آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

«علم نزول قرآن»، یکی از رشته های بنیادین و بااهمیت انواع علوم قرآنی است، که با انواع دیگری همانند «قرائات»، «علم تأویل»، «ظاهر و باطن»، «علم محکم و متشابه»، «علم ناسخ و منسوخ»، «علم اسباب نزول»، «زبان قرآن»، «امثال قرآن»، «ترجمه و تفسیر قرآن» و «جمع و تدوین قرآن» ارتباطی نزدیک و تنگاتنگ دارد؛ به طوری که شناخت نزول قرآن، مقدمه و کلید شناخت این مباحث است و بدون آن، ماهیت و طبیعت این علمها شناخته نمی شود. در این میان، مباحث علوم قرآنی، و از جمله دانش نزول قرآن با دو کاستی مهم روبه رو هستند؛ اول آن که قرآن مأخذ و منبع اصلی علوم قرآنی قرار نگرفته است؛ و اگر رجوعی به قرآن بوده از حدّ استشهاد فراتر نرفته است؛ دیگر اینکه این مباحث به دور از آموزه ها و تعالیم مکتب اهل بیت (علیهم السلام) که قرآن شناسان حقیقی هستند، تدوین شده اند. این نوشتار می کوشد با رویکردی قرآنی و با توجه به تعالیم مکتب اهل بیت(ع) بحث نزول قرآن را بررسی کند. خداوند سبحان در ارتباط با انتقال و رساندن قرآن از عرش الهی به پیامبراکرم(ص) واژگانی چند را برگزیده که عبارت اند از: ـ انزال، نزول، یا تنزیل: «إنّا انزلناه فی لیلة القدر»(قدر/1)، «تنزیل الکتاب من الله العزیز الحکیم»(احقاف/2) ـ وحی: «و کذلک أوحینا إلیک قرآناً عربیاً»(شوری/7) ـ ایتاء، اتیان: «و لقد آتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم»(حجر/87) ـ القاء: «وإانّک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم»(نحل/6) ـ تعلیم: «الرحمن. علّم القرآن»(رحمن/2ـ1)، «علّمه شدید القوی»(نجم/5) ـ اقراء، قراءت: «سنقرئک فلاتنسی» (اعلی/6)، « فإذا قرأناه فاتبع قرآنه»(قیامه/18) ـ تلاوت: «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحقّ»(جاثیه/6) ـ ترتیل: «و قال الذین کفروا لولانزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبّت به فؤادک و رتّلناه ترتیلاً»(فرقان/32) جدا از معانی لغوی و اصطلاحی این واژگان، همه آنها ترجمان همان رابطه ویژه و بی نظیر خداوند با بنده مکرّمش، حضرت محمد(ص) در ارتباط با رساندن قرآن به قلب مبارک آن حضرت است؛ که در این میان، واژه نزول و مشتقات آن بیش از سایر واژه ها به کار رفته و از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است.
زمان نزول
خداوند حکیم، زمان نزول دفعی و یکپارچه قرآن را شب قدر، که همان «لیله مبارکه» است، اعلام می کند؛ که این شب در ماه رمضان قرار دارد: «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» قدر/1 «إنّا أنزلناه فی لیلة مبارکة» دخان/3 «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن» بقره/185 در روایتی از امام باقر(ع) لیله مبارکه همان «لیلة القدر» دانسته شده است.1
نزول قرآن در شب قدر از دیدگاه عالمان
در چگونگی نزول قرآن و مراد از نزول آن در شب قدر، دیدگاه های گونه گونی از سوی عالمان و مفسّران ارائه شده است؛ از جمله: 1. برخی با استناد به آیاتی نظیر «و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزّلناه تنزیلاً»(اسراء/106) و اینکه آیات قرآن به تدریج و همگام با رویدادهای گوناگون در طول مدت رسالت پیامبر اکرم(ص) نازل می شد، نزول دفعی و کامل قرآن در شب قدر را نمی پذیرند و شب قدر را تنها زمان آغاز نزول تدریجی قرآن می دانند.2 2. گروهی بر این باورند که کلّ قرآن در شب قدر از عرش الهی بر آسمان دنیا (پایین ترین آسمانها) در جایگاهی به نام «بیت العزة» یا بر آسمان چهارم «بیت المعمور» نازل شد و از آنجا طی رسالت پیامبر اکرم(ص) منجماً (به تدریج) بر ایشان نازل می شده است.3 3. برخی گفته اند: قرآن در بیست یا بیست و سه شب قدر بر آسمان دنیا نازل شد؛ یعنی در شب قدر هر سال، آن اندازه از قرآن که نیاز آن سال بوده، یکجا نازل شده و سپس همان آیات به تدریج در طول سال، بر حسب مناسبتها و رویدادها، دوباره بر رسول اکرم(ص) نازل می شده است.4 4. سید قطب در مقام تفسیر «شهر رمضان الذی أُنزل فیه القرآن» توجیه دیگری آورده است مبنی بر اینکه یا به معنای شروع نزول از ماه رمضان می باشد، یا بیانگر این است که بیشتر آیات قرآن در ماه های رمضان نازل شده است.5 5. از ضحاک بن مزاحم و سفیان بن عیینه، از مفسران تابعی، نقل شده است که مقصود از «انزل فیه القرآن»، «انزل فی صومه القرآن» یا «أنزل فی فضله القرآن» می باشد؛ یعنی رمضان ماهی است که برای وجوب روزه در آن و در فضیلت و شأن آن، قرآن نازل شده است.6 6. ابوعبدالله زنجانی آورده است در آن شب، روح قرآن که همان مقاصد کلی قرآن است، بر قلب شریف رسول اکرم(ص) تجلی یافت.7 7. شیخ صدوق معتقد است در شب قدر، خداوند علیم، علم همه قرآن را به نبی اکرم(ص) اعطا کرد؛ و آن حضرت بر تمام آن عالم و آگاه شد؛ آن گاه به ایشان فرمود: «و لاتعجل بالقرآن من قبل أن یقضی إلیک وحیه» طه/114 پیش از آن که وحی قرآن بر تو پایان پذیرد به قرآن شتاب مکن. «لاتحرّک به لسانک لتعجل به… ثمّ إنّ علینا بیانه» قیامه/16 ـ 13 زبان خود را بدان مجنبان یا شتاب کنی… پس همانا بیان آن بر ماست. علامه مجلسی در توضیح کلام شیخ صدوق می افزاید: «هیچ استبعادی وجود ندارد که خداوند در آن شب، تمام قرآن را یکباره و یکپارچه بر رسول اکرم(ص) نازل کرده باشد تا ایشان بر آن آگاه و عالم شود و به ایشان دستور دهد که چیزی از این قرآن را برمردم قراءت و تلاوت نکند تا اینکه هر قسمتی از آن در وقت معینی که مناسب ابلاغ و تبلیغ آن است و در پی هر رویداد مربوط، دوباره آیه به آیه و سوره به سوره نازل شود؛ آن گاه پیامبر(ص) اجازه دارد آن را بر مردم قراءت و تلاوت کند».8 مرحوم مجلسی این نظر خود را جمع کننده میان آیات قرآن و روایات می داند.
قرآن در مرحله پیش از نزول
«تنزیل» یا «انزال» یا «نزول»، به هر حال گویای سرفصلی است که خواه ناخواه نشانگر یک مرحله پیش از نزول، ومرحله نزول و یک مرحله بعد از نزول می باشد؛ بنابر این می توان برای نزول قرآن این سه مرحله را در نظر گرفت. بررسی آیات آغازین سوره ها ـ که بیشتر آنها ناظر به چگونگی نزول قرآن و اوصاف آن نظر دارد ـ 9 نشان می دهد که قرآن پیش از نزول، نزد خداوند رحمان، در «امّ الکتاب» که همان «لوح محفوظ» و «کتاب مکنون» است،10 دارای اوصافی مانند: علی، مبین و حکیم بوده است: «تلک آیات الکتاب المبین» شعراء/2 «تلک آیات الکتاب و قرآن مبین» حجر/2 «تلک آیات القرآن و کتاب مبین» نمل/1 «یس. و القرآن الحکیم» یس/1ـ2 «تلک آیات الکتاب الحکیم» لقمان/1 «و إنّه فی امّ الکتاب لدینا لعلی حکیم» زخرف/4 «کتاب أحکمت آیاته…» هود/2 «ق. و القرآن المجید» ق/1 سپس در مرحله نزول ، این «قرآن حکیم» یا «کتاب مبین» تفصیل می یابد و حالات و اوصاف جدیدی به خود می گیرد که در این آیات آمده است: «الر. کتاب أحکمت آیاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر» هود/2 «کتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً» فصلت/3 «و قرآناً فرقناه…» اسراء/10 «بلسان عربی مبین» شعراء/105 بنابراین باید دید این «جعل»، «تفصیل»، «فرق» و دیگرسانی 11 به چه علت و حکمتی صورت پذیرفته است؟ قرآن، هدف از این تفصیل را «قراءت»، «تلاوت»، «ابلاغ»، «تعقل»، «تذکر»، «شفا و رحمت»، «تعلّم»، «اتّباع» و… می داند.12 حال، چرا قرآن حکیم پیش از تفصیل، قابل قراپدت و تلاوت نبوده است؟ علامه طباطبایی در این ارتباط، ذیل آیه 3 و 4 زخرف: «إنّا جعلناه قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون. و إنّه فی أمّ الکتاب لدینا لعلی حکیم»و آیات آغازین سوره یوسف و نیز آیه 185 سوره بقره آورده است: «ضمیر«ه» در «جعلناه» و «انزلناه قرآناً عربیاً» و «انّه فی امّ الکتاب» به کتاب مبین برمی گردد، که در امّ الکتاب یا لوح محفوظ یا کتاب مکنون قرار دارد و تعقل و دریافت نمی شود. «کتاب مبین» یا «قرآن مبین» در نزد خدا، «علی» است؛ یعنی بلند مرتبه و والا منزلت است به گونه ای که عقول، توان درک و دریافت آن را ندارند؛ و «حکیم» است؛ یعنی محکم و یکپارچه و حقیقتی به هم پیوسته و غیرمنفصل است، به گونه ای که به کلمات و جملات و آیات و سُوَر تبدیل و تفصیل نیافته است؛ یعنی اصلاً از جنس الفاظ و عبارات [بشری] نیست که بتواند قراءت و تلاوت شود تا در نتیجه، قابلیت دریافت و تعقل از سوی انسانها را داشته باشد. بنابراین، ما این «کتاب مبین» یا همان اصل تفصیل نایافته و حقیقت یکپارچه قرآن را در مرحله تنزیل یا نزول، به الفاظ و عبارات عربی [مبین] تبدیل کردیم؛ یعنی آن را «خواندنی» و «خوانا» کردیم تا قابل قراءت و تلاوت و تعقل و دریافت از سوی شما انسانها باشد. اگر این تبدیل و تفصیل در وحی[کتاب مبین، در مرحله نزول] در قالب الفاظ خوانده شده و خواندنی یا قرآن عربی مبین، از سوی خداوند حکیم انجام نمی شد، قوم تو ـ یعنی همه مردم ـ نمی توانستند آیات و اسرار آنها را دریافت و درک کنند؛در آن صورت، دریافت و درک آن ویژه تو می شد، چرا که وحی و تعلیم آن به تو اختصاص داشت. «کتاب مبین» اصل و مرجع و تأویل و ممثّل و حقیقت قرآن عربی مبین یا همان قرآن تفصیل یافته می باشد؛ که در شب قدر به صورت دفعی و یکپارچه بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شد، و مقصد اصلی کتاب مبین به ایشان آموخته شد؛ همچنان که در نزول تدریجی، تفصیل یافته آن به صورت قرآن عربی مبین که بر همان حقیقت قرآن «کتاب مبین» تکیه دارد، بر قلب مبارک آن حضرت نازل شد.»13
نزول قرآن با همه اوصاف پیش و پس از نزول
تدبّر در آیات یادشده نشان می دهد که خداوند قدیر در شب قدر، قرآن را با همه اوصاف پیش از نزول و همه اوصاف پس از نزول، بر قلب مبارک پیامبر اکرم(ص) نازل نمود؛ یعنی هم عین آن قرآن حکیم یا کتاب مبین را که در امّ الکتاب بود، کامل و یکپارچه بر قلب آن حضرت نازل کرد: «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن… و الفرقان» بقره/185 «نزّل علیک الکتاب بالحقّ… وأانزل الفرقان» آل عمران/3 ـ 4 «هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هنّ امّ الکتاب…» آل عمران/7 «فأوحی إلی عبده ما أوحی» نجم/10 که در میان عالمیان، از ازل تا ابد، فقط قلب مبارک خاتم پیامبران ظرفیت و توانایی پذیرش آن را داشت، 14 و هم تفصیل یافته و فرقان شده آن را به صورت قرآن عربی مبین، که قراءت و تلاوت و تعقل و دریافت آن در توان همه انسانها می باشد، کامل و تمام بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل کرد و خواند: «… وأخر متشابهات» آل عمران/7 «کتاباً متشابهاً مثانی» زمر/23 «تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده» فرقان/1 «و هذا لسان عربی مبین» نحل/103 «کتاب فصّلت آیاته قرآناً عربیاً» فصلت/3 «و کذلک أوحینا إلیک قرآناً عربیاً» شوری/7 «إنّا جعلناه قرآناً عربیاً» زخرف/3 «انّا أنزلناه قرآناً عربیاً»(یوسف/3)، تا رسول خدا(ص) آن قرآن تفصیل یافته و فرقان شده به آیات و سور را، به تدریج و با دستور و اذن خداوند حکیم به مردم ابلاغ کند؛ یعنی آنها را بر مردم قراءت و اقراء نماید: «و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزّلناه تنزیلاً». در روایات، این مسأله با تعابیر گوناگونی نقل شده است؛ چنان که از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که: «ألا و إنّی اوتیت القرآن و مثله معه.» امام علی(ع) نیز می فرماید: «هو [القرآن] کلام الله و تأویله لایشبه بکلام البشر.»15 همچنین از امام باقر(ع) نقل شده است که: «قد علّمه الله جمیع ما انزل علیه من التنزیل و التأویل.»16 و سرانجام در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که: «انّ إبلیس رنّ رنیناً لمّا بعث نبیه علی حین فترة من الرّسل و حین أنزلت امّ الکتاب.»17
تفصیل آیات و سور «کتاب مبین» به آیات و سور «قرآن عربی مبین» در شب قدر
برای روشن تر شدن مطلب یادشده باید در این نکته دقت کرد که این عمل «تفصیل» و «فرق» کتاب مبین به قرآن عربی مبین، در همان شب قدر و در همان مرحله نزول یا تنزیل یا تلقین و تعلیم وحی انجام گرفت؛ یعنی چنین نبوده است که نخست در شب قدر، کتاب مبین بدون هیچ گونه تفصیلی نازل شود، و سپس در طول مدت رسالت پیامبر اکرم(ص) کتاب مبین، تفصیل یافته و به صورت الفاظ و عبارات عربی مبین، نازل و اقرا شود. چنان که در آیه یک سوره هود می خوانیم: «الر. کتاب أحکمت آیاته ثمّ فصلّت من لدن حکیم خبیر» لفظ «ثمّ» در این آیه جانشین مرحله تفصیل آیات و سور کتاب مبین به صورت آیات و سور قرآن عربی مبین می باشد. هر چند علامه طباطبایی به نتیجه گیری بالا تصریح نکرده، اما ذیل این آیه تصریح می کند: «لفظ ثمّ نشان می دهد که آنچه پس از آن می آید، از نظر ترتیب کلام، متأخر است، ولی از نظر زمانی، متأخر نیست.»18 یعنی در همان وحی یا مرحله نزول یا تنزیل کتاب مبین، تفصیل نیز روی داد. به عبارتی دیگر، در دل وحی یا تنزیل، تفصیل و تعلیم و تلقین و اقراء و تلاوت نیز وجود دارد. همچنان که علامه طباطبایی به این نکته مهم و اصولی اشاره نموده است: «حقیقت وحی برای ما ناشناخته است؟ تنها برخی از آثار آن را که از آن جمله قرآن مجید می باشد و پاره ای از اوصاف آن را که از راه نبوت به ما رسیده دیده و شنیده ایم؛ به طور اجمال آنچه قرآن مجید در چگونگی وحی شدن خود توضیح می دهد این است که وحی این کتاب آسمانی با تکلیم و تلاوت و قراءت بوده «و ما کان لبشر أن یکلّمه الله إلاّ وحیاً» و خدای متعال با پیغمبر گرامی خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را دریافته است.»19 همچنین در روایتی از حضرت علی(ع) آمده است: «هو [القرآن] کلام الله، و تأویله لایشبه کلام البشر کما لیس شیء من خلقه یشبهه، کذلک لایشبه فعله تعالی من افعال البشر و لاتشبه کلام الله بکلام البشر فتهلک و تضلّ.» 20 شیخ طوسی نیز اراده خداوند بر تحقق چیزی را به عین تحقق یافته آن می داند، به طوری که حتی تأخیری به اندازه ی فاصله زمانی گفتن عبارت «کن فیکون» رخ نمی دهد. همچنین در آیه 106 سوره اسراء می خوانیم: «و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مکث و نزّلناه تنزیلاً» آمدن تعبیر «فرقناه» بعد از «قرآناً» نشان می دهد که منظور از «قرآناً» قبل از نزول می باشد؛ بنابراین همه اوصاف «حکیم»، «مبین»، «احکمت آیاته» و… را دارد. اکنون این قرآن از سوی خداوند فرق فرق می شود؛ یعنی به آیات و سور «قرآن عربی مبین» تفصیل می یابد تا رسول خدا(ص) آن را بر مردم به تدریج قراءت کند: «لتقرأه علی الناس علی مکث». طبرسی در مقام تفسیر این آیه به نقل از ابومسلم آورده است: «أی و أنزلنا علیک یا محمد قرآناً فصّلناه سوراً و آیات.» 21 حال این پرسش مطرح است که این عمل تفصیل و فرق شدن در چه زمانی انجام شد؟ قرآن می گوید: در «لیله مبارکه» که همان شب قدر است. در شبی که هر امر محکم و حکیمی، فرق و تفصیل می یابد: «فیها یفرق کلّ امر حکیم»، و از جمله امور محکم، قرآن حکیم است که در آن شب با نزولش، از مرحله اِحکام خارج شده و به صورت قرآن عربی مبین تفصیل یافت.22 علامه طباطبایی نیز در مقام تفسیر این آیه می نویسد: «این آیه معطوف بر آیه پیش است: «و بالحقّ أنزلناه و بالحق نزل»؛ یعنی «أنزلناه بالحق و فرقناه قرآناً»؛ و «فرقناه» را به «فصّلناه و نزّلناه آیة آیة و سورة سورة» معنی می کند.» 23 با توجه به معنای «بالحق» و «قرآناً» می توان دریافت که در شب قدر، کتاب مبین بالحق یعنی کامل و صحیح، بدون هیچ گونه عیب و کاستی نازل شد و به آیات و سوری خواندنی و خوانا و در عین حال روشن و واضح تفصیل یافت. از سوی دیگر، قرآن تصریح دارد که آن کتاب مبین با قرآن حکیم که در نزد خداوند عزیز حکیم «لدینا» در لوح محفوظ قرار دارد، آن هم مشتمل بر آیات و سور می باشد: «تلک آیات الکتاب المبین، تلک آیات القرآن و کتاب مبین؛ تلک آیات الکتاب و قرآن مبین؛ تلک آیات الکتاب الحکیم، کتاب أُحکمت آیاته ثمّ فصّلت؛ سورة أنزلناها و فرضناها و انزلنا فیها آیات بینات لعلّکم تذکّرون» درست است که «کتاب مبین» یا «کتاب حکیم» در مرحله پیش از نزول، در «امّ الکتاب»، وصف «علی» و «حکیم» را داشت؛ ولی باز هم دارای آیه و سوره است؛ آیات و سُوَرش، به گونه خودش، با همان سنخیت محکم بودنش از یکدیگر متمایز بودند؛ یعنی کتاب مبین، مجمل و خلاصه نبوده؛ بلکه چون از جنس کلام بشر نبود «لایشبه بکلام البشر» گوش و قلب انسانها توان دریافت و تعقل مستقیم آن را نداشتند. بنابراین، آیات و سور «کتاب مبین» تنزیل و تفصیل یافت و به صورت آیات و سُور «قرآن عربی مبین» درآمد تا متناسب با گوش و قلب و زبان تمام انسانها شود و در نتیجه قابلیت قراءت و دریافت از سوی انسانها را داشته باشد. بنابراین، آیات و سور قرآن عربی مبین، متناظر و متشابه و هم طراز آیات و سور «قرآن حکیم» در امّ الکتاب می باشند؛ و این دو تنها در وصف تفاوت دارند؛ آنجا وصف «حکیم و احکام» را داشت و اینجا وصف «تفصیل» را؛ و این تغییر حالت و وضعیت، همگی از سوی خداوند حکیم و با علم و آگاهی انجام گرفت: «فصّلناه علی علم» (اعراف/52) تا قرآن از طریق اقراء و قراءت تدریجی و پیوسته در قلب مخاطبان خود قرار گیرد. بدین گونه قراءت قرآن از سوی خداوند کریم در همان شب قدر و با تعلیم و اقراء همه قرآن بر قلب پیامبر اکرم(ص) بنیاد نهاده شد و خداوند به عنوان نخستین مقرء و معلّم قرآن، همه قرآن را لفظ به لفظ، آیه به آیه و سوره به سوره بر پیامبر به عنوان اولین فراگیرنده قرآن، نازل فرمود 24؛ و پیامبر اکرم(ص) در مقام فراگیری آن چنان قرآن و قراءت آن را فرا گرفت که هیچ گاه و به هیچ روی فراموش نکرد. «سنقرئک فلاتنسی». البته کیفیت آن حال و مقام، جز برای شخص رسول خدا(ص) مکشوف نخواهد افتاد25، چنان که امام خمینی(ره) در این باره می فرماید: «در ماه مبارک رمضان، در لیلة القدر، قرآن بر قلب رسول اکرم(ص) نازل شد؛ ولی، کیفیت وحی و نزول قرآن و کیفیت گرفتن قرآن از وحی الهی توسط رسول اکرم(ص) از اموری است که ابعاد و ماهیت آن الی الابد برای امثال ما انسانها در ابهام و سر بسته باقی خواهد ماند، و برای احدی غیر از خود رسول اکرم حقیقتش حاصل نشده است.» 26 به بیانی دیگر، در آن شب، خداوند رحمان تمام قرآن را که واحد و یگانه بود27، در قالب آیه و سوره با الفاظ و واژگانی معلوم و مسجل، و ساختاری معین و منظم و در عین حال، مستحکم و استوار، در اختیار رسول اکرم(ص) قرار داد؛ تا پیامبر اکرم(ص) از همان آغاز رسالت، از آگاهی و دید کلی نسبت به تمام فراز و نشیبهای دوران رسالتش برخوردار باشد و آیات و سور قرآن را که به تدریج و به مناسبت مصالح، رویدادها و مسائل دوران رسالت، دوباره برایشان اقرا و قراءت می شود: «فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه» بر مردم بخواند، و آن را با توجه به آن قرآن حکیم در امّ الکتاب، برای مردم تبیین نماید، و با برنامه ای مدوّن و منسجم، نظام آموزشی قرآن را روشمند و هدفمند در جهت بنیانگذاری قراءت و کتابت قرآن کریم و دست یابی به اهداف نزول، تعیین و تبیین و بنیان نهد.28 همچنان که مفضل بن عمر می گوید: «به مولایم امام صادق(ع) گفتم: این آیات را «شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن، إنّا أنزلناه فی لیلة القدر، إنّا کنّا منذرین، فیها یفرق کلّ أمر حکیم، أمراً من عندنا إنّا کنّا مرسلین، لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبّت به فؤادک» که شما بر من قراءت کردید، بیانگر تنزیل قرآن می باشد که خداوند در کتابش از آن یاد کرده است. حال، چگونه وحی در مدت 23 سال ظاهر شد؟ امام(ع) فرمود: «نعم یا مفضّل؛ أعطاه الله القرآن فی شهر رمضان و کان لایبلّغه إلاّ فی وقت استحقاق الخطاب و لایؤدّیه إلاّ فی وقت أمر و نهی، فهبط جبرئیل بالوحی، فبلّغ ما یؤمر به، و قوله: لاتحرّک به لسانک لتعجل به.»29 یعنی خداوند، همه قرآن را در ماه رمضان [در شب قدر] به پیامبر اکرم(ص) عطا کرد، ولی آن حضرت هیچ گاه و به هیچ روی بدون اذن وحی الهی، قرآن را بر کسی ابلاغ نکرد؛ بلکه منتظر آمدن جبرئیل و ابلاغ اذن الهی بود، تا آن مقدار از آیاتی را که مأمور به ابلاغ آن می شد به مردم ابلاغ کند؛ که این ابلاغ، همگام و هم زمان با رویدادها و مناسبتهایی بوده است که شایستگی خطاب و ابلاغ را داشته است. چنان که آیه «لاتحرّک به لسانک لتعجل به» به همین نظر دارد. با این حال، همواره این سئوال وجود داشته که چگونه ممکن است، بسیاری از آیات قرآن که مربوط به رویدادهایی است که در آینده رخ می دهد، در نزول دفعی قرآن و پیش از روی دادن آنها نازل شده باشد؟ در پاسخ می توان گفت: مجهول بودن رخدادهای آینده در مورد ما آدمیان در عالم طبیعت صادق است، ولی نسبت به خداوند عالم به همه امور هستی و مدبّر آن، مقایسه زمان گذشته و آینده بی معنی است؛ و به بیانی دیگر، تمام آنچه که قرار است اتفاق بیفتد در علم خدا گذشته است؛ چنان که می فرماید: «و عنده مفاتح الغیب لایعلمها إلا هو و یعلم ما فی البرّ و البحر و ما تسقط من ورقة إلاّ یعلمها و لاحبّة فی ظلمات الأرض و لارطب و لایابس إلاّ فی کتاب مبین» انعام/54 و در آیه دیگر می فرماید: «هو الذی لااله إلاٌ هو عالم الغیب و الشهادة» ص/22 همچنین در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که خداوند تعالی هزار سال پیش از آفرینش آسمانها و زمین برخی از سوره ها را خوانده و فرشتگان شنیده اند. 30
پی نوشت ها:
________________________________________
1. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الصافی فی تفسیر القرآن، تهران، اسلامیه، 1362، 1/41؛ برای مطالعه زمان و مکان نزول دفعی و یکپارچه قرآن و حالات پیامبراکرم(ص) در هنگام مشاهده نزول با شکوه قرآن و دریافت عالمانه آن، ر.ک: سوره قدر؛ سوره تین، آیات 1 تا 3، سوره نجم آیات 1 تا 18؛ سوره طور آیات 1 تا 4؛ سوره دخان آیات 3و 4؛ سوره شوری آیه 5؛ سوره اسراء آیه 1؛ سوره انفال آیه 41؛ سوره بقره آیه 185. 2. ر.ک: معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، انتشارات التمهید، 1378، 65. 3. ر.ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به کوشش مصطفی دیب البغاء، دمشق ـ بیروت، دار ابن کثیر، 1996م، 1/129 و 130. 4. همان، 1/ 131. 5. سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، 1/171. 6. سیوطی، جلال الدین، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالمعرفة، 1/190. 7. زنجانی، تاریخ القرآن، 38 ـ 39. 8. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 18/ 254ـ250. 9. ر.ک: لسانی فشارکی، محمدعلی، علم محکم و متشابه (جزوه درسی علوم قرآنی)، تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1376ش. 10. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیة، 2/15. 11. علامه طباطبایی درمعنای تفصیل آورده است: «التفصیل یقابل الاحکام، و المراد بتفصیل آیات القرآن تمییز أبعاضه بعضها من بعض بانزاله إلی مرتبة البیان، بحیث یتمکّن السامع العارف بأسالیب البیان من فهم معانیه و تعقّل مقاصده.» (المیزان، 17/ 381) فَرق را نیز به جدا کردن چیزی از چیز دیگر، به طوری که از یکدیگر متمایز شوند، معنی کرده اند. (همان، 18/138) 12. ر.ک: اسراء/82 و 106، عنکبوت/51، جمعه/2، ابراهیم/52، مائده/67، زخرف/3، طه/3، دخان/58، آل عمران/164، بقره/129، انعام/155. 13. طباطبایی، المیزان، 2/13ـ16؛ 11/ 80؛ 18/86 ـ 87و 138 ـ 139. 14. چنان که در روایتی از امام هادی(ع) آمده است: «… ینظر [محمد(ص)]… الی انواع عجائب رحمته و بدائع حکمته، و ینظر الی أکناف السماء و أقطار الارض… فیعتبر بتلک الآثار، و یتذکر بتلک الآیات، و یعبد الله حقّ عبادته، فلمّا استکمل اربعین سنة و نظر الله عزوجل الی قلبه فوجده أفضل القلوب و أجلّها و أطوعها و أخشعها و أخضعها، أذن لأبواب السماء ففتحت و محمد ینظر الیها[؟] و أذن للملائکة فنزلوا و محمد ینظر الیهم، و أمر بالرحمة فأنزلت علیه من لدن ساق العرش الی رأس محمد و غرّته… فأراد الله عزّوجلّ أن یشرح صدره و یشجّع قلبه، فأنطق الله الجبال و الصخور و المدر، و کلّما وصل الی شیء منها ناداه «السلام علیک یا رسول الله» ابشر فإنّ الله عزّوجلّ قد فضّلک و جمّلک و زینک و أکرمک فوق الخلائق أجمعین من الأولین و الآخرین» (مجلسی، بحارالانوار، 18/205ـ206). 15. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، 92/107. 16. عیاشی، التفسیر، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1/164. 17. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، 18/179؛ رَنّ  ناله زد، فغان کرد، فریاد کشید. 18. طباطبایی، المیزان،10/142. 19. طباطبایی، قرآن در اسلام، تهران، دفترانتشارات اسلامی، 1373ش،100ـ101؛ همو، المیزان،10/4. 20. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، 92/107. 21. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران: ناصرخسرو، 1374ش، 5/ 687. 22. طباطبایی، المیزان، 18/138ـ140. 23. همان، 13/120. 24. چنان که راوی از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که فرمود: «ما نزل علی القرآن إلاّ آیة آیة و حرفاً حرفاً.» (حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیة، انسان العیون فی سیرة الامین المأمون، بیروت، المکتبة الاسلامیة، 1/260.) 25. لسانی فشارکی،محمدعلی، مقاله «اعلی»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد نهم. 26. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قرآن، کتاب هدایت، از دیدگاه امام خمینی(ره)، 1377ش، 77 ، 81و 89. 27. اشاره به حدیث امام صادق(ع) است که فرمود: «نزل[القرآن] علی حرف واحد من عند الواحد»؛ (کلینی، اصول کافی، 2/360). 28. بنابراین می توان گفت که مهم ترین و اساسی ترین هدف و حکمت تنزیل و ابلاغ تدریجی قرآن در طول رسالت پیامبر اکرم(ص)، اقراء و قراءت تدریجی و پیوسته آیات قرآن، و فراهم آوردن زمینه های تعلیم و تعلم آسان و روان، و ترویج و تثبیت قراءت قرآن در جهت بنیانگذاری تدریجی قراءت آن توسط پیامبراکرم(ص) در میان مردم که مقصد نهایی نزول قرآن هستند، می باشد؛ زیرا: اولاً، همه اهداف و حکمتهای نزول جز با اقراء و قراءت تدریجی آیات از سوی پیامبر اکرم(ص) و فراگرفتن تدریجی و قراءت پیوسته آیات قرآن توسط مردم، تحقق نمی یابند؛ ثانیاً، به جز شخص رسول خدا(ص)، هیچ انسان دیگری نمی تواند همه قرآن را به یکباره و یکپارچه فرا گیرد؛ ثالثاً، از آنجا که قرآن از آن همه انسانها در همه زمانها و مکانها با همه تنوّع و گوناگونی زبانها، لهجه ها، نژادها، فرهنگها و سلیقه ها می باشد، پیامبر اکرم(ص) بتواند ضمن بنیانگذاری تدریجی قراءت قرآن، ماهیت قرآن را تبیین نموده، نظام احسن آموزشی ـ ترویجی آن را همراه با تعیین و تبیین اصول و اسلوب آموزش و عینیت بخشیدن به روشها و شیوه های عملی آن، پی ریزی، ترویج و تثبیت نماید. (برای مطالعه این نظام آموزشی، ر.ک: محمدعلی لسانی فشارکی و دیگران، طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن موجود در مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، 1379 ؛ محسن رجبی، بررسی بنیانگذاری قراءت و کتابت قرآن کریم توسط پیامبر اکرم(ص)، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم قرآن وحدیث، دانشگاه امام صادق(ع) 1381. 29. علوم القرآن عند المفسرین، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی، 1416ق،1/241. بدین ترتیب شناخت ما از دانشهایی چون «ناسخ و منسوخ»، «محکم و متشابه»، «اسباب نزول»، «زبان قرآن» و «امثال قرآن»، شناختی اصولی وکامل نیست بنابراین، خواننده گرامی نیز، تاکنون به این نتیجه رسیده است که تمامی روایات و گزارشهایی که به نوعی بیانگر این مطلبند که پیامبراکرم(ص) در هنگام بعثت، دچار شک و تردید و ترس و وحشت شده، و در هنگام دریافت وحی الهی، از ترس فراموشی آنها را تندتند تکرار می کرده است و خداوند با آیه «لاتحرّک به لسانک لتعجل به» ایشان را از این عمل نهی و منع کرد، همگی ساقط اند، و به نظر می رسد که این گونه روایات و گزارشها در جهت تخریب شخصیت و نبوت خاتم پیامبران ساخته و پرداخته شده است. 30. فیض کاشانی، المحجّة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، به کوشش علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، 2/210.
 

تبلیغات