هرمنوتیک متون مقدس (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
واژه هرمنوتیک (Hermenueutic) از فعل یونانى هرمنواین (Hermeneuein) به معناى تفسیر کردن اشتقاق یافته است و اسم مؤنث آن (Hermeneia) است 1 و یا چنان که برخى مى گویند این واژه از کلمه یونانى (Hermeneutikos) به معناى (مربوط به توضیح) ، (روشن شدن و واضح ساختن) و (پرده برداشتن از یک پیام) گرفته شده است. اصطلاح هرمنوتیک پیوندهاى ریشه شناختى با هرمس (Hermes) خداى یونانى، پیام آور خدایان و الهه رمزها و مفسر آن دارد. این اصطلاح در زبان عربى به تفسیر معنى مى شود. گروهى معتقدند که نخستین کاربرد واژه هرمنوتیک در دوران جدید به متن J.c . Dannhauser به نام Hermeneuticasacra یا هرمنوتیک مقدس که به سال 1654 نوشته شده است باز مى گردد و در حدود صد سال پس از آن، این اصطلاح در تفسیر عهد جدید ارنستى به کار رفته است:2 R. E . Paimer . Hermeneneutics . Nirth western u . p. 1962 p. 34 این واژه چه به صورت فعل به کار رود و چه به شکل اسم، به یکى از سه معناى زیر خواهد بود: 1. تفسیر. به معناى وسیع و گسترده آن; یعنى کیفیتى که به سبب آن، موضوع مبهمى را واضح و روشن نماییم، به همین جهت هرمس رسول و پیام آور خدایان، مفسر آلهه و متکلم از آلهه نامیده شد و براساس همین معنى اهالى لستر، بولس راهرمس مى نامیدند، زیرا او متقدم در کلام بود یا کسى بود که آلهه را تفسیر کرد. 3 براساس این معنى به کسى که ترجمه مى کند مفسر نمى گویند، بلکه مفسر کسى است که کلام پیچیده و سختى را توضیح مى دهد و تبیین مى کند.4 2. ترجمه. یعنى نقل از لغتى به لغت دیگر. 3. شرح. یعنى بیان و توضیح معنایى مشکل و پیچیده که در عبارت یا معنى به کار رفته است. 5 اما برخى هرمنوتیک را به تأویل معنى کرده اند و درجاى جاى کتاب خویش بر این معنى تأکید مى کنند، از تأویل اسماعیلیه و شباهت آن با هرمنوتیک مسیحى سخن به میان مى آورند و از حکماى اسکندریه به عنوان معلمانى نام مى برند که مسیحیان از ایشان علم تأویل را آموختند. 6 ارسطو هرمنیا را به عنوان گشودن رمز تمثیل هاى کهن نمى شناخت، بلکه تمامى سخن و دلالت و معنى را دراین عنوان جاى مى داد. با نوشته هاى آگوستین، هرمنوتیک چون (علم تأویل) مطرح شد و در اروپاى سده هاى میانه نه تنها سخن دینى بلکه تمامى دانش و فلسفه، رنگ تأویل به خود گرفت و روش تأویل به مجموعه متون گسترش یافت و شمارى از فیلسوفان به شرح و تأویل اندیشه ها و آثار دشوار خویش پرداختند. 7 (میر چا الیاده) درباره هرمنوتیک مى نویسد: (هرمنوتیک به رشته اى عقلى باز مى گردد که به ماهیت و پیش فرضهاى تفسیر تعبیرات انسانى مربوط مى شود، پیوند این اصطلاح با (هرمس) انعکاسى از ساختار ذاتاً سه گانه عمل تفسیر دارد: 1. علامت 2. پیام و یا متن یک منبع که نیازمند تفسیر است 3. میانجى یا مفسر (هرمس) براى انتقال پیام به مخاطبان. چنان که بدیهى است این ساختار سه گانه و به صورت فزاینده اى ساده، تلویحاً حاوى مسایل مفهومى عمده اى است که با تأویل گرایى سر و کار دارد. 1. سرشت یک متن چیست؟ 2. منظور از فهم یک متن چیست؟ 3. چگونه فهم و تفسیر متن از طریق پیش فرضها، عقاید و اندیشه هاى دریافت کنندگانى که متن مورد نظر براى آنان تفسیر مى گردد روشن مى شود.) در این نوشتار مقصود از (هرمنوتیک کتاب مقدس) روش فهم متون مقدس است و به سایر معانى هرمنوتیک که در فرایند رشد هرمنوتیک پدید آمده است نظر نداریم، و مقصود از کتاب مقدس نیز تنها عهد قدیم و عهد جدید نیست، بلکه قرآن، کتاب آسمانى مسلمانان نیز در این تحقیق مورد بررسى قرار مى گیرد و نگاهى مقایسه اى به روشهاى تفسیرى قرآن و عهد جدید و عتیق انجام خواهد گرفت. نخست نگاهى خواهیم داشت به هرمنوتیک سنتى و پس از آن به هرمنوتیک جدید و نظریات مطرح آن مى پردازیم.
تفسیر متن به متن
این روش تفسیرى یکى از بهترین روشهاى تفسیرى یا تنها روش صحیح تفسیرى خوانده شده است. این روش که از عصر معصومین(ع) مورد استفاده و استناد بوده است، در قرن چهاردهم از استقبال گسترده اى برخوردار شد و مفسرانى چون علامه طباطبایى آن را تنها شیوه بایسته و صحیح تفسیر معرفى کردند. 8 مفسران قرآن در این روش تفسیرى از مبیّنات براى تفسیر مجملات، از خاص جهت تفسیر عام، از مقیّدات براى تفسیر اطلاقات، از محکمات در تفسیر متشابهات و از سیاق آیات در تفسیر آیات سود برده اند.9
تبیین مجملات به مبینات
(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود أحلّت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم…) مائده/1 اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید، چهارپایان براى شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مى شود. دراین آیه شریفه، جمله (إلاّ مایتلى علیکم) مجمل است و مفسران قرآن براى تبیین آن، از آیه زیر سود مى برند. (حرّمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما أهلّ لغیر الله به و المنخنقة و الموقوذة والمتردّیة و النطیحة و ما أکل السبع الا ما ذکّیتم و ما ذبح على النصب و أن تستقسموا بالأزلام… ) مائده/ 2
تفسیر عام به خاص
(والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجاً یتربّصن بانفسهن أربعة أشهر و عشراً… ) بقره/ 234 وکسانى که از شما مى میرند و همسرانى باقى مى گذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند [و عده نگه دارند]. آیه شریفه درباره عده وفات است و از این جهت که عده وفات زن باردار در آن بیان نشده است، عام نامیده مى شود، به همین جهت مفسران از آیه شریفه زیر در تفسیر آیه یادشده سود مى برند و آن را به این آیه تخصیص مى دهند. (واولات الاحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ) طلاق/ 4 و عده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند.10
تفسیر مطلق به وسیله مقید
تفسیرنویسان در تفسیر آیه شریفه (حرّمت علیکم المیتة و الدم… ) (مائده/ 3) کلمه دم را که مطلق است و خون داخل بدن حیوان ذبح شده را نیز شامل است، به کمک آیه (إلاّ أن یکون میتة او دماً مسفوحاً) (انعام/ 145) که دلالت بر حرمت خون بیرون ریخته از بدن حیوان دارد مقید مى کنند. 11
تفسیر متشابه به محکم
ییکى دیگر از روشهاى تفسیر آیه به آیه، تفسیر متشابهات قرآن با محکمات قرآن است. براى نمونه آیه (وجوه یومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قیامة/ 23 - 24) به کمک آیه محکم (لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار) تفسیر مى گردد. 12 چنان که در میان مفسران قرآن، تفسیر متن به متن، بهترین روش تفسیرى شناخته شده است، در میان تفسیرنویسان کتاب مقدس نیز تفسیر متن به متن، یکى از روشهاى معتبر تفسیرى به شمار مى آید، و هر چند این شیوه تفسیرى در طول تاریخ هرمنوتیک، فراز و نشیبهایى داشته است، اما به نظر مى رسد در تمام زمانها از سوى تفسیرنویسان کتاب مقدس مورد استفاده قرار مى گرفته است. اگوستین قدیس از معتبرترین و بزرگ ترین حکماى مسیحى و از ادیبان روم (معاصر بهرام گور پادشاه ساسانى) هرمنوتیک متن را یک علم مى دانست. او هنگامى که وارد کلیسا شد و به سرعت به بالاترین مراتب کلیسا دست یافت، در مباحثاتى که درباب تفسیر کتاب مقدس و مسایل کلامى و عقلى صورت مى گرفت شرکت کرد. 13 به اعتقاد اگوستین، آشنایى هرمس (مفسر کتاب مقدس) با سه زبان عربى، یونانى و لاتین ضرورى است، هرمنوتیک از تمایز معناى نخستین یا گوهرى هر واژه با معناى رمزى آن آغاز مى شود، و در نامهاى خاصى که در کتاب مقدس بیان شده است، معنى هاى رمزى نهفته است، مثلاً آفرینش جهان در شش روز، رمزى کلیدى است، چنان که هر رقم دیگرى که در کتاب مقدس آمده است نشان از واقعیتى ناپیدا دارد. اگوستین در راستاى این اعتقاد، روش و متد درست رمزگشایى کتاب مقدس را استفاده از خود آن کتاب مى دانست و بر این باور بود که بایستى به یارى پاره اى از یک متن، راز پاره اى دیگر از آن را کشف کرد.14 همان روشى که بعدها به تفسیر متن به متن شهرت یافت و در دوران (نهضت) که یکى از دورانهاى تفسیرى کتاب مقدس است، دومین قاعده و معیار مشترک میان تمام مصلحان این دوران قرار گرفت. دراین عصر، بهترین روش تفسیر آن بود که موافق با ایمان و سازگار با آن باشد، و مقیاس ایمان نیز کتاب مقدس بود، بنابراین تفسیر آیه به آیه یا متن به متن، بهترین روش تفسیرى بود.15 این روش تفسیرى در دوران عقلانیت نیز مورد توجه اندیشمندان غربى قرار گرفت. اسپینوزا در این باره مى نویسد: (مفسر کتاب مقدس، باید آیات را زیر عنوان و موضوعات اساسى و در عین حال محدود قرار دهد و با توجه به آیات دیگر کتاب مقدس میان آیات ناسازگار، سازگارى ایجاد کند، و متشابهات و مجملات را با توجه به آیات تفسیر نماید.) 16 تفسیر نویسان کتاب مقدس در استفاده از این روش تفسیرى به گونه اى عمل مى کنند که مفسران قرآن در پیش گرفته اند، آنها از این روش درجهت هرمنوتیک مجمل به مبیّن، هرمنوتیک به کمک سیاق و… سود مى برند. و استفاده گسترده ایشان از این روش تفسیرى نشان از کارآیى و بازده بسیار آن دارد. براى نمونه به آیه زیر بنگرید: (غرض این که هر یک از شما مى گوید من از پولس هستم و من از اپلس و من ازکیفا و من از مسیح… ) 17 در این آیه واژه اپلس مجمل است و مراد پولس، نویسنده آیه از این لفظ روشن نیست. به همین جهت میلر در تفسیرى که از این رساله ارائه مى دهد، براى تبیین مراد پولس از آیات کتاب (اعمال رسولان) که یکى از نوشته هاى کتاب مقدس است سود مى برد و در پرتو آن آیات واژه (اپلس) را تبیین مى کند. او مى نویسد: (پس از آن که پولس از قرنتس خارج شد، (اپلس) که از اهالى اسکندریه و از دانشمندان و فصحا به شمار مى رفت جایگزین او شد و در کلیسا خدمات بسیارى انجام داد و ایمانداران را تقویت و یهودیان بى ایمان را مجاب ساخت.) 18 آیاتى که میلر مورد استفاده قرار داده و در تبیین واژه مجمل از آن سود برده عبارتند از: (اما شخصى یهودى به نام اپلس از اهالى اسکندریه که مردى فصیح و در کتاب توانا بود، به افسس رسید. او در طریق خداوند ترتیب یافته و در روح او سرگرم بود و درباره خداوند به دقت تکلم و تعلیم مى نمود، هر چند از تعمید یحیى اطلاع نداشت.) 19 نمونه دیگر آیه زیر است: (اما پیش از این که عیسى مسیح به آسمان رود، به وسیله قدرت روح پاک خدا دستورات بیش ترى به شاگردان خود داد.) 20 در این آیه واژه (دستورات) مجمل است و روشن نیست که عیسى(ع) چه دستوراتى به شاگردان خود داده است. مفسر کتاب (اعمال رسولان) با روش تفسیر متن به متن، این واژه را با استفاده از آیاتى از (انجیل لوقا) تفسیر مى کند و این آیات را بیانگر و تبیین کننده دستورات مى شناساند. 21 (این پیغام نجات بخش باید از اورشلیم به تمام ملتها رسانده شود: تمام کسانى که از گناهان خویش دست بکشند و به سوى من بازگردند گناهان ایشان بخشیده مى شود * شما دیده اید و شاهدید که پیش گویى ها واقع شده است * و همان طور که پدرم خدا وعده داد، من روح پاک خدا را بر شما مى فرستم، پس این پیغام نجات بخش را هنوز به دیگران نرسانید، بلکه در همین شهر اورشلیم باقى بمانید تا روح پاک خدا بیاید و شما را با قدرت آسمانى پر کند.) 22 نمونه دیگر: (اتکینسون) یکى از مفسران برجسته کتاب مقدس، در تفسیر آیه (و شلمون، بوعز را از راحاب آورد و بوعز، عوبید را از راعوت آورد.) 23 براى روشن کردن واژه (راحاب) و این که این واژه نام چه کسى است، از آیه اى در عهد قدیم سود مى برد. او مى نویسد: (راحاب، زنى اجنبى، فاسد و شریر بود.) 24 و این سخن خود را مستند به آیه زیر مى سازد: (و یوشع بن نون، دو مرد جاسوس از شطیم به پنهانى فرستاده گفت روانه شوید و زمین و اریحا را ببینید، پس آنها به خانه زن زانیه که راحاب نام داشت رفتند و در آن جا خوابیدند.) 25 نمونه دیگر: نویسنده کتاب (تفسیر کتاب اعمال رسولان) در تفسیر آیه (چون روز پنطیکاست رسید همه با هم در یک جا بودند) 26 که از آیات عهد جدید از کتاب مقدس است، واژه پنطیکاست را مجمل مى بیند و در تبیین آن از آیات (سفر پیدایش) که از نوشته هاى عهد قدیم است سود مى برد. آن آیات عبارتند از: (در هر سال، سه مرتبه عید براى من نگه دار * عید فطیر را نگاه دار و چنان که تو را امر کرده ام در زمان معینى از ماه ابیب، هفت روز نان فطیر بخور، زیرا در آن زمان ازمصر بیرون آمدى وهیچ کس به حضور من تهى دست حاضر نشود * و عید حصاد، نوبر غلات خود را که در مزرعه کاشته و عید جمع را در آخر سال، وقتى که حاصل خود را از صحرا جمع کرده * در هر سال سه مرتبه همه ذکورانت به حضور خداوند یهوه حاضر شوند.) 27 مفسر کتاب اعمال رسولان در این باره مى نویسد: (پنطیکاست یکى از اعیاد سه گانه بزرگ یهود بود، این واژه در یونانى به معناى (پنجاهم) به کار مى رود، زیرا در روز پنجاهم پس از روز اول عید فصح نگهداشته مى شود. و در تورات، سفر خروج، به (عید هفته ها) نامیده شده است، زیرا این فاصله 49 روزه از ضرب هفت در هفت به دست مى آید. این عید، در سفر خروج، باب بیست و سوم، آیه شانزدهم، (عید حصاد)، و در سفر اعداد، باب بیست و هشتم، آیه بیست و ششم، (روز نوبرها) نام گرفته است، زیرا این عید، علامت و نشانه پایان برداشت گندم بوده است. طرز نگهدارى آن این گونه بوده که نان قربانى هایى را به خدا تقدیم مى کرده اند. این روز، روز مقدس بوده است و در آن روز هیچ کارى صورت نمى گرفته است و تمام افراد ذکور بنى اسرائیل موظف بودند در بیت المقدس جمع شوند و عید را در اورشلیم نگه دارند، چنان که مناسب بود قربانى ما یعنى عیسى، در مدت عید فصح کشته شود، همان طور که سزاوار بود که افاضه روح و اولین اجتماع بزرگ ایمانداران در روز پنطیکاست واقع گردد… و بسیار نیکوست که پنطیکاست را روز شکل گیرى کلیساى مسیح بدانیم. این عید از سوى مسیحیان اولیه با شادى و خوشحالى بسیارى به پا داشته مى شد. همه با هم در یک جا جمع مى شدند. صد و بیست نفر برادران با سایر مؤمنانى که براى عید پنطیکاست به اورشلیم آمده بودند، در طبقه فوقانى جمع شده و به دعا مشغول مى شدند… ) 28
تفسیر با استفاده از سیاق
ییکى دیگر از روشهاى تفسیر متن به متن، تفسیر آیه به کمک سیاق است در این روش تفسیرى مفسر با توجه و عنایت به سیاق، (مضمون اصلى آیه یا یک پاراگراف) آیات را تفسیر مى کند. براى نمونه در تفسیر واژه (سلامتى) در آیه (اما اگر بى ایمان جدایى نماید، بگذار او جدا شود، زیرا برادر یا خواهر در این صورت مقید نیست، و خدا ما را به سلامتى خوانده است) 29 مفسر رساله پولس، دو نظریه و دیدگاه بیان مى کند و یکى از دو نظریه را به جهت همخوانى با سیاق مى پذیرد. 1. برخى تصور مى کنند این کلمه (سلامتى) دلیلى است براى جدایى (یعنى جدایى مرد یا زن مسیحى از همسر خود) چنان که پولس این جدایى را اجازه داده است. برابر این تفسیر، اگر فردى مسیحى به همسر غیرمسیحى خود علاقه داشته باشد و نخواهد به زور با او زندگى کند، ولى همسر او حاضر به زندگى نباشد، نتیجه زندگى آنها چیزى جز خصومت ودعوا نیست. بنابراین براى آن که مسیحى در صلح و صفایى که خدا او را به آن فراخوانده زندگى کند، بایستى به همسر خود اجازه جدایى بدهد. 2. در برابر این تفسیر، برخى دیگر از مفسران مى گویند: هر چند در مواردى جدایى و طلاق اجتناب ناپذیر است، ولى اراده خداوند آن است که زندگى زناشویى از هم نپاشد و براى حفظ این اتحاد، زن و شوهر بایستى نهایت تلاش و کوشش خود را به کار برند. مفسر آیه یادشده مى گوید: تفسیر دوم با سیاق آیه سازگارى بیش ترى دارد; زیرا در سیاق این آیه چنین آمده است. 30 (دیگران را من مى گویم (نه خداوند) که اگر کسى از برادران، زنى بى ایمان داشته باشد و آن زن راضى باشد با وى زندگى کند، مى تواند با او به زندگى ادامه دهد، و اگر زن با ایمانى شوهر بى ایمان دارد و به او علاقمند است، او نیز مى تواند با شوهر خود زندگى کند و از او طلاق نگیرد.)31
تفسیر عقلى
عقل یکى از منابع مهم در تفسیر قرآن خوانده مى شود و آیات و روایات بسیارى بر حجیت آن وجود دارد. تفسیر عقلى عبارت است از تفسیر آیات به کمک عقل و دلایل عقلى، این روش تفسیرى نخستین بار در اواخر قرن اول هجرى از سوى قتاده مورد استفاده قرار گرفت و با پیدایش معتزله در نیمه قرن دوم هجرى و عنایت شدید معتزلیان به این روش، برخى از تفاسیر شکل عقلى گرفت. در این روش مفسر آیاتى را که با عقل و براهین عقلى ناسازگارى دارند تفسیر مجازى مى کند. براى نمونه زمخشرى در تفسیر آیه (و کلّم الله موسى تکلیماً) که درباره کلام خداست، نخست به حکم عقل، سخن گفتن خداوند را به صورت مستقیم، از محالات به شمار مى آورد و سپس با توجه به این باور و اندیشه آیه را تفسیر مجازى مى کند، او مى نویسد: (فاعل در آیه شریفه موسى(ع) است بنا به این موسى(ع) با خدا سخن مى گفت نه خدا با موسى.) 32 شیخ طوسى و بسیارى دیگر در تفسیر آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم) (فتح/ 10) که به ظاهر دلالت بر جسمانیت خداوند دارد، به ناگزیر به تفسیر عقلى آیه رو مى آورند و در تفسیر آیه دیدگاه هاى گوناگونى نقل مى کنند: عده اى مى گویند: مراد از (ید) عقد است، به این معنى که پیمان و عقد خداوند بالاتر از عقد ایشان است، زیرا در عقد با خدا، آنها به بیعت با پیامبر، با خدا بیعت مى کنند. گروهى معتقدند: ید به معناى قدرت خداوند در یارى پیامبر است، به این معنى که قدرت خداوند و یارى پیامبر بالاتر از یارى شماست. بعضى مى گویند: مراد از کلمه (ید) عطیه و نعمت است، یعنى نعمت خدا بر مسلمین که یا ثواب است و یا توفیق بیعت، بالاتر از نعمت و خدمت و بیعتى است که آنها با تو کرده اند. 33 تفسیر عقلى در میان مفسران کتاب مقدس نیز کاربرد فراوان دارد و از گذشته اى دور مورد استفاده ایشان قرار داشته است. در مدرسه اسکندریه که اولین مدرسه تفسیرى کتاب مقدس خوانده مى شود، (اوریجانوس) شاگرد اکلمیندس از معتقدان جدى این روش تفسیرى شناخته مى شد. او مى گوید: مفسر کتاب مقدس، پیش از آن که کتاب مقدس را تفسیر کند، بایستى مرکز متن را شناسایى کند. مثلاً بداند که کتاب مقدس، وحى است و پس از این شناسایى بایستى کتاب را با توجه به دلایل و مشکلات زیر تفسیر مجازى کند. 1. یک: در کتاب مقدس از کلمات و واژه هایى استفاده شده که بر جسمیت خداوند دلالت دارد و خدا را به بشر تشبیه مى کند مانند: (وجه الله) ، (یده) و… واگر این گونه آیات، تفسیر مجازى نشوند تفسیر درستى از آیه ارائه نشده است. دو: برخى قصه هاى کتاب مقدس، اگر تفسیر مجازى نشوند غیراخلاقى به شمار خواهند آمد، مانند قصه مستى نوح(ع)، ازدواج لوط با دختران خویش و… سه: برخى مطالب، از امور ناممکن به شمار مى آید، چون دیدن عالم در یک لحظه توسط مسیح. چهار: ناسازگارى بعضى از آیات با بعض دیگر. به باور اوریجانوس اگر آیات کتاب تفسیر مجازى شوند، جسمیت خدا، قصه هاى غیراخلاقى، باورهاى ناممکن از آیات استفاده نخواهد شد و آیات با یکدیگر ناسازگار نخواهند بود. 2. کتاب مقدس در صدد بیان حوادث و رخدادهاى تاریخى نیست، بلکه مى خواهد حقایق پایدار را بازگو کند، بنابراین اشکالات تاریخى بر کتاب وارد نیست و حوادث کتاب مقدس هرگز رخ نداده و رخ نخواهد داد، ولى وحى آنها را ذکر کرده است. و با تفسیر مجازى مى توان به واقعیت متن دست یافت. 3. کتاب مقدس به رمز نوشته شده ومعانى آن از الفاظ و واژگان آن قابل استفاده نیستند، بنابراین بایستى با تفسیر مجازى آن معانى را به دست آورد. 34 دلایل اوریجانوس و سایر طرفداران تفسیر مجازى از سوى بسیارى ازمفسران کتاب مقدس پذیرفته شده و آنان را در شمار طرفداران تفسیر مجازى قرارداده است تا آنجا که در دوران وسطى (از قرن ششم تا هشتم میلادى) در حدود دو قرن، تفسیر مجازى بیش ترین کارآیى را داشته است. تفسیر مجازى هر چند در طول تاریخ تفسیر عهد قدیم و جدید، فراز و نشیبهایى داشته و گاه به صورت گسترده مورد استفاده قرار مى گرفته و گاه مفسران، توجه کمترى به این روش داشته اند، اما به جهت ویژگیهاى کتاب مقدس در تمام دورانهاى تفسیرى حتى جدیدترین دورانها مانند دوران عقلانیت، کاربرد و کارآیى خود را نشان داده است. براى نمونه کریستى ویلسن در تفسیر (رساله به عبرانیان) برخى از آیات را با روش تفسیر مجازى تفسیر مى کند. او در تفسیر آیه (لکن او چون یک قربانى براى گناهان گذرانید، به دست راست خدا بنشست تا ابد الآباد) 35 و آیه (پس مقصود عمده از این کلام این است که براى ما چنین رئیس کهنه هست که در آسمانها به دست راست کبریا نشسته است) دست را به دست جسمى معنى نمى کند و آن را کنایه از قدرت مى داند. او مى نویسد: (مجمل معناى این عبارات، حکومت مطلقه و تسلط تامه مسیح است، نه فقط دراین دنیا بلکه در هر دو دنیا.) 36 همو در تفسیر آیه (افتادن به دست خداى زنده چیز هولناکى است) 37 بدون توجه به واژگان و الفاظ و محتواى آیه مى نویسد: (در این آیه عبرت مهمى براى ما ذکر شده است. در واقع اگر در معناى این آیات دقت و تأمل کنیم در مى یابیم که این آیات چندان سخت و شدیداللحن مى باشند که هیچ آیه دیگرى به این شدت و سختى در انجیل پیدا نمى شود. ما نباید فقط عنایت و محبت خدا را در نظر بگیریم، بلکه علاوه براین بایستى عدالت خدا را نیز همواره در نظر داشته باشیم.) 38 میلر مفسر دیگر کتاب مقدس در تفسیر انجیل یوحنا بر کسانى که به ظاهر آیات توجه دارند و در پى فهم درست آیه یا آیات نیستند مى شورد. مسیح گفت: (من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شده، اگر کسى از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند، و نانى که من عطا مى کنم جسم من است که آن را به جهت حیات جهان مى بخشم.) 39 و یهودیان در برابر او گفتند: (چگونه این شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد). 40 میلر به این برداشت یهودیان اشکال مى کند و آنان را نافهم مى خواند: (ریزه خوانى یهودیان اینک مبدّل به جار و جنجال و قیل و قال مى گردد و با هم راجع به گفتار عیسى شروع به بحث و مشاجره مى کنند، بعضى از شنوندگان عیسى نیز مانند نیقودیموس با همان فقدان فهم و ادراک روحانى که درباره تولد تازه به عیسى گفته بود، و این امور چگونه ممکن است انجام گیرد، گفتار عیسى را همان گونه تحت اللفظى تلقى کرده، مى گویند: چگونه این شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد تا بخوریم.) نویسنده تفسیر انجیل یوحنا در تفسیر این آیه از روش تفسیر مجازى سود مى برد. او مى نویسد: (مصلوب شدن عیسى وسیله حیات و سلامتى براى نوع بشر مى شود. هنگامى که او به صلیب کشیده شد مردم بسوى او مى آیند و ایمان مى آورند و چنان که نان، پیش از خورده شدن تکه تکه مى گردد جسم عیسى نیز توسط میخها و نیزه پاره پاره شد، تنها به وسیله مرگ او ممکن است حیات او در دسترس انسان قرار گیرد، ولى هنگامى که بر روى صلیب رفت، آن گاه تمام مردم را به سوى خویش مجذوب مى سازد. عیسى در عشاء ربانى به طور مجاز خود را به ما مى دهد، آنجا که درباره نان مى گوید: بگیرید و بخورید، این است بدن من که براى شما داده مى شود.او مرد تا این که ما در مرگ او داراى حیات جاودانى باشیم، حیات بخششى است مجانى که به ما داده مى شود، ولى براى عیسى خیلى گران تمام شده است). 41 میلر مفسر انجیل یوحنا در تفسیر سخن عیسى (آمین آمین به شما مى گویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید در خود حیات ندارید) چندین دیدگاه تفسیرى بیان مى کند و در پایان دیدگاهى را مى پذیرد که براساس تفسیر مجازى شکل گرفته است. او مى نویسد: (بعضى مى گویند عیسى با این جمله اشاره به عشاء ربانى ندارد، بلکه به صورت رمز و کنایه مى خواهد بگوید که لازم است شخص به وسیله ایمان او را در دل خود جاى دهد، در آیه 47 عیسى افزود: (هرکس به من ایمان آورد حیات جاودانى مى یابد) پس منظور از خوردن جسد مسیح و آشامیدن خون او همانند ایمان آوردن است و هر دو یک مفهوم دارد، وقتى که به او ایمان مى آوریم به نحوى که وى وارد دل ما مى گردد و حیات او از آن ما مى شود در آن صورت او را خورده و نوشیده ایم و دیگر تشنه و گرسنه نمى شویم.) 42
تفسیر ظاهرى
ظاهرگرایى یا تفسیر ظاهرى آیات، از گذشته اى دور میان مسلمانان و بویژه مفسران قرآن وجود داشته است و طیف گسترده اى از فرقه هاى اسلامى به شکلى به این شیوه تفسیرى گرایش داشته و دارند. فرقه هایى چون اشاعره، ظاهریه، ماتریدیه و… در شمار فرقه هاى ظاهرگرا قرار دارند. براساس این روش تفسیرى، مفسر، خود را به ظاهر آیات متعبد مى بیند و آیات را هر چند به ظاهر بر جسمانیت خداوند و گناهکار بودن انبیا و … دلالت داشته باشد تفسیر ظاهرى مى کند. براى نمونه: آیه شریفه (وجوه یومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قیامت / 22 - 23) به ظاهر دلالت بر امکان رؤیت خداوند دارد و بایستى در شمار آیات متشابه قرار گیرد و با توجه به آیات محکم قرآنى تفسیر گردد، اما مفسرانى که ظاهرگرا خوانده مى شوند و از طرفداران تفسیر ظاهرى به شمار مى آیند، این آیه را چنان که ظاهرش دلالت دارد تفسیر مى کنند و از آن براى اثبات عقاید خویش سود مى برند. فخررازى مى نویسد: (جمهور اهل سنت با استدلال به این آیه مى گویند: خداوند در آخرت توسط مؤمنان دیده مى شود.) 43 مراغى نیز در تفسیر آیه مى نویسد: مؤمنان بدون هیچ مانع و حجابى به پروردگار خود نگاه مى کنند… و در پایان مى افزاید: مدلول این آیه و ظاهر آن همان چیزى را مى گوید که احادیث صحیح و متواتر بر آن دلالت دارد، یعنى دیده شدن خداوند در قیامت. 44 آلوسى مفسر بزرگ و برجسته اهل سنت نیز با اعتقاد به امکان رؤیت خداوند، در تفسیر آیه با پذیرش دیدگاه ابوحیان مى نویسد: (مؤمنان در قیامت به پروردگار مى نگرند و غرق در مطالعه جمال او مى شوند به گونه اى که از غیر او غافل مى گردند و خدا را آن گونه که سزاوار است مشاهده مى کنند.) 45 همو در موارد دیگرى از تفسیر خود درباره رؤیت خداوند مطالبى مى گوید که هیچ صاحب اندیشه اى آن را نمى تواند باور کند. ظاهر برخى از آیات قرآن دلالت بر گناهکار بودن پیامبران دارد، مانند آیه 24 سوره یوسف و آیه 82 سوره شعراء و… در نگاه برخى از فرقه هاى اسلامى ظاهر این آیات بایستى به گونه اى توجیه گردد، زیرا این ظاهر با مسأله عصمت پیامبران که از اصول خدشه ناپذیر مذهبى خوانده مى شود ناسازگار است، اما تعدادى از فرقه هاى اسلامى و طرفداران آن فرقه ها به ظاهر آیات عمل مى کنند و خود را ناگزیر از تأویل نمى دانند، براى نمونه در تفسیر آیه (والذى أطمع أن یغفر لى خطیئتى یوم الدین) (شعراء/ 82) که به ظاهر دلالت بر خطاکار بودن ابراهیم(ع) دارد، عده اى مى گویند منظور از خطیئه، سه گناه و دروغى است که آیات و روایت زیر به آنها اشاره دارد: (قالوا ءأنت فعلت هذا بآلهتنا یا ابراهیم. قال بل فعله کبیرهم) انبیاء/ 62 - 63 (فنظر نظرة فى النجوم. فقال انى سقیم. فتولّوا عنه مدبرین) صافات/ 88 - 90 قال ابراهیم: (انها (ساره) اختى) 46 نشانه هاى ظاهرگرایى و تفسیر ظاهرى آیات از گذشته اى دور در نوشته ها و مدرسه هاى تفسیرى کتاب مقدس به چشم مى خورد. در مدرسه انطاکیه که دومین مدرسه تفسیرى کتاب مقدس است، تنها روش معتبر تفسیرى، تفسیر ظاهرى بود و تمامى اصحاب این مدرسه آیات را براساس این روش تفسیر مى کردند. در مدرسه غربى نیز که میان روش تفسیرى مدرسه اسکندریه (تفسیر مجازى) و روش تفسیرى مدرسه انطاکیه (تفسیر ظاهرى) به گونه اى جمع شده بود، مفسران گاه از روش تفسیر ظاهرى سود مى بردند و گاه به تفسیر مجازى مى پرداختند. براى نمونه (جیروم) نخست سفر یوئیل را تفسیر مجازى کرد، اما پس از مدتى تفسیر ظاهرى را بر تفسیر مجازى ترجیح داد. در طول تاریخ تفسیر، ظاهرگرایى به صورت محدود و گسترده مورد استفاده مفسران قرار داشته است و مفسران بسیارى کتاب مقدس را به این شیوه تفسیر کرده اند، براى نمونه میلر مفسر انجیل یوحنا در تفسیر بعضى آیات، به ظاهر آیات تعبد و پایبندى نشان مى دهد و به همین جهت در تأویل آیاتى که در نگاه عده اى از مسیحیان غیراخلاقى خوانده مى شود،علاقه اى به تفسیر مجازى از خود نشان نمى دهد. در انجیل یوحنا چنین مى خوانیم: (در روز سوم در قاناى جلیل عروسى بود ومادر عیسى (مریم) نیز در آن جشن شرکت داشت و عیسى و شاگردان او نیز به آن مجلس دعوت شده بودند. چون شراب مجلسیان به پایان رسید، مادر عیسى به عیسى گفت: شراب ندارند… عیسى به نوکران گفت، شش قدح سنگى را پر از آب کنید و به ایشان گفت از این شراب براى رئیس مجلس ببرید، وقتى صاحب مجلس آب را که شراب گشته بود نوشید… ) 47 تبدیل آب به خمر، اولین معجزه عیسى(ع) خوانده شده است، ولى این معجزه که عملى غیراخلاقى به نظر مى رسد، مورد قبول میلر قرار گرفته و او بى آن که خود را نیازمند تفسیر مجازى ببیند به تفسیر ظاهرى آیه مى پردازد. 48 (ولیم بارکلى) مفسر (انجیل مرقس) در تفسیر آیاتى که به ظاهر با حکم الهى، عرف و عادت ناسازگار است، نخست حکم آیه را با توجه به سایر آیات استفاده مى کند و یا واژه اى را که موهم این ناسازگارى است به گونه اى معنى مى کند که برداشت عامیانه نباشد، مثلاً در آیه (و یحیى را لباس از پشم شتر و کمربند چرمى بر کمر مى بود و خوراک وى از ملخ و عسل برى) 49 نخست حکم خوردن ملخ را در صورتى که برداشت ما از این واژه همان ملخ معمولى و حشره معروف باشد از آیه (از حشرات چهار پا بخورید ملخ به اجناس آن، ودَبا به اجناس آن، وحرجوان به اجناس آن، و جندب به اجناس آن) 50 سود مى برد و پس از آن مى نویسد: (احتمال دارد مراد از (جراد) نوعى از بقول (سبزیجات) باشد که اسم آن (کاروب) است و آن طعام فقرا و مساکین است.) او درباره عسل برى مى نویسد: (احتمال دارد همین عسل معروف مراد باشد و یا مراد عصاره درختان است که از آنها خارج مى شود.) 51
هرمنوتیک جدید
هرمنوتیک کتاب مقدس در دوران عقلانیت، شکل جدیدى به خود گرفت و عقل به عنوان معیار و ملاک تفسیر بایسته و حاکم بر کتاب خوانده شد. توماس هابز، اسپینوزا و شلایرماخر ـ از منادیان اصلى این اندیشه خوانده مى شوند و دیدگاه ها و آثار ایشان، بیش ترین توجه مفسران و زبان شناسان را به خود جلب کرده بود.
اسپینوزا
باروخ اسپینوزا (1632 - 1677م) در یک خانواده یهودى در آمستردام هلند دیده به جهان گشود. 52 اسپینوزا که تربیت اولیه اش از مطالعه تورات و تلمود شکل گرفته بود و با سنت یهودى تربیت شده بود ناسازگارى خویش را با الهیات سخت و تفسیر یهودیان از کتب مقدس نشان داد. در نتیجه در سال 1656 در سن 24 سالگى تکفیر شد و از اجتماع یهودیان طرد گردید. 53 او در شمار عارفان عقل گرا قرا رگرفت که اساس اندیشه ها و تفکرات خویش را بر اصول دکارتى قرارداده بودند و پس از دکارت بزرگ ترین فیلسوف عقلى بود. آثار و نوشته هاى اسپینوزا حکایت از آن دارد که او از نقادان اولیه کتاب مقدس بوده است. وى از جمله کسانى است که در هرمنوتیک کتاب مقدس، روش تفسیرى خویش را با پیش فرض خود در ارتباط مى دید. مفسران کتاب مقدس، شیوه تفسیرى خویش را با توجه به پیش فرضها و نظریات خود درباره کتاب مقدس بر مى گزینند. این مفسران از جهت پیش فرضهاى تفسیرى به دو گروه تقسیم مى شوند. 1. گروهى کتاب مقدس را سخن خدا و مطالب و موضوعات آن را حقیقى مى دانند و هیچ گونه ناسازگارى آیات با یکدیگر را باور ندارند. 2. عده اى دیگر کتاب مقدس را مجموعه اى از نوشته هاى بشرى مى دانند و میان آنها و سایر نوشته ها تفاوتى نمى نهند. دسته نخست مى گویند: در تفسیر کتاب مقدس هیچ نوع ناسازگارى آیات با یکدیگر را نباید پذیرفت و آیاتى که به ظاهر با یکدیگر ناسازگارند بایستى با حمل بر معناى مجازى، سازگار جلوه داده شوند. افزون بر این بایستى معناى متن و آیات را با یارى گرفتن از اندیشه هاى ارسطو و افلاطون ثابت کرد، زیرا همه آیات کتاب مقدس در بردارنده حقیقت است و بنابراین باید معناى آنها را با آنچه از طریق فلسفى مى توان دریافت، منطبق نمود. این روش تفسیرى که ازگذشته اى دور مورد استفاده گسترده مفسران قرار داشته و براساس اعتقاد به وحیانیت کتاب مقدس شکل گرفته است در نگاه اسپینوزا قابل اعتماد نیست، زیرا به باور او معناى مجازى بسته به دلخواه ومیل مفسر است و آنجا که جمله اى دو یا چند معناى مجازى دارد معیار و ملاکى براى ترجیح یکى بر دیگرى وجود ندارد. افزون بر این ، شیوه تفسیرى یادشده با الهیات عقلى ناسازگار مى نماید. 54 مخالفت اسپینوزا با روش تفسیرى مفسران که معتقد به وحیانیت عهدین مى باشند، در حقیقت نشان از عدم پذیرش پیش فرض آنها دارد، به این معنى که اسپینوزا وحى بودن کتاب مقدس را باور ندارد. او در همین بحث و درموارد بسیار دیگرى وحى بودن عهدین را زیر سؤال مى برد و حتى در مواردى پیشنهاد مى کند کتاب مقدس مانند سایر نوشته هاى بشرى تفسیر شود. براساس اندیشه اسپینوزا روش تفسیر کتاب مقدس با شیوه تفسیر امور طبیعى یکسان است; چنان که در تفسیر امور طبیعى مفسر از مسلمات و یقینیات به عنوان پایه و اساس سود مى برد و اشیاء طبیعى را تعریف مى کند، در تفسیر کتاب نیز نخست باید شناخت تاریخى قطعى و مسلم براى مفسر حاصل شود. پس از آن مفسر برداشتى بایسته و مشروع از فکر و اندیشه نویسندگان کتاب مقدس بسازد و تفسیرى صحیح ارائه کند. به باور اسپینوزا مفسر براى دستیابى به تفسیرى بایسته، باید قواعد و نکات زیر را به صورت کامل رعایت کند: 1. آشنایى با خصوصیات لغت و قواعد دستورى زبانى که کتاب یا رساله به آن زبان نوشته شده است. براى مثال اگر مفسر درصدد تفسیر عهد قدیم است، باید لغت عبرى و ویژگیهاى آن را بداند و اگر مى خواهد عهد جدید را تفسیر کند، افزون بر زبان و لغت یونانى، آشنایى مفسر با زبان عربى نیز ضرورى مى نماید، چه این که در عهد جدید از تعبیرات واژگان عربى بسیار استفاده شده است. 2. در تفسیر کتاب مقدس، مفسر باید آیات را با عنوان و موضوعات اساسى و در عین حال محدود آنها درنظرگیرد و سپس میان آیات ناسازگار، متشابه و مجمل، سازگارى ایجاد کند. البته این سازگارى، ضرورى است که براساس لغت و استدلالهاى برخاسته و برگرفته از کتاب مقدس باشد و تنها متکى بر عقل نباشد. اگر مفسر مى خواهد عبارت (الله نار) یا (الله غیور) را تفسیر کند باید عقل و بدیهیات عقلى را به هیچ روى در تفسیر دخالت ندهد، بلکه با توجه به سایر آیات تفسیر کند و ناسازگارى آنها را ازمیان ببرد. 3. شناخت ویژگیهاى نویسنده هر کتاب، مانند اخلاق، انگیزه، هدف، زبان و لغت نویسنده و زمان و عصر وى و بررسى تاریخى آن براى مفسر ضرورى است. هر اندازه اطلاعات و دانسته هاى مفسر دراین زمینه ها بیش تر باشد تفسیر وى از کتاب از ضریب اطمینان بیش ترى برخوردار خواهد بود. 55 4. اصل کلى این است که مفسر نباید هیچ مطلبى را درباره محتویات کتاب مقدس بپذیرد، مگر آنچه را به روشنى و وضوح از متن به دست مى آید. 5. آنچه براى مفسر دردرجه اول اهمیت قرار دارد آن است که درستى معنى را با حقیقت محتوا درنیامیزد، او باید تنها به معناى جمله ها توجه کند و از انطباق جمله با حقیقت بپرهیزد. 6. بررسى کتابهاى منسوب به پیامبران، ضرورى است. افزون بر این شناسایى کسانى که این کتابها به آنها رسیده و افرادى که به دستور ایشان این کتابها در شمار کتاب مقدس قرار گرفته اند اجتناب ناپذیر است. 56 برخى از قواعد و معیارهایى که اسپینوزا براى تفسیر بایسته کتاب مقدس بیان کرده است در حقیقت همان شرایطى است که قرآن پژوهان براى مفسر ذکر مى کنند. براى نمونه قاعده اول اسپینوزا همان لزوم آشنایى مفسر با علم نحو، صرف، لغت، معانى و بیان است که در کتابهاى علوم قرآنى و تفاسیر، شرط تفسیر بایسته معرفى شده است، و بعضى از قواعد نشان ازروش تفسیرى دارد. شرط دوم اسپینوزا عبارت است از جمع کردن آیات عهدین، زیر عنوان موضوعات مشخص و محدود و ایجاد سازگارى میان آنها با توجه به آیات… این شرط همان روش تفسیرى متن به متن است، دراین روش تفسیرى مفسر چنان که قرآن پژوهان مى گویند آیاتى را که در یک موضوع با یکدیگر ناسازگارند در کنار یکدیگر قرار مى دهد و سپس آیاتى را که متشابه به نظر مى آیند با کمک آیات محکم تفسیر مى کند و به این ترتیب ناسازگارى آیات را از میان مى برد و یا آیاتى را که مجمل و مبین هستند درکنار یکدیگر مى گذارد و سپس آیات مجمل را با کمک آیات مبین روشن مى سازد. هرچند روش تفسیرى اسپینوزا و نتایج آن، توجه هر فیلسوفى را به نبوغ و استعداد او وکارآیى روش وى رهنمون مى سازد، اما با این حال در مقام تفسیر، مشکلات فراوانى فرا روى اسپینوزا قرار مى گیرد. البته این احتمال دور از ذهن نیست که اسپینوزا و کسانى چون او، در تفسیر متون مقدس و شیوه ها و شرایط آن، از آراى مفسران مسلمان در زمینه تفسیر کتاب الهى الهام گرفته باشند، زیرا این گونه آرا و نظریه ها پیشینه اى دراز در تفسیر قرآن دارد و اگر احتمال تأثیرپذیرى یکى از دیگرى باشد، مفسران کتاب مقدس مى توانسته اند از مفسران قرآن نکته هایى را وام گیرند. ییک. در روش پیشنهادى اسپینوزا شناخت تام و کامل لغت عبرى ضرورى است در صورتى که چنین شناختى ناممکن است، زیرا از لغت عبرى چیز قابل توجهى برجاى نمانده است. تقریباً تمامى نامهاى میوه ها، طیور و… از میان رفته است. دو. مشکلات و متشابهات کلام عبرى بسیار است: 1. برخى از حروف، جایگزین برخى دیگر شده اند مثلاً: (ال) به جاى (عل) قرار گرفته و یا (الى) جایگزین (على) شده است. 2. معانى حروف عطف و کلماتى که دلالت بر زمان دارند، بسیار و گوناگون است و هیچ نشانه و دستورى نیز براى تشخیص معنى وجود ندارد. براى نمونه (واو) دراین معانى مورد استفاده قرار مى گیرد: و، لکن، لأنّ، مع، ذلک، حینئذ و… و (کى) دراین معانى: لأنّ، مع أنّ، اذا، عندما، مثلما، أن و… . 3. صیغه هاى اخبارى و مصدرى و انشایى دلالت بر زمان ندارند; نویسندگان از فعل مستقبل براى زمان حاضر وگذشته سود مى برند، بدون آن که معیارى براى شناخت این افعال از یکدیگر ارائه کنند. ج. دشوارى دستیابى به ویژگیهاى نویسندگان عهدین و علت نوشتن و زمان نوشتن و تاریخ نسخه بردارى و… بویژه با توجه به این که مسیحیان درمورد نویسندگان کتاب مقدس اختلاف نظر عمیقى دارند چنان که درمورد تاریخ نگارش کتب مقدس و تمام مسایلى که مربوط به کتب مقدس است. اختلاف مسیحیان بسیار گسترده است. براى نمونه عده اى انجیلهاى چهارگانه را نوشته حواریون عیسى(ع) مى دانند و برخى آنها را نوشته افرادى مى خوانند که به جهت منزلت یافتن نوشته خود، آن را به نام حواریون عیسى(ع) منتشر کرده اند.
هرمنوتیک شلایر ماخر
شلایرماخر بنیان گذار هرمنوتیک جدید خوانده مى شود. به اعتقاد وى هرمنوتیک، نظریه اى فلسفى است که به صورت عام و فراگیر روش تفسیر متون را بیان مى کند و اختصاص به متون کهن نداشته، کتاب مقدس را نیز دربر مى گیرد. پیش از اسپینوزا هرمنوتیک عبارت از فقه اللغه متون کلاسیک بویژه متون قدیمى یونانى و لاتینى و تفسیر و کشف کتاب مقدس بود. 57 و مفسران در مورد تفسیر قدسى و دنیوى و در شیوه هاى تفسیرى عهد جدید و قدیم با یکدیگر اختلاف داشتند. همین اختلاف مفسران در شیوه هاى تفسیرى و تفاوت تفسیر قدسى و دنیوى، شلایرماخر را برآن داشت تا هرمنوتیک جدید را پایه گذارى کند و معیارها و ملاکهایى براى تفسیر و روش تفسیر بیان کند، تا مفسران دیگر اختلاف نکنند وهمگى از یک روش و قانون پیروى کنند، اما برخى مى گویند، تدوین دستور و یک نظریه فراگیر براى تفسیر متون و فهم محال است و براى یک تفسیر بایسته فهم کامل کاربرد واژه ها کافى است. برنامه هرمنوتیکى شلایرماخر، هم نشان از فلسفه انتقادى دارد و هم نشان از فلسفه رمانتیک. نشان از فلسفه انتقادى دارد، زیرا او درآرزوى وضع قانونها و دستورهاى همگانى و فراگیرى براى فهم بود. وحکایت از فلسفه رمانتیک دارد، زیرا فهم یک نویسنده و تصویربردارى او از یک متن پیچیده، رمانتیک خوانده مى شود. 58 ماخر با این دو نگرش، هرمنوتیک دستورى و هرمنوتیک عینى یا روان شناختى و فنى را عرضه کرد. هرمنوتیک دستورى درباره مشخصات و ویژگیهاى گفتارى مشترک میان یک فرهنگ است، یا به عبارت دیگر هرمنوتیک دستورى درباره شاخصه هاى گفتار و انواع عبارتها و صورتهاى زبانى ـ فرهنگى است که مؤلف در آن زندگى کرده و تفکر و اندیشه وى را متعین ساخته و شکل داده است. دراین هرمنوتیک، دو عنصر مهم وجود دارد. عنصر اول: تأویل دقیق یک گفتار، جز در گستره زبان شناسى مشترک میان نویسنده و مخاطب امکان پذیر نیست. عنصر دوم: معناى هر واژه در یک جمله یا یک عبارت در ارتباط با واژگانهاى دیگر همان جمله و عبارت فهم پذیر است. عنصر نخست، ارتباط مؤلف و مخاطب او را ممکن مى سازد و عنصر دوم ارتباط و پیوند درونى میان واژگان یک زبان را آشکار مى نماید. هرمنوتیک فنى یا روان شناختى به نبوغ نهفته در پیام نویسنده و ذهنیت خاص وى توجه دارد. 59 در نگاه شلایرماخر نمى توان از هرمنوتیک دستورى و فنى با هم در فهم متون سود برد، چه این که توجه به زبان مشترک که همان هرمنوتیک دستورى است، مفسر را از توجه به هرمنوتیک فنى یعنى توجه به نویسنده و شناخت و فهم خصوصیات وى باز مى دارد. و از سویى توجه به هرمنوتیک فنى که هدف واقعى هرمنوتیک است، مفسر را از هرمنوتیک دستورى باز مى دارد. یا بایستى عنصر مشترک را درک کنیم و یا عنصر ویژه را، و نمى توان هر دو را با هم درک کرد. 60 هر چند شلایرماخر و اگوست بک هرمنوتیک فنى را به عنوان ابزارى براى شناخت مى دیدند و آن را موضوع شناخت نمى دانستند. به اعتقاد ماخ،ر هرمنوتیک، نسبى است نه مطلق; او مى گوید، بد فهمى و ادراک ناکامل و ناکافى در کنش شناخت، امرى طبیعى است که در آغاز هر شناخت رخ مى نماید، چه این که در طول زمان و با گذشت سالها و قرنها، معناى واژگان مانند جهان بینى ها تغییر مى یابد و مفسر هر چه بیش تر از نویسنده فاصله مى گیرد; این فاصله گرچه طبیعى و معمولى است، اما به گونه اى است که پیمودنى نبوده و مفسر نمى تواند مسیر طولانى آن را بپیماید. از همین رو مفسر باید شرایط تاریخى متن و زمان شکل گیرى آن را شناسایى کند و تنها در این صورت هرمنوتیک، دقیق، نقادانه و با ارزش خواهد بود. آنچه در هرمنوتیک شلایرماخر و مقایسه آن با شرایط و شیوه هاى تفسیرى در خور توجه است آن است که بخشى از سخنان و دیدگاه هاى شلایرماخر در حقیقت همان شرایط و ضوابط تفسیرى است که قرآن پژوهان و مفسران قرآن براى تفسیر بیان کرده اند. هرمنوتیک دستورى در نگاه شلایرماخر، همان آشنایى مفسر با ویژگیها و دستورهاى زبان عربى است، شرایطى که مفسران به صورت چندین شرط یاد کرده اند، مانند صرف، نحو، معانى، بیان، لغت و… ولى ماخر با یک عنوان کلى آورده است، البته مباحث زبان شناسى در هرمنوتیک شلایرماخر وجود دارد و شاید ریشه هاى زبان شناسى درآن است، اما این مباحث هنوز در میان مفسران اهمیت خود را نیافته است. اما هرمنوتیک فنى در تفسیر قرآن بر خلاف کتاب مقدس کاربرد ندارد، زیرا این نوع هرمنوتیک در مورد کتابها و نوشته هایى است که وحى خوانده نمى شوند، اما در کتابهایى که وحى بوده و از سوى خداوند نازل شده این مباحث در خور توجه و طرح نیستند و چون به باور شلایر ماخر که پایه گذار الهیات اعتدالى است کتاب مقدس وحى منزل نیست.61 وبه دست بشر نوشته شده است، سخن گفتن درباره ذهنیت نویسنده معنى و مفهوم دارد، اما درباره خداوند، هرمنوتیک روان شناختى چیزى جز گزاف گویى نیست. افزون براین، اصل هرمنوتیک فنى نیز، خود محل اشکال است. البته از این جهت که شلایرماخر قانونمندى هرمنوتیک را پذیرفته است، میان او و مفسران و قرآن پژوهان اتفاق نظر وجود دارد، چه این که قرآن پژوهان نیز تفسیر را داراى ضابطه و قاعده مى دانند و تفسیرى را بایسته و دقیق مى شمرند که با قواعد و شرایط تفسیرى انجام پذیرفته باشد، نهایت این که آنچه تفسیر نویسان به عنوان قواعد و شرایط تفسیرى مى شناسند بسیار بیش تر از آن شرایط و قواعدى است که شلایرماخر مى گوید، براى نمونه (زرقانى) دانشهاى زیر را براى ارائه تفسیر قرآن، بایسته مى داند. لغت، نحو، صرف، علوم بلاغت، علم اصول فقه، علم توحید، اسباب نزول، قصص، ناسخ و منسوخ، حدیث، انسان شناسى و … 62 به عقیده (شلایرماخر) کشف نیت مؤلف ضرورى نیست و بایستى تمام زندگى مؤلف مورد بررسى قرار گیرد، تا آنجا که اطلاعات و معلومات مفسر درباره مؤلف بیش از خود مؤلف گردد، در صورتى که در نگاه تفسیرنویسان، آنچه بیش از هر چیز در تفسیر اهمیت دارد و مفسر باید در پى آن باشد، دستیابى و بارشناسى انگیزه مؤلف است و در اصل، تفسیر در اصطلاح قرآن پژوهان این گونه تعریف شده است: (تفسیر، علمى است که درباره دلالات قرآن برمراد و مقصود خداوند به اندازه توان بشرى بحث مى کند.) 63 همین اندیشه (شلایرماخر) و دیدگاه خاص وى درمورد نیت مؤلف، نشانگر تفاوت هرمنوتیک جدید و کهن است. درهرمنوتیک کهن، معناى اصلى و نهایى متن باور شده است. بنابراین هرمنوتیک هر متنى که از نوشته هاى بشرى خوانده مى شود معنایى دارد که مراد ذهن نویسنده بوده است و کشف نیت مؤلف هر چند هم دشوار باشد، ناممکن نیست. در مقابل آن نوشته هایى که به خواست و دستور خداوند سامان یافته است معناى باطنى دارد که کشف آن براى مخاطبان ناممکن مى نماید، هر چند معنى هاى ظاهرى آن را مى توان دریافت.
هرمنوتیک گادامر
(هانس جورج گادامر) از جمله اندیشمندانى است که در کنار (شلایرماخر) و (ویلهم دیلتاى)، هرمنوتیک جدید را پایه ریزى کرد. او با نوشتن کتابى با عنوان (حقیقت و روش) بر تأثیر پیش فرضها و پیش فهمها بیش از هر کس دیگرى پافشارى کرد، به اعتقاد او فهمیدن بدون پیش فرضها و اندیشه هاى مفسران امکان پذیر نیست و پیش داورى ها و پیش فهمها از فرایند فهم متون جدایى ناپذیر است،64 به همین جهت (گادامر) هیچ تأویل و تفسیرى را قطعى و درست نمى داند. و تمام تفاسیر و تأویلها را برخاسته از تعصب و پیش فرضهاى مفسر مى داند، زیرا هر مفسرى که به سراغ متنى مى رود، براى خود باورهایى دارد و از همان دیدگاه خاص خودش متن را تفسیر مى نماید و منشأ اختلاف تفاسیر، همین استناد تفسیرها به پیش فرضها، انتظارات و پرسشهاى مفسر است. نتیجه دیگرى که (گادامر) از مطرح کردن بحث پیش فرضها مى گیرد این است که کشف نیت و قصد مؤلف یا عصر او براى مفسر اهمیت ندارد، زیرا آنچه به تفسیر شکل مى دهد و مفسر را ناگزیر از دنباله روى مى کند همان اندیشه ها و اعتقادات اوست نه نیت مؤلف. زیرا متن، تجلى ذهنیت مؤلف نیست، بلکه تنها بر پایه گفت و گویى میان مفسر و متن، هستى و واقعیتش را باز مى یابد. 65 و درست به جهت همین مسأله پیش فهمها (گادامر) برخلاف (شلایر ماخر) معناى نهایى، قطعى و اصلى متن را باور نداشت و آن را با روشهاى مختلف تفسیرى و پیش فرضها متعارض مى دید. مسأله انتظار از متن، پرسشهایى که مفسر در پى پاسخ به آنهاست، از دیگر اصول هرمنوتیک (گادامر) خوانده مى شود. براساس این اصول، هر مفسرى با انتظاراتى خاص، به سراغ متن مى رود و با سؤالاتى که به گمان او متن به آنها پاسخ مى دهد، متن را مى کاود و تفسیر مى کند. (تنها زمانى مى توان متنى را شناخت که از پرسش هایى آگاهى یافته باشیم که متن باید به آنها پاسخ دهد). 66 اصول هرمنوتیک (گادامر) در نگاه برخى از قرآن پژوهان و مفسران قرآن پذیرفتنى نیست; آنها مى گویند: نه تنها تفسیر قرآن بدون پیش فرض و انتظار امکان پذیر است، بلکه بایستى هر کسى که مى خواهد قرآن را تفسیر کند بدون پیش فرض و پیش فهم خاص به سراغ قرآن برود. در برابر این گروه، عده اى دیگر با تأیید و تقلید از اصول هرمنوتیک گادامر و دیگران پنج مسأله زیر را از مقدمات و مقومات تفسیر مى خوانند: 1. پیش فهم یا پیش دانسته مفسر (دور هرمنوتیکى). 2. علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر. 3. پرسشهاى وى از تاریخ. 4. تشخیص مرکز معناى متن و تفسیر متن به عنوان یک (واحد) بر محور آن مرکز. 5. ترجمه متن در افق تاریخى مفسّر. این عده درباره مقدمه اول مى گویند: (برآمدن شناخت جدید چه ازگونه فهمیدن و چه از گونه تبیین، همیشه بر یک پیش فهم و پیش دانسته استوار مى گردد و با بکارگیرى آن آغاز مى شود و بدون آن ممکن نیست. هیچ دانشمند یامفسر یا نویسنده اى نمى تواند افکار و شناختهاى خود را از عدم به وجود آورد و به آنها شکل و سامان دهد. هرکس از آنچه مى خواهد درباره آن بیش تر بداند، یک دانسته مجمل یا بسیار مجمل پیشین دارد. اگر درباره یک موضوع هیچ اطلاع قبلى موجود نباشد، هیچ خواست و علاقه اى هم براى فهم یا تبیین آن به عنوان یک عمل ارادى به وجود نمى آید و هیچ فهمى و تبیینى صورت نمى پذیرد، با مجهول مطلق هیچ نسبتى نمى توان برقرار کرد و هیچ گونه خواست و علاقه اى براى فهم و تبیین آن نمى توان داشت. فهم و تبیین درجایى معنى پیدا مى کند که از طرفى درباره موضوع چیزى مى دانیم و از طرف دیگر مى دانیم که همه چیز را درباره آن نمى دانیم.) 67 در تبیین و توضیح مقدمه دوم مى نویسد: (علایق و انتظارات مفسر که وى را به سؤال کردن از متن و فهمیدن آن وا مى دارد، ازمقدمات و مقومات فهم متن است… انسان هر پرسشى را که از روى علاقه و انتظار خاص مطرح مى کند و این علاقه و انتظار با پیش دانسته هاى وى که مقومات سؤال وى هستند سازگار است. سؤال، همیشه مسبوق به علاقه و انتظار است. اگر انسان به فهمیدن یک متن متمایل نباشد، براى تفسیر آن نمى کوشد، تفسیر متن مانند هر عمل ارادى دیگر، از علاقه اى ناشى مى شود و به منظور رسیدن به هدفى انجام مى گیرد. این هدف نمى تواند مجهول مطلق باشد و باید از آن دست کم یک تصور اجمالى داشت. هدف شخصى که مى خواهد یک متن فلسفى را تفسیر کند، غیر از هدف شخصى است که مى خواهد یک متن تاریخى را بفهمد، اولى در صدد یافتن پاسخ براى پرسشهاى فلسفى است که کلى اند و دومى در صدد دریافت پاسخ براى پرسشى است که جزئى است و به یک حادثه تاریخى مربوط است و اینها دو گونه هدف متفاوت هستند… و در تفسیر متون نیز آنچه مورد انتظار است رسیدن به هدفى است که از پیش تصور شده است… اهمیت تنقیح پیش دانسته ها و سؤالات و علایق و انتظارات براى تفسیر درست متون دینى، بیش از اهمیت آنها براى تفسیر متون دیگر است. متون دینى درباره معناى هستى و سرنوشت انسان سخن مى گویند و تنقیح پیش دانسته ها و سؤالات و علایق و انتظارات مربوط به تفسیر این اسرار هزار تو و پیچیده، کارى بسیار دشوار و طاقت فرساست و استعداد ویژه اى لازم دارد). 68 نویسنده محترم درتوضیح اصل (پرسش از تاریخ) مى نویسد: (این کار عبارت است از جست وجوى آنچه پدید آورنده متن بیان کرده و مى خواسته مخاطبان آن را بفهمند. دراین مرحله است که باید با تحقیق تاریخى درستى چندین مسأله ازاین قبیل را روشن کرد: کدامین علایق و انتظارات، مؤلف را به پدید آوردن متن سوق داده است؟ او در کدامین وضعیت و شرایط تاریخى سخن گفته است؟ وضعیت و شرایط تاریخى مخاطبان وى چگونه بوده است؟ داده ها و امکانات زبانى وى براى گفتن و نوشتن چه بوده است؟ این پرسشها را تنها با روش تحلیل تاریخى مى تواند پاسخ داد، تحلیلى که باید بى دریغ و با کمترین مداخله انجام گیرد.) 69
نتیجه
اشکالها و انتقادهایى که بر هرمنوتیک گادامر وارد است و بسیارى از آنها در نظریه تفسیرى او نیز وجود دارد بر پیروان گادامر و اصول هرمنوتیک وى نیز وارد خواهد بود. اولین اشکال نظریه (گادامر) نوعى نسبى گرایى است. او براساس نظریه خود و تأثیر پیش فهمها و پرسشها و انتظارات، خود را نسبى گرا معرفى کرده است، چنان که خود وى نیز تأثیر پیش فرضها و سؤالات و انتظارات مفسر را باعث قطعى نبودن تأویل و تفسیر متون مى خواند. هر مفسرى که متن را تفسیر مى کند، تفسیر او در راستاى پیش فرضها و انتظارات و برداشتهاى خود او از متن مى باشد. دومین اشکال نظریه گادامر آن است که وى براساس اصول هرمنوتیکى خود هیچ تفسیر و تأویلى را درست نمى داند. سومین اشکال هرمنوتیک گادامر، بى توجهى به نیت مؤلف و صاحب متن است، چه اینکه به اعتقاد وى آنچه به تفسیر شکل مى دهد همان پیش فرضها است نه نیت و مقصود صاحب کتاب، در صورتى که آنچه در تفسیر قرآن مورد توجه است و تمام مفسران در پى آن مى باشند، دستیابى به مقصود و مراد صاحب کتاب است. اشکال دیگر هرمنوتیک گادامر، ضابطه مند نکردن پیش فرضها، سؤالات و انتظارات است. آیا مى توان با هر پیش فرضى و هر انتظار و سؤالى به تفسیر متن پرداخت؟ آیا یک فیزیکدان مى تواند با انتظارات خاص خودش و با اندیشه هاى فیزیکى به تفسیر کتابهایى بپردازد که در زمینه فیزیک نوشته نشده است یا خیر ؟ و آیا کسانى که طرفدار اصول هرمنوتیک گادامر هستند، متوجه این نکته بوده اند که ضابطه اى براى پیش فرضها و انتظارات یاد نکرده اند. البته در نگاه مفسران انتظارات و پیش فهمهاى خاصى نهفته هستند، اما باید توجه داشت که آن انتظارات و پیش دانسته ها مى بایست مورد پذیرش سایر مسلمانان و یا دست کم اندیشمندان مسلمان باشند و با هدف متنى که مفسر مى خواهد آن را تفسیر کند سازگار باشند، که تنها در این صورت است که مفسر به تفسیر به رأى کشیده نخواهد شد و قرآن را بر باورها و اندیشه هاى شخصى خود تطبیق نخواهد داد.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. میرچا الیاده، هرمنوتیک، ترجمه محمود تقى زاده، داورى، معرفت، 22/84; فهیم عزیز، علم التفسیر / 9 2. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 496. 3. فهیم عزیز، علم التفسیر/ 9. 4. همان. 5. همان / 10 - 11. 6. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 497. 7. همان، 2/ 496. 8. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، 1/ 12. 9. طوسى، محمدبن حسن، التبیان، 3/ 416. 10. صادقى، محمد، الفرقان، 4/ 97. 11. آلوسى، محمود، روح المعانى، 6/ 57. 12. صادقى، محمد، الفرقان، 29/ 285. 13. آلبرت آوى، سیر فلسفه در اروپا، ترجمه على اصغر حلبى/ 321. 14. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 502. 15. فهیم عزیز، علم التفسیر / 81. 16. عویضه، کامل محمد محمد، الاعلام من الفلاسفة، اسپینوزا/ 150. 17. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس به قرنتیان، فصل / 1، آیه/ 9. 18. میلر، کلیساى خدا در جهان یا تفسیر رساله اول پولس به قرنتیان/ 15 - 16. 19. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل لوقا، فصل / 24، آیه 47 - 49. 20. همان، فصل 1، آیه 2. 21. میلر، تفسیر کتاب اعمال رسولان / 4 - 5. 22. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل لوقا، فصل 24 ، آیه 47 - 49. 23. همان، انجیل متى، فصل 1، آیه 5. 24. اتکینسون، تفسیر الکتاب المقدس، 5/ 14. 25. کتاب مقدس، عهد قدیم، صحیفه یوشع، فصل 2 ، آیه1. 26. کتاب مقدس، عهد جدید، اعمال رسولان، فصل 2، آیه 1. 27. کتاب مقدس، عهد قدیم، سفر پیدایش، فصل 23 ، آیه 14 - 17. 28. میلر، تفسیر کتاب اعمال رسولان / 20 - 21. 29. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول به قرنتیان، باب 7، آیه 15. 30. میلر، کلیساى خدا در جهان / 139 - 140. 31. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس به قرنتیان، باب 7، آیه 12 - 13. 32. زمخشرى، جارالله، الکشاف، 1/ 591. 33. طوسى، التبیان، 9/ 319 ; طباطبایى، محمد حسین، ترجمه المیزان، 18/ 410 - 411. 34. فهیم، عزیز، علم التفسیر / 52 - 54. 35. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله به عبرانیان، فصل 10 ، آیه 12. 36. کریستى ویلسن، تفسیررساله به عبرانیان/ 16 و 96 و 77. 37. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله به عبرانیان، فصل 10 ، آیه 31. 38. کریستى ویلسن، تفسیر رساله به عبرانیان / 101. 39. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنا، فصل 6 ، آیه 51. 40. همان، فصل 6، آیه 52. 41. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، 1/ 160. 42. همان، 1/ 161. 43. فخررازى، تفسیر الکبیر، 30/ 226. 44. مراغى، احمد مصطفى، تفسیر المراغى، 30/ 152. 45. آلوسى، روح المعانى، 30/ 144 - 45. 46. فخررازى، تفسیر الکبیر، 24/ 144; آلوسى، محمود، روح المعانى، 19/ 97. 47. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنا. 48. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، 1/ 44 - 45. 49. کتاب مقدس، عهد جدید، سفر لاویان، فصل 12 ، آیه 22. 50. کتاب مقدس، عهد جدید، سفر لاویان، فصل 12 ، آیه 22. 51. بارلکى، ولیم، تفسیر العهد الجدید (انجیل مرقس) ترجمه فهیم عزیز/ 11 - 12. 52. براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحى، ترجمه میکائیلیان / 49. 53. آلبرت آوى، سیر فلسفه در اروپا ترجمه على اصغر حلبى / 255; فلاسفه بزرگ/ 157. 54. یاسپرس، کارل، اسپینوزا، ترجمه محمد حسن لطفى/ 127. 55. عویضه، کامل محمد محمد،الاعلام من الفلاسفة (اسپینوزا) / 150. 56. یاسپرس، کارل، اسپینوزا/ 129. 57. پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، ترجمه فرهادپور و اباذرى، فرهنگ، 4 - 5/ 266. 58. همان/ 267. 59. میرچا الیاده، هرمنوتیک، ترجمه داورى، فصلنامه معرفت شماره 22/ 86. 60. پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، فرهنگ، 4 - 5 / 268. 61. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه خرمشاهى / 131. 62. زرقانى، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، 2/ 51 - 53. 63. همان، 2/ 3. 64. فرهادپور، حلقه انتقادى/ 168. 65. همان/ 14. 66. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 571. 67. مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت / 16 - 17. 68. همان/ 22 - 23. 69. همان.
تفسیر متن به متن
این روش تفسیرى یکى از بهترین روشهاى تفسیرى یا تنها روش صحیح تفسیرى خوانده شده است. این روش که از عصر معصومین(ع) مورد استفاده و استناد بوده است، در قرن چهاردهم از استقبال گسترده اى برخوردار شد و مفسرانى چون علامه طباطبایى آن را تنها شیوه بایسته و صحیح تفسیر معرفى کردند. 8 مفسران قرآن در این روش تفسیرى از مبیّنات براى تفسیر مجملات، از خاص جهت تفسیر عام، از مقیّدات براى تفسیر اطلاقات، از محکمات در تفسیر متشابهات و از سیاق آیات در تفسیر آیات سود برده اند.9
تبیین مجملات به مبینات
(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود أحلّت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلى علیکم…) مائده/1 اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید، چهارپایان براى شما حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مى شود. دراین آیه شریفه، جمله (إلاّ مایتلى علیکم) مجمل است و مفسران قرآن براى تبیین آن، از آیه زیر سود مى برند. (حرّمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما أهلّ لغیر الله به و المنخنقة و الموقوذة والمتردّیة و النطیحة و ما أکل السبع الا ما ذکّیتم و ما ذبح على النصب و أن تستقسموا بالأزلام… ) مائده/ 2
تفسیر عام به خاص
(والذین یتوفّون منکم و یذرون أزواجاً یتربّصن بانفسهن أربعة أشهر و عشراً… ) بقره/ 234 وکسانى که از شما مى میرند و همسرانى باقى مى گذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند [و عده نگه دارند]. آیه شریفه درباره عده وفات است و از این جهت که عده وفات زن باردار در آن بیان نشده است، عام نامیده مى شود، به همین جهت مفسران از آیه شریفه زیر در تفسیر آیه یادشده سود مى برند و آن را به این آیه تخصیص مى دهند. (واولات الاحمال أجلهنّ أن یضعن حملهنّ) طلاق/ 4 و عده زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند.10
تفسیر مطلق به وسیله مقید
تفسیرنویسان در تفسیر آیه شریفه (حرّمت علیکم المیتة و الدم… ) (مائده/ 3) کلمه دم را که مطلق است و خون داخل بدن حیوان ذبح شده را نیز شامل است، به کمک آیه (إلاّ أن یکون میتة او دماً مسفوحاً) (انعام/ 145) که دلالت بر حرمت خون بیرون ریخته از بدن حیوان دارد مقید مى کنند. 11
تفسیر متشابه به محکم
ییکى دیگر از روشهاى تفسیر آیه به آیه، تفسیر متشابهات قرآن با محکمات قرآن است. براى نمونه آیه (وجوه یومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قیامة/ 23 - 24) به کمک آیه محکم (لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار) تفسیر مى گردد. 12 چنان که در میان مفسران قرآن، تفسیر متن به متن، بهترین روش تفسیرى شناخته شده است، در میان تفسیرنویسان کتاب مقدس نیز تفسیر متن به متن، یکى از روشهاى معتبر تفسیرى به شمار مى آید، و هر چند این شیوه تفسیرى در طول تاریخ هرمنوتیک، فراز و نشیبهایى داشته است، اما به نظر مى رسد در تمام زمانها از سوى تفسیرنویسان کتاب مقدس مورد استفاده قرار مى گرفته است. اگوستین قدیس از معتبرترین و بزرگ ترین حکماى مسیحى و از ادیبان روم (معاصر بهرام گور پادشاه ساسانى) هرمنوتیک متن را یک علم مى دانست. او هنگامى که وارد کلیسا شد و به سرعت به بالاترین مراتب کلیسا دست یافت، در مباحثاتى که درباب تفسیر کتاب مقدس و مسایل کلامى و عقلى صورت مى گرفت شرکت کرد. 13 به اعتقاد اگوستین، آشنایى هرمس (مفسر کتاب مقدس) با سه زبان عربى، یونانى و لاتین ضرورى است، هرمنوتیک از تمایز معناى نخستین یا گوهرى هر واژه با معناى رمزى آن آغاز مى شود، و در نامهاى خاصى که در کتاب مقدس بیان شده است، معنى هاى رمزى نهفته است، مثلاً آفرینش جهان در شش روز، رمزى کلیدى است، چنان که هر رقم دیگرى که در کتاب مقدس آمده است نشان از واقعیتى ناپیدا دارد. اگوستین در راستاى این اعتقاد، روش و متد درست رمزگشایى کتاب مقدس را استفاده از خود آن کتاب مى دانست و بر این باور بود که بایستى به یارى پاره اى از یک متن، راز پاره اى دیگر از آن را کشف کرد.14 همان روشى که بعدها به تفسیر متن به متن شهرت یافت و در دوران (نهضت) که یکى از دورانهاى تفسیرى کتاب مقدس است، دومین قاعده و معیار مشترک میان تمام مصلحان این دوران قرار گرفت. دراین عصر، بهترین روش تفسیر آن بود که موافق با ایمان و سازگار با آن باشد، و مقیاس ایمان نیز کتاب مقدس بود، بنابراین تفسیر آیه به آیه یا متن به متن، بهترین روش تفسیرى بود.15 این روش تفسیرى در دوران عقلانیت نیز مورد توجه اندیشمندان غربى قرار گرفت. اسپینوزا در این باره مى نویسد: (مفسر کتاب مقدس، باید آیات را زیر عنوان و موضوعات اساسى و در عین حال محدود قرار دهد و با توجه به آیات دیگر کتاب مقدس میان آیات ناسازگار، سازگارى ایجاد کند، و متشابهات و مجملات را با توجه به آیات تفسیر نماید.) 16 تفسیر نویسان کتاب مقدس در استفاده از این روش تفسیرى به گونه اى عمل مى کنند که مفسران قرآن در پیش گرفته اند، آنها از این روش درجهت هرمنوتیک مجمل به مبیّن، هرمنوتیک به کمک سیاق و… سود مى برند. و استفاده گسترده ایشان از این روش تفسیرى نشان از کارآیى و بازده بسیار آن دارد. براى نمونه به آیه زیر بنگرید: (غرض این که هر یک از شما مى گوید من از پولس هستم و من از اپلس و من ازکیفا و من از مسیح… ) 17 در این آیه واژه اپلس مجمل است و مراد پولس، نویسنده آیه از این لفظ روشن نیست. به همین جهت میلر در تفسیرى که از این رساله ارائه مى دهد، براى تبیین مراد پولس از آیات کتاب (اعمال رسولان) که یکى از نوشته هاى کتاب مقدس است سود مى برد و در پرتو آن آیات واژه (اپلس) را تبیین مى کند. او مى نویسد: (پس از آن که پولس از قرنتس خارج شد، (اپلس) که از اهالى اسکندریه و از دانشمندان و فصحا به شمار مى رفت جایگزین او شد و در کلیسا خدمات بسیارى انجام داد و ایمانداران را تقویت و یهودیان بى ایمان را مجاب ساخت.) 18 آیاتى که میلر مورد استفاده قرار داده و در تبیین واژه مجمل از آن سود برده عبارتند از: (اما شخصى یهودى به نام اپلس از اهالى اسکندریه که مردى فصیح و در کتاب توانا بود، به افسس رسید. او در طریق خداوند ترتیب یافته و در روح او سرگرم بود و درباره خداوند به دقت تکلم و تعلیم مى نمود، هر چند از تعمید یحیى اطلاع نداشت.) 19 نمونه دیگر آیه زیر است: (اما پیش از این که عیسى مسیح به آسمان رود، به وسیله قدرت روح پاک خدا دستورات بیش ترى به شاگردان خود داد.) 20 در این آیه واژه (دستورات) مجمل است و روشن نیست که عیسى(ع) چه دستوراتى به شاگردان خود داده است. مفسر کتاب (اعمال رسولان) با روش تفسیر متن به متن، این واژه را با استفاده از آیاتى از (انجیل لوقا) تفسیر مى کند و این آیات را بیانگر و تبیین کننده دستورات مى شناساند. 21 (این پیغام نجات بخش باید از اورشلیم به تمام ملتها رسانده شود: تمام کسانى که از گناهان خویش دست بکشند و به سوى من بازگردند گناهان ایشان بخشیده مى شود * شما دیده اید و شاهدید که پیش گویى ها واقع شده است * و همان طور که پدرم خدا وعده داد، من روح پاک خدا را بر شما مى فرستم، پس این پیغام نجات بخش را هنوز به دیگران نرسانید، بلکه در همین شهر اورشلیم باقى بمانید تا روح پاک خدا بیاید و شما را با قدرت آسمانى پر کند.) 22 نمونه دیگر: (اتکینسون) یکى از مفسران برجسته کتاب مقدس، در تفسیر آیه (و شلمون، بوعز را از راحاب آورد و بوعز، عوبید را از راعوت آورد.) 23 براى روشن کردن واژه (راحاب) و این که این واژه نام چه کسى است، از آیه اى در عهد قدیم سود مى برد. او مى نویسد: (راحاب، زنى اجنبى، فاسد و شریر بود.) 24 و این سخن خود را مستند به آیه زیر مى سازد: (و یوشع بن نون، دو مرد جاسوس از شطیم به پنهانى فرستاده گفت روانه شوید و زمین و اریحا را ببینید، پس آنها به خانه زن زانیه که راحاب نام داشت رفتند و در آن جا خوابیدند.) 25 نمونه دیگر: نویسنده کتاب (تفسیر کتاب اعمال رسولان) در تفسیر آیه (چون روز پنطیکاست رسید همه با هم در یک جا بودند) 26 که از آیات عهد جدید از کتاب مقدس است، واژه پنطیکاست را مجمل مى بیند و در تبیین آن از آیات (سفر پیدایش) که از نوشته هاى عهد قدیم است سود مى برد. آن آیات عبارتند از: (در هر سال، سه مرتبه عید براى من نگه دار * عید فطیر را نگاه دار و چنان که تو را امر کرده ام در زمان معینى از ماه ابیب، هفت روز نان فطیر بخور، زیرا در آن زمان ازمصر بیرون آمدى وهیچ کس به حضور من تهى دست حاضر نشود * و عید حصاد، نوبر غلات خود را که در مزرعه کاشته و عید جمع را در آخر سال، وقتى که حاصل خود را از صحرا جمع کرده * در هر سال سه مرتبه همه ذکورانت به حضور خداوند یهوه حاضر شوند.) 27 مفسر کتاب اعمال رسولان در این باره مى نویسد: (پنطیکاست یکى از اعیاد سه گانه بزرگ یهود بود، این واژه در یونانى به معناى (پنجاهم) به کار مى رود، زیرا در روز پنجاهم پس از روز اول عید فصح نگهداشته مى شود. و در تورات، سفر خروج، به (عید هفته ها) نامیده شده است، زیرا این فاصله 49 روزه از ضرب هفت در هفت به دست مى آید. این عید، در سفر خروج، باب بیست و سوم، آیه شانزدهم، (عید حصاد)، و در سفر اعداد، باب بیست و هشتم، آیه بیست و ششم، (روز نوبرها) نام گرفته است، زیرا این عید، علامت و نشانه پایان برداشت گندم بوده است. طرز نگهدارى آن این گونه بوده که نان قربانى هایى را به خدا تقدیم مى کرده اند. این روز، روز مقدس بوده است و در آن روز هیچ کارى صورت نمى گرفته است و تمام افراد ذکور بنى اسرائیل موظف بودند در بیت المقدس جمع شوند و عید را در اورشلیم نگه دارند، چنان که مناسب بود قربانى ما یعنى عیسى، در مدت عید فصح کشته شود، همان طور که سزاوار بود که افاضه روح و اولین اجتماع بزرگ ایمانداران در روز پنطیکاست واقع گردد… و بسیار نیکوست که پنطیکاست را روز شکل گیرى کلیساى مسیح بدانیم. این عید از سوى مسیحیان اولیه با شادى و خوشحالى بسیارى به پا داشته مى شد. همه با هم در یک جا جمع مى شدند. صد و بیست نفر برادران با سایر مؤمنانى که براى عید پنطیکاست به اورشلیم آمده بودند، در طبقه فوقانى جمع شده و به دعا مشغول مى شدند… ) 28
تفسیر با استفاده از سیاق
ییکى دیگر از روشهاى تفسیر متن به متن، تفسیر آیه به کمک سیاق است در این روش تفسیرى مفسر با توجه و عنایت به سیاق، (مضمون اصلى آیه یا یک پاراگراف) آیات را تفسیر مى کند. براى نمونه در تفسیر واژه (سلامتى) در آیه (اما اگر بى ایمان جدایى نماید، بگذار او جدا شود، زیرا برادر یا خواهر در این صورت مقید نیست، و خدا ما را به سلامتى خوانده است) 29 مفسر رساله پولس، دو نظریه و دیدگاه بیان مى کند و یکى از دو نظریه را به جهت همخوانى با سیاق مى پذیرد. 1. برخى تصور مى کنند این کلمه (سلامتى) دلیلى است براى جدایى (یعنى جدایى مرد یا زن مسیحى از همسر خود) چنان که پولس این جدایى را اجازه داده است. برابر این تفسیر، اگر فردى مسیحى به همسر غیرمسیحى خود علاقه داشته باشد و نخواهد به زور با او زندگى کند، ولى همسر او حاضر به زندگى نباشد، نتیجه زندگى آنها چیزى جز خصومت ودعوا نیست. بنابراین براى آن که مسیحى در صلح و صفایى که خدا او را به آن فراخوانده زندگى کند، بایستى به همسر خود اجازه جدایى بدهد. 2. در برابر این تفسیر، برخى دیگر از مفسران مى گویند: هر چند در مواردى جدایى و طلاق اجتناب ناپذیر است، ولى اراده خداوند آن است که زندگى زناشویى از هم نپاشد و براى حفظ این اتحاد، زن و شوهر بایستى نهایت تلاش و کوشش خود را به کار برند. مفسر آیه یادشده مى گوید: تفسیر دوم با سیاق آیه سازگارى بیش ترى دارد; زیرا در سیاق این آیه چنین آمده است. 30 (دیگران را من مى گویم (نه خداوند) که اگر کسى از برادران، زنى بى ایمان داشته باشد و آن زن راضى باشد با وى زندگى کند، مى تواند با او به زندگى ادامه دهد، و اگر زن با ایمانى شوهر بى ایمان دارد و به او علاقمند است، او نیز مى تواند با شوهر خود زندگى کند و از او طلاق نگیرد.)31
تفسیر عقلى
عقل یکى از منابع مهم در تفسیر قرآن خوانده مى شود و آیات و روایات بسیارى بر حجیت آن وجود دارد. تفسیر عقلى عبارت است از تفسیر آیات به کمک عقل و دلایل عقلى، این روش تفسیرى نخستین بار در اواخر قرن اول هجرى از سوى قتاده مورد استفاده قرار گرفت و با پیدایش معتزله در نیمه قرن دوم هجرى و عنایت شدید معتزلیان به این روش، برخى از تفاسیر شکل عقلى گرفت. در این روش مفسر آیاتى را که با عقل و براهین عقلى ناسازگارى دارند تفسیر مجازى مى کند. براى نمونه زمخشرى در تفسیر آیه (و کلّم الله موسى تکلیماً) که درباره کلام خداست، نخست به حکم عقل، سخن گفتن خداوند را به صورت مستقیم، از محالات به شمار مى آورد و سپس با توجه به این باور و اندیشه آیه را تفسیر مجازى مى کند، او مى نویسد: (فاعل در آیه شریفه موسى(ع) است بنا به این موسى(ع) با خدا سخن مى گفت نه خدا با موسى.) 32 شیخ طوسى و بسیارى دیگر در تفسیر آیه شریفه (یدالله فوق ایدیهم) (فتح/ 10) که به ظاهر دلالت بر جسمانیت خداوند دارد، به ناگزیر به تفسیر عقلى آیه رو مى آورند و در تفسیر آیه دیدگاه هاى گوناگونى نقل مى کنند: عده اى مى گویند: مراد از (ید) عقد است، به این معنى که پیمان و عقد خداوند بالاتر از عقد ایشان است، زیرا در عقد با خدا، آنها به بیعت با پیامبر، با خدا بیعت مى کنند. گروهى معتقدند: ید به معناى قدرت خداوند در یارى پیامبر است، به این معنى که قدرت خداوند و یارى پیامبر بالاتر از یارى شماست. بعضى مى گویند: مراد از کلمه (ید) عطیه و نعمت است، یعنى نعمت خدا بر مسلمین که یا ثواب است و یا توفیق بیعت، بالاتر از نعمت و خدمت و بیعتى است که آنها با تو کرده اند. 33 تفسیر عقلى در میان مفسران کتاب مقدس نیز کاربرد فراوان دارد و از گذشته اى دور مورد استفاده ایشان قرار داشته است. در مدرسه اسکندریه که اولین مدرسه تفسیرى کتاب مقدس خوانده مى شود، (اوریجانوس) شاگرد اکلمیندس از معتقدان جدى این روش تفسیرى شناخته مى شد. او مى گوید: مفسر کتاب مقدس، پیش از آن که کتاب مقدس را تفسیر کند، بایستى مرکز متن را شناسایى کند. مثلاً بداند که کتاب مقدس، وحى است و پس از این شناسایى بایستى کتاب را با توجه به دلایل و مشکلات زیر تفسیر مجازى کند. 1. یک: در کتاب مقدس از کلمات و واژه هایى استفاده شده که بر جسمیت خداوند دلالت دارد و خدا را به بشر تشبیه مى کند مانند: (وجه الله) ، (یده) و… واگر این گونه آیات، تفسیر مجازى نشوند تفسیر درستى از آیه ارائه نشده است. دو: برخى قصه هاى کتاب مقدس، اگر تفسیر مجازى نشوند غیراخلاقى به شمار خواهند آمد، مانند قصه مستى نوح(ع)، ازدواج لوط با دختران خویش و… سه: برخى مطالب، از امور ناممکن به شمار مى آید، چون دیدن عالم در یک لحظه توسط مسیح. چهار: ناسازگارى بعضى از آیات با بعض دیگر. به باور اوریجانوس اگر آیات کتاب تفسیر مجازى شوند، جسمیت خدا، قصه هاى غیراخلاقى، باورهاى ناممکن از آیات استفاده نخواهد شد و آیات با یکدیگر ناسازگار نخواهند بود. 2. کتاب مقدس در صدد بیان حوادث و رخدادهاى تاریخى نیست، بلکه مى خواهد حقایق پایدار را بازگو کند، بنابراین اشکالات تاریخى بر کتاب وارد نیست و حوادث کتاب مقدس هرگز رخ نداده و رخ نخواهد داد، ولى وحى آنها را ذکر کرده است. و با تفسیر مجازى مى توان به واقعیت متن دست یافت. 3. کتاب مقدس به رمز نوشته شده ومعانى آن از الفاظ و واژگان آن قابل استفاده نیستند، بنابراین بایستى با تفسیر مجازى آن معانى را به دست آورد. 34 دلایل اوریجانوس و سایر طرفداران تفسیر مجازى از سوى بسیارى ازمفسران کتاب مقدس پذیرفته شده و آنان را در شمار طرفداران تفسیر مجازى قرارداده است تا آنجا که در دوران وسطى (از قرن ششم تا هشتم میلادى) در حدود دو قرن، تفسیر مجازى بیش ترین کارآیى را داشته است. تفسیر مجازى هر چند در طول تاریخ تفسیر عهد قدیم و جدید، فراز و نشیبهایى داشته و گاه به صورت گسترده مورد استفاده قرار مى گرفته و گاه مفسران، توجه کمترى به این روش داشته اند، اما به جهت ویژگیهاى کتاب مقدس در تمام دورانهاى تفسیرى حتى جدیدترین دورانها مانند دوران عقلانیت، کاربرد و کارآیى خود را نشان داده است. براى نمونه کریستى ویلسن در تفسیر (رساله به عبرانیان) برخى از آیات را با روش تفسیر مجازى تفسیر مى کند. او در تفسیر آیه (لکن او چون یک قربانى براى گناهان گذرانید، به دست راست خدا بنشست تا ابد الآباد) 35 و آیه (پس مقصود عمده از این کلام این است که براى ما چنین رئیس کهنه هست که در آسمانها به دست راست کبریا نشسته است) دست را به دست جسمى معنى نمى کند و آن را کنایه از قدرت مى داند. او مى نویسد: (مجمل معناى این عبارات، حکومت مطلقه و تسلط تامه مسیح است، نه فقط دراین دنیا بلکه در هر دو دنیا.) 36 همو در تفسیر آیه (افتادن به دست خداى زنده چیز هولناکى است) 37 بدون توجه به واژگان و الفاظ و محتواى آیه مى نویسد: (در این آیه عبرت مهمى براى ما ذکر شده است. در واقع اگر در معناى این آیات دقت و تأمل کنیم در مى یابیم که این آیات چندان سخت و شدیداللحن مى باشند که هیچ آیه دیگرى به این شدت و سختى در انجیل پیدا نمى شود. ما نباید فقط عنایت و محبت خدا را در نظر بگیریم، بلکه علاوه براین بایستى عدالت خدا را نیز همواره در نظر داشته باشیم.) 38 میلر مفسر دیگر کتاب مقدس در تفسیر انجیل یوحنا بر کسانى که به ظاهر آیات توجه دارند و در پى فهم درست آیه یا آیات نیستند مى شورد. مسیح گفت: (من هستم آن نان زنده که از آسمان نازل شده، اگر کسى از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند، و نانى که من عطا مى کنم جسم من است که آن را به جهت حیات جهان مى بخشم.) 39 و یهودیان در برابر او گفتند: (چگونه این شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد). 40 میلر به این برداشت یهودیان اشکال مى کند و آنان را نافهم مى خواند: (ریزه خوانى یهودیان اینک مبدّل به جار و جنجال و قیل و قال مى گردد و با هم راجع به گفتار عیسى شروع به بحث و مشاجره مى کنند، بعضى از شنوندگان عیسى نیز مانند نیقودیموس با همان فقدان فهم و ادراک روحانى که درباره تولد تازه به عیسى گفته بود، و این امور چگونه ممکن است انجام گیرد، گفتار عیسى را همان گونه تحت اللفظى تلقى کرده، مى گویند: چگونه این شخص مى تواند جسد خود را به ما بدهد تا بخوریم.) نویسنده تفسیر انجیل یوحنا در تفسیر این آیه از روش تفسیر مجازى سود مى برد. او مى نویسد: (مصلوب شدن عیسى وسیله حیات و سلامتى براى نوع بشر مى شود. هنگامى که او به صلیب کشیده شد مردم بسوى او مى آیند و ایمان مى آورند و چنان که نان، پیش از خورده شدن تکه تکه مى گردد جسم عیسى نیز توسط میخها و نیزه پاره پاره شد، تنها به وسیله مرگ او ممکن است حیات او در دسترس انسان قرار گیرد، ولى هنگامى که بر روى صلیب رفت، آن گاه تمام مردم را به سوى خویش مجذوب مى سازد. عیسى در عشاء ربانى به طور مجاز خود را به ما مى دهد، آنجا که درباره نان مى گوید: بگیرید و بخورید، این است بدن من که براى شما داده مى شود.او مرد تا این که ما در مرگ او داراى حیات جاودانى باشیم، حیات بخششى است مجانى که به ما داده مى شود، ولى براى عیسى خیلى گران تمام شده است). 41 میلر مفسر انجیل یوحنا در تفسیر سخن عیسى (آمین آمین به شما مى گویم اگر جسد پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید در خود حیات ندارید) چندین دیدگاه تفسیرى بیان مى کند و در پایان دیدگاهى را مى پذیرد که براساس تفسیر مجازى شکل گرفته است. او مى نویسد: (بعضى مى گویند عیسى با این جمله اشاره به عشاء ربانى ندارد، بلکه به صورت رمز و کنایه مى خواهد بگوید که لازم است شخص به وسیله ایمان او را در دل خود جاى دهد، در آیه 47 عیسى افزود: (هرکس به من ایمان آورد حیات جاودانى مى یابد) پس منظور از خوردن جسد مسیح و آشامیدن خون او همانند ایمان آوردن است و هر دو یک مفهوم دارد، وقتى که به او ایمان مى آوریم به نحوى که وى وارد دل ما مى گردد و حیات او از آن ما مى شود در آن صورت او را خورده و نوشیده ایم و دیگر تشنه و گرسنه نمى شویم.) 42
تفسیر ظاهرى
ظاهرگرایى یا تفسیر ظاهرى آیات، از گذشته اى دور میان مسلمانان و بویژه مفسران قرآن وجود داشته است و طیف گسترده اى از فرقه هاى اسلامى به شکلى به این شیوه تفسیرى گرایش داشته و دارند. فرقه هایى چون اشاعره، ظاهریه، ماتریدیه و… در شمار فرقه هاى ظاهرگرا قرار دارند. براساس این روش تفسیرى، مفسر، خود را به ظاهر آیات متعبد مى بیند و آیات را هر چند به ظاهر بر جسمانیت خداوند و گناهکار بودن انبیا و … دلالت داشته باشد تفسیر ظاهرى مى کند. براى نمونه: آیه شریفه (وجوه یومئذ ناضرة. الى ربها ناظرة) (قیامت / 22 - 23) به ظاهر دلالت بر امکان رؤیت خداوند دارد و بایستى در شمار آیات متشابه قرار گیرد و با توجه به آیات محکم قرآنى تفسیر گردد، اما مفسرانى که ظاهرگرا خوانده مى شوند و از طرفداران تفسیر ظاهرى به شمار مى آیند، این آیه را چنان که ظاهرش دلالت دارد تفسیر مى کنند و از آن براى اثبات عقاید خویش سود مى برند. فخررازى مى نویسد: (جمهور اهل سنت با استدلال به این آیه مى گویند: خداوند در آخرت توسط مؤمنان دیده مى شود.) 43 مراغى نیز در تفسیر آیه مى نویسد: مؤمنان بدون هیچ مانع و حجابى به پروردگار خود نگاه مى کنند… و در پایان مى افزاید: مدلول این آیه و ظاهر آن همان چیزى را مى گوید که احادیث صحیح و متواتر بر آن دلالت دارد، یعنى دیده شدن خداوند در قیامت. 44 آلوسى مفسر بزرگ و برجسته اهل سنت نیز با اعتقاد به امکان رؤیت خداوند، در تفسیر آیه با پذیرش دیدگاه ابوحیان مى نویسد: (مؤمنان در قیامت به پروردگار مى نگرند و غرق در مطالعه جمال او مى شوند به گونه اى که از غیر او غافل مى گردند و خدا را آن گونه که سزاوار است مشاهده مى کنند.) 45 همو در موارد دیگرى از تفسیر خود درباره رؤیت خداوند مطالبى مى گوید که هیچ صاحب اندیشه اى آن را نمى تواند باور کند. ظاهر برخى از آیات قرآن دلالت بر گناهکار بودن پیامبران دارد، مانند آیه 24 سوره یوسف و آیه 82 سوره شعراء و… در نگاه برخى از فرقه هاى اسلامى ظاهر این آیات بایستى به گونه اى توجیه گردد، زیرا این ظاهر با مسأله عصمت پیامبران که از اصول خدشه ناپذیر مذهبى خوانده مى شود ناسازگار است، اما تعدادى از فرقه هاى اسلامى و طرفداران آن فرقه ها به ظاهر آیات عمل مى کنند و خود را ناگزیر از تأویل نمى دانند، براى نمونه در تفسیر آیه (والذى أطمع أن یغفر لى خطیئتى یوم الدین) (شعراء/ 82) که به ظاهر دلالت بر خطاکار بودن ابراهیم(ع) دارد، عده اى مى گویند منظور از خطیئه، سه گناه و دروغى است که آیات و روایت زیر به آنها اشاره دارد: (قالوا ءأنت فعلت هذا بآلهتنا یا ابراهیم. قال بل فعله کبیرهم) انبیاء/ 62 - 63 (فنظر نظرة فى النجوم. فقال انى سقیم. فتولّوا عنه مدبرین) صافات/ 88 - 90 قال ابراهیم: (انها (ساره) اختى) 46 نشانه هاى ظاهرگرایى و تفسیر ظاهرى آیات از گذشته اى دور در نوشته ها و مدرسه هاى تفسیرى کتاب مقدس به چشم مى خورد. در مدرسه انطاکیه که دومین مدرسه تفسیرى کتاب مقدس است، تنها روش معتبر تفسیرى، تفسیر ظاهرى بود و تمامى اصحاب این مدرسه آیات را براساس این روش تفسیر مى کردند. در مدرسه غربى نیز که میان روش تفسیرى مدرسه اسکندریه (تفسیر مجازى) و روش تفسیرى مدرسه انطاکیه (تفسیر ظاهرى) به گونه اى جمع شده بود، مفسران گاه از روش تفسیر ظاهرى سود مى بردند و گاه به تفسیر مجازى مى پرداختند. براى نمونه (جیروم) نخست سفر یوئیل را تفسیر مجازى کرد، اما پس از مدتى تفسیر ظاهرى را بر تفسیر مجازى ترجیح داد. در طول تاریخ تفسیر، ظاهرگرایى به صورت محدود و گسترده مورد استفاده مفسران قرار داشته است و مفسران بسیارى کتاب مقدس را به این شیوه تفسیر کرده اند، براى نمونه میلر مفسر انجیل یوحنا در تفسیر بعضى آیات، به ظاهر آیات تعبد و پایبندى نشان مى دهد و به همین جهت در تأویل آیاتى که در نگاه عده اى از مسیحیان غیراخلاقى خوانده مى شود،علاقه اى به تفسیر مجازى از خود نشان نمى دهد. در انجیل یوحنا چنین مى خوانیم: (در روز سوم در قاناى جلیل عروسى بود ومادر عیسى (مریم) نیز در آن جشن شرکت داشت و عیسى و شاگردان او نیز به آن مجلس دعوت شده بودند. چون شراب مجلسیان به پایان رسید، مادر عیسى به عیسى گفت: شراب ندارند… عیسى به نوکران گفت، شش قدح سنگى را پر از آب کنید و به ایشان گفت از این شراب براى رئیس مجلس ببرید، وقتى صاحب مجلس آب را که شراب گشته بود نوشید… ) 47 تبدیل آب به خمر، اولین معجزه عیسى(ع) خوانده شده است، ولى این معجزه که عملى غیراخلاقى به نظر مى رسد، مورد قبول میلر قرار گرفته و او بى آن که خود را نیازمند تفسیر مجازى ببیند به تفسیر ظاهرى آیه مى پردازد. 48 (ولیم بارکلى) مفسر (انجیل مرقس) در تفسیر آیاتى که به ظاهر با حکم الهى، عرف و عادت ناسازگار است، نخست حکم آیه را با توجه به سایر آیات استفاده مى کند و یا واژه اى را که موهم این ناسازگارى است به گونه اى معنى مى کند که برداشت عامیانه نباشد، مثلاً در آیه (و یحیى را لباس از پشم شتر و کمربند چرمى بر کمر مى بود و خوراک وى از ملخ و عسل برى) 49 نخست حکم خوردن ملخ را در صورتى که برداشت ما از این واژه همان ملخ معمولى و حشره معروف باشد از آیه (از حشرات چهار پا بخورید ملخ به اجناس آن، ودَبا به اجناس آن، وحرجوان به اجناس آن، و جندب به اجناس آن) 50 سود مى برد و پس از آن مى نویسد: (احتمال دارد مراد از (جراد) نوعى از بقول (سبزیجات) باشد که اسم آن (کاروب) است و آن طعام فقرا و مساکین است.) او درباره عسل برى مى نویسد: (احتمال دارد همین عسل معروف مراد باشد و یا مراد عصاره درختان است که از آنها خارج مى شود.) 51
هرمنوتیک جدید
هرمنوتیک کتاب مقدس در دوران عقلانیت، شکل جدیدى به خود گرفت و عقل به عنوان معیار و ملاک تفسیر بایسته و حاکم بر کتاب خوانده شد. توماس هابز، اسپینوزا و شلایرماخر ـ از منادیان اصلى این اندیشه خوانده مى شوند و دیدگاه ها و آثار ایشان، بیش ترین توجه مفسران و زبان شناسان را به خود جلب کرده بود.
اسپینوزا
باروخ اسپینوزا (1632 - 1677م) در یک خانواده یهودى در آمستردام هلند دیده به جهان گشود. 52 اسپینوزا که تربیت اولیه اش از مطالعه تورات و تلمود شکل گرفته بود و با سنت یهودى تربیت شده بود ناسازگارى خویش را با الهیات سخت و تفسیر یهودیان از کتب مقدس نشان داد. در نتیجه در سال 1656 در سن 24 سالگى تکفیر شد و از اجتماع یهودیان طرد گردید. 53 او در شمار عارفان عقل گرا قرا رگرفت که اساس اندیشه ها و تفکرات خویش را بر اصول دکارتى قرارداده بودند و پس از دکارت بزرگ ترین فیلسوف عقلى بود. آثار و نوشته هاى اسپینوزا حکایت از آن دارد که او از نقادان اولیه کتاب مقدس بوده است. وى از جمله کسانى است که در هرمنوتیک کتاب مقدس، روش تفسیرى خویش را با پیش فرض خود در ارتباط مى دید. مفسران کتاب مقدس، شیوه تفسیرى خویش را با توجه به پیش فرضها و نظریات خود درباره کتاب مقدس بر مى گزینند. این مفسران از جهت پیش فرضهاى تفسیرى به دو گروه تقسیم مى شوند. 1. گروهى کتاب مقدس را سخن خدا و مطالب و موضوعات آن را حقیقى مى دانند و هیچ گونه ناسازگارى آیات با یکدیگر را باور ندارند. 2. عده اى دیگر کتاب مقدس را مجموعه اى از نوشته هاى بشرى مى دانند و میان آنها و سایر نوشته ها تفاوتى نمى نهند. دسته نخست مى گویند: در تفسیر کتاب مقدس هیچ نوع ناسازگارى آیات با یکدیگر را نباید پذیرفت و آیاتى که به ظاهر با یکدیگر ناسازگارند بایستى با حمل بر معناى مجازى، سازگار جلوه داده شوند. افزون بر این بایستى معناى متن و آیات را با یارى گرفتن از اندیشه هاى ارسطو و افلاطون ثابت کرد، زیرا همه آیات کتاب مقدس در بردارنده حقیقت است و بنابراین باید معناى آنها را با آنچه از طریق فلسفى مى توان دریافت، منطبق نمود. این روش تفسیرى که ازگذشته اى دور مورد استفاده گسترده مفسران قرار داشته و براساس اعتقاد به وحیانیت کتاب مقدس شکل گرفته است در نگاه اسپینوزا قابل اعتماد نیست، زیرا به باور او معناى مجازى بسته به دلخواه ومیل مفسر است و آنجا که جمله اى دو یا چند معناى مجازى دارد معیار و ملاکى براى ترجیح یکى بر دیگرى وجود ندارد. افزون بر این ، شیوه تفسیرى یادشده با الهیات عقلى ناسازگار مى نماید. 54 مخالفت اسپینوزا با روش تفسیرى مفسران که معتقد به وحیانیت عهدین مى باشند، در حقیقت نشان از عدم پذیرش پیش فرض آنها دارد، به این معنى که اسپینوزا وحى بودن کتاب مقدس را باور ندارد. او در همین بحث و درموارد بسیار دیگرى وحى بودن عهدین را زیر سؤال مى برد و حتى در مواردى پیشنهاد مى کند کتاب مقدس مانند سایر نوشته هاى بشرى تفسیر شود. براساس اندیشه اسپینوزا روش تفسیر کتاب مقدس با شیوه تفسیر امور طبیعى یکسان است; چنان که در تفسیر امور طبیعى مفسر از مسلمات و یقینیات به عنوان پایه و اساس سود مى برد و اشیاء طبیعى را تعریف مى کند، در تفسیر کتاب نیز نخست باید شناخت تاریخى قطعى و مسلم براى مفسر حاصل شود. پس از آن مفسر برداشتى بایسته و مشروع از فکر و اندیشه نویسندگان کتاب مقدس بسازد و تفسیرى صحیح ارائه کند. به باور اسپینوزا مفسر براى دستیابى به تفسیرى بایسته، باید قواعد و نکات زیر را به صورت کامل رعایت کند: 1. آشنایى با خصوصیات لغت و قواعد دستورى زبانى که کتاب یا رساله به آن زبان نوشته شده است. براى مثال اگر مفسر درصدد تفسیر عهد قدیم است، باید لغت عبرى و ویژگیهاى آن را بداند و اگر مى خواهد عهد جدید را تفسیر کند، افزون بر زبان و لغت یونانى، آشنایى مفسر با زبان عربى نیز ضرورى مى نماید، چه این که در عهد جدید از تعبیرات واژگان عربى بسیار استفاده شده است. 2. در تفسیر کتاب مقدس، مفسر باید آیات را با عنوان و موضوعات اساسى و در عین حال محدود آنها درنظرگیرد و سپس میان آیات ناسازگار، متشابه و مجمل، سازگارى ایجاد کند. البته این سازگارى، ضرورى است که براساس لغت و استدلالهاى برخاسته و برگرفته از کتاب مقدس باشد و تنها متکى بر عقل نباشد. اگر مفسر مى خواهد عبارت (الله نار) یا (الله غیور) را تفسیر کند باید عقل و بدیهیات عقلى را به هیچ روى در تفسیر دخالت ندهد، بلکه با توجه به سایر آیات تفسیر کند و ناسازگارى آنها را ازمیان ببرد. 3. شناخت ویژگیهاى نویسنده هر کتاب، مانند اخلاق، انگیزه، هدف، زبان و لغت نویسنده و زمان و عصر وى و بررسى تاریخى آن براى مفسر ضرورى است. هر اندازه اطلاعات و دانسته هاى مفسر دراین زمینه ها بیش تر باشد تفسیر وى از کتاب از ضریب اطمینان بیش ترى برخوردار خواهد بود. 55 4. اصل کلى این است که مفسر نباید هیچ مطلبى را درباره محتویات کتاب مقدس بپذیرد، مگر آنچه را به روشنى و وضوح از متن به دست مى آید. 5. آنچه براى مفسر دردرجه اول اهمیت قرار دارد آن است که درستى معنى را با حقیقت محتوا درنیامیزد، او باید تنها به معناى جمله ها توجه کند و از انطباق جمله با حقیقت بپرهیزد. 6. بررسى کتابهاى منسوب به پیامبران، ضرورى است. افزون بر این شناسایى کسانى که این کتابها به آنها رسیده و افرادى که به دستور ایشان این کتابها در شمار کتاب مقدس قرار گرفته اند اجتناب ناپذیر است. 56 برخى از قواعد و معیارهایى که اسپینوزا براى تفسیر بایسته کتاب مقدس بیان کرده است در حقیقت همان شرایطى است که قرآن پژوهان براى مفسر ذکر مى کنند. براى نمونه قاعده اول اسپینوزا همان لزوم آشنایى مفسر با علم نحو، صرف، لغت، معانى و بیان است که در کتابهاى علوم قرآنى و تفاسیر، شرط تفسیر بایسته معرفى شده است، و بعضى از قواعد نشان ازروش تفسیرى دارد. شرط دوم اسپینوزا عبارت است از جمع کردن آیات عهدین، زیر عنوان موضوعات مشخص و محدود و ایجاد سازگارى میان آنها با توجه به آیات… این شرط همان روش تفسیرى متن به متن است، دراین روش تفسیرى مفسر چنان که قرآن پژوهان مى گویند آیاتى را که در یک موضوع با یکدیگر ناسازگارند در کنار یکدیگر قرار مى دهد و سپس آیاتى را که متشابه به نظر مى آیند با کمک آیات محکم تفسیر مى کند و به این ترتیب ناسازگارى آیات را از میان مى برد و یا آیاتى را که مجمل و مبین هستند درکنار یکدیگر مى گذارد و سپس آیات مجمل را با کمک آیات مبین روشن مى سازد. هرچند روش تفسیرى اسپینوزا و نتایج آن، توجه هر فیلسوفى را به نبوغ و استعداد او وکارآیى روش وى رهنمون مى سازد، اما با این حال در مقام تفسیر، مشکلات فراوانى فرا روى اسپینوزا قرار مى گیرد. البته این احتمال دور از ذهن نیست که اسپینوزا و کسانى چون او، در تفسیر متون مقدس و شیوه ها و شرایط آن، از آراى مفسران مسلمان در زمینه تفسیر کتاب الهى الهام گرفته باشند، زیرا این گونه آرا و نظریه ها پیشینه اى دراز در تفسیر قرآن دارد و اگر احتمال تأثیرپذیرى یکى از دیگرى باشد، مفسران کتاب مقدس مى توانسته اند از مفسران قرآن نکته هایى را وام گیرند. ییک. در روش پیشنهادى اسپینوزا شناخت تام و کامل لغت عبرى ضرورى است در صورتى که چنین شناختى ناممکن است، زیرا از لغت عبرى چیز قابل توجهى برجاى نمانده است. تقریباً تمامى نامهاى میوه ها، طیور و… از میان رفته است. دو. مشکلات و متشابهات کلام عبرى بسیار است: 1. برخى از حروف، جایگزین برخى دیگر شده اند مثلاً: (ال) به جاى (عل) قرار گرفته و یا (الى) جایگزین (على) شده است. 2. معانى حروف عطف و کلماتى که دلالت بر زمان دارند، بسیار و گوناگون است و هیچ نشانه و دستورى نیز براى تشخیص معنى وجود ندارد. براى نمونه (واو) دراین معانى مورد استفاده قرار مى گیرد: و، لکن، لأنّ، مع، ذلک، حینئذ و… و (کى) دراین معانى: لأنّ، مع أنّ، اذا، عندما، مثلما، أن و… . 3. صیغه هاى اخبارى و مصدرى و انشایى دلالت بر زمان ندارند; نویسندگان از فعل مستقبل براى زمان حاضر وگذشته سود مى برند، بدون آن که معیارى براى شناخت این افعال از یکدیگر ارائه کنند. ج. دشوارى دستیابى به ویژگیهاى نویسندگان عهدین و علت نوشتن و زمان نوشتن و تاریخ نسخه بردارى و… بویژه با توجه به این که مسیحیان درمورد نویسندگان کتاب مقدس اختلاف نظر عمیقى دارند چنان که درمورد تاریخ نگارش کتب مقدس و تمام مسایلى که مربوط به کتب مقدس است. اختلاف مسیحیان بسیار گسترده است. براى نمونه عده اى انجیلهاى چهارگانه را نوشته حواریون عیسى(ع) مى دانند و برخى آنها را نوشته افرادى مى خوانند که به جهت منزلت یافتن نوشته خود، آن را به نام حواریون عیسى(ع) منتشر کرده اند.
هرمنوتیک شلایر ماخر
شلایرماخر بنیان گذار هرمنوتیک جدید خوانده مى شود. به اعتقاد وى هرمنوتیک، نظریه اى فلسفى است که به صورت عام و فراگیر روش تفسیر متون را بیان مى کند و اختصاص به متون کهن نداشته، کتاب مقدس را نیز دربر مى گیرد. پیش از اسپینوزا هرمنوتیک عبارت از فقه اللغه متون کلاسیک بویژه متون قدیمى یونانى و لاتینى و تفسیر و کشف کتاب مقدس بود. 57 و مفسران در مورد تفسیر قدسى و دنیوى و در شیوه هاى تفسیرى عهد جدید و قدیم با یکدیگر اختلاف داشتند. همین اختلاف مفسران در شیوه هاى تفسیرى و تفاوت تفسیر قدسى و دنیوى، شلایرماخر را برآن داشت تا هرمنوتیک جدید را پایه گذارى کند و معیارها و ملاکهایى براى تفسیر و روش تفسیر بیان کند، تا مفسران دیگر اختلاف نکنند وهمگى از یک روش و قانون پیروى کنند، اما برخى مى گویند، تدوین دستور و یک نظریه فراگیر براى تفسیر متون و فهم محال است و براى یک تفسیر بایسته فهم کامل کاربرد واژه ها کافى است. برنامه هرمنوتیکى شلایرماخر، هم نشان از فلسفه انتقادى دارد و هم نشان از فلسفه رمانتیک. نشان از فلسفه انتقادى دارد، زیرا او درآرزوى وضع قانونها و دستورهاى همگانى و فراگیرى براى فهم بود. وحکایت از فلسفه رمانتیک دارد، زیرا فهم یک نویسنده و تصویربردارى او از یک متن پیچیده، رمانتیک خوانده مى شود. 58 ماخر با این دو نگرش، هرمنوتیک دستورى و هرمنوتیک عینى یا روان شناختى و فنى را عرضه کرد. هرمنوتیک دستورى درباره مشخصات و ویژگیهاى گفتارى مشترک میان یک فرهنگ است، یا به عبارت دیگر هرمنوتیک دستورى درباره شاخصه هاى گفتار و انواع عبارتها و صورتهاى زبانى ـ فرهنگى است که مؤلف در آن زندگى کرده و تفکر و اندیشه وى را متعین ساخته و شکل داده است. دراین هرمنوتیک، دو عنصر مهم وجود دارد. عنصر اول: تأویل دقیق یک گفتار، جز در گستره زبان شناسى مشترک میان نویسنده و مخاطب امکان پذیر نیست. عنصر دوم: معناى هر واژه در یک جمله یا یک عبارت در ارتباط با واژگانهاى دیگر همان جمله و عبارت فهم پذیر است. عنصر نخست، ارتباط مؤلف و مخاطب او را ممکن مى سازد و عنصر دوم ارتباط و پیوند درونى میان واژگان یک زبان را آشکار مى نماید. هرمنوتیک فنى یا روان شناختى به نبوغ نهفته در پیام نویسنده و ذهنیت خاص وى توجه دارد. 59 در نگاه شلایرماخر نمى توان از هرمنوتیک دستورى و فنى با هم در فهم متون سود برد، چه این که توجه به زبان مشترک که همان هرمنوتیک دستورى است، مفسر را از توجه به هرمنوتیک فنى یعنى توجه به نویسنده و شناخت و فهم خصوصیات وى باز مى دارد. و از سویى توجه به هرمنوتیک فنى که هدف واقعى هرمنوتیک است، مفسر را از هرمنوتیک دستورى باز مى دارد. یا بایستى عنصر مشترک را درک کنیم و یا عنصر ویژه را، و نمى توان هر دو را با هم درک کرد. 60 هر چند شلایرماخر و اگوست بک هرمنوتیک فنى را به عنوان ابزارى براى شناخت مى دیدند و آن را موضوع شناخت نمى دانستند. به اعتقاد ماخ،ر هرمنوتیک، نسبى است نه مطلق; او مى گوید، بد فهمى و ادراک ناکامل و ناکافى در کنش شناخت، امرى طبیعى است که در آغاز هر شناخت رخ مى نماید، چه این که در طول زمان و با گذشت سالها و قرنها، معناى واژگان مانند جهان بینى ها تغییر مى یابد و مفسر هر چه بیش تر از نویسنده فاصله مى گیرد; این فاصله گرچه طبیعى و معمولى است، اما به گونه اى است که پیمودنى نبوده و مفسر نمى تواند مسیر طولانى آن را بپیماید. از همین رو مفسر باید شرایط تاریخى متن و زمان شکل گیرى آن را شناسایى کند و تنها در این صورت هرمنوتیک، دقیق، نقادانه و با ارزش خواهد بود. آنچه در هرمنوتیک شلایرماخر و مقایسه آن با شرایط و شیوه هاى تفسیرى در خور توجه است آن است که بخشى از سخنان و دیدگاه هاى شلایرماخر در حقیقت همان شرایط و ضوابط تفسیرى است که قرآن پژوهان و مفسران قرآن براى تفسیر بیان کرده اند. هرمنوتیک دستورى در نگاه شلایرماخر، همان آشنایى مفسر با ویژگیها و دستورهاى زبان عربى است، شرایطى که مفسران به صورت چندین شرط یاد کرده اند، مانند صرف، نحو، معانى، بیان، لغت و… ولى ماخر با یک عنوان کلى آورده است، البته مباحث زبان شناسى در هرمنوتیک شلایرماخر وجود دارد و شاید ریشه هاى زبان شناسى درآن است، اما این مباحث هنوز در میان مفسران اهمیت خود را نیافته است. اما هرمنوتیک فنى در تفسیر قرآن بر خلاف کتاب مقدس کاربرد ندارد، زیرا این نوع هرمنوتیک در مورد کتابها و نوشته هایى است که وحى خوانده نمى شوند، اما در کتابهایى که وحى بوده و از سوى خداوند نازل شده این مباحث در خور توجه و طرح نیستند و چون به باور شلایر ماخر که پایه گذار الهیات اعتدالى است کتاب مقدس وحى منزل نیست.61 وبه دست بشر نوشته شده است، سخن گفتن درباره ذهنیت نویسنده معنى و مفهوم دارد، اما درباره خداوند، هرمنوتیک روان شناختى چیزى جز گزاف گویى نیست. افزون براین، اصل هرمنوتیک فنى نیز، خود محل اشکال است. البته از این جهت که شلایرماخر قانونمندى هرمنوتیک را پذیرفته است، میان او و مفسران و قرآن پژوهان اتفاق نظر وجود دارد، چه این که قرآن پژوهان نیز تفسیر را داراى ضابطه و قاعده مى دانند و تفسیرى را بایسته و دقیق مى شمرند که با قواعد و شرایط تفسیرى انجام پذیرفته باشد، نهایت این که آنچه تفسیر نویسان به عنوان قواعد و شرایط تفسیرى مى شناسند بسیار بیش تر از آن شرایط و قواعدى است که شلایرماخر مى گوید، براى نمونه (زرقانى) دانشهاى زیر را براى ارائه تفسیر قرآن، بایسته مى داند. لغت، نحو، صرف، علوم بلاغت، علم اصول فقه، علم توحید، اسباب نزول، قصص، ناسخ و منسوخ، حدیث، انسان شناسى و … 62 به عقیده (شلایرماخر) کشف نیت مؤلف ضرورى نیست و بایستى تمام زندگى مؤلف مورد بررسى قرار گیرد، تا آنجا که اطلاعات و معلومات مفسر درباره مؤلف بیش از خود مؤلف گردد، در صورتى که در نگاه تفسیرنویسان، آنچه بیش از هر چیز در تفسیر اهمیت دارد و مفسر باید در پى آن باشد، دستیابى و بارشناسى انگیزه مؤلف است و در اصل، تفسیر در اصطلاح قرآن پژوهان این گونه تعریف شده است: (تفسیر، علمى است که درباره دلالات قرآن برمراد و مقصود خداوند به اندازه توان بشرى بحث مى کند.) 63 همین اندیشه (شلایرماخر) و دیدگاه خاص وى درمورد نیت مؤلف، نشانگر تفاوت هرمنوتیک جدید و کهن است. درهرمنوتیک کهن، معناى اصلى و نهایى متن باور شده است. بنابراین هرمنوتیک هر متنى که از نوشته هاى بشرى خوانده مى شود معنایى دارد که مراد ذهن نویسنده بوده است و کشف نیت مؤلف هر چند هم دشوار باشد، ناممکن نیست. در مقابل آن نوشته هایى که به خواست و دستور خداوند سامان یافته است معناى باطنى دارد که کشف آن براى مخاطبان ناممکن مى نماید، هر چند معنى هاى ظاهرى آن را مى توان دریافت.
هرمنوتیک گادامر
(هانس جورج گادامر) از جمله اندیشمندانى است که در کنار (شلایرماخر) و (ویلهم دیلتاى)، هرمنوتیک جدید را پایه ریزى کرد. او با نوشتن کتابى با عنوان (حقیقت و روش) بر تأثیر پیش فرضها و پیش فهمها بیش از هر کس دیگرى پافشارى کرد، به اعتقاد او فهمیدن بدون پیش فرضها و اندیشه هاى مفسران امکان پذیر نیست و پیش داورى ها و پیش فهمها از فرایند فهم متون جدایى ناپذیر است،64 به همین جهت (گادامر) هیچ تأویل و تفسیرى را قطعى و درست نمى داند. و تمام تفاسیر و تأویلها را برخاسته از تعصب و پیش فرضهاى مفسر مى داند، زیرا هر مفسرى که به سراغ متنى مى رود، براى خود باورهایى دارد و از همان دیدگاه خاص خودش متن را تفسیر مى نماید و منشأ اختلاف تفاسیر، همین استناد تفسیرها به پیش فرضها، انتظارات و پرسشهاى مفسر است. نتیجه دیگرى که (گادامر) از مطرح کردن بحث پیش فرضها مى گیرد این است که کشف نیت و قصد مؤلف یا عصر او براى مفسر اهمیت ندارد، زیرا آنچه به تفسیر شکل مى دهد و مفسر را ناگزیر از دنباله روى مى کند همان اندیشه ها و اعتقادات اوست نه نیت مؤلف. زیرا متن، تجلى ذهنیت مؤلف نیست، بلکه تنها بر پایه گفت و گویى میان مفسر و متن، هستى و واقعیتش را باز مى یابد. 65 و درست به جهت همین مسأله پیش فهمها (گادامر) برخلاف (شلایر ماخر) معناى نهایى، قطعى و اصلى متن را باور نداشت و آن را با روشهاى مختلف تفسیرى و پیش فرضها متعارض مى دید. مسأله انتظار از متن، پرسشهایى که مفسر در پى پاسخ به آنهاست، از دیگر اصول هرمنوتیک (گادامر) خوانده مى شود. براساس این اصول، هر مفسرى با انتظاراتى خاص، به سراغ متن مى رود و با سؤالاتى که به گمان او متن به آنها پاسخ مى دهد، متن را مى کاود و تفسیر مى کند. (تنها زمانى مى توان متنى را شناخت که از پرسش هایى آگاهى یافته باشیم که متن باید به آنها پاسخ دهد). 66 اصول هرمنوتیک (گادامر) در نگاه برخى از قرآن پژوهان و مفسران قرآن پذیرفتنى نیست; آنها مى گویند: نه تنها تفسیر قرآن بدون پیش فرض و انتظار امکان پذیر است، بلکه بایستى هر کسى که مى خواهد قرآن را تفسیر کند بدون پیش فرض و پیش فهم خاص به سراغ قرآن برود. در برابر این گروه، عده اى دیگر با تأیید و تقلید از اصول هرمنوتیک گادامر و دیگران پنج مسأله زیر را از مقدمات و مقومات تفسیر مى خوانند: 1. پیش فهم یا پیش دانسته مفسر (دور هرمنوتیکى). 2. علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر. 3. پرسشهاى وى از تاریخ. 4. تشخیص مرکز معناى متن و تفسیر متن به عنوان یک (واحد) بر محور آن مرکز. 5. ترجمه متن در افق تاریخى مفسّر. این عده درباره مقدمه اول مى گویند: (برآمدن شناخت جدید چه ازگونه فهمیدن و چه از گونه تبیین، همیشه بر یک پیش فهم و پیش دانسته استوار مى گردد و با بکارگیرى آن آغاز مى شود و بدون آن ممکن نیست. هیچ دانشمند یامفسر یا نویسنده اى نمى تواند افکار و شناختهاى خود را از عدم به وجود آورد و به آنها شکل و سامان دهد. هرکس از آنچه مى خواهد درباره آن بیش تر بداند، یک دانسته مجمل یا بسیار مجمل پیشین دارد. اگر درباره یک موضوع هیچ اطلاع قبلى موجود نباشد، هیچ خواست و علاقه اى هم براى فهم یا تبیین آن به عنوان یک عمل ارادى به وجود نمى آید و هیچ فهمى و تبیینى صورت نمى پذیرد، با مجهول مطلق هیچ نسبتى نمى توان برقرار کرد و هیچ گونه خواست و علاقه اى براى فهم و تبیین آن نمى توان داشت. فهم و تبیین درجایى معنى پیدا مى کند که از طرفى درباره موضوع چیزى مى دانیم و از طرف دیگر مى دانیم که همه چیز را درباره آن نمى دانیم.) 67 در تبیین و توضیح مقدمه دوم مى نویسد: (علایق و انتظارات مفسر که وى را به سؤال کردن از متن و فهمیدن آن وا مى دارد، ازمقدمات و مقومات فهم متن است… انسان هر پرسشى را که از روى علاقه و انتظار خاص مطرح مى کند و این علاقه و انتظار با پیش دانسته هاى وى که مقومات سؤال وى هستند سازگار است. سؤال، همیشه مسبوق به علاقه و انتظار است. اگر انسان به فهمیدن یک متن متمایل نباشد، براى تفسیر آن نمى کوشد، تفسیر متن مانند هر عمل ارادى دیگر، از علاقه اى ناشى مى شود و به منظور رسیدن به هدفى انجام مى گیرد. این هدف نمى تواند مجهول مطلق باشد و باید از آن دست کم یک تصور اجمالى داشت. هدف شخصى که مى خواهد یک متن فلسفى را تفسیر کند، غیر از هدف شخصى است که مى خواهد یک متن تاریخى را بفهمد، اولى در صدد یافتن پاسخ براى پرسشهاى فلسفى است که کلى اند و دومى در صدد دریافت پاسخ براى پرسشى است که جزئى است و به یک حادثه تاریخى مربوط است و اینها دو گونه هدف متفاوت هستند… و در تفسیر متون نیز آنچه مورد انتظار است رسیدن به هدفى است که از پیش تصور شده است… اهمیت تنقیح پیش دانسته ها و سؤالات و علایق و انتظارات براى تفسیر درست متون دینى، بیش از اهمیت آنها براى تفسیر متون دیگر است. متون دینى درباره معناى هستى و سرنوشت انسان سخن مى گویند و تنقیح پیش دانسته ها و سؤالات و علایق و انتظارات مربوط به تفسیر این اسرار هزار تو و پیچیده، کارى بسیار دشوار و طاقت فرساست و استعداد ویژه اى لازم دارد). 68 نویسنده محترم درتوضیح اصل (پرسش از تاریخ) مى نویسد: (این کار عبارت است از جست وجوى آنچه پدید آورنده متن بیان کرده و مى خواسته مخاطبان آن را بفهمند. دراین مرحله است که باید با تحقیق تاریخى درستى چندین مسأله ازاین قبیل را روشن کرد: کدامین علایق و انتظارات، مؤلف را به پدید آوردن متن سوق داده است؟ او در کدامین وضعیت و شرایط تاریخى سخن گفته است؟ وضعیت و شرایط تاریخى مخاطبان وى چگونه بوده است؟ داده ها و امکانات زبانى وى براى گفتن و نوشتن چه بوده است؟ این پرسشها را تنها با روش تحلیل تاریخى مى تواند پاسخ داد، تحلیلى که باید بى دریغ و با کمترین مداخله انجام گیرد.) 69
نتیجه
اشکالها و انتقادهایى که بر هرمنوتیک گادامر وارد است و بسیارى از آنها در نظریه تفسیرى او نیز وجود دارد بر پیروان گادامر و اصول هرمنوتیک وى نیز وارد خواهد بود. اولین اشکال نظریه (گادامر) نوعى نسبى گرایى است. او براساس نظریه خود و تأثیر پیش فهمها و پرسشها و انتظارات، خود را نسبى گرا معرفى کرده است، چنان که خود وى نیز تأثیر پیش فرضها و سؤالات و انتظارات مفسر را باعث قطعى نبودن تأویل و تفسیر متون مى خواند. هر مفسرى که متن را تفسیر مى کند، تفسیر او در راستاى پیش فرضها و انتظارات و برداشتهاى خود او از متن مى باشد. دومین اشکال نظریه گادامر آن است که وى براساس اصول هرمنوتیکى خود هیچ تفسیر و تأویلى را درست نمى داند. سومین اشکال هرمنوتیک گادامر، بى توجهى به نیت مؤلف و صاحب متن است، چه اینکه به اعتقاد وى آنچه به تفسیر شکل مى دهد همان پیش فرضها است نه نیت و مقصود صاحب کتاب، در صورتى که آنچه در تفسیر قرآن مورد توجه است و تمام مفسران در پى آن مى باشند، دستیابى به مقصود و مراد صاحب کتاب است. اشکال دیگر هرمنوتیک گادامر، ضابطه مند نکردن پیش فرضها، سؤالات و انتظارات است. آیا مى توان با هر پیش فرضى و هر انتظار و سؤالى به تفسیر متن پرداخت؟ آیا یک فیزیکدان مى تواند با انتظارات خاص خودش و با اندیشه هاى فیزیکى به تفسیر کتابهایى بپردازد که در زمینه فیزیک نوشته نشده است یا خیر ؟ و آیا کسانى که طرفدار اصول هرمنوتیک گادامر هستند، متوجه این نکته بوده اند که ضابطه اى براى پیش فرضها و انتظارات یاد نکرده اند. البته در نگاه مفسران انتظارات و پیش فهمهاى خاصى نهفته هستند، اما باید توجه داشت که آن انتظارات و پیش دانسته ها مى بایست مورد پذیرش سایر مسلمانان و یا دست کم اندیشمندان مسلمان باشند و با هدف متنى که مفسر مى خواهد آن را تفسیر کند سازگار باشند، که تنها در این صورت است که مفسر به تفسیر به رأى کشیده نخواهد شد و قرآن را بر باورها و اندیشه هاى شخصى خود تطبیق نخواهد داد.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. میرچا الیاده، هرمنوتیک، ترجمه محمود تقى زاده، داورى، معرفت، 22/84; فهیم عزیز، علم التفسیر / 9 2. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 496. 3. فهیم عزیز، علم التفسیر/ 9. 4. همان. 5. همان / 10 - 11. 6. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 497. 7. همان، 2/ 496. 8. طباطبایى، محمد حسین، المیزان، 1/ 12. 9. طوسى، محمدبن حسن، التبیان، 3/ 416. 10. صادقى، محمد، الفرقان، 4/ 97. 11. آلوسى، محمود، روح المعانى، 6/ 57. 12. صادقى، محمد، الفرقان، 29/ 285. 13. آلبرت آوى، سیر فلسفه در اروپا، ترجمه على اصغر حلبى/ 321. 14. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 502. 15. فهیم عزیز، علم التفسیر / 81. 16. عویضه، کامل محمد محمد، الاعلام من الفلاسفة، اسپینوزا/ 150. 17. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس به قرنتیان، فصل / 1، آیه/ 9. 18. میلر، کلیساى خدا در جهان یا تفسیر رساله اول پولس به قرنتیان/ 15 - 16. 19. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل لوقا، فصل / 24، آیه 47 - 49. 20. همان، فصل 1، آیه 2. 21. میلر، تفسیر کتاب اعمال رسولان / 4 - 5. 22. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل لوقا، فصل 24 ، آیه 47 - 49. 23. همان، انجیل متى، فصل 1، آیه 5. 24. اتکینسون، تفسیر الکتاب المقدس، 5/ 14. 25. کتاب مقدس، عهد قدیم، صحیفه یوشع، فصل 2 ، آیه1. 26. کتاب مقدس، عهد جدید، اعمال رسولان، فصل 2، آیه 1. 27. کتاب مقدس، عهد قدیم، سفر پیدایش، فصل 23 ، آیه 14 - 17. 28. میلر، تفسیر کتاب اعمال رسولان / 20 - 21. 29. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول به قرنتیان، باب 7، آیه 15. 30. میلر، کلیساى خدا در جهان / 139 - 140. 31. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله اول پولس به قرنتیان، باب 7، آیه 12 - 13. 32. زمخشرى، جارالله، الکشاف، 1/ 591. 33. طوسى، التبیان، 9/ 319 ; طباطبایى، محمد حسین، ترجمه المیزان، 18/ 410 - 411. 34. فهیم، عزیز، علم التفسیر / 52 - 54. 35. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله به عبرانیان، فصل 10 ، آیه 12. 36. کریستى ویلسن، تفسیررساله به عبرانیان/ 16 و 96 و 77. 37. کتاب مقدس، عهد جدید، رساله به عبرانیان، فصل 10 ، آیه 31. 38. کریستى ویلسن، تفسیر رساله به عبرانیان / 101. 39. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنا، فصل 6 ، آیه 51. 40. همان، فصل 6، آیه 52. 41. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، 1/ 160. 42. همان، 1/ 161. 43. فخررازى، تفسیر الکبیر، 30/ 226. 44. مراغى، احمد مصطفى، تفسیر المراغى، 30/ 152. 45. آلوسى، روح المعانى، 30/ 144 - 45. 46. فخررازى، تفسیر الکبیر، 24/ 144; آلوسى، محمود، روح المعانى، 19/ 97. 47. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنا. 48. میلر، تفسیر انجیل یوحنا، 1/ 44 - 45. 49. کتاب مقدس، عهد جدید، سفر لاویان، فصل 12 ، آیه 22. 50. کتاب مقدس، عهد جدید، سفر لاویان، فصل 12 ، آیه 22. 51. بارلکى، ولیم، تفسیر العهد الجدید (انجیل مرقس) ترجمه فهیم عزیز/ 11 - 12. 52. براون، کالین، فلسفه و ایمان مسیحى، ترجمه میکائیلیان / 49. 53. آلبرت آوى، سیر فلسفه در اروپا ترجمه على اصغر حلبى / 255; فلاسفه بزرگ/ 157. 54. یاسپرس، کارل، اسپینوزا، ترجمه محمد حسن لطفى/ 127. 55. عویضه، کامل محمد محمد،الاعلام من الفلاسفة (اسپینوزا) / 150. 56. یاسپرس، کارل، اسپینوزا/ 129. 57. پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، ترجمه فرهادپور و اباذرى، فرهنگ، 4 - 5/ 266. 58. همان/ 267. 59. میرچا الیاده، هرمنوتیک، ترجمه داورى، فصلنامه معرفت شماره 22/ 86. 60. پل ریکور، رسالت هرمنوتیک، فرهنگ، 4 - 5 / 268. 61. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه خرمشاهى / 131. 62. زرقانى، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، 2/ 51 - 53. 63. همان، 2/ 3. 64. فرهادپور، حلقه انتقادى/ 168. 65. همان/ 14. 66. احمدى، بابک، ساختار و تأویل متن، 2/ 571. 67. مجتهد شبسترى، محمد، هرمنوتیک کتاب و سنت / 16 - 17. 68. همان/ 22 - 23. 69. همان.