نگرشی تطبیقی به قرآن و انجیل بخش دوم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
عیسى (ع)، کلمة الله
در قرآن به مناسبتهاى گوناگون از عیسى بن مریم(ع) به (کلمه خدا) تعبیر شده است: (ان الله یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم… ) آل عمران/ 45 خداوند بشارت مى دهد تو را به کلمه اى ازخویش، اسم او مسیح عیسى پسر مریم است. (ان الله یبشّرک بیحیى مصدّقاً بکلمة من الله) آل عمران/ 39 خداوند بشارت مى دهد تو را به یحیى که تصدیق کننده است به کلمه اى از خدا (تصدیق کننده عیسى است). (انّما المسیح عیسى بن مریم رسول اللّه و کلمته) نساء/ 171 همانا مسیح، پسر مریم فرستاده خدا، و کلمه او است. در انجیل یوحنا باب اول نیز چنین مى خوانیم: (در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتداء نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزى از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستـى و جلال او را دیـدیم، جلالى شایسته پسر یگانه پدر. و یحیى بر او شهادت داد و ندا کرده مى گفت این است آن که درباره او گفتم، آن که بعد از من مى آید پیش از من شده است، زیرا که بر من مقدم بود. و از پرى او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض. زیرا شریعت به وسیله موسى عطا شد، اما فیض و راستى به وسیله عیسى مسیح رسید.) همانندى که دراین خصوص بین قرآن کریم و انجیل دیده مى شود، تعبیر از عیسى(ع) به کلمة الله و شهادت یحیى(ع) به حقانیت عیسى(ع) است، اما اختلاف دو متن به ابعاد توحیدى و نگرشهاى برگرفته از آن باز مى گردد، زیرا در قرآن (الله) محورى حاکم است و در عبارت انجیل، عیسى در ردیف خدا و فرزند او شناسانده شده است. به هرحال در قرآن مجید براى اثبات عظمت و قداست حضرت مسیح پیامبر پاک خدا، بخش درخور توجهى از آیات قرآن را به حضرت مریم و مسیح و پیروان او اختصاص مى دهد، تا آنجا که در مجموع، بالغ بر 175 آیه، شامل 3163 کلمه، معادل 1/4% کل کلمات قرآن در این رابطه است. و اما سرّ تعبیر قرآن از عیسى(ع) به کلمه الهى، خود بحثى است تفسیرى و مفسران، وجوهى را دراین خصوص نقل کرده اند، ولى از آنجا که با تحقیق کنونى ما بیگانه مى نماید به اشاره اى بسنده مى شود. ییکى از مفسران دراین باره نوشته است: (منظور از کلمه، عیسى بن مریم است و از او به کلمه تعبیر شده تا یادآورى باشد به این که او آفریده اى غیرعادى است و سزاوار است تا به تنهایى توصیف به کلمه شود، اگر چه در واقع همه موجودات کلمه خدا هستند.)
حواریون عیسى(ع)
در قرآن، از گروهى به عنوان (حواریون) یاد شده است، چنانکه ازمضمون و محتواى آیات آن استفاده مى شود آنان از شاگردان خاص و طرف مستقیم ارشادات و دستورات حضرت عیسى(ع) بوده اند و گویا در سفر و حضر آن پیامبر الهى را همراهى مى کرده اند: (… قال الحواریّون نحن انصاراللّه آمنّا بالله… ) آل عمران/ 52 حواریون گفتند ما یاران خداییم، ایمان آوردیم به خدا… . (واذ أوحیت الى الحواریّین أن آمنوا بى و برسولى قالوا آمنّا… ) مائده/ 111 وهنگامى که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید گفتند ایمان آوردیم. (کما قال عیسى ابن مریم للحواریّین من أنصارى الى اللّه قال الحواریّون نحن أنصاراللّه… ) چنانکه عیسى بن مریم به حواریون گفت چه کسانى یاران من به سوى خدایند؟ حواریون گفتند ما یاران خداییم. (حواریون: جمع حوارى: شاگردان مسیح، مخلص با ایمان، پند دهنده، شوینده، یاور پیمبران. از حور: شستن جامه، برگشت و… شایدهم واژه اى باشد حبشى، که به شاگردان مسیح اطلاق مى شده است.) در عیون اخبار الرضا(ع) چنین آمده است: (از امام رضا علیه السلام سؤال کردند: چرا حواریون به این نام نامیده شده اند؟ امام فرمود: جمعى ازمردم تصور مى کنند که آنها شوینده لباس بوده اند و به خاطر این شغل، چنان نام گرفته اند، ولى علت آن بود که آنها هم خود را از آلودگى به گناه پاک کرده بودند، و هم براى پاک کردن دیگران کوشش داشتند.) و در انجیل نیز فراوان ازاین گروه یاد شده است، از جمله: (و دوازده شاگرد خود را طلبیده ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند و هر بیمارى و رنجى را شفا دهند. و نامهاى دوازده رسول این است: اول شمعون معروف به پطرس، و برادرش اندریاس یعقوب بن زبدى، و برادرش یوحنا، فیلپس و برتوسما، توما و متى باجکیر، یعقوب بن حلفى و لبئ معروف به ترّى، شمعون قانوى و یهوداى اسخریوطى که او را تسلیم نمود. این دوازده را عیسى فرستاده بدیشان وصیت کرده گفت از راه امتهاى مروید… و چون مى روید موعظه کرده گویید که ملکوت آسمان نزدیک است. بیمار را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید و مردگان را زنده کنید، دیوها را بیرون نمایید… ) (انجیل متى، باب دهم، آیات 1 تا 9، ط. ل، صفحه 15)
تصدیق عیسى نسبت به حقانیت تورات
در قرآن مى خوانیم: (وقفّینا على آثارهم بعیسى بن مریم مصدّقاً لما بین یدیه من التوریة و آتیناه الانجیل) به دنبال بعثت پیامبران پیشین، عیسى فرزند مریم، نیز به پیامبرى مبعوث شد، درحالى که تصدیق کننده کتابها و شرایع پیشین، از آن جمله تورات، بود و ما به او انجیل را عطا کردیم. همین معنى در انجیل نیز در موارد بسیار عنوان شده است: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم! نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم، زیرا هر آینه به شما مى گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه اى از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود، پس هر که یکى از این احکام کوچک ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کم ترین شمرده شود… ) (انجیل متى باب 5، آیات 17 تا 20، صفحه 6، ط. ل) (… لیکن آسان تر است که آسمان و زمین زایل شود از آنکه یک نقطه از تورات ساقط گردد.) (انجیل لوقا، باب 16، آیه 17، صفحه 123، ط . ل) (… زیرا اگر موسى را تصدیق مى کردید مرا نیز تصدیق مى کردید، چون که او درباره من نوشته است. اما چون نوشته هاى او را تصدیق نمى کنید، پس چگونه سخنهاى مرا قبول خواهید کرد.) (انجیل یوحنا، باب ،5 آیه 45 و 46، صفحه 153، ط. ل)
رهنمودهاى اخلاقى مشترک میان قرآن و انجیل
همچنان که در تورات به بیان احکام پرداخته شده است و بخشهاى عمده اى از آن به این امر اختصاص دارد، سرتاسر انجیل دستورات ارشاد گونه اى است که منسوب به عیسى مسیح(ع) مى باشد و به وسیله انجیل نویسان چهارگانه (متى، مرقس، لوقا، یوحنا) که انجیل هاى کنونى بدانها منتسب است بیان شده و به رشته تحریر درآمده است. بخشى از رهنمودهاى اخلاقى انجیل، همسو و هماهنگ با موعظه هاى قرآنى است، از آن جمله:
* خدمت بى منت و تصدق پنهانى
در قرآن کریم آمده است: (إن تبدوا الصدقات فنعمّا هى و إن تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم و یکفّر عنکم سیّئاتکم) بقره/ 271 اگر آشکارا صدقه دهید پس نیکو است، ولى اگر مخفیانه انجام داده در نهان به فقرا کمک کنید، آن برایتان بهتر است و گناهان شما را مى پوشاند. (یا ایّها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الآخر) بقره / 264 اى ایمان آورندگان! صدقه هاى خویش را با منت و اذیت باطل مسازید، مانند کسى که مالش را به ملاحظه نگاه مردم و نمایاندن به آنان انفاق مى کند و ایمان به خدا و روز آخر نمى آورد. در انجیل مى خوانیم: (و نظر کنید که نکنید رحم بر کسى در برابر مردمان تا ببینند شما را، و اگر چنین کنید نخواهد بود براى شما ثوابى و مزدی… هرگاه رحم کردى پس به آواز بلند آن رحم را مگو، چنانکه مى کنند جماعت ریــاکاران در مجمع ها و بازارهـا، تــا مردم ایشـان را بزرگ شمارند. حق را مى گویم به شما، به تحقیق که گرفته اند این جمـاعت مزد خود را، و هر گاه رحم کنى بر کسى پس نداند دست چپ تو به آنچه کرده دست راست تو، تا بوده باشد تصدق تو پنهان، و پدر تو که ببیند پنهان را عوض مى دهد به تو آشکار.) (انجیل متى، فصل نهم، صفحه 77، ت . خ) و نیز در فصل دهم انجیل متى مى خوانیم: (… وهرگاه نماز گزارید پس مباشید مانند ریاکاران… و هرگاه روزه دار باشید روى خود را برهم کشیده منمایید به مردم، مانند ریاکاران… )
* سلام کردن، هنگام ورود
در قرآن آمده است: (فاذا دخلتم بیوتاً فسلّموا على أنفسکم تحیّة من عنداللّه) نور/ 61 هنگامى که به خانه اى وارد مى شوید، پس سلام کنید بر خودتان سلام کردنى از نزد خدا. در انجیل: (… وهرگاه داخل خانه شوید سلام کنید بر اهل خانه… ) (انجیل متى، فصل بیست و هفتم، صفحه 87، ت . خ)
* بخشایش خطاى دیگران
در قرآن مجید فرموده است: (ولیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون ان یغفراللّه لکم و اللّه غفور رحیم) نور/ 22 وباید عفو کنند و باید درگذرند، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است. در انجیل: (… زیرا هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانى شما، شما را نیز خواهد آمرزید. اما اگر تقصیرهاى مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهاى شما را نخواهد آمرزید.) (انجیل متى، باب 6، آیات 14 و 15، صفحه 8، ط. ل) (و وقتى که به دعا بایستید، هرگاه کسى به شما خطا کرده باشد او را ببخشید، تا آن که پدر شما نیز که در آسمان است خطایاى شما را معاف دارد. اما هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهاى شما را نخواهد بخشید.) (انجیل مرقس، باب 11، آیات 25 و 26، صفحه 74، ط . ل) اما انجیل در این زمینه عباراتى ناهمساز با فطرت و مصالح جامعه انسانى دارد که نوعى تفسیر افراط گونه و غلط براى صبر و مدارا در برابر دشوارى ها و گذشت از خطاى خطاکاران است. (… لیکن من به شما مى گویم با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند دیگرى را نیز به سوى او بگردان، و اگر کسى خواهد با تو دعوى کند و قباى تو را بگیرد عباى خود را نیز بدو واگذار. و هرگاه کسى تو را براى یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو.) (انجیل متى، باب 5، آیات 39 تا 41، ط . ل، صفحه 7) واین همان ظلم پذیرى و پرورش ظالم است که قرآن مجید و روایات اسلامى به شدت آن را نفى کرده اند.
* نیکى به پدر ومادر
در قرآن مجید مى خوانیم: (وقضى ربک ألاّ تعبدوا الاّ إیاه و بالوالدین إحساناً) اسراء/ 73 وخدایت حکم نموده است که جز او را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید. در انجیل مى خوانیم: (… زیرا خدا حکم کرده است که مادر و پدر خود را حرمت دار، و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد.) (انجیل متى، باب 11، آیه 4، صفحه 25، ط . ل) (پدر ومادر خود را حرمت دار و همسایه خود را مثل نفس خود دوست دار.) (همان، آیه 20، باب 19، صفحه 32) (از این جهت که موسى گفت پدر ومادر خود را حرمت دار، و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد.) (انجیل مرقس، باب 7، آیه 10، ط . ل، صفحه 65)
* عزت خواستن از درگاه خداوند و نه مردم
در قرآن کریم فرموده است: ( الذین یتّخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزّة فان العزّة للّه جمیعاً) نساء/ کسانى که به جاى مؤمنین، کفار را دوستان خویش برمى گزینند، آیا عزت و سربلندى را نزد آنان مى جویند؟ پس بدرستى که عزت، به تمامى براى خدا است. در انجیل آمده است: (… چگونه ممکن است ایمان شما، وحال آن که از یکدیگر قبول بزرگى مى کنید و طلب نمى کنید بزرگى را از خداى یگانه… ) (انجیل یوحنا ،فصل دوازدهم، صفحه 256، ت . خ)
رویدادهاى قیامت
* تحولات طبیعت در آستانه رستاخیز
در قرآن مى خوانیم: (اذا السماء انفطرت. و اذا الکواکب انتثرت. و اذا البحار فجّرت. و اذا القبور بعثرت) انفطار/ 4 - 1 آن گاه که آسمان بشکافد. و آن گاه که ستارگان پراکنده شوند. و آن گاه که دریاها به هم بپیوندند. و آن گاه که قبرها زیر و رو گردند. (إذا الشمس کوّرت. و إذا النجوم انکدرت. و إذا الجبال سیّرت… ) تکویر /3- 1 چون خورشید بى فروغ شود. و چون ستارگان فروریزند. و چون کوهها از جاى خود بشوند… در انجیل مرقس آمده است: (خورشید تاریک گردد. وماه نور خود را بازگیرد. و ستارگان از آسمان فروریزند. و قواى افلاک متزلزل خواهد گشت.) (باب 13، آیات 27 - 24، ط . ل، صفحه 78) و در کتاب اعمال رسولان مى خوانیم: (… خورشید به ظلمت و ماه به خون مبدل گردد، قبل از وقوع روز عظیم شهود خداوند.) (باب 2، آیه 20، صفحه 189، ط . ل)
* نقش فرشتگان در رستاخیز
در قرآن آمده است: (وجاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً) فجر / 22 و امر پروردگار تو فرا رسد، در حالى که فرشتگان صف در صف اند. (و ترى الملائکة حافّین من حول العرش) زمر/ 75 فرشتگان را مى بینى که گرد عرش حلقه زده اند. در انجیل مرقس مى خوانیم: (در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاى زمین تا به اقتصاى فلک فراهم خواهد آورد…) (باب 13 آیه 27) و در انجیل متى آمده است: (اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائک مقدس خویش آید، آن گاه بر کرسى جلال خود خواهد نشست) (باب 25، آیه 31 و 32)
* آگاهى به زمان رستاخیز، در انحصار خداوند
در قرآن فرموده است: (و عنده علم الساعة و الیه ترجعون) زخرف/ 85 ونزد اوست دانش قیامت و به سوى او بازگردانیده مى شوید. (یسئلک الناس عن الساعة قل إنّما علمها عنداللّه) احزاب/ 63 مردم درباره زمان برپایى قیامت از تو مى پرسند، بگو آگاهى آن فقط نزد خداوند است. و در انجیل مرقس آمده است: (… ولى از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسرهم، پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید، زیرا نمى دانید که آن وقت کى مى شود.) (باب 13، آیه 33 - 30)
* دمیده شدن در صور
در قرآن مى خوانیم: ( یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواجاً) نبأ/ 18 روزى که در صور دمیده شود، پس مردم گروه گروه، گردآیند. (و ینفخ فى الصور فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ینسلون) یس/ 51 در انجیل یوحنا مى خوانیم: (به درستى که زود باشد که بیاید ساعتى که بشنود در آن ساعت همه اهل قبور آواز او را، و بیرون آیند گروهى که کارهاى نیکو کرده باشند به جانب قیامت حیات، وجماعتى که کارهاى بد کرده باشند به جانب قیامت عذاب.) (ص 255، ت . خ) در رساله اول پولس رسول به قرنتیان مى خوانیم: (… در لحظه اى در طرفة العینى به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد ومردگان بى فساد خواهند برخاست.) (باب 15، آیه 53 - 52، صفحه 284، ط . ل) رساله دوم پطرس رسول: (… لکن روز خداوند چون دزد [آرام و غافلگیرانه] خواهد آمد، که درآن آسمانها به صداى عظیم زائل خواهند شد، و عناصر سوخته شده از هم خواهد پاشید.) (باب 3، آیه 10 و 11، صفحه 384، ط . ل)
* جداسازى نیکان و بدان در قیامت
در قرآن مى خوانیم: (و یوم تقوم الساعة یومئذ یتفرّقون. فأمّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم فى روضة یحبرون. و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقائ الآخرة فاولئک فى العذاب محضرون) روم/ 16 - 14 وچون قیامت بر پا شود، از یکدیگر جدا شوند، پس آنان که اهل ایمان و عمل نیک بوده اند، در باغى به شادمانى پردازند و اما آنان که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کرده و دیدار آخرت را دروغ انگاشته باشند، در عذاب احضار شوند. و در انجیل متى آمده است: (اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش آید، آن گاه بر کرسى جلال خود خواهند نشست و جمیع امتها درحضور او جمع شوند و آنها را از یکدیگر جدا مى کند به قسمى که شبان میشها را از بزها جدا مى کند.) (باب 25، آیه 31 - 35)
* اصحاب یمین و اصحاب شمال
در قرآن فرموده است: (وأصحاب الیمین ما أصحاب الیمین. فى سدر مخضود. و طلح منضود. و ظلّ ممدود… و اصحاب الشمال ما أصحاب الشمال. فى سموم و حمیم. و ظلّ من یحموم) واقعه/ 27 - 43 و اصحاب یمین و سعادت، چه مى دانى که چه حال دارند؟ در زیر درختان سدر بى خار. و درخت موزى که میوه اش بر یکدیگر چیده شده. و سایه سارى همیشگی… و اما اصحاب شمال و شقاوت چه مى دانى که چه حال دارند! درباد سموم و آب جوشانند. درسایه اى از دود سیاه… و در انجیل متى آمده است: (و آنها را از همدیگر جدا مى کند به قسمى که شبان میشها را از بزها جدا مى کند ومیشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آن گاه پادشاه به اصحاب راست گوید: بیایید اى برکت یافتگان از پدر من و ملکوتى را که از ابتداى عالم براى شما آماده شده است به میراث گیرید… پس اصحاب طرف چپ را گوید: اى ملعونان از من دور شوید، در آتش جاودانى که براى ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است.) (باب 25، آیات 33 / 43)
* قیامت روز جزا و پاداش
در قرآن مى خوانیم: (ینبّؤا الانسان یومئذ بما قدّم و أخّر) قیامت/ 13 انسان در قیامت از آنچه انجام داده و پیش فرستاده و پس از خود بر جاى نهاده، آگاه مى گردد. (یومئذ یصدر الناس أشتاتاً لیروا أعمالهم. فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره) زلزال / 8 - 6 درآن روز مردم پراکنده از قبرها بیرون مى آیند تا اعمالشان را به آنها بنمایانند. پس هر کسى به وزن ذره اى نیکى کرده باشد آن را مى بیند. و هر کس به وزن ذره اى بدى کرده باشد آن را مى بیند. در انجیل متى، فصل 35 آمده است: (و مى گویم به شما که هر سخنى که گوید آن را آدمى از روى بطالت و بدى، در روز قیامت به سبب آن حسابى و جزایى خواهد داشت.)
* طول روزهاى قیامت
در قرآن مى خوانیم: (و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و إنّ یوماً عند ربّک کألف سنة ممّا تعدّون) حج / 47 [کافران] با بى صبرى و شتاب از تو خواهان نزول عذاب هستند، و البته خداوند در انجام وعده هاى خود هرگز تخلف نخواهد کرد، و همانا یک روز نزد پروردگار تو مانند هزار سال از سالهایى است که شما مى شمارید. در رساله دوم پطرس رسول آمده است: (لکن آسمان و زمین الآن به همان کلام براى آتش ذخیره شده و تا روز داورى و هلاکت مردم بى دین نگاه داشته شده اند، لکن اى حبیبان این یک چیز از شما مخفى نماند که یک روز نزد خدا، چون هزار سال است و هزار سال چون یک روز.) (باب 3/ 7 و 8)
عادت ها و پرستش ها
* نماز و دعا به درگاه خداوند
در قرآن مى خوانیم: (ان الصلاة کانت على المؤمنین کتاباً موقوتا) نساء/ 103 همانا نماز از واجباتى است که داراى وقت معین است و از گذشته بر مؤمنان واجب بوده است. در انجیل نیز در چند مورد از (نماز) یاد شده است: (در وقتى که یسوع نماز مى کرد در بیابانى بى آب و علف و فارغ شد، گفت یکى از شاگردان که اى پروردگار! نماز را به ما تعلیم کن تا نماز کنیم، چنانکه یوحنا شاگردان خود را تعلیم کرد. گفت هرگاه نماز کنید بگویید: اى پدر ما که در آسمانى پاک است نام تو مى آید پادشاهى تو مى شود خواسته تو چنانکه در آسمان است چنین بر زمین است، نان ما به قدرى که بس باشد ما را بده به ما دراین روز، بیامرز براى ما گناهان ما را براى آن که ما مى آمرزیم کسى را که ما را بر او حقى است، و داخل مکن ما را در آزمایشها لیکن نجات ده ما را از بدکار.) (انجیل لوقا، فصل چهل و دوم [باب یازدهم]، صفحه 207، ت . خ) (وچون عبادت کنى مانند ریاکاران مباش زیرا خوش دارند که در کنایس و گوشه هاى کوچه ها ایستاده نماز گزارند تا مردم ایشان را ببینند… ) (انجیل متى، باب ششم، آیه 5، ط . ل) در انجیل (برنابا) نیز بارها به این فریضه الهى اشاره شده است: (… پس چون یسوع از نماز صبح فارغ شد… ) (انجیل برنابا، فصل یکصدو ششم، آیه 198) (… زیرا که انسان درهر کلمه قبیحه گناه مى کند و خداى ما گناه او را به نماز محو مى فرماید، زیرا که نماز همانا شفیع نفس است، نماز همانا دواى نفس است، نماز همانا حفظ دل است، نماز همانا سلاح ایمان است… ) (همان، فصل یکصد و نوزدهم، آیه 10 - 16، صفحه 217) (… نماز کنید بدون انقطاع… ) (همان، فصل سى و ششم، (ج) آیه 8، صفحه 99)
* دعا
در قرآن مى خوانیم: (أدعوا ربکم تضرّعاً و خفیة انّه لایحبّ المعتدین) اعراف/ 55 پروردگارتان را بخوانید در حال تضرع و بیم، همانا او متجاورزان و سرکشان را دوست ندارد. در انجیل متى آمده است: (سئوال کنید که به شما داده خواهد شد، بطلبید که خواهید یافت، بگویید که براى شما بازکرده خواهد شد، زیرا هر که سؤال کند یابد، و کسى که بطلبد دریافت کند، وهر که بکوبد براى او گشاده خواهد شد.) (باب 7 آیه 7 و 8) در انجیل مرقس آمده است: (بنابراین به شما مى گویم آنچه در عبادت سؤال مى کنید، یقین بدانید که آن را یافته اید و به شما عطا خواهد شد و وقتى که به دعا مى ایستید.) (باب 11 آیه 24)
* روزه
در قرآن مجید مى فرماید: (یا ایّها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلّکم تتقون) بقره/ 183 اى ایمان آورندگان، روزه بر شما واجب شد چنانکه برکسانى که پیش از شما بودند نیز واجب شده بود، شاید شما پرهیزکار شوید. در انجیل آمده است: (اما چون روزه دارید مانند ریاکاران ترش رو مباشید، زیرا که صورت خویش را تغییر مى دهند تا در نظر مردم روزه دار نمایند، هر آینه به شما مى گویم اجر خود را دریافته اند. لیکن تو چون روزه دارى سر خود را تدهین کن و روى خود را بشوى. تا در نظر مردم روزه دار ننمایی… ) (انجیل متى، باب ششم، آیات 16 تا 18، ط . ل) (و شاگردان یحیى و فریسیان روزه مى داشتند پس آمده بدو گفتند چون است که شاگردان یحیى و فریسیان روزه مى دارند و شاگردان تو روزه نمى دارند. عیسى بدیشان گفت آیا ممکن است پسران خانه عروسى مادامى که داماد با ایشان است روزه بدارند، زمانى که داماد را با خود دارند نمى توانند روزه دارند، لیکن ایامى مى آید که داماد از ایشان گرفته شود در آن ایام روزه خواهند داشت.) (انجیل مرقس، باب 2، آیات 18 و 19، ط . ل، صفحه 56) (… پس از این رو شیطان مى خواهد که او را وادارد بر روزه نگرفتن، درحالى که از احوال به شبهه مرض.) (برنابا، فصل یکصد و هفتم، آیه 17، صفحه 200) ولى چگونگى نماز و روزه را در شریعت عیسى(علیه السلام) حتى به گونه اجمال از انجیلهاى کنونى نمى توان دریافت و اختلافش را با آنچه در شریعت اسلام آمده تعیین کرد، بلکه این انجیلها تنها به وجود آنها در آن کیش اعتراف دارند.
تمثیلهاى همگون و مشابه
اکنون به مواردى از مثالها اشاره مى کنیم که در دو متن قرآن کریم و انجیل آورده شده وهمسویى و همانندى بین آنها در شکل و محتوا دیده مى شود: 1. قرآن کریم: (أفمن أسّس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر أم من أسّس بنیانه على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنّم) توبه/ 111 آیا پس آن که بنایش را بر پرهیزکارى از خدا و خوشنودى بنیاد نهاده باشد، بهتر است یا آن که اساس نهاده باشد بنایش را برکنار گذرگاه سیل خالى شده شکست خورده، پس فرود آید با آن در آتش دوزخ. در انجیل آمده است: (پس هر که بشنود سخنان مرا و عمل کند به آنها مانند مرد عاقلى است که بنا کند خانه خود را بر بالاى سنگى، پس ببارد و روان شود نهرها و بوزد بادها، و بخورد برآن خانه پس خراب نمى شود آن خانه براى آن که بناى آن خانه بر سنگ است. و هر کس نشنود سخنان را و عمل نکند به این سخنان، مانند مرد نادانى است که بنا کرده باشد خانه خود را بر روى ریگ روان، پس ببارد بارانها و روان شود نهرها و بوزد بادها و برسد به آن خانه، پس خراب شود و بیفتد، و بوده باشد خراب شدن آن خانه بسیار بزرگ.) (انجیل متى، فصل چهاردهم، صفحه 81، ت . خ) 2. نیز در قرآن آمده است: (ان الذین کذّبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لاتفتّح لهم أبواب السماء و لایدخلون الجنّة حتى یلج الجمل فى سمّ الخیاط و کذلک نجزى المجرمین) اعراف / 39 آنان که نشانه هاى ما را تکذیب کردند و از پذیرش حق استکبار ورزیدند، براى ایشان درهاى آسمان گشوده نمى شود، و به بهشت وارد نخواهند شد مگر وقتى که درآید شتر در سوراخ سوزن، و این چنین جزا دهیم گناهکاران را. در انجیل متى آمده است: (… و نیز مى گویم داخل شدن شتر در سوراخ سوزن، آسان تر از داخل شدن مالدار در ملکوت آسمانها… ) (انجیل متى، فصل شصت ویکم، صفحه 110، ت . خ) در قرآن کریم مى خوانیم: (یا ایّها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون اللّه لن یخلقوا ذباباً و لواجتمعوا له) حج/73 اى مردمان مثلى زده شد پس گوش بدارید، آنان را که جز خدا مى خوانید و پرسش مى کنید هرگز قادر نیستند که مگسى بیافرینند، هر چند توانهایشان را مجتمع سازند. و در انجیل برنابا فصل شصت و سوم آیه 14 چنین آمده است: (زیرا اگر همه آفریدگان جمع شوند، هر آیینه آنها را نمى رسد که یک مگس تازه بیافرینند از هیچ، و این همانا مراد از آفریدن است.) (ص 138)
سیماى پیامبران در قرآن وانجیل
در مقایسه بین قرآن و انجیلهاى کنونى در یاد کردِ از پیامبران، قرآن کریم در این زمینه آیات بیش ترى را به این امر اختصاص داده و با نام بردن تعدادى از سفیران حق به شرح زندگانى برخى از آنان مانند آدم، نوح، ابراهیم، لوط، موسى، عیسى علیهم السلام... و محمد (ص) پرداخته است. حال آن که در اناجیل از تعداد اندکى از رسولان نام برده شده و گذشته از عیسى(ع) و یحیى(ع) از سایر پیامبران یادشده در قرآن مجید، یا اسمى به میان نیامده و یا به اندک یادکردى قناعت شده است. ولى در سایر عهد جدید در این زمینه تفصیل بیش ترى (نه مانند قرآن) به چشم مى خورد که با توجه به اناجیل و تمام عهد جدید به مقایسه مى پردازیم.
آدم(ع)
در عهد جدید آمده است: (… زیرا که آدم اول ساخته شد و بعداً حوا، و آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد.) (رساله اول پولس رسول به تیموتائس، باب 2 آیه 14، ط . ل، صفحه 336) (لیکن مى ترسم که چنانکه مار به مکر خود حوا را فریفت، همچنین خاطر شما هم از سادگى که در مسیح است فاسد گردد.) (رساله دوم پولس رسول به قرنتیان، باب 11، آیه 3، صفحه 296، ط. ل) (… نه مثل قائن (قابیل) که از آن شریر بود و برادر خود را کشت از این سبب که اعمال خودش قبیح بود و اعمال برادرش نیکو.) (رساله اول یوحناى رسول، باب 3، آیه 12 و 13، صفحه 388 و 389، ط. ل) در قرآن کریم مى خوانیم: (یا ایها الذین اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها) نساء / 1 اى مردم تقواى پروردگار خویش پیش گیرید. آن چنان خدایى که شما را از یک نفس (آدم) آفرید، و از او همسرش را آفرید. (فوسوس لهما الشیطان… فدلّیهما بغرور…) اعراف / 20 ـ 22 پس آن دو را (آدم و حوا) شیطان وسوسه کرد… پس آن دو را با فریب (به درخت نهى شده) نزدیک نمود. (و اتل علیه نبأ ابنى آدم بالحقّ إذ قرّبا قرباناً فتقبّل من أحدهما و لم یتقبّل من الآخر قال لأقتلنّک قال إنّما یتقبّل الله من المتقین) مائده / 27 و بر آنان سرگذشت دو پسر آدم را به حق تلاوت کن، هنگامى که قربانى را پیشکش کردند، پس از یکى از آنها قبول شد و از دیگرى قبول نشد. گفت هر آینه تو را مى کشم، همانا خداوند از متقین فقط مى پذیرد. مشترکات با دقت در متونى که آوردیم به سه نقطه مشترک دست مى یابیم: 1. خلقت اولیه آدم و در مرحله بعد حوا. 2. کشتن قابیل هابیل را. 3. پذیرفته شدن عمل هابیل. و در مقابل، دو مورد اختلافى نیز دیده مى شود: 1. در قرآن کریم، شیطان به عنوان عاملِ فریفتن عنوان شده و در عهد جدید، مار. 2. در قرآن، فریفته شدن به هر دو (آدم و حوّا) نسبت داده شده و در عهد جدید، تنها به حوا.
نوح(ع)
در عهد جدید چنین آمده است: (… به ایمان نوح چون در باره امورى که تا آن وقت دیده نشده الهام یافته بود، خدا ترس شده، کشتى جهت اهل خانه خود بساخت و به آن دنیا را ملزم ساخته وارث آن عدالتى که از ایمان است گردید.) (رساله به عبرانیان، باب 11، آیه 7، ط . ل، صفحه 362) (… هنگامى که حکم خدا در ایام نوح انتظار مى کشید کشتى بنا شد که در آن جماعتى قلیل یعنى هشت نفر به آب نجات یافتند… ) (رساله اول پطرس رسول، باب 3، ط . ل، آیه20، صفحه 378) و در قرآن کریم مى خوانیم: (… قلنا احمل فیها من کلّ زوجین اثنین و أهلک إلاّ من سبق علیه القول و من آمن و ما آمن معه الا قلیل) گفتیم: از هر نر و ماده دو تا و نیز خاندان خود را در کشتى بنشان، مگر آن کسى را که حکم از پیش درباره اش صادر شده باشد، و نیز آنهایى را که به تو ایمان آورده اند و جز اندکى به او ایمان نیاورده بودند. در عهد جدید چنانکه مشاهده مى شود در مورد نوح(ع) به چند موضوع کلى تصریح و یا به صورت ضمنى و گذرا اشاره شده است. مانند نوح(ع) ، طوفان، ساختن کشتى، رهایى یافتن اندکى و غرق شدن دیگران، در صورتى که قرآن کریم به گونه مشروح به برخى از جزئیات نیز پرداخته است.
ابراهیم(ع)
در عهد جدید: (خداى ذوالجلال بر پدر ما ابراهیم ظاهر شد، وقتى که در جزیره بود، قبل توقّفش در حرّان، و بدو گفت از وطن خود و خویشانت بیرون شده بر زمینى که تو را نشان دهم برو، پس از دیار کلدانیان روانه شده در حرّان درنگ نمود… و عهد ختنه را به وى داد که بنابراین چون اسحق را آورد در روز هشتم او را مختون ساخت و اسحق یعقوب را.) (اعمال رسولان، آیه 3 تا 10، صفحه 197، ط .ل) (… به ذرّیت شرعى بلکه به ذرّیت ایمانى ابراهیم نیز که پدر جمیع ما است… که او در ناامیدى به امید ایمان آورد تا پدر امتهاى بسیار شود، بر حسب آنچه گفته شد که ذرّیت تو چنین خواهند بود و در ایمان کم قوت نشده نظر کرد به بدن خود که در آن وقت مرده بود، چون که قریب به صد ساله بود، و به رحم مرده ساره، و در وعده خدا از بى ایمانى شک ننمود، بلکه قوى الایمان گشته خدا را تمجید نمود.) (رساله پولس رسول به رومیان، باب 4، آیه 17، ط . ل، صفحه 247) (به ایمان ابراهیم چون امتحان شد اسحق را گذرانید، و آن که وعده ها را پذیرفته بود پسر یگانه خود را قربانى کرد. که به او گفته شده بود که نسل تو به اسحق خوانده خواهد شد) (رساله به عبرانیان، باب 11، آیه 17، ط . ل، صفحه 363) (آیا پدر ما ابراهیم به اعمال عادل شمرده نشد وقتى که پسر خود اسحق را به قربانگاه گذرانید.) (رساله یعقوب باب 2 آیه 21 ص 270 ط . ل) و در انجیل برنابا نیز فرازهایى در این راستا آمده است: (… و چون همه کس از هیکل باز گشتند، کاهنان هیکل را قفل زدند و رفتند، پس آن وقت ابراهیم تبر را گرفت و قوائم همه بتان را قطع فرمود، مگر خداى بزرگ بعل را. پس تبر را نهاد نزد قوائم او میان خُرده هاى پیکرانى که قطعه قطعه ریخته شده بودند، زیرا که قدیم العهد و تألیف شده از اجزاء بودند، و چون ابراهیم از هیکل بیرون مى شود جماعتى از مردم او را دیدند، پس گمان نمودند که او داخل شده تا چیزى از هیکل بدزدد، پس او را گرفتند، و چون او را به هیکل رساندند و دیدند که خدایان ایشان قطعه قطعه شکسته شده اند، ناله کنان فریاد زدند: زود باشید اى قوم و باید بکشیم آن را که خدایان ما را کشته، پس قریب ده هزار مرد با کاهنان به سوى آنجا رخ نمودند و از ابراهیم پرسیدند از علتى که به واسطه او خدایان ایشان را خرد کرده بود. ابراهیم جواب داد: بدرستى که شما هر آینه کودنان هستید، مگر انسان خدا را مى کشد؟ بدرستى که آن که کشته است آنها را، جز این نیست که او آن خداى بزرگ است، مگر نمى بینید تبرى که او را است نزد دو قدم او. او براى خود همسران نمى خواهد… پس قوم مقدار بزرگى از هیزم جمع کردند و دو دست و پاى ابراهیم را بستند و او را ب ر هیزم نهادند و زیر او آتش نهادند، پس آن وقت خداى به واسطه فرشته خود جبرئیل به آتش امر فرمود که بنده او ابراهیم را نسوزاند…) (انجیل برنابا، فصل 28، صفحه 86 و 87) (… آن وقت به دور خویش نگریست و نظر در ستارگان و ماه و آفتاب انداخت، پس گمان نمود آنها خدایند، و لیکن پس از اندیشه نمودن در تغیّرات و حرکات آنها فرمود که واجب است که بر خداى حرکت عارض نشود) (همان، فصل 29، صفحه 87) قرآن کریم: (و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا البلد آمناً… ربّنا إنّى أسکنت من ذرّیتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرّم… ) ابراهیم / 39 و 41 و چون گفت ابراهیم اى پروردگار من بگردان این شهر مکه را امن… اى پروردگار من بدرستى که من ساکن گردانیدم برخى از فرزندانم را به دامن کوهى غیر خداوند زراعت، نزد خانه تو که حرام گردانیده شده… (نقل از ترجمه شعرانى(ره)) (… و بشّروه بغلام علیم. فأقبلت امرأته فى صرّة فصکّت وجهها و قالت عجوز عقیم. قالوا کذلک قال ربّک إنّه هو الحکیم العلیم) ذاریات / 29 ـ 31 … و مژده دادند او را به پسرى دانا. پس شروع کرد زنش در فریاد، پس زد به رویش و گفت پیرزنى نازائیده ام، گفتند همچنین فرموده پروردگارت که اوست درستکار دانا. (… فنظر نظرة فى النجوم. فقال إنّى سقیم. فتولّوا عنه مدبرین. فراغ إلى آلهتهم فقال ألاتأکلون. مالکم لاتنطقون. فراغ علیهم ضرباً بالیمین. فأقبلوا إلیه یزفّون. قال أتعبدون ماتنحتون… قالوا ابنوا له بنیاناً فألقوه فى الجحیم… فبشّرناه بغلام حلیم. فلمّا بلغ معه السعى قال یا بنیّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک… ) صافات 87 تا 102 … پس نگریست نگریستنى در نجوم. پس گفت بدرستى که من بیمارم. پس اعراض کردند از او پشت کنندگان. پس به چاره جویى رفت بسوى الهان شان، پس گفت آیا چرا نمى خورید؟ چیست مر شما را که سخن نمى گویید. پس رفت بر ایشان زدنى به دست راست. پس رو آوردند به سوى او مى شتافتند. گفت آیا مى پرستید آنچه را که مى تراشید… گفتند بنا کنید براى او بنایى، پس بیندازید او را در آتش بسیار شعله دار انبوه… پس مژده دادیمش به پسرى بردبار. پس رسید با او کوشش را گفت اى پسرک من بدرستى که من مى بینم در خواب که ذبح مى کنم تو را… (نقل از ترجمه علامه شعرانى(ره)) (ملّة أبیکم ابراهیم… ) حج / 78 در عهد قدیم (تورات) در سفر پیدایش باب 12 و 16 و 18 و 19، به گونه مشروح به قضایاى ابراهیم(ع) پرداخته شده و اگر چه برخى از مطالب آن با قرآن کریم همسویى دارد، ولى دروغهایى نیز عنوان شده که آنچه در خور نویسندگان آن ترهّات بوده (مانند داستان سارا و اهل مصر و ابراهیم(ع) ) به آن پیامبر بزرگ الهى نسبت داده شده است. ولى در انجیلهاى چهارگانه چندان یادکردى از آن مرد بزرگ به چشم نمى خورد. و در همین مختصر عباراتى که از عهد جدید آوردیم به چهار موضوع اشاره شده که مى توانند با چشم پوشى از جزئیات از موارد مشترکِ قرآن و عهد جدید به شمار آیند: 1. هجرت ابراهیم(ع). 2. ابراهیم، پدر امت. 3. صاحب فرزند شدن وى در پیرى. 4. فرمان امتحانى الهى به ذبح فرزندش. ولى قرآن کریم در موارد بسیارى از ابراهیم(ع) به بزرگى یاد کرده است تا آنجا که فرموده است: (و ابراهیم الذى وفّی… ) نجم / 37 ابراهیمى که (حق بندگى را) بطور کامل ادا نمود. و اما انجیل برنابا همچون سایر موارد، همانندى بسیارى چنانکه پیداست با آنچه در قرآن کریم در این خصوص آمده دارد. البته بخش دیگرى از آیات مربوطه که همسویى نزدیک با متن برنابا دارد، در سوره انبیاء آیات 60 تا 70 است که مى توان بدان مراجعه کرد.
لوط(ع)
در انجیل آمده است: (… مانند واقعه اى است که واقع شد در زمان لوط(ع) که مردم مى خوردند و مى آشامیدند و خرید و فروش مى کردند و درخت مى نشانیدند و عمارت بنا مى کردند، تا روزى که بیرون آمد لوط از سدوم و بارید از آسمان آتش کبریتى، پس هلاک کرد همه ایشان را… ) (انجیل لوقا، فصل 62، باب 17، ت . خ، صفحه 224) در سایر عهد جدید: (… و لوط عادل را که از رفتار عاجزانه بى دینان رنجیده بود رهانید، زیرا که آن مرد عادل در میانشان ساکن بود، از آنچه مى دید و مى شنید دل صالح خود را به کارهاى قبیح ایشان هر روزه رنجیده مى داشت.) (رساله دوم پطرس رسول، باب 2، آیه 7 و 8، ط . ل) و در قرآن کریم مى فرماید: (فأخذتهم الصیحة مشرقین. فجعلنا عالیها سافلها و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل) حجر / 73 و 74 پس فریادى هلاک کننده آنها (قوم لوط) را در حالى که داخل شوندگان در صبح بودند گرفت. پس زبر آن را زیر قرار داریم و بارانیدیم بر آنها سنگى از سنگِ گل. (و لما جاءت رسلنا لوطاً سىء بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال هذا یوم عصیب. و جاءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات… ) هود / 77 و 78 و چون فرستادگان ما لوط را آمدند به خاطر آنها بد آمد او را و ذرعش به سبب آنها تنگ شد. و گفت این روز دشوارى است. و قومش شتابان به سوى او آمدند و از پیش بدیها را عمل مى کردند. از بخشهاى یادشده چنین مى یابیم که نقطه هاى اشتراک قرآن و انجیل در داستان لوط از قرار زیر هستند: 1. نزول عذاب آسمانى بر قوم لوط. 2. رنجیدن لوط(ع) از رفتار فاجرانه قوم. 3. هلاک همه قوم.
یونس(ع)
در انجیل مى خوانیم: (… چنانکه یونان بود در شکم ماهى سه روز و سه شب… ) (انجیل متى، فصل 36، صفحه 94، ت . خ) در انجیل برنابا نیز آمده است: (به یاد آرید که خداى برنابود نمودن نینوا عزم فرمود، زیرا که نیافت کسى را که از خداى بترسد در آن شهر که از بدى آن کار به جایى رسید که خداى یونان پیغمبر را خواند تا بفرستد او را به سوى آن شهر، پس فرار کرد به سوى طرسوس از ترس قوم. پس خداى او را در دریا انداخت، پس ماهى او را بلعید و او را نزدیک به نینوا بیرون انداخت، پس چون آنجا بشارت داد قوم به توبه برگشتند.) (انجیل برنابا، فصل 63، آیات 5 تا 9، صفحه 137) قرآن مجید: (و ان یونس لمن المرسلین، اذ أبق إلى الفلک المشحون… فالتقمه الحوت و هو ملیم… فنبذناه بالعراء و هو سقیم… و أرسلناه الى مأة الف أو یزیدون. فآمنوا فمتّعناهم الى حین) صافات / 140 تا 148 و بدرستى که یونس(ع) هر آینه از فرستاده شدگان بود. هنگامى که به سوى کشتیِ پر فرار کرد… پس ماهى او را بلعید و او سرزنش کننده بود… پس او را به سرزمینى بدون گیاه افکندیم در حالى که بیمار بود… و او را فرستادیم به سوى یکصدهزار یا بیش تر پس ایمان آوردند. پس آنها را بهره مند کردیم تا هنگامى.
یوسف(ع)
در عهد جدید آمده است: (… و اسحق یعقوب را و یعقوب دوازده پطریارخ را، و پطریارخان به یوسف حسد برده او را به مصر فروختند، اما خدا با وى بود و او را از تمام خاندان خود فرمانفرما قرار داد… پس قحطى و ضیقى شدید بر همه ولایت مصر و کنعان رخ نمود، به حدى که اجداد ما قوتى نیافتند، اما چون یعقوب شنید که در مصر غله یافت مى شود بار اول اجداد ما را فرستاده و در کرّت دوم یوسف خود را به برادران نموده شناسانید، و قبیله یوسف به نظر فرعون رسیدند. پس یوسف فرستاده پدر خود یعقوب و سایر عیالش را که هفتاد و پنج نفر بودند طلبید، پس یعقوب به مصر فرود آمده او و اجداد ما وفات یافتند.) (اعمال رسولان، آیات 3 تا 10 و 11 تا 16، صفحه 197 و 198، ط . ل) در متنى که گذشت، به چند مورد در اطراف داستان یوسف(ع) اشاره شده است: 1. به وجود آمدن یعقوب(ع) از اسحق(ع). 2. دوازده پسران یعقوب(ع). 3. حسد بردن برادران به یوسف(ع). 4. فروختن وى به مصر. 5. عطا شدن توفیق و حکمت به یوسف(ع). 6. فرمانفرمایى او بر مصر. 7. پدید آمدن قحطى در مصر. 8. فرستادن یعقوب پسران خویش را جهت تهیه آذوقه به مصر. 9. شناساندن یوسف(ع) خود را به برادران در دفعه دوم. 10. طلبیدن وى پدر و برادرانش را براى سکونت در مصر. 11. کوچ نمودن آنها به مصر. با توجه به اینکه در قرآن کریم سوره اى به یوسف(ع) اختصاص داده شده است و داستان وى با تفصیل و پرداختن به برخى از جزئیات بیان شده است، ما تنها مواردى را که با این یازده مورد همسویى دارد از قرآن نقل مى کنیم: (… قال با بنیّ لاتقصص رؤیاک على إخوتک فیکیدوا لک کیداً) یوسف / 5 گفت اى پسرک من حکایت منما خواب خویش را بر برادرانت که برایت کیدى خواهند نمود. (… اذ قالوا لیوسف و أخوه أحبّ الى أبینا منا… ) یوسف / 8 هنگامى که گفتند هر آینه یوسف و برادرانش نزد پدرمان از ما گرامى تر است. (… و قال الذى اشتریه من مصر لامرأته أکرمى مثویه) یوسف / 21 و کسى که او را از مصر خریده بود به زنش گفت جایگاه او را گرامى دار. (… و لما بلغ أشدّه آتیناه حکماً و علماً… ) یوسف / 22 و چون به بلوغ جسمانى و تکامل قوا رسید او را حکم و علم دادیم. (… قال اجعلنى على خزائن الارض إنّى حفیظ علیم. و کذلک مکّنا لیوسف فى الارض… ) یوسف/ 55 و 56 … گفت مرا قرارده بر گنجهاى زمین، بدرستى که من نگهبانى دانایم و چنین براى یوسف در زمین تمکن دادیم. (… ثم یأتى من بعد ذلک سبع شداد… ) یوسف / 48 سپس بعد از این، هفت سال شدید خواهد آمد. (… و جاء إخوة یوسف فدخلوا علیه فعرفهم و هم له منکرون) یوسف / 58 و برادران یوسف آمده بر او داخل شدند پس او ایشان را شناخت و آنها او را نشناختند. (… قالوا ءإنّک لأنت یوسف قال أنا یوسف و هذا أخى) یوسف / 90 … گفتند آیا بدرستى که تو هر آینه خودت یوسفى؟ گفت من یوسف و این برادر من است. (… و أتونى بأهلکم اجمعین… ) یوسف / 93 با تمام اهل خویش به سوى من آیید.
موسى(ع)
در عهد جدید آمده است: (… در آن وقت موسى تولد یافت و بغایت جمیل بوده، مدت سه ماه در خانه پدر خود پرورش یافت، و چون او را بیرون افکندند دختر فرعون او را برداشته براى خود به فرزندى تربیت نمود، و موسى در تمامى حکمت اهل مصر تربیت یافته در قول و فعل قوى گشت. چون چهل سال از عمر وى سپرى گشت به خاطرش رسید که از برادران خود خاندان اسرائیل تفقد نماید، و چون یکى را مظلوم دید او را حمایت نمود و انتقام آن عاجز را کشیده آن مصرى را بکشت، پس گمان برد که برادرانش خواهند فهمید که خدا به دست او ایشان را نجات خواهد داد، اما نفهمیدند. و در فرداى آن روز خود را به دو نفر از ایشان که منازعه مى نمودند ظاهر کرد و خواست ما بین ایشان مصالحه دهد، پس گفت اى مردان، شما برادر مى باشید، به یکدیگر چرا ظلم مى کنید؟ آن گاه آن که بر همسایه خود تعدى مى نمود او را رد کرده گفت که تو را بر ما حاکم و داور ساخت، آیا مى خواهى مرا بکشى چنانکه آن مصرى را دیروز کشتى؟ پس موسى از این سخن فرار کرده در زمین مدیان غربت اختیار کرد و در آنجا دو پسر آورد. و چون چهل سال گذشت در بیابان کوه سینا فرشته خداوند در شعله آتش از بوته به وى ظاهر شد. موسى چون این را دید از آن رؤیا در عجب شد، و چون نزدیک مى آمد تا نظر کند خطاب از خداوند به وى رسید که منم خداى پدرانت خداى ابراهیم و خداى اسحق و خداى یعقوب، آن گاه موسى به لرزه آمد جسارت نکرد که نظر کند. خداوند به وى گفت نعلین از پایهایت بیرون کن، زیرا جایى که در آن ایستاده اى زمین مقدس است، همانا مشقت قوم خود را که در مصرند دیدم ناله ایشان را شنیدم و براى رهانیدن ایشان نزول فرمودم. الحال بیا تو را به مصر فرستم. همان موسى را که رد کرده گفتید که تو را حاکم و داور ساخت، خدا حاکم و نجات دهنده مقرر فرموده به دست فرشته اى که در بوته بروى ظاهر شد، فرستاده او با معجزات و آیاتى که مدت چهل سال در زمین مصر و بحر قلزم و صحرا به ظهور مى آورد ایشان را بیرون آورد. این همان موسى است که به بنى اسرائیل گفت خدا نبى را مثل من از میان برادران شما براى شما مبعوث خواهد کرد، سخن او را بشنوید، همین است آن که در جماعت در صحرا با آن فرشته که در کوه سینا بدو سخن مى گفت و با پدران ما بود و کلمات زنده را یافت تا به ما رسانده ک ه پدران ما نخواستند او را مطیع شوند بلکه او را رد کرده دلهاى خود را به سوى مصر گردانیدند و به هارون گفتند براى ما خدایان بساز که در پیش ما بخرامند، زیرا این موسى که ما را از زمین مصر برآورد نمى دانیم او را چه شده است. پس در آن ایام گوساله اى ساختند و بدان قربانى گذرانیده به اعمال دستهاى خود شادى کردند، از این جهت خدا رو گردانیده ایشان را وا گذاشت تا جنود آسمان را پرستش نمایند، چنانکه در صحف انبیاء نوشته شده است که اى خاندان اسرائیل آیا مدت چهل سال در بیابان براى من قربانى ها و هدایا گذرانیدید. و ضجه ملوک و کوکب خداى خود را برداشتید; یعنى اصنامى را که ساختید تا آنها را عبادت کنید، پس شما را بدان طرف بابل منتقل سازم.) (اعمال رسولان، باب 7، آیات 41 تا 64، صفحه 199، ط . ل) نکته هاى برگرفته از متن یادشده به شرح زیر هستند: 1. تولد موسى(ع). 2. بیرون افکندن وى. 3. برداشتن دختر فرعون موسى را جهت فرزندى. 4. تربیت در حکمت اهل مصر و قوى شدن در قول و فعل. 5. کشتن مصرى. 6. سعى در مصالحه بین دو نفر و اتهام قتل به وى. 7. فرار به سوى مدین. 8. صاحب دو فرزند شدن در مدین. 9. دیدن آتش در کوه طور. 10. خطاب خداوند با وى. 11. دستور به خلع نعلین به لحاظ مقدس بودن وادى. 12. مجادله قوم با هارون براى ساختن خدا. 13. ساختن گوساله. نام موسى(ع) در قرآن مجید حدود 136 بار تکرار شده و آیات زیادى درباره داستانهاى آن پیامبر اولى العزم نازل شده و از رسولانى است که در رسالت خویش با مشکلات طاقت فرسایى دست به گریبان بوده است و از این رو قرآن کریم از زوایاى مختلف به زندگى او نظر افکنده و به بازگویى آن پرداخته است و ما تنها آیاتى را که پیرامون موارد سیزده گانه یادشده هستند به جهت سنجش میان دو متن مى آوریم: (و أوحینا إلى أمّ موسى أن أرضعیه فإذا خفت علیه فألقیه فى الیمّ… فالتقطه آل فرعون… ) قصص / 7 و 8 و وحى فرستادیم به سوى مادر موسى این که شیرده او را پس هر گاه بر او ترسیدى پس بیفکن او را در دریا… پس آل فرعون او را یافتند… (و لما بلغ أشدّه و استوى آتیناه حکماً و علماً… فوجد فیها رجلین یقتلان هذا من شیعته و هذا من عدوّه فاستغاثه الذى من شیعته على الذى من عدوّه فوکزه موسى فقضى علیه… فأصبح فى المدینة خائفاً یترقّب فإذا الذى استنصره بالأمن یستصرخه… فلمّا أن أراد أن یبطش بالذى هو عدوّ لهما قال یا موسى أترید أن تقتلنى کما قتلت نفساً بالأمس… ) قصص / 14 تا 19 و چون به مرحله بلوغ جسمانى و رشد رسید او را حکم و علم دادیم… پس یافت در آنجا دو نفر را که مقاتله مى کردند، این از پیروانش و این از دشمنانش. پس او را به یارى طلبید آن که از پیروانش بود بر آن که از دشمنانش بود، پس موسى او را مشتى زد و کشت… پس صبحگاهان ترسان در شهر انتظار مى کشید پس در این هنگام، آن که او را روز قبل به یارى طلبیده بود به فریادخواهى خواست… پس چون که خواست مقابله کند با آن که دشمن هر دوى ایشان بود، گفت اى موسى آیا مى خواهى مرا بکشى همچنانکه دیروز یکى را کشتى. (و لما توجّه تلقاء مدین) قصص / 22 و چون روى نمود به جانب مدین… (… قال إنّى أرید أن اُنکحک إحدى ابنتیّ هاتین… ) قصص / 27 گفت بدرستى که من مى خواهم تو را نکاح نمایم یکى از این دو دخترم را… (… آنس من جانب الطور ناراً… فلمّا أتیها نودى من شاطئ الواد الأیمن فى البقعة المبارکة من الشجرة أن یا موسى إنّى أنا الله ربّ العالمین) قصص/ 29 و 30 … آتشى را از ناحیه طور مأنوس شد… پس چون نزد آن (آتش) آمد از کنار وادى ایمن در بقعه مبارک از درخت ندا داده شد اى موسى بدرستى که من خودم، الله، پروردگار عالمین هستم. (… فلمّا اتیها نودى یا موسى إنّى أنا ربّک فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدس طوى) طه / 11 و 12 پس چون آمد آن (آتش) را، ندا داده شد اى موسى بدرستى که من خودم پروردگار توأم، پس کفشهاى خویش را بدر آور، بدرستى که به وادى مقدس هستى. (… فأخرج لهم عجلاً جسداً له خوار فقالوا هذا الهکم… ) طه / 88 پس براى آنها جسد گوساله اى را ساخت که براى او صدایى بود، پس گفتند این پروردگار شماست.
یحیى(ع)
در انجیل آمده است: (زکریا نام از سلسله آل ابیا و او را زنى بود الیصابات نام، از اولاد هارون و هر دو نیکوکار نزد خدا و عامل بودند… و نبود ایشان را فرزندى، زیرا الیصابات عقیم و از عمر هر دو بسیار رفته بود. پس روزى که نوبت خدمت او بود در برابر خدا به دستور سایر کاهنان مشغول عبادت بود… پس گفت فرشته که مترس اى زکریا که مستجاب شد دعاى تو و زن تو الیصابات پسرى مى آورد و او را یوحنا نام مى کنی… پس گفت زکریا به آن فرشته که چگونه تصدیق کنم این را و من مرد پیر، و زن من گذشته است ایام عمر او؟ جواب گفت فرشته که منم جبرئیل که مى ایستم در برابر خدا، فرستاده شده ام که این سخن را به تو گویم و بشارت دهم تو را، و از این زمان مى باشى ساکت و خاموش و نمى توانى که سخن گویى تا روزى که آنچه گفتم واقع شود… پس حامله شد الیصابات زن زکریا… ) (انجیل لوقا، فصل اول، باب اول، صفحه 177، ت . خ) (… پس مشورت کردند با پدر او که به چه نام مى خواهى بنامى پسر خود را، پس طلبیدند تخته و نوشت و گفت که نام او یوحنا است، پس تعجب کردند همه ایشان و گشود طفل در آن وقت دهان و زبان خود را و سخن گفت و طلب برکت کرد از خدا.) (همان، فصل 6، صفحه 180) فرازهایى که نقل شد حاوى مواردى است: 1. زکریا و زنش هر دو عادل و نیکوکار بودند. 2. هر دو پیر بودند و همسرش عقیم بود. 3. زکریا با سایر کاهنان عبادت مى کرد. 4. آشکار شدن فرشته با بشارت به تولد یحیى. 5. تعجب زکریا 6. خاموش بودن تا روز حمل 7. حامله شدن زن زکریا. 8. سخن گفتن طفل و طلب برکت از خداوند. در قرآن کریم مى خوانیم: (هنالک دعا زکریّا ربّه قال ربّ هب لى من لدنک ذرّیة طیبة إنّک سمیع الدعاء) آل عمران / 38 درآنجا زکریا پروردگارش را خواند، گفت پروردگار من از نزد خویش مرا ببخش ذرّیه اى نیکو، بدرستى که تو شنواى دعایى. (فنادته الملائکة و هو قائم یصلّى فى المحراب أنّ الله یبشّرک بیحیی… ) آل عمران/ 39 پس فرشته او را ندا داد در حالتى که او ایستاده در محراب نماز مى گزارد: بدرستى که خداوند تو را به یحیى بشارت مى دهد… . (قال ربّ أنّى یکون لى غلام و قد بلغنى الکبر و امرأتى عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء) آل عمران/ 40 گفت پروردگار من، از کجا براى من پسرى است و حال آن که مرا پیرى رسیده و زنم نازا است؟ گفت این چنین خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد. (قال ربّ اجعل لى آیة قال آیتک ألاّ تکلّم الناس ثلاثة ایّام إلاّ رمزاً) آل عمران / 41 گفت پروردگار من، براى من نشانه اى قرارده، گفت نشانه تو این است که سه روز جز به رمز سخن نگویى. (فخرج على قومه من المحراب فأوحى إلیهم أن سبّحوا بکرة و عشیّاً. یا یحیى خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّاً) مریم/ 11 و 12 پس خارج شد بر قومش از محراب، پس اشاره نمود به سوى آنها اینکه صبح و شام تسبیح گویان باشید. اى یحیى کتاب را با قوت بگیر، و او را در حالتى که در سالهاى کودکى و بچه بود حکم دادیم.
سخن آخر
(ألم تر إلى الذین الذین اوتوا نصیباً من الکتاب… ) از کاوشى که تا کنون در عهد جدید و بویژه انجیلها و ارتباط آنها با قرآن کریم داشتیم، یکى از ادعاهاى قرآن با شفافیت و درخشانى تمام به اثبات رسید و آن مضمون جمله یادشده است که در سه آیه قرآن تکرار شده و بر این تصریح دارد که اهل کتاب، قسمتى از کتاب اصلى نازل شده از پیشگاه حق را دارا هستند نه همه آن را. و خود دلالت ضمنى بر تحریف تورات و انجیل کنونى دارد. و از سوى دیگر نیز دلالت دارد براینکه تمام مطالب آنها باطل نیست، چنانچه که روشن شد برخى از باورهاى مطرح شده در عهد جدید همسویى خاصى با قرآن کریم دارند، اگر چه بنیاد هر دو عهد جدید و قدیم از منظر قرآن مجید بر منفورترین باورها که شرک است بنا شده است و چیزهایى را به پیامبران بزرگ الهى نسبت داده که قلم از نوشتن و زبان از گفتن آنها شرمگین است. و در پایان با نقل فرازى از المیزان، به این نوشتار خاتمه مى دهیم: (… المراد بالذین اوتوا نصیباً من الکتاب، أهل الکتاب و اّنما لم یقل: اوتوا الکتاب، و قیل: اوتوا نصیباً من الکتاب، لیدلّ على ان الذى فى أیدیهم من الکتاب لیس إلاّ نصیباً منه دون جمیعه، لأنّ تحریفهم له و تغییرهم و تصرّفهم فى کتاب الله أذهب کثیراً من أجزائه کما یؤمى الیه قوله فى آخر الآیة التالیة: و غرّهم فى دینهم ماکانوا یفترون) و مراد به کسانى که قسمتى از کتاب را داده شده اند، اهل کتاب هستند و همانا نفرمود: داده شده اند همه کتاب را بلکه فرمود: داده شده اند قسمتى از کتاب را، تا دلالت داشته باشد بر اینکه آنچه از کتاب در برابر آنها است قسمتى از کتاب اصلى است نه تمام آن، زیرا تحریف و تغییر و تصرف آنها در کتاب خداوند مقدار زیادى از بخشهاى آن کتاب اصلى را از میان برده است. همان گونه که سخن خداوند در آخر آیه بعدى بدین حقیقت اشاره دارد: آن نسبتهاى ناروایى که روا داشتند، آنها را در دینشان فریفت. در پایان این نوشته، یادکرد این موضوع بجاست که مشترکات معرفتى قرآن و انجیل در موارد یادشده خلاصه نمى شود، بلکه زمینه هاى دیگرى نیز براى مشترکات وجود دارد که در مجالهایى دیگر مى تواند مورد بررسى قرار گیرد.
در قرآن به مناسبتهاى گوناگون از عیسى بن مریم(ع) به (کلمه خدا) تعبیر شده است: (ان الله یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم… ) آل عمران/ 45 خداوند بشارت مى دهد تو را به کلمه اى ازخویش، اسم او مسیح عیسى پسر مریم است. (ان الله یبشّرک بیحیى مصدّقاً بکلمة من الله) آل عمران/ 39 خداوند بشارت مى دهد تو را به یحیى که تصدیق کننده است به کلمه اى از خدا (تصدیق کننده عیسى است). (انّما المسیح عیسى بن مریم رسول اللّه و کلمته) نساء/ 171 همانا مسیح، پسر مریم فرستاده خدا، و کلمه او است. در انجیل یوحنا باب اول نیز چنین مى خوانیم: (در ابتداء کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. همان در ابتداء نزد خدا بود. همه چیز به واسطه او آفریده شده. به غیر از او چیزى از موجودات وجود نیافت. در او حیات بود و حیات نور انسان بود. و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد پر از فیض و راستـى و جلال او را دیـدیم، جلالى شایسته پسر یگانه پدر. و یحیى بر او شهادت داد و ندا کرده مى گفت این است آن که درباره او گفتم، آن که بعد از من مى آید پیش از من شده است، زیرا که بر من مقدم بود. و از پرى او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض. زیرا شریعت به وسیله موسى عطا شد، اما فیض و راستى به وسیله عیسى مسیح رسید.) همانندى که دراین خصوص بین قرآن کریم و انجیل دیده مى شود، تعبیر از عیسى(ع) به کلمة الله و شهادت یحیى(ع) به حقانیت عیسى(ع) است، اما اختلاف دو متن به ابعاد توحیدى و نگرشهاى برگرفته از آن باز مى گردد، زیرا در قرآن (الله) محورى حاکم است و در عبارت انجیل، عیسى در ردیف خدا و فرزند او شناسانده شده است. به هرحال در قرآن مجید براى اثبات عظمت و قداست حضرت مسیح پیامبر پاک خدا، بخش درخور توجهى از آیات قرآن را به حضرت مریم و مسیح و پیروان او اختصاص مى دهد، تا آنجا که در مجموع، بالغ بر 175 آیه، شامل 3163 کلمه، معادل 1/4% کل کلمات قرآن در این رابطه است. و اما سرّ تعبیر قرآن از عیسى(ع) به کلمه الهى، خود بحثى است تفسیرى و مفسران، وجوهى را دراین خصوص نقل کرده اند، ولى از آنجا که با تحقیق کنونى ما بیگانه مى نماید به اشاره اى بسنده مى شود. ییکى از مفسران دراین باره نوشته است: (منظور از کلمه، عیسى بن مریم است و از او به کلمه تعبیر شده تا یادآورى باشد به این که او آفریده اى غیرعادى است و سزاوار است تا به تنهایى توصیف به کلمه شود، اگر چه در واقع همه موجودات کلمه خدا هستند.)
حواریون عیسى(ع)
در قرآن، از گروهى به عنوان (حواریون) یاد شده است، چنانکه ازمضمون و محتواى آیات آن استفاده مى شود آنان از شاگردان خاص و طرف مستقیم ارشادات و دستورات حضرت عیسى(ع) بوده اند و گویا در سفر و حضر آن پیامبر الهى را همراهى مى کرده اند: (… قال الحواریّون نحن انصاراللّه آمنّا بالله… ) آل عمران/ 52 حواریون گفتند ما یاران خداییم، ایمان آوردیم به خدا… . (واذ أوحیت الى الحواریّین أن آمنوا بى و برسولى قالوا آمنّا… ) مائده/ 111 وهنگامى که به حواریون وحى کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید گفتند ایمان آوردیم. (کما قال عیسى ابن مریم للحواریّین من أنصارى الى اللّه قال الحواریّون نحن أنصاراللّه… ) چنانکه عیسى بن مریم به حواریون گفت چه کسانى یاران من به سوى خدایند؟ حواریون گفتند ما یاران خداییم. (حواریون: جمع حوارى: شاگردان مسیح، مخلص با ایمان، پند دهنده، شوینده، یاور پیمبران. از حور: شستن جامه، برگشت و… شایدهم واژه اى باشد حبشى، که به شاگردان مسیح اطلاق مى شده است.) در عیون اخبار الرضا(ع) چنین آمده است: (از امام رضا علیه السلام سؤال کردند: چرا حواریون به این نام نامیده شده اند؟ امام فرمود: جمعى ازمردم تصور مى کنند که آنها شوینده لباس بوده اند و به خاطر این شغل، چنان نام گرفته اند، ولى علت آن بود که آنها هم خود را از آلودگى به گناه پاک کرده بودند، و هم براى پاک کردن دیگران کوشش داشتند.) و در انجیل نیز فراوان ازاین گروه یاد شده است، از جمله: (و دوازده شاگرد خود را طلبیده ایشان را بر ارواح پلید قدرت داد که آنها را بیرون کنند و هر بیمارى و رنجى را شفا دهند. و نامهاى دوازده رسول این است: اول شمعون معروف به پطرس، و برادرش اندریاس یعقوب بن زبدى، و برادرش یوحنا، فیلپس و برتوسما، توما و متى باجکیر، یعقوب بن حلفى و لبئ معروف به ترّى، شمعون قانوى و یهوداى اسخریوطى که او را تسلیم نمود. این دوازده را عیسى فرستاده بدیشان وصیت کرده گفت از راه امتهاى مروید… و چون مى روید موعظه کرده گویید که ملکوت آسمان نزدیک است. بیمار را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید و مردگان را زنده کنید، دیوها را بیرون نمایید… ) (انجیل متى، باب دهم، آیات 1 تا 9، ط. ل، صفحه 15)
تصدیق عیسى نسبت به حقانیت تورات
در قرآن مى خوانیم: (وقفّینا على آثارهم بعیسى بن مریم مصدّقاً لما بین یدیه من التوریة و آتیناه الانجیل) به دنبال بعثت پیامبران پیشین، عیسى فرزند مریم، نیز به پیامبرى مبعوث شد، درحالى که تصدیق کننده کتابها و شرایع پیشین، از آن جمله تورات، بود و ما به او انجیل را عطا کردیم. همین معنى در انجیل نیز در موارد بسیار عنوان شده است: (گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم! نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم، زیرا هر آینه به شما مى گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه اى از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود، پس هر که یکى از این احکام کوچک ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کم ترین شمرده شود… ) (انجیل متى باب 5، آیات 17 تا 20، صفحه 6، ط. ل) (… لیکن آسان تر است که آسمان و زمین زایل شود از آنکه یک نقطه از تورات ساقط گردد.) (انجیل لوقا، باب 16، آیه 17، صفحه 123، ط . ل) (… زیرا اگر موسى را تصدیق مى کردید مرا نیز تصدیق مى کردید، چون که او درباره من نوشته است. اما چون نوشته هاى او را تصدیق نمى کنید، پس چگونه سخنهاى مرا قبول خواهید کرد.) (انجیل یوحنا، باب ،5 آیه 45 و 46، صفحه 153، ط. ل)
رهنمودهاى اخلاقى مشترک میان قرآن و انجیل
همچنان که در تورات به بیان احکام پرداخته شده است و بخشهاى عمده اى از آن به این امر اختصاص دارد، سرتاسر انجیل دستورات ارشاد گونه اى است که منسوب به عیسى مسیح(ع) مى باشد و به وسیله انجیل نویسان چهارگانه (متى، مرقس، لوقا، یوحنا) که انجیل هاى کنونى بدانها منتسب است بیان شده و به رشته تحریر درآمده است. بخشى از رهنمودهاى اخلاقى انجیل، همسو و هماهنگ با موعظه هاى قرآنى است، از آن جمله:
* خدمت بى منت و تصدق پنهانى
در قرآن کریم آمده است: (إن تبدوا الصدقات فنعمّا هى و إن تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خیر لکم و یکفّر عنکم سیّئاتکم) بقره/ 271 اگر آشکارا صدقه دهید پس نیکو است، ولى اگر مخفیانه انجام داده در نهان به فقرا کمک کنید، آن برایتان بهتر است و گناهان شما را مى پوشاند. (یا ایّها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الأذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لایؤمن بالله و الیوم الآخر) بقره / 264 اى ایمان آورندگان! صدقه هاى خویش را با منت و اذیت باطل مسازید، مانند کسى که مالش را به ملاحظه نگاه مردم و نمایاندن به آنان انفاق مى کند و ایمان به خدا و روز آخر نمى آورد. در انجیل مى خوانیم: (و نظر کنید که نکنید رحم بر کسى در برابر مردمان تا ببینند شما را، و اگر چنین کنید نخواهد بود براى شما ثوابى و مزدی… هرگاه رحم کردى پس به آواز بلند آن رحم را مگو، چنانکه مى کنند جماعت ریــاکاران در مجمع ها و بازارهـا، تــا مردم ایشـان را بزرگ شمارند. حق را مى گویم به شما، به تحقیق که گرفته اند این جمـاعت مزد خود را، و هر گاه رحم کنى بر کسى پس نداند دست چپ تو به آنچه کرده دست راست تو، تا بوده باشد تصدق تو پنهان، و پدر تو که ببیند پنهان را عوض مى دهد به تو آشکار.) (انجیل متى، فصل نهم، صفحه 77، ت . خ) و نیز در فصل دهم انجیل متى مى خوانیم: (… وهرگاه نماز گزارید پس مباشید مانند ریاکاران… و هرگاه روزه دار باشید روى خود را برهم کشیده منمایید به مردم، مانند ریاکاران… )
* سلام کردن، هنگام ورود
در قرآن آمده است: (فاذا دخلتم بیوتاً فسلّموا على أنفسکم تحیّة من عنداللّه) نور/ 61 هنگامى که به خانه اى وارد مى شوید، پس سلام کنید بر خودتان سلام کردنى از نزد خدا. در انجیل: (… وهرگاه داخل خانه شوید سلام کنید بر اهل خانه… ) (انجیل متى، فصل بیست و هفتم، صفحه 87، ت . خ)
* بخشایش خطاى دیگران
در قرآن مجید فرموده است: (ولیعفوا و لیصفحوا ألا تحبّون ان یغفراللّه لکم و اللّه غفور رحیم) نور/ 22 وباید عفو کنند و باید درگذرند، آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشاید و خدا آمرزنده مهربان است. در انجیل: (… زیرا هرگاه تقصیرات مردم را بدیشان بیامرزید، پدر آسمانى شما، شما را نیز خواهد آمرزید. اما اگر تقصیرهاى مردم را نیامرزید، پدر شما هم تقصیرهاى شما را نخواهد آمرزید.) (انجیل متى، باب 6، آیات 14 و 15، صفحه 8، ط. ل) (و وقتى که به دعا بایستید، هرگاه کسى به شما خطا کرده باشد او را ببخشید، تا آن که پدر شما نیز که در آسمان است خطایاى شما را معاف دارد. اما هرگاه شما نبخشید، پدر شما نیز که در آسمان است تقصیرهاى شما را نخواهد بخشید.) (انجیل مرقس، باب 11، آیات 25 و 26، صفحه 74، ط . ل) اما انجیل در این زمینه عباراتى ناهمساز با فطرت و مصالح جامعه انسانى دارد که نوعى تفسیر افراط گونه و غلط براى صبر و مدارا در برابر دشوارى ها و گذشت از خطاى خطاکاران است. (… لیکن من به شما مى گویم با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند دیگرى را نیز به سوى او بگردان، و اگر کسى خواهد با تو دعوى کند و قباى تو را بگیرد عباى خود را نیز بدو واگذار. و هرگاه کسى تو را براى یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو.) (انجیل متى، باب 5، آیات 39 تا 41، ط . ل، صفحه 7) واین همان ظلم پذیرى و پرورش ظالم است که قرآن مجید و روایات اسلامى به شدت آن را نفى کرده اند.
* نیکى به پدر ومادر
در قرآن مجید مى خوانیم: (وقضى ربک ألاّ تعبدوا الاّ إیاه و بالوالدین إحساناً) اسراء/ 73 وخدایت حکم نموده است که جز او را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید. در انجیل مى خوانیم: (… زیرا خدا حکم کرده است که مادر و پدر خود را حرمت دار، و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد.) (انجیل متى، باب 11، آیه 4، صفحه 25، ط . ل) (پدر ومادر خود را حرمت دار و همسایه خود را مثل نفس خود دوست دار.) (همان، آیه 20، باب 19، صفحه 32) (از این جهت که موسى گفت پدر ومادر خود را حرمت دار، و هرکه پدر یا مادر را دشنام دهد البته هلاک گردد.) (انجیل مرقس، باب 7، آیه 10، ط . ل، صفحه 65)
* عزت خواستن از درگاه خداوند و نه مردم
در قرآن کریم فرموده است: ( الذین یتّخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزّة فان العزّة للّه جمیعاً) نساء/ کسانى که به جاى مؤمنین، کفار را دوستان خویش برمى گزینند، آیا عزت و سربلندى را نزد آنان مى جویند؟ پس بدرستى که عزت، به تمامى براى خدا است. در انجیل آمده است: (… چگونه ممکن است ایمان شما، وحال آن که از یکدیگر قبول بزرگى مى کنید و طلب نمى کنید بزرگى را از خداى یگانه… ) (انجیل یوحنا ،فصل دوازدهم، صفحه 256، ت . خ)
رویدادهاى قیامت
* تحولات طبیعت در آستانه رستاخیز
در قرآن مى خوانیم: (اذا السماء انفطرت. و اذا الکواکب انتثرت. و اذا البحار فجّرت. و اذا القبور بعثرت) انفطار/ 4 - 1 آن گاه که آسمان بشکافد. و آن گاه که ستارگان پراکنده شوند. و آن گاه که دریاها به هم بپیوندند. و آن گاه که قبرها زیر و رو گردند. (إذا الشمس کوّرت. و إذا النجوم انکدرت. و إذا الجبال سیّرت… ) تکویر /3- 1 چون خورشید بى فروغ شود. و چون ستارگان فروریزند. و چون کوهها از جاى خود بشوند… در انجیل مرقس آمده است: (خورشید تاریک گردد. وماه نور خود را بازگیرد. و ستارگان از آسمان فروریزند. و قواى افلاک متزلزل خواهد گشت.) (باب 13، آیات 27 - 24، ط . ل، صفحه 78) و در کتاب اعمال رسولان مى خوانیم: (… خورشید به ظلمت و ماه به خون مبدل گردد، قبل از وقوع روز عظیم شهود خداوند.) (باب 2، آیه 20، صفحه 189، ط . ل)
* نقش فرشتگان در رستاخیز
در قرآن آمده است: (وجاء ربّک و الملک صفّاً صفّاً) فجر / 22 و امر پروردگار تو فرا رسد، در حالى که فرشتگان صف در صف اند. (و ترى الملائکة حافّین من حول العرش) زمر/ 75 فرشتگان را مى بینى که گرد عرش حلقه زده اند. در انجیل مرقس مى خوانیم: (در آن وقت فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهاى زمین تا به اقتصاى فلک فراهم خواهد آورد…) (باب 13 آیه 27) و در انجیل متى آمده است: (اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائک مقدس خویش آید، آن گاه بر کرسى جلال خود خواهد نشست) (باب 25، آیه 31 و 32)
* آگاهى به زمان رستاخیز، در انحصار خداوند
در قرآن فرموده است: (و عنده علم الساعة و الیه ترجعون) زخرف/ 85 ونزد اوست دانش قیامت و به سوى او بازگردانیده مى شوید. (یسئلک الناس عن الساعة قل إنّما علمها عنداللّه) احزاب/ 63 مردم درباره زمان برپایى قیامت از تو مى پرسند، بگو آگاهى آن فقط نزد خداوند است. و در انجیل مرقس آمده است: (… ولى از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسرهم، پس بر حذر و بیدار شده دعا کنید، زیرا نمى دانید که آن وقت کى مى شود.) (باب 13، آیه 33 - 30)
* دمیده شدن در صور
در قرآن مى خوانیم: ( یوم ینفخ فى الصور فتأتون أفواجاً) نبأ/ 18 روزى که در صور دمیده شود، پس مردم گروه گروه، گردآیند. (و ینفخ فى الصور فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ینسلون) یس/ 51 در انجیل یوحنا مى خوانیم: (به درستى که زود باشد که بیاید ساعتى که بشنود در آن ساعت همه اهل قبور آواز او را، و بیرون آیند گروهى که کارهاى نیکو کرده باشند به جانب قیامت حیات، وجماعتى که کارهاى بد کرده باشند به جانب قیامت عذاب.) (ص 255، ت . خ) در رساله اول پولس رسول به قرنتیان مى خوانیم: (… در لحظه اى در طرفة العینى به مجرد نواختن صور اخیر، زیرا کرنا صدا خواهد داد ومردگان بى فساد خواهند برخاست.) (باب 15، آیه 53 - 52، صفحه 284، ط . ل) رساله دوم پطرس رسول: (… لکن روز خداوند چون دزد [آرام و غافلگیرانه] خواهد آمد، که درآن آسمانها به صداى عظیم زائل خواهند شد، و عناصر سوخته شده از هم خواهد پاشید.) (باب 3، آیه 10 و 11، صفحه 384، ط . ل)
* جداسازى نیکان و بدان در قیامت
در قرآن مى خوانیم: (و یوم تقوم الساعة یومئذ یتفرّقون. فأمّا الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم فى روضة یحبرون. و أمّا الذین کفروا و کذّبوا بآیاتنا و لقائ الآخرة فاولئک فى العذاب محضرون) روم/ 16 - 14 وچون قیامت بر پا شود، از یکدیگر جدا شوند، پس آنان که اهل ایمان و عمل نیک بوده اند، در باغى به شادمانى پردازند و اما آنان که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کرده و دیدار آخرت را دروغ انگاشته باشند، در عذاب احضار شوند. و در انجیل متى آمده است: (اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش آید، آن گاه بر کرسى جلال خود خواهند نشست و جمیع امتها درحضور او جمع شوند و آنها را از یکدیگر جدا مى کند به قسمى که شبان میشها را از بزها جدا مى کند.) (باب 25، آیه 31 - 35)
* اصحاب یمین و اصحاب شمال
در قرآن فرموده است: (وأصحاب الیمین ما أصحاب الیمین. فى سدر مخضود. و طلح منضود. و ظلّ ممدود… و اصحاب الشمال ما أصحاب الشمال. فى سموم و حمیم. و ظلّ من یحموم) واقعه/ 27 - 43 و اصحاب یمین و سعادت، چه مى دانى که چه حال دارند؟ در زیر درختان سدر بى خار. و درخت موزى که میوه اش بر یکدیگر چیده شده. و سایه سارى همیشگی… و اما اصحاب شمال و شقاوت چه مى دانى که چه حال دارند! درباد سموم و آب جوشانند. درسایه اى از دود سیاه… و در انجیل متى آمده است: (و آنها را از همدیگر جدا مى کند به قسمى که شبان میشها را از بزها جدا مى کند ومیشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد. آن گاه پادشاه به اصحاب راست گوید: بیایید اى برکت یافتگان از پدر من و ملکوتى را که از ابتداى عالم براى شما آماده شده است به میراث گیرید… پس اصحاب طرف چپ را گوید: اى ملعونان از من دور شوید، در آتش جاودانى که براى ابلیس و فرشتگان او مهیا شده است.) (باب 25، آیات 33 / 43)
* قیامت روز جزا و پاداش
در قرآن مى خوانیم: (ینبّؤا الانسان یومئذ بما قدّم و أخّر) قیامت/ 13 انسان در قیامت از آنچه انجام داده و پیش فرستاده و پس از خود بر جاى نهاده، آگاه مى گردد. (یومئذ یصدر الناس أشتاتاً لیروا أعمالهم. فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره) زلزال / 8 - 6 درآن روز مردم پراکنده از قبرها بیرون مى آیند تا اعمالشان را به آنها بنمایانند. پس هر کسى به وزن ذره اى نیکى کرده باشد آن را مى بیند. و هر کس به وزن ذره اى بدى کرده باشد آن را مى بیند. در انجیل متى، فصل 35 آمده است: (و مى گویم به شما که هر سخنى که گوید آن را آدمى از روى بطالت و بدى، در روز قیامت به سبب آن حسابى و جزایى خواهد داشت.)
* طول روزهاى قیامت
در قرآن مى خوانیم: (و یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و إنّ یوماً عند ربّک کألف سنة ممّا تعدّون) حج / 47 [کافران] با بى صبرى و شتاب از تو خواهان نزول عذاب هستند، و البته خداوند در انجام وعده هاى خود هرگز تخلف نخواهد کرد، و همانا یک روز نزد پروردگار تو مانند هزار سال از سالهایى است که شما مى شمارید. در رساله دوم پطرس رسول آمده است: (لکن آسمان و زمین الآن به همان کلام براى آتش ذخیره شده و تا روز داورى و هلاکت مردم بى دین نگاه داشته شده اند، لکن اى حبیبان این یک چیز از شما مخفى نماند که یک روز نزد خدا، چون هزار سال است و هزار سال چون یک روز.) (باب 3/ 7 و 8)
عادت ها و پرستش ها
* نماز و دعا به درگاه خداوند
در قرآن مى خوانیم: (ان الصلاة کانت على المؤمنین کتاباً موقوتا) نساء/ 103 همانا نماز از واجباتى است که داراى وقت معین است و از گذشته بر مؤمنان واجب بوده است. در انجیل نیز در چند مورد از (نماز) یاد شده است: (در وقتى که یسوع نماز مى کرد در بیابانى بى آب و علف و فارغ شد، گفت یکى از شاگردان که اى پروردگار! نماز را به ما تعلیم کن تا نماز کنیم، چنانکه یوحنا شاگردان خود را تعلیم کرد. گفت هرگاه نماز کنید بگویید: اى پدر ما که در آسمانى پاک است نام تو مى آید پادشاهى تو مى شود خواسته تو چنانکه در آسمان است چنین بر زمین است، نان ما به قدرى که بس باشد ما را بده به ما دراین روز، بیامرز براى ما گناهان ما را براى آن که ما مى آمرزیم کسى را که ما را بر او حقى است، و داخل مکن ما را در آزمایشها لیکن نجات ده ما را از بدکار.) (انجیل لوقا، فصل چهل و دوم [باب یازدهم]، صفحه 207، ت . خ) (وچون عبادت کنى مانند ریاکاران مباش زیرا خوش دارند که در کنایس و گوشه هاى کوچه ها ایستاده نماز گزارند تا مردم ایشان را ببینند… ) (انجیل متى، باب ششم، آیه 5، ط . ل) در انجیل (برنابا) نیز بارها به این فریضه الهى اشاره شده است: (… پس چون یسوع از نماز صبح فارغ شد… ) (انجیل برنابا، فصل یکصدو ششم، آیه 198) (… زیرا که انسان درهر کلمه قبیحه گناه مى کند و خداى ما گناه او را به نماز محو مى فرماید، زیرا که نماز همانا شفیع نفس است، نماز همانا دواى نفس است، نماز همانا حفظ دل است، نماز همانا سلاح ایمان است… ) (همان، فصل یکصد و نوزدهم، آیه 10 - 16، صفحه 217) (… نماز کنید بدون انقطاع… ) (همان، فصل سى و ششم، (ج) آیه 8، صفحه 99)
* دعا
در قرآن مى خوانیم: (أدعوا ربکم تضرّعاً و خفیة انّه لایحبّ المعتدین) اعراف/ 55 پروردگارتان را بخوانید در حال تضرع و بیم، همانا او متجاورزان و سرکشان را دوست ندارد. در انجیل متى آمده است: (سئوال کنید که به شما داده خواهد شد، بطلبید که خواهید یافت، بگویید که براى شما بازکرده خواهد شد، زیرا هر که سؤال کند یابد، و کسى که بطلبد دریافت کند، وهر که بکوبد براى او گشاده خواهد شد.) (باب 7 آیه 7 و 8) در انجیل مرقس آمده است: (بنابراین به شما مى گویم آنچه در عبادت سؤال مى کنید، یقین بدانید که آن را یافته اید و به شما عطا خواهد شد و وقتى که به دعا مى ایستید.) (باب 11 آیه 24)
* روزه
در قرآن مجید مى فرماید: (یا ایّها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلکم لعلّکم تتقون) بقره/ 183 اى ایمان آورندگان، روزه بر شما واجب شد چنانکه برکسانى که پیش از شما بودند نیز واجب شده بود، شاید شما پرهیزکار شوید. در انجیل آمده است: (اما چون روزه دارید مانند ریاکاران ترش رو مباشید، زیرا که صورت خویش را تغییر مى دهند تا در نظر مردم روزه دار نمایند، هر آینه به شما مى گویم اجر خود را دریافته اند. لیکن تو چون روزه دارى سر خود را تدهین کن و روى خود را بشوى. تا در نظر مردم روزه دار ننمایی… ) (انجیل متى، باب ششم، آیات 16 تا 18، ط . ل) (و شاگردان یحیى و فریسیان روزه مى داشتند پس آمده بدو گفتند چون است که شاگردان یحیى و فریسیان روزه مى دارند و شاگردان تو روزه نمى دارند. عیسى بدیشان گفت آیا ممکن است پسران خانه عروسى مادامى که داماد با ایشان است روزه بدارند، زمانى که داماد را با خود دارند نمى توانند روزه دارند، لیکن ایامى مى آید که داماد از ایشان گرفته شود در آن ایام روزه خواهند داشت.) (انجیل مرقس، باب 2، آیات 18 و 19، ط . ل، صفحه 56) (… پس از این رو شیطان مى خواهد که او را وادارد بر روزه نگرفتن، درحالى که از احوال به شبهه مرض.) (برنابا، فصل یکصد و هفتم، آیه 17، صفحه 200) ولى چگونگى نماز و روزه را در شریعت عیسى(علیه السلام) حتى به گونه اجمال از انجیلهاى کنونى نمى توان دریافت و اختلافش را با آنچه در شریعت اسلام آمده تعیین کرد، بلکه این انجیلها تنها به وجود آنها در آن کیش اعتراف دارند.
تمثیلهاى همگون و مشابه
اکنون به مواردى از مثالها اشاره مى کنیم که در دو متن قرآن کریم و انجیل آورده شده وهمسویى و همانندى بین آنها در شکل و محتوا دیده مى شود: 1. قرآن کریم: (أفمن أسّس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر أم من أسّس بنیانه على شفا جرف هار فانهار به فى نار جهنّم) توبه/ 111 آیا پس آن که بنایش را بر پرهیزکارى از خدا و خوشنودى بنیاد نهاده باشد، بهتر است یا آن که اساس نهاده باشد بنایش را برکنار گذرگاه سیل خالى شده شکست خورده، پس فرود آید با آن در آتش دوزخ. در انجیل آمده است: (پس هر که بشنود سخنان مرا و عمل کند به آنها مانند مرد عاقلى است که بنا کند خانه خود را بر بالاى سنگى، پس ببارد و روان شود نهرها و بوزد بادها، و بخورد برآن خانه پس خراب نمى شود آن خانه براى آن که بناى آن خانه بر سنگ است. و هر کس نشنود سخنان را و عمل نکند به این سخنان، مانند مرد نادانى است که بنا کرده باشد خانه خود را بر روى ریگ روان، پس ببارد بارانها و روان شود نهرها و بوزد بادها و برسد به آن خانه، پس خراب شود و بیفتد، و بوده باشد خراب شدن آن خانه بسیار بزرگ.) (انجیل متى، فصل چهاردهم، صفحه 81، ت . خ) 2. نیز در قرآن آمده است: (ان الذین کذّبوا بآیاتنا و استکبروا عنها لاتفتّح لهم أبواب السماء و لایدخلون الجنّة حتى یلج الجمل فى سمّ الخیاط و کذلک نجزى المجرمین) اعراف / 39 آنان که نشانه هاى ما را تکذیب کردند و از پذیرش حق استکبار ورزیدند، براى ایشان درهاى آسمان گشوده نمى شود، و به بهشت وارد نخواهند شد مگر وقتى که درآید شتر در سوراخ سوزن، و این چنین جزا دهیم گناهکاران را. در انجیل متى آمده است: (… و نیز مى گویم داخل شدن شتر در سوراخ سوزن، آسان تر از داخل شدن مالدار در ملکوت آسمانها… ) (انجیل متى، فصل شصت ویکم، صفحه 110، ت . خ) در قرآن کریم مى خوانیم: (یا ایّها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون اللّه لن یخلقوا ذباباً و لواجتمعوا له) حج/73 اى مردمان مثلى زده شد پس گوش بدارید، آنان را که جز خدا مى خوانید و پرسش مى کنید هرگز قادر نیستند که مگسى بیافرینند، هر چند توانهایشان را مجتمع سازند. و در انجیل برنابا فصل شصت و سوم آیه 14 چنین آمده است: (زیرا اگر همه آفریدگان جمع شوند، هر آیینه آنها را نمى رسد که یک مگس تازه بیافرینند از هیچ، و این همانا مراد از آفریدن است.) (ص 138)
سیماى پیامبران در قرآن وانجیل
در مقایسه بین قرآن و انجیلهاى کنونى در یاد کردِ از پیامبران، قرآن کریم در این زمینه آیات بیش ترى را به این امر اختصاص داده و با نام بردن تعدادى از سفیران حق به شرح زندگانى برخى از آنان مانند آدم، نوح، ابراهیم، لوط، موسى، عیسى علیهم السلام... و محمد (ص) پرداخته است. حال آن که در اناجیل از تعداد اندکى از رسولان نام برده شده و گذشته از عیسى(ع) و یحیى(ع) از سایر پیامبران یادشده در قرآن مجید، یا اسمى به میان نیامده و یا به اندک یادکردى قناعت شده است. ولى در سایر عهد جدید در این زمینه تفصیل بیش ترى (نه مانند قرآن) به چشم مى خورد که با توجه به اناجیل و تمام عهد جدید به مقایسه مى پردازیم.
آدم(ع)
در عهد جدید آمده است: (… زیرا که آدم اول ساخته شد و بعداً حوا، و آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب خورده در تقصیر گرفتار شد.) (رساله اول پولس رسول به تیموتائس، باب 2 آیه 14، ط . ل، صفحه 336) (لیکن مى ترسم که چنانکه مار به مکر خود حوا را فریفت، همچنین خاطر شما هم از سادگى که در مسیح است فاسد گردد.) (رساله دوم پولس رسول به قرنتیان، باب 11، آیه 3، صفحه 296، ط. ل) (… نه مثل قائن (قابیل) که از آن شریر بود و برادر خود را کشت از این سبب که اعمال خودش قبیح بود و اعمال برادرش نیکو.) (رساله اول یوحناى رسول، باب 3، آیه 12 و 13، صفحه 388 و 389، ط. ل) در قرآن کریم مى خوانیم: (یا ایها الذین اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها) نساء / 1 اى مردم تقواى پروردگار خویش پیش گیرید. آن چنان خدایى که شما را از یک نفس (آدم) آفرید، و از او همسرش را آفرید. (فوسوس لهما الشیطان… فدلّیهما بغرور…) اعراف / 20 ـ 22 پس آن دو را (آدم و حوا) شیطان وسوسه کرد… پس آن دو را با فریب (به درخت نهى شده) نزدیک نمود. (و اتل علیه نبأ ابنى آدم بالحقّ إذ قرّبا قرباناً فتقبّل من أحدهما و لم یتقبّل من الآخر قال لأقتلنّک قال إنّما یتقبّل الله من المتقین) مائده / 27 و بر آنان سرگذشت دو پسر آدم را به حق تلاوت کن، هنگامى که قربانى را پیشکش کردند، پس از یکى از آنها قبول شد و از دیگرى قبول نشد. گفت هر آینه تو را مى کشم، همانا خداوند از متقین فقط مى پذیرد. مشترکات با دقت در متونى که آوردیم به سه نقطه مشترک دست مى یابیم: 1. خلقت اولیه آدم و در مرحله بعد حوا. 2. کشتن قابیل هابیل را. 3. پذیرفته شدن عمل هابیل. و در مقابل، دو مورد اختلافى نیز دیده مى شود: 1. در قرآن کریم، شیطان به عنوان عاملِ فریفتن عنوان شده و در عهد جدید، مار. 2. در قرآن، فریفته شدن به هر دو (آدم و حوّا) نسبت داده شده و در عهد جدید، تنها به حوا.
نوح(ع)
در عهد جدید چنین آمده است: (… به ایمان نوح چون در باره امورى که تا آن وقت دیده نشده الهام یافته بود، خدا ترس شده، کشتى جهت اهل خانه خود بساخت و به آن دنیا را ملزم ساخته وارث آن عدالتى که از ایمان است گردید.) (رساله به عبرانیان، باب 11، آیه 7، ط . ل، صفحه 362) (… هنگامى که حکم خدا در ایام نوح انتظار مى کشید کشتى بنا شد که در آن جماعتى قلیل یعنى هشت نفر به آب نجات یافتند… ) (رساله اول پطرس رسول، باب 3، ط . ل، آیه20، صفحه 378) و در قرآن کریم مى خوانیم: (… قلنا احمل فیها من کلّ زوجین اثنین و أهلک إلاّ من سبق علیه القول و من آمن و ما آمن معه الا قلیل) گفتیم: از هر نر و ماده دو تا و نیز خاندان خود را در کشتى بنشان، مگر آن کسى را که حکم از پیش درباره اش صادر شده باشد، و نیز آنهایى را که به تو ایمان آورده اند و جز اندکى به او ایمان نیاورده بودند. در عهد جدید چنانکه مشاهده مى شود در مورد نوح(ع) به چند موضوع کلى تصریح و یا به صورت ضمنى و گذرا اشاره شده است. مانند نوح(ع) ، طوفان، ساختن کشتى، رهایى یافتن اندکى و غرق شدن دیگران، در صورتى که قرآن کریم به گونه مشروح به برخى از جزئیات نیز پرداخته است.
ابراهیم(ع)
در عهد جدید: (خداى ذوالجلال بر پدر ما ابراهیم ظاهر شد، وقتى که در جزیره بود، قبل توقّفش در حرّان، و بدو گفت از وطن خود و خویشانت بیرون شده بر زمینى که تو را نشان دهم برو، پس از دیار کلدانیان روانه شده در حرّان درنگ نمود… و عهد ختنه را به وى داد که بنابراین چون اسحق را آورد در روز هشتم او را مختون ساخت و اسحق یعقوب را.) (اعمال رسولان، آیه 3 تا 10، صفحه 197، ط .ل) (… به ذرّیت شرعى بلکه به ذرّیت ایمانى ابراهیم نیز که پدر جمیع ما است… که او در ناامیدى به امید ایمان آورد تا پدر امتهاى بسیار شود، بر حسب آنچه گفته شد که ذرّیت تو چنین خواهند بود و در ایمان کم قوت نشده نظر کرد به بدن خود که در آن وقت مرده بود، چون که قریب به صد ساله بود، و به رحم مرده ساره، و در وعده خدا از بى ایمانى شک ننمود، بلکه قوى الایمان گشته خدا را تمجید نمود.) (رساله پولس رسول به رومیان، باب 4، آیه 17، ط . ل، صفحه 247) (به ایمان ابراهیم چون امتحان شد اسحق را گذرانید، و آن که وعده ها را پذیرفته بود پسر یگانه خود را قربانى کرد. که به او گفته شده بود که نسل تو به اسحق خوانده خواهد شد) (رساله به عبرانیان، باب 11، آیه 17، ط . ل، صفحه 363) (آیا پدر ما ابراهیم به اعمال عادل شمرده نشد وقتى که پسر خود اسحق را به قربانگاه گذرانید.) (رساله یعقوب باب 2 آیه 21 ص 270 ط . ل) و در انجیل برنابا نیز فرازهایى در این راستا آمده است: (… و چون همه کس از هیکل باز گشتند، کاهنان هیکل را قفل زدند و رفتند، پس آن وقت ابراهیم تبر را گرفت و قوائم همه بتان را قطع فرمود، مگر خداى بزرگ بعل را. پس تبر را نهاد نزد قوائم او میان خُرده هاى پیکرانى که قطعه قطعه ریخته شده بودند، زیرا که قدیم العهد و تألیف شده از اجزاء بودند، و چون ابراهیم از هیکل بیرون مى شود جماعتى از مردم او را دیدند، پس گمان نمودند که او داخل شده تا چیزى از هیکل بدزدد، پس او را گرفتند، و چون او را به هیکل رساندند و دیدند که خدایان ایشان قطعه قطعه شکسته شده اند، ناله کنان فریاد زدند: زود باشید اى قوم و باید بکشیم آن را که خدایان ما را کشته، پس قریب ده هزار مرد با کاهنان به سوى آنجا رخ نمودند و از ابراهیم پرسیدند از علتى که به واسطه او خدایان ایشان را خرد کرده بود. ابراهیم جواب داد: بدرستى که شما هر آینه کودنان هستید، مگر انسان خدا را مى کشد؟ بدرستى که آن که کشته است آنها را، جز این نیست که او آن خداى بزرگ است، مگر نمى بینید تبرى که او را است نزد دو قدم او. او براى خود همسران نمى خواهد… پس قوم مقدار بزرگى از هیزم جمع کردند و دو دست و پاى ابراهیم را بستند و او را ب ر هیزم نهادند و زیر او آتش نهادند، پس آن وقت خداى به واسطه فرشته خود جبرئیل به آتش امر فرمود که بنده او ابراهیم را نسوزاند…) (انجیل برنابا، فصل 28، صفحه 86 و 87) (… آن وقت به دور خویش نگریست و نظر در ستارگان و ماه و آفتاب انداخت، پس گمان نمود آنها خدایند، و لیکن پس از اندیشه نمودن در تغیّرات و حرکات آنها فرمود که واجب است که بر خداى حرکت عارض نشود) (همان، فصل 29، صفحه 87) قرآن کریم: (و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا البلد آمناً… ربّنا إنّى أسکنت من ذرّیتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرّم… ) ابراهیم / 39 و 41 و چون گفت ابراهیم اى پروردگار من بگردان این شهر مکه را امن… اى پروردگار من بدرستى که من ساکن گردانیدم برخى از فرزندانم را به دامن کوهى غیر خداوند زراعت، نزد خانه تو که حرام گردانیده شده… (نقل از ترجمه شعرانى(ره)) (… و بشّروه بغلام علیم. فأقبلت امرأته فى صرّة فصکّت وجهها و قالت عجوز عقیم. قالوا کذلک قال ربّک إنّه هو الحکیم العلیم) ذاریات / 29 ـ 31 … و مژده دادند او را به پسرى دانا. پس شروع کرد زنش در فریاد، پس زد به رویش و گفت پیرزنى نازائیده ام، گفتند همچنین فرموده پروردگارت که اوست درستکار دانا. (… فنظر نظرة فى النجوم. فقال إنّى سقیم. فتولّوا عنه مدبرین. فراغ إلى آلهتهم فقال ألاتأکلون. مالکم لاتنطقون. فراغ علیهم ضرباً بالیمین. فأقبلوا إلیه یزفّون. قال أتعبدون ماتنحتون… قالوا ابنوا له بنیاناً فألقوه فى الجحیم… فبشّرناه بغلام حلیم. فلمّا بلغ معه السعى قال یا بنیّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحک… ) صافات 87 تا 102 … پس نگریست نگریستنى در نجوم. پس گفت بدرستى که من بیمارم. پس اعراض کردند از او پشت کنندگان. پس به چاره جویى رفت بسوى الهان شان، پس گفت آیا چرا نمى خورید؟ چیست مر شما را که سخن نمى گویید. پس رفت بر ایشان زدنى به دست راست. پس رو آوردند به سوى او مى شتافتند. گفت آیا مى پرستید آنچه را که مى تراشید… گفتند بنا کنید براى او بنایى، پس بیندازید او را در آتش بسیار شعله دار انبوه… پس مژده دادیمش به پسرى بردبار. پس رسید با او کوشش را گفت اى پسرک من بدرستى که من مى بینم در خواب که ذبح مى کنم تو را… (نقل از ترجمه علامه شعرانى(ره)) (ملّة أبیکم ابراهیم… ) حج / 78 در عهد قدیم (تورات) در سفر پیدایش باب 12 و 16 و 18 و 19، به گونه مشروح به قضایاى ابراهیم(ع) پرداخته شده و اگر چه برخى از مطالب آن با قرآن کریم همسویى دارد، ولى دروغهایى نیز عنوان شده که آنچه در خور نویسندگان آن ترهّات بوده (مانند داستان سارا و اهل مصر و ابراهیم(ع) ) به آن پیامبر بزرگ الهى نسبت داده شده است. ولى در انجیلهاى چهارگانه چندان یادکردى از آن مرد بزرگ به چشم نمى خورد. و در همین مختصر عباراتى که از عهد جدید آوردیم به چهار موضوع اشاره شده که مى توانند با چشم پوشى از جزئیات از موارد مشترکِ قرآن و عهد جدید به شمار آیند: 1. هجرت ابراهیم(ع). 2. ابراهیم، پدر امت. 3. صاحب فرزند شدن وى در پیرى. 4. فرمان امتحانى الهى به ذبح فرزندش. ولى قرآن کریم در موارد بسیارى از ابراهیم(ع) به بزرگى یاد کرده است تا آنجا که فرموده است: (و ابراهیم الذى وفّی… ) نجم / 37 ابراهیمى که (حق بندگى را) بطور کامل ادا نمود. و اما انجیل برنابا همچون سایر موارد، همانندى بسیارى چنانکه پیداست با آنچه در قرآن کریم در این خصوص آمده دارد. البته بخش دیگرى از آیات مربوطه که همسویى نزدیک با متن برنابا دارد، در سوره انبیاء آیات 60 تا 70 است که مى توان بدان مراجعه کرد.
لوط(ع)
در انجیل آمده است: (… مانند واقعه اى است که واقع شد در زمان لوط(ع) که مردم مى خوردند و مى آشامیدند و خرید و فروش مى کردند و درخت مى نشانیدند و عمارت بنا مى کردند، تا روزى که بیرون آمد لوط از سدوم و بارید از آسمان آتش کبریتى، پس هلاک کرد همه ایشان را… ) (انجیل لوقا، فصل 62، باب 17، ت . خ، صفحه 224) در سایر عهد جدید: (… و لوط عادل را که از رفتار عاجزانه بى دینان رنجیده بود رهانید، زیرا که آن مرد عادل در میانشان ساکن بود، از آنچه مى دید و مى شنید دل صالح خود را به کارهاى قبیح ایشان هر روزه رنجیده مى داشت.) (رساله دوم پطرس رسول، باب 2، آیه 7 و 8، ط . ل) و در قرآن کریم مى فرماید: (فأخذتهم الصیحة مشرقین. فجعلنا عالیها سافلها و أمطرنا علیهم حجارة من سجّیل) حجر / 73 و 74 پس فریادى هلاک کننده آنها (قوم لوط) را در حالى که داخل شوندگان در صبح بودند گرفت. پس زبر آن را زیر قرار داریم و بارانیدیم بر آنها سنگى از سنگِ گل. (و لما جاءت رسلنا لوطاً سىء بهم و ضاق بهم ذرعاً و قال هذا یوم عصیب. و جاءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات… ) هود / 77 و 78 و چون فرستادگان ما لوط را آمدند به خاطر آنها بد آمد او را و ذرعش به سبب آنها تنگ شد. و گفت این روز دشوارى است. و قومش شتابان به سوى او آمدند و از پیش بدیها را عمل مى کردند. از بخشهاى یادشده چنین مى یابیم که نقطه هاى اشتراک قرآن و انجیل در داستان لوط از قرار زیر هستند: 1. نزول عذاب آسمانى بر قوم لوط. 2. رنجیدن لوط(ع) از رفتار فاجرانه قوم. 3. هلاک همه قوم.
یونس(ع)
در انجیل مى خوانیم: (… چنانکه یونان بود در شکم ماهى سه روز و سه شب… ) (انجیل متى، فصل 36، صفحه 94، ت . خ) در انجیل برنابا نیز آمده است: (به یاد آرید که خداى برنابود نمودن نینوا عزم فرمود، زیرا که نیافت کسى را که از خداى بترسد در آن شهر که از بدى آن کار به جایى رسید که خداى یونان پیغمبر را خواند تا بفرستد او را به سوى آن شهر، پس فرار کرد به سوى طرسوس از ترس قوم. پس خداى او را در دریا انداخت، پس ماهى او را بلعید و او را نزدیک به نینوا بیرون انداخت، پس چون آنجا بشارت داد قوم به توبه برگشتند.) (انجیل برنابا، فصل 63، آیات 5 تا 9، صفحه 137) قرآن مجید: (و ان یونس لمن المرسلین، اذ أبق إلى الفلک المشحون… فالتقمه الحوت و هو ملیم… فنبذناه بالعراء و هو سقیم… و أرسلناه الى مأة الف أو یزیدون. فآمنوا فمتّعناهم الى حین) صافات / 140 تا 148 و بدرستى که یونس(ع) هر آینه از فرستاده شدگان بود. هنگامى که به سوى کشتیِ پر فرار کرد… پس ماهى او را بلعید و او سرزنش کننده بود… پس او را به سرزمینى بدون گیاه افکندیم در حالى که بیمار بود… و او را فرستادیم به سوى یکصدهزار یا بیش تر پس ایمان آوردند. پس آنها را بهره مند کردیم تا هنگامى.
یوسف(ع)
در عهد جدید آمده است: (… و اسحق یعقوب را و یعقوب دوازده پطریارخ را، و پطریارخان به یوسف حسد برده او را به مصر فروختند، اما خدا با وى بود و او را از تمام خاندان خود فرمانفرما قرار داد… پس قحطى و ضیقى شدید بر همه ولایت مصر و کنعان رخ نمود، به حدى که اجداد ما قوتى نیافتند، اما چون یعقوب شنید که در مصر غله یافت مى شود بار اول اجداد ما را فرستاده و در کرّت دوم یوسف خود را به برادران نموده شناسانید، و قبیله یوسف به نظر فرعون رسیدند. پس یوسف فرستاده پدر خود یعقوب و سایر عیالش را که هفتاد و پنج نفر بودند طلبید، پس یعقوب به مصر فرود آمده او و اجداد ما وفات یافتند.) (اعمال رسولان، آیات 3 تا 10 و 11 تا 16، صفحه 197 و 198، ط . ل) در متنى که گذشت، به چند مورد در اطراف داستان یوسف(ع) اشاره شده است: 1. به وجود آمدن یعقوب(ع) از اسحق(ع). 2. دوازده پسران یعقوب(ع). 3. حسد بردن برادران به یوسف(ع). 4. فروختن وى به مصر. 5. عطا شدن توفیق و حکمت به یوسف(ع). 6. فرمانفرمایى او بر مصر. 7. پدید آمدن قحطى در مصر. 8. فرستادن یعقوب پسران خویش را جهت تهیه آذوقه به مصر. 9. شناساندن یوسف(ع) خود را به برادران در دفعه دوم. 10. طلبیدن وى پدر و برادرانش را براى سکونت در مصر. 11. کوچ نمودن آنها به مصر. با توجه به اینکه در قرآن کریم سوره اى به یوسف(ع) اختصاص داده شده است و داستان وى با تفصیل و پرداختن به برخى از جزئیات بیان شده است، ما تنها مواردى را که با این یازده مورد همسویى دارد از قرآن نقل مى کنیم: (… قال با بنیّ لاتقصص رؤیاک على إخوتک فیکیدوا لک کیداً) یوسف / 5 گفت اى پسرک من حکایت منما خواب خویش را بر برادرانت که برایت کیدى خواهند نمود. (… اذ قالوا لیوسف و أخوه أحبّ الى أبینا منا… ) یوسف / 8 هنگامى که گفتند هر آینه یوسف و برادرانش نزد پدرمان از ما گرامى تر است. (… و قال الذى اشتریه من مصر لامرأته أکرمى مثویه) یوسف / 21 و کسى که او را از مصر خریده بود به زنش گفت جایگاه او را گرامى دار. (… و لما بلغ أشدّه آتیناه حکماً و علماً… ) یوسف / 22 و چون به بلوغ جسمانى و تکامل قوا رسید او را حکم و علم دادیم. (… قال اجعلنى على خزائن الارض إنّى حفیظ علیم. و کذلک مکّنا لیوسف فى الارض… ) یوسف/ 55 و 56 … گفت مرا قرارده بر گنجهاى زمین، بدرستى که من نگهبانى دانایم و چنین براى یوسف در زمین تمکن دادیم. (… ثم یأتى من بعد ذلک سبع شداد… ) یوسف / 48 سپس بعد از این، هفت سال شدید خواهد آمد. (… و جاء إخوة یوسف فدخلوا علیه فعرفهم و هم له منکرون) یوسف / 58 و برادران یوسف آمده بر او داخل شدند پس او ایشان را شناخت و آنها او را نشناختند. (… قالوا ءإنّک لأنت یوسف قال أنا یوسف و هذا أخى) یوسف / 90 … گفتند آیا بدرستى که تو هر آینه خودت یوسفى؟ گفت من یوسف و این برادر من است. (… و أتونى بأهلکم اجمعین… ) یوسف / 93 با تمام اهل خویش به سوى من آیید.
موسى(ع)
در عهد جدید آمده است: (… در آن وقت موسى تولد یافت و بغایت جمیل بوده، مدت سه ماه در خانه پدر خود پرورش یافت، و چون او را بیرون افکندند دختر فرعون او را برداشته براى خود به فرزندى تربیت نمود، و موسى در تمامى حکمت اهل مصر تربیت یافته در قول و فعل قوى گشت. چون چهل سال از عمر وى سپرى گشت به خاطرش رسید که از برادران خود خاندان اسرائیل تفقد نماید، و چون یکى را مظلوم دید او را حمایت نمود و انتقام آن عاجز را کشیده آن مصرى را بکشت، پس گمان برد که برادرانش خواهند فهمید که خدا به دست او ایشان را نجات خواهد داد، اما نفهمیدند. و در فرداى آن روز خود را به دو نفر از ایشان که منازعه مى نمودند ظاهر کرد و خواست ما بین ایشان مصالحه دهد، پس گفت اى مردان، شما برادر مى باشید، به یکدیگر چرا ظلم مى کنید؟ آن گاه آن که بر همسایه خود تعدى مى نمود او را رد کرده گفت که تو را بر ما حاکم و داور ساخت، آیا مى خواهى مرا بکشى چنانکه آن مصرى را دیروز کشتى؟ پس موسى از این سخن فرار کرده در زمین مدیان غربت اختیار کرد و در آنجا دو پسر آورد. و چون چهل سال گذشت در بیابان کوه سینا فرشته خداوند در شعله آتش از بوته به وى ظاهر شد. موسى چون این را دید از آن رؤیا در عجب شد، و چون نزدیک مى آمد تا نظر کند خطاب از خداوند به وى رسید که منم خداى پدرانت خداى ابراهیم و خداى اسحق و خداى یعقوب، آن گاه موسى به لرزه آمد جسارت نکرد که نظر کند. خداوند به وى گفت نعلین از پایهایت بیرون کن، زیرا جایى که در آن ایستاده اى زمین مقدس است، همانا مشقت قوم خود را که در مصرند دیدم ناله ایشان را شنیدم و براى رهانیدن ایشان نزول فرمودم. الحال بیا تو را به مصر فرستم. همان موسى را که رد کرده گفتید که تو را حاکم و داور ساخت، خدا حاکم و نجات دهنده مقرر فرموده به دست فرشته اى که در بوته بروى ظاهر شد، فرستاده او با معجزات و آیاتى که مدت چهل سال در زمین مصر و بحر قلزم و صحرا به ظهور مى آورد ایشان را بیرون آورد. این همان موسى است که به بنى اسرائیل گفت خدا نبى را مثل من از میان برادران شما براى شما مبعوث خواهد کرد، سخن او را بشنوید، همین است آن که در جماعت در صحرا با آن فرشته که در کوه سینا بدو سخن مى گفت و با پدران ما بود و کلمات زنده را یافت تا به ما رسانده ک ه پدران ما نخواستند او را مطیع شوند بلکه او را رد کرده دلهاى خود را به سوى مصر گردانیدند و به هارون گفتند براى ما خدایان بساز که در پیش ما بخرامند، زیرا این موسى که ما را از زمین مصر برآورد نمى دانیم او را چه شده است. پس در آن ایام گوساله اى ساختند و بدان قربانى گذرانیده به اعمال دستهاى خود شادى کردند، از این جهت خدا رو گردانیده ایشان را وا گذاشت تا جنود آسمان را پرستش نمایند، چنانکه در صحف انبیاء نوشته شده است که اى خاندان اسرائیل آیا مدت چهل سال در بیابان براى من قربانى ها و هدایا گذرانیدید. و ضجه ملوک و کوکب خداى خود را برداشتید; یعنى اصنامى را که ساختید تا آنها را عبادت کنید، پس شما را بدان طرف بابل منتقل سازم.) (اعمال رسولان، باب 7، آیات 41 تا 64، صفحه 199، ط . ل) نکته هاى برگرفته از متن یادشده به شرح زیر هستند: 1. تولد موسى(ع). 2. بیرون افکندن وى. 3. برداشتن دختر فرعون موسى را جهت فرزندى. 4. تربیت در حکمت اهل مصر و قوى شدن در قول و فعل. 5. کشتن مصرى. 6. سعى در مصالحه بین دو نفر و اتهام قتل به وى. 7. فرار به سوى مدین. 8. صاحب دو فرزند شدن در مدین. 9. دیدن آتش در کوه طور. 10. خطاب خداوند با وى. 11. دستور به خلع نعلین به لحاظ مقدس بودن وادى. 12. مجادله قوم با هارون براى ساختن خدا. 13. ساختن گوساله. نام موسى(ع) در قرآن مجید حدود 136 بار تکرار شده و آیات زیادى درباره داستانهاى آن پیامبر اولى العزم نازل شده و از رسولانى است که در رسالت خویش با مشکلات طاقت فرسایى دست به گریبان بوده است و از این رو قرآن کریم از زوایاى مختلف به زندگى او نظر افکنده و به بازگویى آن پرداخته است و ما تنها آیاتى را که پیرامون موارد سیزده گانه یادشده هستند به جهت سنجش میان دو متن مى آوریم: (و أوحینا إلى أمّ موسى أن أرضعیه فإذا خفت علیه فألقیه فى الیمّ… فالتقطه آل فرعون… ) قصص / 7 و 8 و وحى فرستادیم به سوى مادر موسى این که شیرده او را پس هر گاه بر او ترسیدى پس بیفکن او را در دریا… پس آل فرعون او را یافتند… (و لما بلغ أشدّه و استوى آتیناه حکماً و علماً… فوجد فیها رجلین یقتلان هذا من شیعته و هذا من عدوّه فاستغاثه الذى من شیعته على الذى من عدوّه فوکزه موسى فقضى علیه… فأصبح فى المدینة خائفاً یترقّب فإذا الذى استنصره بالأمن یستصرخه… فلمّا أن أراد أن یبطش بالذى هو عدوّ لهما قال یا موسى أترید أن تقتلنى کما قتلت نفساً بالأمس… ) قصص / 14 تا 19 و چون به مرحله بلوغ جسمانى و رشد رسید او را حکم و علم دادیم… پس یافت در آنجا دو نفر را که مقاتله مى کردند، این از پیروانش و این از دشمنانش. پس او را به یارى طلبید آن که از پیروانش بود بر آن که از دشمنانش بود، پس موسى او را مشتى زد و کشت… پس صبحگاهان ترسان در شهر انتظار مى کشید پس در این هنگام، آن که او را روز قبل به یارى طلبیده بود به فریادخواهى خواست… پس چون که خواست مقابله کند با آن که دشمن هر دوى ایشان بود، گفت اى موسى آیا مى خواهى مرا بکشى همچنانکه دیروز یکى را کشتى. (و لما توجّه تلقاء مدین) قصص / 22 و چون روى نمود به جانب مدین… (… قال إنّى أرید أن اُنکحک إحدى ابنتیّ هاتین… ) قصص / 27 گفت بدرستى که من مى خواهم تو را نکاح نمایم یکى از این دو دخترم را… (… آنس من جانب الطور ناراً… فلمّا أتیها نودى من شاطئ الواد الأیمن فى البقعة المبارکة من الشجرة أن یا موسى إنّى أنا الله ربّ العالمین) قصص/ 29 و 30 … آتشى را از ناحیه طور مأنوس شد… پس چون نزد آن (آتش) آمد از کنار وادى ایمن در بقعه مبارک از درخت ندا داده شد اى موسى بدرستى که من خودم، الله، پروردگار عالمین هستم. (… فلمّا اتیها نودى یا موسى إنّى أنا ربّک فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدس طوى) طه / 11 و 12 پس چون آمد آن (آتش) را، ندا داده شد اى موسى بدرستى که من خودم پروردگار توأم، پس کفشهاى خویش را بدر آور، بدرستى که به وادى مقدس هستى. (… فأخرج لهم عجلاً جسداً له خوار فقالوا هذا الهکم… ) طه / 88 پس براى آنها جسد گوساله اى را ساخت که براى او صدایى بود، پس گفتند این پروردگار شماست.
یحیى(ع)
در انجیل آمده است: (زکریا نام از سلسله آل ابیا و او را زنى بود الیصابات نام، از اولاد هارون و هر دو نیکوکار نزد خدا و عامل بودند… و نبود ایشان را فرزندى، زیرا الیصابات عقیم و از عمر هر دو بسیار رفته بود. پس روزى که نوبت خدمت او بود در برابر خدا به دستور سایر کاهنان مشغول عبادت بود… پس گفت فرشته که مترس اى زکریا که مستجاب شد دعاى تو و زن تو الیصابات پسرى مى آورد و او را یوحنا نام مى کنی… پس گفت زکریا به آن فرشته که چگونه تصدیق کنم این را و من مرد پیر، و زن من گذشته است ایام عمر او؟ جواب گفت فرشته که منم جبرئیل که مى ایستم در برابر خدا، فرستاده شده ام که این سخن را به تو گویم و بشارت دهم تو را، و از این زمان مى باشى ساکت و خاموش و نمى توانى که سخن گویى تا روزى که آنچه گفتم واقع شود… پس حامله شد الیصابات زن زکریا… ) (انجیل لوقا، فصل اول، باب اول، صفحه 177، ت . خ) (… پس مشورت کردند با پدر او که به چه نام مى خواهى بنامى پسر خود را، پس طلبیدند تخته و نوشت و گفت که نام او یوحنا است، پس تعجب کردند همه ایشان و گشود طفل در آن وقت دهان و زبان خود را و سخن گفت و طلب برکت کرد از خدا.) (همان، فصل 6، صفحه 180) فرازهایى که نقل شد حاوى مواردى است: 1. زکریا و زنش هر دو عادل و نیکوکار بودند. 2. هر دو پیر بودند و همسرش عقیم بود. 3. زکریا با سایر کاهنان عبادت مى کرد. 4. آشکار شدن فرشته با بشارت به تولد یحیى. 5. تعجب زکریا 6. خاموش بودن تا روز حمل 7. حامله شدن زن زکریا. 8. سخن گفتن طفل و طلب برکت از خداوند. در قرآن کریم مى خوانیم: (هنالک دعا زکریّا ربّه قال ربّ هب لى من لدنک ذرّیة طیبة إنّک سمیع الدعاء) آل عمران / 38 درآنجا زکریا پروردگارش را خواند، گفت پروردگار من از نزد خویش مرا ببخش ذرّیه اى نیکو، بدرستى که تو شنواى دعایى. (فنادته الملائکة و هو قائم یصلّى فى المحراب أنّ الله یبشّرک بیحیی… ) آل عمران/ 39 پس فرشته او را ندا داد در حالتى که او ایستاده در محراب نماز مى گزارد: بدرستى که خداوند تو را به یحیى بشارت مى دهد… . (قال ربّ أنّى یکون لى غلام و قد بلغنى الکبر و امرأتى عاقر قال کذلک الله یفعل ما یشاء) آل عمران/ 40 گفت پروردگار من، از کجا براى من پسرى است و حال آن که مرا پیرى رسیده و زنم نازا است؟ گفت این چنین خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد. (قال ربّ اجعل لى آیة قال آیتک ألاّ تکلّم الناس ثلاثة ایّام إلاّ رمزاً) آل عمران / 41 گفت پروردگار من، براى من نشانه اى قرارده، گفت نشانه تو این است که سه روز جز به رمز سخن نگویى. (فخرج على قومه من المحراب فأوحى إلیهم أن سبّحوا بکرة و عشیّاً. یا یحیى خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیّاً) مریم/ 11 و 12 پس خارج شد بر قومش از محراب، پس اشاره نمود به سوى آنها اینکه صبح و شام تسبیح گویان باشید. اى یحیى کتاب را با قوت بگیر، و او را در حالتى که در سالهاى کودکى و بچه بود حکم دادیم.
سخن آخر
(ألم تر إلى الذین الذین اوتوا نصیباً من الکتاب… ) از کاوشى که تا کنون در عهد جدید و بویژه انجیلها و ارتباط آنها با قرآن کریم داشتیم، یکى از ادعاهاى قرآن با شفافیت و درخشانى تمام به اثبات رسید و آن مضمون جمله یادشده است که در سه آیه قرآن تکرار شده و بر این تصریح دارد که اهل کتاب، قسمتى از کتاب اصلى نازل شده از پیشگاه حق را دارا هستند نه همه آن را. و خود دلالت ضمنى بر تحریف تورات و انجیل کنونى دارد. و از سوى دیگر نیز دلالت دارد براینکه تمام مطالب آنها باطل نیست، چنانچه که روشن شد برخى از باورهاى مطرح شده در عهد جدید همسویى خاصى با قرآن کریم دارند، اگر چه بنیاد هر دو عهد جدید و قدیم از منظر قرآن مجید بر منفورترین باورها که شرک است بنا شده است و چیزهایى را به پیامبران بزرگ الهى نسبت داده که قلم از نوشتن و زبان از گفتن آنها شرمگین است. و در پایان با نقل فرازى از المیزان، به این نوشتار خاتمه مى دهیم: (… المراد بالذین اوتوا نصیباً من الکتاب، أهل الکتاب و اّنما لم یقل: اوتوا الکتاب، و قیل: اوتوا نصیباً من الکتاب، لیدلّ على ان الذى فى أیدیهم من الکتاب لیس إلاّ نصیباً منه دون جمیعه، لأنّ تحریفهم له و تغییرهم و تصرّفهم فى کتاب الله أذهب کثیراً من أجزائه کما یؤمى الیه قوله فى آخر الآیة التالیة: و غرّهم فى دینهم ماکانوا یفترون) و مراد به کسانى که قسمتى از کتاب را داده شده اند، اهل کتاب هستند و همانا نفرمود: داده شده اند همه کتاب را بلکه فرمود: داده شده اند قسمتى از کتاب را، تا دلالت داشته باشد بر اینکه آنچه از کتاب در برابر آنها است قسمتى از کتاب اصلى است نه تمام آن، زیرا تحریف و تغییر و تصرف آنها در کتاب خداوند مقدار زیادى از بخشهاى آن کتاب اصلى را از میان برده است. همان گونه که سخن خداوند در آخر آیه بعدى بدین حقیقت اشاره دارد: آن نسبتهاى ناروایى که روا داشتند، آنها را در دینشان فریفت. در پایان این نوشته، یادکرد این موضوع بجاست که مشترکات معرفتى قرآن و انجیل در موارد یادشده خلاصه نمى شود، بلکه زمینه هاى دیگرى نیز براى مشترکات وجود دارد که در مجالهایى دیگر مى تواند مورد بررسى قرار گیرد.