نخستین انسان در نگاه ها ی بشری (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
تحقیق درباره چگونگى پیدایش نخستین مراحل ساختمان جسمانى و جنبه هاى ادراکى و روحى اولین انسان، از دیرزمان مورد توجه علماى دین، فلاسفه و راویان تاریخ بوده و از جمله موضوعات مورد علاقه بشر بوده است، چرا که براى انسان که یکى از ویژگیهاى مهم او پرسشگرى و تلاش براى دانستن است، شناخت ریشه ها و چگونگى پیدایش نسل و نوع و نژاد او جالب و شایان توجه است. تبارشناسى، به گونه جدید، با عنوان انسان شناسى ادامه دارد، عنوانى که در قرن شانزدهم سرزبانها افتاد 1 و در بهترین تعریف خود عبارت است از: (بررسى اصل و تبار انسان همراه با رشد مادى، اجتماعى، فرهنگى و رفتارى او، در گذشته و حال.) 2 برجسته ترین زیر عنوان انسان شناسى عبارت است از انسان شناسى طبیعى و انسان شناسى فرهنگى که در انسان شناسى طبیعى پیدایش، ریشه و تبار انسان به عنوان یک پدیده زیست شناختى مورد مطالعه قرار مى گیرد و در انسان شناسى فرهنگى، بررسى جنبه هاى فرهنگى او را پوشش مى دهد. 3 تاریخ انسان شناسى طبیعى، دیدگاه هاى متنوعى را درباره چگونگى پیدایش نخستین انسان، از زبان فلاسفه و متون مذاهب و ادیان روایت مى کند:
1. رویش از زمین
باور به رویش انسان از زمین یکى از دیدگاه هاى کهن درباره پیدایش انسان است که شاید نخستین بار توسط فردى به نام (لوکرتیوس) در یونان باستان مطرح گردید.
2. خاستگاه کیهانى انسان
نظریه (پان اسپرمى) یکى دیگر از دیدگاه هاى انسان شناختى کهن و برگرفته از تعالیم فیلسوف یونانى، آنکسا غورس (یا آناکساگوراس) (428- 500 ق، م) مى باشد که مى گفت: حیات از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت و آفرینش و فنا به آن راه ندارد، جنینهاى اثیرى یا تخمهاى تغییرناپذیر بسیار خرد به نام (اسپرماتا) در پهنه عالم پراکنده اند و از هوا توسط باران به زمین منتقل مى شوند و در خاک مرطوب زمین بارور مى گردند و از همین نطفه هاست که موجودات زنده، حتى آدمى پدید مى آیند.4 عقیده پان اسپرمى در قرن 19 و 20 نیز دانشمندانى مانند (یوستون فون لبیگ) (1873 - 1803م) شیمى دان آلمانى و (هرمان فون هلمهولتز)(1894- 1821 م) فیزیکدان آلمانى را تحت تأثیر قرار داد.5
3. نظریه ترانسفورمیسم
ترانسفورمیسم یا تکامل انواع، زنده ترین و پرماجراترین دیدگاه درباره شناخت نخستین انسان است که هم ریشه در تاریخ دارد و هم در عصر دانش تجربى به صورت جدى به بحث گرفته شده و مى شود. در میان فلاسفه پیش از میلاد که به عنوان طراحان نظریه ترانسفورمیسم شناخته شده اند، سخن فیلسوف چینى (تسون تسه) که 2500 سال پیش مى زیسته قابل توجه است که مى گوید: (تمام سازمانها اصولاً از یک واحد شروع شده اند. این نوع واحد به مرور زمان، مراحل گوناگون و تغییرات مداوم یافته است که موجب پیدایش شکلهاى مختلف و اجسام و موجودات متنوع گشته است، این موجودات تازه بلافاصله صورت هاى مختلفى پیدا نمى کردند و با نوع قبلى خود تفاوت زیاد نداشته اند، بلکه بر عکس، اختلاف و تمایز آنها بر اثر تغییرات تدریجى و در طى نسلهاى پشت سرهم صورت گرفته است.) 6
کالبد شکافى انسان، فصلى دیگر در انسان شناسى طبیعى
انسان شناسى طبیعى در غرب، کالبدشناسى را مى طلبید که از نگاه توده مردم آن دیار با نوعى حرمت شکنى و قداست زدایى همراه بود، بدین دلیل که انسان بر مبناى آموزه هاى کتاب مقدس، به عنوان موجود فوق طبیعى قلمداد مى شد و شایسته گرامى داشت بود، بدین رو حتى پس از قرون وسطى کالبد شکافى، جرم تلقى مى شد. در سال 1543 میلادى حرمت کالبد آدمى، از سوى پزشکى بلژیکى با نام (اندرآس و سالیوس) (1564 - 1514 م) شکسته شد و او اطلس دقیقى از کالبد انسان چاپ کرده و راه را براى بررسى دقیق تر جسم انسان باز کرد. طبیعى شدن ارگانیزم انسانى، نخستین گام به سوى پرسشهاى جدید بود و براى پویندگان این وادى، این سؤال پدید آمد که: آیا میمون آدم نما یک حیوان است یا یک انسان؟ مطالعه تاریخ طبیعى انسان، زمانى وارد مرحله جدید شد که نمونه هاى میمون آدم نما در اروپا شناخته شد و نخستین توصیف از آن به وسیله پزشک هلندى (نیکولائوس تلب) ارائه گردید. و (کار ادوارد تیس) طبیب انگلیسى در پایان سده هفدهم میلادى، مطالعه اى روى بقایاى یک شامپانزه و یک انسان انجام داد که بر اساس آن 48 خصوصیت وظایف الاعضائى، همانندى بین آن دو را نشان مى داد و 34 ویژگى میمون را به جانوران پیوند مى داد. بر اساس این تحقیق، مفهوم تداوم رابطه نسبى بین حیوانیت و انسانیت، بر شکاف بین آن دو مى چربید، و با این تصور، فرضیه زنجیره عظیم هستى که بیانگر نظم و به هم پیوستگى در میان موجودات طبیعى، از ساده ترین تا پیچیده ترین بود، مطرح شد. 7 و بدین ترتیب زمینه براى توجه بیش تر به نظریه ترانسفورمیسم فراهم آمد. ارزمس داروین (1831 - 1802م) پدر بزرگ داروین نیز عقیده داشت که جانوران در همه مراحل تکامل در پیکارند، در جریان این پیکار، جانداران با پدید آوردن اندامهاى تازه براى پاسخگویى به نیازمندى ها و مقتضیات خویش در سایه تلاش و کوشش (نه با انتخاب طبیعى گونه هاى برتر بر حسب اتفاق، آن گونه که چارلز داروین یک قرن بعد گفت) مراحل تکامل را مى پیمایند. چارلز داروین که در پرتو دانش دیرین شناسى، دانش تشریح و دانش جنین شناسى، به مطالعه اسکلتهاى فسیل شده موجودات حیوانى، استخوانبندى حیوان و انسان و نحوه رشد جنین پرداخته و بدین نتیجه رسیده بود که آدمى از بعضى حیوانات اشتقاق یافته است8; براین باور بود که تفاوتهایى بین افراد یک نوع وجود دارد، وقتى که به دلیل ناکافى بودن مواد معیشتى، پیکار براى زنده ماندن شروع مى شود، آن فرد و افرادى که تمایز مناسب بهره بردن و زنده ماندن را دارند، در میدان رقابت; برنده مى شوند، و ناتوانها راه نابودى را پیش مى گیرند و تمایزها از طریق وراثت به نسل بعدى منتقل مى شوند و شکل کامل ترى را پدید مى آورند و تمام این تغییرات اتفاقى مى باشند و در دامن طبیعت به وجود مى آیند و خواست و تلاش خود حیوان در آنها دخالتى ندارد. 9
ترانسفورمیسم در نگاه نقادان
ترانسفورمیسم به گونه داروینیستى اش، با واکنش منفى ارباب کلیسا و پژوهشگران حوزه دانش تجربى رو به رو گردید و موفقیت چشم گیرى به دست نیاورد. کلیسا و متون مقدس که با دانش تجربى - از اخترشناسى گرفته تا زمین شناسى جدید - همخوانى نداشت و تضعیف شده بود، این بار نیز توان رویارویى جدى با نظریه تکامل را که با نص کتاب مقدس در تضاد بود، نداشت. 10 نص گرایان به قصد دفاع از کتاب مقدس، به توجیه مبانى نظریه تکامل دست یازیدند. فلیب گوس (1815 - 1888 م) طبیعى دان انگلیسى بر این بود که خداوند، به همه آن سنگواره ها (فسیلها) نقش دو پهلو و غلط انداز داده است تا ایمان انسان را بیازماید. پژوهندگان پروتستان، روایت کتاب مقدس را تعبیر شاعرانه و کنایى از اذعان به اتکاى جهان به خداوند گرفتند، اذعانى که از نظر آنان با قول به تکامل - همچون شیوه آفرینش گرى خداوند - ناسازگار نبود. نواندیشان (تجدد خواهان) مى گفتند: کتاب مقدس سراپا و تنها یک سند و ساخته بشرى است. کاتولیکها -که کتاب مقدس و تفسیر مجتهدانه کلیسا را با هم حقایق منزل دانسته و معتقد بودند که حقیقت، سطوح و ساحتهاى مختلف دارد و راه تفسیر کتاب مقدس مسدود نیست - اول نظریه تکامل را تخطئه کردند، ولى سرانجام پذیرش آن از سوى آنها رو به فزونى نهاد و جسم انسان را تحول یافته از صورت ساده حیوانى دانستندو تنها روح را افاضه الهى تلقى کردند. 11 بین دانشمندان علوم طبیعى و تجربى نیز نظریه تکامل با تردیدهایى روبه رو گردید. تامس هاکسلى (1825 - 1895 م) زیست شناس انگلیسى که از حامیان این نظریه به حساب مى آید، مدعى بود که دلایل انتخاب طبیعى براى اثبات تغییر انواع کافى نیستند. 12 پیدایش اتفاقى حیوانات و صفات آنها، یکى دیگر از زمینه هاى مورد نقد، در نظریه تکامل است، که حتى توجه خود داروین را نیز به خود جلب کرده است 13، آنجا که مى گوید: (درک این جهان عظیم و شگفتى آفرین از جمله انسان… یعنى حمل هستى این جهان بر وجود بخت و اتفاق یا ضرورت کور، امکان پذیر نمى نماید. وقتى که به این شیوه تأمل مى کنم، احساس مى کنم ناچارم قائل به وجود یک علت اولى باشم که ذهنش هشیارى کما بیش شبیه به انسان داشته باشد; و سزاوارم که خداشناس نامیده شوم… ولى سپس این شک در خاطرم خلجان مى کند: آیا به ذهن انسان که به اعتقاد راسخم از وضعى نظیر ذهن نازل ترین حیوانات ارتقا و تکامل یافته است، اعتماد هست که چنین استنباطهاى شکوهمندى به عمل آورد.) 14 (ورگو) متخصص علوم طبیعى، شک و تردیدش را نسبت به قرابت خیالى میان انسان و میمون این گونه توضیح مى دهد: (ما وقتى که در ساختمان انسانى که مربوط به دوران چهارم است - همان انسانى که باید به میمون نزدیک تر باشد تا انسان - دقیق مى شویم، آن را مشابه با خودمان مى یابیم.) 15 اشکال مهم تر، اینکه داروینیسم، فضایل اخلاقى و ارزشهاى انسانى را بایستى غیرعلمى و ناسازگار با تکامل بداند، زیرا (بر اساس این نظریه جنگ و جدال اقوام و ملل، بلکه اشخاص با یکدیگر، امرى طبیعى است و حق با کسى است که نیرومند و غالب مى شود و ناتوان مغلوب، مظلوم نیست، و اگر این سخن مقبول باشد، صلح طلبى و سلامت خواهى و رأفت و رحمت، خلاف طبیعت خواهد بود و باید گذاشت مردم بدرند و هر نوع سبعیت را مرتکب شوند.) 16 به همین دلیل هربرت اسپنسر که قبل از داروین در پى اثبات این بود که آزادى عمل بخش خصوصى در تجارت با ضوابط اکید طبیعت که سرانجام بهبود زیستى به بار مى آورد هماهنگ است; در تنازع تکاملى داروینى، توجیه ادعاى خود را بازیافت 17. نامبرده تنازع بین آدمها و فناى قطعى ضعفا را عامل اجتناب ناپذیر تکامل به حساب مى آورد و در سال 1884 اعلام داشت که باید افراد بیکار یا افرادى را که به جهاتى سربار جامعه هستند از میان برد، نه آن که بدانها کمک و یا از آنها دستگیرى کرد. 18
4. نظریه ثبات انواع یا فیکسیسم
آفرینش مستقل و معجزه آساى نخستین انسان که مورد باور اکثر قریب به اتفاق فلاسفه و دانشمندان گذشته بوده 19 و تا سال 1826 ، اعتقاد مردم اروپا را به خود اختصاص داده بود; 20 تکیه گاهش آموزه هاى ارسطویى 21 و سرچشمه اش تورات و انجیل شناخته شده است 22 و در قرن هفده و هجده توسط دانشمندانى چون (جان رى) (1705 - 1627 م) ، و (کارل لینه) (1778 - 1707 م) و (جورج گوویه) (1832 - 1769م) به مرحله اتقان و استحکام رسیده است. 23 فیکسیسم نه تنها انواع جانوران و انسان را داراى آفرینش مستقل و تغییرناپذیر مى داند که در دامن خود نظریه (تشکیل قبلى) را نیز پرورانده است و (گوویه) که از پایه گذاران نظریه ثبات انواع است، به (تشکیل قبلى) نیز باور داشت. 24 بر اساس نظریه تشکیل قبلى، تخم پیش از لقاح، شامل موجود کاملى است که براى رشد آماده است. وجود این موجود نیز باید شامل تخمهایى باشد که در هر یک از آنها موجود کاملى باشد، موجودات مزبور نیز از نو تخمهایى شامل موجودات دیگر دارند و همین طور! بر این اساس در جسم (حوا) طبقه به طبقه تخمهاى مربوط به نسلهاى آینده وجود داشته است. ولى (لیونهوک) در سال 1679 میلادى مدعى شد که موجودات قبلى در اسپرماتوزوئید است. بدین ترتیب اختلافى پدید آمد که آیا اساس بشریت در تخم حوا بوده یا داخل اسپرما توزوئید آدم(ع). به هر حال نظریه (تشکیل قبلى) توانست توجه دانشمندى چون (هالرو شارل بونه) را جلب کند و دانشمندان بزرگى را به هواخواهى از خود، وا دارد. 25 قدیمى ترین متن دینى که نظریه ثبات انواع در آن با صراحت مطرح است، باب هاى نخست تورات است که مورد پذیرش دنیاى مسیحیت نیز هست و باید از طریق مطالعه این متون با ابعاد نظریه فیکسیسم آشنایى به دست آورد.
داستان آدم در تورات
برپایه آنچه در تورات است، خداوند، آدم را یکسره ازخاک آفریده و با دمیدن روح، او را نفس زنده ساخته و حوا را از دنده چپ او آفریده و سپس هر دو را در باغ عدن سکنى داده است. آن گاه به آن دو فرمان داده که از همه درختان آن باغ بهره گیرند جز از درخت معرفت نیک از بد که اگر از آن بخورند خواهند مرد. در اینجا مار - و بنابر بعضى تفسیرها شیطان که به صورت مار درآمده بود - حوا را فریب داد تا از آن درخت خورد و به آدم نیز داد. پس از آن بود که چشمان آن دو باز شد و خود را برهنه دیدند. خداوند پس از این نافرمانى ایشان را سرزنش کرد و پس از پوشاندن آنان، از باغ عدن بیرون شان کرد تا مبادا از درخت حیات بخورند و مانند خود او جاودانه گردند.26 آنچه گذشت چکیده اى بود از آنچه در باب اول تا پنجم تورات در این باره آمده است. در سفر تکوین و کتاب آفرینش تورات، از نقش شیطان و فرشتگان در قصه آدم، یادى نشده است، ولى در کتب بین العهدین (حکمت سلیمان، 2 / 23) آمده است: (خداوند انسان را براى بى مرگى و به صورت جاودانگى خود آفرید، اما ابلیس بر آدم حسد برد و او را به نافرمانى و گناه کشید و از این رو مرگ به جهان راه یافت.) 27 در کتاب تلمود 28 نیز از فراخوانده شدن فرشتگان به رایزنى درباره آفرینش آدم و تقسیم شدن آنها به دودسته موافق و مخالف و فرمان الهى به سجده فرشتگان بر آدم و سرپیچى شیطان از سجده بر آدم و جهنمى شدن او و… ، سخن رفته است. 29 بعضى از شارحان سفر پیدایش براین مطلب عقیده دارند که شیطان پس از محرومیت خود از سعادت ابدى، تصمیم گرفت که خوشى زوج مقدس را با واداشتن آنها به سرپیچى از فرمان خداوند، به اندوه و خوارى بدل سازد. پیش از آن از سوى فرشتگان به آدم و حوا، تاریخ گذشته ابلیس و نیز تصمیم او بر اغواى آن دو یادآورى شده بود تا با هم باشند، و بدین وسیله با خطر توطئه شیطان رویارویى نمایند، به رغم همه اینها روزى حوا از آدم فاصله گرفت و در نبود او علاقه شدیدى به درخت ممنوعه پیدا کرد. شیطان از این فرصت سود برده و توسط مارى از زن پرسید…. 30 ولى (ویلیام میلر) مفسر تواناى انجیل در اثر خود (مسیحیت چیست) مى گوید: (شیطان به صورت مار داخل باغ شد و (حوا) را راضى کرد تا از میوه آن درخت بخورد و حوا آدم را نیز به تناول از آن میوه وا داشت.)31 به هر حال دشمنى شیطان با آدم و حوا و نقش فرشتگان در قصه آن دو، به گونه اى نزد اهل کتاب پذیرفته شده است، گرچه سفر پیدایش به این مطلب اشاره یا تصریحى ندارد.
پیامد گناه آدم براى نسل او
در میان مطالب مختلفى که در متن قصه آدم به چشم مى خورد، گناه زوج مقدس با اهتمام بیش ترى، از سوى مفسران کتاب مقدس، مورد مطالعه قرار گرفته است. گناه آدم که از نظر (ویلیام میلر) یک عصیان عمدى و مخالفت آگاهانه با اراده الهى بود 32 ،علاوه بر چند اثرى که در تورات مطرح شده اند، پیامد شخصى و نوعى دیگرى را نیز داشته است. از نظر کلیسا خداوند به آدم دو نوع موهبت داده بود: 1. موهبت ذاتى یعنى اراده و عقل که به یارى آنها مى توانست آفریدگار خود را بشناسد و از خواست و اراده او پیروى کند. 2. موهبتهاى اضافى که عبارتند از ایمان، محبت، علم به حقایق امور، جاودانگى، قدرت غلبه بر شهوات و آزادى از درد و بیمارى، ولى آدم از عقل خود چنان که باید، بهره نگرفت و نافرمانى کرد و گناهکار شد و از مقامش فرو افتاد، و به اعتقاد کلیساى کاتولیک، پس از سقوط، تنها موهبتهاى اضافى را از دست داد، ولى کلیساى پروتستان، سقوط آدم را موجب فساد تمام موهبتهاى او مى داند. 33 علاوه بر آثار شخصى، گناه آدم، پى آمد نوعى نیز داشت که عبارت است از گناه آلوده شدن نوع بشر و این در نامه پولس رسول به رومیان قابل مطالعه است که در آن آمده است: (لهذا همچنان که به وساطت یک آدم، گناه داخل جهان گردید، و به گناه موت، و به این گونه موت بر همه مردم طارى گشت، از آنجا که همه گناه کردند.) باب 5 آیات 12 و 13 در رابطه با نحوه انتقال گناه آدم و حوا به نسل آنها دو دیدگاه به نام (نظریه آفرینشى) و (نظریه انتقال) مطرح است که دیدگاه نخست، نظریه رایج کلیساى ارتدوکس شرقى را تشکیل مى دهد و بر اساس آن گناه در جسم که محل شهوات است ادامه مى یابد و در عمل زناشویى از پدر به پسر منتقل مى شود. بر اساس نظریه دوم که توسط (ترتولین) متکلم مسیحى سده سوم میلادى مطرح شده است، روح چون جسم در نطفه از پدر به فرزند منتقل مى شود و گناه نه تنها در جسم بلکه در روح نیز مضمراست و در طى توالد و تناسل از نسلى به نسل دیگر مى رسد. 34
نگرشهاى تأویلى به قصه آدم در کتاب مقدس
قصه آدم در سفر پیدایش، در مسیر تاریخ با تلقى هاى گوناگونى رو به رو شده است که بارزترین آنها از یک سو پذیرش آن به عنوان یک رخداد واقعى و عینى و از دیگر سو افسانه پنداشتن آن مى باشد که سازش دادن بین آنها ناممکن مى نماید. در یهودیت، نگاه تأویلى به قصه آدم، پیشینه تاریخى در خور توجهى دارد و به گونه هاى مختلف تداوم یافته است، البته بدون این که قداست متن کتاب مقدس نادیده گرفته شود (بر عکس مسیحیت که در نزد برخى از پیروان آن، انکار قداست آیات سفر تکوین و سایر اجزاى کتاب مقدس به وضوح دیده مى شود.) (فیلوِن) (20 ق . م - 54 م) فیلسوف یهودى متولد اسکندریه که در تفسیر دین از زبان فلسفه یونان و روش رمزى، سود مى برد، [گویا] نخستین دانشمندى است که دست به تأویل قصه آدم مى زند. فیلون، پاره اى از موارد قصه آدم را به عنوان واقعیت قبول داشت و ظواهر عبارات سفر پیدایش را که متعلق به آنها بود مى پذیرفت، ولى بیش تر در پى یافتن معناى تمثیلى براى عناصر این قصه بود، از این رو در فلسفه او آدم نمودار خرد، و (حوا) نمودار دریافت حسى، و مار نمودار هواى نفس، و درخت معرفت نمود اندیشه و تدبیر است. به اعتقاد وى، خداوند دو گونه انسان آفریده است: انسان آسمانى که غیرمادى و به صورت خدا آفریده شده است و انسان زمینى که از خاک سرشته شده و ترکیبى است از عناصر مادى و معنوى - پیکر، خرد و اندیشه - و این خرد و اندیشه آدمى است که به صورت خدا آفریده شده است نه پیکر او. از نظر فیلون، خوردن از شجره ممنوعه تمثیل و کنایه است از تسلیم شدن در برابر لذت و شهوات جسمانى، چون آدم در برابر خواسته هاى جسمانى خود سرفرود آورد، فهم او از سطح فراتر دانش به سطح فروتر اندیشه، فرو افتاد. 35 در مکتب عرفانى متأخر یهود موسوم به (قبالا) عالم خلقت که عالم ظهور و تجلى صفات و افعال الهى در قالب اشکال و صور است; نقطه مقابل عالم صفات و تجلیات که عالم توحید و آدم قدیم است، قلمداد شده است، و آدم یعنى انسان اول این عالم که مظهر آدم قدیم است، عالى ترین و کامل ترین مصداق صفات و اسماء الهى معرفى شده است، و آفرینش آدم به صورت خدا در سفر پیدایش اشاره به همین مظهریت و جامعیت اوست. 36 موسى بن میمون (1135 - 1204م) دانشمند یهودى مى گوید: آفریده شدن آدم به صورت خدا، اشاره به کمال عقلانى اوست، پیش از ارتکاب گناه، خرد او به کامل ترین حد خود رسیده بود و همواره با تمام وجودش به تفکر و تأمل درباره حقایق طبیعى و ماوراء طبیعى مشغول بود. گناه کردن وى، در حقیقت، روى آوردنش به لذات جسمانى بود، کوشش در ارضاى شهوات او را از تفکر درباره حقایق الهى بازداشت و عقل عملى او را که تا آن زمان خفته بود بیدار کرد، و او به جاى تعقل نظرى به تجربه هاى عملى پرداخت، به جاى حقایق به ارزشها و امور اعتبارى توجه یافت و به جاى شناخت حق و باطل، به تمیز نیک و بد و سود و زیان سرگرم شد… . به اعتقاد ابن میمون، مار، نماد قوه موهمه است، و شمائیل (ابلیس) مظهر قوه شهویه، و درخت حیات، نمایانگر طبیعت، و شاخه آن نمودار ماوراى طبیعت، و درخت معرفت نیک و بد، نمود عقل عملى است. 37 (یوسف البو) فیلسوف یهودى اندلس (سده 15 میلادى) سرگذشت آدم را بیانى تمثیلى از وضع انسان در این جهان مى دانست. از نظر او باغ عدن، کنایه از این عالم; آدم، کنایه از نوع بشر; درخت حیات عبارت از شریعت (تورات) ; مار، نماد شهوات; قرار گرفتن آدم در باغ عدن که درخت حیات در آن قرار دارد، یعنى انسان در این جهان باید به احکام تورات پایبند باشد، و بیرون شدن وى از باغ عدن پس از نافرمانى، کنایه از کیفرى است که نافرمانى از احکام الهى در پى دارد. 38 در تأویل قصه آدم در مکتب یهود، تفاوت تلقیهاى کنایى، انکارناپذیر است، ولى احترام به سفر پیدایش و نیز قصه آدم به عنوان یک رخداد عینى در یک مقطع از تاریخ، در آن به وضوح دیده مى شود. تأویل قصه آدم در مسیحیت و کشف مفاهیم رمزى آن، ویژگى مخصوص به خود را دارد. سیر تأویل در این مکتب را مى توان تلاش همراه با عقب نشینى از موضع اعجازآمیز تلقى شدن خلقت آدم در کتاب مقدس ارزیابى کرد. 39 نخستین برخورد تأویلى با عنصرى از قصه آدم در خود عهد جدید به چشم مى خورد که مسیح را از خدا و ازلى مى داند، و آن گاه (کارل بارت) در رابطه با دو ادعاى فوق، سخنى دارد که مى تواند توجیهى باشد براى آیه 3 باب 5 سفر پیدایش: (سپس خدا آدم را به صورت خود آفرید) زیرا در آن آمده است: (آدم شبیه و نمونه مسیح آینده است، بدین سان مسیح، اصل، و آدم، شبیه و نمونه آن اصل است و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد. بنابراین آدم را به صورت خدا آفرید، یعنى او را شبیه مسیح آفرید و به او شکل و شمایل مسیح را داد.) 40 داروینیسم عمده ترین عامل در تزلزل عقیده مسیحیان در قبال قصه آدم در کتاب مقدس و تحفظ بر ظواهر آن به شمار مى آید، زیرا جیمز برنت که یکى از پایه گذاران اولیه نظریه تکامل انواع به شمار مى آید، در مقام بیان تضاد این نظریه با قصه انسان در تورات مى گوید: (… بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست، بلکه یک تعالى پررنج است.) 41 با این حال پدر کلیسون مى نویسد: (اگر خداوند ماده تکوین انسان را نه ازخاک بلکه از یک جانور مناسب و نزدیک به انسان گرفته باشد که آهسته آهسته تحت اراده و هدایت او تکامل یافته و سپس به او روح افاضه شده، در این صورت هم این تمهید طولانى و هم عمل نهایى افاضه روح، همه و همه فعل الهى است.) 42 چنین برخوردى از سوى کلیسا، با نظریه تکامل انواع، به معناى پذیرش این نظریه - جز در مورد افاضه روح - بود و خواه ناخواه تأویل ظاهر کتاب مقدس بر اساس ترانسفورمیسم را به همراه داشت. 43 دومین تلقى تأویل گرایانه، (ارتدکس نوین) بر عکس کاتولیکها و بسیارى از پروتستانهاى سنت گرا (که عقیده به دخالت ماوراء الطبیعى در تکون جهان دارند) این است که آموزه آفرینش فقط با مقام هستى شناختى انسان و جهان درحال حاضر سرو کار دارد و نه با آغاز آفرینش، در گذشته. این باور با دو روایت، توسط اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانى ارائه شده است. اگزیستانسیالیست ها معناى آفرینش را محدود به اعتراف شخصى فعلى مى دانند و منکر هر اشاره و ارجاعى به اعمالى که خدا از روى قصد و اراده در زمان و مکان انجام داده باشد، هستند… تحلیل گران زبانى مى گویند:… اسطوره آفرینش، یک داستان مفید یا اگر ترجیح دهید یک داستان پند آمیز است که احساس مخلوق بودن، تناهى و اتکاى بشر را به خداوند بیان مى کند و احساس پرستش و احترام را در انسان دامن مى زند. … خداوند یک کوزه گر، یا بنا، یا سازنده اى از این گونه نیست، ولى تمثیل و تصویرهاى کتاب مقدس منجر به واکنشى در برابر خداوند و جهان مى شود که درست و موثق است… هیچ رویدادى در زمان، چه در ابتدا و چه بعد از آن نبوده است که این تمثیل به آن اشاره داشته باشد. در بطن حقیقت قضیه وار، هیچ معناى بیطرفانه اى نیست که بدون دخالت و مدخلیت شخصى یا انسانى قابل بیان باشد… . 44 در این تحلیل گرچه رخدادى به نام آفرینش آدم و جهان در زمان معین به صورت مطرح شده در کتاب مقدس، مورد انکار قرار مى گیرد، در عین حال قداست این متون را نمى شکند و آن را حامل پیام سازنده مى داند. در سومین برخورد تأویلى با داستان آفرینش در سفر تکوین، با جسارت بیش ترى، ظاهر کتاب مقدس ناپذیرفتنى اعلام مى گردد. (پان گاتفرید آیشهورن) (1827 - 1752م) دانشور کتاب مقدس و خاورشناس آلمانى، نخستین کسى بود که اصطلاح (اسطوره) را درباره مطالب انجیل به کار برد و ادعا کرد که قصه هاى سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین موجودات بشرى، توفان و …، همانند داستانهاى بى شمار دیگر، ادبیات کهن هستند و سبک تفکر همه مردمان در مراحل اولیه تاریخ آنان است. مسیحیان قدیم معتقد بودند که هنگام قراءت کتاب مقدس، خداوند از خلال صفحات با ما سخن مى گوید، ولى کسانى چون (آیشهورن) تورات و انجیل را نوعى سند تاریخى بشرى و محتواى آن را دستاورد انسان مى انگاشتند. 45 وى. اف اشتراس (74 - 1808) که از روحانیان و خادمان کلیسا بود، نیز باور نداشت که نمادهاى مسیحى، امور واقعى تاریخى ماوراء طبیعى اند. وى با رد اندیشه ماوراء طبیعى گرایان که معجزه را قبول داشته و مى پنداشتند که وقایع مندرج در کتاب مقدس به شرحى که آمده عیناً روى داده است و نیز با نامقبول خواندن دیدگاه عقل گرایان که براى آن حوادث، توضیحهاى طبیعى ارائه مى دادند; تفسیر اساطیرى تازه و جامعى از انجیلها عرضه مى دارد و در نهایت نشان مى دهد که رموز گرانقدرى که قرنها آسمانى انگاشته شده بود، آفریده تخیل اسطوره پرداز آدمى بوده است. 46
درک و احساس نخستین انسان
در میان دیدگاه هاى مختلف درباره مسائل زیست شناختى نخستین انسان، برخى به ابعاد ادراکى و معنوى انسان اولیه توجه کرده اند، از جمله مکتب زرتشت، ترانسفورمیسم و فیکسیسم هستند که هر یک تعریفى از شخصیت معنوى و روحى انسان و یا انسانهاى اولیه ارائه داده اند. با توجه به ماهیت ترانسفورمیسم که نخستین انسان را حیوانى مى داند که تازه بر مبناى انتخاب طبیعى، بقاء اصلح و اصل وراثت، ازنوع حیوانى پیشین خود فاصله گرفته و قدم در دایره نوع جدید گذاشته است، بایستى قواى مغزى، درک و شعور انسانى و حس اخلاقى او نیز، برزخى باشد بین ویژگیهاى یک حیوان و انسان متعادل و به تدریج پا به پاى تکامل جسمى او، تکامل پیدا کرده باشد. (جیمز برنت) مى نویسد: (تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست بلکه بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تعالى پررنج است، زیرا سقوط در کتاب مقدس، به معنى سقوط درک و عقل است.) 47 سخن خود داروین نیز به این معنى اشاره دارد که مى گوید: (حس اخلاقى انسان نیز از انتخاب طبیعى ریشه گرفته است، در سرآغاز تاریخ انسان، قبیله اى که اعضایش داراى غرایز اجتماعى نیرومندى نظیر وفادارى و ازخودگذشتگى در راه خیر و صلاح عام بوده اند، امتیازى بر سایر قبایل احراز کرده اند، و از آنجا که اخلاق توانسته است جزء ارزشهاى بقاء درآید رفته رفته معیارهاى وجدان پدیدار شده اند، پس حس اخلاقى را نمى توان در نخستین انسان اثبات کرد و او را برخوردار از معنویت و خردورزى دانست.)48 نخستین انسان در آیین زرتشت، پیام خدایى خیر را گرفته و به پاک اندیشى و قدرت مبارزه بااهریمن دست پیدا مى کند و این، حکایت از عقل و خداخواهى او دارد: (فروهر کیومرث پاک را مى ستاییم. نخستین کسى که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد.) 49 (چون کیومرث مانسر سپند (کلام مقدس) ویژه هرمزد را بنیوشید به پاکى اندیشه اندیشید که آن براى زدن دروج (=اهریمن) بهتراشویى (پرهیزکارى) است). 50 (مشى و مشیانه که از نطفه کیومرث پدید آمده اند، داراى اختیار و انتخابند و در آغاز مؤمن به خداى خیرند، ولى با حیله اهریمن گناهکار و دوزخى مى شوند. وقتى مشى ومشیانه به صورت انسان درآمدند، به خدایى اور مزد معترف شدند، اما بر اثر اغواى اهریمن وى را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد که هر دو گناهکار شدند به نحوى که روان آنان تا پایان جهان دوزخى شد.) 51 تصویرى که مطالعه متن کتاب مقدس از سیماى انسانى، ویژگیهاى روحى و لیاقتهاى ذاتى آدم به دست مى دهد، بسیار روشن است. تکلم خدا با آدم، واگذارى کار بهشت پیش از هبوط و کار زمین بعد از هبوط به عهده آدم، همکارى بین آدم و حوا، ممنوعیت از میوه درخت معرفت، ارتکاب گناه و کیفر آدم و حوا… ، حکایت از تعالى انس با خدا، استعداد ابتکار، حس اجتماعى، نیاز به هدایت الهى در اعمال اختیار و اراده و قدرت انتخاب و اختیار و… از ابعاد شخصیت انسانى آدم حکایت دارند. نکته در خور توجه در تصویر کتاب مقدس از آدم، گناهکار ماندن زوج مقدس است که به رغم احساس گناه و خلافکارى، حس ندامت و اظهار پشیمانى در آنها دیده نمى شود، شاید این به معناى تحفظ انگیزه گناه تلقى گردد و همین انگیزه منشأ گناه جبلى در نسل آن دو را تشکیل دهد. گناهکار ماندن نخستین انسان، نقطه مشترکى بین تلقى زردشتى و باور اهل کتاب است، بدین معنى که مشى و مشیانه و آدم و حوا نمى توانند آلایش گناه را از روح خود پاک سازند، گر چه تفاوتى هست میان گناه نخستین زوج در آیین زرتشت و زوج مقدس در سفر پیدایش، که یکى شرک است و دیگرى مخالفت امر خدا. در تفسیر مفسران کتاب مقدس نیز بر سقوط جبران ناپذیر آدم در اثر گناه تأکید شده است و بعضى از نحله هاى مذهبى نه تنها زوال موهبتهاى اضافى که حتى زوال موهبتهاى ذاتى آدم را نیز از آثار گناه دانسته و از بازگشت آنها با توبه سخنى به میان نیاورده اند، بلکه در مسیحیت، گناه آدم را صفتى مى شناسانند که به اولاد او به ارث مى رسد و جزئى از فطرت آنها قرار مى گیرد. 52 مطلب در خور توجه دیگر این است که به رغم ادعاى مفسران و متکلمان یهودى مبنى بر بهره مندى آدم از بالاترین درجه درک و خرد پیش از ارتکاب گناه، 53 خود تورات صراحت دارد که آدم و حوا با این که برهنه بودند، نمى دانستند که لباس ندارند، وقتى که امر خدا را مخالفت کرده و از میوه درخت ممنوعه خوردند، فهمیدند که لباس بر تن ندارند. 54 چنین نسبتى به آدم و حوا، به معناى جهل و حتى نبود احساس ابتدایى است. بنابراین ناسازگارى روشنى بین نگاه مفسران یهود و متن تورات وجود دارد.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. لاندمان، انسان شناسى فلسفى، ترجمه رامپور صدرنبوى، چاپخانه طوس، مشهد / 5-3. 2. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى، انتشارات اساطیر، 1371 / 14. 3. دانیل بیتس و فرد پلاک، انسان شناسى فرهنگى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، 1350 / 20 و 29. 4. حسین ادیبى، زمینه انسان شناسى، انتشارات نوح/ 28; آپارین، حیات، طبیعت، منشأ و تکامل آن، ترجمه هاشم بنى طرفى، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 10. 5. همان / 11. 6. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلى . 2/ 108. 7. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى / 137 - 127. 8. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 201. 9. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، مرکز نشر دانشگاهى/ 106. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل / 103. 10. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى / 120. 11. همان / 125 - 120 و 605. 12. عباس محمود العقاد، الانسان فى القرآن، دارنهضة مصر/ 89. 13. همان. 14. ایان باربور، علم و دین / 112. 15. علوى طباطبایى، محمد جواد،آفرینش در قرآن، مؤسسه عطائى، تهران، 1350 / 116. 16. فروغى، محمد على، سیر حکمت در اروپا، انتشارات زوار، 1344، 3 / 173. و ایان باربور، علم و دین / 118. 17. ایان باربور، علم و دین / 118. 18. آیزاک آسیموف، سرگذشت زیست شناسى، ترجمه محمود بهزاد، شرکت سهامى کتابهاى جیبى/ 97. 19. جعفرى، محمد تقى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، 2/ 124. 20. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1004. 21. ایان باربور، علم و دین / 102. 22. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1055. 23. تفضلى، احمد، داروینیسم و مذهب، انتشارات امیرکبیر، 1361، تهران / 8. 24. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13 / 71. 25. پى یر روسو، تاریخ علوم/ 361 - 359 ، به نقل از مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13/ 68. 26. تورات باب 1، 2، 3، 4، 5 و دائرة المعارف بزرگ اسلام، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 27. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 28. تلمود، مجموعه اى است تألیف شده از دو کتاب قوم یهود به نام (گمارا) و (میشنا) که دومى مشتمل است بر شش باب و چهارهزار مسأله مرتبط به تفسیر ترجمه تورات و با تلاش یکصد و پنجاه تن از علماى بنى اسرائیل در سال 220 میلادى تدوین آن تکمیل شد و تکمیل آن را خطابات ایراد شده در سالهاى متمادى در کنیسه تشکیل مى داد. گمارا عبارت است از اخبار، روایات غیرمکتوب و شفاهى که در قالب اخبار و اساطیر از نسلى به نسل بعد به آن زمان رسیده بود. تحریر تلمود در شش باب و 36 جلد در اواخر قرن پنجم میلادى خاتمه یافت. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1370 / 557 - 559. 29. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 174. 30. دید کلى از خدا و انسان / 167، به نقل از : اسماعیل زارع پور، گناه نخستین، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1375 / 25. 31. مکارم شیرازى وجمعى از نویسندگان، ناصر، تفسیر نمونه ، 6/ 122. 32. همان، 6/ 122. 33. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 179. 34. همان، 1/ 178. 35. همان، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 175. 36. همان ، 1/ 177. 37. همان، 1/ 176. 38. همان. 39. کتاب مقدس، نامه پولس رسول به کولسیان، باب اول، آیات 18 - 15. 40. تفسیر نامه پولس به رومیان، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 178. 41. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه سهیل آذرى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 9/ 645. 42. ایان باربور، علم و دین / 606. 43. همان، 125 - 120 و 605. 44. همان، 414- 412. 45. دان کیوپیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، طرح نو/ 112 - 111. 46. همان، 119 - 118. 47. ویل دورانت، تاریخ تمدن، 9/ 645. 48. ایان باربور، علم و دین /114. 49. فروردین یشت، بند 87، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى / 68. 50. گزیده هاى زاد اسپرم، فصل 3، بند 68، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، / 72. 51. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم در آیین زرتشتى، 1/ 180. 52. همان، 1/189 و 178. 53. همان، 1/176. 54. کتاب مقدس، سفر تکوین، باب سوم.
1. رویش از زمین
باور به رویش انسان از زمین یکى از دیدگاه هاى کهن درباره پیدایش انسان است که شاید نخستین بار توسط فردى به نام (لوکرتیوس) در یونان باستان مطرح گردید.
2. خاستگاه کیهانى انسان
نظریه (پان اسپرمى) یکى دیگر از دیدگاه هاى انسان شناختى کهن و برگرفته از تعالیم فیلسوف یونانى، آنکسا غورس (یا آناکساگوراس) (428- 500 ق، م) مى باشد که مى گفت: حیات از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت و آفرینش و فنا به آن راه ندارد، جنینهاى اثیرى یا تخمهاى تغییرناپذیر بسیار خرد به نام (اسپرماتا) در پهنه عالم پراکنده اند و از هوا توسط باران به زمین منتقل مى شوند و در خاک مرطوب زمین بارور مى گردند و از همین نطفه هاست که موجودات زنده، حتى آدمى پدید مى آیند.4 عقیده پان اسپرمى در قرن 19 و 20 نیز دانشمندانى مانند (یوستون فون لبیگ) (1873 - 1803م) شیمى دان آلمانى و (هرمان فون هلمهولتز)(1894- 1821 م) فیزیکدان آلمانى را تحت تأثیر قرار داد.5
3. نظریه ترانسفورمیسم
ترانسفورمیسم یا تکامل انواع، زنده ترین و پرماجراترین دیدگاه درباره شناخت نخستین انسان است که هم ریشه در تاریخ دارد و هم در عصر دانش تجربى به صورت جدى به بحث گرفته شده و مى شود. در میان فلاسفه پیش از میلاد که به عنوان طراحان نظریه ترانسفورمیسم شناخته شده اند، سخن فیلسوف چینى (تسون تسه) که 2500 سال پیش مى زیسته قابل توجه است که مى گوید: (تمام سازمانها اصولاً از یک واحد شروع شده اند. این نوع واحد به مرور زمان، مراحل گوناگون و تغییرات مداوم یافته است که موجب پیدایش شکلهاى مختلف و اجسام و موجودات متنوع گشته است، این موجودات تازه بلافاصله صورت هاى مختلفى پیدا نمى کردند و با نوع قبلى خود تفاوت زیاد نداشته اند، بلکه بر عکس، اختلاف و تمایز آنها بر اثر تغییرات تدریجى و در طى نسلهاى پشت سرهم صورت گرفته است.) 6
کالبد شکافى انسان، فصلى دیگر در انسان شناسى طبیعى
انسان شناسى طبیعى در غرب، کالبدشناسى را مى طلبید که از نگاه توده مردم آن دیار با نوعى حرمت شکنى و قداست زدایى همراه بود، بدین دلیل که انسان بر مبناى آموزه هاى کتاب مقدس، به عنوان موجود فوق طبیعى قلمداد مى شد و شایسته گرامى داشت بود، بدین رو حتى پس از قرون وسطى کالبد شکافى، جرم تلقى مى شد. در سال 1543 میلادى حرمت کالبد آدمى، از سوى پزشکى بلژیکى با نام (اندرآس و سالیوس) (1564 - 1514 م) شکسته شد و او اطلس دقیقى از کالبد انسان چاپ کرده و راه را براى بررسى دقیق تر جسم انسان باز کرد. طبیعى شدن ارگانیزم انسانى، نخستین گام به سوى پرسشهاى جدید بود و براى پویندگان این وادى، این سؤال پدید آمد که: آیا میمون آدم نما یک حیوان است یا یک انسان؟ مطالعه تاریخ طبیعى انسان، زمانى وارد مرحله جدید شد که نمونه هاى میمون آدم نما در اروپا شناخته شد و نخستین توصیف از آن به وسیله پزشک هلندى (نیکولائوس تلب) ارائه گردید. و (کار ادوارد تیس) طبیب انگلیسى در پایان سده هفدهم میلادى، مطالعه اى روى بقایاى یک شامپانزه و یک انسان انجام داد که بر اساس آن 48 خصوصیت وظایف الاعضائى، همانندى بین آن دو را نشان مى داد و 34 ویژگى میمون را به جانوران پیوند مى داد. بر اساس این تحقیق، مفهوم تداوم رابطه نسبى بین حیوانیت و انسانیت، بر شکاف بین آن دو مى چربید، و با این تصور، فرضیه زنجیره عظیم هستى که بیانگر نظم و به هم پیوستگى در میان موجودات طبیعى، از ساده ترین تا پیچیده ترین بود، مطرح شد. 7 و بدین ترتیب زمینه براى توجه بیش تر به نظریه ترانسفورمیسم فراهم آمد. ارزمس داروین (1831 - 1802م) پدر بزرگ داروین نیز عقیده داشت که جانوران در همه مراحل تکامل در پیکارند، در جریان این پیکار، جانداران با پدید آوردن اندامهاى تازه براى پاسخگویى به نیازمندى ها و مقتضیات خویش در سایه تلاش و کوشش (نه با انتخاب طبیعى گونه هاى برتر بر حسب اتفاق، آن گونه که چارلز داروین یک قرن بعد گفت) مراحل تکامل را مى پیمایند. چارلز داروین که در پرتو دانش دیرین شناسى، دانش تشریح و دانش جنین شناسى، به مطالعه اسکلتهاى فسیل شده موجودات حیوانى، استخوانبندى حیوان و انسان و نحوه رشد جنین پرداخته و بدین نتیجه رسیده بود که آدمى از بعضى حیوانات اشتقاق یافته است8; براین باور بود که تفاوتهایى بین افراد یک نوع وجود دارد، وقتى که به دلیل ناکافى بودن مواد معیشتى، پیکار براى زنده ماندن شروع مى شود، آن فرد و افرادى که تمایز مناسب بهره بردن و زنده ماندن را دارند، در میدان رقابت; برنده مى شوند، و ناتوانها راه نابودى را پیش مى گیرند و تمایزها از طریق وراثت به نسل بعدى منتقل مى شوند و شکل کامل ترى را پدید مى آورند و تمام این تغییرات اتفاقى مى باشند و در دامن طبیعت به وجود مى آیند و خواست و تلاش خود حیوان در آنها دخالتى ندارد. 9
ترانسفورمیسم در نگاه نقادان
ترانسفورمیسم به گونه داروینیستى اش، با واکنش منفى ارباب کلیسا و پژوهشگران حوزه دانش تجربى رو به رو گردید و موفقیت چشم گیرى به دست نیاورد. کلیسا و متون مقدس که با دانش تجربى - از اخترشناسى گرفته تا زمین شناسى جدید - همخوانى نداشت و تضعیف شده بود، این بار نیز توان رویارویى جدى با نظریه تکامل را که با نص کتاب مقدس در تضاد بود، نداشت. 10 نص گرایان به قصد دفاع از کتاب مقدس، به توجیه مبانى نظریه تکامل دست یازیدند. فلیب گوس (1815 - 1888 م) طبیعى دان انگلیسى بر این بود که خداوند، به همه آن سنگواره ها (فسیلها) نقش دو پهلو و غلط انداز داده است تا ایمان انسان را بیازماید. پژوهندگان پروتستان، روایت کتاب مقدس را تعبیر شاعرانه و کنایى از اذعان به اتکاى جهان به خداوند گرفتند، اذعانى که از نظر آنان با قول به تکامل - همچون شیوه آفرینش گرى خداوند - ناسازگار نبود. نواندیشان (تجدد خواهان) مى گفتند: کتاب مقدس سراپا و تنها یک سند و ساخته بشرى است. کاتولیکها -که کتاب مقدس و تفسیر مجتهدانه کلیسا را با هم حقایق منزل دانسته و معتقد بودند که حقیقت، سطوح و ساحتهاى مختلف دارد و راه تفسیر کتاب مقدس مسدود نیست - اول نظریه تکامل را تخطئه کردند، ولى سرانجام پذیرش آن از سوى آنها رو به فزونى نهاد و جسم انسان را تحول یافته از صورت ساده حیوانى دانستندو تنها روح را افاضه الهى تلقى کردند. 11 بین دانشمندان علوم طبیعى و تجربى نیز نظریه تکامل با تردیدهایى روبه رو گردید. تامس هاکسلى (1825 - 1895 م) زیست شناس انگلیسى که از حامیان این نظریه به حساب مى آید، مدعى بود که دلایل انتخاب طبیعى براى اثبات تغییر انواع کافى نیستند. 12 پیدایش اتفاقى حیوانات و صفات آنها، یکى دیگر از زمینه هاى مورد نقد، در نظریه تکامل است، که حتى توجه خود داروین را نیز به خود جلب کرده است 13، آنجا که مى گوید: (درک این جهان عظیم و شگفتى آفرین از جمله انسان… یعنى حمل هستى این جهان بر وجود بخت و اتفاق یا ضرورت کور، امکان پذیر نمى نماید. وقتى که به این شیوه تأمل مى کنم، احساس مى کنم ناچارم قائل به وجود یک علت اولى باشم که ذهنش هشیارى کما بیش شبیه به انسان داشته باشد; و سزاوارم که خداشناس نامیده شوم… ولى سپس این شک در خاطرم خلجان مى کند: آیا به ذهن انسان که به اعتقاد راسخم از وضعى نظیر ذهن نازل ترین حیوانات ارتقا و تکامل یافته است، اعتماد هست که چنین استنباطهاى شکوهمندى به عمل آورد.) 14 (ورگو) متخصص علوم طبیعى، شک و تردیدش را نسبت به قرابت خیالى میان انسان و میمون این گونه توضیح مى دهد: (ما وقتى که در ساختمان انسانى که مربوط به دوران چهارم است - همان انسانى که باید به میمون نزدیک تر باشد تا انسان - دقیق مى شویم، آن را مشابه با خودمان مى یابیم.) 15 اشکال مهم تر، اینکه داروینیسم، فضایل اخلاقى و ارزشهاى انسانى را بایستى غیرعلمى و ناسازگار با تکامل بداند، زیرا (بر اساس این نظریه جنگ و جدال اقوام و ملل، بلکه اشخاص با یکدیگر، امرى طبیعى است و حق با کسى است که نیرومند و غالب مى شود و ناتوان مغلوب، مظلوم نیست، و اگر این سخن مقبول باشد، صلح طلبى و سلامت خواهى و رأفت و رحمت، خلاف طبیعت خواهد بود و باید گذاشت مردم بدرند و هر نوع سبعیت را مرتکب شوند.) 16 به همین دلیل هربرت اسپنسر که قبل از داروین در پى اثبات این بود که آزادى عمل بخش خصوصى در تجارت با ضوابط اکید طبیعت که سرانجام بهبود زیستى به بار مى آورد هماهنگ است; در تنازع تکاملى داروینى، توجیه ادعاى خود را بازیافت 17. نامبرده تنازع بین آدمها و فناى قطعى ضعفا را عامل اجتناب ناپذیر تکامل به حساب مى آورد و در سال 1884 اعلام داشت که باید افراد بیکار یا افرادى را که به جهاتى سربار جامعه هستند از میان برد، نه آن که بدانها کمک و یا از آنها دستگیرى کرد. 18
4. نظریه ثبات انواع یا فیکسیسم
آفرینش مستقل و معجزه آساى نخستین انسان که مورد باور اکثر قریب به اتفاق فلاسفه و دانشمندان گذشته بوده 19 و تا سال 1826 ، اعتقاد مردم اروپا را به خود اختصاص داده بود; 20 تکیه گاهش آموزه هاى ارسطویى 21 و سرچشمه اش تورات و انجیل شناخته شده است 22 و در قرن هفده و هجده توسط دانشمندانى چون (جان رى) (1705 - 1627 م) ، و (کارل لینه) (1778 - 1707 م) و (جورج گوویه) (1832 - 1769م) به مرحله اتقان و استحکام رسیده است. 23 فیکسیسم نه تنها انواع جانوران و انسان را داراى آفرینش مستقل و تغییرناپذیر مى داند که در دامن خود نظریه (تشکیل قبلى) را نیز پرورانده است و (گوویه) که از پایه گذاران نظریه ثبات انواع است، به (تشکیل قبلى) نیز باور داشت. 24 بر اساس نظریه تشکیل قبلى، تخم پیش از لقاح، شامل موجود کاملى است که براى رشد آماده است. وجود این موجود نیز باید شامل تخمهایى باشد که در هر یک از آنها موجود کاملى باشد، موجودات مزبور نیز از نو تخمهایى شامل موجودات دیگر دارند و همین طور! بر این اساس در جسم (حوا) طبقه به طبقه تخمهاى مربوط به نسلهاى آینده وجود داشته است. ولى (لیونهوک) در سال 1679 میلادى مدعى شد که موجودات قبلى در اسپرماتوزوئید است. بدین ترتیب اختلافى پدید آمد که آیا اساس بشریت در تخم حوا بوده یا داخل اسپرما توزوئید آدم(ع). به هر حال نظریه (تشکیل قبلى) توانست توجه دانشمندى چون (هالرو شارل بونه) را جلب کند و دانشمندان بزرگى را به هواخواهى از خود، وا دارد. 25 قدیمى ترین متن دینى که نظریه ثبات انواع در آن با صراحت مطرح است، باب هاى نخست تورات است که مورد پذیرش دنیاى مسیحیت نیز هست و باید از طریق مطالعه این متون با ابعاد نظریه فیکسیسم آشنایى به دست آورد.
داستان آدم در تورات
برپایه آنچه در تورات است، خداوند، آدم را یکسره ازخاک آفریده و با دمیدن روح، او را نفس زنده ساخته و حوا را از دنده چپ او آفریده و سپس هر دو را در باغ عدن سکنى داده است. آن گاه به آن دو فرمان داده که از همه درختان آن باغ بهره گیرند جز از درخت معرفت نیک از بد که اگر از آن بخورند خواهند مرد. در اینجا مار - و بنابر بعضى تفسیرها شیطان که به صورت مار درآمده بود - حوا را فریب داد تا از آن درخت خورد و به آدم نیز داد. پس از آن بود که چشمان آن دو باز شد و خود را برهنه دیدند. خداوند پس از این نافرمانى ایشان را سرزنش کرد و پس از پوشاندن آنان، از باغ عدن بیرون شان کرد تا مبادا از درخت حیات بخورند و مانند خود او جاودانه گردند.26 آنچه گذشت چکیده اى بود از آنچه در باب اول تا پنجم تورات در این باره آمده است. در سفر تکوین و کتاب آفرینش تورات، از نقش شیطان و فرشتگان در قصه آدم، یادى نشده است، ولى در کتب بین العهدین (حکمت سلیمان، 2 / 23) آمده است: (خداوند انسان را براى بى مرگى و به صورت جاودانگى خود آفرید، اما ابلیس بر آدم حسد برد و او را به نافرمانى و گناه کشید و از این رو مرگ به جهان راه یافت.) 27 در کتاب تلمود 28 نیز از فراخوانده شدن فرشتگان به رایزنى درباره آفرینش آدم و تقسیم شدن آنها به دودسته موافق و مخالف و فرمان الهى به سجده فرشتگان بر آدم و سرپیچى شیطان از سجده بر آدم و جهنمى شدن او و… ، سخن رفته است. 29 بعضى از شارحان سفر پیدایش براین مطلب عقیده دارند که شیطان پس از محرومیت خود از سعادت ابدى، تصمیم گرفت که خوشى زوج مقدس را با واداشتن آنها به سرپیچى از فرمان خداوند، به اندوه و خوارى بدل سازد. پیش از آن از سوى فرشتگان به آدم و حوا، تاریخ گذشته ابلیس و نیز تصمیم او بر اغواى آن دو یادآورى شده بود تا با هم باشند، و بدین وسیله با خطر توطئه شیطان رویارویى نمایند، به رغم همه اینها روزى حوا از آدم فاصله گرفت و در نبود او علاقه شدیدى به درخت ممنوعه پیدا کرد. شیطان از این فرصت سود برده و توسط مارى از زن پرسید…. 30 ولى (ویلیام میلر) مفسر تواناى انجیل در اثر خود (مسیحیت چیست) مى گوید: (شیطان به صورت مار داخل باغ شد و (حوا) را راضى کرد تا از میوه آن درخت بخورد و حوا آدم را نیز به تناول از آن میوه وا داشت.)31 به هر حال دشمنى شیطان با آدم و حوا و نقش فرشتگان در قصه آن دو، به گونه اى نزد اهل کتاب پذیرفته شده است، گرچه سفر پیدایش به این مطلب اشاره یا تصریحى ندارد.
پیامد گناه آدم براى نسل او
در میان مطالب مختلفى که در متن قصه آدم به چشم مى خورد، گناه زوج مقدس با اهتمام بیش ترى، از سوى مفسران کتاب مقدس، مورد مطالعه قرار گرفته است. گناه آدم که از نظر (ویلیام میلر) یک عصیان عمدى و مخالفت آگاهانه با اراده الهى بود 32 ،علاوه بر چند اثرى که در تورات مطرح شده اند، پیامد شخصى و نوعى دیگرى را نیز داشته است. از نظر کلیسا خداوند به آدم دو نوع موهبت داده بود: 1. موهبت ذاتى یعنى اراده و عقل که به یارى آنها مى توانست آفریدگار خود را بشناسد و از خواست و اراده او پیروى کند. 2. موهبتهاى اضافى که عبارتند از ایمان، محبت، علم به حقایق امور، جاودانگى، قدرت غلبه بر شهوات و آزادى از درد و بیمارى، ولى آدم از عقل خود چنان که باید، بهره نگرفت و نافرمانى کرد و گناهکار شد و از مقامش فرو افتاد، و به اعتقاد کلیساى کاتولیک، پس از سقوط، تنها موهبتهاى اضافى را از دست داد، ولى کلیساى پروتستان، سقوط آدم را موجب فساد تمام موهبتهاى او مى داند. 33 علاوه بر آثار شخصى، گناه آدم، پى آمد نوعى نیز داشت که عبارت است از گناه آلوده شدن نوع بشر و این در نامه پولس رسول به رومیان قابل مطالعه است که در آن آمده است: (لهذا همچنان که به وساطت یک آدم، گناه داخل جهان گردید، و به گناه موت، و به این گونه موت بر همه مردم طارى گشت، از آنجا که همه گناه کردند.) باب 5 آیات 12 و 13 در رابطه با نحوه انتقال گناه آدم و حوا به نسل آنها دو دیدگاه به نام (نظریه آفرینشى) و (نظریه انتقال) مطرح است که دیدگاه نخست، نظریه رایج کلیساى ارتدوکس شرقى را تشکیل مى دهد و بر اساس آن گناه در جسم که محل شهوات است ادامه مى یابد و در عمل زناشویى از پدر به پسر منتقل مى شود. بر اساس نظریه دوم که توسط (ترتولین) متکلم مسیحى سده سوم میلادى مطرح شده است، روح چون جسم در نطفه از پدر به فرزند منتقل مى شود و گناه نه تنها در جسم بلکه در روح نیز مضمراست و در طى توالد و تناسل از نسلى به نسل دیگر مى رسد. 34
نگرشهاى تأویلى به قصه آدم در کتاب مقدس
قصه آدم در سفر پیدایش، در مسیر تاریخ با تلقى هاى گوناگونى رو به رو شده است که بارزترین آنها از یک سو پذیرش آن به عنوان یک رخداد واقعى و عینى و از دیگر سو افسانه پنداشتن آن مى باشد که سازش دادن بین آنها ناممکن مى نماید. در یهودیت، نگاه تأویلى به قصه آدم، پیشینه تاریخى در خور توجهى دارد و به گونه هاى مختلف تداوم یافته است، البته بدون این که قداست متن کتاب مقدس نادیده گرفته شود (بر عکس مسیحیت که در نزد برخى از پیروان آن، انکار قداست آیات سفر تکوین و سایر اجزاى کتاب مقدس به وضوح دیده مى شود.) (فیلوِن) (20 ق . م - 54 م) فیلسوف یهودى متولد اسکندریه که در تفسیر دین از زبان فلسفه یونان و روش رمزى، سود مى برد، [گویا] نخستین دانشمندى است که دست به تأویل قصه آدم مى زند. فیلون، پاره اى از موارد قصه آدم را به عنوان واقعیت قبول داشت و ظواهر عبارات سفر پیدایش را که متعلق به آنها بود مى پذیرفت، ولى بیش تر در پى یافتن معناى تمثیلى براى عناصر این قصه بود، از این رو در فلسفه او آدم نمودار خرد، و (حوا) نمودار دریافت حسى، و مار نمودار هواى نفس، و درخت معرفت نمود اندیشه و تدبیر است. به اعتقاد وى، خداوند دو گونه انسان آفریده است: انسان آسمانى که غیرمادى و به صورت خدا آفریده شده است و انسان زمینى که از خاک سرشته شده و ترکیبى است از عناصر مادى و معنوى - پیکر، خرد و اندیشه - و این خرد و اندیشه آدمى است که به صورت خدا آفریده شده است نه پیکر او. از نظر فیلون، خوردن از شجره ممنوعه تمثیل و کنایه است از تسلیم شدن در برابر لذت و شهوات جسمانى، چون آدم در برابر خواسته هاى جسمانى خود سرفرود آورد، فهم او از سطح فراتر دانش به سطح فروتر اندیشه، فرو افتاد. 35 در مکتب عرفانى متأخر یهود موسوم به (قبالا) عالم خلقت که عالم ظهور و تجلى صفات و افعال الهى در قالب اشکال و صور است; نقطه مقابل عالم صفات و تجلیات که عالم توحید و آدم قدیم است، قلمداد شده است، و آدم یعنى انسان اول این عالم که مظهر آدم قدیم است، عالى ترین و کامل ترین مصداق صفات و اسماء الهى معرفى شده است، و آفرینش آدم به صورت خدا در سفر پیدایش اشاره به همین مظهریت و جامعیت اوست. 36 موسى بن میمون (1135 - 1204م) دانشمند یهودى مى گوید: آفریده شدن آدم به صورت خدا، اشاره به کمال عقلانى اوست، پیش از ارتکاب گناه، خرد او به کامل ترین حد خود رسیده بود و همواره با تمام وجودش به تفکر و تأمل درباره حقایق طبیعى و ماوراء طبیعى مشغول بود. گناه کردن وى، در حقیقت، روى آوردنش به لذات جسمانى بود، کوشش در ارضاى شهوات او را از تفکر درباره حقایق الهى بازداشت و عقل عملى او را که تا آن زمان خفته بود بیدار کرد، و او به جاى تعقل نظرى به تجربه هاى عملى پرداخت، به جاى حقایق به ارزشها و امور اعتبارى توجه یافت و به جاى شناخت حق و باطل، به تمیز نیک و بد و سود و زیان سرگرم شد… . به اعتقاد ابن میمون، مار، نماد قوه موهمه است، و شمائیل (ابلیس) مظهر قوه شهویه، و درخت حیات، نمایانگر طبیعت، و شاخه آن نمودار ماوراى طبیعت، و درخت معرفت نیک و بد، نمود عقل عملى است. 37 (یوسف البو) فیلسوف یهودى اندلس (سده 15 میلادى) سرگذشت آدم را بیانى تمثیلى از وضع انسان در این جهان مى دانست. از نظر او باغ عدن، کنایه از این عالم; آدم، کنایه از نوع بشر; درخت حیات عبارت از شریعت (تورات) ; مار، نماد شهوات; قرار گرفتن آدم در باغ عدن که درخت حیات در آن قرار دارد، یعنى انسان در این جهان باید به احکام تورات پایبند باشد، و بیرون شدن وى از باغ عدن پس از نافرمانى، کنایه از کیفرى است که نافرمانى از احکام الهى در پى دارد. 38 در تأویل قصه آدم در مکتب یهود، تفاوت تلقیهاى کنایى، انکارناپذیر است، ولى احترام به سفر پیدایش و نیز قصه آدم به عنوان یک رخداد عینى در یک مقطع از تاریخ، در آن به وضوح دیده مى شود. تأویل قصه آدم در مسیحیت و کشف مفاهیم رمزى آن، ویژگى مخصوص به خود را دارد. سیر تأویل در این مکتب را مى توان تلاش همراه با عقب نشینى از موضع اعجازآمیز تلقى شدن خلقت آدم در کتاب مقدس ارزیابى کرد. 39 نخستین برخورد تأویلى با عنصرى از قصه آدم در خود عهد جدید به چشم مى خورد که مسیح را از خدا و ازلى مى داند، و آن گاه (کارل بارت) در رابطه با دو ادعاى فوق، سخنى دارد که مى تواند توجیهى باشد براى آیه 3 باب 5 سفر پیدایش: (سپس خدا آدم را به صورت خود آفرید) زیرا در آن آمده است: (آدم شبیه و نمونه مسیح آینده است، بدین سان مسیح، اصل، و آدم، شبیه و نمونه آن اصل است و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد. بنابراین آدم را به صورت خدا آفرید، یعنى او را شبیه مسیح آفرید و به او شکل و شمایل مسیح را داد.) 40 داروینیسم عمده ترین عامل در تزلزل عقیده مسیحیان در قبال قصه آدم در کتاب مقدس و تحفظ بر ظواهر آن به شمار مى آید، زیرا جیمز برنت که یکى از پایه گذاران اولیه نظریه تکامل انواع به شمار مى آید، در مقام بیان تضاد این نظریه با قصه انسان در تورات مى گوید: (… بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست، بلکه یک تعالى پررنج است.) 41 با این حال پدر کلیسون مى نویسد: (اگر خداوند ماده تکوین انسان را نه ازخاک بلکه از یک جانور مناسب و نزدیک به انسان گرفته باشد که آهسته آهسته تحت اراده و هدایت او تکامل یافته و سپس به او روح افاضه شده، در این صورت هم این تمهید طولانى و هم عمل نهایى افاضه روح، همه و همه فعل الهى است.) 42 چنین برخوردى از سوى کلیسا، با نظریه تکامل انواع، به معناى پذیرش این نظریه - جز در مورد افاضه روح - بود و خواه ناخواه تأویل ظاهر کتاب مقدس بر اساس ترانسفورمیسم را به همراه داشت. 43 دومین تلقى تأویل گرایانه، (ارتدکس نوین) بر عکس کاتولیکها و بسیارى از پروتستانهاى سنت گرا (که عقیده به دخالت ماوراء الطبیعى در تکون جهان دارند) این است که آموزه آفرینش فقط با مقام هستى شناختى انسان و جهان درحال حاضر سرو کار دارد و نه با آغاز آفرینش، در گذشته. این باور با دو روایت، توسط اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانى ارائه شده است. اگزیستانسیالیست ها معناى آفرینش را محدود به اعتراف شخصى فعلى مى دانند و منکر هر اشاره و ارجاعى به اعمالى که خدا از روى قصد و اراده در زمان و مکان انجام داده باشد، هستند… تحلیل گران زبانى مى گویند:… اسطوره آفرینش، یک داستان مفید یا اگر ترجیح دهید یک داستان پند آمیز است که احساس مخلوق بودن، تناهى و اتکاى بشر را به خداوند بیان مى کند و احساس پرستش و احترام را در انسان دامن مى زند. … خداوند یک کوزه گر، یا بنا، یا سازنده اى از این گونه نیست، ولى تمثیل و تصویرهاى کتاب مقدس منجر به واکنشى در برابر خداوند و جهان مى شود که درست و موثق است… هیچ رویدادى در زمان، چه در ابتدا و چه بعد از آن نبوده است که این تمثیل به آن اشاره داشته باشد. در بطن حقیقت قضیه وار، هیچ معناى بیطرفانه اى نیست که بدون دخالت و مدخلیت شخصى یا انسانى قابل بیان باشد… . 44 در این تحلیل گرچه رخدادى به نام آفرینش آدم و جهان در زمان معین به صورت مطرح شده در کتاب مقدس، مورد انکار قرار مى گیرد، در عین حال قداست این متون را نمى شکند و آن را حامل پیام سازنده مى داند. در سومین برخورد تأویلى با داستان آفرینش در سفر تکوین، با جسارت بیش ترى، ظاهر کتاب مقدس ناپذیرفتنى اعلام مى گردد. (پان گاتفرید آیشهورن) (1827 - 1752م) دانشور کتاب مقدس و خاورشناس آلمانى، نخستین کسى بود که اصطلاح (اسطوره) را درباره مطالب انجیل به کار برد و ادعا کرد که قصه هاى سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین موجودات بشرى، توفان و …، همانند داستانهاى بى شمار دیگر، ادبیات کهن هستند و سبک تفکر همه مردمان در مراحل اولیه تاریخ آنان است. مسیحیان قدیم معتقد بودند که هنگام قراءت کتاب مقدس، خداوند از خلال صفحات با ما سخن مى گوید، ولى کسانى چون (آیشهورن) تورات و انجیل را نوعى سند تاریخى بشرى و محتواى آن را دستاورد انسان مى انگاشتند. 45 وى. اف اشتراس (74 - 1808) که از روحانیان و خادمان کلیسا بود، نیز باور نداشت که نمادهاى مسیحى، امور واقعى تاریخى ماوراء طبیعى اند. وى با رد اندیشه ماوراء طبیعى گرایان که معجزه را قبول داشته و مى پنداشتند که وقایع مندرج در کتاب مقدس به شرحى که آمده عیناً روى داده است و نیز با نامقبول خواندن دیدگاه عقل گرایان که براى آن حوادث، توضیحهاى طبیعى ارائه مى دادند; تفسیر اساطیرى تازه و جامعى از انجیلها عرضه مى دارد و در نهایت نشان مى دهد که رموز گرانقدرى که قرنها آسمانى انگاشته شده بود، آفریده تخیل اسطوره پرداز آدمى بوده است. 46
درک و احساس نخستین انسان
در میان دیدگاه هاى مختلف درباره مسائل زیست شناختى نخستین انسان، برخى به ابعاد ادراکى و معنوى انسان اولیه توجه کرده اند، از جمله مکتب زرتشت، ترانسفورمیسم و فیکسیسم هستند که هر یک تعریفى از شخصیت معنوى و روحى انسان و یا انسانهاى اولیه ارائه داده اند. با توجه به ماهیت ترانسفورمیسم که نخستین انسان را حیوانى مى داند که تازه بر مبناى انتخاب طبیعى، بقاء اصلح و اصل وراثت، ازنوع حیوانى پیشین خود فاصله گرفته و قدم در دایره نوع جدید گذاشته است، بایستى قواى مغزى، درک و شعور انسانى و حس اخلاقى او نیز، برزخى باشد بین ویژگیهاى یک حیوان و انسان متعادل و به تدریج پا به پاى تکامل جسمى او، تکامل پیدا کرده باشد. (جیمز برنت) مى نویسد: (تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست بلکه بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تعالى پررنج است، زیرا سقوط در کتاب مقدس، به معنى سقوط درک و عقل است.) 47 سخن خود داروین نیز به این معنى اشاره دارد که مى گوید: (حس اخلاقى انسان نیز از انتخاب طبیعى ریشه گرفته است، در سرآغاز تاریخ انسان، قبیله اى که اعضایش داراى غرایز اجتماعى نیرومندى نظیر وفادارى و ازخودگذشتگى در راه خیر و صلاح عام بوده اند، امتیازى بر سایر قبایل احراز کرده اند، و از آنجا که اخلاق توانسته است جزء ارزشهاى بقاء درآید رفته رفته معیارهاى وجدان پدیدار شده اند، پس حس اخلاقى را نمى توان در نخستین انسان اثبات کرد و او را برخوردار از معنویت و خردورزى دانست.)48 نخستین انسان در آیین زرتشت، پیام خدایى خیر را گرفته و به پاک اندیشى و قدرت مبارزه بااهریمن دست پیدا مى کند و این، حکایت از عقل و خداخواهى او دارد: (فروهر کیومرث پاک را مى ستاییم. نخستین کسى که به گفتار و آموزش اهورا مزدا گوش فرا داد.) 49 (چون کیومرث مانسر سپند (کلام مقدس) ویژه هرمزد را بنیوشید به پاکى اندیشه اندیشید که آن براى زدن دروج (=اهریمن) بهتراشویى (پرهیزکارى) است). 50 (مشى و مشیانه که از نطفه کیومرث پدید آمده اند، داراى اختیار و انتخابند و در آغاز مؤمن به خداى خیرند، ولى با حیله اهریمن گناهکار و دوزخى مى شوند. وقتى مشى ومشیانه به صورت انسان درآمدند، به خدایى اور مزد معترف شدند، اما بر اثر اغواى اهریمن وى را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد که هر دو گناهکار شدند به نحوى که روان آنان تا پایان جهان دوزخى شد.) 51 تصویرى که مطالعه متن کتاب مقدس از سیماى انسانى، ویژگیهاى روحى و لیاقتهاى ذاتى آدم به دست مى دهد، بسیار روشن است. تکلم خدا با آدم، واگذارى کار بهشت پیش از هبوط و کار زمین بعد از هبوط به عهده آدم، همکارى بین آدم و حوا، ممنوعیت از میوه درخت معرفت، ارتکاب گناه و کیفر آدم و حوا… ، حکایت از تعالى انس با خدا، استعداد ابتکار، حس اجتماعى، نیاز به هدایت الهى در اعمال اختیار و اراده و قدرت انتخاب و اختیار و… از ابعاد شخصیت انسانى آدم حکایت دارند. نکته در خور توجه در تصویر کتاب مقدس از آدم، گناهکار ماندن زوج مقدس است که به رغم احساس گناه و خلافکارى، حس ندامت و اظهار پشیمانى در آنها دیده نمى شود، شاید این به معناى تحفظ انگیزه گناه تلقى گردد و همین انگیزه منشأ گناه جبلى در نسل آن دو را تشکیل دهد. گناهکار ماندن نخستین انسان، نقطه مشترکى بین تلقى زردشتى و باور اهل کتاب است، بدین معنى که مشى و مشیانه و آدم و حوا نمى توانند آلایش گناه را از روح خود پاک سازند، گر چه تفاوتى هست میان گناه نخستین زوج در آیین زرتشت و زوج مقدس در سفر پیدایش، که یکى شرک است و دیگرى مخالفت امر خدا. در تفسیر مفسران کتاب مقدس نیز بر سقوط جبران ناپذیر آدم در اثر گناه تأکید شده است و بعضى از نحله هاى مذهبى نه تنها زوال موهبتهاى اضافى که حتى زوال موهبتهاى ذاتى آدم را نیز از آثار گناه دانسته و از بازگشت آنها با توبه سخنى به میان نیاورده اند، بلکه در مسیحیت، گناه آدم را صفتى مى شناسانند که به اولاد او به ارث مى رسد و جزئى از فطرت آنها قرار مى گیرد. 52 مطلب در خور توجه دیگر این است که به رغم ادعاى مفسران و متکلمان یهودى مبنى بر بهره مندى آدم از بالاترین درجه درک و خرد پیش از ارتکاب گناه، 53 خود تورات صراحت دارد که آدم و حوا با این که برهنه بودند، نمى دانستند که لباس ندارند، وقتى که امر خدا را مخالفت کرده و از میوه درخت ممنوعه خوردند، فهمیدند که لباس بر تن ندارند. 54 چنین نسبتى به آدم و حوا، به معناى جهل و حتى نبود احساس ابتدایى است. بنابراین ناسازگارى روشنى بین نگاه مفسران یهود و متن تورات وجود دارد.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. لاندمان، انسان شناسى فلسفى، ترجمه رامپور صدرنبوى، چاپخانه طوس، مشهد / 5-3. 2. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى، انتشارات اساطیر، 1371 / 14. 3. دانیل بیتس و فرد پلاک، انسان شناسى فرهنگى، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات علمى، 1350 / 20 و 29. 4. حسین ادیبى، زمینه انسان شناسى، انتشارات نوح/ 28; آپارین، حیات، طبیعت، منشأ و تکامل آن، ترجمه هاشم بنى طرفى، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 10. 5. همان / 11. 6. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلى . 2/ 108. 7. حلبى، على اصغر، انسان در اسلام و مکاتب غربى / 137 - 127. 8. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل، شرکت سهامى کتابهاى جیبى / 201. 9. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، مرکز نشر دانشگاهى/ 106. بهزاد، محمود، داروینیسم و تکامل / 103. 10. ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى / 120. 11. همان / 125 - 120 و 605. 12. عباس محمود العقاد، الانسان فى القرآن، دارنهضة مصر/ 89. 13. همان. 14. ایان باربور، علم و دین / 112. 15. علوى طباطبایى، محمد جواد،آفرینش در قرآن، مؤسسه عطائى، تهران، 1350 / 116. 16. فروغى، محمد على، سیر حکمت در اروپا، انتشارات زوار، 1344، 3 / 173. و ایان باربور، علم و دین / 118. 17. ایان باربور، علم و دین / 118. 18. آیزاک آسیموف، سرگذشت زیست شناسى، ترجمه محمود بهزاد، شرکت سهامى کتابهاى جیبى/ 97. 19. جعفرى، محمد تقى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، 2/ 124. 20. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1004. 21. ایان باربور، علم و دین / 102. 22. جواهر لعل نهرو، نگاهى به تاریخ جهان، 2/ 1055. 23. تفضلى، احمد، داروینیسم و مذهب، انتشارات امیرکبیر، 1361، تهران / 8. 24. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13 / 71. 25. پى یر روسو، تاریخ علوم/ 361 - 359 ، به نقل از مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، 13/ 68. 26. تورات باب 1، 2، 3، 4، 5 و دائرة المعارف بزرگ اسلام، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 27. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 173. 28. تلمود، مجموعه اى است تألیف شده از دو کتاب قوم یهود به نام (گمارا) و (میشنا) که دومى مشتمل است بر شش باب و چهارهزار مسأله مرتبط به تفسیر ترجمه تورات و با تلاش یکصد و پنجاه تن از علماى بنى اسرائیل در سال 220 میلادى تدوین آن تکمیل شد و تکمیل آن را خطابات ایراد شده در سالهاى متمادى در کنیسه تشکیل مى داد. گمارا عبارت است از اخبار، روایات غیرمکتوب و شفاهى که در قالب اخبار و اساطیر از نسلى به نسل بعد به آن زمان رسیده بود. تحریر تلمود در شش باب و 36 جلد در اواخر قرن پنجم میلادى خاتمه یافت. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1370 / 557 - 559. 29. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 174. 30. دید کلى از خدا و انسان / 167، به نقل از : اسماعیل زارع پور، گناه نخستین، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1375 / 25. 31. مکارم شیرازى وجمعى از نویسندگان، ناصر، تفسیر نمونه ، 6/ 122. 32. همان، 6/ 122. 33. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 179. 34. همان، 1/ 178. 35. همان، مقاله آدم و یهودیت، 1/ 175. 36. همان ، 1/ 177. 37. همان، 1/ 176. 38. همان. 39. کتاب مقدس، نامه پولس رسول به کولسیان، باب اول، آیات 18 - 15. 40. تفسیر نامه پولس به رومیان، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم و مسیحیت، 1/ 178. 41. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه سهیل آذرى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 9/ 645. 42. ایان باربور، علم و دین / 606. 43. همان، 125 - 120 و 605. 44. همان، 414- 412. 45. دان کیوپیت، دریاى ایمان، ترجمه حسن کامشاد، طرح نو/ 112 - 111. 46. همان، 119 - 118. 47. ویل دورانت، تاریخ تمدن، 9/ 645. 48. ایان باربور، علم و دین /114. 49. فروردین یشت، بند 87، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى / 68. 50. گزیده هاى زاد اسپرم، فصل 3، بند 68، به نقل از مهشید میرفخرایى، آفرینش در ادیان، / 72. 51. دائرة المعارف بزرگ اسلامى، مقاله آدم در آیین زرتشتى، 1/ 180. 52. همان، 1/189 و 178. 53. همان، 1/176. 54. کتاب مقدس، سفر تکوین، باب سوم.