آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

ذهن انسان در فراز و نشیب های زندگی و تلخی و شیرینی و به هنگام کامیابی ها و در رویارویی با ناکامی ها همواره این نکته ها و پرسشها را مطرح می کند که آیا اعمال خوب یا بد گذشته که انجام داده ام در این کامیابی یا ناکامی و به طور کلی در زندگیم مؤثر بوده یا خیر؟ و من هم اکنون شاهد پیامد اعمال گذشته خویش دراین دنیا هستم یا اینها نتایج اموری دیگر است؟ به تعبیر دیگر سؤال اصلی این تحقیق این است که آیا اعمال خوب و بد انسان در زندگی آینده او نقش به سزا دارد یا خیر؟ و انسان در همین دنیا کیفر یا پاداش اعمال گذشته خود را می بیند یا خیر؟ اگر پاسخ به این سؤالات مثبت باشد؛ یعنی بین اعمال انسان و پیامدهای آنها رابطه وجود داشته باشد سؤال دقیق تر و مهم تر بعدی این است که این رابطه از چه نوعی است؟ آیا از نوع رابطه ثابت علّی و معلولی است؟ و آیا آگاهی از آن به ما قدرت پیش بینی می دهد؟ و در یک سخن آیا در پرتو آن می توانیم به طور صریح و روشن و نیز کاربردی بیان کنیم که در صورت انجام فلان عمل خاص، باید در این دنیا منتظر فلان پیامد خاص باشیم یا خیر؟
پاسخها و راه حل های مسأله
بیشتر مردم با کاربرد عباراتی از قبیل «دست انتقام»، «مکافات عمل»، «تیر غیب»، «چوب خدا صدا ندارد» و «شانس» و… به اجمال می پذیرند که اعمال خوب و بد انسان در زندگی دنیوی او تأثیر داشته و فرد هم اکنون دچار عقوبت یا برخوردار از اعمال پیشین خود است؛ اما معمولاً از تبیین رابطه ثابت بین عمل و پیامد آن ناتوانند و بیشتر با توسّل به علت اولی و غایی و فرا طبیعی و مرموز به چرایی مطلب پرداخته و از بیان چگونگی و تعیین علت طبیعی و امر مقدم ثابت طفره می روند. شاعران نیز در این زمینه کلماتی نغز و عباراتی دلنشین عرضه داشته اند که بررسی عمیق و همه جانبه آن نیازمند کاری گسترده است، اما می توان به برخی از آنها اشاره نمود: ـ این جهان کوه است و فعل ما ندا * * * باز آید سوی ما از کُه صدا ـ به چشم خویش دیدم در گذرگاه * * * که زد بر جان موری مرغکی راه هنوز از صید منقارش نپرداختکه مرغ دیگر آمد کار او ساخت چو بد کردی مباش ایمن ز آفات * * * که لازم شد طبیعت را مکافات ـ از مکافات عمل غافل مشو * * * گندم از گندم بروید جو ز جو ـ تو نیکی می کن و در دجله انداز * * * که ایزد در بیابانت دهد باز ـ اگر بار خار است خود کشته ای * * * اگر پرنیان است خود رشته ای در اشعار یادشده چنان که مشهود است گویندگان به صورت تلویح یا تصریح وجود رابطه بین فعل و عمل و پیامد آن را پذیرفته اند، اما از تعیین رابطه ثابت و بیان نمونه ها به صورت واضح و آشکار طفره رفته اند، هر چند اگر هم رابطه موجود را با تکیه بر معارف بشری بیان می کردند چون از منابع و مجاری وحی سرچشمه نمی گرفت یقینی و صددرصد نبود و پذیرش آن احتمالی بیش نبود.
پاسخهای قرآن به این پرسش
برای یک فرد مؤمن و مسلمان، جست وجو و تحقیق در این باره در قرآن به دلیل ویژگی های منحصر به فرد این کتاب آسمانی به ویژه جنبه وحیانی بودن آن از مزیتی خاص برخوردار است. قرآن به این پرسش دوگونه پاسخ می دهد:
یک. پاسخ اجمالی
پاسخ اجمالی قرآن به این مسأله، مثبت است؛ یعنی قرآن به طور کلی می پذیرد که عمل برای انسان، نقش آفرین است (نجم/39)، و هر کسی در گرو اعمال خویش است (مدثر/38)، و وصول به لقای الهی و محرومیت از آن در گرو انجام اعمال صالح است (کهف/110)، و اعمال حسنه و سیئه در زندگی تأثیر حتمی دارد (نساء/85) و نیز: (بقره/286) ، (نحل/97)، (اسراء/7) و (فصلت/46). اما به راستی دست یابی به قانون عمل و عکس العمل و تعیین مصادیق قرآنی آن و تبیین روابط ثابت میان اعمال و پیامد آنها به صورت تفصیلی، نیازمند گذر از چه مراحلی است؟
دو. پاسخ تفصیلی
دستیابی به پاسخ تفصیلی قرآن به این مسأله نیازمند گذر از مراحل زیر و تأمین این مقدمات است: ـ پی جویی و آمارگیری از کلیه اعمال موجود در قرآن ـ توضیح و تبیین روابط ثابت بین اعمال و پیامد آنها با تکیه بر آیات به صورت صریح و استقرایی. ـ تبیین تأثیر آگاهی از این قانون و رابطه ثابت در فرد و جامعه.
1. آمارگیری و تقسیم بندی اعمال در قرآن
در قرآن حدود 1086 بار از عمل و عکس العمل به صورتهای گوناگون سخن به میان آمده است که با ادغام موارد مشابه می توان به 200عنوان جداگانه دست یافت1، تقسیم بندی اولیه اعمال به صالح (مثبت و نیک) و طالح (منفی و بد) این عناوین را به صورتهای ذیل خُرد و مجزّا می کند: الف. 78 عنوان برای اعمال صالح؛ از قبیل تقوا، صبر، وفا، شکر و… ب. 122 مورد اعمال طالح از قبیل کفر، کتمان، تحریف، عجب و… نیز تقسیم بندی دیگر اعمال با توجه به ابعاد فردی و اجتماعی، سازماندهی دقیق تر آنها را بدین صورت مشخص می سازد؛ الف: اعمال صالح فردی و اجتماعی، ب: اعمال طالح فردی و اجتماعی.
2. توضیح دست کم بخشی از روابط ثابت میان اعمال و پیامدها و تمهید استدلال استقرایی.2
الف. تذکر اهمیت این بخش در تبدیل نظریه به قانون در ابتدای این بخش، تأکید بر اهمیت آن به عنوان شالوده مقاله، امری ضروری است؛ زیرا در همین بخش است که تجربه شخصی ما و دیگران ـ چنان که گذشت ـ با سخن الهی و خالق بشر هماهنگ شده، مراحل گذر این نظریه را به قانونی قرآنی مهیا می کند. به عبارت دیگر در همین بخش است که ذهن با اتّکا به آیات قرآنی و با مطالعه و تفحّص در جزئیات اعمال و افعال فردی و اجتماعی موجود در آن و پیامد آنها، قانونی کلی را استنباط می کند و با استنطاق از قرآن به مدد کاوش در آیات، به رابطه ثابت بین اعمال و پیامدها دست یافته، این قانون را با استدلالی استقرایی مبرهن می سازد. ب. نحوه سازماندهی با تکیه بر عناصر سه گانه به هر تقدیر، توضیح این روابط ثابت از یک طرف با توجه به آمار چشمگیر عرضه شده در قبل که فقط در مورد اعمال صالح و طالح فردی و اجتماعی حدود 1086 مورد را در بر می گرفت و از طرف دیگر با توجه به پیامدهای فردی و اجتماعی، نیازمند نظم و سازماندهی است؛ به علاوه که در پاسخ به این نظریه، آیات قرآن به صورتهای ذیل متمایز می شوند: ـ آیاتی که به صورت صریح و روشن به اصل یادشده اذعان نموده، درستی این نظریه را تأیید می کند. ـ آیاتی که گر چه این قانون در آنها به صورت مستقیم و صریح عرضه شده، اما به صورت موضوعی و بررسی همه جانبه می توان صحت آن را به ثبوت رساند. از این رو با در نظرگرفتن هر سه عنصر در ترکیب و اولویت بخشیدن به تمایز یادشده در آیات و توجه ثانوی به اعمال صالح و طالح و عنایت نهایی به پیامد فردی و اجتماعی، به تقسیم بندی ذیل دست می یابیم و از همین سازماندهی و ترتیب نیز در توضیح یکایک سود می بریم: 1. بررسی پیامد اعمال (صالح ـ طالح، فردی و اجتماعی) در دسته اول آیات 2. بررسی پیامد اعمال در دسته دوم آیات ج. بررسی تأثیر متقابل کارها و پیامدها در دسته اول آیات. در ابتدا توضیح چند نکته ضروری است: 1. در این بررسی از میان عنوانهای متعدّد موجود برای کارهای شایسته و تأثیر متقابل آنها به دلیل گسترده شدن بررسی همه جانبه تنها به موارد محدودی اشاره می شود. 2. در هر مورد ابتدا به ذکر کار و بعد از علامت = به ذکر تأثیر یا تأثیرات متقابل پرداخته می شود. 3. منظور از تأثیر متقابل، چیزی است از قبیل پیامد ها، نتایج، آثار و عوارضی که پس از کار رخ می دهد و با آن نیز رابطه مستقیمی دارد، هر چند که درک این مستقیم بودن یا نبودن، مطلق و یکسان نبوده، برای افراد گوناگون، نسبی و متفاوت است. 4. گر چه در فرضیه ابتدایی به نظر می رسید که در برابر هر کاری باید یک تأثیر متقابل مشخص و متمایز وجود داشته باشد، اما در عمل، این حدس مخدوش شد، از این رو برای بعضی کارها گاه به تأثیرات متقابل اشاره شده که البته خود حاصل ادغام موارد قابل ترکیب است و گرنه به طور معمول، تأثیرات متقابل به دست آمده بیشتر از موارد یادشده است. 5. چنان که گفتیم، در اصل طرح، به تمامی تأثیرات و کلیه جزئیات درمورد هر دو طرف اشاره شده و نتایج حاصله مبتنی بر استقراء تام است، اما در این مقاله به دلیل حجم محدود به ذکر منتخبی از آن بسنده شده است.
تأثیر متقابل کارها و پیامد فردی اعمال ناشایسته در دسته اول آیات
1. تکبّر = روی گردانی از آیات و محرومیت از تشخیص صحیح
تکبّر، کِبر و استکبار (راغب/421) از لحاظ معنی به یکدیگر نزدیک هستند. تکبّر یعنی قضاوت به نفع خود در مقایسه با دیگران به دلیل دارا بودن بعضی ویژگیها؛ از قبیل: علم، نژاد، زیبایی، ثروت، اولاد و… و متکبّر یعنی گردن کش و مغرور. وجود این صفت منفی در فرد به دلیل خودبرتر بینی و غفلت از امتحان الهی و توجه ظاهرگرایانه به مواد امتحانی است و در مراحل اولیه با گردن فرازی بر انسانهای معمولی آغاز شده، سپس به گردن کشی بر اولیای الهی یا دست کم ادعای برابری با آنها می انجامد (ابراهیم/14ـ10) و سرانجام به ادعای ربوبیت ختم می شود. مهم ترین پیامد تکبّر، رویگردان کردن فرد از آیات الهی می باشد (اعراف/146 و 147). وقتی شخصی از آیات الهی دور شد، ناگزیر از همه خوبی ها دور می شود؛ در مقابل کسی که متواضع است به همان میزان به درک هر چه بیشتر آیات نایل می شود، زیرا با احراز این صفت توانسته است به صاحب آیات نزدیک شده از علم ویژه الهی یعنی لدنّی بهره مند شود. بدین ترتیب در پرتو چنین معیاری است که می توان پیش بینی کرد دانشمندانی که به کشف آیات آفاقی و انفسی نایل آمده اند همگی جزء متواضعان حقیقی و نه واقعی بوده اند. ناگفته نماند تغییر رویه ها در برهه های زندگی نیز در دست یابی به تشخیص درست یا محرومیت از آن نقش مهمی دارد، زیرا کسی که در مرحله ای از زندگی متواضع بوده در این دوره حتماً به درک حقایقی نیز نایل شده است، در حالی که همین شخص اگر در دوره های بعدی زندگی تکبّر بورزد، دچار تشخیص غلط خواهد شد. یادآوری این نکته به دلیل تکیه بر این امر است که داوری کلی در این زمینه معتبر نیست. چنان که گفتیم، تأثیر تکبّر بر درک، به اعراض از راه درست و درپیش گرفتن راه نادرست می انجامد (اعراف/146). اینک به نمونه هایی از این تأثیر با استفاده از قرآن اشاره می کنیم: الف. متکبران در پاسخ به علت اعراض از راه انبیا همواره به آداب و رسوم آبا و اجدادی استناد کرده اند (مائده/14) در حالی که قرآن آن را ناشی از عدم آگاهی و اهتدا (همان) وگمراهی آشکار و اثرپذیری از وسوسه های شیطان تلقی می کند (لقمان/21). ب. متکبران چنان اسیر شخصیت پدران خویش گشته اند که فحشا را جزء دستورات الهی قلمداد کرده اند (اعراف/28) در حالی که قرآن تصریح می کند: خداوند هیچ گاه به فحشا امر نکرده و این سخن را تهمتی آشکار می داند.3 ج. متکبران، دعوت مردم توسط انبیا را نوعی ریاست طلبی و سلطه جویی تلقی کرده اند (یونس/78)، در حالی که از دید قرآن هدف انبیا آزادی بشر از همه سلطه جویی های خودخواهانه بشری است. از دیگر پیامدهای تکبّر، تمسخر مؤمنان است؛ متکبران، مؤمنان را سفیه پنداشته (بقره/13) و متابعان از آیات الهی را انسانهایی پست، محروم و ساده اندیش قلمداد کرده (شعراء/111 و هود/27) با حالت تمسخر می گویند: «آیا ما هم مثل اینها ایمان بیاوریم»(بقره/13). و در این پایان چه زیباست توصیف امام علی(ع) درباره نتیجه نهایی این عمل زشت: «قابیل از سر تکبّر برادرش هابیل را کشت(مائده/32) و در نهایت پشیمان شد و گناه تمامی قاتلان را تا روز قیامت بر دوش گرفت.»4
2. حیله شرعی = بوزینه صفتی
حیله شرعی یعنی کاربرد نیرنگ در دین و سوء استفاده از احکام دینی برای رسیدن به منافع مادّی. و حیله گر متشرّع کسی است که هر چند در ظاهر احکام الهی را ارزش نهاده اجرا می کند، اما در عمل، بر خلاف حکم و دستور الهی اقدام می کند. نمونه هایی از عملکرد این قبیل افراد را در سوء استفاده طبقه ای از کالاها جهت گریز از پرداخت خمس و فروش چند برابر اشیاء ساده و بی قیمت با رضایت طرف مقابل جهت رباخواری و… در زندگی روزمره می توان دید. پیامد این عمل ننگین، خروج از دایره انسانیت و دچار شدن به حیوان صفتی و بوزینگی است. به عنوان مصداق بارز این نحوه عمل در آیه 65 سوره بقره و 165 سوره اعراف، به گروهی از بنی اسرائیل اشاره شده است، این گروه در کنار دریا می زیستند و کارشان ماهی گیری بود، پیامبرشان ـ از باب امتحان ـ ماهی گیری در روز شنبه را بر ایشان تحریم کرد، در پی صدور این حکم آن کناره نشینان دریا دو دسته شدند؛ دسته ای که ایمان حقیقی داشتند و انجام ندادن این کار ـ با همه عواقبی که داشت برایشان آسان بود، و کسانی که اعتقادی نداشته، تعبّد دینی ایشان ظاهری بود. از این رو تحمّل این تحریم و تبعات خسارت اقتصادی آن برایشان سخت و ناگوار بود. به ویژه که تو گویی ماهیان نیز از این تحریم خبردار شده اند، در حالی که روزهای شنبه با حضور انبوه در اطراف بندر غوغا می کردند و در روزهای دیگر اثری ازخود باقی نمی گذاشتند. استمرار این وضعیت، تعدادی از بنی اسرائیلیان دسته دوم را واداشت تا برای حلال کردن این حرام الهی به نیرنگ و حیله ای دینی متوسل شوند؛ بدین صورت که کنار دریا شیارها وجدولهایی را ایجاد کردند تا ماهی ها با ورود به آنها در روز شنبه محبوس شده ناگزیر به سمت حوضچه هایی که در قسمت انتهایی آنها بود هدایت شده و به راحتی در روزهای بعد صید شوند. آنچه بر جذّابیت شیطانی این عمل می افزود، جمع آوری ثروت و مال نامشروع زیادی بود که به عاملان این کار می رسید. از این رو این عمل شیوع یافته، فراگیر شد.5 پیامد این حیله شرعی، شیوع و رسوخ صفت بوزینگی و حقّه بازی دراین قوم و نسل شد. آنان چون ظاهراً دستور الهی را انجام داده اما در حقیقت تخلّف می کردند از این رو قانون الهی نیز شکل ظاهری آنان را محفوظ داشته اما قلب و باطن آنها را دگرگون ساخته به بوزینه تبدیل کرد.6
3. خدعه زدن = نیرنگ خوردن و زیان شخصی
خِداع: فریب و دورویی است و خُدعه به معنای نیرنگ، و مُخادِع و خَدّاع یعنی حیله گر، حقّه باز و نیرنگ ساز. از آنجا که پیامد خدعه زدن به دیگران، خدعه زدن به خود است، از این رو پیامد خدعه منافقان به خدا و مؤمنان (بقره/10) به خودشان بازگشته و به زیان شخصی ایشان می انجامد. خدعه آنها در قالب اظهار ایمان دروغین به خدا و روز قیامت به مؤمنان صورت می پذیرد و هدف آنان از این کار جلوگیری از ضرری بود که در صورت اظهار صریح کفر به آنها می رسید. اما همین نیرنگ بازی دامنگیر خودشان شد؛ زیرا خداوند به رسول(ص) خویش اطلاع داده بود که اینان ایمان ندارند(بقره/9) و این اطلاع موجب شده بود که آنان نتوانند زیر نقاب اظهار ایمان، به رسول(ص) و مؤمنان آسیبی برسانند. به علاوه که چون منافقان به خدا و رسول(ص) و وحی اعتقاد نداشته و نمی دانستند یا باور نمی کردند که خداوند از این طریق رسولش را با خبر کرده باشد، از این رو به انواع ترفندها و دروغها برای اثبات ایمان دروغین خود دست می زدند که این کارها هر چه بیشتر دست آنها را رو کرده نشان می داد چقدر فریبکار و حیله گرند. به تعبیر روشن تر؛ قانون الهی بر این قرار گرفته که نیرنگ منافق بر مؤمن حقیقی به دلیل عدم سنخیت تأثیری نداشته و در حکم تیری باشد که گر چه از اسلحه منافق و برای هلاکت مؤمن خارج می شود، اما نه تنها بر تن مؤمن به دلیل پوشیدن لباس ضد گلوله ایمان کارگر نبوده بلکه در نهایت بر تن خودش نشسته او را هلاک کند. زیان دیگری که متوجه منافقان نیزنگ باز می شود تحمل مشقتها و رنجهای انجام عمل و محرومیت از پاداش است؛ زیرا پاداش الهی تنها به عمل تعلق نگرفته و نیت خالص در آن نقشی برتر دارد. از این رو منافق فریبکار چون ادّعای ایمان کرده، عمل را که لزوماً توأم با مشقّت و زحمت است انجام می دهد، اما به دلیل نداشتن اخلاص و عدم اعتقاد قلبی از پاداش دنیوی ـ جدا از پاداش اخروی ـ که به مؤمنان تعلق می گیرد محروم می شود و هیچ گاه حلاوت ایمان، آرامش خاطر مؤمن و رضایت و خرسندی معنوی او را نخواهد چشید. در همین راستا امام صادق(ع) می فرماید: به خداوند خدعه نزنید؛ زیرا ایمان از شما گرفته می شود، سؤال شد: خدعه زدن به خدا یعنی چه؟ فرمود: یعنی کاری را انجام داده اما در انجام آن غیرخدا را اراده کنی؛ یعنی ریا کنی. پس از ریا که شرک است بپرهیزید.7 باید دانست که منظور از خدعه پروردگار در برابر خدعه منافقان، بیان قانون و ضابطه مندی است8، خداوند چون خود این قانون را مقرّر فرموده با تعبیر خدعه متقابل از آن یاد می کند (نساء/142). بر این اساس تصور انجام خدعه از نوع انسانی آن از سوی پروردگار، تنها برداشتی عامیانه و سطحی است.9
4. مکر = مواجهه با مکر برتر
مکر، یعنی فریب، و پیامد مکر ورزیدن با خدا و رسول(ص) مواجهه با مکر برتر و متقابل پروردگار است(آل عمران/54 و انفال/30). اقوام مکّار گذشته همواره در صدد بودند انبیای الهی را از مقاصد هدایتی شان باز دارند، پیامد این عمل، مواجهه با قانون الهی در این مورد شد؛ بدین صورت که مدتی کوتاه به آنان فرصت داده شد(ابراهیم/46 و رعد /33) تا ضمن اتمام حجت از متاع فانی دنیوی بهره ببرند، سپس مکر برتر الهی در قالب کمک به یاوران حق اجرا شد و مؤمنان در نهایت پیروز گشتند و مکاران باطل اندیش نیز خوار و ذلیل (انعام/124) گشتند. به عنوان مثال، وقتی قوم نوح (نوح/25) مکارانه در صدد برآمدند از پرستش پنج بت خویش دست بر نداشته و هیچ گاه ایمان نیاورند، خداوند آنان را غرق کرد و نوح و همراهانش را نجات بخشید؛ و یا وقتی مکر قوم ثمود بر این استوار شد که همگی با شبیخونی شبانه صالح و خاندانش را به قتل رسانده سپس ارتکاب این عمل را منکر شوند(نمل/50) مکر برتر الهی بر این قرار گرفت که آنان را کیفری سخت رسانده نابود کند و صالح(ع) و مؤمنان متقی را نجات بخشد (نمل/53). و نیز وقتی مکر یهودیان بر قتل عیسی(ع) قرار گرفت (آل عمران/54) مکر برتر الهی او را بالا برد و پیروان او را بر یهودیان مکّار تا روز قیامت برتری بخشید. و در نهایت وقتی مکر کافران معاصر رسول(ص) بر این قرار گرفت که او را از تبلیغ باز داشته یا بکشند و یا تبعید کنند(انفال/30) مکر برتر و متقابل الهی او را یاری و مؤمنان را پیروز کرد.(انفال/62) منظور از مکر متقابل و برتر الهی در این عنوان نیز، چنان که در خدعه گذشت، تنها بیان قانونمندی و ضابطه نهاده شده توسط پروردگار است، از این رو تصور مکر زدن از نوع انسانی آن که برخاسته از وسوسه های نفسانی و شیطانی است برای پروردگار، برداشتی عامیانه و سطحی است10.
5. شرک = افترا و رُعب
شرک یعنی پرستش خدایان متعدد، و مشرک کسی است که برای خداوند شریک می گیرد. مهم ترین پیامد شرک، افترا و دروغ بستن بر خداست؛ به عنوان مثال، دو نمونه شرک را که در قرآن ذکر شده همراه با پیامد آن بنگرید: یک. شرک یهودیان که عُزیر را پسر خدا می دانستند(توبه/30) که موجب صدور افتراهای ذیل شد: 1. هرگز آتش، ما را جز ایام معدود (بقره/80 و آل عمران/24) در بر نخواهد گرفت. خداوند در ردّ این افترا می فرماید: این فقط یک آرزو و سخنی برخاسته از ظن و گمان، و تهمتی بر ماست (بقره/78) و عهد و پیمانی ازناحیه ما را اثبات نمی کند (بقره/80) در حالی که قانون ما در مورد خلود در جهنم و بهشت (بقره/82) بدکاری و خطای بسیار در مورد اول و ایمان و عمل صالح در مورد دوّم است. 2. جهان آخرت به یهودیان اختصاص دارد(بقره/93). خداوند در پاسخ می فرماید: اگر این سخن، درست باشد شما یهودیان باید همواره تمنای مرگ کنید (بقره/94)؛ در حالی که حریص ترین افراد به زندگی در میان شما هستند و همگی آرزوی داشتن عمری طولانی را دارید و هیچ گاه حاضر نیستید تمنّای مرگ کنید (بقره/96 و 94). دو. شرک مسیحیان که عیسی(ع) را خدا (مائده/72) و پسر خدا (توبه/30) می دانستند، که افتراهای زیر را در پی داشت: 1. جز نصرانی وارد بهشت نخواهد شد(بقره/111). خداوند در پاسخ می فرماید: اگر راست می گویید باید برهان و دلیل عرضه کنید؛ زیرا از دید ما ملاک و معیار بهشتی بودن، تسلیم و احسان است (بقره/112). 2. ابراهیم و اسماعیل و… نصرانی بوده اند (بقره/140)؛ خداوند در پاسخ می فرماید: چگونه ممکن است ابراهیم نصرانی باشد، درحالی که انجیل پس از او نازل شده است(آل عمران/165). سپس در توضیح مطلب می فرماید: ابراهیم(ع) نصرانی نبود، بلکه حنیف و مسلمان و غیرمشرک بود (آل عمران/67) و این شما هستید که کتمان ورزیده (بقره/140) و میان انبیا فرق می گذارید (بقره/285). پیامد دیگر شرک، رُعب و وحشت قلبی است.(آل عمران/151).11
تأثیر متقابل اجتماعی کارهای ناشایسته در دسته اول آیات
6. ایمان ناقص = دچار شدن به ذلت و زبونی
ایمان، یک ویژگی نسبی و قابل کم و زیاد شدن است (توبه/124 و انفال/2). از این رو مؤمنان در جوامع اسلامی به دو دسته ناقص و کامل الایمان تقسیم می شوند. 12 پیامد ایمان دسته دوم که ایمانی ناقص و التقاطی بود(بقره/85) پستی، خواری، ننگ و رسوایی در زندگانی دنیوی است؛ زیرا در نبرد کفر و ایمان در اجتماع، کسانی از هر دو به پیش می روند که یکپارچه کافر یا یکسره مؤمن باشند، و سرنوشت دارندگان ایمان ناقص، چیزی نیست جز زیردست واقع شدن. بنی اسرائیل نمونه ای از این دست انسانها هستند؛ زیرا گرچه پیمانهای غلیظ و شدیدی از جمله پرهیز از خونریزی و تبعید و… بسته بودند، امّا در مواردی پیمان شکنی کرده مرتکب حرام شدند و به قتل و تبعید یکدیگر اقدام کردند(نساء/86). پیامد این عمل، خواری و رسوایی بنی اسرائیل در زندگانی شد(اسراء/4). در روایات شیعه ذیل این آیه بنابر قاعده جری و انطباق، مصداق این نوع ایمان را خلیفه سوم (م 35ق) معرفی کرده اند؛ زیرا وی گر چه ابوذر (م 32ق) را به عنوان برادری دینی (بقره/85) می پذیرفت 13 و حتی به اعتراف خودش حاضر بود اگر اسیر شود همه دارایی اش را به عنوان فدیه بدهد، اما مرتکب حرام شده ابوذر را به رَبَذه تبعید کرد. صدور چنین اعمالی از ناحیه وی، علی(ع) را واداشت تا در مقام تبیین پیامد این اعمال، به او و جامعه اسلامی یادآور شود که: «من از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: پیشوای ستمکار را درحالی که نه یاوری با اوست ونه عذرخواهی اش پذیرفته می شود در روز قیامت حاضر کرده در آتش می افکنند و او همچون سنگ آسیاب در آتش می چرخد تا به قعر دوزخ غلتیده در آنجا به زنجیر کشیده شود. من تو را به خدا سوگند می دهدم نکند همان پیشوای مقتول این امت باشی؛ زیرا پیامبر (ص) فرمود: در این امت پیشوایی کشته خواهد شد پس از آن درهای قتل و کشتار به روی آنها تا قیامت باز و امور بر آنها مشتبه خواهد شد. فتنه و فساد میانشان گسترش خواهد یافت؛ تا جایی که حق را از باطل تمییز نداده به سختی در فتنه غوطه ور می شود و به شدت در هم آمیخته فاسد خواهد شد.» 13 بنابر آنچه گفته شد و با توجه به این عمل و پیامد آن می توان علت اصلی ذلّت و رسوایی کنونی جوامع مسلمین را ریشه یابی کرد؛ زیرا پیامد ایمان کامل و انجام یکپارچه دستورات الهی و پرچمدار قراردادن عترت رسول(ص)، چیزی جز پیروزی، استقرار دولت کریمه و حکومت صالحان و مستضعفان نخواهد بود.15
تأثیر متقابل فردی کارهای شایسته در دسته اول آیات
7. صدقه = دفع بلا
صدقه مقدار مالی است که انسان جهت تقرّب [الهی] به دیگران می پردازد16. پیامد پرداختن صدقه به فقرا، چه آشکار(بقره/271) و چه پنهان، بخشش گناهان است؛ گناهانی که اگر پاک نشود نزول حتمی بلا را به دنبال خواهد داشت. به تعبیر دیگر، تأثیر متقابل پرداخت صدقه، طهارت و پاکی صدقه دهنده است، چون این کار در حقیقت نوعی ردّ و بدل با خداست و ثمره ارتباط با پاکی و طهارت مطلق، یعنی خداوند مُطهّر، چیزی نیست جز پاکی و طهارت نسبی(توبه/103 ، مجادله/12).17
تأثیر متقابل اجتماعی کارهای شایسته در دسته اوّل آیات
8. جهاد = محو فتنه
جهاد و مجاهده که یکی از ویژگیهای مؤمن است(حجرات/15) به معنای کاربرد تمامی توان در مقابل دشمن سه گانه ظاهری، شیطان و نفس است. پیامد اجتماعی جهاد در جامعه متشکل از مسلمان و کافر، زوال فتنه، شورش و آشوب (بقره/195 و انفعال/39) و ایجاد فضایی خالص برای پرستیدن خداوند و اجرای احکام الهی است (همان و انفال/38). این کار، ناامیدی سردمداران کفر و خنثی کردن نقشه های شیطانی و عملکردهای خائنانه آنان را به دنبال داشته سرانجام موجب زبونی و تحقیر آنها (توبه/29) و در صورت استمرار و درگیری نهایی و پیروزی باعث پرداخت جزیه (توبه/29) می شود. همچنین از گسترش فساد(بقره/251، هود/117، انفال/73) و ویرانی مکانهای مقدس جلوگیری می کند(حج/40). در همین راستاست طرح و اجرای حملات جانانه(انفال/57) و ایجاد آمادگی جنگی و تقویت بنیه نظامی و نیز قطع رابطه با مشرکین که همگی موجب ترس دشمن شده(انفال/60) و انهدام منافع اقتصادی آنها را در پی دارد(حشر/9). فلسفه وجودی چنین تأثیرات متقابل و انعکاسهایی را برای جهاد از قانون کلی یاری متقابل پروردگار به یاوران خود (حج/40) نیز می توان نتیجه گرفت؛ زیرا برپایه این قاعده، مجاهدان چون در راه خداوند و برای او می جنگند و در حقیقت دین او و او را یاری می دهند از این رو از یاری متقابل حق برخوردار گشته و با تکیه بر نیروهای جاودانه و شکست ناپذیر او بر همه عوامل زمینی غلبه خواهند کرد.18
تأثیر متقابل کارها در دسته دوم آیات قرآن
پیش تر بیان کردیم که در پاسخ به این مسأله یعنی تأثیر متقابل کارها در زندگانی، آیات قرآن به دو دسته آرایش می یابد، اینک توضیح دسته دوم آیات را که به صورت استقرایی و موضوعی این نظریه را تأیید می کنند دنبال می کنیم. بدین منظور ابتدا از آیاتی که درباره انبیاء(ع) و به ویژه موسی(ع) است آغاز می کنیم، زندگانی وی سرشار از اعمال صالح است؛ اعمالی از قبیل حمایت از مظلوم(قصص/14 تا 28)، حمایت از زیردستان (قصص/23)، وفای کامل به عهد و پیمان، ترجیح زندگی فقیرانه ولی مورد رضایت پروردگار بر زندگی اشرافی فرعون و… اما در این میان تعیین رابطه ای ثابت بین اعمال و حالات او و پیامد آن مورد توجه است. 9. توجه کامل به پروردگار توأم با احساس فقر و نیاز = میقات امام صادق(ع) در تبیین این رابطه علّی و معلولی می فرماید: «احساس نیاز و فقر [موسی] موجب شد که او به وعده گاه و میقات برسد»[به تعبیر دقیق تر] «وقتی به سمت مَدین رهسپار شد گفت: شاید پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند» (قصص/22). او [گرچه] با صورت [و قالب مادی] به سمت مدین رهسپار شد، ولی با قلبش به سوی پروردگار رفت، درحالی که از او راه هدایت را طلب می کرد. به همین جهت خداوند نیز با کلام از او تجلیل کرد و به او احترام گذاشت [این پیامد ویژه موسی(ع) نیست، بلکه شمولی کلی دارد، زیرا] هر کس یکدل و یکسره بر خداوند وارد شود، خداوند نیز او را به آرزویش می رساند. [به علاوه که] وقتی به آب مدین رسید گفت: «پروردگار من به نعمتی که به سویم بفرستی نیازمندم»(قصص/24) [پروردگارا] «من به تو نیازمندم و از تو طلب می کنم که نیازم را به خود افزون کنی، زیرا من جز به خودت به چیز دیگری از تو مستغنی نمی شوم». [و درست در همین لحظه و به همین دلیل یعنی] وقتی دلش حقیر شد یعنی تهی از مخلوقات شد به او خطاب می شود: «تعلق به ما سوی الله را قطع کن»(طه/13) و این زمانی است که در حضور و در میقات است.»19
بازگشتی به آغاز
گرچه سخن در توضیح روابط ثابت میان اعمال و پیامد آنها و تمهید استدلال استقرایی به درازا کشید، اما این کار برای اقناع ذهن که با تکیه بر تجربه در قرآن باید از معرفت به حال جزئیات، قانونی عام و همگانی را استخراج کند، بایسته بود. اینک با گذشتن از این مرحله بدون هیچ دخالت فعالیت عقلانی دیگری می توان این نظریه را قانون دانست و در پژوهشهای قرآنی دیگر از آن به عنوان اصلی موضوع و ثابت شده سود برد. این قانون قرآنی هم اکنون اهداف ما را از فهم و دانش در این زمینه تأمین می کند؛ یعنی: یک. ذهن را خرسند و کنجکاوی انسان را آرام می کند؛ زیرا به روابط ثابت بین اعمال و پیامد آنها در قرآن آشنا شده است. دو. به بسط فعالیتهای بعدی انسان کمک کرده، او را آماده می کند تا با پیش بینی پیامد اعمال خود و دیگران و با گوشزد کردن نتایج خوب یا بد عمل، آنها را به سوی فعالیت درست راهنمایی کرده، در تصحیح انگیزه ها سهمی بزرگ و نقشی مهم را ایفا کند.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. تفصیل بیشتر در این زمینه را در طرح پژوهشی «پیامد اعمال در زندگانی با الهام از قرآن» که با شماره 2332 در معاونت پژوهشی دانشگاه تهران به تصویب رسیده است می توان دنبال کرد. 2. در طرح پژوهشی یاد شده همه اعمال و پیامدها مورد بررسی قرار گرفته اما در این مقاله به دلیل اختصار، تنها به ذکر بخشی از آنها بسنده می شود. 3. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، 1372 ق، 8/72. 4. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 192؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، 1/240؛ طوسی، محمدبن حسن، التبیان، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1409ق، 4/540؛ کاشانی، فتح الله، منهج الصادقین، 4/105؛ حویزی، علی بن جمعه، نورالثقلین، 2/70؛ جرجانی، ابوالمحاسن، جلاء الأذهان،دانشگاه تهران، 1337 ش، 3/256؛ بحرانی، سیدهاشم، البرهان، بنیاد بعثت، تهران، 1415ق، 2/589؛ لاهیجی، تفسیر لاهیجی، 2/97 و… 5. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیرالصافی، تهران، المکتبة الاسلامی، 1405ق، 1/62. 6. بروجردی، ابراهیم، تفسیرجامع، صدر، تهران، 1341ش، 2/476؛ بلاغی، عبدالحجة، حجة التفاسیر، حکمت، قم، 1345ش، 2/284 و… 7. فیض کاشانی، الصافی، 61/1. 8. طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1358ش، 1/68. 9. نیز ر.ک: تفسیر جامع بروجردی، 1/63؛ جلاء الأذهان، جرجانی، 1/68؛ مخزن العرفان، بانو امین اصفهانی، 1/127؛ احسن الحدیث، قرشی، 53؛ اطیب البیان ، سیدعبدالحسین طیب، 1/313؛ انوارالعرفان، ابوالفضل داورپناه، 1/214؛ تفسیر شبّر، 1/103، 70؛ تفسیر آقا مصطفی خمینی، 3/45. 10. و نیز ر.ک: تفسیر صافی، فیض کاشانی، 1/266؛ مجمع البیان، طبرسی، 1 ـ 2/758؛ تفسیر لاهیجی، 1/329؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، 4/316؛ جلاء الأذهان، جرجانی، 1/55؛ منهج الصادقین، فتح الله کاشانی، 2/236؛ من وحی القرآن، محمدحسین فضل الله، 6/18. 11.ر.ک: تفسیر صافی، 1/307؛ پرتوی از قرآن، 5/369؛ تفسیر برهان، 1/702؛ حجة التفاسیر، 3/223؛ نورالثقلین، 1/402. 12. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، 3/57. 13. آیه 85 سوره بقره و نیز تفسیر صافی، 1/113. 14. سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه 164. 15. نیز ر.ک: تفسیر قمی، 1/51؛ تفسیر عیـاشی، 1/48؛ تفسـیر شبّر، 1/13؛ تفسیـر نمونه، 8/117؛ احسن الحدیث، 4/296؛ اطیب البیان، 6/305 و… 16. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، دفتر نشر، تهران، 1404ق، 278. 17. ر.ک: سوره توبه آیه 103 و سوره مجادله آیه 12 و نیز تفسیرابوالفتوح، 10/19؛ جلاء الاذهان، 4/122؛ لاهیجی، 2/310؛ تبیان، 5/291؛ مجمع البیان، 3/67؛ صافی، 2/371؛ البرهان، 2/836؛ نورالثقلین، 2/259؛ المیزان، 9/397؛ من هدی القرآن، سید محمدتقی مدرسی، 4/271 و… 18. و نیز ر.ک: اطیب البیان، 6/122؛ احسن الحدیث، 4/129؛ تفسیر نمونه، 7/163؛ تفسیرابوالفتوح، 9/110؛ جلاء الاذهان، 3/344؛ منهج الصادقین، 4/191؛ تفسیر لاهیجی، 2/194؛ من وحی القرآن، 10/294؛ الکاشف، محمدجواد مغنیه، 3/477. 19. پل نویا، 31؛ و نیز ر.ک: من هدی القرآن، 3/434؛ تفسیرابوالفتوح، 15/92؛ جلاء الاذهان، 7/266؛ مخزن العرفان، 9/391؛ تفسیر نمونه، 16/49؛ احسن الحدیث، 8/31؛ الکاشف، 6/57؛ تبیان، 8/141؛ مجمع البیان، 2/458 و 3/214؛ تفسیر صافی، 4/85؛ البرهان، 4/215؛ نورالثقلین، 4/120؛ تفسیر شبّر، 1/288.
 

تبلیغات