آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

عالمان, محققان و پژوهشگران اسلامى, از دیرباز قرآن را به عنوان منبع افکار و اندیشه ها مى شناختند و کتاب الهى را چونان سنگ زیرین بناى تفکر خود تلقى مى کردند و در تحلیلها و پژوهشها و نقد و بررسى و داورى آراء و اندیشه ها به قرآن باز مى گشتند. بدین سان پیشانى بر آستانش مى ساییدند و کام تشنه خود را از آبشخور زلال این اقیانوس بى کران سیراب مى ساختند و دواى دردهاشان را از آیات شفابخش قرآن مى جستند و در جهت رفع مشکلات خود بدان روى مى آوردند و از این رهگذر جان و روح متلاطم خویش را در پناه تمسک به ثقل اکبر و عمل به مفاهیم آن آرامش مى بخشیدند. تلاشهاى متفکران و اندیشمندان براى دستیابى به معانى ظاهرى و مفاهیم باطنى و کشف راز و رمزهاى نهفته در این صحیفه آسمانى, روایات تفسیرى پیامبر(ص) و صحابه و تابعان, موشکافى هاى ادیبان و لغت شناسان پیرامون مفاهیم ژرف الفاظ قرآن, همه و همه در طول سالیان دراز جمع گشت و عرصه را براى ظهور تفاسیر مدوّن آماده ساخت. تفاسیرى که به عصر ائمه(ع) نزدیک ترند از یک سو به واسطه نزدیکى به عصر نزول قرآن و دستیابى به سرچشمه هاى زلال روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) که مفسّران حقیقى قرآنند ـ و از دگر سو به دلیل دسترسى به گفته هاى صحابه و یاران ائمه که به طور مستقیم معارف قرآنى را از حاملان واقعى قرآن دریافت مى کردند; در میان دیگر تفاسیر از اهمیت ویژه اى برخوردارند. براى استفاده هرچه بیشتر از روشهاى تفسیرى مطابق با قرآن و سنت و جلوگیرى از فرورفتن در گرداب تفسیر به رأى, بررسى روشهاى تفسیرى عالمان بزرگ شیعى در قرون اولیه اسلام و اینکه اینان بر چه پایه هایى تفاسیر خویش را استوار مى ساخته اند, ضرورت مى یابد. از جمله تفاسیر مهم شیعه در سده هاى اولیه اسلام, تفسیر شریف (حقائق التأویل فى متشابه التنزیل) اثر مفسّر گرانقدر و محقق سخت کوش علامه شریف رضى است. نگارنده در این تحقیق به کاوشى درباره روش تفسیرى سیّد رضى در این تفسیر مى پردازد. امید است که قرآن پژوهان را سودمند افتد.
شخصیت سید رضى
سید رضى, عالم بزرگوار, شاعر گرانمایه, نقیب سادات علویان, یکى از اعلام قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است که در بغداد, مرکز خلافت بنى عباس و مقرّ حکومت تیره اى از آل بویه در سال 359 هـ . ق دیده به جهان گشود, تحصیلات عالیه اش را نزد استادان بنام آن روزگار چون شیخ مفید, عبدالجبار معتزلى, رمّانى و ابن جنّى در علوم گوناگون اسلامى به اتمام رسانید و در سنین جوانى اقدام به تدریس و تألیف و تصنیف کرد. شریف رضى از دانشمندانى بود که به حقّ مى توان گفت پیش تر از زمانش مى زیسته و داراى اندیشه هاى ناب ادبى, تفسیرى, کلامى و بویژه اندیشه هاى سیاسى و اجتماعى در سطح بالا بوده است. سید رضى پس از پنجاه و هفت سال عمرپربار, در 406 هجرى قمرى در بغداد به لقاء الله پیوست. رحمت خداوند بر او باد.1
چشم انداز سیاسى, مذهبى و علمى قرن چهارم
بررسى وضعیت سیاسى ـ فرهنگى عصر تألیف هر کتاب, دانش پژوهان را در جهت شناخت عمیق تر و دقیق تر و دستیابى به ویژگیهاى خاص آن کتاب یارى مى دهد. از این رو بررسى موقعیت سیاسى; مذهبى و علمى قرن چهارم راه را براى ارائه تحقیقى دقیق و همه جانبه پیرامون روش تفسیرى کتاب حاضر هموارتر مى سازد. در سده چهارم هجرى بغداد عرصه رویارویى آراء و افکار و محلّ رشد و نمو تمدّن اسلامى و صحنه تجمع انبوه دانشمندان, فقها, محدثان, متکلمان, مفسّران, ادبا و شعراى نامى بود. علماى شیعه فرصت پیدا کردند تا درباره اثبات حقانیّت باورهاى خود با مخالفان به بحث و مناظره بپردازند. فشارها و محدودیت هایى که بر شیعه وارد مى آمد به نسبت زیادى تعدیل یافت. پیروان تشیّع توانستند شعارهاى خود را آزادانه مطرح کنند.2 مهم ترین شخصیت شیعى, شیخ مفید, علاوه بر دقّتش در احادیث, از جنبه عقلى نیز تلاش زیادى دربازشناسى و شناساندن عقاید شیعى داشت. به نظر مى رسد عنصر جدیدى که در قرن چهارم بیشتر وارد تفکر شیعى شد, مسائل عقلى بود.3 محدثان از نظر مقام, بالاترین عالمان بودند و از رجال بزرگ اسلام به حساب مى آمدند, از سوى دیگر صوفیه مخالف سرسخت همه فقها بودند و به عیب جویى اکتفا نکرده, با عبارات زشت بدگویى نیز مى کردند. اما موقعیت تفسیر و مفسّران از اهمیت ویژه اى برخوردار بود. در قرن چهارم, تفسیر قرآن را بدون شرایط لازم جایز نمى شمردند. از آنجا که همه فرقه ها در آن عصر, به عنوان بزرگ ترین مرجع و منبع استشهاد و استناد به قرآن تکیه مى کردند و مى بایست به دلایل قرآنى مجهز شوند, بنابر این قرآن نیز چون هر کتاب مقدس دیگرى در معرض تفسیرهاى تکلّف آمیز بود. به ویژه صوفیان و غالیان به تأویل گرى شهره بودند و به شیوه کهن براى اثبات دعاوى خویش به تأویلات دور از مفاد ظاهر آیات دست مى یازیدند, چنان که برخى از غلات مى کوشیدند بسیارى از اسماء وارده در قرآن را بر اشخاص معین تاریخى تطبیق کنند. و نیز عده اى حرص و اصرار زیاد در آوردن عجایب و غرایب داشتند و جمعى کوشیدند قرآن را با عقل تطبیق دهند.4
بررسى ساختارى حقائق التأویل
بخشى از تفسیر (حقائق التأویل) پس از هزار سال گمنامى از سوى منتدى النشر حوزه علمیه نجف چاپ و در ایران نیز بارها به صورت افست انتشار یافته است. از میان چندین مجلّد این کتاب, تنها یک جزء از آن به دست آمده است که در حدّ یک پنجم مجموعه تفسیرى است که از کتابخانه آستان قدس رضوى به دست آمده است. از ابى الحسن عمر نسّابه نقل شده است که او گفته: تفسیر قرآن سید رضى را دیده ام, بهترین تفاسیر و از تفسیر شیخ طوسى بزرگ تر است. دیگران نیز این جمله را نوشته اند که: یک جلد از تفسیر منسوب به سیّد رضى را دیده ام بسیار تفسیر خوبى است و نسبت به تفسیر طبرسى بزرگ تر است.5 گاه مؤلّف در کتاب دیگرش ـ المجازات النبویة ـ از حقائق التأویل یاد مى کند و گاه هم تصریح به نام آن نیز نمى کند و از آن به (کتاب بزرگ در متشابه القرآن) تعبیر مى نماید و پیداست که این گونه صفات, منطبق با کتاب حقائق التأویل است, زیرا هم کتاب بزرگى بوده است و هم ویژه متشابهات قرآن. جزء پنجم این کتاب, تفسیر آیات سوره آل عمران را در 31 فصل و 48 آیه از سوره نساء در 6 فصل دربردارد که در جمع 37 فصل مى شود, و با اسلوبى بدیع و نظمى دقیق به رشته تحریر درآمده است. کتاب در نوع خود بى مانند است و حسن بیان و جمع و استقصاء اقوال علماء آن عصر در پرتو هوشیارى و عظمت علمى و شخصیتى نویسنده آن را امتیاز ویژه اى بخشیده است. به گونه اى که ابن جنّى, استاد مؤلف گفته است: (رضى کتابى در معانى قرآن کریم تصنیف نموده که پیدایى مانند آن غیرممکن است.)6 سید رضى در حقائق التأویل بحث درباره هر آیه متشابه را در قالب یک مسأله طرح مى نماید. از این رو کتاب به ریخت مجموعه اى از پرسشهاى گوناگون درآمده و هر پرسمان داراى استقلال علمى و فایده ویژه است.7 این کتاب, چنان که از نام آن پیداست, درباره متشابه قرآن مى باشد, و در زمینه خود نیز نادر است و مؤلف محترم براى هر آیه اى که متشابه باشد به صورت جداگانه بحث کرده به گونه اى که از آیات قبل و بعدش جداست, و تنها از جهت همانندى با سایر آیات اشتراک دارد. بنابراین, کتاب حاضر شامل یک عده از مسائل متنوعه است, وهر مسأله اى از جهت علمى, موضوعى جداگانه است و نکات ویژه اى دارد, و همچون سایر کتابهاى تفسیرى نیست. سبک و روش سید رضى در این کتاب این است که آیات واضح و روشن را تفسیر نمى کند. آیاتى را تفسیر مى کند که در نظر ابتدایى ناسازگارى هایى با قواعد ادبى یا حکم شرعى یا یکى از اعتقادات اسلامى و یا یکى از مقتضیات عقلى دارد. وى آنها را به عنوان سؤال مطرح مى کند و سپس جوابهایى را که به آن پرسش داده شده و سرانجام پاسخى را که خود مى پسندد بیان مى کند.8 از سوى دیگر بیشتر آیات متشابه قرآن کریم از جهت اجمال و متشابه بودن شبیه یکدیگرند, و چه بسا در خلال سى و هفت آیه متشابهى که در این جزء آمده است, گره گشایى از صدها آیه متشابه دیگر نیز مى شود. علاوه بر این مؤلف در ضمن بحث پیرامون هر آیه اى به آیات غیرمتشابه نیز استشهاد جسته است و در پرتو محکمات قرآن به روشن سازى مفاهیم متشابهات پرداخته است, به طورى که در هر موضوعى با توجه به همه آیات قرآن پیرامون آن موضوع به تفسیر آیه مورد بحث همّت مى گمارد. همین امر است که بر ارزش این کتاب بزرگ مى افزاید. کتاب حاضر که ویژه تفسیر آیات متشابه است, پژوهشى گسترده پیرامون اقوال علما, تا آن عصر است, و این خود یک امتیاز برجسته تاریخى مى باشد; حال اگر مؤلف نام صاحبان آراء و عقاید را نیز ذکر مى کرد کتاب به منبعى تحقیقى و مستند تبدیل مى شد. شریف رضى در ابتداى هر آیه متشابه, در آغاز چند سؤال مطرح مى کند و سپس آیه متشابه را ذکر مى کند و اشکالات و انتقاداتى را که بر آن آیه شده است, به طور دقیق مطرح مى کند و در ادامه اقوال علما را پیرامون آن اشکالات نقل مى کند و در پایان نظر خود را ذکر مى کند. مؤلف پیش از ورود به بحث با طرح سؤالاتى خواننده را به اندیشیدن پیرامون آن سؤالات وا مى دارد. مسئله اى که دانشمندان و روان شناسان جدید بدان دست پیدا کرده اند, هزار سال پیش توسط این اندیشمند متفکر و دانشمند خوش ذوق به صورتى بدیع و عمیق در عمل پیاده شده است و این نشانگر نبوغ فکرى و علمى مؤلّف است. وى با طرح سؤالات, از یک سو حسّ کنجکاوى و حقیقت جویى را در خواننده بر مى انگیزد و او را وادار به تعقّل و تفحّص پیرامون سؤالات مى کند و از دگر سو خواننده را در جهت درک صحیح سؤال و پاسخ احتمالى خویش بر مى انگیزاند, و از این راه به خواننده فرصت اندیشیدن مى دهد تا سؤال را حلاّجى کند و مایه علمى خود را محک بزند و احیاناً نظر خودش را در ذهن مجسّم کند و بعد نظر مؤلّف را با نظر خود بسنجد و به داورى بنشیند. مؤلف محترم پس از موشکافى سؤال و طرح جنبه هاى گوناگون مسأله, ادلّه مخالفان و موافقان را در جواب سؤال ذکر مى کند و گاه عقایدى را تأیید مى کند و گاه در صدد ردّ اقوال با استدلال به آیات و اشعار و نکات نحوى و لغوى بر مى آید و در پایان اگر نظرى غیر از نظر عالمان دیگر داشته, آن را ذکر مى کند. در بیشتر بخشها, فصولى را در پایان اقوال مى آورد و بحثهاى مفیدى را پیرامون موضوعات گوناگون مرتبط با آیه مذکور به بحث مى گذارد و بدین شکل عرصه را بر اشکالات منتقدان و مخالفان تنگ مى نماید و جاى هرگونه شکّ و شبهه را از دل مى زداید.
محکم و متشابه از نظر سیّد رضى
سیّد رضى با هدف تأویل آیات متشابه, حقائق التأویل را نگاشته است, از این رو لازم است پیش از ورود به بحث روش تفسیرى, دیدگاه سیّد رضى را درباره محکم و متشابه بیان داریم. اِحکام, مأخوذ از (حکم) به معنى منع و بازداشتن گرفته شده است. ابن فارس معتقد است که این کلمه از (حَکَمَةُ اللّجام) به معناى بازداشتن اسب از سرعت, مشتق شده است.9 بنابراین (إحکام سخن) به معناى متقن و استوار بودن آن براى تعبیر و بیان مقصود و مفهوم سخن است. (تشابه) از (تشابه الوجوه) گرفته شده است, یعنى همانندى و شباهت وجهى از آن وجوه با وجه دیگر آن, به گونه اى که سخنى, چند وجه از معانى را در برداشته باشد و از این جهت است که در چنین سخنى وجه و معناى اصلى مورد نظر, پوشیده و مخفى است. راغب اصفهانى مى گوید: (محکم آن است که از حیث لفظ و معنى, شبهه اى عارض آن نشود و درمعرض شبهه نباشد. و متشابه آن است که ظاهر آن, از مقصود و منظور خبر نمى دهد و معناى مورد نظر گوینده را آشکارا بیان نمى کند.)10 بنابراین, متشابه در اصطلاح قرآن, لفظى است که وجوه متعددى ازمعانى و مفاهیم را در بردارد و مورد شکّ و شبهه است و از این رو همان طور که مى توان آن را به وجهى صحیح تأویل کرد, به وجهى نادرست نیز قابل تأویل است و به همین دلیل, این موضوع, دست آویز مفسدان قرار گرفته تا به منظور فتنه انگیزى, متشابهات را بر وفق اهداف گمراه کننده خود تأویل کنند.11 سیّد رضى معتقد است که باید آیات متشابه را به محکم باز گرداند و با استناد به آیه 7 سوره آل عمران منظور خداوند از (امّ الکتاب) را آیات محکمات قرآن مى داند که تمام آیات به صورت جمعى مى توانند در مقام (امّ) کتاب قرار بگیرند نه فقط برخى آیات. مؤلف همچنین در توضیح نظریه خود اضافه مى کند که هدف قرآن که عبارت است از بیان معالم دین از یک آیه یا دو آیه به دست نمى آید; بلکه در سایه توجّه به تمام آیات قرآن به صورت یک جمع منسجم حاصل مى شود; لذا معناى (امّ) در آیه فوق, اصلى است که بدان تکیه مى گردد و این اصل چیزى غیر از محکمات قرآن نیست. چون آیاتى که محکم و استوارند, اصل هستند براى آیات متشابه که وقتى آنها با یکدیگر سنجیده شوند, آنچه این کتاب مبین در ضمیر دارد آشکار شود و گنجینه هایش بجوشد و پدید آید.12 مؤلف در بخش اول کتاب, فصلى پیرامون (الراسخون فى العلم و علمهم بتأویل الکتاب) گشوده است و اقوال گوناگون را پیرامون این بحث آورده است, ولى نظر خودش را پیرامون این مسأله و همچنین محکم و متشابه نیاورده است, در صورتى که لازم بوده ذیل این آیه به شکل گسترده پیرامون تأویل, محکم و متشابه از دیدگاه خودش بحث کند. جواب این اشکال با مراجعه به مباحث بعدى کتاب روشن مى شود. سیّد رضى در بخش 31 مى نویسد: (ما در آغاز این کتاب به هنگام بحث از (اصول محکم و متشابه) قاعده اى را گفته ایم که باید به آن قاعده بازگردیم و آن اینکه, باید آیات متشابه را به آیات محکمات برگردانیم… ) و در ادامه به منظور تأویل آیه (و لایحسبنّ الذین کفروا أنّما نملى لهم خیر لأنفسهم انّما نملى لهم لیزدادوا إثماً و لهم عذاب مهین) (آل عمران/178) از همین قاعده بهره برده است. برخى آیه فوق را به گونه اى تفسیر کرده اند که مخالف با محکمات قرآن است; اینان گفته اند که (لام) در (لیزدادوا) مانند (لام) در (وما خلقت الجنّ و الانس إلاّ لیعبدون) (ذاریات/56) است و همان طور که خداوند از مردم خواسته تا او را اطاعت کنند در آیه یادشده نیز پروردگار از کفّار معصیت خواسته است. سید رضى در ردّ این گفتار به آیه محکم (و ما خلقت الجن و الانسان إلاّ لیعبدون) استناد کرده است. وى توضیح مى دهد که این آیه بدان جهت از محکمات است و موافق برداشت عقل, چون حرف لام در (لیعبدون) به جاى خود به کار رفته است و آن عبادت جنّ و انس مى باشد و آیه نخست که مورد بحث است بدان جهت از آیات متشابه مى باشد که حرف لام در (لیزداوا إثماً) درموردى به کار رفته است که ظاهر آن مراد نیست, و آن (زیادتى گناه) است. از این رو آن را بر وجوهى که موافق و مطابق ادله عقلى و قواعد عدل الهى است حمل کرده این عمل را یکى از مبانى دین مى داند و آگاهى از این اصل را براى هر مفسّرى لازم مى داند.13 از رویارویى این دو مطلب, روشن مى شود که سید رضى ابتدا در شروع و مقدمه کتابش, بحثهاى مربوط به مقدمات تفسیرى را به شکل گسترده و با توجه به عقاید و نظرات خودش پیرامون مباحث یادشده بویژه محکم و متشابه آورده است و اگر در اینجا گفته است که در ابتداى کتاب از محکم و متشابه سخن به میان آورده ایم به دو دلیل منظورش ابتداى جلد اول بوده است, زیرا در ابتداى این جزء تنها در حدّ دو یا سه سطر پیرامون محکم و متشابه بحث کرده است, در صورتى که تناسب چنین اقتضا دارد که در کتابى که فقط به آیات متشابه توجه دارد و فقط به تفسیر آنها مى پردازد بیش از اینها به بحث محکم و متشابه بپردازد, حال آن که در ابتداى این جزء بیش از چند سطر, مطلب دیگرى پیرامون محکم و متشابه و اقوال علما و بویژه نظر خود مؤلف به چشم نمى خورد. دلیل دیگر اینکه مؤلف در آخر کتاب حاضر (جزء پنجم), مى فرماید: (تمّ الجزء الخامس) و معلوم مى شود اگر منظورش ابتداى این جزء بود از کلمه (کتاب) استفاده نمى کرد. درنتیجه معلوم مى شود مباحث گسترده پیرامون محکم و متشابه را در ابتداى کتاب تفسیرش مطرح کرده است که دست ما از آن مباحث مفید و راهگشا کوتاه است, ولى از لابلاى بحثهایى که دراین جزء آورده عقیده اش پیرامون محکم و متشابه روشن مى شود, چنان که نکاتى پیرامون این نظرات گذشت.
تفسیر قرآن به قرآن در حقائق التأویل
یکى از روشهاى تفسیرى قرآن, تفسیر قرآن به قرآن است. قرآن کریم در آیات چندى خود را به عنوان تبیان, مبین و… معرفى کرده است. کتابى که روشنگر همه چیز است, روشنگر خویش نیز مى باشد. از این رو درک صحیح هر آیه اى در پرتو توجه به آیات دیگر امکان پذیر است. آیه 7 سوره آل عمران این نکته را یادآور گشته است که همواره برخى از آیات قرآن از جهت رساندن معنى و مفهوم رسا و واضح هستند و مفهوم و مقصود حقیقى آنها روشن و بدیهى است که از این گونه آیات به (امّ الکتاب) تعبیر مى شود و برخى دیگر از آیات قرآن متشابه هستند و براى رسیدن به معنى و مفهوم حقیقى آنها باید از آیات محکم یارى جست و آیات متشابه را به (امّ الکتاب) ارجاع داد تا مقصود واقعى آیات روشن گردد. این آیه که یکى از مستندات پیروان تفسیر قرآن به قرآن است راه را براى تفسیر واقعى قرآن گشوده است. با توجه به این گونه آیات, تفسیر قرآن به قرآن در رأس هرم روشهاى تفسیرى قرار مى گیرد و بهترین و مطمئن ترین روش تفسیرى را فراروى قرآن پژوهان و مفسّران قرار مى دهد. سید رضى با عنایت به اهمیت این روش و با توجه به اینکه در آن روزگار, قرآن محکم ترین و استوارترین سند براى اقناع مخالفان و از سوى دیگر پذیرفتنى ترین سند و مدرک براى همگان بود, درجاى جاى تفسیر خویش از آن استفاده کرده است. و از آنجا که تفسیرش آیات متشابه را دربردارد, برابر اصل خویش مبنى بر ارجاع آیات متشابه به آیات محکم خود را ملزم دانسته که در پاسخ و اقناع اشکالات مخالفان, از خود قرآن مدد جوید و با استدلال به آیات محکم, آیات متشابه را تفسیر کند. با توجه به مطالب بالا, جایگاه تفسیر قرآن به قرآن در روش تفسیرى سید رضى اهمیت کلیدى مى یابد. حال به نمونه هایى از این روش تفسیرى در حقائق التأویل مى پردازیم: در مسأله 2 (در معناى انحراف دلها از حق تعالى) در تأویل آیه کریمه: (ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة إنّک انت الوهّاب)(آل عمران/8) از آیه (فلمّا زاغوا أزاغ الله قلوبهم و الله لایهدى القوم الفاسقین)(صف/5) بهره برده و خواننده را به این نکته متوجه ساخته که (ازاغه) در قرآن در برخى مواضع, محکم و در برخى موارد, متشابه است و از جمله آیات متشابه در این زمینه آیه نخست است که آن را حمل به ظاهرش نمى توان کرد, چون در این صورت به آنجا مى رسیم که بگوییم حق تعالى انسان را از ایمان منحرف مى کند, حال آن که پروردگار چنین نخواهد کرد, زیرا این عمل قبیح است و خداوند از انجام آن بى نیاز است…. ایشان در ادامه نتیجه مى گیرد که باید آیه را متشابه دانست و ناگزیر باید آن را به آیه اى با همین معنى که محکم نیز مى باشد برگرداند که آیه (فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم) باشد و سپس به تأویل آن پرداخته و نکات بدیعى را به تصویر کشیده است.14 در مسأله 10 براى روشن شدن معناى واژه (کلمه) در آیه (یا مریم إنّ الله یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح…) (آل عمران/45) پس از ذکر اقوال گوناگون, قوى ترین وجه از وجوه مختلف را مطرح نموده توضیح مى دهد که (کلمه) دراین آیه به معناى وعده الهى است که پیش از این به آن نوید داده است, یا اینکه خداوند به این جهت حضرت عیسى(ع) را (کلمه) نامیده که به وسیله او مردم هدایت مى شوند, چنان که به سخن خداى تعالى هدایت مى شوند. بدین رو حضرت عیسى(ع) را به آن تشبیه کرده است. سید رضى براى تأیید گفتار خود به آیه (و جعل کلمة الذین کفروا السفلى و کلمة الله هى العلیا… ) استناد کرده و سپس معانى دیگرى براى (کلمه) ذکر کرده وهر یک از اقوال را با آیات قرآنى مستند ساخته است. سید رضى در مسأله سوم از سوره نساء در تأویل (لو تسوّى بهم الارض) در آیه (یومئذ یودّ الذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الأرض و لایکتمون الله حدیثاً)(نساء/42) پس از آوردن اقوال گوناگون, نظر خود را با توسّل به آیات دیگر قرآن موجّه ساخته و معتقد است که معناى (لو تسوّى بهم الارض) آرزوى بازگشت کافران به دنیا است و معناى یکسان بودن شان با زمین عبارت از بازگشت شان به حالت و هیأت اولیه شان است, زیرا در روز قیامت نیروى زمین کاسته مى شود و اوضاع آن تغییر مى یابد; چنان که خداى تعالى مى فرماید: (یوم تبدّل الأرض غیرالأرض و السموات…) (ابراهیم/48) و سپس در جهت تأیید قول خود به آیات دیگرى نیز تمسّک مى جوید و مى نویسد: (مؤیّد این گفتار, کلامى است که خداى تعالى از زبان کفّار در آیاتى چند آورده است که آنان آرزوى برگشت و درخواست رجوع را مى نمایند, از آن جمله: (قال ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحاً فیما ترکت… )(مؤمنون/100ـ99) و (فارجعنا نعمل صالحاً…)(سجده/12).) 15
عقل و اجتهاد در حقائق التأویل
ییکى از روشهاى تفسیرى, تفسیر اجتهادى است. در این روش, عقل و اجتهاد مفسّر محور تفسیر قرآن قرار مى گیرد. عصر سید رضى از یک سو اوج شکل گیرى بحثهاى کلامى و عقلى و دفاع عقلگرایانه متکلّمان از مذاهب گوناگون بود, و از دگر سو عقل و اجتهاد و مباحث عقلى نقش مهمى در اقناع مخالفان و پاسخ به شبهات آنان ایفا مى نمود. در این فضاى عقل اندیشى و عقلگرایى است که تفسیر سیّد رضى شکل مى گیرد. لذا وى در کتاب تفسیرى خود ـ که فقط به مسائل و اشکالات مذاهب و حتى ادیان گوناگون پیرامون عقائد شیعه و اسلام مى پردازد ـ از این موج تحوّل و تطوّر عقلى در تفسیر برکنار نیست و بدین جهت بسیارى از مشکلات تفسیرى را با سرپنجه عقل و تدبّر و اجتهاد حلّ نموده است, چرا که فضاى عصر وى ایجاب مى کرده است که علما و مفسّران با سلاح عقل به مصاف یکدیگر بروند و با کمک عقل و اجتهاد, مخالفان خویش را محکوم کنند. سیّد رضى نیز که در طرفدارى از عقاید شیعه با تمام توان و نیرو به پاخاسته بود, براى اثبات عقاید حقّه شیعه از هیچ تلاشى فروگذار نمى کرد. از طرف دیگر تا آن زمان شیعه مجالى براى بازگو کردن عقاید خویش نیافته بود. و در زمان سیّد بود که استادش شیخ مفید توانست مباحث کلامى شیعه را در محافل علمى, جانى تازه ببخشد و شاگردان وى از جمله سید رضى که با حکومت وقت نیز ارتباط داشتند, از فرصت استفاده کردند و در این برهه از زمان عقاید شیعه را در محافل و مجالس و کتب علمى خویش مطرح نمودند تا بدین وسیله حقّانیّت مذهب تشیّع را ثابت نمایند. اینکه سیّدرضى تا چه حدّ موفق بوده است و تا چه اندازه اجتهادات و اصول عقلى و کلامى وى در مسائل گوناگون, پذیرفتنى است; نسبت به دیدگاه مفسران مذاهب مختلف در مورد جایگاه عقل و اجتهاد در تفسیر قرآن, متغیّر است. حال اگر پایه اجتهاد و عقل و تدبّر در تفسیر قرآن را تنها بحثهاى کلامى و مقدمات تفسیرى (نحوى, قرائات, لغوى و…) بدانیم به جرأت مى توان گفت که روش تفسیرى سیدّ رضى ـ در بیشتر تفسیرش ـ تفسیر اجتهادى است. زیرا در سراسر کتاب حاضر, بحثهاى کلامى و عقلى, استدلالات نحوى و موشکافى هاى لغوى به چشم مى خورد. به طورى که بخش عمده این تفسیر را مباحث اجتهادى به خود اختصاص داده است که حاصل تفکّر و تدبّر مفسّر در آیات قرآن است. حال به نمونه هایى از بحثهاى عقلى و کلامى وى در تفسیر حقائق التأویل اشاره مى کنیم. سید رضى در فصل (آیا بهشت و دوزخ آفریده شده اند یا خلق خواهند شد؟) معتقد است که این دو پس از این به وجود خواهند آمد و دلیل بر این مدّعا را آیه کریمه (اکلها دائم و ظلّها…) (رعد/35) مى داند که در وصف بهشت آمده است, و در ادامه با دلایل عقلى و قرآنى به اثبات نظر خود همّت مى گمارد. وى با استفاده از این برهان که (هر پدیده اى فانى مى شود) و با ضمیمه نمودن آن با آیه یادشده نتیجه مى گیرد که بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده نشده اند, سپس به آیه دیگرى استدلال مى کند که خداى تعالى مى فرماید: (یوم نطوى السماء کطیّ السجل للکتب کما بدأنا اوّل خلق نعیده…) انبیاء/104 آن گاه دلیل مى آورد که وقتى نیروى آسمان به پایان رسد و طومارش همچون کتاب درهم پیچیده شود, ناگزیر نیروى آنچه مربوط و متصل به آسمانهاست نیز درهم شکسته خواهد شد. او همچنین بر این باور است که بهشت در آسمان و یا بالاى آن آفریده مى شود, در صورتى که خداى تعالى بهشت را به پایدارى خوردنى ها و ماندگارى سایه اش توصیف فرموده است. حال اگر بهشت هم اکنون در آسمانها موجود باشد, همچون آسمان نیرویش تحلیل خواهد رفت و اساس آن درهم خواهد ریخت. در ادامه به توضیح چگونگى بهشت حضرت آدم(ع) مى پردازد و آن را غیر از بهشت جاوید مى انگارد و سپس به توجیه روایات مربوط به بهشت مى پردازد و آنها را بر اساس نظریه خود با استناد به مسائل عقلى و آیات قرآن تأویل مى نماید.16 سیدّ رضى درجاى دیگرى نظریه استاد خود ـ ابوعلى ـ را ذکر مى کند که (مالک) را در آیه (مالک یوم الدین)(حمد/4) به (قادر) تفسیر کرده و تصریح نموده که خداوند بر روز جزا قادر است, چون در حقیقت مالک هر چیز همان قادر بر آن است, و هر کس که بر چیزى قدرت داشته باشد, مى تواند هرگونه تصرفى در آن چیز بنماید, پس همو مالک آن چیز مى باشد; و در توضیح آن با تکیه براین استدلال عقلى که کلمه (مُلک) بیشتر در چیزهاى موجود به کار مى رود, در صورتى که روز قیامت هنوز نیامده است, و با این حال حق تعالى خبر داده است که او مالک روز جزا مى باشد, نتیجه مى گیرد که (مالک) در آیه فوق به معنى (قادر) است و پروردگار بر روز قیامت قادر است.17 مرجئه آیه (إنّ الله لایغفر أن یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افترى إثماً عظیماً) (نساء/48) را دستاویز خود قرار داده و بر این باورند که برابر آیه یادشده, مرتکبین گناهان کبیره که بدون آن که خویش را از گناه پاک سازند و توبه کنند, و با اصرار بر معاصى بمیرند خدا آنها را خواهد آمرزید. سید رضى پس از طرح انواع نظرات مرجئه پیرامون این آیه, با درایت وهوشیارى, تمامى استدلالات ایشان را ردّ کرده و با استناد به خود آیه و نتیجه گیرى هاى عقلى, آیه را تأویل کرده است. وى بر این باور است که سخن مرجئه هنگامى درست است که آیه این گونه باشد: (و یغفر مادون ذلک إن شاء) ولى چون آیه (لمن یشاء) دارد, نظر ایشان باطل است. در ادامه وى نتیجه مى گیرد که از خود آیه معلوم مى شود که حق تعالى, بعضى از گناهکارانى را که بخواهد بیامرزد مى آمرزد, و برخى از کسانى که به غیر از شرک, مرتکب گناه کبیره اى شده باشند, آنها هستند که مشیّت و خواست الهى بر آمرزش آنها تعلق نگرفته است, یعنى بعضى را مى آمرزد و بعضى را اگر بخواهد نمى آمرزد. آن گاه پیرامون ابعاد گوناگون آیه بحث کرده و با استدلالات عقلى, نظرات خویش را استوار ساخته است.18
ادبیات عرب در حقائق التأویل
از جمله پایه ها و اصولى که تفسیر حاضر بر آن استوار است مباحث زیباى ادبى و بحثهاى جذّاب ادبیات عرب است. بحثهاى لغوى و ریشه یابى لغات قرآنى, ارتباط یک لغت در یک آیه با همان لغت در آیات دیگر, استشهاد به اشعار جاهلیت براى اثبات و یا ردّ اقوال تفسیرى و استدلال به نکات نحوى و قواعد ادبى براى پاسخگویى به اشکالات مخالفان; از جمله دستمایه هاى مفسّر ادیب کتاب حاضر است. از آنجا که سید رضى یکى از ادباى بزرگ عصر خود بوده و از ادیبان و نحویان بزرگ عالم اسلام دانش آموخته است, طبیعى است که بر فنون ادبیات عرب و اشعار جاهلیت تسلط کافى داشته و از این ذوق سرشار در جهت حل مشکلات تفسیرى بهره هاى فراوان برده است. به طورى که احاطه ادبى سید رضى در جاى جاى تفسیر وى چشم نواز است. در ردّ اقوال با اشاره به نکات ریز ادبى و استشهاد به آیات دیگر قرآن و با استدلال به اشعار شعراى جاهلیت, نکات بدیعى را به یادگار گذاشته است و در اثبات عقاید مفسّران و نظرات تفسیرى خویش, هیچ گاه از نقش گره گشاى لغات کلیدى قرآن و قواعد نحوى غافل نبوده است.19 لازم به تذکّر است با نگاهى دقیق در تفسیر حاضر یکى دیگر از اصول تفسیرى وى آشکار مى گردد و آن اینکه سید رضى هر لغتى را در فضاى فرهنگ قرآنى آن مورد دقّت و معنى شناسى قرار مى دهد و یک لغت را با توجه به همه موارد کاربرد آن در قرآن, معنى و تفسیر مى کند و این از جمله اصولى است که تفسیر حاضر بدان پایبند است, هر چند که کمتر مفسّرى بدین نکات توجه دارد. دقت در نکات ادبى و لغوى تفسیر حقائق التأویل, از هوش سرشار, ذوق ادبى, مهارت در فهم اشعار و دقایق نحوى و تسلّط وى در معارف و آیات قرآنى حکایت مى کند. اکنون به گوشه اى از موارد یاد شده مى پردازیم. سیّد رضى در تفسیر خویش پیرامون واژه (محرّر) بحثهاى لغوى سودمندى دارد. ابتدا کاربردهاى ریشه اى آن را مطرح نموده و سپس معناى مناسب را براى واژه (محرّر) برگزیده مى نویسد: (محرّر یعنى چیزى که نذرى خالص است; هر چیزى که خالص باشد و به هیچ چیزى جز خدا وابسته نباشد (محرّر) است, تحریر کتاب هم از همین ماده مى باشد, چون کتاب پس از تحریر, از مسودّه اش رها گردیده است. عرب گوید: حرّرت الغلام, یعنى او را ویژه خودش ساختم و قید ملکیت خودم را از گردن او برداشتم, همچنین است (رجل حرّ) یعنى مردى که از عیبهاى خالص باشد. (الطین الحرّ), گلى که از شن و ریگ و لجن پاک باشد, در واقع عبارت است از خالص شده براى عبادت, به طورى که از او کارى جز ستایش پروردگارش نخواهند, یا اینکه معناى (محرّر) این است که خویشتن را وقف طاعت حق نماید و از بند بندگى معاصى آزاد شود و از گناهان دورى کند و به هیچ درى از درهاى معصیت روى نیاورد, از این رو شایسته عقاب نخواهد بود.)20 در توضیح معناى (ایمان) آن را در آیه 90 از سوره آل عمران به معناى (تصدیق) گرفته و این کلمه را از جمله اسماء منقوله مى داند که ازمعناى اصلى خود نقل یافته و در اصطلاح شرع از جمله اسماء مدح قرار گرفته است, که مسمّاى به این اسم در خور پاداش با نوعى تعظیم و تجلیل مى باشد. و براى تأیید گفتار خود به آیه (و ما أنت بمؤمن لنا و لوکنّا صادقین)(یوسف/17) استناد مى کند.21 در فصلى با عنوان (فرق بین نظر و رؤیت) ابتدا معانى مختلف (نظر) را با استناد به آیات قرآن بیان مى کند و سپس با استشهاد به شعر ذى الرمه و تفسیر استادش ابن جنّى بر شعر ذى الرمه, فرق بین (نظر) و (رؤیت) را چنین ذکر مى کند: ( (نظر) گاهى به معناى انتظار مى آید, و گاهى به معناى تفکّر در دلایل, مثل این که گوییم: فلان من اهل النظر. و (نظر) به معنى تدبّر و تأمّل مى آید, چنان که حق تعالى مى فرماید: (انظر کیف ضربوا لک الامثال…) (اسراء/48); یعنى تأمّل کن, و گاهى (نظر) به همین معنى با حرف جرّ متعدى مى شود, مثل آیه (أفلاینظرون الى الإبل کیف خلقت)(غاشیه/17) که مراد وادارکردن به تأمّل و تدبّر است. و نیز (نظر) به معناى برگرداندن حدقه چشم به طور درست در سمت جسم دیدنى به خاطر دیدن و رؤیت است. از اینجاست که فرق (نظر) و (رؤیت) آشکار مى گردد, زیرا هر رؤیت کننده اى نظر کننده است, اما هر نظرکننده اى رؤیت کننده نیست. سپس سید رضى از جمع بندى کاربردهاى مختلف واژه (نظر) نتیجه مى گیرد که حقیقت نظر عبارت است از طلب, زیرا ناظر و نظر کننده هم طلب رؤیت مى کند, و اندیشمند هم معرفت جست وجو مى کند و ناظر به معناى انتظار کشنده هم چیزى را مى جوید که انتظارش را مى کشد و همراه با خوف و رجا است.)22 در بحث از آیه (و له أسلم من فى السموات و الارض طوعاً و کرهاً و إلیه یرجعون) (آل عمران/83), سید رضى (أسلم) را به معنى (سلّم) گرفته و مى گوید: چنان که أعلم و علّم به یک معنى آمده است, أسلم و سلّم هم به یک معنى هستند و در توضیح آیه فوق مى افزاید: پس معناى آیه مورد بحث این است که: و له سلّم من فى السموات و الأرض, یعنى آنچه در آسمانها و زمین است در برابر قدرت الهى اعتراف به عجز کرد و اقرار کرد که یاراى هماوردى با پروردگار را در آفرینش پدیده ها ندارد و در برابر قدرت و جلال خداوندى بسیار ناتوان است; چنان که شخص مى گوید: من تسلیم تو هستم, یعنى نمى توانم با تو مقابله کنم و از همسانى و همپایى با تو ناتوانم.23 در جاى دیگر در بحث از آیه (آیات بیّنات مقام ابراهیم) در پاسخ اشکال مخالف که گفته است: (مقام ابراهیم) بدل است از (آیات بیّنات) و (مقام) مفرد مى باشد در صورتى که (آیات بیّنات) جمع است و باید بدل با مبدل منه مطابقت داشته باشد, چند پاسخ داده; از جمله گفته است: مرفوع بودن مقام ابراهیم را به خاطر بدل بودن نمى دانند بلکه مرفوع به اضمار است و در تقدیر (هى مقام ابراهیم) مى باشد, و عده اى نیز گویند معناى آیه (منها مقام ابراهیم) است, و برخى را عقیده بر آن است که (مقام ابراهیم) در معنى جمع است و در تقدیر (مقامات ابراهیم) مى باشد, لکن (مقام) گفته است براى این که مصدر به معناى جمع است همچنان که حق تعالى فرموده: (ختم الله على قلوبهم و على سمعهم) که (سمعهم) به معنى (أسماعهم) آمده است.24 در تفسیر آیه (… إنّما نملى لهم لیزدادوا إثماً…) (آل عمران/178) که از مضمون آن این گونه بر مى آید که خداى تعالى از کفّار, اراده کفر کرده است; پاسخهاى چندى را آورده و از آن میان به این نکته اشاره کرده است که: اضافه فعل به خداى سبحان بدان جهت نیکو است که کفر و عصیان کفّار پس از مهلت الهى و زنده نگاه داشتن ایشان تحقق یافته است, در صورتى که خداى تعالى آنها را نگه نداشته است که معصیت کنند و کفر بورزند, بلکه بدان منظور است که ایمان آورند و به یاد حقّ افتند. در کلام عرب چنین است که به طور معمول عملى را که از آن نهى شده است در صورتى که دستور نهى کننده, تغییرى در عمل فرد نهى شده ایجاد نکند, آن عمل را به نهى کننده نسبت مى دهند. همچنان که گویند: (مازادتک موعظتى إلاّ شراً و ما ازددت بتبصیرى لک إلاّ غیّاً.)25
جایگاه نقل در حقائق التأویل
تفسیر مأثور که یکى از روشهاى تفسیرى مهم در سده هاى اولیه اسلام بوده است تا پیش از زمان سید رضى نیزى یکى از مهم ترین روشهاى تفسیرى بوده است.26 در عصر سید رضى, روایات همچون گذشته پذیرفته نمى شد, بلکه با به میدان آمدن عقلگرایى, برخورد با روایات نیز دگرگون گردید. عده اى روایات را با اصول عقلى مى سنجیدند و سپس مهر صحّت برآنان مى زدند. در مقابل اینان, برخى نیز روایات را بدون چون و چرا مى پذیرفتند. و گروهى نیز جانب اعتدال در پیش گرفته و روایاتى را صحیح مى دانستند که از جهت سلسله سند و قوانین علم حدیث صحیح باشند. دراین میان, اوج گیرى بحثهاى عقلى و کلامى عرصه را بر نقل و روایت احادیث, تنگ ساخته بود و عقلگرایى و اجتهاد, دایره حدیث مدارى را محدود کرده بود. در نزد متکلّمان, هر روایتى بواسطه روایت بودنش پذیرفته نبود, بلکه همه روایات مورد نقد و بررسى قرار مى گرفت و گاه روایاتى ردّ مى شد و دیگر روایات نیز در بوته نقد و بررسى با اصول عقلى و نقلى تأیید مى شد.27 سیّد رضى, در برخى از موارد با تکیه بر روایات مفسّران صدر اسلام نظرات تأویلى خود را مستند مى سازد28 و در بعضى موارد نیز روایات بى مایه و جعلى را گوشزد مى کند و نقاط ضعف آنها را بر مى شمارد و در ردّ این گونه روایات هیچ ابایى ندارد.29 در بیشتر موارد, وى روایات و احادیث مأثور ـ بویژه اقوال صحابه و تابعان ـ را به عنوان نظرى در کنار نظرات دیگر مطرح مى کند30 و گاه جهت استوار ساختن نظریه اى و یا ابطال نظریه دیگرى, از روایات ـ بویژه روایات ائمه معصومین(ع) ـ مدد مى جوید.31 در چند مورد نیز, روایات ائمه معصومین(ع) را پیرامون تفسیر آیه اى بر اقوال و نظرات گوناگون مفسّران و قرآن پژوهان ترجیح مى دهد و آن را صحیح ترین قول بر مى شمارد.32 سید رضى در توضیح فضاى نزول آیات از روایات اسباب النزول کمک مى گیرد و با توجه به این روایات فضاى جغرافیایى نزول آیه را ترسیم مى کند و سپس با توجه به آن فضا به تفسیر آیه همّت مى گمارد.33 در دو مورد نیز, سید رضى پس از نقل روایتى از حضرت على(ع) در کنار سایر اقوال, در یک مورد از آن دو مورد نظر خود را بر نظرات مفسّران دیگر و روایت منقول از امیرالمؤمنین(ع) ترجیح داده و بهترین تفسیر آیه را نظر خود دانسته است,34 و در مورد دیگر نیز نظر خود را در کنار دیگر نظرات مطرح کرده است.35 مطلب دیگر در زمینه روایات مأثور در تفسیر حقائق التأویل این است که سیّد رضى فقط در چند مورد اندک به روایات ائمه معصومین(ع) استناد جسته و بیشتر از راویان اهل سنت نقل کرده است. توجه به دو نکته مهم و اساسى در زمینه تغییر روند تحولات علمى ـ فکرى قرن چهارم و تأثیر مستقیم آن بر روش تفسیرى سید رضى در حقائق التأویل حائز اهمیت است: 1. تفسیر حقائق التأویل که با هدف پاسخگویى به اشکالات مخالفان و دفع شبهات آنان و تأویل آیات متشابه که دست آویز هر فرقه اى مى توانست قرار بگیرد, در عصر نزدیکى شیعه و سنى به یکدیگر و اوج برگزارى محافل رسمى فرقه هاى مختلف و تبادل نظر پیرامون وجوه اشتراک و اختلاف مذاهب گوناگون, به رشته تحریر درآمد, ناگزیر مى بایست به طرح مسائلى بپردازد که مورد اتفاق هر دو گروه شیعه و سنى باشد و این مسئله ایجاب مى کرد که دلایل مورد استدلال از اصولى باشد که مورد پذیرش هر دو طرف باشد. از این رو آیات قرآن کریم در مرحله اول و اصول عقلى درمرحله دوم نقش بسزایى در تأمین هدف مفسّر داشتند, به طورى که براى حدیث جایى باقى نمى گذاشتند. 2. غالیان که از نقل روایات غلوّآمیز و انتشار آنها به عنوان عقاید شیعه هیچ ابایى نداشتند و به صراحت آیات قرآن را بر پایه باورهاى شخصى و فرقه اى خویش تفسیر و تأویل مى کردند,36 عرصه را بر فعالیتهاى علمى بزرگان شیعه تنگ کرده بودند. در این رویارویى, علماى شیعه براى پاکسازى روایات به عقلگرایى و مباحث کلامى روى آوردند تا از این رهگذر عقاید ناب شیعه را بر پایه اندیشه هاى عقلى استوار سازند و از سوى دیگر فعالیت غالیان را محدود سازند و در برابر آنان با تمام توان قیام نمایند, تا از خدشه دارشدن اصول مسلم شیعه جلوگیرى نمایند و از این مشکل فرهنگى, نجات پیدا کنند و بتوانند در بستر سالمى, احادیث شیعه را جمع و تدوین و منتشر سازند. هرچند که پیداست شیعه تا آن زمان مجالى براى طرح روایات ائمه معصومین(ع) پیدا نکرده بود تا بتواند در این حوزه با تمام توان فعالیت کند. حال در زیر به مواردى از روایات مأثور نگاهى گذرا داریم: مورّج (سدوسى) گوید: به تعبیر (قیس عیلان) مراد حق تعالى از (شهد الله), (قال الله) است, چون معناى شهادت در اصل, گفتار مخصوص است. سیّد رضى این نظر را ردّ مى کند و دلیل مى آورد که در قرآن کریم مواردى هست که در آنها به شهادت پروردگار اشاره رفته است, در صورتى که نمى توان گفت که مراد حق تعالى از کلمه شهادت, (قول) است چون با این توجیه, اساس معنى خراب مى شود, از جمله آیه کریمه: (لکن الله یشهد بما أنزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکة یشهدون و کفى بالله شهیداً)(نساء/166) پیداست که در اینجا نمى توان گفت که مراد: (لکن الله یقول بما انزل) است, چون معناى جمله خراب مى شود.37 ابوجعفر طبرى از عکرمه و سدّى نقل کرده است که این دو گفته اند: چون ملائکه به حضرت زکریا(ع) بشارت دادند, شیطان بر این صدا و بشارت اعتراض کرد; حضرت زکریا را وسوسه کرد که آنچه شنیده اى از سوى ملائکه نبوده, بلکه از ناحیه شیطان است, چون اگر از طرف حق تعالى بود ناگزیر به صورت وحى بر تو نازل مى شد. به همین جهت زکریا شکّ کرد و گفت… . سید رضى با هوشیارى این روایت را نشانگر نادانى گوینده اش مى داند و مقام پیامبران را بالاتر از آن مى داند که بازیچه شیاطین قرار گیرند و نتوانند صداى شیطان و ملائکه را از یکدیگر تشخیص دهند. سپس نزول وحى را سبب آرامش و اطمینان قلبى پیامبر برمى شمارد و مى افزاید که نزول وحى که باعث اطمینان خاطر مى شود نمى تواند شک برانگیز باشد. از سوى دیگر با استفاده از خود آیه پاسخ مى دهد: اگر آن حضرت شک داشته است که طرف خطاب او خداوند است یا نه, کمترین چیزى که مى توانست بگوید این بود (أنّى یکون لى غلام) نه این که در آغاز خداى تعالى را مخاطب قرار دهد و بگوید: (ربّ أنّى یکون لى غلام); پس معلوم مى شود که طرف خطاب خود را ـ که خداوند بوده ـ مى شناخته است.38 در تأویل آیه (ولایتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله) از عکرمه دوست ابن عباس روایتى را نقل مى کند که او گفت: خداوند از سجده کردن بعضى بعض دیگر را نهى فرموده است و نصارا نسبت به بزرگان دینى شان و قضات, خضوع و کوچکى دارند و آنها را سجده مى نمایند.39 در تأویل آیه (و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثمّ جاءکم رسول مصدّق لما معکم لتؤمننّ به و لتنصرنّه…)(آل عمران/81) بعضى از مفسران, پیامبران و بعضى امتهاى پیامبران را مخاطب آیه مى دانند. سید رضى وجود روایات بسیارى را مبنى بر اینکه طرف خطاب آیه پیامبرانند دلیل معتقدان به فرض اول برشمرده و چندین روایت در این زمینه نقل مى کند از جمله روایتى است که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: (لم یبعث الله سبحانه نبیاً من لدن آدم(ع) الى محمد(ص), إلاّ اخذ علیه العهد فى محمد لئن بعث و هو حیّ لیؤمننّ به و لینصرنّه). از ابن عباس و طاووس روایت شده است که: همانا از پیامبران پیمان تبلیغ گرفته شده است نه امّتهاشان, تا اینکه هر یک از آنها دیگرى را تأیید و تصدیق نماید و به پیامبرى یکدیگر گواهى دهند.40 درباره مراد از خطاب (کنتم) در آیه (کنتم خیرامة اخرجت للناس… ) روایات چندى را نقل مى کند. از ابن عباس ـ رضى الله ـ روایت شده است که او گفت: آیه (کنتم خیر امة اخرجت للناس…) درباره کسانى نازل شده است که آنها با رسول الله(ص) به مدینه هجرت نمودند. از مجاهد روایت شده است که او گفت معناى آیه این است که شما بهترین امت هستید; تا آن گاه که امربه معروف و نهى از منکر نمایید و به خداى تعالى ایمان آورید این چنین خواهید بود. از حسن بصرى روایت شده است که: (این آیه خطاب است به صحابه گرامى, نه تابعان که حالات آنها تغییریافته و اوصافشان عوض گردیده است.)41 سیّد رضى در تأویل آیه (و إن خفتم ألاّتقسطوا فى الیتامى فانکحوا ماطاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع… )(نساء/3) با ذکر روایتى از امام باقر(ع) سبب نزول آیه را نقل مى کند و بر پایه این روایت اشکالات وارده را پاسخ مى گوید.42
روش تفسیرى سید رضى در نگاه کلى
علاوه بر دلایلى که در بحث (جایگاه نقل درحقائق التأویل) پیرامون استفاده محدود از روایات توسط سید رضى در تفسیر آیات ذکر شد, دلایلى هم در اینجا ذکر مى شود که از رهگذر تجزیه و تحلیل آنها به روش تفسیرى سیّد رضى دست خواهیم یافت. 1. از یک سو مسائلى که در قرن چهارم در محافل علمى مورد بحث و مناظره قرار مى گرفت در قرن اول و دوم یا مطرح نشده بود و یا به شکل محدود و مجمل طرح شده بود, در صورتى که در عصر سیّد رضى این مسائل با تیزبینى و دقت بیشتر مورد بازبینى قرار مى گرفت و بحثهاى گسترده و هماورد با مخالفان را مى طلبید. و از دیگر سو, به دلیل ارائه نشدن بحثهاى یادشده از سوى یاران ائمه(ع) و نبودن روایت در زمینه هاى مزبور, روایات ائمه معصومین(ع) درباره مسائل مورد گفت وگو در آن عصر اندک بود. و این روایات اندک در مقابل موج روزافزون شبهات مخالفان و دفع اشکالات آنان, سهم ناچیزى را به خود اختصاص مى دادند و اصولاً روایات یادشده, کمتر به بحثهایى که سید رضى متعرّض آنها گردیده پرداخته اند; از این رو نقل روایات اندک در تفسیر وى امرى طبیعى است. 2. بنابر اصلى که سیّد رضى براى تفسیر آیات متشابه دارد و تفسیرش نیز فقط تأویل آیات متشابه را شامل مى شود, وى جز استفاده از آیات محکم قرآن براى شرح و تأویل آیات متشابه, چاره اى دیگر نداشت, بنابراین استفاده از روایات چندان مفید نمى افتاد. 3. بیشتر اشکالات مخالفان به دلیل فضاى حاکم بر آن عصر, کلامى و عقلى بود و براى پاسخ به این اشکالات, مباحث کلامى و عقلى در صدر قرار داشتند و در جواب عقل, فقط عقل کارساز بود و نقل را یاراى هماوردى و مقابله با عقل, بویژه براى اقناع مخالفان نبود. وانگهى روایاتى که به این مباحث مى پرداختند از یک سو اندک و مجمل و از دیگر سو مورد بى میلى مخالفان قرار مى گرفتند. بنابراین نقل این روایات که مورد پذیرش تمامى گروه هاى کلامى آن روزگار نبود, آب در هاون کوبیدن بود. 4. دستمایه مباحث کلامى و عقلى یادشده در تفسیر حاضر, آیات قرآن و روایات ائمه(ع) است و اصول کلامى شیعه از بطن روایات ائمه(ع) و آیات قرآن استخراج گردیده است و آبشخور اصول کلامى وى نیز مجارى وحى بوده است. با توجه به این نکته, حضور غیرمستقیم روایات در تفسیر سید رضى خودنمایى مى کند. مجموعه دلایل بالا توجیه گر محدود بودن دایره نقل روایات در تفسیر حاضر خواهد بود. حال درمورد روش تفسیرى سید رضى با دید واقع بینانه اى مى توان گفت که ایشان در تفسیر خود روش (تفسیر جامع) را در پیش گرفته است; بدین شکل که در استفاده از آیات قرآن, به (روش تفسیر قرآن به قرآن) پرداخته و در استفاده از تفکر و تعقّل و تدبّر در فهم صحیح قرآن, (روش تفسیر عقلى و اجتهادى) را پى گرفته و در استناد به مقدمات علمى تفسیر قرآن و استشهاد به اشعار و لغات عربى, قواعد نحوى, شأن نزول آیات و مراعات جهات لفظى و ویژگیهاى صناعتى توجه تامّ و خاصّى داشته است. همچنین به دلیل اینکه فردى شیعى مذهب است و ارادت خاصى به خاندان پیامبر دارد, به قدر ممکن روایاتى را ازائمه(ع) نقل کرده است. هر چند که از روایات صحابه و تابعان نیز در حواشى نکات تفسیرى خود بهره هاى فراوانى برده است. نتیجه آن که در تفسیر (حقائق التأویل فى متشابه التنزیل) روش تفسیرى سیّد رضى با اتکاء به آیات قرآن, استناد به سنت و عترت, استفاده از تعقّل و تفکّر و بهره گیرى از مقدمات علمى تفسیر قرآن, روش (تفسیر جامع)43 است که نسبت به هزار سال پیش در نوع خود بى نظیر بوده و این سخن را استادش ابن جنّى تأیید مى کند که درمورد تفسیر وى گفته است: (صنّف الرضى کتاباً فى معانى القرآن الکریم یتعذّر وجود مثله.)44
پی نوشت ها:
________________________________________
1.حلّى, عبدالحسین, شرح حال و آراء و آثار سید رضى; مقدمه تفسیر حقائق التأویل, ترجمه دکتر محمود فاضل; دوانى, على,دورنمایى از شخصیت والاى نابغه نامى سیدرضى مؤلف نهج البلاغه; نقل از یادنامه علامه شریف رضى به اهتمام: سید ابراهیم سید علوى. جهت اطلاع بیشتر از زندگى و احوال سید رضى به منابع زیر مراجعه کنید: ـ سید رضى مؤلف نهج البلاغه, على دوانى. ـ الشریف الرضى; محمد عبدالغنى حسن. ـ الشریف الرضى, محمد رضا آل کاشف الغطاء. ـ مصادر ترجمة الشریف الرضى, دکتر محمد هادى امینى نجفى. ـ بررسى و تحقیق پیرامون منابع ترجمه و شرح حال شریف رضى, یادنامه علامه شریف رضى, سید ابراهیم علوى. 2. فقیهى, على اصغر, وضع شیعه در عصر شریف رضى, به نقل از یادنامه علامه شریف رضى,303. 3. جعفریان, رسول; تاریخ تشیع در ایران, سازمان تبلیغات اسلامى, تهران, 1371ش, 248. 4.آدم متز, تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى, ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگزلو, انتشارات امیر کبیر, تهران, 1362, 227. به نقل از: . (Goldziher, zabiriten,s.,132) 5. حلّى, عبدالحسین; مقدمه کتاب تفسیر حقائق التأویل/91 (ترجمه از دکتر محمود فاضل). 6. ابن خلکان, وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان,4/416. 7. خرمشاهى, بهاءالدین, دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى, 1/697. 8. مصطفوى, سید جواد, روش تفسیر شریف رضى; یادنامه علامه شریف رضى,59. 9. احمد بن فارس, معجم مقاییس اللغة, تحقیق عبدالسلام محمد هارون, مکتب الاعلام الاسلامى, قم, 1404ق, 2/91. 10. راغب اصفهانى, معجم مفردات الفاظ القرآن, المکتبة المرتضویة, تحقیق ندیم مرعشى,261. 11. معرفت, محمدهادى, التمهید فى علوم القرآن, ترجمه ابومحمد وکیلى, سازمان تبلیغات اسلامى, تهران, 1374ش, 3/14. 12.السید الشریف الرضى, حقائق التأویل فى متشابه التنزیل; دارالکتب الاسلامیة; قم: [بى تا]; علامه شریف رضى, حقائق التأویل فى متشابه التنزیل, ترجمه دکتر محمود فاضل یزدى مطلق, مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى, مشهد, 1366 ش, 112. 13. همان, 278 (ترجمه: 386). 14. همان, 24 (ترجمه: 130). 15. همان, 336 (ترجمه: 448). 16. همان, 246 (ترجمه: 351). 17. همان, 69(ترجمه: 175). 18. همان,362 (ترجمه: 476). 19. همان, 152 ـ 154; 165; 190 ـ 192. 20. همان,85 (ترجمه: 189). 21. همان, 163 (ترجمه: 270). 22. همان, 253 (ترجمه: 359). 23. همان , 276 (ترجمه: 261). 24. همان, 300 (ترجمه: 288). 25. همان, 403 (ترجمه: 391). 26.هدى جاسم محمد ابوطبره, المنهج الأثرى فى تفسیر القرآن الکریم, 26 ـ 61. 27. ذهبى, محمد حسین, التفسیر و المفسرون, 1/146; شیخ طوسى, محمـد حسن, التبیـان, 1/198. 28. سید رضى, حقائق التأویل, 315 ـ 317. 29. همان, 212 ـ 213; 249 ـ 250; 339 ـ 340; 469 ـ 472. 30. همان, 152; 183; 186; 196; 241; 343. 31. همان , 232; 413. 32. همان, 365. 33. همان , 281; 351; 377; 460. 34. همان, 253 ـ 256. 35. همان, 294 ـ 296. 36. جهت اطلاع بیشتر, ر . ک: نعمت الله صفرى فروشانى, غالیان, کاوشى در جریانها و برآیندها,بنیاد پژوهشهاى اسلامى, 284. 37. سید رضى, حقائق التأویل, 58 (ترجمه: 163). 38. همان, 93 (ترجمه: 198). 39. همان, 121 (ترجمه: 225) 40. همان, 134 (ترجمه: 238). 41. همان, 223 ( ترجمه: 328). 42. همان,292 (ترجمه: 402). 43. عمید زنجانى, عباسعلى, مبانى و روشهاى تفسیر قرآن, سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى, تهران, 1366ش,315. 44. خطیب بغدادى, تاریخ بغداد, 2/246; ابن خلکان, وفیات الاعیان, 4/416.
 

تبلیغات