آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

دانش وجوه و نظائر یا چند معنایی واژگان قرآنی، از جمله انواع علم قرآنی است که از سده های نخستین هجری مورد توجه و عنایت ویژه مفسران و قرآن پژوهان بوده و در این میان آثار بسیاری بر جای مانده است. این نگاشته ها گاه به صورت بخشی از تفاسیر یا کتب علوم قرآنی و یا به صورت تألیفات جداگانه تدوین یافته است. ارتباطات و تأثیر این دانش در زبان شناسی نوین بر اهمیت آن می افزاید. این علاوه بر نقش شگرفی است که در فهم و تفسیر قرآن دارد. این نوشتار پس از تعریف و تبیین آن، سیر تاریخی تدوین آثار مکتوب در این زمینه را بررسی کرده، مهم ترین منابع تدوین یافته آن را دسته بندی و فهرست می کند. قرآن در صفحه ذهن و صحنه زندگی مسلمانان بیش از هر کتاب دیگری حضور داشته و دارد. بی گمان هیچ اثر مکتوبی به اندازه قرآن کریم، کشش ها و کوشش های عالمان و محققان را به خود معطوف نداشته است. انبوه نگاشته هایی که با گرایش ها و رویکردها و زاویه دیدهای گوناگون در آستانه قرآن گردآمده نشانی است از این حضور شگرف. تدوین در این زمینه که پیشینه ای بس کهن دارد، از آغاز نزول قرآن تا امتداد سده ها با فرازها و فرودهایی که داشته هرگز ایستایی نیافته است. از جمله در زمینه «علوم قرآنی» که اینک در این نوشتار به بررسی سیر تطوّر نگارش های یک رشته علمی از آن جمله را با عنوان «وجوه و نظایر در قرآن کریم» می پردازیم باشد تا پژوهشگران و جست وجوگران این راه را سودمند افتد.

متن

درآمدی بر وجوه و نظایر
در تقسیم بندی معنی در دانش معنی شناسی، با انواع هم معنایی1، چند معنایی2، تناقض معنایی3، شمول معنایی4 و تضاد معنایی5 مواجه هستیم. بر این اساس «وجوه و نظایر» در قرآن کریم را می توان از نوع چند معنایی به شمار آورد. «وجوه و نظایر» بدین معنی است که یک واژه در چند جای قرآن با یک لفظ و یک حرکت آمده باشد، ولی در هر مورد معنایی غیر از معنای دیگر داشته باشد. اگر لفظی در یک جا و همان لفظ در جای دیگر آمده باشد «نظایر» گوینده و تفسیر هر واژه به معنایی غیر از معنای دیگر «وجوه» نام دارد.6 نظایر را بر واژگان اطلاق می کنند و وجوه را بر معانی؛ هرچند سیوطی بر این خرده گرفته که «اگر چنین باشد، باید در الفاظ مشترک جمع می گردید و حال آنکه در این کتاب ها در بسیاری جاها لفظی که معنایش واحد است ذکر می شود.»7 وجوه و نظایر را از معجزات قرآن برشمرده اند؛ یعنی یک واژه چنان در بافت های مستحکم و نفوذناپذیر قرآن جای گرفته است که با وجود همانندی در لفظ و حرکات، در هر بافت زبانی معنایی غیر از معنای نخست دارد و به همین دلیل، وجوه و نظایر را یکی از شاخه های علم تفسیر می نامند. روش تدوین وجوه و نظایر عبارت است از: «تدوین فهرستی از نظایر آیات قرآنی برای تعیین وجوه الفاظ؛ یعنی معانی مختلفی که یک لفظ در سراسر قرآن در بردارد».8 این روش همان شمارش دقیق همه جزئیات معنایی است که یک کلمه بر اساس سیاق های مختلف به خود می گیرد. در اینجا دو نکته شایان ذکر است: 1. روش وجوه و نظایر در حقیقت مسأله ترجمه به طور کلی و ترجمه قرآن به گونه ای اخص را مطرح می کند. 2. سیاق یا بافت سخن، معنای کلمات را روشن می کند، بی آنکه مفسر چیزی از خود بر آن بیفزاید.9 در باور قرآن پژوهان، فهم واژگان قرآن، شرح مفردات آن و بررسی وجوه و نظایر آن بیش از سایر علوم، حائز اهمیت است، چرا که سیوطی به نقل از مقاتل حدیثی را آورده است که: «کسی به کمال فقه نرسد؛ مگر اینکه برای قرآن وجوه زیادی بداند.»10 مراد از این سخن آن است که در یک لفظ، معانی چندی را احتمال دهیم، در صورتی که با هم ناسازگار نباشند، و لفظ را بر همه معانی حمل کرده، به یک معنی بسنده نکنیم.11 به طور کلی می توان گفت: علم وجوه و نظایر، دانش بررسی معانی مختلف در قرآن است و این خود تجربه ای برای تطبیق مبانی بررسی نوین زبان شناختی و ابزار آن در تحلیل زبان به شمار می آید، تجربه ای که در پی گشودن راهی برای پژوهش معانی قرآن و بررسی زبان شناختی ساختارهای واژگان آن است. با این توضیح مشخص می گردد که بحث وجوه و نظایر از یک سو با اشتراک لفظی پیوند دارد و برخی آن را همان اشتراک لفظی می نامند؛ یعنی اتخاذ لفظ و تعدّد معنی، «یا اینکه دو یا چند چیز در لفظ و نام با یکدیگر مشترک بوده، اما در معنی متفاوت باشند. مانند چشمه و چشم که در لفظ «عین» با یکدیگر مشترکند».12 این نظر در باب وجوه و نظایر بین متقدمان و معاصران نیز مطرح بوده و هست. متقدمان، همگی اشتراک لفظی را پذیرفته و بر این باور بودند که علّت آن «تداخل لهجه ها، استعاره، حذف و تحوّل معنایی» است.13 زبان شناسان معاصر نیز بر این باورند که در بررسی اشتراک باید میان دو اصطلاح تعدّد معنایی و مشترک لفظی فرق گذاشت. آنها می گویند: تعدّد معنایی به اشتراک و مشترک لفظی به جناس تام در عربی نزدیک تر است. آنها عوامل ذیل را در به وجود آمدن اشتراک لفظی دخیل می دانند: وضع اولیه زبانی، وام گیری زبان ها از یکدیگر، تحوّل زبانی، کاربرد مجازی و قواعد صرفی. اقسام وجوه و نظایر هر یک از وجوه و نظایر گاه در تک واژه ها هستند و گاه در جمله بندی های کلامی. برای هر یک از انواع وجوه و نظایر مثال های بسیاری در قرآن می توان یافت. 1. وجوه احتمالی معانی در تک واژه ها؛ مانند: امت: که در قرآن به سه معنای «ملّت، طریقت و مدّت» آمده است. به معنای ملت: در آیه «و کذلک جعلناکم امّة وسطاً»(بقره/143) به معنای طریقت: در آیه «إنّا وجدنا آباءنا علی امّة و إنّا علی آثارهم مقتدون»(زخرف/23) و به معنای مدت، نظیر آیه «و قال الذی نجا منهما و ادّکر بعد امّة…»(یوسف/45) 2. وجوه احتمالی در رابطه با جمله های کلامی؛ مانند آیه «یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم و اعلموا أنّ الله یحول بین المرء و قلبه و أنّه إلیه تحشرون»(انفال/24) این آیه مؤمنان را بر آن می دارد تا دعوت خدا و رسول را با جان و دل بپذیرند، زیرا در این پذیرفتن، سعادت حیات و ارزش زندگی را در می یابند. آن گاه تهدید کرده که در صورت نپذیرفتن، دچار فاجعه ای بس بزرگ و خطرناک می شوند که آن حایل شدن بین آنان و قلب هاشان است و سرانجام بازگشت همه به سوی خداست. جمله «و اعلموا أنّ الله یحول بین المرء و قلبه» از جمله عبارت هایی است که مورد گفت وگو قرار گرفته، درباره آن سخن بسیار گفته اند. وجوه یادشده در تفسیر و تأویل آن تا شش وجه رسیده است.14 3. نظایر در تک واژه ها: مانند قلب و فؤاد که هر دو لفظ به معنای دل هستند و مقصود از آن دو شخصیت واقعی و باطنی انسان است؛ نظیر این آیه ها: «نزل به الروح الأمین. علی قلبک لتکون من المنذرین» شعراء/193ـ194 «کذلک لنثبّت به فؤادک و رتّلناه ترتیلاً» فرقان/32 4. نظایر در جمله های ترکیبی: مانند «طبع الله علی قلوبهم»، «ختم الله علی قلوبهم»، «قلوبهم فی غلف» و… که تمامی این تعابیر یک معنی را می رسانند: کج اندیشی، کج بینی و کج روی که بر خلاف فطرت انجام گرفته است.
اشباه در وجوه و نظایر
اشباه در فنّ وجوه و نظایر واژه ای است که گاه به جای کلمه «وجوه» به کار می رود و بیانگر آن است که واژه دیگری برای همین معنی است و این اصطلاح با توجه به اینکه وجوه، معانی یا مفاهیم مختلفی هستند؛ شگفت می نماید. آیا اشباه، همان واژگان شبیه به هم می باشند، و نظایر، همان آیاتی که اشباه در آن آمده است، به گونه ای که در این نامگذاری «اشباه و نظایر» بخشی که به معنی یا دلالت ها اشاره داشته باشد، وجود ندارد؟ چندان روشن نیست. غیر از کتاب مقاتل، آثار دیگری را در این زمینه داریم، مانند یحیی بن سلاّم (ت200هـ) که کتابش را «التصاریف» نامیده و این نامگذاری می فهماند که الفاظ و واژه ها به هم شبیه هستند و معانی با یکدیگر متفاوت می باشند. مراد او از تصریف در معنی شاید اموری است که نامشان به هم شبیه است. در نوشته های مربوط به قرون اول و دوم نام «اشباه» در موضوع وجوه و نظایر وجود دارد، به گونه ای که برخی کتب را به نام «الاشباه و النظائر» می خواندند، ولی بعد از قرن سوم کتب و نوشته های مربوط به این رشته با نام «الوجوه و النظائر» رواج یافت.15
سیر پیدایش اصطلاح وجوه و نظایر
نخستین بار تعبیر وجوه از سوی امام علی بن ابی طالب (ع) در سخن مشهور ایشان آمده است که فرمود: «و لاتجادلهم بالقرآن، فانّه حمّال ذووجوه».16 همچنین در حدیث موقوف که سیوطی به نام حدیث ابودرداء آورده به این موضوع اشاره شده، که عبارت است از: «فقیه به فقاهت تامّ و تمام نمی رسد؛ مگر اینکه معتقد باشد قرآن دارای وجوهی است»،17 یا در روایت دیگر آمده است: «به تمامت دانایی نخواهی رسید؛ مگر اینکه قرآن را دارای وجوهی بیابی».18 با توجه به ریشه لغوی و کاربرد واژه وجوه در سخن امام علی(ع) معلوم می شود که این اسم در تفسیر بر موضوعی اطلاق می گردد که به واژگان قرآنی به کار رفته در بیش از یک وجه، یعنی «برچند راه در قصد و هدف یا امور چند وجهی» دلالت دارد. مفسران دیده بودند که واژگان بسیاری از قرآن کریم چند بار تکرار شده است که مفهوم آن در هر بار با دیگری متفاوت است؛ از این رو بسیاری از ایشان به گردآوری این واژگان و بیان «وجوه آن» یعنی راه هایی که در هر یک از مواضع مختلف آن قصد شده، پرداختند و نام کتاب های خود در این زمینه را «الوجوه و النظائر» گذاشتند.19 آثار و نوشته ها درباره وجوه و نظایر آثار موجود در زمینه وجوه و نظایر قرآن را در سه دسته یا در سه طبقه و جایگاه می توان بررسی کرد: 1. گردآورندگان وجوه و نظایر قرآن به عنوان واژگان مشترک قرآنی. 2. آثار زبان شناسان در وجوه و نظایر قرآن. 3. آثار و نوشته های مفسران درباره وجوه و نظایر.
الف. نوشته های مفسران درباره وجوه و نظایر
پیشینه بحث وجوه و نظایر در علوم قرآنی به روزگار پیش از تقسیم بندی و جداسازی علوم اسلامی باز می گردد. نخستین نوشته در این باره به قرن دوم یعنی کتاب مقاتل بن سلیمان بلخی در گذشته به سال 150هـ، به نام «الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم» باز می گردد. در کشف الظنون به کتابی اشاره شده است که عکرمه از نزدیکان ابن عباس (م105هـ) اشاره دارد20. از این دو کتاب تنها همین اشاره مبهم در دست است. اما به نظر مفسّران این قدیم ترین نشانه و اثر درباره وجوه در عصر پیدایش تفسیر نیست، بلکه سخن امام علی(ع) به ابن عباس که وقتی او را نزد خوارج فرستاد، فرمود: «به قرآن بر آنان حجّت میاور که قرآن وجوه گوناگون دارد، اما به سنت با آنان گفت وگو کن»،21 به پیش از این موضوع باز می گردد. مقاتل در آغاز کتاب خود حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود: «آدمی به فقاهت کامل نمی رسد؛ مگر اینکه وجوه فراوانی برای قرآن بیابد».22 طبق اظهارات یادشده، بحث در وجوه و نظایر قرآن، با توجه به آنچه این اندیشه های کهن بر آن دلالت دارد، بخشی طبیعی از پرداختن به تفسیر قرآن و تلاش صحابه و تابعان برای کشف معانی واژگان و ترکیب های آن بوده است. این بحث به همراه ازدیاد تفاسیر، رشد نموده و با کتاب های خاصی از آن استعمال یافت؛ به گونه ای که همراه و همدوش تفاسیر گسترش یافت و سپس علوم قرآنی متفاوت23 و گرایش های متعدد در تفسیر قرآن از آن جدا و مستقل گردید. نوشته های موجود در وجوه و نظایر قرآن، همان کتاب هایی هستند که به گردآوری «دو یا چند معنی» و توضیح این معانی و تفکیک مواضع هر یک اختصاص یافته اند. در مقدمه کتاب التصاریف آمده: از کتاب های وجوه و نظایر در قرآن حدود سیزده اثر به ما رسیده است که هفت عدد از آنها چاپ شده و بقیه نسخه های خطی هستند و اشاراتی به آنها شده است و خود آن کتاب ها به ما نرسیده است،24 یا اینکه همچنان در کتابخانه های شرق و غرب دفن شده و در انتظار کسانی هستند که نقاب از رُخ آنها برگیرند. از هفت اثر چاپ شده، قدیمی ترین آن، همان طور که اشارت رفت، کتاب مقاتل بن سلیمان بلخی با نام «الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم» است که در آن به گردآوری واژگانی از قرآن پرداخته که به بیش از یک معنی تفسیر شده است؛ لفظ را به همراه معانی مختلف آن ذکرنموده و پیاپی و بدون تفصیل به بیان آنها همت گمارده است، سپس بیشتر معانی برخی آیات مورد نظر را آورده و آن گاه معانی دیگر و شواهد آن، بدین ترتیب تا پایان. از دیگر نوشته های مفسران در وجوه و نظایر در قرن دوم، کتاب هارون بن موسی با نام «الوجوه و النظایر فی القرآن الکریم» می باشد. محقق آن در نسخه چاپ شده تغییر زیادی داده و تلاش کرده است تا آن را با گردآوری مطالب دیگر کتاب های چاپ شده، جامع همه واژگان و وجوه قلمداد کند. بدین ترتیب کتابی با حجم زیاد و با صبغه ای فراگیرتر از آنچه که کار خود نویسنده بود، به چاپ رسید، آن چنان که امید می رفته که ما را از جایگاه آن در میان دیگر کتاب هایی از این دست آگاه سازد. در همین قرن کتاب «التصاریف» یحیی بن سلاّم را می بینیم که از بخش هایی تشکیل شده است و هر بخش شامل واژه ای از قرآن است که مؤلّف به شیوه ذکر وجوه آن به تفسیر پرداخته است؛ و همچنین شامل مجموعه ای از آیات می باشد که توزیع و پراکندگی آن به اعتبار وجوه یادشده از واژه است.25 هماهنگی در ترتیب مجموعه کلمات بین این کتاب «التصاریف» و «الاشباه و النظائر» مقاتل بن سلیمان دیده می شود.26 مؤلف این کتاب یعنی یحیی بن سلاّم در آن شیوه ترتیب سوره ها و ترتیب ورود واژگان در هر سوره را رعایت نموده است. بسیاری از نویسندگان علوم قرآنی و تفسیر به این شیوه عمل کردند.27 شرح و تفسیر ابن سلاّم در این کتاب از واژگان بسیار مختصر است و به ندرت به اسباب نزول یا ذکر قراءت ها و امور دیگر پیرامون لفظ و آیه می پردازد. مثلاً برای واژه «هدی» وجوه زیر را یاد می کند: 1. به معنای بیان؛ در آیه «أولئک علی هدی»(بقره/5) 2. به معنای تصدیق؛ در آیه «و أما ثمود فهدیناهم»(فصّلت/17) و به معنای راه؛ در آیه «إنّا هدیناه السبیل»(انسان/3) 3. «هدی» یعنی دین اسلام؛ در آیه «إنّک لعلی هدًی مستقیم»(حج/67) تا آخرین وجه و معنی برای این کلمه. در قرن سوم به کتاب حکیم ترمذی در وجوه و نظایر بر می خوریم که با اندیشه و ایده وجوه گوناگون برای واژه های قرآنی مخالف است و به جنبه زبانی در تفسیر تصریح می ورزد و با توجه به اینکه در گذشته بیشتر تفاسیر، روایی بوده است، وی تفسیر به رأی می نماید. نام کتاب ترمذی «تحصیل نظائرالقرآن» می باشد، چنانچه خود درباره روش آن چنین می گوید: «اگر در این کتاب که در باب نظایر قرآن نوشته شده بنگریم، در می یابیم که یک واژه بر چند وجه تفسیر می شود و دلیل آن، اختلاف الفاظ در تفسیر آن می باشد و منشأ همه اینها یک کلمه بیش نیست که شعبه شعبه شده است، حتی واژگانی که حالت های ظاهر و آشکار داشتند متفاوت گشتند و قرآن به آن واژگان به خاطر حادثه ای در آن وقت اشاره نموده است».28 این کتاب به تعبیر فراگیر در گرایش فکری بشارت می دهد؛ زیرا تعدّد معانی را به خاطر وجود رابطه آشکار بین همه آنها نفی کرده است؛ اما در خصوص وجوه و نظایر، انقلابی نسبت به نوشته های پیشین شمرده می شود. او تلاش کرده است تا نظریه اش را بر بسیاری از واژگان وجوه تطبیق دهد و تعدّد آن واژگان در این کتاب به 81واژه رسیده است. به هر حال این انقلاب به توقّف روند تألیف به شیوه قدیم دراین علم (شیوه مقاتل) نینجامید و به نظر می رسد که میان مفسّران چندان رواج نیافت. در قرن پنجم کتاب «وجوه القرآن» اسماعیل جبری نیشابوری به منصّه ظهور می رسد که کتاب مهمی است و همچنان به صورت نسخه خطی باقی مانده است. در همین قرن کتاب دامغانی (م 478هـ) مطرح می شود که سیوطی در الإتقان به آن اشاره کرده است. این کتاب «الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم» نام دارد و در بردارنده حدود پانصد واژه است که به ترتیب الفبا و بر حسب حرف نخست مرتّب شده است. در تفسیر این کتاب هیچ ویژگی خاصی جزایجاز شدید وجود ندارد. این کتاب که با تغییرات زیادی در متن اصلی و عنوان آن از سوی محقق عرضه شده و به تازگی با تحقیق محمد حسن ابوالعزم زفیتی و از سوی المجلس الأعلی للشؤون الاسلامیة در مصر منتشر شده است.29 در اواخر قرن ششم به کتاب «نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه و النظائر» از ابن جوزی بر می خوریم که نویسنده در مقدمه آن به نقد شیوه نویسندگان قبل از خود در این علم می پردازد و تعریف متفاوتی از اصطلاح وجوه و نظایر ارائه می کند : «وقتی در کتاب های وجوه و نظایر که علمای علوم قرآنی نوشته اند نگریستم، دیدم که هر متأخری از شیوه متقدّمان پیروی کرده است و مقلّدانه بدون اندیشه و بررسی به نقل آنچه که نقل کرده اند، پرداخته است…»30 او همچنین می گوید: «آنچه که دانشمندان در نگارش کتاب های وجوه و نظایر خواسته اند خواننده را با این نظایر (واژه ها) آشنا سازند، این است که معانی آن مختلف است و مراد از این واژه همان معنای اراده شده از واژه مشابه دیگر نیست و نویسندگان وجوه و نظایر نیز آن واژه ای را ذکر کرده اند که معنای آن در همه مواضع یکی است. مثل بَلَد و قریه و مدینه و رَجل و انسان و امثال آن؛ پس به این نتیجه می رسیم که قصد اصلی از ذکر واژه ها کثرت وجوه و ابواب و بیان سخنان نغز در این باره می باشد. من در این کتابم بهترین مطالب آنها را در این باب گردآورده ام و هر توهّمی را که دانشمندان دیگر در کتاب های خود آورده و وضع نموده اند رها کرده ام».31 ابن جوزی با اینکه درباره این کتاب گفته است: «آن را به اختصار نزدیک ساختم»، اما به آن اختصار مطلوب، دست نیافت. روش منحصر به فرد ابن جوزی در این کتاب این است که بسیاری از واژه ها و وجوه مختلف آن را پس از ذکر، مورد نقد قرار داده است. وی سرانجام کتابش را چنین به پایان می برد: «این آخرین چیزی است که من از کتاب های وجوه و نظایر که گذشتگان مرتب نموده اند، برگزیدم، و آنهایی را که شایسته ذکر نبوده اند حذف نمودم، و تفاسیر منقولی را که هیچ اشکالی نداشت بر آن افزودم، و در ذکر کلماتی که از مفسر آن ذکر کرده ام تساهل ورزیدم، و اگر محققی با ناقل آن به مناقشه بپردازد بسیاری از وجوه را به یک وجه جمع می نماید و اگر ما چنین کنیم بیشتر آن وجوه تعطیل خواهد شد».32 از کتاب هایی که دربردارنده موضوع وجوه در قرن هشتم می باشد، کتاب «بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز» نوشته فیروزآبادی است که برای سلطان اسماعیل بن عبّاس نوشته و در آن به موضوعات بسیار علوم قرآنی غیر از وجوه و نظایر نیز اشاره شده است. او در کتاب خود به حسب ترتیب سوره ها وارد بحث شده و در هر سوره نُه موضوع را بررسی کرده است: محل نزول؛ تعدد آیات؛ حروف و کلمات؛ اختلاف قاریان در تعداد آیات؛ مجموع فواصل؛ نام یا نام های سوره؛ مقصود و محتوا؛ ناسخ و منسوخ؛ آیات متشابه و فضیلت هر سوره. وی بررسی واژگان را در بخش دوم کتاب با عنوان «فی وجوه الکتاب» آغاز می نماید و به تفسیر آنها به شیوه راغب در مفردات مبادرت می ورزد.33 هند شبلی در بین کتاب های وجوه و نظایر در قرآن از کتابی با نام «کشف السرائر عن معنی الوجوه و النظائر» از شمس الدین بن عماد در قرن نهم هجری نام می برد که دربردارنده بررسی 150واژه در وجوه و نظایر قرآن است. به طور کلی می توان گفت شیوه های تألیف مفسران در وجوه و نظایر، بعد از تألیف نخستین چندان دگرگون نشده است و کم و بیش به واژگان و وجوه آن پرداخته اند. فقط در دو کتاب ابن جوزی و حکیم ترمذی، اندکی تغییر در شیوه تبیین کلمات دیده می شود.
ب. گردآورندگان وجوه و نظایر به عنوان واژگان مشترک قرآنی
1. ابوعبدالله، عکرمة بن عبدالله مدنی(م 105هـ) 2. علی بن ابی طلحه (م 143هـ) 3. ابونضر، محمدبن سائب بن بشر بن عمروبن حارث کلبی (م146هـ) 4. ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بن بشر أزدی خراسانی (م150هـ) کتاب وی به تازگی از سوی آقایان دکتر محمد علوی مقدّم و روحانی به فارسی ترجمه شده است. 5. هارون الحجازی. 6. هارون بن موسی القاری الأزدی(م170هـ) 7. علی بن وافد (قرن دوم هجری) 8. ابوالفضل، عباس بن فضل انصاری (م 181هـ) 9. ابوزکریا، یحیی بن سلام بن ابی ثعلبه تیمی (م200هـ)؛ کتابش «التصاریف» یا «تصاریف تفسیرالقرآن ممّا اشتبهت أسماؤه و تصرّفت معانیه» نام دارد. 10. ابوعمر حفص بن عبدالعزیز بن صهبان دوری (م 246هـ)؛ کتابی به نام «ما اتّفقت ألفاظه و اختلفت معانیه من القرآن» دارد. 11. ابوالعباس محمد بن یزید بن عبدالاکبر، معروف به مبرّد (م 286هـ)؛ کتابی دارد با عنوان «ما اتّفق لفظه و اختلاف معناه من القرآن المجید». 12. ابوعبدالله محمد بن علی بن حسن معروف به حکیم ترمذی(م 320هـ)؛ کتاب «تحصیل نظائر القرآن» از اوست. 13. ابوبکر محمد بن حسن بن محمد بن زیاد، معروف به نقّاش (م 351هـ)؛ کتابی به نام «الوجوه و النظائر» نوشته است. 14. احمد بن حسن بن عبدالله بن معید بن اسماعیل عسکری (م 382هـ)؛ کتابی دارد به نام «تصحیح الوجوه و النظائر». 15. ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا رازی (م395هـ)؛ کتابی به نام «الأفراد» دارد. 16. ابومنصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی (م429هـ)؛ کتابی با عنوان «الأشباه و النظائر فی الألفاظ القرآنیة التی ترادفت مبانیها و تنوّعت معانیها» دارد. 17. ابوعبدالله اسماعیل بن احمد بن عبدالله ضریر نیشابوری (م 430هـ). 18. ابوعلی، حسن بن احمد بن عبدالله بغدادی، معروف به ابن البناء (م471هـ)؛ کتابی به نام «الوجوه و النظائر» دارد. 19. ابوعبدالله حسین بن محمد بن ابراهیم دامغانی (م 478 هـ)؛ کتابی به نام «الوجوه و النظائر فی القرآن» دارد که به چاپ رسیده و معروف است. 20. ابومحمد، جعفربن احمد بن حسین بن احمد سراج (م 500هـ). کتاب او «ارجوزة فی نظائر القرآن» است. 21. ابوالحسن علی بن عبید بن نصربن عبیدالله، معروف به ابن زاغونی (م 527هـ)؛ کتابی به نام «الوجوه و النظائر» دارد.34 22. ابوالبرکات عبدالرحمان بن محمد بن عبیدالله أنباری (م 577هـ)؛ کتابی به نام «الفاظ الأشباه و النظائر» دارد. 23. ابوالفرج جمال الدین عبدالرحمان بن علی بن محمد قرشی، معروف به ابن جوزی (م 597هـ)؛ کتابی نوشته با عنوان «نزهة الأعین النواظر فی علم الوجوه و النظائر»، همچنین کتابی با نام «منتخب قرّة العیون النواظر فی الوجوه و النظائر» برای او ذکر کرده اند. 24. ابوالفضل کمال الدین حُبیش بن ابراهیم بن محمد تفلیسی (م 620هـ) کتابی دارد به نام «وجوه قرآن» که به چاپ رسیده و معروف است 25. ابوالعباس احمد بن علی المقرئ (متوفی 658هـ)؛ کتابی به نام «وجوه القرآن» دارد. 26. ابو ظاهر، مجد الدین، محمد بن یعقوب بن محمد فیروزآبادی (م 817هـ)؛ کتابی به نام «بصائر ذوی التمییز فی لطائف الکتاب العزیز» دارد.35 27. شمس الدین محمد بن محمد بن علی بن عماد البلبیسی (م 887 هـ)؛ کتابی دارد به نام «کشف السرائر عن معنی الوجوه و النظائر».36 28. ابوالحسین محمد بن عبدالصمد مصری کتابی در باب وجوه و نظایر دارد. در سال فوت او اختلاف است. 29. ابن ابی المعافی؛ سال فوت او مشخص نیست. 30. ابوالفضل جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر بن محمد سیوطی (م 911هـ)؛ کتاب وی «معترک الأقران فی مشترک القرآن» نام دارد. 31. ابوحامد اصفهانی کتابی با نام «البصائر فی الوجوه و النظائر» دارد. سال فوت او نامعلوم است. 32. مصطفی بن عبدالرحمن بن محمد ازمیری (م 1155هـ)؛ کتابی دارد با عنوان «عمدة العرفان فی وجوه القرآن». 33. عبدالهادی نجابن السید رضوان بن محمد أبیاری (م 1305هـ)؛ دو کتاب در این زمینه یعنی واژگان مشترک قرآنی دارد به نام های: «حسن البیان فی نظم مشترک القرآن»، و «سعود القرآن فی نظم مشترک القرآن». 34. ابومحمد علی بن قاسم بامیانی (سال فوت او مشخص نیست)؛ کتابی دارد به نام «المنتخب من کتاب تحفة الولد» از امام مفسر احمد بن حدادی. در میان معاصران از جمله کسانی که به موضوع وجوه و نظائر با مصداق اشتراک لفظی در قرآن پرداخته است می توان به محمد نور الدین المنجّد اشاره کرد. و دیگر خانم سلوی محمد العوّاء که در کتاب خود که با نگاهی زبان شناختی همراه است، فهم واژگان مشترک قرآنی یا وجوه و نظایر را مبتنی بر بافت و سیاق کلام می داند. نام کتاب وی «الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم» است که در سال 1419/1998 از سوی دار الشروق منتشر شده است. این کتاب اخیراً توسط آقای حسین سیدی به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
ج. آثار زبان شناسان در وجوه و نظایر قرآن کریم
هم زمان با اواخر قرن دوم هجری و آغاز قرن سوم، در اثر تلاش و توجه مفسران به علم وجوه و نظایر، رویکرد زبان شناختی به آن شکوفا گردید، چون زبان شناسان به طور کلی به گردآوری واژگان چند معنایی در زبان روی آورده بودند. از قدیمی ترین نوشته های زبان شناسان در این باره که به ما رسیده کتاب «الأجناس» از ابوعبید قاسم بن سلاّم (م 244هـ) می باشد که کم حجم و متضمّن 150 واژه و با دقت های زبان شناختی همراه می باشد. از ویژگی های دیگر این کتاب پای بندی مؤلف در بررسی واژه ها به واژگان متفق الحروف و الحرکات است. ابوعبید در استشهاد به وجوه کمتر به بافت هایی که واژگان در آن آمده توجه داشته است؛ اما گاه تعبیرهایی را ذکر می کند که واژگان در آن، وارد ترکیب هایی غیر رایج شده است که وی آن را از معانی مختلف آن واژه ها به حساب می آورد و این بر برتری آن معنی در بافت واژه و نقش آن در شکل گیری معنای مورد نظر دلالت دارد.37 بعد از ابوعبید، «عبدالله بن خُلَید» معروف به ابوعمیثل (م 240هـ)؛ کتابی را به نام «ما اتّفق لفظه و اختلف معناه» نگاشت که 300 واژه را بررسی نموده است. در پایان قرن سوم، کتاب محمد بن یزید مبرّد (م 286هـ) به نام «ما اتّفق لفظه و اختلف معناه فی القرآن المجید» نوشته شد. نویسنده این کتاب از اولین کسانی است که به ارتباط جنبه زبانی واژه ها و جنبه قرآنی آنها می پردازد. در این باب کتاب ثعالبی (م 429هـ) با نام «الأشباه و النظائر فی الألفاظ القرآنیة التی ترادفت مبانیها و تنوّعت معانیها» نیز قابل توجه است که از بهترین کتب علوم قرآنی در تدوین واژگان مشترک قرآنی یا وجوه و نظایر قرآن می باشد، زیرا به جمع بین دو روش زبان شناختی و قرآنی آراسته است.38 ابوهلال عسکری و کتاب الوجوه و النظائر ابوهلال، حسن بن عبدالله بن سعید بن یحیی بن مهران ملقّب به بغدادی و عسکری، از دانشمندان ادب و لغت قرن چهارم هجری است. سال تولد و وفات او به طور دقیق مشخص نیست. وی ازجمله قرآن پژوهان زبده زمان خویش است. کتاب الوجوه و النظائر وی گواه روشنی بر این مدّعاست. البته هیچ یک از شرح حال نویسان و نویسندگان معجم های کتاب شناسی این کتاب را در زمره تألیفات او نیاورده اند و فؤاد سزگین تنها کسی است که برای اولین بار به آن اشاره کرده است. وی در مقام استدلال بر این که این کتاب از ابوهلال است، می گوید: «ابوهلال مطالبی از کتاب «الوجوه و النظائر» را در کتاب الفروق اللغویة آورده است».39 اما نظر دانشمندان علوم قرآنی بر تأیید نظر سزگین دلالت دارد، علاوه که نسخه اصلی و خطی این کتاب نیز در کتابخانه شیخ علی علومی در شهر یزد موجود است و نسخن عکسی آن نیز در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در مجموعه ای با شماره 5470 نگهداری می شود. این کتاب در 117 صفحه، هر صفحه 32 سطر به نگارش در آمده است.40 ابوهلال این کتاب را در 29 باب، بر اساس حروف الفبا تنظیم نموده و در هر باب در مورد وجوه معانی الفاظ سخن گفته است. ترتیب واژه در هر باب بر پایه حرف اول خود واژه است نه حرف اول ریشه آنها. ابوهلال در این اثر به بیان وجوه معانی اسماء مقید نیست، بلکه در لا به لای واژه های اسمی از برخی حروف نیز یاد کرده است. وی در هر ماده یا لفظی که می آورد، نخست به معانی آن در لغت اشاره نموده، سپس تعداد وجوه آن را نقل می کند و در اول هر وجه نام آن معنی را عنوان می کند. و سپس آیه یا آیاتی که مصداق آن معانی باشد را شاهد آورده به تفسیر و شرح برخی از آیات می پردازد.41
نمایی کلی از مؤلفان و نویسندگان وجوه و نظایر
نخستین تألیف در این باب از ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بلخی خراسانی است. وی از تابعین به نام شمرده می شود. کتاب وی اکنون در دسترس است و با تحقیق دکتر عبدالله محمود شحّاته به سال 1975م به چاپ رسیده است. پس از وی افراد دیگری در این مسیر گام نهاده اند. به گفته سیوطی، ابوالفرج ابن جوزی، دامعانی، ابوالحسین محمد بن عبدالصمد مصری، ابن فارس و دیگران در این زمینه کتاب هایی نوشته اند؛ که کتاب ابن فارس در اختیار جلال الدین سیوطی بوده و در «الاتقان» از آن نقل کرده است. عمده ترین کتاب موجود در این زمینه کتاب «وجوه و نظائر» نوشته ابوالفضل حبیش بن ابراهیم تفلیسی (م حدود 600هـ) است. این کتاب به فارسی نگاشته شده و با تحقیق دکتر مهدی محقق به چاپ رسیده است. که در واقع تکمیل شده کتاب مقاتل بن سلیمان است. مؤلف ابتدا مطالبی به عربی بر آن افزوده، سپس آن را به فارسی ترجمه کرده است. خود چنین می گوید: «چون از تصنیف کتاب «بیان التصریف» بپرداختم، نگاه کردم به کتاب «وجوه القرآن» که مقاتل بن سلیمان رحمه الله به تازی ساخته بود، بسیار کلمت را از اسماء و افعال و حروف که او شرح آن را به دو یا سه وجه بیان کرده بود، در کتاب تفسیر ابوالحسن ثعالبی هر کلمتی را چهار و پنج وجه موجود برایش یافتم، و بسیار کلمت را که او سه و چهار وجه گفته بود، در تفسیر ثعلبی هر یک را شش و هفت وجه معنی یافتم و بسیار کلمت را وجوه فروگذاشته بود. پس چون احوال کتاب وی بدین صفت دیدم خواستم که در وجوه قرآن کتابی سازم کامل و مفید که آنچه در کتاب ثعلبی، تفسیر ثورآبادی، تفسیر نقّاش، تفسیر شاپور، تفسیر واضح و در کتاب تأویل مشکل القرآن ابن قتیبه و کتاب غریب القرآن عُزیری در وجوه قرآن بیان کرده است، بر طریق اختصار در کتابم موجود باشد… و بر وسع طاقت، شرح وجوه هر کلمتی را به پارسی واضح بیان کردم و هر وجهی چند آیت از قرآن به دلیل آوردم…».42
پی نوشت ها:
________________________________________
1. Syhonymy. 2. Polysemy. 3. Incompatibility. 4. Hyponymy. 5. Entailment. 6. حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، 2/2001. 7. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، 1/144. 8. پل نویا، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، 89. 9. همان، 96. 10. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن،1/ 144. 11. همان. 12. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، 1/200. 13. منجّد، محمد نورالدین، الإشتراک اللفظی فی القرآن الکریم، 32. 14. ر.ک: علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، 323. 15. بررسی زبان شناختی وجوه و نظایر در قرآن کریم، سلمی محمد العوّاء، ترجمه سید حسین سیدی، 55ـ54. 16. سیوطی، الاتقان، 1/141. 17. حدیث در طبقات ابن سعد هم آمده است؛ صفحه 19. 18. سیوطی، الاتقان، 1/141. 19. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، 1/102. 20. ر.ک: یحیی بن سلام، التصاریف، 13. 21. الإتقان فی علوم القرآن، مصطفی البابی الحلبی، 1/241. 22. ابن سعد در الطبقات الکبری، 2/753، به این حدیث اشاره نموده است. 23. به نقل از هند شبلی، مقدمه تحقیق «التصاریف». 24. الأعلام، 8/63. 25. الوجوه و النظایر فی القرآن الکریم، هارون بن موسی، 58. 26. همان، 61. 27. بررسی زبان شناختی وجوه و نظایر در قرآن کریم، سلمی محمد العوّاء، ترجمه سید حسین سیدی، 24. 28. همان، 25ـ23. 29. اصلاح الوجوه و النظائر، حسین بن محمد دامغانی، 20ـ1. 30. ابن جوزی، نزهة الاعین، 81. 31. همان، 84و85. 32. همان، 643. 33. بررسی زبان شناختی وجوه و نظایر قرآن کریم، سلمی محمد العوّاء، ترجمه سید حسین سیدی، 34ـ33. 34. مهدوی راد، محمدعلی، سیر نگارش های علوم قرآنی، 71. 35. همان، 135ـ134. 36. همان، 146. 37. بررسی زبان شناختی وجوه و نظایر قرآن کریم، سلوی محمد العوّاء، ترجمه سید حسین سیدی، 40ـ35. 38. همان، 39. 39. ر.ک: فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، 8/327، بخش «اللغة». 40. ر.ک: پایان نامه دکترای تخصصی سید کاظم عسک،ری با عنوان: ابوهلال عسکری و الوجوه والنظائر، 236: مندرج در قرآن در آینه پژوهش: دکتر محمدکاظم شاکر، 2/20. 41. همان، 239. 42. رک: وجوه و نظایر قرآن، ابوالفضل حبیش بن ابراهیم تفلیسی، مقدمه، 2ـ1.
  i

تبلیغات