهر است و نهاد استوار خانواده مسلمان را تهدید به فروپاشی می کند و هر یک از عناصر اصلی خانواده را برای دیگری تحمل ناپذیر می سازد. این نوع ناسازگاری به یکی از سه خاستگاه های زیر ارتباط می یابد:
یک. ناهمگونی شخصیتی
برآشفتگی، پرخاشگری و حرمت شکنی در محیط خانواده پدیدهٌ آنی نیست، بلکه نماد روحیه ای است که به طور معمول طی گذشت زمانی شکل می گیرد، مبدأ شکل گیری حالت روحی یاد شده ممکن است زمان ازدواج یا مقطعی از عمر زندگی زناشویی یا زمان تولد زن، مرد یا هر دو باشد. «گاهی اوقات نمی توان اصطکاک میان زن و مرد را… با رجوع به طرز تلقی های ماندگار شده آنها توضیح داد. دراین موارد لازم است که به خصوصیات شخصیتی زن و شوهر توجه نمود».107 روحیه ناسازگاری که مبدأ شکل گیری آن زمان تولد است بر شخصیت انسان استوار است که به تدریج شکل نهایی خود را باز می یابد و در زندگی زناشویی به ثمر می نشیند، به همین دلیل اهتمام به اعتقادات و باورها یکی از اساسی ترین معیارهای انتخاب همسر شناخته شده،108 و بسیاری از محققان علل ناکامی در ازدواج را ناهمگونی فکری و اختلاف تربیتی می داند که عشق جنسی در آغاز ازدواج، در بیشتر موارد مانع توجه به آن می شود.109 دانشمندان شناخت شخصیت همسر را از حقوق تردید ناپذیر جوانان آماده ازدواج می شناسند، ولی خود آنها را ـ به دلیل نداشتن تجربه و جوشش غریزه جنسی ـ قادر به ارزیابی شخصیت همدیگر نمی دانند و برای پایدار ماندن ازدواج ها دخالت خانواده دو طرف را پیشنهاد می کنند: «درصد طلاق در میان کسانی که بر مبنای خواست والدین یا گروه دیگری، ازدواج می کنند خیلی پایین تر از درصد طلاق در میان کسانی است که به خاطر عشق ازدواج می کنند».110 در گذشته بسیاری از جوامع چنین دخالتی را قانونی می دانستند، در دوره ساسانی دخالت والدین در ازدواج دختر ضروری بود، زنی که با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر می رفت «پادشاه زن» نامیده می شد، زنی را که بی رضایت پدر و مادر شوهر می کرد «خودسرای زن» یعنی زن خود سر، می خواندند.111 منتسکیو چنین دخالتی را به دلیل بی تجربگی و احساساتی بودن جوانان می ستاید و از قانونی بودن آن در فرانسه و انگلیس خبر می دهد و نبود چنین قانونی را در اسپانیا و ایتالیا به نکوهش می گیرد.112 قرآن ضمن تأکید بر تناسب و پیوند رفتار انسان با شخصیت روحی و اکتسابی او «کلّ یعمل علی شاکلته»(اسراء/84)؛ سازگاری شخصیت زن و مرد مسلمان خواهان ازدواج را ضروری خوانده و آن را مبنای زندگی زناشویی آمیخته با کرامت و احترام می شناسد: «والطیبّات للطیبین و الطیبون للطیبات أولئک مبرّؤون ممّا یقولون لهم مغفرة و رزق کریم» نور/26 زنان پاکیزه و نیکو، لایق مردانی این چنینی، و مردان پاکیزه و نیکو، لایق زنان همین گونه اند، این پاکیزگان از سخنان تهمت آلودی که بر زبان جاری می کنند پیراسته اند، برای آنها آمرزش و روزی آمیخته با کرامت خواهد بود. علامه طباطبایی می فرماید: «مقصود از «رزق کریم» که به هم شأن های پاکیزه وعده داده شده است، زندگی دلپذیر در دنیا و پاداش نیکو در آخرت است».113 دلپذیری زندگی مشترک، تعبیر دیگری از استواری و پایداری خانواده است. بر اساس ضرورت احراز پاکیزگی شخصیت، قرآن به جمع مخاطبان خود (که می تواند یک خانواده باشد یا دسته ای از مؤمنین یک فامیل) توصیه می کند که میان شخصیت های با ایمان و شایسته پیوند زناشویی برقرار کنند و شخصیت های فاسد و زناکار را نه زن بدهند و نه به همسری مؤمنان برگزینند؛ بدان جهت که پلیدان تنها با پلیدان می سازند، ولی وقتی در کنار مؤمنی قرار می گیرند با رفتار جهنمی خود او را به سوی جهت مخالف مؤمن که رو به سوی خدا پیش می رود فرا می خوانند: «ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ و لأمة مؤمنة خیر من مشرکة و لو أعجبتکم و لاتنکحوا المشرکین حتّی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لو أعجبکم أولئک یدعون إلی النار و الله یدعو الی الجنّة» بقره/221 با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان بیاورند، قطعاً کنیز با ایمان از زن مشرک بهتر است؛ هر چند [زیبایی او ] شما را به شگفت آورد، به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند، قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد مشرک آزاده است؛ هر چند او شما را به شگفت آورد، آنان شما را به سوی آتش فرا می خوانند و خداوند به سوی بهشت دعوت می کند. «وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم وإمائکم» نور/32 بین مردان بی زن و زنان بی شوهرتان و بردگان و کنیزان شایسته خود پیوند زناشویی ایجاد کنید. «الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات» نور/26 زنان آلوده شده به پلیدی همساز با مردان پلیدند و مردان غرق شده در پلیدی، همتایان زنان پلیدند. «الزانی لاینکح إلاّ زانیة أو مشرکة و الزانیة لاینکحها إلاّ زان أو مشرک و حرّم ذلک علی المؤمنین» نور/3 مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک، و زن زناکار، جز با مرد زناکار یا مشرک، ازدواج نمی کنند، و این بر اهل ایمان حرام است. «فانکحوهنّ بإذن أهلهنّ و آتوهنّ أجورهنّ بالمعروف محصنات غیرمسافحات و لامتّخذات أخذان» نساء/25 کنیزان را با اجازه خانواده شان به زنی بگیرید و مهریه آنها را بر مبنای عرف بپردازید؛ اگر پاکدامن باشند؛ نه زنا کار و عاشق باز. در سنت نیز توجه به شخصیت دختر و پسر آماده ازدواج، ضروری، و بر اساس آن ازدواج با دختر تربیت یافته در محیط خانوادگی فاسد، ناروا قلمداد شده است. در سخنانی از پیامبر(ص) ازدواج کردن یا به ازدواج دادن دختر با مرد ناشایست یا شرابخوار، سخت نکوهش شده است.114 فقه اسلامی نیز به پیروی از قرآن و سنت، «کفو» بودن را شرط قرار داده و آن را به ایمان و خوش اخلاقی تفسیر می کند که عناصر شخصیت را تشکیل می دهند. تمام خطاب های دینی مربوط به احراز شخصیت متقاضی ازدواج، متوجه بزرگ ترهاست. هرچند که در مورد دختران این دخالت پررنگ تر می باشد و بنابر نظر بیشتر فقها اجازه پدر و پدربزرگ او شرط صحّت عقد شمرده شده است تا آنکه زن «به دلیل خوش باوری» در دام شکارچی گرفتار نگردد.115 چنین دخالتی هم سازندگی دارد و هم از فروپاشی خانواده جلوگیری می کند، ولی: عصر حاضر، عصر مهاجرت ها، جا به جایی ها، آزادی خواهی ها، اصالت عشق جنسی، روشنفکرمآبی، روگردانی از هدایت های دینی و… است، چنین واقعیت هایی سبب می شود تا دخالت بزرگ ترها کاهش یابد، مطالعه شخصیت به فراموشی سپرده شود و در بسیاری از موارد بنیاد ازدواج بر پایه دو شخصیت با هم ناسازگار پا گرفته باگذشت زمان با فروپاشی رو به رو گردد.
دو. نبود درک متقابل و احساس مشترک
ازدواج ها غالباً به قصد با هم بالا رفتن بر بام زندگی و با هم پایین آمدن از آن، صورت می گیرد. این تصور، چشم داشت ها، توقع ها و انتظارات فراوانی را در پی دارد، تمام رفتارها را نیز زیر ذره بین می برد و تلقی ها و نتیجه گیری های ناروا و متقابل را وارد ذهن زن و مرد می سازد. «زندگی زناشویی بیش از هر رابطه صمیمانه ای در معرض سوء تفاهم قرار دارد».116 نگاه بدبینانه به رفتار همدیگر، توسط زن و مرد جریان دارد؛ با این تفاوت که مرد، توان پنهان سازی احساسات را دارد ولی زبان و سیمای زنان صفحه نمود و تجلّی احساسات درونی آنهاست. تفسیرهای بدبینانه (سوء تفاهم) غالباً به رفتاری مربوط می شود که ناشی از احساس و گرایش های طبیعی زن و مرد است که فلسفه خاص خود را دارد و ناظر به مصالح زندگی زناشویی می باشد. مطالعات روان شناختی ویژه مردان و زنانی که با هم ازدواج کرده اند از دو نوع احساسات و رفتار در آن دو، پرده بر می دارد، در پاره ای از کنش ها و واکنش ها انتخاب و اراده دخالت دارد و برخی از آنها با انتخاب صورت نمی گیرد، جان گری می گوید: «مردی که عاشق زنی است هر از گاهی نیاز به عقب نشینی دارد تا دوباره بتواند صمیمی شود، میل عقب نشینی در مردها غریزی است، این یک تصمیم و انتخاب نیست، فقط اتفاق می افتد، نه تقصیرمرد است و نه زن، فقط یک چرخه طبیعی است… مرد برای به کمال رساندن استقلال خود عقب نشینی می کند… وقتی کاملاً فاصله گرفت ناگهان نیاز شدیدی به عشق و صمیمیت پیدا می کند و ناخودآگاه انگیزه ای در او به وجود می آید تا عشق خود را تقدیم کرده و عشق را که نیازمند آن است بگیرد… اگر مردی فرصت عقب نشینی پیدا نکند هرگز فرصت نخواهد یافت که قویاً آرزوی نزدیکی نماید.»117 زن این بی مهری طبیعی مرد را مورد ارزیابی واقع بینانه قرار نمی دهد، ممکن است او را متهم کند، موقع بازگشت نپذیرد و سزاوار مجازات بشناسد.118 «زن نیز حتی زمانی که احساس محبوبیت می کند نزد شوهرش، موج شخصیت او بالا و پایین می رود… زمانی که امواج زن در اوج است عشق فراوانی برای عرضه کردن دارد… از هر احساس منفی جلوگیری می کند… وقتی زن به چاهش می رود مسأله ای ندارد که نیاز به حلّش داشته باشد، نمی خواهد کسی به او بگوید که چرا سقوط می کند… در چاه، عمیق ترین مشکلات ظاهر می شود… معمولاً آن مشکلات به گذشته زن مربوط می شود، وقتی زن به زمین خورد، حالش عوض می شود و دوباره نسبت به خودش احساس خوبی پیدا می کند، خود به خود اوج می گیرد. زن در این حال نیاز به هم دردی و عشق بی قید و شرط دارد، نیاز به صحبت در مورد مشکلات و نیازهای برآورده نشده اش پیدا می کند، می خواهد به او گوش بدهد و درکش نماید، در چنین وضعی نمی تواند شریکش را قبول کند و از او قدردانی داشته باشد».119 مرد به این دلیل که خودش با حرف نزدن یا در تنهایی به سربردن به آرامش می رسد،120 زن ناراحت را تنها می گذارد و اگر در کنارش بماند کار را خراب تر می کند چون سعی در حل مشکلات او دارد در صورتی که زن موقع سقوط، نیاز به شنونده دارد و می خواهد کسی به مشکلاتش گوش دهد و درکش کند.121 در بیشتر رفتارها که از سوی زن یا مرد با بدبینی مورد ارزیابی قرار می گیرد اراده و انتخاب دخالت دارد، از باب نمونه مرد به طور طبیعی علاقمند است که نیاز همسرش را به گونه مطلوب تأمین کند و در رابطه با این نقش، قدردانی خانمش را ببیند.122 توجه زن به امور خانوادگی… به شوهرش یاد می دهد که خود را به خانه محدود کند.123 ولی وقتی مردی به دلیل اضافه کاری دیرتر از معمول به خانه می رود، زن بر اساس میل طبیعی خود، دیرآمدن شوهرش را نشانه کاهش علاقمندی او به خانواده دانسته124 احساساتی برخورد می کند. مرد که ناراحتی خود را با قدم زدن و سکوت درمان می کند،125 زن احساساتی را متهم به انعطاف ناپذیری کرده126 سکوت پیشه می کند (به عنوان بهترین گزینه)، اما زن سکوت او را بی اعتنایی تلقی می کند.127 بدین ترتیب از نگاه تحلیل گران روابط خانوادگی ناهمگونی هایی که طبیعت و آفرینش برای آرمانی تر شدن زندگی زناشویی تدارک دیده است، می تواند خاستگاه و سرچشمه سوء تفاهم فزاینده در کانون خانواده و در نهایت فروپاشی آن گردد. دین نیز به گونه ای زمینه های سوء تفاهم را در روابط زناشویی می پذیرد و تفاوت های طبیعی را خاستگاه تلقی های ناروا می داند. تمایل طبیعی مرد به قدردانی خانم از تلاش های او در جهت تأمین خانواده می تواند منظور این حدیث نبوی باشد: «أیما امرأة قالت لزوجها مارأیت قطّ من وجهک خیراً فقد حبط عمله».128 زنی که به شوهرش بگوید: از ناحیه تو خیری ندیدم بی تردید عملش بر باد می رود. تمایل زن به تسخیر مرد و جذب محبت او توجیه گر این روایت است که پیامبر(ص) فرمود: «قول الرجل للمرأة إنّی أحبّک لایذهب من قلبها أبداً».129 این سخن مرد «من تو را دوست دارم» هیچ گاه از یاد زن نمی رود. به مرد گفته شده است پیش از عمل زناشویی بایستی با سخنان عاشقانه و بوسیدن، در همسرش آمادگی جنسی ایجاد کند: پیامبر(ص) فرمود: «لایقع أحدکم علی أهله کما یقع البهیمة، لیکن بینهما رسول، فقیل: و ما الرسول یا رسول الله؟ فقال: القبلة و الکلام».130 نباید کسی از شما با همسرش همانند حیوانات عمل جنسی انجام دهد، باید بین آن دو پیام رسانی باشد! گفته شد: ای پیامبر خدا! پیام رسانی و فرستاده چیست؟ فرمود: بوسیدن و صحبت کردن. به زن نیز نسبت به آمادگی برای همبستری با شوهرش پیش از خواب توصیه شده است.131 بی تردید این دو روایت اشاره به طبیعت متفاوت زن و مرد دارد و اینکه شهوت مرد آماده و مهاجم است و شهوت زن نیاز به تحریک دارد، باید زن ومرد در این مورد یکدیگر را رعایت کرده و رفتار جنسی همدیگر را بر خلاف واقع تفسیر ننمایند. اینکه مرد در هنگام ناراحتی سکوت می کند نباید از سوی زن بی اعتنایی تلقی شود، وقتی زن عصبانی آشفته سخن می گوید مرد نباید او را متهم به انعطاف ناپذیری کند و از ابراز احساسات او جلوگیری کند، وگرنه «وقتی زن نمی تواند با خیال راحت حرف بزند از خوشبختی و شادی طبیعی خود فاصله می گیرد»132 و شخصیتش می شکند. در سخنی از پیامبر آمده است: «إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوّج؛ إن ترکته انتفعت به و إن أقمته کسرته».133 زن مانند دنده کج است، اگر به حال خودش بگذاری بهره می بری، و اگر راستش کردی او را می شکنی. متون یادشده، هم زمان به زن و مرد، هم پیشنهاد مطالعات روان شناختی می کند و هم از گرفتار شدن به بدگمانی و بدفهمی پرهیزشان می دهد، به زن می آموزد که سکوت مرد به عنوان نمونه درمان گر ناراحتی هایش خواهد بود؛ نه بی اعتنایی به احساسات او! مرد را توجیه می کند که سخنان سامان نیافته زن در هنگام ناراحتی وسیله بازگشتنش به آرامش است؛ نه رویارویی با منطق و استدلال او. دست اندازها و سرعت گیرهایی که قرآن کریم در مسیر نهایی شدن طلاق و فروپاشی خانواده قرار داده است، همه و همه به گونه ای اشاره دارد به ایجاد فرصت برای بازنگری انگیزه طلاق، ریشه یابی ناسازگاری ها، توجه به بدگمانی ها و تلقی های غیرواقع بینانه، درک خواسته های برآورده نشده زندگی خانوادگی و بازگشت به صمیمیت گذشته، جمله «لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً»(طلاق/1)، می تواند مؤید این برداشت باشد. بازدارنده ها و سرعت گیرهای پیشنهادی قرآن عبارتند از: 1. اختیار طلاق در دست مرد قرار داده شده است که آمادگی بیشتری برای ارزیابی و آینده نگری و دوراندیشی دارد. انتخابی جز این،یقیناً به افزایش بیشتر طلاق می انجامید. طبق گزارش در سراسر ایران سال 1380، 42049 فقره طلاق ثبت شده و در میان آنها تنها 2149 فقره طلاق رجعی به درخواست مرد بوده است.134 2. وقتی که خطر جدایی بر محیط زندگی خانوادگی سایه می اندازد، باید دو داور شایسته از میان خانواده زن و مرد تعیین گردند تا در جهت بازگرداندن محبت و صمیمیت بین آن دو تلاش نمایند: «و إن خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من أهله و حکماً من أهلها إن یریدا إصلاحاً یوفّق الله بینهما» نساء/35 و اگر از جدایی میان زن و شوهر بیم دارید، پس داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن تعیین کنید. اگر سرسازگاری داشته باشند خداوند بین آن دو سازگاری به وجود می آورد. 3. دو مردی که واقعاً عادل باشند گواه طلاق گرفته شوند: «وأشهدوا ذوی عدل منکم و أقیموا الشهادة لله» طلاق/2 4. طلاق در حال پاکی زن صورت می گیرد و تا پایان سه نوبت پاکی (عده) زن در خانه شوهر بماند و نفقه او همچون گذشته پرداخته شود. «فطلقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدة… و لاتخرجوهنّ من بیوتهنّ… أسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم… و إن کنّ أولات حمل فأنفقوا علیهنّ حتی یضعن حملهنّ» طلاق/1و4و6 زنان را در پاکی عده طلاق دهید و حساب عده را نگه دارید… و آنان را از خانه شان بیرون مکنید… در همانجا که سکونت دارید آنها را متناسب توان خود جای دهید… اگر باردار هستندتا زمان زایمان نفقه آنان را بپردازید. 5. پیش از پایان عده مرد می تواند طلاق را لغو نموده زندگی صلح آمیز خانوادگی را از سر گیرد. «و بعولتهنّ أحقّ بردّهنّ فی ذلک إن أرادوا إصلاحاً» بقره/228 وشوهران شان اگر سرآشتی دارند، به بازآوردن آنان دراین مدت سزاوارترند. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «فی المطلقة تعتدّ فی بیتها و تظهر له زینتها، لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً».135 زن طلاق داده شده در خانه اش «عده» بگیرد و زینت و زیورش را به شوهرش نشان دهد «نمی دانی شاید خدا پس از این پیشامدی پدید آورد». گرچه درک و شناخت روحیه ها و تفاوت های طبیعی به صورت متقابل توسط زن و مرد یک ضرورت است، ولی کمتر خانواده ای وجود دارد که برای حفظ روابط حسنه میان خود تلاش کنند، بیشتر نمی دانند چه باید بکنند، هیچ کس نمی خواهد تمایلات و احساسات خود را به صورت واضح برای دیگری مطرح کند تا به نتیجه رضایت بخش روابط زناشویی بینجامد.136 چنین تغافلی واحد خانواده را در هم می شکند یا روحیه عشق ورزی و فداکاری را در آن می میراند.
سه. بی توجهی به حریم عفاف
در مواردی خاستگاه رفتار نبایسته درون خانوادگی که به فروپاشی روابط زناشویی می انجامد، نادیده انگاری حریم های ناموسی است که از نگاه دین فلسفه خاص خود را دارد. دین، غریزه و روابط جنسی را خاستگاه بخش عمده خلافکاری ها در حیات اجتماعی می شناسد و تشکیل خانواده را عامل بازدارنده. قرآن زن و مرد را پوشش یکدیگر معرفی می کند: «هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ»(بقره/187) و پیامبر (ص) ازدواج را زمینه پای بندی به نیمی از تعالیم دین و مجرد زیستن را منشأ فساد گسترده اعلام می کند و بر ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و همکاری در این زمینه تأکید بسیار دارد.137 قرآن به منظور تأمین سلامت روابط جنسی، رعایت «عفت» (به معنای کنترل غریزه جنسی و مصون ماندن از روابط نامشروع)138 را پیشنهاد می کند و زن سالخورده و جوان بی بهره از امکانات ازدواج را به طور یکسان مخاطب خود می شناسد: «و أن یستعففن خیرلهنّ» نور/60 [زنان ناامید از زناشویی می توانند پوشش خود را کنار گذارند، ولی] عفت ورزیدن برای آنها بهتر است. «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله» نور/33 و کسانی که توان ازدواج ندارند عفت پیشه کنند تا خداوند بی نیازشان کند. عفت زن بر حیا و آزرم استوار است که برای او امری طبیعی و ستودنی است و وسیله بالا رفتن موقعیت به حساب می آید139 و عفت مرد را قرآن متکی بر حسّ امانت داری و غیرت مردانه می داند. قرآن درباره دختر شعیب که به قصد دعوت موسی، به سوی او می آمد، می گوید: وقتی موسی(ع) به سوی خانه شعیب راه افتاد، به دختر شعیب پیشنهاد کرد که از پشت سر او حرکت کند و راه را به او بنمایاند، با این توجیه که دودمانش از پشت سر به زنان نمی نگرند، دختر شعیب این روش موسی(ع) را امانت داری قلمداد کرد140: «قالت إحداهما یا أبت استأجره إنّ خیر من استأجرت القوی الأمین» قصص/26 یکی از آن دو گفت: پدر! او را استخدام کن که بهترین کس برای استخدام است، نیرومند و امانت دار می باشد. قرآن عفت و پاکدامنی را با پیشنهاد رعایت حریم و یک سلسله پیشگیری ها می داند. خطوط اصلی حریم ناموسی عبارتند از: 1. اجتناب مرد از نگاه متمرکز، نشان دادن اندام جنسی (با برهنه کردن یا لباس تنگ و نازک پوشیدن)، بی پروا سخن گفتن و رو به رو شدن با زن. 2. پرهیز زن از نگاه متمرکز، نشان دادن اندام جنسی (با برهنه کردن یا پوشیدن لباس تنگ و نازک)، نمایاندن سر، گردن، سینه و زیورآلات، پای بر زمین کوبیدن، برهنه ساختن نمادهای زنانگی(نور/31ـ29) و سخن گفتن با ناز و کرشمه(احزاب/32)و استفاده از بالاپوش جهت عفیف شناخته شدن و مصون ماندن از آزار [هوس رانان](احزاب/59) حریم گزیدن درحوزه روابط زن و مرد الهام بخش این است که لباس پوشیدن ها، راه رفتن ها، نگاه کردن ها و سخن گفتن ها در پاره ای از موارد، وسوسه کننده است، افراد لاابالی را به اقدامات ناروا و آزار دهنده دعوت می کند و افراد وارسته را به تشویش و تخیل آزار دهنده جنسی وا می دارد. در روایتی از امام علی(ع) آمده است: «من غضّ طرفه أراح قلبه».141 کسی که از چشم چرانی پرهیز کند به قلب و روانش آسایش می دهد. حریم گزیدن به معنایی که توضیح داده شد و محدودیت ناشی از آن راهکاری است برای استحکام خانواده و ایجاد علاقمندی فزاینده میان زن و شوهر، چه آنکه با این تدبیر، مرد شتاب زده تر به ازدواج تن می دهد و ازخارج خانه زود هنگام تر به خانه بر می گردد، زن نیز با موقعیت دلربا، عطش جنسی متراکم، آرایش هرچه ابتکاری تر و نمایش چشمگیرتر به استقبال او می شتابد، تا هر دو در فضایی آزاد و به دور از هرگونه تشویش، محرومیت ها و محدودیت های جنسی گذشته و روزانه را به خوبی جبران نمایند. قرآن به مردان می گوید: «نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنّی شئتم» بقره/223 زنان شما کشتزار شما هستند؛ هرگاه مباشرت خواستید به آنها نزدیک شوید. در روایتی پیامبر(ص) زنان را به خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباس و بهترین زیورآلات و آمادگی برای عمل زناشویی توصیه فرموده است.142 آسایش روحی و لذت جسمی که در همیاری جنسی آمیخته با عفت و پاسداشت حریم نهفته است میان تمام بهره وری ها جنبه استثنایی دارد و دلدادگی ناشی از آن نیز همین گونه خواهد بود. شهید مطهری با اشاره به این واقعیت می گوید: «ازدواجی که پایه و خاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است به دنبال خود استحکام می آورد».143 «جلوگیری از معاشرت های آزاد، ایجاد پاک ترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین است و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است».144 ولی وقتی که حریم های جنسی می شکند، انگیزه حریم داشتن به خاموشی می گراید، تماس و تجربه با جنس مخالف، همه جا و همه وقت امکان پذیر می گردد، آرزوی ازدواج و تشکیل خانواده رنگ می بازد، هرچه زودتر به یکدیگر رسیدن توجیه خود را از دست می دهد، تصور زود به خانه بازگشتن دیگر به مرد نهیب نمی زند، زن نیز چندان تب و تاب انتظار آمدن مرد را به خانه در خود احساس نمی کند و این روند ادامه می یابد. زمانی که کام جویی جنسی به معنای اصلی کلمه نیز در خارج خانواده انجام می گیرد احساس لذت زندگی زناشویی به صورت نهایی فرو می ریزد… در روایتی از پیامبر(ص) می خوانیم: «خود را به زنا نیالایید که خداوند لذت همسران تان را از درون شما می زداید، عفت پیشه کنید که این سبب عفت ورزی زنان تان می شود. فلان دودمان به زنا روی آوردند زنان شان نیز زناکار شدند».145 آنچه به تصویر کشیده شد، می تواند تصویر نه چندان دقیق روابط جنسی در کشورهای اسلامی باشد که در آنها حریم داشتن کم کم معنای خود را از دست می دهد، در عرصه های آموزشی، هنری و خدماتی، در خیابان ها، فروشگاه ها و اماکن عمومی دیگر، زن و مرد به صورت پیراسته و آرایش کرده بدون دغدغه و پیروی از الگوی خاص رفتاری در کنار هم و با هم ایفای نقش می کنند. بسیاری از پسران و دختران مسلمان پیش از ازدواج، دوستی با جنس مخالف را تجربه می کنند و با خاطرات متنوع دوستی های گذشته به خانه بخت قدم می نهند، تا تجربه ای را با تجربیات پیشین مقایسه نمایند. دیگر آرایش و پیرایش از آداب ضروری زندگی زناشویی شمرده نمی شود، زن و مرد تنها ژولیدگی های آخر روز و خواب آلودگی های بامدادان را کنار هم هستند. بقیه ساعات روزانه را در خارج خانه می توانند از انواع آراستگی و کرشمه ها لذت ببرند. در خارج خانه محدودیت ها محدود شده است؛ و در داخل خانه نازها و نیازها، نتیجه این دو، کاهش الفت ها در زندگی زناشویی است. شهید مطهری پس از بیان تفاوت ازدواج و زندگی زناشویی غربی با ازدواج و زندگی زناشویی بایسته اسلامی و تشابهی که امروزه بین روابط جنسی در غرب و جهان اسلام به وجود آمده است، می نویسد: «وقتی که جامعه ما به دستور اسلام عمل می کرد؛ یعنی پسرها رفیق دختر نداشتند و دختر هم همین طور… آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد، چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیت استفاده از زن خارج می شد و به مرز آزادی استفاده از زن می رسید، آن وقت شب زفاف کم از صبح پادشاهی نبود… برای دختر هم این پسر اولین کسی بود که او را از محدودیت به آزادی رسانده است، این بود که با همدیگر الفت می گرفتند».146
پی نوشت ها
________________________________________
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، شرکت افست، 299. 2. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، ترجمه خسرو پارسا، تهران، نشر جامی، 106. 3. همان، 46. 4. همان، 56. 5. همان، 58. 6. همان، 60. 7. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،تهران،14. 8. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 68و 71. 9. همان، 78 و80 و 82. 10. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 15. 11. همان، 10ـ9. 12. همان. 13. همان، 27و29. 14. همان، 111. 15. همان،65. 16. شورای فرهنگی اجتماعی زنان، فصلنامه کتاب زنان، شماره 13، صفحه63. 17. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 13. 18. همان، 17. 19. ابن اثیر، النهایة، کلمه «اسر». 20. فرجاد، محمدحسین، آسیب شناسی اجتماعی خانواده و طلاق، تهران، انتشارات منصوری، 2. 21. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 147. 22. جان استوارت میل، انقیاد زنان، ترجمه علاء الدین طباطبایی، تهران، انتشارات هرمس، 32و137. 23. همان، 52. 24. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 107. 25. ژانت، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، تهران، انتشارات لادن، 65. 26. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 74. 27. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 116. 28. همان، 109. 29. همان، 107. 30. روحانی، شهریار، خانواده موعود مارکسیسم، تهران، انتشارات قلم، 89. 31. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 89. 32. همان، 108و107. 33. ژانت، روان شناسی زنان، 65، و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال نهم، شماره 35، صفحه 5. 34. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 130 ـ 128. 35. همان، 75 ـ 74. 36. زناشویی و اخلاق، بحث خانواده و دولت، به نقل از: نظام خانواده در اسلام، 213. 37. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 163و164. 38. همان، 162. 39. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 165. 40. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه لوئز عندلیب و اشرف عدیلی، تهران، نشر سیمرغ، 47. 41. ویل دورانت، لذات فلسفه، 103و164. 42. همان، 164. 43. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 170. 44. ویل دورانت، لذات فلسفه، 142. 45.جان گری، با هم برای همیشه، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، نشر البرز، 72. 46. روان شناسی افسردگی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، انتشارات زریاب، 13، به نقل از: محمد حکیمی، دفاع از حقوق زنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 98. 47. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، 108. 48. ویل دورانت، لذات فلسفه، 135. 49. جان گری، مردان مریخی زنان ونوسی، 65. 50. همو، با هم برای همیشه، 238. 51. پروفسور آرون تی بک، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر پیکان، 232. 52. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، انتشارات امیرکبیر، 76. 53. مراجعه شود به: جامعه شناسی خانواده، 76 و 120 و 143. 54. بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج، ترجمه محمدصادق مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 29. 55. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، 5/51. 56. جان گری، با هم برای همیشه، 41. 57. رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ذیل آیه 187 سوره بقره. 58. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 248. 59. همان، 210. 60. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، 45. 61. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 257. 62. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 19 سوره نساء.3 63. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 14/252. 64. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، تبریز، انتشارات نوبل، 316. 65. همان، 316 ؛ حسن الساعاتی، بحوث اسلامیة فی الأسرة، مصر، دارالفکر العربی، 41. 66. احمد فائز، دستور الأسرة فی ظلال القرآن، 222؛ جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 9. 67. اطلاعات ضمیمه، 30خردادماه 1378، به نقل از: محمدعلی کرباسی، کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1/52. 68. همان، 13مردادماه 1379 به نقل از: کتاب شناسی آسیب های اجتماعی،10/47. 69. روزنامه اطلاعات، شماره 18456، اردیبهشت1367، به نقل از: کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، ج1/201. 70.مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 170؛ کرباسی، محمد علی، کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، 1/87 و 84 و 73. 71. ویل دورانت، لذات فلسفه، 170. 72. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 327 و 329 و 408. 73. روزنامه کارگر، 29/9/1379. 74. صاحب الزمانی، ناصرالدین، راز کرشمه ها، انتشارات زریاب، 2/30. 75. صبور اردوبادی، احمد، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، تهران، انتشارات امیرکبیر، 250ـ247. 76. ویل دورانت، لذات فلسفه، 150. 77. شایگان، شرح قانون مدنی ایران، 362، به نقل از: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 200. 78. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 48. 79. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 3/1650. 80. سوزان الیس واتکینز، فمینیسم قدم اول، ترجمه زیبا جلالی نائینی، 17. 81. اندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، ترجمه هما زنجانی زاده، مشهد، نشر نیکا، 1372، 126، به نقل از: مساواتی، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 282. 82. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ترجمه مهدی افشار، انتشارات کاویان، 104. 83. همان، 167 ـ 165. 84. مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، انتشارات صدرا، 60. 85. هبه رئوف عزت، مشارکت سیاسی زنان، ترجمه محسن آرمین، تهران، نشر قطره، 158. 86. ژانت، روان شناسی زنان، 65. 87. قطب، سید، جاهلیت قرن بیستم، 226. 88. اندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، نشر نیکا، 117 و 119. 89. ویل دورانت، لذات فلسفه، 177 و 95 و 172. 90. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، 182. 91. صبور اردوبادی، ا حمد، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، 277؛ فصلنامه کتاب زنان، شماره13،صفحه 8. 92. فصلنامه کتاب زنان، شماره13، صفحه8. 93. زهیرالأعرجی، النظام العائلی، قم، مطبعة الأمیر، 1415هـ ق ، 42. 94. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 327. 95. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، 78. 96. خانواده موعود مارکسیسم، 64. 97. همان، 115. 98. همان، 104. 99. همان، 124. 100. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، 78. 101. خانواده موعود مارکسیسم، 140. 102. همان، 134. 103. مطهری، مرتضی، ، آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا،4/14. 104. مدیریت حوزه های علمیه خواهران، مجموعه مقالات، 452. 105. احمد فائز، دستور الأسرة فی ظلال القرآن، مؤسسة الرسالة، 83. 106. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/49. 107. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 68. 108. نجاتی، حسین، روان شناسی زناشویی، تهران، انتشارات بیکران، 1376، 46ـ45. 109. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 275. 110. هری. س. تری یاندیس، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه نصرت فتی، تهران، نشر رسانش، 216. 111. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 222. 112. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362، 634 و 632. 113. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن،15/96. 114. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 20/35؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت،14/191؛ سنن دارمی، بیروت، دارالفکر، 2/137. 115. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 72. 116. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 27. 117. همو، مردان مریخی و زنان ونوسی، 107 و 108 و 111. 118. همان، 126. 119. همان، 154 ـ132. 120. همان، 51 و با هم برای همیشه، 72. 121. همان، 51 و 79. 122. همان، 189 و 159. 123. ویل دورانت، لذات فلسفه، 142. 124. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 276 ـ 271. 125. همو، با هم برای همیشه، 41. 126. همان، 123. 127. همو، مردان مریخی و زنان ونوسی، 32. 128. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه،20/162. 129. همان، 93. 130. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، المحجة البیضاء، قم، جامعه مدرسین،3/110. 131. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، مؤسسه اعلمی، 238. 132. جان گری، با هم برای همیشه، 70. 133. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/173. 134. روزنامه انتخاب، 26/12/1380، به نقل از: فصلنامه کتاب زنان، شماره 15، صفحه 75. 135. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج21/217. 136. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 90و97 و 100 و 302. 137. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/17 و 77. 138. راغب اصفهانی، المفردات، واژه «عفف». 139. ویل دورانت، لذات فلسفه، 129؛ مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، 69. 140. ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه مزبور. 141. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/194. 142. ر.ک: عبدالواحد آمدی، غررالحکم؛ مجلسی، روضة المتقین،8/370، به نقل از: بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، قم، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، 185. 143. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/14؛ همو، نظام حقوق زن در اسلام، 247. 144. همو، مسئله حجاب، 9ـ88. 145. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الأخلاق، 238. 146. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/14.
in
سلامت خانواده در چند نگاه
درخارج از جهان اسلام، وقتی از سلامت خانواده یاد می شود منظور خانواده هسته ای است، و امروزه هیچ فرد، مؤسسه و پژوهشکده ای این آمادگی را ندارد که به احیای خانواده گسترده بیندیشد یا فروپاشی آن را از روی دغدغه به بررسی بنشیند. سلامت خانواده در نگاه عام، سلامت روابط زن و مرد است و سلامت روابط آن دو، رعایت حقوق متقابل بین آنها می باشد و حقوق همسران در نظام خانواده ـ با دو تلقی متفاوتی که از آن صورت گرفته ـ پرتنش ترین بحث فکری و اجتماعی را به خود اختصاص داده است. اختلاف درباره چند و چون حقوق زن و مرد در زندگی زناشویی، ریشه در خاستگاه طبیعی حقوق، یعنی نیازها و گرایش های روحی دارد، که در نگاه بعضی همچون تفاوت اندام جنسی، به صورت متفاوت در زن و مرد وجود دارند، و از نظر برخی دیگر، آن دو بایدها و نبایدهای رفتاری و کشش های روحی همسانی دارند و به همین جهت در صحنه کار و جامعه نیز باید همانند باشند. شهید مطهری در این رابطه می گوید: «فرضیه تشابه حقوق خانوادگی زن و مرد مبتنی بر این است که اجتماع خانوادگی مانند اجتماع مدنی است… زن و مرد با استعدادها و احتیاجات متشابه در زندگی خانوادگی شرکت می کنند و سندهای مشابهی از طبیعت در دست دارند، قانون خلقت به طور طبیعی برای آنها تشکیلاتی در نظر نگرفته و کارها و پست ها را میان آنها تقسیم نکرده است. اما فرضیه عدم تشابه خانوادگی مبتنی بر این است که… قانون خلقت آنها را در وضع نامشابهی قرار داده و برای هر یک از آنها مدار و وضع معینی در نظر گرفته است».21 جریان فمینیستی در جهان، از نظریه تشابه گرا حمایت می کند و ادعای تفاوت زن و مرد را در گرایش ها و کوشش ها، پنداری می داند که ریشه در سلطه مردان و اقدامات تربیتی آنها دارد. آنچه که به عنوان ویژگی ذهنی و اخلاقی زن و مرد شناخته شده و مبنای حقوق در روابط زناشویی قرار گرفته است، در شرایط فعلی که مردان از قدرت بیشتر برخوردار می باشند، دیگر حجیت و سندیت نخواهد داشت. جان استوارت میل از فمینیست های لیبرال می گوید: «طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند قابل شناخت نیست، اگر مردان در جامعه بدون زن و زنان در جامعه بدون مرد به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آن گاه می توانستیم درباره تفاوت های ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است؛ زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است».22 وقتی فمینیست ها در برابر این پرسش قرار می گیرند که در مواردی بین زن و مرد رابطه دوستانه و دلبستگی دیده می شود و این نمی تواند نماد فرادستی مردان و فرودستی زنان باشد، پس ریشه چنین رضایتمندی را باید در تفاوت ذاتی بین آن دو جست وجو کرد؛ در پاسخ می گویند: «دلبستگی هایی این چنین عمیق، تنها در سایه حاکمیت ظالمانه ترین نهادها پدید می آید، انسان سپاسگزار کسی است که می تواند بی هیچ ترحمی زندگی اش را بگیرد، ولی به اراده خود چنین نمی کند، در چنین وضعیتی قوی ترین احساس وفاداری و محبت و سپاس در انسان بیدار می شود.»23 حامیان نهضت زنان، فرا دستی مردان و فرودستی زنان را روبنای وضعیت اقتصادی آنها می شناسند و معتقدند تا زمانی که زن وابسته و نیازمند به مرد برخوردار و ثروتمند باشد و به استقلال اقتصادی نرسد، این نابرابری بر روابط خانوادگی حاکم خواهد بود. طرفداران نهضت زنان در رابطه با ریشه اصلی نابرابری فعلی زن و مرد از نظر حقوق، دیدگاه های ناهمگونی دارند؛ فمینیست های کمونیست، مالکیت خصوصی را سبب اصلی قدرتمندی مرد و به استثمار کشیده شدن زن می شناسند که هم زمان با رواج تک همسری به وجود آمد، 24 فمینیست های رادیکال، بچه زایی را عامل اصلی مشکلات و وابستگی زنان به مردان می دانند،25 فمینیست های لیبرال، شرایط غیرعادلانه و قراردادی را خاستگاه فرودستی زن معرفی می کند.26 گرایش های گوناگون فمینیستی هر یک با نگاه به ریشه یابی مورد پسند خود، خانواده سالم را به تصویر می کشد که در آن امتیازهای سنتی مرد، به چشم نمی آید و جای آن را برابری همه جانبه یا نسبی گرفته است. کمونیست های فمینیست، ازدواج آزادانه و عاشقانه،27 لغوبودن تفوق مرد،28 رعایت تک همسری توسط زن و مرد،29 تبعید کودکان به کودکستان30 و اجرای طلاق با خواست زن و مرد31 را شاخص سلامت روابط خانوادگی شناخته، و عینیت یافتن آنها را مشروط می دانستند به اینکه وسایل تولید به ملکیت جامعه درآمده باشد و مالکیت خصوصی از میان برود.32 فمینیست های رادیکال، برای رهایی زن از حقارت و وابستگی، یاری جستن از فنّاوری و جایگزینی بچه آزمایشگاهی و علمی را به جای بچه زایی زن پیشنهاد می کنند.33 فمینیست های لیبرال، تندروی کمونیست ها و رادیکال ها را ندارند، ولی ریاست تاریخی مرد را به باد انتقاد گرفته34 توافق ها و قراردادها را برای الغای نابرابری ها و ایجاد رابطه عادلانه بین زن و مرد کارساز می شناسند، ازاین منظر وقتی زن براساس قرارداد ازدواج، می تواند در رابطه با تداوم زندگی زناشویی و انتخاب هر نوع شغل، آزادانه تصمیم بگیرد؛ کار منزل و تربیت اولاد را به عنوان اولویت های شغلی برمی گزیند، تقسیم کار رایج در خانواده برای او پذیرفتنی می نماید و می خواهد به ایفای نقشی بپردازد که از کس دیگری ساخته نیست. میل در این رابطه می نویسد: «اگرازدواج قراردادی میان افرادی با حقوق برابر باشد… وهر زنی صلاحیت اخلاقی داشته باشد که بتواند بر حسب شرایط عادلانه از شوهر خود جدا شود، و اگر ورود به همه مشاغل آبرومندانه برای زنان مثل مردان ممکن باشد، در این صورت زن لازم نخواهد دید که برای دفاع از حقوق خود، در طول زندگی مشترک از قابلیت هایش برای کسب درآمد استفاده کند. زنی که ازدواج می کند تصمیم می گیرد به اداره خانه و تربیت فرزندان بپردازد و همه توانش را دراین مسیر به کار گیرد… به نظر من آنچه اکنون تداول دارد در مجموع مناسب ترین روش تقسیم کار میان زن و مرد است: مرد معاش خانواده را تأمین کند و زن بر هزینه ها و مخارج خانواده نظارت می کند. زنی که علاوه بر تحمل رنج زایمان، مراقبت و تربیت کودکان را نیز به عهده دارد اگر در استفاده بهینه از درآمد مرد بکوشد و چنان عمل کند که بر آسایش خانواده بیفزاید، نه تنها به اندازه سهم خود، بلکه بیش از سهم خود جسم و روح خویش را در زندگی مشترک به خدمت گرفته است. اگر زن علاوه بر همه اینها وظایف دیگری نیز به عهده بگیرد بعید است وظایفی که در بالا آوردیم از دوشش برداشته شود… آنچه او در مراقبت از فرزندان و تنظیم امور خانه می کند کاری است که از عهده کس دیگری بر نمی آید… از همین رو اگر شرایط عادلانه باشد به نظر من چندان مطلوب نیست که زن با کار خویش بر درآمد خانواده بیفزاید».35 برتراند راسل نیز در راستای تأمین سلامت روابط خانواده نقش مادر را در تربیت فرزندان ستوده کودکان کودکستانی را که توسط پرستاران حقوق بگیر تربیت می شوند از نظر روان شناسی، کودکان بی پدر و مادر می شناسد. وی با این حال پیشنهاد می کند: «اگر زن متأهل [به قصد سرپرستی فرزند] با تکیه بر تأمین شوهر، شغلش را رها کند، ا ین حقارت است، راه دیگر این است که دولت به زنان جوان مساعده بپردازد که خودشان از اطفال نگهداری کنند؛ بدون اینکه برای این امر تحت تعلق حقارت آور مردی قرار گیرند».36 نگرش تفاوت گرا، روابط بایسته زناشویی را روی پایه کشش های طبیعی زن و مرد قابل بنیاد می بیند و نظام حقوقی و تعامل دو جانبه ای را برای استواری و ثبات خانواده پیشنهاد می کند که با توجه هر چه دقیق تر به تفاوت ها و نیازهای طبیعی وجدایی ناپذیر از شخصیت زن ومرد سامان یابد، در پناه چنین نظامی عشق جوشان زن، مرد و فرزند، به گونه ای توأمان، فلسفه تشکیل خانواده را می نماید. ویل دورانت می گوید: «طبیعت، خانواده را ساخته است تا مرد را به خدمت زن و زن را به خدمت کودک بپیوندد، مردان از روی طبع، خادم و بنده زنان، و زنان از روی طبع، خادم و بنده کودکان و نوع انسانند».37 «همه زندگی به دور عشق زن و مرد و عشق فرزند می چرخد».38 نمونه هایی از تفاوت های زن و مرد که سبب تفاوت احساس ها، واکنش ها و رفتارها شده و آن دو را در دو مدار مختلف قرار می دهند تا یکدیگر را درک نموده و مکمل همدیگر باشند،39 عبارتند از: «مردها خشن و زنان ملایمند… مردان سردند و زنان گیرایی دارند».40 «مردان از روی طبع خادم و بنده زنان هستند41 و زنان از سر خودخواهی به فرزندخواهی سقوط می کنند».42 «خانم ها تابع احساس، و آقایان تابع عقل هستند».43 «مرد دنبال هدف عینی، و توجه زن به امور خانواده است».44 «مرد با سکوت به آرامش می رسد و زن با حرف زدن».45 «زن به واسطه قطع ارتباطش با شخص دیگر افسرده می شود و مرد با از دست دادن هدف عینی».46 «مرد تمایل به استقلال دارد،47 زن بیشتر به وسیله غریزه انقیاد به مرد می پیوندد».48 «مرد را اتکا، اطمینان و قدردانی کوشاتر می کند، و زن را توجه و احترام به ایثار وا می دارد».49 این تفاوت ها سبب می شود که زن و مرد در کنار هم احساس آرامش کنند هر کدام نیازهای روحی خویش را در دیگری بیابد و ازعملکرد برخاسته از ویژگی های یکدیگر لذت ببرند؛ البته در صورتی که با احساسات همدیگر آشنا باشند و از شریک زندگی خویش به گونه ای حمایت به عمل آورند که او خواسته هایش را تأمین کند. جان گری می نویسد: «مرد با احساس ویژگی های مردانه و زن با احساس ویژگی های زنانه یکدیگر را جذب می کنند… اگر زن سبب شود که مرد احساس مردانه داشته باشد، به او در جذب به همسرش کمک می کند، به همین شکل نیز زن زمانی بیشتر جذب شوهرش می شود که شوهر به احساسات زنانه او بها بدهد. توجه به تفاوت های یکدیگر، راز پایدار نگاه داشتن شور و شوق در زندگی زناشویی است».50 چنین داد و ستدی، تعهد، اعتماد، صمیمیت و روحیه همکاری متقابل را به وجود می آورد که عوامل پاسداری از روابط زناشویی شناخته شده اند.51 دیدگاه تفاوت گرا تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد، و تربیت فرزند و پخش عاطفه در کانون خانواده را رسالت زن می داند و کار زن را در خارج خانه مثبت ارزیابی نمی کند.52 علاوه بر تعدادی از دانشمندان همچون پارسونز امریکایی و شلسکی آلمانی، نظام هیتلری از حامیان جدی این تفکر بود.53 اعلامیه حقوق بشر که تأمین معیشت خانواده را وظیفه مرد می داند (ماده 25 بند یک و ماده 23 بند 3) نیز به گونه ای با این نظریه همسویی دارد.
قرآن و سلامت خانواده
اسلام هم زمان، هم به سلامت خانواده گسترده می اندیشد وهم به استواری خانواده هسته ای. پرداخت دیه قتل غیرعمد، انفاق بر پدربزرگ ها و فرزندان فرزند، طبقات سه گانه در باب ارث، صله ارحام و تشکیل هیئت داوری از جمع خویشاوندان جهت حل اختلافات زناشویی که به طورعمده ریشه قرآنی و ماهیت حقوقی دارند، راهکارهایی هستند برای حراست از خانواده گسترده و تحکیم روابط اعضای فامیل. ولی نگاه قرآن به سلامت خانواده هسته ای نگاه متمرکز، موضوعی و همه جانبه است، شاید بدین دلیل که هر خانواده هسته ای امروز، کانون خانواده گسترده فرداست، پس تأمین سلامت او بی تردید سلامت خانواده گسترده ای را در پی دارد، همان گونه که خانواده گسترده هنجارها و ارزش ها را به خانواده هسته ای منتقل می کند.54 به عبارتی شیفتگی متقابل و محدودیت اعضای خانواده هسته ای و استعداد و آمادگی آن برای تبدیل شدن به خانواده گسترده که ارزش ها را به خانواده نوبنیاد هسته ای اهدا می کند، اولویت دهی به سالم سازی خانواده هسته ای را منطقی می نمایاند. به همین دلیل ثبات بخشیدن به خانواده کوچک نگاه ویژه قرآن را به خود اختصاص داده است. نگاه قرآن به زن و مرد نگاه تفاوت باورانه است. اشاره قرآن به اینکه زن در میان زر و زیور به رشد و بالندگی می رسد و طبعی لطیف و حساس دارد و در موقع تخاصم و عصبانیت آشفته سخن می گوید: «أو من ینشّأ فی الحلیة و هو فی الخصام غیرمبین»(زخرف/18)، که بنابر یک احتمال در مراد آیه، به معنای بازگویی احساساتی بودن اوست. در جایی قرآن از ضعف و سستی متراکم زمان بارداری مادر و دو سال زحمت شیرخوارگی کودک به عنوان فلسفه سپاس والدین یاد می کند: «و وصّینا الإنسان بوالدیه حملته أمّه وهناً علی وهن و فصاله فی عامین أن اشکر لی و لوالدیک إلی المصیر» لقمان/14 ما به انسان در حق پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادر که به فرزندش باردار می شود و تا دو سال که طفل را از شیر می گیرد هر روز بر رنج و ناتوانی اش افزوده می گردد ـ که در مقابل من و پدر و مادرت سپاسگزار باش که بازگشت به سوی من خواهد بود. آیه یادشده در حقیقت از عشق و فداکاری مادر به فرزند و از نیاز او به حمایت، موقع بارداری و شیردهی سخن می گوید. قرآن در وصف شرم و حیای دختر شعیب که می گوید: «فجائته إحداهما تمشی علی استحیاء» ارزشمندی تمایل طبیعی زن را به عفت و حریم داشتن در برابر مرد گوشزد می کند، چنان که در روایتی او ورا چون گل، دارای طبعی لطیف دانسته است.55 ویژگی های یادشده، هر کدام نقطه مخالف خود را در مرد می رساند، گویی آیات مزبور مرد را منطقی تر، دارای شانس سلامت جسمی و روحی بیشتر و در مقابل غریزه جنسی، خود باخته تر می شناسد. علاوه بر این بیان ضمنی قرآن به صورت صریح و بی پرده نیز درباره شدّت جوشش غریزه جنسی در مردان سخن گفته است: «یا أیها النّبی قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یعرفن فلایؤذین» احزاب/59 پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که بالاپوش های خویش را پیش تر گیرند تا عفیف شناخته شده از خطر آزار مردان در امان باشند. قرآن در کنار نیاز جنسی، از نیاز روحی خاصی نام می برد که مرد را ناگزیر می سازد تا خواستگار و خدمت گزار زن باشد و آن عبارت است از بازیافت آرامش روحی موقع بازگشتن به خانه و قرارگرفتن در کنار همسر قانونی خود. «و خلق منها زوجها لیسکن إلیها» اعراف/189 و روم/21 از جنس خود او همسرش را آفرید تا در کنارش به آرامش و راحتی برسد. در این خصوص جان گری می گوید: «مسرّت و خوشحالی زن چونان دوش آبی است که استرس تمام مدت روز شوهرش را می شوید و از بین می برد».56 بدین ترتیب زن با توقع حمایت و خدمت به مرد نگاه می کند و مرد را نیاز جنسی و انگیزه هایی از خستگی ها به سوی زن گسیل می دارد. این دو نوع چشم داشت برخاسته از کشش ها و نیازهای ناهمگون، زیربنای نظام حقوقی خانواده را در قرآن تشکیل می دهد که با رعایت دقیق آن دوستی و مهرورزی دوسویه مورد نظر آیه «و جعل بینکم مودّة و رحمة»(روم/21) به وجود می آید و خلافکاری های جنسی و شهوانی در زندگی زن و مرد رو به کاهش می نهد:57 «هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ» بقره/187 چنین خانواده ای می تواند آرزوی داشتن فرزند شایسته را در سر بپروراند و به خوبی از عهده پرورش او برآید: «فلمّا أثقلت دعوا الله ربّهما لئن آتیتنا صالحاً لنکوننّ من الشاکرین» اعراف/189 وقتی احساس سنگینی کرد هر دو [زن و شوهر] پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزند شایسته ای ارزانی داری جزء سپاسگزاران تو می شویم. تربیت یافتگان کانون خانوادگی آکنده از محبت و دلسوزی و پیراسته از گناه و آلودگی همیشه به یاد مهرورزی های پدر و مادر بوده به خود اجازه نمی دهند که در برابر آنها حتی کلمه «افّ» را بر زبان جاری کنند.(اسراء/22) و همواره دعای خیر و رحمت برای آنان بر زبان دارند: «و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً» اسراء/24 و بگو پروردگارم؛ چنان که پدر و مادرم در کودکی با مهربانی به تربیتم پرداختند تو نیز در حق آنها مهربانی فرما. این است تصویر خانواده سالم در قرآن که مؤثرترین راهکار برای جامعه پذیری هم زیستی و هم گرایی نیز به حساب می آید. خانواده سالم کانون محبت و مهرورزی است و کلید آن در اختیار مرد قرار داده شده است، علاقه و محبت اصیل و پایدار زن، همان است که به صورت واکنش علاقه و احترام یک مرد، به وجود می آید،58 مرد هر اندازه موجبات آرامش و آسودگی خاطر همسر خود را فراهم کند، غیرمستقیم به همان میزان به سعادت خود خدمت کرده است و کانون خانواده خود را رونق بخشیده است.59 زمانی که زن احساس کند مورد توجه و احترام است، ارضا شده همچنان به ایثار خود ادامه می دهد،60 شهید مطهری در تعبیری تمثیلی نقش مرد را در گسترش محبت در فضای خانواده چنین ترسیم می کند: «مرد مانند کوهساران است و زن به منزله چشم، و فرزندان به منزله گل ها، چشمه باید باران کوهساران را دریافت و جذب کند تا بتواند آن را به صورت آب صاف زلال بیرون دهد و گل ها و گیاهان و سبزه ها را شاداب و خرم کند».61 با توجه به چنین نقشی، قرآن در هنگام یادآوری خطر فروپاشی خانواده مرد را مخاطب اصلی خود می شناسد و با چندین عبارت، ولی دارای یک پیام، مسئولیت مرد را خطر نشان می کند، جملات «و لاتضارّوهنّ»(طلاق/6) «عاشروهنّ بالمعروف»(نساء/19) و «فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان»(بقره/229) برخورد بایسته مرد را با زن یادآوری می کند که عبارت است از ادای حقوق، تأمین نیاز مادی، رعایت عدالت، گفتار نیک و رفتار نیک.62 مجموع این بایدها در قوامیت مرد نهفته است که قرآن درباره آن می گوید: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما أنفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله» نساء/3 مردان قوامیت دارند بر زنان؛ به دلیل آن که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به دلیل آن که از اموال شان خرج می کنند. پس زنان صالح فرمان بردارند و به پاس آنچه خدا[برای آنان] حفظ کرده، اسرار [شوهران خود] را حفظ می کنند. اگر حرف «فا» در جمله «فالصالحات قانتات…» برای بیان نتیجه قوامیت باشد و سببیت را برساند (چونان که در بیشتر موارد، فاء عاطفه سببیت را می رساند) شاید بتوان نقش مرد را در واداشتن زن به اطاعت به صورت روشن تر از آیه استفاد کرد. روایاتی که ناظر به قوامیت مرد یا در صدد بیان حقوق زن است نیز به اصالت نقش مرد در استواری و سلامت خانواده اشاره دارد. پیامبر(ص) در پاسخ پرسش دربارهٌ حقوق زن فرمود: «فإنّ لهنّ علیکم حقّاً واجباً لما استحللتم من أجسامهنّ، و بما واصلتم من أبدانهنّ، و یحملن أولادکم فی أحشائهنّ، حتّی أخذهنّ الطلق، فأشفقوا علیهنّ، و طیبوا قلوبهنّ، حتی یقفن معکم، و لاتکرهوا النساء و لاتسخطوا بهنّ، و لاتأخذوا ممّا آتیتموهنّ إلاّ برضاهنّ و إذنهنّ».63 زنان بر عهده شما حقوق واجبی دارند؛ به جهت آنکه تنشان را بر خود روا می دارید و با اندام آنها تماس دارید، و به دلیل آنکه فرزندان شما را در درون خود حمل می کنند تا موقع زایمان، پس نسبت به آنها مهربان باشید و دل آنها را شاد نگه دارید؛ تا با شما بمانند، بر خلاف میل شان آنها را به کاری وادار نکنید و خشم آنها را برمینگیزید و بدون رضایت و اجازه از مهریه شان چیزی نستانید.
فروپاشی خانواده
فروپاشی خانواده به عنوان آسیب اجتماعی به صورت فزاینده، نابهنگام و برخلاف انتظار، در اثر ناکامی برخی از عناصر تشکیل دهنده خانواده در ایفای نقش بایسته اجتماعی خود اتفاق می افتد، به همین جهت انحلال طبیعی که به سبب مرگ طبیعی پدر یا مادر صورت می گیرد با نگاه آسیب شناختی به مطالعه گرفته نمی شود. در تعریف فروپاشی خانواده آمده است: «فروپاشی خانواده عبارت است از شکستن واحد خانوادگی و یا تجزیه ترکیبی از نقش های اجتماعی، به علت آنکه یکی یا چند تن ازعهده انجام تکالیف ناشی از نقش خود، آن طور که باید و شاید، برنیامده است».64 از هم گسیختگی نقش ها در خانواده، گونه های مختلفی دارد که از عوامل چند گانه ای65 ـ چون جنگ مهاجرت، شهرنشینی… ـ منشأ می گیرد، از میان آنها ناسازگاری و طلاق، کانون مرکزی توجه جامعه شناسان، روان شناسان و حقوق دانان به حساب می آید و از این دو بیشترین عنایت را طلاق به خود اختصاص داده است که آمار و ارقام از رشد نگران کننده آن در عصر حاضر خبر می دهد، به عنوان نمونه: میزان فروپاشی خانواده در امریکا از شش درصد در سال 1890 به چهل درصد در سال 1948رسیده و هم اکنون به 60٪ رسیده است.66 در سوئد67٪ از موارد پیوند زناشویی به جدایی می انجامد،67 در اسپانیا از دو ازدواج یکی منجر به طلاق می شود،68 به گزارش یونسکو در کشورهای صنعتی جهان از هر چهار مورد ازدواج سه مورد به طلاق می انجامد.69 طبق گزارش های آماری، طلاق در کشورهای اسلامی نیز سیر صعودی نگران کننده ای دارد؛ از باب نمونه: در ایران از سال 1358 تا 1360 در برابر هر هزار ازدواج 75 فقره طلاق، از سال 1361 تا 1365 از هر هزار مورد ازدواج 92 فقره طلاق به ثبت رسیده است،و از 9/7 درصد در سال 1377 به 3/10٪ رسیده است. در عربستان سعودی 24٪ ازدواج ها به طلاق می انجامد، در کویت به ازای هر چهار ازدواج، یک مورد به طلاق می انجامد، و تهران سال 1380 شاهد یک مورد طلاق در برابر پنج ازدواج بوده است.70 با توجه به سنت پرهیز از طلاق و استبداد مردان در کشورهای اسلامی، آمار یادشده به هیچ وجه نمی تواند گویای واقعیت فروپاشی روابط زناشویی باشد، بی تردید واقعیت در این کشورها تلخ تر از گزارش های رسمی می باشد. البته در جهان غرب نیز آمارها، واقعیت ها را به طور کامل بازنمی تاباند. ویل دورانت در رابطه با وضعیت روابط زناشویی و ناسازگاری های خاموش در خانواده های غربی [که در جهان اسلام نیز زمینه تطبیق دارد] می گوید: «سال به سال ازدواج ها دیرتر و جدایی ها زودتر فرا می رسد و کم کسی پیدا می شود که اخلاص و وفاداری را بستاید، به زودی زمانی خواهد رسید که هیچ مردی نخواهد خواست با زنی که با هم از تپه زندگی بالا رفته بودند پایین برود و ازدواج بی طلاق چنان نادر خواهد شد که باکره در شب زفاف. تازه طلاق گیرندگان فقط بخشی از ازدواج های نافرجام هستند… چقدر زن و مرد می خواهند ازهم جدا شوند، ولی جرئت اظهار ندارند، یاچقدر اشخاص خواستار جدایی شده اند، ولی دادگاه ها موافقت نکرده اند. از درد دل دیگران مپرس، آنها چیزی که تو می خواهی نخواهند گفت. آنجا به جای جدایی، ترس از نام و ننگ است، و به جای عشق، بی علاقگی است، و به جای اخلاص و وفا، حیله و فریب است. شاید بهتر باشد که این دسته نیز از هم جدا شوند و از هم پاشیدن زناشویی امر مسلّم و محقق گردد؛ تا کسانی را که به فکر نسل انسان هستند و عشّاقی را که ستاینده عشقند، وادار به چاره جویی کند تا نگذارند عشق به این زودی و به این جوانی بمیرد».71 به همان میزان که طلاق و ناهنجاری ها در زندگی خانوادگی رو به افزایش است آثار و پیامد اجتماعی آن نیز هر روز بیش از گذشته حیات جامعه را به تهدید می گیرد و به ناامنی ها دامن می زند، بر اساس تحقیقات به عمل آمده 96٪ مجرمین خطرناک در خانواده های خود تحت تأثیر مشکلات ناشی از جدایی های گوناگون والدین خود قرار گرفته اند، 4/60٪ نوجوانان بزهکار متعلق به خانواده هایی بوده اند که در اثر مرگ و میر والدین یا طلاق از هم پاشیده اند، 44٪ معتادان از سرپرستی خوب والدین محروم بوده اند72،70٪ از افرادی که گرفتار آسیب های اجتماعی می شوند، کودکان طلاق هستند،73 صدی هفتاد از بیماران روانی، افراد کژخوی و کسانی که با جامعه و قانون در ستیز می افتند، عموماً از خانواده هایی آمده اند که به نحوی دچار آسیب و لطمه شده اند.74 در امریکا هر سال یش از یک میلیون نوجوان از خانواده های خود فرار می کنند و نیمی از آنها را دختران جوان تشکیل می دهند که در خدمت دزدی، معامله مواد مخدر، رواج فحشا درآمده یا به خودفروشی مشغول می گردند. کشیش «بروریتر» که مؤسسه خیریه اش در خدمت این گونه کودکان بود می گوید: «هشتاد درصد نوجوانان فراری برای زنده ماندن، خودفروشی می کنند، در امریکا پانصد هزار نوجوان زیر 17سال به کار فحشا اشتغال دارند، در تمام عمرم فاحشه ای را ندیدم که خود فروشی او با فرار از خانه آغاز نشده باشد.» این گریز اطفال همیشه مخصوص خانواده هایی است که پدران و مادران، مهربان نبوده و با هم تفاهم ندارند.75
علل و اسباب
آمار و ارقام مربوط به فروپاشی خانواده که پیش از این به مطالعه گرفته شد نرخ طلاق را در جهان اسلام و دنیای نامسلمان متفاوت نشان می دهد، فاصله 3/10٪ با 67٪ چشم گیر است، ممکن است نگاه مقایسه ای به پدیده طلاق در ایران و سوئد این توهم را در پی آورد که نرخ طلاق در ایران (از باب مثال) هنوز به مرز آسیب اجتماعی نرسیده است! ولی کمی دقت خلاف این توهم را می نمایاند، در جامعه ای که طلاق حلال مورد خشم خدا شناخته شده و آهنگ انقلاب در آن هدف خود را میراندن تمام نارسایی ها معرفی می کند، رشد سه درصدی طلاق طی دو دهه شدت آشفتگی روابط زناشویی را نشان می دهد. بنابراین فروپاشی خانواده در سطح جهان و کشورهای اسلامی خطری جدی است. رویارویی با این خطر نظرخواهی از قرآن را پیرامون علل و اسباب پیوستگی و گسستگی روابط زناشویی اجتناب ناپذیر می نماید. عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کند و قرآن نیز بدانها اشاره دارد به دو بخش برون خانوادگی و درون خانوادگی می تواند تقسیم شود که هر یک تعریف خاص خود را دارد.
الف. عامل برون خانوادگی
منظور از «عامل برون خانوادگی» طرح و تدبیری است که با اغراض واهداف معینی در فضایی غیر از فضای خانواده ها تهیه دیده می شود و بر ضد خانواده مشخص یا نظام خانوادگی در سطح یک کشور یا در سطح جهان مورد استفاده قرار می گیرد. دسیسه هایی که موارد جزئی را هدف می گیرد معمولاً با حربه نسبت فحشا به زنان، براندازی یک خانواده را دنبال می کند، نمونه بارز این نوع ویرانگری «داستان افک» است که در قرآن آمده: «إنّ الّذین جاؤوا بالإفک عصبة منکم لاتحسبوه شرّا لکم بل هو خیر لکم لکل امرئ منهم ما اکتسب من الإثم و الذی تولّی کبره منهم له عذاب عظیم» نور/11 در حقیقت کسانی که آن بهتان [داستان إفک] را مطرح کردند دسته ای از شما بودند، آن تهمت را شرّی برای خود تصور می کنند، بلکه برای شما در آن مصلحتی بوده است. برای هر یک از آنها که به این کار دست زدند، همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کسی از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است، گرفتار عذاب سختی خواهد بود. جریان إفک، خانواده پیامبر(ص) را به تهدید گرفته بود و رابطه پیامبر(ص) را با یکی از همسرانش تا مرز فروپاشی پیش برد. قرآن به قصد رویارویی با این گونه حیله ها می گوید: «و الّذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً و أولئک هم الفاسقون» نور/4 و کسانی که نسبت زنا به زنان شوهردار می دهند سپس چهارگواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچ گاه شهادتی از آنها نپذیرید و اینان خود فاسقند. قرآن در کنار اقدامات موردی خانمان سوز، خطر فراگیرتری را نیز پیش بینی می کند و آن عبارت است از تلاش سازمان یافته و هدفمند جهت گسترش فحشا و فساد جنسی در جامعه دینداران تا هم زمان شکل گیری و تداوم زندگی خانوادگی را در کلّ جامعه با مشکل رو به رو کند: «إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب عظیم» نور/19 کسانی که دوست دارند که زشتکاری و فحشای زنا در میان اهل ایمان شیوع پیدا کند برای آنان در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهد بود. متأسفانه این پیش بینی قرآن جامعه عمل پوشید، در غرب نهضت حمایت از برابری زن و مرد با پیشنهاد روابط و اخلاق جنسی جدیدی، به جنگ ازدواج و نظام زناشویی سنتی آمد، این نهضت که در سطح جهان به پیروزی های بزرگی دست یافته است هم اکنون در صدد تسخیر جوامع اسلامی می باشد. راز موفقیت جهشی نهضت زنان در غرب در این نهفته است که نظام خانوادگی مردسالارانه و سیاهی در آن دیار حاکم بود و بر اساس آن تا حدود سال 1900 زنان از حقی برخوردار نبودند که مردان ملزم به رعایت آن باشند،76 زنان حتی حق مالکیت هم نداشتند، تا اینکه در سال های 1882 ، 1900، 1907، 1919 و 1938 به ترتیب درانگلیس، آلمان، سوئیس، ایتالیا و فرانسه حق مالکیت زن تصویب و تأیید شد.77 در نظام زناشویی سنتی غرب، طلاق جز در فرض ارتکاب زنا مشروعیت نداشت، زن ناگزیر بود بار ستم مرد را تا آخر عمر بر دوش کشد.78 قانون منع طلاق در امریکا سبب تشکیل باندهایی شد که در آنها وکلای دادگستری، پزشکان، قانون دانان و نویسندگان عضویت داشتند و تلاش می کردند برای زن و مرد متقاضی طلاق، زمینه زنا را فراهم کنند تا طلاق بستر قانونی پیدا کند. حضور زن در صحنه فعالیت های اجتماعی و سیاسی پذیرفته نبود، در سال 1840 زنانی که از امریکا برای شرکت در نخستین کنفرانس ضد برده داری به لندن آمده بودند، به دلیل زن بودن، اجازه شرکت در کنفرانس را دریافت نکردند.79 چنین سخت گیری وحشتناکی سبب راه اندازی نهضت فمینیستی توسط «مری ولستو گرافت» در نیمه دوم قرن هیجده میلادی گردید،80 در این تفکر که در بستر رنسانس روبه رشد گذاشته بود، توسعه ازدواج آزاد، خانواده تک سرپرست، جست وجوی زندگی عاشقانه بدون ازدواج، به عنوان بدیل ازدواج سنّتی مردسالارانه پیشنهاد می شد.81 منادیان برابری زن با مرد به اندیشه سازی پرداختند تا زمینه بیرون آمدن زن و مرد را از چارچوب ازدواج سنتی که از نگاه آنها محدودیت آفرینی می نمود فراهم آورند. برتراند راسل می گفت: «اگر ضرورتی نیست که مرد مجرد بکر باشد، در زمینه مساوات مرد و زن نیز این امر ادعا می شود که باکره بودن زنِ شوی نرفته ضرورتی ندارد… اگرمرد مجاز باشد که قبل از زناشویی روابط جنسی داشته باشد زنان نیز باید یک چنین اجازه ای داشته باشند».82 «… این دو نباید در آزادی یکدیگر مداخله کنند. اگر… زن یا شوهر به صورت پاسبانی برای دیگری جلوه کند و مزاحم آزادی دیگری باشد، هیچ گاه زناشویی با موفقیت و خوشبختی قرین نخواهد بود… آنها… باید در زندگی خصوصی برای دیگری قائل به آزادی باشد».83 معنای سخن راسل این است که بذل و بخشش در مورد زن باید خوب و ستوده باشد! چرا کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم باشد».84 شکل رادیکال تر فمینیزم، دم از ساختگی و غیرطبیعی بودن خانواده می زد85 و از بچه زایی به عنوان وسیله استثمار زن یاد می کرد.86 فرویدیزم نیز همسان راسل، ازاخلاقی بودن آزادی جنسی سخن گفت و بازیابی گوهر و ذات انسان را در گرو اشباع غریزه جنسی دانست و باطل بودن قید دین، اخلاق، اجتماع و سنت ها را که محدودیت جنسی ایجاد می کند؛ فریاد کشید.87 با پیدایش و گسترش سریع انقلاب صنعتی، کارخانه ها و کارگاه ها، زن، در حالی که گرفتار وسوسه آزادی جنسی بود، ازخانه بیرون آمد تا با کارکردن، به استقلال اقتصادی برسد. انقلاب صنعتی، هم کار در اختیار زن گذاشت و هم وسایل جلوگیری از بارداری را به او پیشکش کرد تا روابط جنسی از تولید مثل تفکیک پذیر باشد، هم زمان قوه مقننه نیز دست به کار شد و در انگلستان، امریکا، فرانسه و ایتالیا به ترتیب در سال های 1967 ، 1973، 1975 و 1978 مشروعیت سقط جنین را به تصویب رساندند.88 بدین ترتیب آمیزش آزاد جنسی بیشتر شد، دوره معاشقه طولانی تر گردید، سن ازدواج بالا رفت، تمایل به ازدواج کاهش یافت، زمینه بهره گیری جنسی به صورت آزاد فراهم آمد.89 در انگلستان از بیست میلیون جوان هفت میلیون از ازدواج سرباز زدند. ارتباطات و تجربیات جنسی پیش از ازدواج فراوان شد90، در سوئد هفتاد درصد دختران پیش از ازدواج به طور نامشروع باردار شده بچه سقط می کنند.91 در نروژ 90٪ دختران کمتر از 18سال پیش از ازدواج باردار می شوند،92 در امریکا 20٪ کودکان به صورت نامشروع به دنیا می آیند،93 در لندن تولدهای غیرقانونی از 33838 نفر در سال 1957 به 53433 در سال بعد افزایش یافت.94 فمینیزم چپ در چین و شوروی بر ساختار سنتی خانواده فشار بیشتری آوردند تا حرکت به سوی یک نظم اجتماعی نوین را سرعت بخشند.95 مارکس و و انگلیس بر این باور پای می فشردند که الغای اقتصاد فردی، قابل تفکیک از الغای خانواده نیست و خانواده بورژوازی یقیناً از میان خواهد رفت.96 لونا شاریسکی، کمیسر تعلیم و تربیت شوروی (سابق) در سال 1927 خانواده سنتی را واحد ایستا و بریده ازجامعه و نگهداری کودکان را توسط والدین بازی بورژوازی خواند و گفت: کمونیست و پرولتر واقعی برای نابودی این بازی باید آماده باشد و باور داشته باشد که سوسیالیزم روابط تازه ای را میان مرد و زن به ارمغان می آورد؛ یعنی عشق بی قید و بند، مرد و زن را به هم می پیوندد، تا زمانی که یکدیگر را دوست دارند با هم زندگی می کنند و هنگامی که یکدیگر را دوست نداشتند از هم جدا می شوند. این روش، انتقال جامعه باز عمومی را به وجود می آورد که جانشین آن واحد ایستای خانواده که خود را از جامعه جدا می ساخت خواهد شد. «یک کمونیست واقعی… می بایست از ازدواج زوجی بپرهیزد و احتیاجات خود را از طریق به اصطلاح «آیا زنت را عوض می کنی» برطرف سازد، با جا به جا کردن مستقیم همسران، آزادی روابط متقابل شوهران، زنان، پدران و فرزندان تضمین می شود، چنان که کسی نتواند بگوید: با چه کسی نسبت دارد… این راهِ بنا نهادن سازمان های اجتماعی است».97 نامبرده تا سال 1930 با همین باور زندگی می کرد و می گفت: باید کاشانه را به دوراندازیم و کودکان را به مراکز سازمان یافته بفرستیم تا زیر نظر متخصصین آموزش و پرورش، تربیت شوند، بدین وسیله واژه هایی مانند: والدین من و فرزندان من، به مرور از استفاده می افتد و جای خود را به لغاتی مانند پیران، بزرگسالان، کودکان و نوزادان خواهد داد.98 نگرش انحلال خانواده و آزادی جنسی یک دهه در شوروی حاکم بود و در اثر آن موج شهوت رانی، سیلی از کودکان بی سرپرست راهی خیابان ها گردیدند و تعداد این کودکان در شهرها به نُه میلیون رسید.99 ازدواج ساده، طلاق آسان، باردار شدن های بی رویه، رهایی نوزادان در کوچه و خیابان و…، جامعه شوروی را با بحران وحشتناکی روبه رو کرد و مسئولان را به چاره اندیشی و بازنگری نسبت به تلقی خود از خانواده وادار نمود. حکومت ناچار شد در دهه 1930 قوانین را در جهت حمایت از استمرار خانواده تغییر دهد،100 در سال 1934 از والدین خواسته شد که به تربیت فرزندان خود روی آورند، در قانون سال 1944 عنوان کودکان نامشروع مطرح گردید و برای زنای به عنف، جریمه تعیین شد.101 در سال 1935 مبارزه با به دلخواه بودن پیوستن و گسستن (زن و مرد) شروع شد و برای طلاق به این صورت جریمه تعیین گردید: «طلاق اول 50 روبل، طلاق دوم 150 روبل، و طلاق سوم 300 روبل».102 اقدامات شوروی در پیشگیری از یک فاجعه تأثیر داشت، ولی به استحکام خانواده در جامعه ای که تمام مقدسات دینی و اخلاقی بر مبنای مارکسیسم سرکوب شد نینجامید، هم اکنون کشورهای عضو شوروی سابق، هم میراث برِ اباحه گری های کمونیزم هستند و هم دنباله رو لیبرالیزم غرب. باید نتیجه گرفت که آزادی جنسی که یکی از دستاوردهای نهضت حمایت از برابری زنان با مردان در دهکده جهانی است کنترل پذیر نمی نماید و تاکنون توانسته است در غرب ازدواج را بیهوده بنماید، صفا و وفا از خانواده ها را بزداید و پیوندهای زناشویی را متزلزل سازد. شهید مطهری می نویسد: «ازدواجی که پایه اش از آزادی به محدودیت آمدن است استحکام ندارد، آن کسی که تا حالا صدها دختر یا پسر را تجربه کرده است می شود حالا با یکی پای بند باشد؟! این علت سستی و تزلزل پایه کانون خانوادگی در دنیای اروپاست».103 غرب پس از ابتلا به ویروس آزادی جنسی حسدورزانه کوشید تا خانواده مسلمان را نیز آلوده سازد، با تلاش او نهضت حمایت از برابری زنان بامردان که مدعی فراگیری گستره زمین است، 150 سال پیش به صورت سازمان یافته به جهان اسلام نفود کرد104 و روابط زن و مرد مسلمان را تحت تأثیر قرار داد؛ به گونه ای که زویمیر رئیس تبلیغات تبشیری خاورمیانه، در اوایل قرن بیستم مبلغان زیر دست خود را به مأیوس نشدن توصیه کرد، با این تحلیل که «در ضمیر مسلمانان انگیزه ای قوی برای فراگیری علوم اروپایی ها و آزادی زن پدید آمده است».105 این تأثیرگذاری با راه اندازی تشکّل های سیاسی ـ فرهنگی وابسته به کمونیزم و لیبرالیزم در کشورهای اسلامی به قصد تصاحب حکومت و نیز با فعال شدن رسانه های جمعی پیشرفته، با اهداف فرهنگی، سیاسی و استعماری به صورت روزافزون رو به افزایش و گسترش گذاشت. شهید مطهری در تفسیر آیه «إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب عظیم»(نور/19) به مصداق و هدف اشاعه فحشا در جامعه اسلامی امروز اشاره نموده می نویسد: «غالباً در عصر ما این اغراض، اغراض استعماری است؛ می خواهند فحشا در میان مردم زیاد شود برای اینکه هیچ چیزی برای سست کردن عزیمت و مردانگی به اندازه شیوع فحشا اثر ندارد».106 مشتری یا علاقمند به بازار پر رونق فحشا نمی تواند علاقمندی و دلسوزی خود را نسبت به همسر یا شوهرش حفظ کند، سردی روابط زناشویی، به کودک خانواده نیز درس بی وفایی یا خشونت خواهد آموخت و بدین ترتیب پاره ای از ناسازگاری ها و طلاق ها در جهان اسلام، خاستگاه برون مرزی دارد و با تأثیرپذیری از غرب و اندیشه غربی انجام می پذیرد و رو به گسترش است.
ب. عوامل درون خانوادگی
در کنار هنجارشکنی های برخاسته از وسوسه افکنی نهضت جهانی برابری زنان با مردان، نوعی دیگری از ناسازگاری نیز وجود دارد که مستند به رفتار زن و شوهر است و نهاد استوار خانواده مسلمان را تهدید به فروپاشی می کند و هر یک از عناصر اصلی خانواده را برای دیگری تحمل ناپذیر می سازد. این نوع ناسازگاری به یکی از سه خاستگاه های زیر ارتباط می یابد:
یک. ناهمگونی شخصیتی
برآشفتگی، پرخاشگری و حرمت شکنی در محیط خانواده پدیدهٌ آنی نیست، بلکه نماد روحیه ای است که به طور معمول طی گذشت زمانی شکل می گیرد، مبدأ شکل گیری حالت روحی یاد شده ممکن است زمان ازدواج یا مقطعی از عمر زندگی زناشویی یا زمان تولد زن، مرد یا هر دو باشد. «گاهی اوقات نمی توان اصطکاک میان زن و مرد را… با رجوع به طرز تلقی های ماندگار شده آنها توضیح داد. دراین موارد لازم است که به خصوصیات شخصیتی زن و شوهر توجه نمود».107 روحیه ناسازگاری که مبدأ شکل گیری آن زمان تولد است بر شخصیت انسان استوار است که به تدریج شکل نهایی خود را باز می یابد و در زندگی زناشویی به ثمر می نشیند، به همین دلیل اهتمام به اعتقادات و باورها یکی از اساسی ترین معیارهای انتخاب همسر شناخته شده،108 و بسیاری از محققان علل ناکامی در ازدواج را ناهمگونی فکری و اختلاف تربیتی می داند که عشق جنسی در آغاز ازدواج، در بیشتر موارد مانع توجه به آن می شود.109 دانشمندان شناخت شخصیت همسر را از حقوق تردید ناپذیر جوانان آماده ازدواج می شناسند، ولی خود آنها را ـ به دلیل نداشتن تجربه و جوشش غریزه جنسی ـ قادر به ارزیابی شخصیت همدیگر نمی دانند و برای پایدار ماندن ازدواج ها دخالت خانواده دو طرف را پیشنهاد می کنند: «درصد طلاق در میان کسانی که بر مبنای خواست والدین یا گروه دیگری، ازدواج می کنند خیلی پایین تر از درصد طلاق در میان کسانی است که به خاطر عشق ازدواج می کنند».110 در گذشته بسیاری از جوامع چنین دخالتی را قانونی می دانستند، در دوره ساسانی دخالت والدین در ازدواج دختر ضروری بود، زنی که با رضایت پدر و مادر به خانه شوهر می رفت «پادشاه زن» نامیده می شد، زنی را که بی رضایت پدر و مادر شوهر می کرد «خودسرای زن» یعنی زن خود سر، می خواندند.111 منتسکیو چنین دخالتی را به دلیل بی تجربگی و احساساتی بودن جوانان می ستاید و از قانونی بودن آن در فرانسه و انگلیس خبر می دهد و نبود چنین قانونی را در اسپانیا و ایتالیا به نکوهش می گیرد.112 قرآن ضمن تأکید بر تناسب و پیوند رفتار انسان با شخصیت روحی و اکتسابی او «کلّ یعمل علی شاکلته»(اسراء/84)؛ سازگاری شخصیت زن و مرد مسلمان خواهان ازدواج را ضروری خوانده و آن را مبنای زندگی زناشویی آمیخته با کرامت و احترام می شناسد: «والطیبّات للطیبین و الطیبون للطیبات أولئک مبرّؤون ممّا یقولون لهم مغفرة و رزق کریم» نور/26 زنان پاکیزه و نیکو، لایق مردانی این چنینی، و مردان پاکیزه و نیکو، لایق زنان همین گونه اند، این پاکیزگان از سخنان تهمت آلودی که بر زبان جاری می کنند پیراسته اند، برای آنها آمرزش و روزی آمیخته با کرامت خواهد بود. علامه طباطبایی می فرماید: «مقصود از «رزق کریم» که به هم شأن های پاکیزه وعده داده شده است، زندگی دلپذیر در دنیا و پاداش نیکو در آخرت است».113 دلپذیری زندگی مشترک، تعبیر دیگری از استواری و پایداری خانواده است. بر اساس ضرورت احراز پاکیزگی شخصیت، قرآن به جمع مخاطبان خود (که می تواند یک خانواده باشد یا دسته ای از مؤمنین یک فامیل) توصیه می کند که میان شخصیت های با ایمان و شایسته پیوند زناشویی برقرار کنند و شخصیت های فاسد و زناکار را نه زن بدهند و نه به همسری مؤمنان برگزینند؛ بدان جهت که پلیدان تنها با پلیدان می سازند، ولی وقتی در کنار مؤمنی قرار می گیرند با رفتار جهنمی خود او را به سوی جهت مخالف مؤمن که رو به سوی خدا پیش می رود فرا می خوانند: «ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ و لأمة مؤمنة خیر من مشرکة و لو أعجبتکم و لاتنکحوا المشرکین حتّی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لو أعجبکم أولئک یدعون إلی النار و الله یدعو الی الجنّة» بقره/221 با زنان مشرک ازدواج مکنید تا ایمان بیاورند، قطعاً کنیز با ایمان از زن مشرک بهتر است؛ هر چند [زیبایی او ] شما را به شگفت آورد، به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند، قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد مشرک آزاده است؛ هر چند او شما را به شگفت آورد، آنان شما را به سوی آتش فرا می خوانند و خداوند به سوی بهشت دعوت می کند. «وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم وإمائکم» نور/32 بین مردان بی زن و زنان بی شوهرتان و بردگان و کنیزان شایسته خود پیوند زناشویی ایجاد کنید. «الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات» نور/26 زنان آلوده شده به پلیدی همساز با مردان پلیدند و مردان غرق شده در پلیدی، همتایان زنان پلیدند. «الزانی لاینکح إلاّ زانیة أو مشرکة و الزانیة لاینکحها إلاّ زان أو مشرک و حرّم ذلک علی المؤمنین» نور/3 مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک، و زن زناکار، جز با مرد زناکار یا مشرک، ازدواج نمی کنند، و این بر اهل ایمان حرام است. «فانکحوهنّ بإذن أهلهنّ و آتوهنّ أجورهنّ بالمعروف محصنات غیرمسافحات و لامتّخذات أخذان» نساء/25 کنیزان را با اجازه خانواده شان به زنی بگیرید و مهریه آنها را بر مبنای عرف بپردازید؛ اگر پاکدامن باشند؛ نه زنا کار و عاشق باز. در سنت نیز توجه به شخصیت دختر و پسر آماده ازدواج، ضروری، و بر اساس آن ازدواج با دختر تربیت یافته در محیط خانوادگی فاسد، ناروا قلمداد شده است. در سخنانی از پیامبر(ص) ازدواج کردن یا به ازدواج دادن دختر با مرد ناشایست یا شرابخوار، سخت نکوهش شده است.114 فقه اسلامی نیز به پیروی از قرآن و سنت، «کفو» بودن را شرط قرار داده و آن را به ایمان و خوش اخلاقی تفسیر می کند که عناصر شخصیت را تشکیل می دهند. تمام خطاب های دینی مربوط به احراز شخصیت متقاضی ازدواج، متوجه بزرگ ترهاست. هرچند که در مورد دختران این دخالت پررنگ تر می باشد و بنابر نظر بیشتر فقها اجازه پدر و پدربزرگ او شرط صحّت عقد شمرده شده است تا آنکه زن «به دلیل خوش باوری» در دام شکارچی گرفتار نگردد.115 چنین دخالتی هم سازندگی دارد و هم از فروپاشی خانواده جلوگیری می کند، ولی: عصر حاضر، عصر مهاجرت ها، جا به جایی ها، آزادی خواهی ها، اصالت عشق جنسی، روشنفکرمآبی، روگردانی از هدایت های دینی و… است، چنین واقعیت هایی سبب می شود تا دخالت بزرگ ترها کاهش یابد، مطالعه شخصیت به فراموشی سپرده شود و در بسیاری از موارد بنیاد ازدواج بر پایه دو شخصیت با هم ناسازگار پا گرفته باگذشت زمان با فروپاشی رو به رو گردد.
دو. نبود درک متقابل و احساس مشترک
ازدواج ها غالباً به قصد با هم بالا رفتن بر بام زندگی و با هم پایین آمدن از آن، صورت می گیرد. این تصور، چشم داشت ها، توقع ها و انتظارات فراوانی را در پی دارد، تمام رفتارها را نیز زیر ذره بین می برد و تلقی ها و نتیجه گیری های ناروا و متقابل را وارد ذهن زن و مرد می سازد. «زندگی زناشویی بیش از هر رابطه صمیمانه ای در معرض سوء تفاهم قرار دارد».116 نگاه بدبینانه به رفتار همدیگر، توسط زن و مرد جریان دارد؛ با این تفاوت که مرد، توان پنهان سازی احساسات را دارد ولی زبان و سیمای زنان صفحه نمود و تجلّی احساسات درونی آنهاست. تفسیرهای بدبینانه (سوء تفاهم) غالباً به رفتاری مربوط می شود که ناشی از احساس و گرایش های طبیعی زن و مرد است که فلسفه خاص خود را دارد و ناظر به مصالح زندگی زناشویی می باشد. مطالعات روان شناختی ویژه مردان و زنانی که با هم ازدواج کرده اند از دو نوع احساسات و رفتار در آن دو، پرده بر می دارد، در پاره ای از کنش ها و واکنش ها انتخاب و اراده دخالت دارد و برخی از آنها با انتخاب صورت نمی گیرد، جان گری می گوید: «مردی که عاشق زنی است هر از گاهی نیاز به عقب نشینی دارد تا دوباره بتواند صمیمی شود، میل عقب نشینی در مردها غریزی است، این یک تصمیم و انتخاب نیست، فقط اتفاق می افتد، نه تقصیرمرد است و نه زن، فقط یک چرخه طبیعی است… مرد برای به کمال رساندن استقلال خود عقب نشینی می کند… وقتی کاملاً فاصله گرفت ناگهان نیاز شدیدی به عشق و صمیمیت پیدا می کند و ناخودآگاه انگیزه ای در او به وجود می آید تا عشق خود را تقدیم کرده و عشق را که نیازمند آن است بگیرد… اگر مردی فرصت عقب نشینی پیدا نکند هرگز فرصت نخواهد یافت که قویاً آرزوی نزدیکی نماید.»117 زن این بی مهری طبیعی مرد را مورد ارزیابی واقع بینانه قرار نمی دهد، ممکن است او را متهم کند، موقع بازگشت نپذیرد و سزاوار مجازات بشناسد.118 «زن نیز حتی زمانی که احساس محبوبیت می کند نزد شوهرش، موج شخصیت او بالا و پایین می رود… زمانی که امواج زن در اوج است عشق فراوانی برای عرضه کردن دارد… از هر احساس منفی جلوگیری می کند… وقتی زن به چاهش می رود مسأله ای ندارد که نیاز به حلّش داشته باشد، نمی خواهد کسی به او بگوید که چرا سقوط می کند… در چاه، عمیق ترین مشکلات ظاهر می شود… معمولاً آن مشکلات به گذشته زن مربوط می شود، وقتی زن به زمین خورد، حالش عوض می شود و دوباره نسبت به خودش احساس خوبی پیدا می کند، خود به خود اوج می گیرد. زن در این حال نیاز به هم دردی و عشق بی قید و شرط دارد، نیاز به صحبت در مورد مشکلات و نیازهای برآورده نشده اش پیدا می کند، می خواهد به او گوش بدهد و درکش نماید، در چنین وضعی نمی تواند شریکش را قبول کند و از او قدردانی داشته باشد».119 مرد به این دلیل که خودش با حرف نزدن یا در تنهایی به سربردن به آرامش می رسد،120 زن ناراحت را تنها می گذارد و اگر در کنارش بماند کار را خراب تر می کند چون سعی در حل مشکلات او دارد در صورتی که زن موقع سقوط، نیاز به شنونده دارد و می خواهد کسی به مشکلاتش گوش دهد و درکش کند.121 در بیشتر رفتارها که از سوی زن یا مرد با بدبینی مورد ارزیابی قرار می گیرد اراده و انتخاب دخالت دارد، از باب نمونه مرد به طور طبیعی علاقمند است که نیاز همسرش را به گونه مطلوب تأمین کند و در رابطه با این نقش، قدردانی خانمش را ببیند.122 توجه زن به امور خانوادگی… به شوهرش یاد می دهد که خود را به خانه محدود کند.123 ولی وقتی مردی به دلیل اضافه کاری دیرتر از معمول به خانه می رود، زن بر اساس میل طبیعی خود، دیرآمدن شوهرش را نشانه کاهش علاقمندی او به خانواده دانسته124 احساساتی برخورد می کند. مرد که ناراحتی خود را با قدم زدن و سکوت درمان می کند،125 زن احساساتی را متهم به انعطاف ناپذیری کرده126 سکوت پیشه می کند (به عنوان بهترین گزینه)، اما زن سکوت او را بی اعتنایی تلقی می کند.127 بدین ترتیب از نگاه تحلیل گران روابط خانوادگی ناهمگونی هایی که طبیعت و آفرینش برای آرمانی تر شدن زندگی زناشویی تدارک دیده است، می تواند خاستگاه و سرچشمه سوء تفاهم فزاینده در کانون خانواده و در نهایت فروپاشی آن گردد. دین نیز به گونه ای زمینه های سوء تفاهم را در روابط زناشویی می پذیرد و تفاوت های طبیعی را خاستگاه تلقی های ناروا می داند. تمایل طبیعی مرد به قدردانی خانم از تلاش های او در جهت تأمین خانواده می تواند منظور این حدیث نبوی باشد: «أیما امرأة قالت لزوجها مارأیت قطّ من وجهک خیراً فقد حبط عمله».128 زنی که به شوهرش بگوید: از ناحیه تو خیری ندیدم بی تردید عملش بر باد می رود. تمایل زن به تسخیر مرد و جذب محبت او توجیه گر این روایت است که پیامبر(ص) فرمود: «قول الرجل للمرأة إنّی أحبّک لایذهب من قلبها أبداً».129 این سخن مرد «من تو را دوست دارم» هیچ گاه از یاد زن نمی رود. به مرد گفته شده است پیش از عمل زناشویی بایستی با سخنان عاشقانه و بوسیدن، در همسرش آمادگی جنسی ایجاد کند: پیامبر(ص) فرمود: «لایقع أحدکم علی أهله کما یقع البهیمة، لیکن بینهما رسول، فقیل: و ما الرسول یا رسول الله؟ فقال: القبلة و الکلام».130 نباید کسی از شما با همسرش همانند حیوانات عمل جنسی انجام دهد، باید بین آن دو پیام رسانی باشد! گفته شد: ای پیامبر خدا! پیام رسانی و فرستاده چیست؟ فرمود: بوسیدن و صحبت کردن. به زن نیز نسبت به آمادگی برای همبستری با شوهرش پیش از خواب توصیه شده است.131 بی تردید این دو روایت اشاره به طبیعت متفاوت زن و مرد دارد و اینکه شهوت مرد آماده و مهاجم است و شهوت زن نیاز به تحریک دارد، باید زن ومرد در این مورد یکدیگر را رعایت کرده و رفتار جنسی همدیگر را بر خلاف واقع تفسیر ننمایند. اینکه مرد در هنگام ناراحتی سکوت می کند نباید از سوی زن بی اعتنایی تلقی شود، وقتی زن عصبانی آشفته سخن می گوید مرد نباید او را متهم به انعطاف ناپذیری کند و از ابراز احساسات او جلوگیری کند، وگرنه «وقتی زن نمی تواند با خیال راحت حرف بزند از خوشبختی و شادی طبیعی خود فاصله می گیرد»132 و شخصیتش می شکند. در سخنی از پیامبر آمده است: «إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوّج؛ إن ترکته انتفعت به و إن أقمته کسرته».133 زن مانند دنده کج است، اگر به حال خودش بگذاری بهره می بری، و اگر راستش کردی او را می شکنی. متون یادشده، هم زمان به زن و مرد، هم پیشنهاد مطالعات روان شناختی می کند و هم از گرفتار شدن به بدگمانی و بدفهمی پرهیزشان می دهد، به زن می آموزد که سکوت مرد به عنوان نمونه درمان گر ناراحتی هایش خواهد بود؛ نه بی اعتنایی به احساسات او! مرد را توجیه می کند که سخنان سامان نیافته زن در هنگام ناراحتی وسیله بازگشتنش به آرامش است؛ نه رویارویی با منطق و استدلال او. دست اندازها و سرعت گیرهایی که قرآن کریم در مسیر نهایی شدن طلاق و فروپاشی خانواده قرار داده است، همه و همه به گونه ای اشاره دارد به ایجاد فرصت برای بازنگری انگیزه طلاق، ریشه یابی ناسازگاری ها، توجه به بدگمانی ها و تلقی های غیرواقع بینانه، درک خواسته های برآورده نشده زندگی خانوادگی و بازگشت به صمیمیت گذشته، جمله «لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً»(طلاق/1)، می تواند مؤید این برداشت باشد. بازدارنده ها و سرعت گیرهای پیشنهادی قرآن عبارتند از: 1. اختیار طلاق در دست مرد قرار داده شده است که آمادگی بیشتری برای ارزیابی و آینده نگری و دوراندیشی دارد. انتخابی جز این،یقیناً به افزایش بیشتر طلاق می انجامید. طبق گزارش در سراسر ایران سال 1380، 42049 فقره طلاق ثبت شده و در میان آنها تنها 2149 فقره طلاق رجعی به درخواست مرد بوده است.134 2. وقتی که خطر جدایی بر محیط زندگی خانوادگی سایه می اندازد، باید دو داور شایسته از میان خانواده زن و مرد تعیین گردند تا در جهت بازگرداندن محبت و صمیمیت بین آن دو تلاش نمایند: «و إن خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من أهله و حکماً من أهلها إن یریدا إصلاحاً یوفّق الله بینهما» نساء/35 و اگر از جدایی میان زن و شوهر بیم دارید، پس داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن تعیین کنید. اگر سرسازگاری داشته باشند خداوند بین آن دو سازگاری به وجود می آورد. 3. دو مردی که واقعاً عادل باشند گواه طلاق گرفته شوند: «وأشهدوا ذوی عدل منکم و أقیموا الشهادة لله» طلاق/2 4. طلاق در حال پاکی زن صورت می گیرد و تا پایان سه نوبت پاکی (عده) زن در خانه شوهر بماند و نفقه او همچون گذشته پرداخته شود. «فطلقوهنّ لعدّتهنّ و أحصوا العدة… و لاتخرجوهنّ من بیوتهنّ… أسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم… و إن کنّ أولات حمل فأنفقوا علیهنّ حتی یضعن حملهنّ» طلاق/1و4و6 زنان را در پاکی عده طلاق دهید و حساب عده را نگه دارید… و آنان را از خانه شان بیرون مکنید… در همانجا که سکونت دارید آنها را متناسب توان خود جای دهید… اگر باردار هستندتا زمان زایمان نفقه آنان را بپردازید. 5. پیش از پایان عده مرد می تواند طلاق را لغو نموده زندگی صلح آمیز خانوادگی را از سر گیرد. «و بعولتهنّ أحقّ بردّهنّ فی ذلک إن أرادوا إصلاحاً» بقره/228 وشوهران شان اگر سرآشتی دارند، به بازآوردن آنان دراین مدت سزاوارترند. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «فی المطلقة تعتدّ فی بیتها و تظهر له زینتها، لعلّ الله یحدث بعد ذلک أمراً».135 زن طلاق داده شده در خانه اش «عده» بگیرد و زینت و زیورش را به شوهرش نشان دهد «نمی دانی شاید خدا پس از این پیشامدی پدید آورد». گرچه درک و شناخت روحیه ها و تفاوت های طبیعی به صورت متقابل توسط زن و مرد یک ضرورت است، ولی کمتر خانواده ای وجود دارد که برای حفظ روابط حسنه میان خود تلاش کنند، بیشتر نمی دانند چه باید بکنند، هیچ کس نمی خواهد تمایلات و احساسات خود را به صورت واضح برای دیگری مطرح کند تا به نتیجه رضایت بخش روابط زناشویی بینجامد.136 چنین تغافلی واحد خانواده را در هم می شکند یا روحیه عشق ورزی و فداکاری را در آن می میراند.
سه. بی توجهی به حریم عفاف
در مواردی خاستگاه رفتار نبایسته درون خانوادگی که به فروپاشی روابط زناشویی می انجامد، نادیده انگاری حریم های ناموسی است که از نگاه دین فلسفه خاص خود را دارد. دین، غریزه و روابط جنسی را خاستگاه بخش عمده خلافکاری ها در حیات اجتماعی می شناسد و تشکیل خانواده را عامل بازدارنده. قرآن زن و مرد را پوشش یکدیگر معرفی می کند: «هنّ لباس لکم و أنتم لباس لهنّ»(بقره/187) و پیامبر (ص) ازدواج را زمینه پای بندی به نیمی از تعالیم دین و مجرد زیستن را منشأ فساد گسترده اعلام می کند و بر ازدواج و تشکیل زندگی مشترک و همکاری در این زمینه تأکید بسیار دارد.137 قرآن به منظور تأمین سلامت روابط جنسی، رعایت «عفت» (به معنای کنترل غریزه جنسی و مصون ماندن از روابط نامشروع)138 را پیشنهاد می کند و زن سالخورده و جوان بی بهره از امکانات ازدواج را به طور یکسان مخاطب خود می شناسد: «و أن یستعففن خیرلهنّ» نور/60 [زنان ناامید از زناشویی می توانند پوشش خود را کنار گذارند، ولی] عفت ورزیدن برای آنها بهتر است. «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله» نور/33 و کسانی که توان ازدواج ندارند عفت پیشه کنند تا خداوند بی نیازشان کند. عفت زن بر حیا و آزرم استوار است که برای او امری طبیعی و ستودنی است و وسیله بالا رفتن موقعیت به حساب می آید139 و عفت مرد را قرآن متکی بر حسّ امانت داری و غیرت مردانه می داند. قرآن درباره دختر شعیب که به قصد دعوت موسی، به سوی او می آمد، می گوید: وقتی موسی(ع) به سوی خانه شعیب راه افتاد، به دختر شعیب پیشنهاد کرد که از پشت سر او حرکت کند و راه را به او بنمایاند، با این توجیه که دودمانش از پشت سر به زنان نمی نگرند، دختر شعیب این روش موسی(ع) را امانت داری قلمداد کرد140: «قالت إحداهما یا أبت استأجره إنّ خیر من استأجرت القوی الأمین» قصص/26 یکی از آن دو گفت: پدر! او را استخدام کن که بهترین کس برای استخدام است، نیرومند و امانت دار می باشد. قرآن عفت و پاکدامنی را با پیشنهاد رعایت حریم و یک سلسله پیشگیری ها می داند. خطوط اصلی حریم ناموسی عبارتند از: 1. اجتناب مرد از نگاه متمرکز، نشان دادن اندام جنسی (با برهنه کردن یا لباس تنگ و نازک پوشیدن)، بی پروا سخن گفتن و رو به رو شدن با زن. 2. پرهیز زن از نگاه متمرکز، نشان دادن اندام جنسی (با برهنه کردن یا پوشیدن لباس تنگ و نازک)، نمایاندن سر، گردن، سینه و زیورآلات، پای بر زمین کوبیدن، برهنه ساختن نمادهای زنانگی(نور/31ـ29) و سخن گفتن با ناز و کرشمه(احزاب/32)و استفاده از بالاپوش جهت عفیف شناخته شدن و مصون ماندن از آزار [هوس رانان](احزاب/59) حریم گزیدن درحوزه روابط زن و مرد الهام بخش این است که لباس پوشیدن ها، راه رفتن ها، نگاه کردن ها و سخن گفتن ها در پاره ای از موارد، وسوسه کننده است، افراد لاابالی را به اقدامات ناروا و آزار دهنده دعوت می کند و افراد وارسته را به تشویش و تخیل آزار دهنده جنسی وا می دارد. در روایتی از امام علی(ع) آمده است: «من غضّ طرفه أراح قلبه».141 کسی که از چشم چرانی پرهیز کند به قلب و روانش آسایش می دهد. حریم گزیدن به معنایی که توضیح داده شد و محدودیت ناشی از آن راهکاری است برای استحکام خانواده و ایجاد علاقمندی فزاینده میان زن و شوهر، چه آنکه با این تدبیر، مرد شتاب زده تر به ازدواج تن می دهد و ازخارج خانه زود هنگام تر به خانه بر می گردد، زن نیز با موقعیت دلربا، عطش جنسی متراکم، آرایش هرچه ابتکاری تر و نمایش چشمگیرتر به استقبال او می شتابد، تا هر دو در فضایی آزاد و به دور از هرگونه تشویش، محرومیت ها و محدودیت های جنسی گذشته و روزانه را به خوبی جبران نمایند. قرآن به مردان می گوید: «نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنّی شئتم» بقره/223 زنان شما کشتزار شما هستند؛ هرگاه مباشرت خواستید به آنها نزدیک شوید. در روایتی پیامبر(ص) زنان را به خوشبو کردن خود و پوشیدن بهترین لباس و بهترین زیورآلات و آمادگی برای عمل زناشویی توصیه فرموده است.142 آسایش روحی و لذت جسمی که در همیاری جنسی آمیخته با عفت و پاسداشت حریم نهفته است میان تمام بهره وری ها جنبه استثنایی دارد و دلدادگی ناشی از آن نیز همین گونه خواهد بود. شهید مطهری با اشاره به این واقعیت می گوید: «ازدواجی که پایه و خاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است به دنبال خود استحکام می آورد».143 «جلوگیری از معاشرت های آزاد، ایجاد پاک ترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین است و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است».144 ولی وقتی که حریم های جنسی می شکند، انگیزه حریم داشتن به خاموشی می گراید، تماس و تجربه با جنس مخالف، همه جا و همه وقت امکان پذیر می گردد، آرزوی ازدواج و تشکیل خانواده رنگ می بازد، هرچه زودتر به یکدیگر رسیدن توجیه خود را از دست می دهد، تصور زود به خانه بازگشتن دیگر به مرد نهیب نمی زند، زن نیز چندان تب و تاب انتظار آمدن مرد را به خانه در خود احساس نمی کند و این روند ادامه می یابد. زمانی که کام جویی جنسی به معنای اصلی کلمه نیز در خارج خانواده انجام می گیرد احساس لذت زندگی زناشویی به صورت نهایی فرو می ریزد… در روایتی از پیامبر(ص) می خوانیم: «خود را به زنا نیالایید که خداوند لذت همسران تان را از درون شما می زداید، عفت پیشه کنید که این سبب عفت ورزی زنان تان می شود. فلان دودمان به زنا روی آوردند زنان شان نیز زناکار شدند».145 آنچه به تصویر کشیده شد، می تواند تصویر نه چندان دقیق روابط جنسی در کشورهای اسلامی باشد که در آنها حریم داشتن کم کم معنای خود را از دست می دهد، در عرصه های آموزشی، هنری و خدماتی، در خیابان ها، فروشگاه ها و اماکن عمومی دیگر، زن و مرد به صورت پیراسته و آرایش کرده بدون دغدغه و پیروی از الگوی خاص رفتاری در کنار هم و با هم ایفای نقش می کنند. بسیاری از پسران و دختران مسلمان پیش از ازدواج، دوستی با جنس مخالف را تجربه می کنند و با خاطرات متنوع دوستی های گذشته به خانه بخت قدم می نهند، تا تجربه ای را با تجربیات پیشین مقایسه نمایند. دیگر آرایش و پیرایش از آداب ضروری زندگی زناشویی شمرده نمی شود، زن و مرد تنها ژولیدگی های آخر روز و خواب آلودگی های بامدادان را کنار هم هستند. بقیه ساعات روزانه را در خارج خانه می توانند از انواع آراستگی و کرشمه ها لذت ببرند. در خارج خانه محدودیت ها محدود شده است؛ و در داخل خانه نازها و نیازها، نتیجه این دو، کاهش الفت ها در زندگی زناشویی است. شهید مطهری پس از بیان تفاوت ازدواج و زندگی زناشویی غربی با ازدواج و زندگی زناشویی بایسته اسلامی و تشابهی که امروزه بین روابط جنسی در غرب و جهان اسلام به وجود آمده است، می نویسد: «وقتی که جامعه ما به دستور اسلام عمل می کرد؛ یعنی پسرها رفیق دختر نداشتند و دختر هم همین طور… آرزوی یک پسر این بود که زن بگیرد، چون به وسیله ازدواج از محدودیت و ممنوعیت استفاده از زن خارج می شد و به مرز آزادی استفاده از زن می رسید، آن وقت شب زفاف کم از صبح پادشاهی نبود… برای دختر هم این پسر اولین کسی بود که او را از محدودیت به آزادی رسانده است، این بود که با همدیگر الفت می گرفتند».146
پی نوشت ها
________________________________________
1. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، شرکت افست، 299. 2. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، ترجمه خسرو پارسا، تهران، نشر جامی، 106. 3. همان، 46. 4. همان، 56. 5. همان، 58. 6. همان، 60. 7. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،تهران،14. 8. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 68و 71. 9. همان، 78 و80 و 82. 10. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 15. 11. همان، 10ـ9. 12. همان. 13. همان، 27و29. 14. همان، 111. 15. همان،65. 16. شورای فرهنگی اجتماعی زنان، فصلنامه کتاب زنان، شماره 13، صفحه63. 17. اعزازی، شهلا، جامعه شناسی خانواده، 13. 18. همان، 17. 19. ابن اثیر، النهایة، کلمه «اسر». 20. فرجاد، محمدحسین، آسیب شناسی اجتماعی خانواده و طلاق، تهران، انتشارات منصوری، 2. 21. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 147. 22. جان استوارت میل، انقیاد زنان، ترجمه علاء الدین طباطبایی، تهران، انتشارات هرمس، 32و137. 23. همان، 52. 24. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 107. 25. ژانت، روان شناسی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، تهران، انتشارات لادن، 65. 26. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 74. 27. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 116. 28. همان، 109. 29. همان، 107. 30. روحانی، شهریار، خانواده موعود مارکسیسم، تهران، انتشارات قلم، 89. 31. فریدریش انگلس، منشأ خانواده، 89. 32. همان، 108و107. 33. ژانت، روان شناسی زنان، 65، و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال نهم، شماره 35، صفحه 5. 34. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 130 ـ 128. 35. همان، 75 ـ 74. 36. زناشویی و اخلاق، بحث خانواده و دولت، به نقل از: نظام خانواده در اسلام، 213. 37. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 163و164. 38. همان، 162. 39. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 165. 40. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، ترجمه لوئز عندلیب و اشرف عدیلی، تهران، نشر سیمرغ، 47. 41. ویل دورانت، لذات فلسفه، 103و164. 42. همان، 164. 43. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 170. 44. ویل دورانت، لذات فلسفه، 142. 45.جان گری، با هم برای همیشه، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، نشر البرز، 72. 46. روان شناسی افسردگی زنان، ترجمه بهزاد رحمتی، انتشارات زریاب، 13، به نقل از: محمد حکیمی، دفاع از حقوق زنان، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 98. 47. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، 108. 48. ویل دورانت، لذات فلسفه، 135. 49. جان گری، مردان مریخی زنان ونوسی، 65. 50. همو، با هم برای همیشه، 238. 51. پروفسور آرون تی بک، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر پیکان، 232. 52. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، ترجمه باقر ثنایی، انتشارات امیرکبیر، 76. 53. مراجعه شود به: جامعه شناسی خانواده، 76 و 120 و 143. 54. بررسی تطبیقی تغییرات ازدواج، ترجمه محمدصادق مهدوی، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 29. 55. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، 5/51. 56. جان گری، با هم برای همیشه، 41. 57. رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، ذیل آیه 187 سوره بقره. 58. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 248. 59. همان، 210. 60. جان گری، مردان مریخی و زنان ونوسی، 45. 61. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 257. 62. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 19 سوره نساء.3 63. نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 14/252. 64. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، تبریز، انتشارات نوبل، 316. 65. همان، 316 ؛ حسن الساعاتی، بحوث اسلامیة فی الأسرة، مصر، دارالفکر العربی، 41. 66. احمد فائز، دستور الأسرة فی ظلال القرآن، 222؛ جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 9. 67. اطلاعات ضمیمه، 30خردادماه 1378، به نقل از: محمدعلی کرباسی، کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1/52. 68. همان، 13مردادماه 1379 به نقل از: کتاب شناسی آسیب های اجتماعی،10/47. 69. روزنامه اطلاعات، شماره 18456، اردیبهشت1367، به نقل از: کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، ج1/201. 70.مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 170؛ کرباسی، محمد علی، کتاب شناسی آسیب های اجتماعی، 1/87 و 84 و 73. 71. ویل دورانت، لذات فلسفه، 170. 72. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 327 و 329 و 408. 73. روزنامه کارگر، 29/9/1379. 74. صاحب الزمانی، ناصرالدین، راز کرشمه ها، انتشارات زریاب، 2/30. 75. صبور اردوبادی، احمد، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، تهران، انتشارات امیرکبیر، 250ـ247. 76. ویل دورانت، لذات فلسفه، 150. 77. شایگان، شرح قانون مدنی ایران، 362، به نقل از: مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 200. 78. جان استوارت میل، انقیاد زنان، 48. 79. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 3/1650. 80. سوزان الیس واتکینز، فمینیسم قدم اول، ترجمه زیبا جلالی نائینی، 17. 81. اندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، ترجمه هما زنجانی زاده، مشهد، نشر نیکا، 1372، 126، به نقل از: مساواتی، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 282. 82. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ترجمه مهدی افشار، انتشارات کاویان، 104. 83. همان، 167 ـ 165. 84. مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، انتشارات صدرا، 60. 85. هبه رئوف عزت، مشارکت سیاسی زنان، ترجمه محسن آرمین، تهران، نشر قطره، 158. 86. ژانت، روان شناسی زنان، 65. 87. قطب، سید، جاهلیت قرن بیستم، 226. 88. اندره میشل، جنبش اجتماعی زنان، نشر نیکا، 117 و 119. 89. ویل دورانت، لذات فلسفه، 177 و 95 و 172. 90. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، 182. 91. صبور اردوبادی، ا حمد، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، 277؛ فصلنامه کتاب زنان، شماره13،صفحه 8. 92. فصلنامه کتاب زنان، شماره13، صفحه8. 93. زهیرالأعرجی، النظام العائلی، قم، مطبعة الأمیر، 1415هـ ق ، 42. 94. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 327. 95. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، 78. 96. خانواده موعود مارکسیسم، 64. 97. همان، 115. 98. همان، 104. 99. همان، 124. 100. سالوادور مینوچین، خانواده و خانواده درمانی، 78. 101. خانواده موعود مارکسیسم، 140. 102. همان، 134. 103. مطهری، مرتضی، ، آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا،4/14. 104. مدیریت حوزه های علمیه خواهران، مجموعه مقالات، 452. 105. احمد فائز، دستور الأسرة فی ظلال القرآن، مؤسسة الرسالة، 83. 106. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/49. 107. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 68. 108. نجاتی، حسین، روان شناسی زناشویی، تهران، انتشارات بیکران، 1376، 46ـ45. 109. مساواتی آذر، مجید، جامعه شناسی انحرافات، 275. 110. هری. س. تری یاندیس، فرهنگ و رفتار اجتماعی، ترجمه نصرت فتی، تهران، نشر رسانش، 216. 111. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 222. 112. منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362، 634 و 632. 113. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن،15/96. 114. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 20/35؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت،14/191؛ سنن دارمی، بیروت، دارالفکر، 2/137. 115. مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، 72. 116. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 27. 117. همو، مردان مریخی و زنان ونوسی، 107 و 108 و 111. 118. همان، 126. 119. همان، 154 ـ132. 120. همان، 51 و با هم برای همیشه، 72. 121. همان، 51 و 79. 122. همان، 189 و 159. 123. ویل دورانت، لذات فلسفه، 142. 124. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 276 ـ 271. 125. همو، با هم برای همیشه، 41. 126. همان، 123. 127. همو، مردان مریخی و زنان ونوسی، 32. 128. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه،20/162. 129. همان، 93. 130. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، المحجة البیضاء، قم، جامعه مدرسین،3/110. 131. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، مؤسسه اعلمی، 238. 132. جان گری، با هم برای همیشه، 70. 133. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/173. 134. روزنامه انتخاب، 26/12/1380، به نقل از: فصلنامه کتاب زنان، شماره 15، صفحه 75. 135. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج21/217. 136. جان گری، عشق هرگز کافی نیست، 90و97 و 100 و 302. 137. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/17 و 77. 138. راغب اصفهانی، المفردات، واژه «عفف». 139. ویل دورانت، لذات فلسفه، 129؛ مطهری، مرتضی، مسأله حجاب، 69. 140. ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه مزبور. 141. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة،20/194. 142. ر.ک: عبدالواحد آمدی، غررالحکم؛ مجلسی، روضة المتقین،8/370، به نقل از: بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، قم، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، 185. 143. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/14؛ همو، نظام حقوق زن در اسلام، 247. 144. همو، مسئله حجاب، 9ـ88. 145. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الأخلاق، 238. 146. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، 4/14.
in