زن در نگاه وحى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مباحث مربوط به (زن) از یک سو, حجم قابل توجهى از مباحث فکرى و پرسشها و پاسخهاى دینى را به خود اختصاص داده و از سوى دیگر در عصر حاضر از زوایاى مختلف مورد نقد و بررسى و اظهار نظرهاى جدى قرار گرفته است و این همه مى طلبید که (پژوهشهاى قرآنى) تا آنجا که مجال دارد به موضوع زن از نگاه آیات بپردازد و گفت وگو و پژوهش را ناتمام نگذارد. بر این اساس در این شماره نیز همانند شماره پیشین, بخش موضوعى فصلنامه را به موضوع زن در قرآن اختصاص داده ایم, که در استمرار آن نگاه, پیگیر مباحثى است که همچنان طرح آنها سودمند مى نماید, و البته اذعان داریم که مباحث اعتقادى ـ دینى ـ اجتماعى مربوط به (زن) بسى گسترده تر و سخن خیزتر از اینهاست. اکنون در آغاز این نگاه دوباره, به فراخور این مجال, آستانه سخن را با چشم اندازى دیگر مى گشاییم.
(زن) از منظر آفریدگار
شاید تعبیر (منظر) درباره خداوند, تعبیرى دقیق نباشد, ولى در تنگناى الفاظ بشرى و در گفت وگوى انسانى, مى تواند مُجاز باشد و ما را در رساندن مقصود یارى دهد. (زن) مانند (مرد) و یا هر موجود دیگرى که حق حیات و وجود یافته است ـ در نظر دین ـ قبل از هر چیز و پس از هر چیز, آفریده خدا است; آفریده اى که خداوند, به عنوان خالق و آفریننده و پدید آورنده, بدان مباهات کرده و از منابع دینى چنین بر مى آید که در شرایطى خاص, خداوند به وجود بندگانش افتخار مى کند! فهم ژرفاى آن مباهات و این افتخار, چه بسا با مفاهیم و الفاظ و تجربه هاى بشرى چندان میسّر نباشد, امّا بى آن که قصد سفر به ژرفاى این مفاهیم را داشته باشیم, حتى دلالت ظاهرى این آیات و روایات, مى تواند ما را یارى دهد. اگر خداوند ـ به خاطر آفرینش انسان ـ به خود تبریک مى گوید و آن را در تاریخ فرهنگ دیانت, براى همیشه به ثبت مى رساند که (فتبارک الله أحسن الخالقین)(مؤمنون/14) هرچند سیاق آیه در زمینه آفرینش تدریجى و متقابل انسان است, اما تبریک و مباهات الهى نسبت به آفرینش خود عام و فراگیر است, چرا که نتیجه اعتقاد به علم و حکمت و قدرت بى پایان خداوند, این است که بگوییم همه آفریده هاى او ـ از ریزترین تا عظیم ترین آنها ـ از آفرینش بهینه برخوردارند. همه جوشیده از چشمه فیّاض لطف و رحمت او هستند و جز به خیر و خوبى آفریده نشده اند. (الذى أحسن کلّ شىء خلقه) سجده/7 آن که نیکو گردانید هرچه را که آفرید. و البته این موضوع در خصوص انسان ـ به دلیل ادراک و فهم او ـ بیشتر مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. (لقد خلقنا الانسان فى أحسن تقویم) تین/4 هرآینه انسان را در بهترین ساختار آفریدیم. دراین آیات که سخن از بهترین آفرینش به میان آمده, موضوع سخن, (انسان) است نه (آدم) و نه (جنس مذکر). فشرده سخن این که خداوند, به عنوان آفریننده و پدید آورنده دانا, حکیم و توانا, اساساً به حکم عقل نمى تواند پست, حقیر و ضعیف بیافریند, بلکه درمرحله آفرینش (قویم) و استوار, محکم و بهینه مى آفریند و اگر در مواردى سخن از (ضعف) آنان به میان مى آورد در مقام کاستن از انتظارها و تکالیف آنهاست و نه درصدد تحقیر و کوچک شمردن آنان! (یرید الله أن یخفّف عنکم و خلق الإنسان ضعیفاً) نساء/28 خداوند مى خواهد که بر شما آسان گیرد, و انسان ناتوان آفریده شده است. شاید بتوان محبت پروردگار به آفریدگان را با تشبیه عشق ورزى مادر نسبت به فرزندان فهم کرد که آنان را در هر حال ـ چه سیاه و چه سفید, چه زیبا و چه زشت ـ دوست دارد. پنهان نیست که این شیفتگى و محبت زلال و خالص, خود نَمى از یم آن محبت بى کران و حبّ ازلى است که در سازمان هستى به تناسب ظرفیتها و نیازها به ودیعت نهاده شده است. بیگانگان براى فرزند این مادر, ده ها و صدها عیب بر مى شمارند, برخى او را دوست و گروهى او را دشمن مى دارند. بعضى او را جذّاب و یکسره خیر, و دسته اى او را مایه نفرت و شرّ محض مى شمارند, ولى اینها همه از نگاه بى مهر یا خودخواه بیگانگان است. فرزند براى مادر زیبا و دوست داشتنى است. و مخلوق براى خالق, محبوب و عزیز است. این لحن و بیان قرآن را بنگرید: (فارجع البصر هل ترى من فطور) ملک/3 پس نگاهى دوباره افکن. آیا کاستى و فروافتادگى مى بینى؟ این بجاست که اهل کلام از این دست آیه ها در مباحث توحیدى و اعتقادى بهره مى جویند, اما در وراى این بیان استدلالى, مباهات آفریننده به آفریده هاى خود, جلوه گر است. بـا این نگاه, زن همـانند مرد, نزد خداوند موجودى بایسته, کامل, و آفریده اى بهینه و محبوب است. و اگر گروهى نامهربـانـانه بـه وى نگریسته اند, مرد را اصل و زن را فرع و طفیلى معرفى کرده اند, و یا خودخواهانه به نقد و تحلیل برنامه ریزى تکوینى آفرینش و سازماندهى اجتماعى دین پرداخته و خویش را مهربان تر از خداوند شمرده اند و به منظور جبران کمبودهاى خیالى و تدارک ضعفهاى پندارى و مقابله با موقعیتهاى گذشته زنان در تاریخ, زن محورى را شعار قرار داده و به نگرشهاى افراطى ـ فمینیستى کشیده شده اند, همه و همه نگاه هایى از بیرون و تحلیلهایى بیگانه با روح خداشناسى بوده است.
تفاوت یا تبعیض
تفکیک میان تفاوت و تبعیض, شیوه اى دیرپا در بیان عدل الهى در آفرینش است. انکار نمى توان کرد که در مظاهر هستى و از جمله وجود و زندگى انسان و… تفاوتهایى مشهود, طبیعى و جبرى وجود دارد; چه اینکه ضرورت نظام جهان و عالم ماده, تنوع, تکثر, تفاوت, تقدم و تأخر است و برگرفتن این ویژگى ها از نظام طبیعت و عالم ماده, به نفى آن مى انجامد. ولى همواره تأکید شده است که این تقدم و تأخرهاى طبیعى و این تفاوتهاى صورى, هرگز نشانگر منزلت و محبوبیت و تعیین کننده میزان آن نزد خداوند نیست, بلکه منزلتها و محبوبیتهاى اکتسابى, همواره در پرتو انتخابهاى آگاهانه و اختیارى انسان صورت مى گیرد. وجود این تفاوتهاى طبیعى هرچند ناگزیر به بخشى از توانمندى ها و امتیازهاى ظاهرى کشیده مى شود, اما خداوند از دو طریق به تعدیل این تفاوتها و برقرار ساختن عدالت پرداخته است: 1. عوامل تکوینى مانند محبتها, جاذبه ها و الفتها. 2. عوامل تشریعى, مانند احکامى که انسانها را به عدل و انصاف و مهرورزى و پرهیز از ستم فراخوانده است. نگرشهاى افراطى فمینیستى عصر حاضر, زاییده عملکرد تفریطى و فزون طلبانه و خودخواهانه گروه هـا و فرهنگهـاى اجتماعى گذشته است که متأسفـانه برخى از این برداشتهـاى نـاهنجـار و تبعیض طلبانه به ادیـان آسمانى نسبت داده شده است! آنچه زمینه این سوء تفاهم را پدید آورده, عوامل مختلفى است که برخى از آنها را چنین مى توان یاد کرد: الف. برداشتهاى ناقص از کلام وحى و برخورد گزینشى با آیات الهى. ب. درآمیختن تمایلات شخصى و منافع و گرایشهاى فرهنگى ـ اقلیمى با آموزه هاى دینى و تفسیر دین به نفع فهم و تمایل خود. معمولاً مردانى که در شرایط سخت اقلیمى و آب و هوایى زندگى مى کنند و معیشت را به دشوارى مى گذرانند, به طور طبیعى خویى درشت پیدا مى کنند و این طبیعت را در فهم و تحلیل رخدادها و تنظیم روابط اجتماعى و خانوادگى به کار مى گیرند و در فهم و پذیرش آیات وحى, چه بسا تمایل بیشترى به جنبه هاى بازدارندگى آموزه هاى دینى پیدا کنند و ابعاد ملاطفت جویانه و نرمش گرایانه را نادیده انگارند. چه اینکه در نقطه مقابل, کسانى که از رفاه بیش از معمول برخوردارند و زندگى را با کمترین دشوارى و دغدغه تجربه مى کنند نیز از واقع گرایى به دور مى مانند و از درک تنگناها و ضرورتها باز مانده صلابت و استوارى و پایمردى را به بهانه نرمش و نرمخویى, یکسره فرو مى نهند! و چه بسا در مطالعه آیات قرآن, به گزینش دیگر دست مى زنند و به توجیه آیات جهاد و مانند آن مى پردازند. افراط و تفریط در فهم, تحلیل و عمل, بیشترین لغزشهاى آدمى را در طول زندگى رقم زده است. نزول تدریجى آیات, ناظر بودن بسیارى از آیه ها به شأن نزول ها و نیازهاى تدریجى امت اسلامى در هر مقطع زمانى و مکانى, پراکندگى ابعاد و جوانب مختلف یک حکم در آیات مختلف, از جمله عواملى هستند که فهم کامل بینشها و نگرشهاى دینى و وحیانى را نیازمند پژوهش همه جانبه و گسترده و قانونمند ساخته اند و کسانى که ازاین جامع نگرى و اصول مندى سربـاز زنند, خواه نـاخواه گرفتـار گزینش و تقطیع آیات و کج فهمى پیامهاى دینى مى شوند. نمونه این برخوردهاى گزینشى و ناقص در مباحث کلامى و اعتقادى فراوان است, چنان که در زمینه جبر, اشاعره به آیاتى تمسّک جسته اند که حکایت از حاکمیت مشیت مطلق خداوند دارد و در زمینه تفویض, معتزله به آیاتى روى آورده اند که مى توانست ظاهراً مستند آنان باشد. در حالى که مکتب اهل بیت(ع) با نگاهى جامع به دستاوردهاى عینى و واقع گرا اشاره داشته اند که: (لاجبر و لاتفویض, بل أمر بین الأمرین). برداشتهاى گزینشى و تک بعدى, محدود به قلمروهاى اعتقادى و کلامى نبوده است, بلکه مقوله (زن) و موقعیت اجتماعى و انسانى او نیز دستخوش چنین گزینشهایى بوده است. اگر خداوند به تناسب کارکرد و وظایفى که میان زنان و مردان در زندگى اجتماعى تقسیم کرده است, آفرینش زن را ظریف تر و ساختار بدنى و مقاومت روانى مردان را معمولاً مقاوم تر قرار داده و اگر در تنظیم روابط خانوادگى نوعى مدیریت را به مردان وا نهاده است, این همه سخن و ملاک همه احکام نبوده و نیست, بلکه خداوند, هم در نظام تکوینى و هم در نظام تشریع, اصولى بس بنیادى تر ازاین تفاوتها براى گرایش دادن زندگى بشر به سوى تعادل و عدل ورزى قرار داده است که اگر آن اصول نادیده گرفته شود, هیچ تدبیر جدى براى برقرار ساختن عدالت و پیشگیرى از خشونتها و فزون طلبى ها نمى توان اندیشید. اصول تکوینى خداوند در زندگى انسان که بشر را به عدل و درستى و محبت و عقلانیت و ملاطفت و انصاف فرا مى خواند, فطرت و سرشت آدمى است که انسان, اهل انس و الفت و ادراک و محبت و معرفت آفریده شده است: (و نفس و ما سوّاها. فألهمها فجورها و تقویها) شمس/7 سوگند به جان و آن که او را اعتدال بخشید. پس گناهکارى و پرهیزکارى بدو الهام کرد. (فلاأقسم بالنفس اللوّامة) قیامه/2 سوگند به نفس ملامت گر. اصول تشریعى خداوند, در آیات بسیارى از قرآن به مناسبتهاى مختلف یاد شده است که در آنها هر گونه ظلم نسبت به انسانها از سـاحت قدس الهى دور شمرده شده است: (و ما الله یریدُ ظلماً للعباد) غافر/31 و خدا هیچ ظلمى براى بندگان نمى خواهد. (لاتَظلمون و لاتُظلمون) بقره/279 نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم مى کنند. (إنّ الله لایظلم مثقال ذرّة) نساء/40 همانا خداوند به اندازه ذره اى ستم روا نمى دارد. (إنّ الله لایظلم الناس شیئاً و لکن الناس أنفسهم یظلمون) یونس/44 خدا به مردم هیچ ستمى نمى کند, اما این مردم هستند که بر خود ستم مى کنند. این آیات و ده ها آیه دیگر نشان دهنده آن است که خداوند خود از هرگونه ظلمى مبّرا است و از انسانها مى خواهد که ظلم را زشت شمرده ستم نکنند و ظلم نپذیرند. این از امتیازات اندیشه دینى امامیه است که عدل الهى را دومین اصل از اصول اعتقادى خود دانسته و از میان همه صفات الهى پس از اقرار به یگانگى خداوند, این صفت را محورى ترین و ریشه اى ترین صفات خداوند شمرده و بر آن تأکید ورزیده است. اکنون, چگونه مى توان عدل الهى را در نظام تکوین و احکام و قوانین شریعت معتقد بود و پذیرفت, ولى در عمل نسبت به زنان و احکام آنان و حقوق ایشان درجامعه دینى بى تفاوت بود و هرگونه برداشت و تحلیل از آیات و روایات را بدون سنجش با ملاک عدل و رحمت الهى و اسلامى, پذیرفت و مسلّم شمرد. اعتقاد به اصل عدالت و رحمت الهى همواره اقتضا داشته است که اگر اهل دیانت و تقوا بر حجاب و عفاف و پاکدامنى زنان تأکید داشته و به پاسدارى از حریم خانواده همت ورزیده اند, بر رعایت عدل و ا نصاف نسبت به زنان و کودکان و رعایت حقوق انسانى و اجتماعى آنان نیز اصرار ورزند و جـا داشت که پیش از ملل غرب بـه تـأسیس سـازمـانهاى حمایت از حقوق زنان و کودکان اقدام کرده زمینه هرگونه زورگویى و استثمار و تحقیر و استضعاف را درجوامع اسلامى نسبت به زنان و کودکان ازمیان برچینند. معناى این سخن, آن نیست که آنچه در غرب با عنوان حمایت از حقوق زنان وکودکان شکل گرفته است, یکسره انسانى و مورد پذیرش اسلام و مطابق مصالح خانواده و حتى خود زنان است, بلکه آنچه ایشان تدبیر کرده اند, بر اساس فهم و نیاز و فرهنگ خود آنان بوده است, ولى سزاوار بود که پیروان پیامبر رحمت که منش و روش او سراسر حکایت از لطف و توجه نسبت به انسانها ـ بویژه کسانى که در معرض ستم قرار داشته اند ـ دارد, برابر معیارهاى دینى و قرآنى به احیاى حقوق همه انسانها, از جمله زنان و کودکان اهمیت داده و سازمانهاى اجتماعى را در آن جهت پى ریزى و تقویت نمایند.
(زن) از منظر آفریدگار
شاید تعبیر (منظر) درباره خداوند, تعبیرى دقیق نباشد, ولى در تنگناى الفاظ بشرى و در گفت وگوى انسانى, مى تواند مُجاز باشد و ما را در رساندن مقصود یارى دهد. (زن) مانند (مرد) و یا هر موجود دیگرى که حق حیات و وجود یافته است ـ در نظر دین ـ قبل از هر چیز و پس از هر چیز, آفریده خدا است; آفریده اى که خداوند, به عنوان خالق و آفریننده و پدید آورنده, بدان مباهات کرده و از منابع دینى چنین بر مى آید که در شرایطى خاص, خداوند به وجود بندگانش افتخار مى کند! فهم ژرفاى آن مباهات و این افتخار, چه بسا با مفاهیم و الفاظ و تجربه هاى بشرى چندان میسّر نباشد, امّا بى آن که قصد سفر به ژرفاى این مفاهیم را داشته باشیم, حتى دلالت ظاهرى این آیات و روایات, مى تواند ما را یارى دهد. اگر خداوند ـ به خاطر آفرینش انسان ـ به خود تبریک مى گوید و آن را در تاریخ فرهنگ دیانت, براى همیشه به ثبت مى رساند که (فتبارک الله أحسن الخالقین)(مؤمنون/14) هرچند سیاق آیه در زمینه آفرینش تدریجى و متقابل انسان است, اما تبریک و مباهات الهى نسبت به آفرینش خود عام و فراگیر است, چرا که نتیجه اعتقاد به علم و حکمت و قدرت بى پایان خداوند, این است که بگوییم همه آفریده هاى او ـ از ریزترین تا عظیم ترین آنها ـ از آفرینش بهینه برخوردارند. همه جوشیده از چشمه فیّاض لطف و رحمت او هستند و جز به خیر و خوبى آفریده نشده اند. (الذى أحسن کلّ شىء خلقه) سجده/7 آن که نیکو گردانید هرچه را که آفرید. و البته این موضوع در خصوص انسان ـ به دلیل ادراک و فهم او ـ بیشتر مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. (لقد خلقنا الانسان فى أحسن تقویم) تین/4 هرآینه انسان را در بهترین ساختار آفریدیم. دراین آیات که سخن از بهترین آفرینش به میان آمده, موضوع سخن, (انسان) است نه (آدم) و نه (جنس مذکر). فشرده سخن این که خداوند, به عنوان آفریننده و پدید آورنده دانا, حکیم و توانا, اساساً به حکم عقل نمى تواند پست, حقیر و ضعیف بیافریند, بلکه درمرحله آفرینش (قویم) و استوار, محکم و بهینه مى آفریند و اگر در مواردى سخن از (ضعف) آنان به میان مى آورد در مقام کاستن از انتظارها و تکالیف آنهاست و نه درصدد تحقیر و کوچک شمردن آنان! (یرید الله أن یخفّف عنکم و خلق الإنسان ضعیفاً) نساء/28 خداوند مى خواهد که بر شما آسان گیرد, و انسان ناتوان آفریده شده است. شاید بتوان محبت پروردگار به آفریدگان را با تشبیه عشق ورزى مادر نسبت به فرزندان فهم کرد که آنان را در هر حال ـ چه سیاه و چه سفید, چه زیبا و چه زشت ـ دوست دارد. پنهان نیست که این شیفتگى و محبت زلال و خالص, خود نَمى از یم آن محبت بى کران و حبّ ازلى است که در سازمان هستى به تناسب ظرفیتها و نیازها به ودیعت نهاده شده است. بیگانگان براى فرزند این مادر, ده ها و صدها عیب بر مى شمارند, برخى او را دوست و گروهى او را دشمن مى دارند. بعضى او را جذّاب و یکسره خیر, و دسته اى او را مایه نفرت و شرّ محض مى شمارند, ولى اینها همه از نگاه بى مهر یا خودخواه بیگانگان است. فرزند براى مادر زیبا و دوست داشتنى است. و مخلوق براى خالق, محبوب و عزیز است. این لحن و بیان قرآن را بنگرید: (فارجع البصر هل ترى من فطور) ملک/3 پس نگاهى دوباره افکن. آیا کاستى و فروافتادگى مى بینى؟ این بجاست که اهل کلام از این دست آیه ها در مباحث توحیدى و اعتقادى بهره مى جویند, اما در وراى این بیان استدلالى, مباهات آفریننده به آفریده هاى خود, جلوه گر است. بـا این نگاه, زن همـانند مرد, نزد خداوند موجودى بایسته, کامل, و آفریده اى بهینه و محبوب است. و اگر گروهى نامهربـانـانه بـه وى نگریسته اند, مرد را اصل و زن را فرع و طفیلى معرفى کرده اند, و یا خودخواهانه به نقد و تحلیل برنامه ریزى تکوینى آفرینش و سازماندهى اجتماعى دین پرداخته و خویش را مهربان تر از خداوند شمرده اند و به منظور جبران کمبودهاى خیالى و تدارک ضعفهاى پندارى و مقابله با موقعیتهاى گذشته زنان در تاریخ, زن محورى را شعار قرار داده و به نگرشهاى افراطى ـ فمینیستى کشیده شده اند, همه و همه نگاه هایى از بیرون و تحلیلهایى بیگانه با روح خداشناسى بوده است.
تفاوت یا تبعیض
تفکیک میان تفاوت و تبعیض, شیوه اى دیرپا در بیان عدل الهى در آفرینش است. انکار نمى توان کرد که در مظاهر هستى و از جمله وجود و زندگى انسان و… تفاوتهایى مشهود, طبیعى و جبرى وجود دارد; چه اینکه ضرورت نظام جهان و عالم ماده, تنوع, تکثر, تفاوت, تقدم و تأخر است و برگرفتن این ویژگى ها از نظام طبیعت و عالم ماده, به نفى آن مى انجامد. ولى همواره تأکید شده است که این تقدم و تأخرهاى طبیعى و این تفاوتهاى صورى, هرگز نشانگر منزلت و محبوبیت و تعیین کننده میزان آن نزد خداوند نیست, بلکه منزلتها و محبوبیتهاى اکتسابى, همواره در پرتو انتخابهاى آگاهانه و اختیارى انسان صورت مى گیرد. وجود این تفاوتهاى طبیعى هرچند ناگزیر به بخشى از توانمندى ها و امتیازهاى ظاهرى کشیده مى شود, اما خداوند از دو طریق به تعدیل این تفاوتها و برقرار ساختن عدالت پرداخته است: 1. عوامل تکوینى مانند محبتها, جاذبه ها و الفتها. 2. عوامل تشریعى, مانند احکامى که انسانها را به عدل و انصاف و مهرورزى و پرهیز از ستم فراخوانده است. نگرشهاى افراطى فمینیستى عصر حاضر, زاییده عملکرد تفریطى و فزون طلبانه و خودخواهانه گروه هـا و فرهنگهـاى اجتماعى گذشته است که متأسفـانه برخى از این برداشتهـاى نـاهنجـار و تبعیض طلبانه به ادیـان آسمانى نسبت داده شده است! آنچه زمینه این سوء تفاهم را پدید آورده, عوامل مختلفى است که برخى از آنها را چنین مى توان یاد کرد: الف. برداشتهاى ناقص از کلام وحى و برخورد گزینشى با آیات الهى. ب. درآمیختن تمایلات شخصى و منافع و گرایشهاى فرهنگى ـ اقلیمى با آموزه هاى دینى و تفسیر دین به نفع فهم و تمایل خود. معمولاً مردانى که در شرایط سخت اقلیمى و آب و هوایى زندگى مى کنند و معیشت را به دشوارى مى گذرانند, به طور طبیعى خویى درشت پیدا مى کنند و این طبیعت را در فهم و تحلیل رخدادها و تنظیم روابط اجتماعى و خانوادگى به کار مى گیرند و در فهم و پذیرش آیات وحى, چه بسا تمایل بیشترى به جنبه هاى بازدارندگى آموزه هاى دینى پیدا کنند و ابعاد ملاطفت جویانه و نرمش گرایانه را نادیده انگارند. چه اینکه در نقطه مقابل, کسانى که از رفاه بیش از معمول برخوردارند و زندگى را با کمترین دشوارى و دغدغه تجربه مى کنند نیز از واقع گرایى به دور مى مانند و از درک تنگناها و ضرورتها باز مانده صلابت و استوارى و پایمردى را به بهانه نرمش و نرمخویى, یکسره فرو مى نهند! و چه بسا در مطالعه آیات قرآن, به گزینش دیگر دست مى زنند و به توجیه آیات جهاد و مانند آن مى پردازند. افراط و تفریط در فهم, تحلیل و عمل, بیشترین لغزشهاى آدمى را در طول زندگى رقم زده است. نزول تدریجى آیات, ناظر بودن بسیارى از آیه ها به شأن نزول ها و نیازهاى تدریجى امت اسلامى در هر مقطع زمانى و مکانى, پراکندگى ابعاد و جوانب مختلف یک حکم در آیات مختلف, از جمله عواملى هستند که فهم کامل بینشها و نگرشهاى دینى و وحیانى را نیازمند پژوهش همه جانبه و گسترده و قانونمند ساخته اند و کسانى که ازاین جامع نگرى و اصول مندى سربـاز زنند, خواه نـاخواه گرفتـار گزینش و تقطیع آیات و کج فهمى پیامهاى دینى مى شوند. نمونه این برخوردهاى گزینشى و ناقص در مباحث کلامى و اعتقادى فراوان است, چنان که در زمینه جبر, اشاعره به آیاتى تمسّک جسته اند که حکایت از حاکمیت مشیت مطلق خداوند دارد و در زمینه تفویض, معتزله به آیاتى روى آورده اند که مى توانست ظاهراً مستند آنان باشد. در حالى که مکتب اهل بیت(ع) با نگاهى جامع به دستاوردهاى عینى و واقع گرا اشاره داشته اند که: (لاجبر و لاتفویض, بل أمر بین الأمرین). برداشتهاى گزینشى و تک بعدى, محدود به قلمروهاى اعتقادى و کلامى نبوده است, بلکه مقوله (زن) و موقعیت اجتماعى و انسانى او نیز دستخوش چنین گزینشهایى بوده است. اگر خداوند به تناسب کارکرد و وظایفى که میان زنان و مردان در زندگى اجتماعى تقسیم کرده است, آفرینش زن را ظریف تر و ساختار بدنى و مقاومت روانى مردان را معمولاً مقاوم تر قرار داده و اگر در تنظیم روابط خانوادگى نوعى مدیریت را به مردان وا نهاده است, این همه سخن و ملاک همه احکام نبوده و نیست, بلکه خداوند, هم در نظام تکوینى و هم در نظام تشریع, اصولى بس بنیادى تر ازاین تفاوتها براى گرایش دادن زندگى بشر به سوى تعادل و عدل ورزى قرار داده است که اگر آن اصول نادیده گرفته شود, هیچ تدبیر جدى براى برقرار ساختن عدالت و پیشگیرى از خشونتها و فزون طلبى ها نمى توان اندیشید. اصول تکوینى خداوند در زندگى انسان که بشر را به عدل و درستى و محبت و عقلانیت و ملاطفت و انصاف فرا مى خواند, فطرت و سرشت آدمى است که انسان, اهل انس و الفت و ادراک و محبت و معرفت آفریده شده است: (و نفس و ما سوّاها. فألهمها فجورها و تقویها) شمس/7 سوگند به جان و آن که او را اعتدال بخشید. پس گناهکارى و پرهیزکارى بدو الهام کرد. (فلاأقسم بالنفس اللوّامة) قیامه/2 سوگند به نفس ملامت گر. اصول تشریعى خداوند, در آیات بسیارى از قرآن به مناسبتهاى مختلف یاد شده است که در آنها هر گونه ظلم نسبت به انسانها از سـاحت قدس الهى دور شمرده شده است: (و ما الله یریدُ ظلماً للعباد) غافر/31 و خدا هیچ ظلمى براى بندگان نمى خواهد. (لاتَظلمون و لاتُظلمون) بقره/279 نه ستم مى کنید و نه بر شما ستم مى کنند. (إنّ الله لایظلم مثقال ذرّة) نساء/40 همانا خداوند به اندازه ذره اى ستم روا نمى دارد. (إنّ الله لایظلم الناس شیئاً و لکن الناس أنفسهم یظلمون) یونس/44 خدا به مردم هیچ ستمى نمى کند, اما این مردم هستند که بر خود ستم مى کنند. این آیات و ده ها آیه دیگر نشان دهنده آن است که خداوند خود از هرگونه ظلمى مبّرا است و از انسانها مى خواهد که ظلم را زشت شمرده ستم نکنند و ظلم نپذیرند. این از امتیازات اندیشه دینى امامیه است که عدل الهى را دومین اصل از اصول اعتقادى خود دانسته و از میان همه صفات الهى پس از اقرار به یگانگى خداوند, این صفت را محورى ترین و ریشه اى ترین صفات خداوند شمرده و بر آن تأکید ورزیده است. اکنون, چگونه مى توان عدل الهى را در نظام تکوین و احکام و قوانین شریعت معتقد بود و پذیرفت, ولى در عمل نسبت به زنان و احکام آنان و حقوق ایشان درجامعه دینى بى تفاوت بود و هرگونه برداشت و تحلیل از آیات و روایات را بدون سنجش با ملاک عدل و رحمت الهى و اسلامى, پذیرفت و مسلّم شمرد. اعتقاد به اصل عدالت و رحمت الهى همواره اقتضا داشته است که اگر اهل دیانت و تقوا بر حجاب و عفاف و پاکدامنى زنان تأکید داشته و به پاسدارى از حریم خانواده همت ورزیده اند, بر رعایت عدل و ا نصاف نسبت به زنان و کودکان و رعایت حقوق انسانى و اجتماعى آنان نیز اصرار ورزند و جـا داشت که پیش از ملل غرب بـه تـأسیس سـازمـانهاى حمایت از حقوق زنان و کودکان اقدام کرده زمینه هرگونه زورگویى و استثمار و تحقیر و استضعاف را درجوامع اسلامى نسبت به زنان و کودکان ازمیان برچینند. معناى این سخن, آن نیست که آنچه در غرب با عنوان حمایت از حقوق زنان وکودکان شکل گرفته است, یکسره انسانى و مورد پذیرش اسلام و مطابق مصالح خانواده و حتى خود زنان است, بلکه آنچه ایشان تدبیر کرده اند, بر اساس فهم و نیاز و فرهنگ خود آنان بوده است, ولى سزاوار بود که پیروان پیامبر رحمت که منش و روش او سراسر حکایت از لطف و توجه نسبت به انسانها ـ بویژه کسانى که در معرض ستم قرار داشته اند ـ دارد, برابر معیارهاى دینى و قرآنى به احیاى حقوق همه انسانها, از جمله زنان و کودکان اهمیت داده و سازمانهاى اجتماعى را در آن جهت پى ریزى و تقویت نمایند.