آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

وحى، آهنگ آشناى فطرت آدمى است که چون موزون ـ فارغ از هر فزونى و کاستى و دسّ و تحریف ـ بر تار وجود انسان فرو نشیند، نواى گرم امید و حیات و بالندگى از آن جان گیرد. (یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم) (انفال / 24) وحى که نهایى ترین آن، قرآن نام گرفته است. یادآورنده کلمات پاک نهفته سرشت آدمى به اوست; کلماتى که خداوند به آدم تعلیم داد و فرشتگان از بازگویى آنها در ماندند! وحى، طنین نیرومند همان نجوایى است که در لابلاى شیار اندیشه و ادراک آدمى با دستان هنرمند آفریدگار هستى به ودیعت نهاده شده است. وحى، پژواک نفس و فهم و وهم انسان نیست، بلکه آشنا و همساز و دمساز با آن است، مشروط به این که جارى کلمات وحى در بستر زمان گرفتار تفسیرها و تأویل هاى ناروا نشده باشد و زلال آموزه هاى ناب آسمانى قرآن در گیرودار رویارویى اندیشه ها به آلایش پیش داورى ها و تمایلات و تمنّیات آلوده نشده باشد. کوتـاه سخن این که، زلال آیات قرآن، نفوسى را نور و جلا مى بخشد که از درون گرفتار زنگار و سیاهى نباشند. جان هایى مى توانند جلوه هاى کلام جاودان را دریابند و به درستى انعکاس دهند که در دام لجاج و عناد و کج فهمى گرفتار نیامده باشند و در گذر از دوره جنینى وخردسالى و درس آموزى و تلقین پذیرى، اندام ادراکى آنان آسیب ندیده و اعتدال روحى و سلامت فطرى آنان بر هم نخورده باشد. آرى، تنها اهل طهارت و اعتدال مى توانند جانشان را در آبشار وحى شستشو دهند و با تمام وجودشان آن را لمس نمایند، چنان که قرآن فرموده است: (لایمسّه الا المطهّرون) واقعه/79 اهل طهارت کیانند؟ درنگ در فهم آیه یادشده، مى تواند ما را در دست یابى به مقصود یارى دهد، چرا که قرآن پژوهان هر یک از نگاهى و با نیازى به تفسیر و توضیح این آیه پرداخته اند. فقیهان با استناد به برخى روایات، (مسّ) را به معناى لمس و رساندن دست بدن به خط هاى قرآن دانسته اند و (طهارت) را به معناى پاکى از پلیدى جسمى دانسته اند و گفته اند بنابر این آیه تماس بدن با نوشته قرآن بدون وضو و غسل حرام است (البته وضو در موردى و غسل در موردى دیگر). شیخ طوسى در استبصار از امام کاظم(ع) روایت کرده است: قال: (المصحف لاتمسّه على غیرطهر و لاجنباً و لاتمسّ خطّه… ) (نور الثقلین 5/226) متکلمان، چون به این آیه رسیده اند از آن استفاده کرده اند که واژه مسّ به معناى درک معنى و مراد آیه و فهم تفسیر و تأویل آن است و منظور از طهارت، پاک بودن از گناه و برخوردارى ازمقام عصمت مى باشد و این مقام از آن انبیا و اولیا مى باشد که خداوند در شأن آنان فرموده است: (انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً) (حقائق قرآن ندانند الاّ آنان که اسرار ایشان به انوار عصمت پاک کرده باشند از اقذار معصیت و این صفت معصومان است.) (تفسیر گازر 9/358) اهل عرفان در تفسیر این آیه گفته اند منظور از (لایمسّه) این است که کسى به فهم باطن و حقیقت آیات قرآن راه نمى یابد، مگر اهل تزکیه و سلوک معنوى که از راه ریاضت و عبادت و ذکر حق به مراتب عالى کمال و صفاى باطن دست یافته باشد. علامه طباطبایى(ره) سخنى نزدیک به این معنى دارد: (المطهرون، هم الذین طهّر الله تعالى نفوسهم من ارجاس المعاصى و قذرات الذنوب او ممّا هو اعظم من ذلک و ادقّ و هو تطهیر قلوبهم من التعلّق بغیره تعالى، و هذا المعنى من التطهیر هو المناسب للمسّ الذى هو العلم دون الطهارة من الخبث و الحدث کما هو الظاهر.) (المیزان 19/167) معتقدان به فلسفه و برخورداران از مشرب عقلى در تفسیر این آیه گفته اند که چون ادراکات آدمى از گذرگاه حس و تنگناى نظام و قوانین ماده عبور مى کند، آمیزه ها و پیرایه هاى مادى و محدود آن بر دریافت هاى او تأثیر مى گذارد و زمانى انسان مى تواند به ژرفاى متقن و مستدلّ کلام وحى دست یابد که بتواند روش درست تفکر را بپیماید و اندیشه خود را از آلایش ها و توهمات بزداید و پاک سازد. (ان للقرآن منازل و مراتب کما للانسان درجات و معارج فلابدّ لمسّ القرآن فى کلّ مرتبة و درجة من طهارة و تجرّد عن بعض العلائق… ) تأمل در این بیان ها مى نمایاند که چه بسا همه آنها صحیح باشد و هر کدام از زاویه اى به توضیح حقیقت واحدى پرداخته باشند. بلى در این میان، تفسیر اول که نگاهى فقهى به آیه مى باشد، فرق ماهوى با تفاسیر دیگر دارد. اما تفسیر جامع ترى نیز براى آیه مى توان ارائه کرد که با استناد به آیات دیگرى از قرآن نیز قابل تأیید باشد، و آن این است که کسى نمى تواند به فهم صحیح و جامع و سازنده و هدایتگرى از قرآن دست یابد، مگر آن که وجود او ازهرگونه انحراف و تمایل به افراط و تفریط پاک باشد و از اعتدال فطرى، فکرى، روحى و شرایط اجتماعى و نیز آگاهى هاى ضرورى برخوردار باشد، و به تعبیر شیخ طبرسى، پاک و منزه از شرک باشد (مجمع البیان 10 ـ 9 /226).
اعتدال، بنیان فهم صحیح
اگر بخواهیم نمونه ها و نشانه هایى بر مدعاى یادشده، از قرآن ارائه دهیم، نمونه ها بسیارند، اما به چند مورد بسنده مى کنیم. خداوند کسانى را که نمى توانند و یا به تعبیر درست تر نمى خواهند از نور و هدایت قرآن استفاده کنند، داراى دل هاى بیمار یا زنگار گرفته یا در حجاب یا مهر شده مى داند که این تعبیرها در آیات چندى دیده مى شوند; از جمله: بقره/10 ، آل عمران /7، فصلت/5، غافر/35، روم/59، یونس/74 و حجر/12. این آیه ها و ده ها آیه دیگر در قرآن حکایت از آن دارد که مانع درک صحیح وحى و بهره ورى از آن، وجود خلل و ناهنجارى در مرکز باورمندى انسان است; خللى که پیدایش آن، گاه معلول ناآگاهى و زمانى نتیجه خصلت هاى روحى و یا عملکردها و زمینه هاى نادرست فرد در زندگى است. در آیه دیگر مى فرماید: (اولئک الذین لم یرد الله أن یطهّر قلوبهم) مائده/ 41 آنان کسانى هستند که خداوند اراده نکرده است تا قلب هاشان را طهارت بخشد. آنچه آیات گذشته و به ویژه آیه اخیر را با موضوع مورد نظر ما ارتباط مى دهد تعبیر (أن یطهّر قلوبهم) مى باشد که در تفسیر (لایمسّه الا المطهرون) ما را یارى مى دهد، به ویژه زمانى که موضوع و تعبیرهاى صدر آیه 41 سوره مائده را مورد تأمل قرار دهیم: (یحرّفون الکلم من بعد مواضعه یقولون إن اوتیتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا… ) کسـانى از پاکى و طهارت قلب محرومند که کلمات الهى را از جایگاه اصلى آن منحرف ساخته مى گویند اگر محمد(ص) مطالبى موافق فهم و برداشت شما آورد آن را بپذیرید، ولى اگر مطابق فهم و میل شما نیاورد نپذیرید. از این آیه استفاده مى شود که رویارویى با کلام وحى با پیش داورى و موضع گیرى و نیز برخورد گزینشى با مفاهیم و معارف وحى، نمودى آشکار از نداشتن طهارت است که فرد را از درک صحیح وحى دور مى سازد و او را از حالت تعادل فطرى و اعتدال فکرى بیرون مى آورد. ما مى توانیم ادعا کنیم که بیشترین نارسایى و انحراف در فهم و عملکرد دینى جوامع اسلامى، معلول قراءت هاى ناموزون آنان از کلام الهى است; قراءت هایى که یا در مبانى مخدوش بوده است و یا در روش ها و انگیزه ها. مشکل کج فهمى، تحمیل آرا بر آیه هاى قرآن، تفسیر به رأى و برخورد گزینشى با مفاهیم و معارف وحى، مشکلى است که از قرن هاى نخستین تاریخ اسلام رخ نمود و در گذر زمان جنبه ها و چهره هاى گوناگونى به خود گرفت و این مقوله اى است که در عصر حاضر، گاه با عنوان قراءت هاى مختلف از دین و وحى مطرح شده است. برخى تلاش مى کنند که (قراءت هاى مختلف) را هم شأن (تفسیرهاى گوناگون) بدانند و همان گونه که قرآن به دلیل داشتن ظاهر و باطن و نیز بطون متعدد مى تواند تفسیرهاى گوناگون را برتابد، گنجایش پذیرش قراءت هاى متنوع را نیز داشته باشد. اما اساساً برقرارى مشابهت میان قراءت هاى متعدد و تفاسیر مختلف از یک آیه مشکلى را حل نمى کند، چرا که این هر دو در معرض آسیب هاى همسان هستند، نه هر تفسیرى مورد تأیید فرهنگ وحى است و نه هر قراءتى و بیانى. بلکه باید در این هر دو ملاک هایى رعایت شود تا فهم راستین به شمار آید و نه تحمیل باورهاى خود بر قرآن. قرآن پژوهان، براى ترسیم و معرفى این ملاک ها، شرایطى را یادکرده اند که برخى به مسائل فنى لغت عرب و مفاهیم خاص برخى واژگان و شناخت فرهنگ عصر نزول و درک شرایط نزول و بازشناسى عام از خاص و مطلق از مقید و… بستگى دارد و بخشى نیز به شیوه بیان و ویژگى فهم متون دینى برمى گردد که با عنوان (هرمنوتیک) در دهه هـاى اخیر مطرح شده است. اما ما در این نوشته به جنبه اى دیگر اشاره داریم که چه بسا کمتر به آن تصریح شده باشد و صریح ترین عبارتى که درباره آن مى توان یافت، این عبارت کوتاه قرآنى است که (لایمسّه الا المطهرون).
مطهرى، مظهر اعتدال در فهم قرآن
طهارت در بیان یادشده، عبارت است از استفاده صحیح و بدون افراط و تفریط، از ابزار و منابع آگاهى و برخوردارى از تعادل در شکوفایى سرشت و قواى باطنى و ادراکى، زیرا هرگاه این تعادل برهم خورده باشد، نمى توان به فهم متعادل و دقیق از کلام وحى که هماهنگ با آهنگ سرشت آدمى است، دست یافت. مطالعه در آثار استاد شهید مطهرى، بیش از هر چیز، اعتدال شخصیت روانى و فکرى و علمى او را مى نمایاند که نتیجه آن نیز فهم متعادل و موزون او از قرآن و دین است. چهره متعادل اندیشه مطهرى درجاى جاى آثار کلامى، فلسفى، اجتماعى و سیاسى او پیداست. در بیشتر مقوله ها و زمینه هایى که استاد مطهرى به تحقیق و اظهارنظر پرداخته است، دوجریان دیگر را در مقابل او مى بینید، که یک جریان جامه افراط بر تن دارد و دیگرى جامه تفریط. او نمونه بارزى از (امت وسط) است و مصداقى انسانى براى (و کذلک جعلناکم امّة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس) (بقره/143) عصرى که ما در آن به سر مى بریم دو رویکرد عمده در آن مشهود بوده و هست: 1. رویکرد علمى و تجربى به مسائل و رخدادها و پدیده ها. 2. رویکرد اجتماعى و سیاسى به منظور ایجاد نظم مطلوب اجتماعى براى بشر. این دو جریان نیرومند، چند قرن اخیر تاریخ جوامع انسانى را به شدت تحت تأثیر قرارداده است و از آن جمله اندیشه دینى و جوامع اسلامى هم از آن در امان نبوده است. دستگاه تفکر دینى براى تطبیق خود با شرایط و نیازها و پرسش ها و انتظارات نسل مخاطب خویش ناگزیر شده است تا در برابر هجوم سیانتیسم و رویکرد تجربى و نیز در برابر تحولات نیرومند سیاسى ـ اجتماعى و تئورى هاى آن واکنش نشان دهد. این واکنش ها به دو گونه بوده است: الف. واکنش منفى و انسدادى و مواجهه خصمانه و ناباورانه با علم تجربى و مقوله هاى اجتماعى ـ سیاسى که نتیجه آن جداسازى کامل قلمرو مفاهیم و مقاصد وحى از محدوده عالم ماده و مادیات و مسائل طبیعى و اجتماعى بوده است. ب. واکنش مثبت اما افراطى و همراه با مقهوریت و تسلیم تمام عیار در برابر امواج دانش تجربى و نظریه هاى سیاسى و اجتماعى. گروهى بر این باور اصرار ورزیدند که سلامت وحى و حرمت آیات الهى در صورتى حفظ خواهد شد که کمترین تلاش جدید در فهم و انطباق آیات بر مسائل نوین صورت نگیرد، بلکه فهم آیات با فرهنگ عصر نزول و با اتکا بر روایات رسیده کافى است و حتى تعمیم آنها بر سایر زمانها و مکانها ممنوع است، و گروهى دیگر در نقطه مقابل سعى کردند تا همه بنیادها و بنیان ها را سیال و ناآرام و متحول و نسبى جلوه دهند و اساس تعلیم وحى را دستخوش تغییرها و نگرش هاى علمى و تجربى و تمایلات سیاسى قرار دهد. مرحوم مطهرى، خود در این باره مى نویسد: (در مسأله انطباق با مقتضیات زمان دو جریان مخالف که هر دو غلط بوده است، در تاریخ اسلام، همیشه وجود داشته است. یک جریان افراطى یعنى دخل و تصرف هاى بیجا در دستورهاى دینى به واسطه یک خیالات و یک ملاحظات کوچک که ما اسم آنها را جهالت گذاشتیم. جریان دیگرى توقف و جمود بیجایى است که بر خلاف منظور و روح اسلام است. این جمود از ناحیه دوستان محتاط بوده است، ولى احتیاط هایى که صددرصد بر ضرر اسلام تمام شده است… البته یک جریان معتدل هم همیشه وجود داشته است، ولى ما براى اینکه جریان معتدل را پیدا بکنیم باید ابتدا این دو جریان افراطى و تفریطى را درست بشناسیم.) (اسلام و مقتضیات زمان 1/86) آثار ارزشمند استاد شهید، به خوبى نشان مى دهد که او در همه زمینه هاى علمى، کلامى، فلسفى، فقهى، سیاسى و اجتماعى، جانب اعتدال را پیموده است و در آثار خود به تفکرات و نظریات علمى جهان غرب نظر افکنده است و به نقد و تحلیل آراى کسانى چون هربرت اسپنسر، دورکهایم، پى یر روسو، ژان پل سارتر، مارتین لوتر، کارل مارکس، نیکولو ماکیاول، گوستاو لوبون، فوئر باخ، هگل، دکارت، هیوم، نیچه، لوئى ماسینیون و… مى پردازد، ولى آشنایى او با این اندیشه ها و پردازش او به این نظریه ها او را با فرهنگ دینى و ملى اش بیگانه نکرده است. چرا که همزمان با این مباحث، نگاه اساسى خود را به آیات قرآن دارد و فصل الخطاب آراى خویش را کلام الهى مى داند، چنان که اگر جداى از مباحث تفسیرى استاد، تنها آیات و مستندات قرآنى او در لابلاى مباحث عقیدتى، کلامى، فلسفى، اجتماعى و سیاسى گردآورى شود، خود کتابى حجیم را شکل خواهد بخشید. علاوه بر این، او از متفکران جهان اسلام و آثار علمى و فرهنگى و ادبى ملت خویش نیز غافل نبوده است و بیشترین و بهترین استفاده را از آنان برده و براى نشان دادن ذخایر اسلامى، به مقایسه میان آراى آنان و اندیشه هاى غربى همت گماشته است. ییکى دیگر از رویکردهاى مهم عصر مطهرى، به ویژه در محیط اجتماعى او، گرایش هاى شدید نسل هاى تحصیل کرده و روشنفکر به تحولات سیاسى و نیز تئورى هاى آن بود. این گرایش به دلیل شرایط درونى و بیرونى جامعه تا آنجا شدت داشت که گروه هایى براى دست یافتن به اصلاحات سیاسى، احکام و پیام هاى قرآن را ناکارآمد شمردند و به مکاتب مادى و ماتریالیستى پناهنده شدند و گروهى دیگر تلاش کردند تا نوع خاصى از اندیشه انقلابى و سیاسى مورد پسند و تمایل زمان شان را از آیات قرآن ومنابع دینى استخراج نمایند، و به تعبیر صحیح تر، بر قرآن تحمیل کنند! و سومین گروه بیزار از روش هاى پیشین، اساساً منکر وجود هرگونه نظریه سیاسى ـ اجتماعى در منابع دینى و آیات قرآنى شدند! در این میان، شخصیت و آثار علمى استاد مطهرى گواه صادقى براندیشه متعادل و قلب سلیم و فطرت شکوفاى اوست که نه راه افراط پیمود و نه راه تفریط. او این اعتدال را ازجامعیت نگرش قرآنى به مسائل زندگى بشر آموخته و وام گرفته بود، چنان که در یکى از پژوهشهاى خود قرآن را نخستین و مهمترین عامل تصفیه تفکر اسلامى معرفى کرده مى نویسد: (کتاب آسمانى ما قرآن که ستون فقرات اسلام است، تکیه گاه اسلام است. این کتاب آسمانى محفوظ و مصون و پاک باقى مانده است و هیچ دستى و هیچ قدرتى نتوانسته درخود این کتاب دخل و تصرفى بکند.… و همین است که حکم دستگاه تصفیه را دارد.) (اسلام و مقتضیات زمان 1/129) بدان امید که توانسته باشیم با این ویژه نامه، یاد و روش آن شخصیت فرزانه را زنده نگاه داشته و اندیشه استوار و شیوه متین و نگرش متعادل و موزون او را به قرآن و دین، بازشناسانده باشیم.
 

تبلیغات