آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۸

چکیده

متن

قرآن کریم, در پنج سوره مکى ومدنى, منکران رسالت و حقانیت قرآن را به آوردن مانندى براى این کتاب وحیانى, تحدّى کرده است. به رغم وحدت سیاق, گاهى به مجموعه قرآن, زمانى به ده سوره, یک سوره ویا حتى به کلامى چون قرآن, تحدّى صورت پذیرفته است. این نوشتار, نظریات مختلف درباره علل تفاوت (متحدّى به) دراین آیات را بیان مى کند و سپس دیدگاه برگزیده را ارائه مى دارد. قرآن کریم, کتابى حکیمانه است ویکى از آثار حکمت آن, شیوه نزول تدریجى این کتاب آسمانى است. این کتاب, گرچه درنزول دفعى, یکجا برآسمان دنیا یا قلب پیامبر نازل گردیده است,1 امّا در نزول تدریجى, آیات آن در 23 سال بر پیامبر(ص)نازل شد. یکى از حکمتهاى نزول تدریجى قرآن, حضور وحى الهى در حوادث جامعه و شیوه تربیت تدریجى قرآن نسبت به مسلمانان و تنظیم چگونگى مباحثات و مناظرات میان پیامبر(ص) و معاندان بوده است.2 همچنین اعلان روشن و تفصیلى بعضى از محرمات, در مراحل مختلفى انجام پذیرفته است.3 بعضى از احکام واجب نیز پس از گذشت سالیان زیادى از بعثت, به جامعه ابلاغ گردیده است.4 وجود نمونه هاى فوق, نشانگر حکمت ترتیب نزول آیات در زمانهاى معین است. از موضوعاتى که در فاصله هاى زمانى, به آن پرداخته شده, مسأله تحدّى قرآن در برابر معاندان است. قرآن کریم گرچه از جهات فراوانى, اعجاز دارد و آیات گونـاگونى, (آیه) معجـزه قرآن هستند, امّـا در پنج آیه, مستقیم و یــا غیرمستقیم تحدّى کرده است. با وجود مشابهت مضمون آیات تحدّى, که از اواخر دوران مکه تا اوایل دوران هجرت نازل شده است, بین آنها تفاوتهایى نیز دیده مى شود. گاهى به مجموعه قرآن تحدّى شده است, زمانى به ده سوره, جایى به یک سوره و درآیه اى به سخنى مانند قرآن. پرسشى که در این مقال در جست وجوى پاسخ آن هستیم, بدین شرح است: آیا در تفاوت مضمون آیات تحدّى, حکمتى نهفته است؟ این حکمت چیست؟ آیا آیات تحدّى, سیرنزولى را پیموده اند؟ ابتدا تحدّى به کل قرآن, سپس تحدّى به ده سوره و …, یا این که چنین سیر نزولى در میان آنها وجود ندارد. انگاره هاى گوناگون که از سوى مفسران دراین باره اظهار شده, چیست و کدام یک پذیرفتنى است؟
مفهوم تحدّى
تحدّى در لغت, به معنى: منازعه درکارى براى غلبه بردیگران است 5و نیز: از کسى خواستن تا درکارى با تو برابرى کند, تا عجز او آشکار شود.6 درعرف مسلمانان, تحدّى به امر خداوند با مخالفان ومنکران وحى و نبوّت اطلاق مى شود که مفاد آن, درخواست هماوردى با کلام وحیانى قرآن است,چرا که معاندان مى گفتند: (لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الاّ اساطیر الاوّلین) انفال/31 ییا اظهار مى کردند: (ان هذا الاّ قول البشر) مدثر/ 25 و (انّما یعلّمه بشر) نحل/ 103 و قرآن آنان را به تحدّى در سخن فراخواند. بعضى اظهار تحدّى را براى اثبات اعجاز و نبوّت لازم مى دانند.
آیات تحدّى
قرآن کریم, در پنج آیه, تحدّى کرده است. جز یکى از این آیات, بقیه خطاب با معاندان ومنکران وحى و نبوّت است. این آیات را به ترتیب نزول, مرور مى کنیم: 1. (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ على أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیراً) اسراء / 88 ترتیب نزول:50 بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن را بیارند, هرگز مانند آن را نیارند, هرچند بعضى از آنان یار و هم پشت بعضى باشند. 2. (ام یقولون افتریه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) یونس / 38 ترتیب نزول:51 بلکه مى گویند: آن را خود بافته است, بگو: اگر راستگویید, پس سوره اى مانند آن بیاورید وهرکه را جز خدا توانید, [به یارى]بخوانید. 3. (ام یقولون افتریه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان کنتم صادقین) هود / 13 ترتیب نزول: 52 بلکه مى گویند: آن را خود بافته است, بگو: اگر راستگویید, شماهم ده سوره بربافته مانند این بیاورید وهرکه را جز خدا توانید, [به یارى] بخوانید. 4. (ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون . فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین) طور / 33 ـ 34 ترتیب نزول: 76 بلکه مى گویند: آن را از خود فرابافته است, [نه چنین است] بلکه [به سبب گردنکشى و حسد] ایمان نمى آورند. پس سخنى مانند آن بیاورند اگر راستگویند. 5. (وان کنتم فى ریب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه ان کنتم صادقین. فان لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتّقوا النّار التى وقودها الناس و الحجارة اعدّت للکافرین) بقره /23 ـ 24 ترتیب نزول: 87 واگر درباره آنچه بر بنده خویش فرو فرستادیم در شک وگمانید, سوره اى مانند آن بیاورید و بجز خدا گواهان [و یاران] خود را بخوانید اگر راستگویید و اگر نکردید و هرگز نتوانید کرد, پس از آتشى که هیمه اش آدمیان و سنگهاست و براى کافران آماده شده, بپرهیزید.
ترتیب نزول آیات تحدّى
مى دانیم که درباره سوره هاى قرآنى جدا از تقدم نزول سور مکى بر سور مدنى, براى هریک ازاین سوره ها, ترتیب نزولى نقل شده است. روایاتى که در این باب وارد شده است, سند تامّى ندارد و برخى نیز مقطوعه اند, ولى در مجموع, همگونى روایات و انطباق نسبتاً زیاد این ترتیب با آنچه از حوادث تاریخى دوران مکه و مدینه به وقوع پیوسته است, مى تواند موجبات اطمینان را فراهم آورد. ییکى از این موارد نقل, در مقدمه کتاب(المبانى) از نویسنده اى بزرگ, امّا ناشناخته در مراکش که در سال 425 نگارش تفسیر خود را آغاز کرده, به ثبت رسیده است. سند روایت چنین است: (قالوا: اخبرنا ابراهیم بن یوسف قال حدّثنا عمربن هارون عن عثمان بن عطاء عن ابیه عن ابن عباس.)7 امین الاسلام طبرسى نیز همان ترتیب را در مجمع البیان نقل کرده است. سند وى از عمربن هارون با سند فوق مشترک است و به نظر مى رسد همان روایت بالا را نقل کرده است. متن روایت منقول وى نیز تفاوتى ندارد.8 آنچه در (برهان)زرکشى و (اتقان) سیوطى نیز نقل شده, گرچه سندهاى دیگرى نیز دارد, امّا با ترتیب بالا, تفاوت اساسى ندارد.9 بنابر نقل قولى که در مجموعه شأن نزول سوره ها, در کتابهاى (المبانى), (مجمع البیان), (البرهان) و (الاتقان) آمده, ترتیب نزول سوره هایى که درآنها آیات تحدّى قرار دارد, به ترتیب زیر است: بنى اسرائیل(اسراء), یونس, هود, طور و بقره ترتیب بالا تنها با ترتیب نقل شده از سوى ابن ندیم در الفهرست, مخالفت دارد. 10 ترتیب سوره هاى بالا, دراین کتاب این گونه است: بنى اسرائیل(اسراء), هود, یونس, طور و بقره گرچه نقل ابن ندیم, ازجهت مورد بحث (سیرنزولى تحدّى) اشکال کمترى دارد, امّا به جهت نبود نقلهاى موافق و مؤیّد, از آن درمى گذریم و ترتیب اول را اختیار مى کنیم و به بحث درباره ترتیب نزولى آیات تحدّى مى پردازیم. البته شایان یادآورى است که درباره اعتبار شأن نزول و ترتیب نزول سوره ها, سخن بسیار است و از مجال این مقال خارج, امّا همین جا اشاره مى کنیم که: علامه طباطبایى که نقلهاى بالا را درکتاب قرآن در اسلام, بى اعتبار مى داند,11 در تفسیرخویش, ترتیب مختار را درباره آیات تحدّى پذیرفته و براساس آن, به نقد و اصلاح و نظریه پردازى در زمینه مراحل تحدّى قرآن پرداخته است.12
خصوصیات اجمالى آیات تحدّى
آیات یاد شده داراى مضامین و وجوه مشترکند و در مواردى با یکدیگر متفاوت. دراین بخش از نوشتار, به گوشه هایى از وجوه مشترک و ابعاد متفاوت اشاره مى شود: 1. نخستین سوره اى که درآن تحدّى وجود دارد(سوره اسراء), در سالهاى پایانى اقامت پیامبر(ص) در مکه نازل گردیده است و آخرین آنها (بقره), نخستین سوره مدنى است; ازاین روى, گرچه تحدّى آشکار قرآن استمرار دارد, امّا در فاصله زمانى اوج مخالفت مکّیان تا دوران ثبات و تحکیم حکومت اسلامى در مدینه, این آیات نازل شده و پیش ازاین تاریخ و پس از نزول سوره بقره, که در سال دوم هجرت نازل گردیده, آیات دیگرى در تحدّى نازل نگردیده است. 2. تمام آیات, داراى سیاق واحد و درمقام روبه رو شدن با منکران وحیانى بودن قرآن و صدق رسالت پیامبر است. 3. بیشتر آیات تحدّى (جز آیه 88 اسراء) پس از اشاره به تردید و انکار کافران نسبت به قرآن نازل شده اند. 4. هدف از تحدّى درآیات, اثبات راستى رسالت و حق بودن کلام الهى است; از این روى, تحدّى, وسیله است و نه هدف. 5. آیات, ستیزه گران را فرصت داده و درخواست کرده که از همه نیروى ممکن بهره برند تا بدین وسیله عجز کامل و فراگیر آنان ثابت گردد. 6. در سه آیه از آیات بالا, تحدّى به گونه اى مستقیم و رو در روست (با آوردن امر فأتوا), ولى در دو مورد نیز تحدّى غیر مستقیم است و غیابى(با آوردن صیغه غائب: فلیأتوا و یا لایأتون.) 7. موضوع تحدّى به ترتیب نزول, عبارت است از مثل القرآن, سورة مثله, عشرسور مثله مفتریات, حدیث مثله, سورة من مثله. 8. پیامدهاى تحدّى و مجازات ستیزه گران, در آیات یکسان یاد نشده است. درآیه نخست (سوره اسراء), در حد گلایه از ناسپاسى و کفران: (فأبى اکثرالناس الاّ کفوراً) اسراء / 89 درآیه دوم, به دروغ گویى ستیزه گران و پیروى آنان از گذشتگان شده و به گونه اى اجمالى به سرنوشت آنان اشاره شده است: (بل کذّبوا بمالم یحیطوا بعلمه و لمّا یأتهم تأویله کذلک کذّب الّذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبة الظالمین) یونس / 38 درآیه سوم, ضمن اشاره به روحیه دنیا طلبى آنان, به حبط اعمال و باطل بودن ادعا و عمل آنان اشاره گردیده است. (هود / 14 ـ 16) درآیه چهارم نیز به بى ایمانى آنان اشاره کرده است و ضمن یادکرد ادعاهاى باطل آنان, پیامبر را به وانهادن آنان فرمان مى دهد. (طور / 33 ـ 45) در آیه آخر, ضمن اخبار غیبى به ناتوانى دائمى آنان در مقابله با قرآن, آشکارا آتش سوزان را براى آنان وعده مى دهد. در مجموع, مى توان در بیان وعید و مجازات, سیر تدریجى از خفیف به شدید را برداشت کرد. 9. افزون بر تفاوت متعلق تحدّى, دو تفاوت تعبیر در آیات دیده مى شود: در آیه سوره هود در کنار(مثله) تعبیر (مفتریات) آمده است, ولى این تعبیر, در هیچ یک از آیات تکرار نشده است. از سوى دیگر در آخرین آیه ( 23 / بقره), میان کلمه (سورة) و (مثل) (من) ذکر شده (فأتوا بسورة من مثله), درحالى که هیچ یک از آیات دیگر, چنین ویژگى را ندارد. به نظر مى رسد این ویژگى اخیر در ارائه تفسیر منطقى از سیر نزولى تحدّى مؤثر افتد.
دیدگاههاى اندیشه وران درباره مراحل تحدّى
آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته, بررسى ترتیب میان سه آیه تحدّى است که درآغاز نازل شده اند: (آیات سور اسراء, هود, یونس), زیرا آیه سوره طور که تحدّى به (حدیث مثله) در آن شده است, تحدّى به بیشتر از یک سوره از قرآن محسوب نمى شود, چرا که مسلّماً بر یک سوره قرآنى, کلام تامّ و حدیث صدق مى کند. آخرین آیه نیز که دراین باره نازل گردیده (آیه مبارکه سوره بقره) تحدّى به یک سوره کرده است. از این جهت, دست کم مى توان گفت در دیدگاه بیشتر دانشمندان, مراحل اخیر از تحدّى یکسانى در مقدار درخواستى آیات و سوره ها براى معارضه, برخوردار بوده است. با توجه به این نکته, به طرح دیدگاههاى گوناگونى که ارائه شده, مى پردازیم:
الف. نظریاتى که بر یکسانى موارد تحدّى و پذیرش ترتیب مشهور استوار است:
1. خداوند در آغاز به تمام قرآن, پس از آن به ده سوره و درآخر به یک سوره تحدّى کرده است. این نظریه از سوى گروهى از مفسران ابراز شده است. جصاص در احکام القرآن,13 زرکشى در البرهان,14 زمخشرى در الکشاف,15 و از متأخران و معاصران نیز رافعى در اعجازالقرآن 16 به این نظریه باور دارند. البته به نظر مى رسد اینان به ترتیب تاریخى نزول سوره ها توجه نداشته و یا فهرست ابن ندیم و ترتیب وى را برگزیده اند. قرطبى, در تفسیر خویش, ترتیب آیات تحدّى را مشابه آنچه ذکر شد, مى داند. وى بدون اشاره به سوره یونس, ترتیب نزول سوره هاى قرآنى را این گونه دانسته است: اسراء, طور, هود و بقره و از این روى, مراحل تحدّى از دیدگاه او عبارتند از: مجموعه قرآن, سخنى مانند آن, ده سوره و یک سوره که با توجه به گستره مفهوم حدیث مى تواند ترتیب نزولى مناسبى به شمار آید.17 شهید سیدمصطفى خمینى در تفسیر خویش, ترتیب سوره ها را گونه اى دیگر دانسته و ترتیب نزولى را نیز مشابه آنچه گذشت تصویر کرده است. وى ترتیب سوره ها را به ترتیب: اسراء, هود, طور, یونس و بقره دانسته ودرنتیجه سیر نزولى تحدّى را به صورت تحدّى به قرآن, ده سوره, یک حدیث و یک سوره فراهم آورده است.18 نکته اى که در برابر همه دیدگاههاى یادشده وجود دارد, مخالفت چگونگى ترتیب نزولى که اینان یاد کرده اند, با نقلهاى معتبر است. مشکل اساسى تقدم سوره یونس بر هود در ترتیب نزول است که جز فهرست ابن ندیم, دیگران به این پیش بودن تصریح کرده اند. نزول یک آیه از سوره یونس پس از تمام شدن سوره هود هم, احتمال داده نمى شود, چرا که موارد اختلافى نزول را بیشتر مورد توجه قرار داده واین آیه و آیات دیگر تحدّى, هیچ کدام در دایره اختلاف زمان صدور (درخارج از زمان صدور کل سوره ) نیستند. تنها احتمالى که وجود دارد آن است که کسى بر اساس لزوم وجود ترتیب میان آیات تحدّى, به زمان نزول سوره ها پى ببرد ویا در ترتیب نزول سوره ها آن گونه که نقل و اختیار کردیم, تردید کند. فخررازى همین شیوه را پیموده است. دیدگاه او را, در نظریه دوّم نقل خواهیم کرد. 2. فخررازى مى نویسد: (تحدّى به یک سوره در سوره بقره و یونس آمده است, پیش بودن سوره هود بر سوره بقره روشن است, چرا که سوره هود مکى و بقره مدنى است. وپیش بودن هود بر یونس نیز اشکالى ندارد, چرا که همان گونه که دلیل آوردیم اگر چه این دو سوره, هردو مکى هستند, ولى براى حفظ ترتیب نزولى تحدّى, باید سوره یونس پس از هود نازل شده باشد.)19 ییکى از نویسندگان معاصر نیز, بر اساس همین استدلال, به ترتیب نزول نقل شده از سوى محمدبن عبدالکریم شهرستانى که از مصحف امام صادق(ع) نقل کرده است اشکال کرده و ترتیب منطقى آیات تحدّى را دلیل بر باطل بودن نقل شهرستانى دانسته است.20 درمقابل دیدگاه فخررازى, باید گفت: آنچه وى یاد کرده هرگز دلیلى بر کشف انّى ترتیب نزولى سور نخواهد بود; چرا که اوّلاً ممکن است ترتیب خاصى مورد نظر قرآن نباشد (همان گونه که برخى از قرآن پژوهان اظهار کرده اند) یا این که با فرض پیش بودن سوره یونس, ترتیب منطقى پسندیده اى را ارائه کنیم. خلاصه آن که, دیدگاه رازى بردو مقدمه استواراست: لزوم حفظ ترتیب در تحدّى و عدم امکان اثبات تنزل در تحدّى جز با پیش داشتن سوره هود بر یونس; امّا به نظر مى رسد که درهردو مقدمه مى توان مناقشه کرد و در نتیجه نمى توان آن را پذیرفت. 3. احتمال دیگر آن که بدون خدشه در ترتیب سوره ها, نسبت به زمان نزول آیات تحدّى دراین سوره ها بگوییم: اگرچه سوره یونس پیش از سوره هود نازل شده است, امّا آیه تحدّى در سوره هود پس از آیه مشابه در سوره یونس نازل شده است.21 این احتمال گرچه ممتنع نیست امّا ثابت کردن آن نیازمند دلیل است و آماده سازى آهنگ تنزّل در آیات تحدّى, دلیل مناسبى براى این احتمال نخواهد بود.
ب. ادعاى ترتیب نداشتن آیات تحدّى
1. امین الاسلام طبرسى, در ذیل آیه 13 سوره هود مى نویسد: (اگر گفته شود چرا تحدّى زمانى به ده سوره و گاهى به یک سوره و گاهى نیز به (حدیث مثله) صورت گرفته است؟ جواب مى گوییم: تحدّى به مقدارى صورت گرفته که درآن اعجاز قرآن کریم نسبت به کلمات منظوم عرب روشن شود. پس اشکالى ندارد که گاهى اعجاز, به یک سوره باشد یا ده سوره.)22 طبرسى در این بیان, با پذیرش نبود ترتیب منطقى بین موارد تحدّى, در حقیقت به هدف اساسى آیات تحدّى اشاره کرده است. امّا در پاسخ این کلام, همان گونه که علامه طباطبایى گفته است باید بگوییم: این وجه, تنها مصحح اختلاف متعلق تحدّى است, ولى مسأله ترتیب نزولى داشتن یا نداشتن, نیازمند دلیلى دیگر است.23 2. نویسنده تفسیر(فى ظلال القرآن) ضمن طرح مسأله و ردّ انگاره هایى که پیش از او ارائه شده است, نبود ترتیب منطقى را پذیرفته و سرّ اختلاف در متعلق تحدّى را, شرایط زمانى مختلف و درخواستها و یا طعنه هاى ستیزه گران مى داند, وى مى نویسد: (به گمان من (و خدا داناتر است) مسأله آسان تر از این پیچیدگیهاست[اشاره به نظریه رشید رضا] و در تحدّى, حالت نسبت دهندگان افتراء به پیامبر(ص) و زمان گفتار در نظر گرفته شده است, چرا که قرآن, با مخالفتهاى بسیار ستیزه گران روبه رو مى شد. ازاین روى, گاهى مى گفت: مانند قرآن را بیاورید, گاهى ازآنان درخواست ده سوره یا یک سوره را مى کرد, بدون آن که, ترتیب زمانى خاصى در نظر باشد. چرا که تحدّى نسبت به هرجزء قرآن صورت گرفته چه همه قرآن, چه ده سوره و یا یک سوره. پس تحدّى نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن. و عجز نیز, نسبت به نوع قرآن است نه مقدار آن و دراین مسأله مجموعه قرآن یا بعض آن ویا یک سوره مساوى است. واین[اختلاف در تحدّى] براساس اختلاف حالات مخاطبان و سخنانى است که پیش از نزول هر یک از این آیات گفته اند… و مااکنون, به جزئیات کلمات و شرایط مربوط به زمان نزول آگاه نیستیم.)24 دیدگاه سید قطب را نیز نمى توان پذیرفت, زیرا: اولاً, لازمه سخن او که مى نویسد: (همه قرآن, بعض آن و یک سوره یکسان است), آن است که همه سوره هاى قرآنى را در بلاغت و فصاحت و دیگر جهاتى که به آنها تحدّى شده است, دریک پایه بدانیم که در نتیجه اگر کسى برفرض محال, به آوردن یک سوره موفق شد به آوردن همه قرآن نیز موفق شود.ولازمه دیگر آن است که در تحدّى به مجموعه قرآن و تحدّى به یک سوره یک چیز اراده شده باشد وبه مطالب فراسوره اى مانند ارتباط سوره ها (تنوع خطاب سوره ها) اصولاً تحدّى نشده باشد. این دو مطلب نه تنها ثابت نیست, بلکه اصولاً در بیان بعضى از معاصران, خلاف آن نیز استظهار شده است.25 ثانیاً, پاسخ یادشده, اظهار عجز از تبیین ترتیب منطقى آیات تحدّى است. و نشانگر آن است که مؤلف به ناآگاهى از شرایط زمانى نزول آیات تحدّى اعتراف دارد. در نتیجه, تنها براساس حدس و گمان ترتیب آیات تحدّى را انکار کرده است. 3. نویسندگان تفسیر نمونه نیز, ترتیب بین آیات تحدّى را نپذیرفته اند: خلاصه نظریه ایشان آن است که: با توجه به وجود کاربردهاى گوناگون براى دو واژه (قرآن) و (سوره) اصولاً تفاوت محتوایى در این تعبیرات وجود ندارد دراین تفسیر مى خوانیم: (احتمال دیگرى که براى حل این مشکل وجود دارد,این است که اصولاً واژه (قرآن) واژه اى است که بر همه قرآن و نیز بر بعضى از آن اطلاق مى شود. مثلاً در اول سوره جن مى خوانیم: (انّا سمعنا قرآناً عجباً) ما قرآن عجیبى شنیدیم. پیداست که آنها قسمتى از قرآن را شنیده بودند. اصولاً قرآن از ماده قراءت است و مى دانیم که قراءت و تلاوت هم برکل قرآن صادق است وهم بر جزء آن, بنابراین, تحدّى به مثل قرآن,مفهومش تمام قرآن نیست و با ده سوره و حتى یک سوره نیز سازگار مى باشد. از سوى دیگر سوره نیز در اصل به معنى مجموعه و محدوده است وبرمجموعه اى از آیات نیزتطبیق مى کند هرچند یک سوره کامل به اصطلاح معمول نبوده باشد. به تعبیر دیگر,سوره در دو معنى استعمال مى شود: یکى به معنى مجموعه آیاتى که هدف معینى را تعقیب مى کند و دیگرى یک سوره کامل که بین دو بسم اللّه باشد…. بنابراین فرق چندانى میان قرآن, سوره و ده سوره از نظر مفهوم لغت باقى نمى ماند; یعنى همه اینها به مجموعه اى از آیات قرآن اطلاق مى گردد. نتیجه این که, تحدّى قرآن به یک کلمه یا یک جمله نیست… بلکه تحدّى به مجموعه اى از آیات است که هدف مهم را تعقیب مى کند.)26 دیدگاه اخیر نیز نمى تواند مورد پذیرش قرار گیرد, زیرا: اولاً, اطلاق قرآن بر جزء و کلّ آن, گرچه صحیح است و ریشه این کلمه نیز, رواست از قراءت باشد که برجزء و کل اطلاق مى شود, امّا اشتراک معنوى واژه قرآن را اثبات نمى کند. بلکه محتمل است (همان گونه که از بیشتر موارد استعمال این واژه به دست مى آید) این کلمه اسم علم براى مجموعه قرآن باشد واستعمال آن دربعض قرآن, به قرینه حالیه و مقالیه صورت پذیرد (استعمال مجازى با قرینه صارفه) بالاتر آن که درآیه اول سوره جنّ این احتمال نیز مى رود که قرآن در مفهوم وصفى استعمال شده باشد, نه مفهوم اسمى. ثانیاً, اگر مطالب یاد شده درباره قرآن, ده سوره و یک سوره را بپذیریم, برابرى مفهومى قرآن با سوره و ده سوره و مجموعه قرآن صحیح مى شود, امّا مسلماً بین ده سوره و یک سوره هیچ برابرى مفهومى نیست وآنچه در تحدّى به ده سوره خواسته شده با تحدّى به یک سوره, متفاوت است.
ج. دیدگاههایى که براساس تفاوت وجوه تحدّى بنا شده اند.
1. فخررازى از ابن عباس نقل مى کند: این سوره ها [ده سوره] که به آنها تحدّى صورت گرفته, معین است وآنها عبارتند از: بقره, آل عمران, نساء, مائده, اعراف, انفال, توبه, یونس وهود; وآیه شریفه: (فأتوا بعشر سور مثله) به سوره هاى ده گانه قبل از این سوره اشاره دارد.27 این کلام گرچه احتمالاً در مقام ردّ اشکال مورد بحث ما طرح نشده است, امّا به گونه اى متعلق اعجاز را عوض مى کند; چرا که در سوره یونس مطلق سوره, مورد طلب واقع شده و در این جا فقط ده سوره خاص. اشکال این نظر آن است که اولاً, هرنوع تفاوت در متعلق اعجاز, ترتیب منطقى را به وجود نمى آورد, بلکه این گفته, مسأله را دشوارتر کرده است و چگونه پس از طلب یک سوره نامشخص, ده سوره طولانى و مشخص در تحدّى ذکر شده است؟ اشکال دیگرى که فخررازى خود نیز اشاره کرده است, آن که: تمامى ده سوره پیش از سوه هود در قرآنهاى مدوّن, مکّى نیستند, بلکه بعضى ازآنها پس از دوران مکه و پس ازآیه تحدّى در سوره هود, نازل شده اند. 2. رشید رضا در تفسیر المنار, به این پرسش در مورد آیات تحدّى پرداخته است. وى, درهرسه موضعى که به تفسیر آیات تحدّى پرداخته (سوره بقره, یونس و هود) به بررسى اجمالى, متوسط و تفصیلى مراحل تحدّى پرداخته است. 28 کلام طولانى وى, از تشویش و اضطراب خالى نیست. کسانى که دیدگاه وى را نقل کرده اند, کمتر به نقل همه جوانب کلام وى پرداخته اند. ابتدا خلاصه اى از دیدگاه وى را با توضیح و تلخیص ارائه و پس ازآن, بخشى از سخنان وى را یادآور مى شویم: وى, نخستین آیه اى را که ما آورده ایم اصولاً آیه تحدّى نمى داند. آیه سوره طور را, که چهارمین آیه از جهت نزول است, دربردارنده تحدّى به تمام قرآن مى داند و آیه سوره بقره را, تحدّى به یک سوره که از شخصى چون پیامبر صادر شود ابراز مى کند. درباره سوره یونس و جمله(فأتوا بسورة مثله) که دردیدگاه وى, نخستین آیه از آیات تحدّى است, نکته اى خاص بیان نکرده است. تفاوت عمده دیدگاه وى, در سوره هود و تعبیر به (عشرسور) است. وى اعتقاد دارد که این (ده سوره) مطلق نیست, بلکه ده سوره داراى قصص و نازل شده پیش از سوره هود است. در حقیقت, آنچه دراین آیه تحدّى مورد نظراست با آیات دیگر تفاوت اساسى دارد. در این آیه, پس از درخواست ده سوره, تعبیر(مفتریات) وجود دارد, یعنى شما ده سوره مانند قرآن را از جهت نظم واسلوب که درآن مطلب واحدى به تعابیر گوناگون ارائه شده است, بیاورید, گرچه از جهت محتوا, ساختگى وباطل باشد. رشید رضا مى نویسد: (یکى از شبهات مکّیان در اعجاز, این بود که براى هر معنایى چند قالب لفظى امکان دارد که تنها یکى ازآنها بهترین است. پس اگر کسى معنایى را درقالب لفظ بهترین ارائه کرد, دیگران از آوردن آن ناتوانند, امّا نه به خاطر عجز, بلکه بدان جهت که الفاظ تاب ارائه یک معنى را دردوقالب اعجاز و نیکو ندارند; از این روى, قرآن دراین آیه, آنان را ازهماوردى با توجه به رعایت معانى قرآن معاف کرده است و تنها آنان را به این نکته توجه داده که شما هم چون قرآن که معارف و اخلاق واحکام و قصص داراى یک مضمون را در قالبهاى شیرین و اعجازآمیز متعددى بیان مى کند, به آوردن ده سوره که از چنین ویژگى در تفنن عبارتهاى هم معنى برخوردارباشد, اقدام کنید که خداوند باآنان مدارا کرده به سوره هاى ساختگى نیز رضایت داده است. در نتیجه مراحل چهارگانه تحدّى قرآن کریم چنین است: 1. درخواست آوردن سوره اى چون قرآن, از جهت دربردارندگى غیب و هماهنگى با واقع ورعایت بلاغت و فصاحت و…. 2. درخواست آوردن ده سوره چون قرآن, از جهت رعایت بلاغت در اسلوبهاى متعدد با یک مفهوم و یک سخن. 3. درخواست آوردن مانند قرآن, از جهت دربردارندگى غیب و هماهنگى با واقع و رعایت بلاغت و فصاحت. 4. درخواست آوردن سوره اى از قرآن از سوى فردى امّى مانند پیامبراکرم(ص)با ویژگیهاى تحدّى مرحله اول. ازاین توجه به کلام رشید رضا, نشانگر آن است که این تصویر از آیات تحدّى هیچ گونه نظم منطقى را برنمى تابد. از این روى, در بخشى از گفتار که مجموعه نظریات خود را جمع بندى مى کند, این گونه اظهار مى دارد: (پس از درنگ در آیات تحدّى و تاریخ نزول سوره ها پى بردم آن گونه که بیشتر مفسران پنداشته اند, ترتیب تاریخى[سیرنزولى طلب تحدّى] در رودررویى با مشرکان در کار نبوده است ـ بلکه هرآیه به مناسبت سیاقى که درآن سوره بوده است, نازل گردیده است.)29 آن گاه خود به اجمال, به موارد تحدّى اشاره کرده و مى نویسد: (سوره طور که درآن آیه: (ام یقولون تقوّله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین) وجود دارد, بعد از دو سوره یونس و هود نازل شده که در سوره نخست تحدّى به یک سوره و در دوّمین سوره تحدّى به ده سوره شده است. سوره اسراء, گرچه قبل ازاین سوره نازل شده, ولى درآنها به ناتوانى انسان و جن از آوردن مثل قرآن بسنده کرده است و تحدّى ندارد. آخرین آیه که در تحدّى نازل شده(آیه سوره بقره) تحدّى در برابر تردید کنندگان در وحى الهى[یهود] بوده ; چرا که در سال دوّم هجرى نازل شده است. خلاصه آن که, مشرکان جز شبهه سحر نسبت به قرآن شبهه اى نداشتند (به جهت آشنایى به زبان) مگر این که قرآن از نزد پیامبر بوده و به خدا بسته است! قرآن, آنان را به آوردن همه قرآن و سوره اى مانند آن تحدّى کرد که سوره اى بیاورند با همه مزایاى آن چون نظم و اسلوب و علوم و تأثیر هدایت و سلطه بر جانها; تنها شبهه اى که براى آنان باقى ماند, این بود که پیامبر اظهار مى کرد قصص قرآنى خبرغیبى است و آنان مى پنداشتند دروغ و اسطوره هاى پیشینیان است واین شبهه ویژه قصص قرآن بود… پس آنان را به آوردن ده سوره ساختگى تحدّى کرد.)30
اشکالات نظریه رشید رضا
گرچه نظریه رشیدرضا درباره مفاد آیات تحدّى, نظریه اى پیچیده است ونظریه پرداز نیز دراثبات و ارائه قرائن فروگذار ننموده است. بااین همه نمى تواند مورد قبول قرار گیرد. جدا از آن که دیدگاه او مورد پذیرش مفسران شیعى عصر حاضر قرار نگرفته, حتى مفسران سنى مذهب نیز, دیدگاه وى را برنتابیده و او تاکنون همراهى نیافته است. به نظر مى رسد موارد زیر در نقد دیدگاه او قابل ارائه است: 1. گرچه آیه 88 سوره اسراء از امرصریح در درخواست معارضه با قرآن خالى است, امّا مفاد کلى این آیه خصوصاً به قرینه آیات قبل و بعد و شأن نزول نقل شده از سوى مفسران, چیزى جز تحدّى نیست. ازاین روى, حذف این آیه از جمله آیات تحدّى (آن گونه که رشیدرضا اظهار داشت) خطاست. آیه قبل ازاین آیه مى فرماید: (و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحینا الیک…) که به وحیانى بودن قرآن و قدرت حدوثى و بقائى خداوند در اظهار و محو آن اشاره دارد. پس از این آیه نیز, به درخواستهاى غیرمنطقى ستیزه گران براى حصول یقین وآوردن ایمان اشاره مى کند. درمجموع روشن است که مفاد آیه شریفه در برابر ادعاهاى باطل کافران ومقابله با آنان آمده است. نکته دیگر آن که برخى شأن نزول این آیه را این گونه نقل کرده اند: (این آیه هنگامى نازل شد که کفار گفتند: اگر بخواهیم مثل قرآن را مى آوریم: (لو نشاء لقلنا مثل هذا) ( انفال / 31) پس خداوند آنها را تکذیب کرد.)31 و دیگرى آورده است. (سبب نزول این آیه, آن بود که جماعتى از قریش به پیامبر گفتند: اى محمد نشانه عجیبى[براى اثبات نبوّت خویش] غیراز قرآن بیاور; چرا که مابرآوردن مانند آن تواناییم. پس این آیه که درآن به تعجیز مردم تصریح شده و ناتوانى آنان اعلام شده است نازل گردید.)32 گرچه این شأن نزول, ثابت نیست ولى مسبوق بودن نزول آیه به ادعاى کافران, ازظاهر آیه به دست مى آید چراکه آیه شریفه سوره اسراء با (قل) آغاز شده که با مراجعه به موارد کاربرد آن, روشن مى شود که غالباً این تعبیر در برابر گفته مردم یا مخالفان و سئوالات آنها بوده است.33 مجموعه آیات نیز با (یسئلونک عن الروح) آغاز مى شود و پس ازاین آیه, قرآن به نقل گفته هاى ستیزه گران مى پردازد. خلاصه این که, این آیه (88 اسراء) از آیات تحدّى است ومفسران نیز, بیشتر آیات تحدّى را با ذکر این آیه آغاز کرده اند. 2. برداشت تحدّى به همه قرآن از آیه شریفه سوره طور (فلیأتوا بحدیث مثله) نیز نادرست است, گرچه (حدیث مثله) بر کلامى که مشابه مجموع قرآن باشد, صادق است, امّا این تعبیر, محدود به آن نیست, بلکه آوردن چند سوره یا یک سوره نیز, مصداقى از کلامى چون قرآن است. علامه طباطبایى دراین باره مى نویسد: (ماهنگامى به کلام و سخنى, (حدیث) مى گوییم که غرض مهمى را که درباره آن صحبت مى شود, دربرداشته باشد و آن هدف مهم را شخصى به دیگرى منتقل کند… و کلام خداوند (فلیأتوا بحدیث مثله) تحدّى به کلامى مماثل قرآن است و اگرچه کمتر از یک سوره باشد.… بنابراین, گویا این آیه تحدّى به چیزى است که نسبت به تحدّیات سه گانه(همه قرآن, ده سوره و یک سوره)عمومیت دارد. به تعبیر دیگر, این آیه بیانگر تحدّى به مطلق ویژگى قرآن است.)34 گرچه موافقت کامل با کلام علامه طباطبایى در اطلاق (حدیث مثله) برکلامى کمتر از یک سوره مشکل است, امّا توسعه اطلاق این تعبیر بر چیزى که کمتر از قرآن است(مثل ده سوره و…) روشن و انکارناپذیر است. 3. اشکال اساسى در برداشت رشیدرضا نسبت به آیه مبارکه سوره هود است. اوّلاً, زمینه سازى ایشان براى حدس معنى آیه به این که (اعراب این گونه شبهه داشتند که معنى واحد فقط در یک قالب اعجاز آمیز وبهترین قرار مى گیرد و در نتیجه ناتوانى دیگران درهماوردى باگوینده اوّل در ارائه کلام فصیح و بلیغ به جهت ناتوانى فاعل نیست, بلکه کلام قابلیت بیشتر را ندارد) دلیلى ندارد, بلکه وجود اشعار و نثرهایى در اوج بلاغت با یک معنى, این ادعا را نفى مى کند. ثانیاً, ظاهر آیه شریفه آن است که ستیزه گران نسبت افتراء را درباره همه قرآن (چه سوره هاى بلند و چه کوتاه) مى دادند و مناسب آن است که تحدّى به گونه اى باشد که اساس افتراء را باطل سازد, حال اگر نسبت به سوره هاى طولانى و داراى قصص, تحدّى صورت پذیرفته باشد موجب ریشه کن شدن اصل اشکال نیست چراکه ادعاى آنان نسبت به سوره هاى کوچک بى پاسخ مانده است. ثانیاً, ظهور مرجع ضمیر در (فأتوا بعشرسور مثله مفتریات) نیز برخلاف ادعاى نظریه پرداز است, چرا که اگر به قرآن بازگردد (که ظاهر نیز همین است) اختصاص آن به سوره هاى طولانى بدون دلیل است واگر به سوره هود باز گردد, خلاف ظاهراست, چرا که در برابر کسى که مى گوید همه قرآن افتراست معنى ندارد که درخواست تحدّى به همانند سوره هود شود, مگر آن که افتراء را هم فقط در سوره هود بدانیم که از کسى این نکته شنیده نشده است واحتمال آن نیز نمى رود.35 3. علامه طباطبایى(ره) در تفسیرالمیزان پس از یادکرد و ابطال وجوهى چند (که به آنها اشاره شد) خود دراین مسأله نظریه اى دیگر ارائه کرده است. ایشان گرچه به ترتیب نزول سوره هاى قرآنى, آن گونه که در روایات قبل آمده, اعتماد ندارند, امّا پیش بودن نزول سوره یونس برهود را به واسطه قرائنى پذیرفته اند, 36 ازاین روى, دراین جا به ارائه نظریه اى در توجیه منطقى مراحل تحدّى پرداخته اند: (ممکن است درباره جهت اختلافى که آیات تحدّى دارد گفته شود که هرکدام غرض خاصى را در تحدّى دنبال مى کند. آیه (فاتوا بسورة مثله) به آوردن یک سوره تحدّى مى کند و (فاتوا بعشرسور مثله مفتریات) ظهور در تحدّى به بیشتر ازیک سوره دارد و آیه (فلیأتوا بحدیث مثله) ظهور به تحدّى به کلام همانند قرآن دارد, گرچه ازیک سوره هم کمتر باشد.)37 آن گاه ایشان ضمن اشاره به شؤونات گوناگون قرآن کریم و اختلاف تناسب این شؤون مختلف نسبت به مجموعه قرآن و ده سوره و… مى نویسد: (کلام خداوند, از جهت ویژگیهایى که درآیات تحدّى به آنها توجه شده مختلف است. پس همه قرآن کریم این ویژگى را دارد که کتابى است که همه امور مورد نیاز بشر را تا روز قیامت, از جهت معارف و اخلاق و احکام بیان داشته است ویک سوره قرآن این ویژگى را دارد که بیان جامعى از یکى از هدفهاى الهى مربوط به هدایت و دین حق را با بلاغت خارق العاده داشته باشد. پاره اى از سوره ها مانند ده یا بیست سوره نیز,خاصیت دیگرى دارند و آن این که دربردارنده فنون مختلفى از هدفها و غرضها و وجود تنوع درآنهایند. اگر فرض شود که احتمالاً عجز از آوردن یک سوره, تنها نشانگر آن است که مردم از آوردن مثل آن سوره عاجزند نه این که این کلام از سوى خدا نازل شده است, چرا که بعضى از صفات انسانى را نیز بعضى افراد درآنها متفرد مى شوند, به جهت اتفاق و تصادف [ولى با این حال اعجاز نیست] امّا این احتمال, گرچه از یک سوره نیز به دور است, امّا از چند سوره دورتر است, چرا که آوردن یک سوره پس از سوره اى دیگر وبیان هدف وغرض پس از غرض دیگر, مجالى براى احتمال اتفاق باقى نمى گذارد. حال که این نکته روشن شد, ممکن است که تحدّى به (أن یأتوا بمثل هذا القرآن) (اسراء / 88) تحدّى به جمیع قرآن باشد که ویژگى دربرداشتن نیازهاى گوناگون انسان تا روز قیامت را داراست وآیه شریفه (فاتوا بسورة مثله) (سوره یونس) تحدّى به یک سوره است که ویژگى دربرداشتن بیان یک غرض تامّ جامع از اغراض مربوط به هدایت را داراست وآیه شریفه(فاتوا بعشرسور مثله) تحدّى به ده سوره است که ویژگى تفنن دربیان و تنوع در اغراض را از جهت کثرت داراست و عدد ده نیز از الفاظ کثرت است مثل صد و هزار … وآیه شریفه (فلیأتوا بحدیث مثله) تحدّى به چیزى است که نسبت به سه مرتبه بالا عمومیت دارد, چرا که (حدیث) نسبت به یک سوره, ده سوره و کلّ قرآن عمومیت دارد پس این تحدّى به مطلق ویژگیهاى قرآن است.)38
نقد وبررسى دیدگاه مرحوم علامه طباطبایى
1. به نظر مى رسد گستره مفهومى (حدیث) درآیه شریفه (فیأتوا بحدیث مثله) به گونه اى که حتى شامل کمتر ازیک سوره نیز باشد, نمى تواند مورد پذیرش قرار گیرد, چرا که تنها شرطى که ایشان براى صدق(حدیث مثله) معتبر دانسته اند آن است که دربردارنده هدفى از اهداف مهم الهى باشد. ایشان خود به تحدید مفهوم هدف مهم الهى نپرداخته اند, امّا با توجه به آن که همه سوره هاى قرآنى را مصداق حدیث مى دانند, این هدف مى تواند شامل مطالبى چون: سازش ناپذیرى توحید و کفر (هدف سوره کافرون), شرایط رهایى انسان از خسران (هدف سوره عصر) باشد, براین اساس شاید آیات زیادى مصداق(حدیث) باشند; چرا که یکى از هدفهاى الهى را بیان مى دارد. درحالى که شمول تحدّى نسبت به این گونه آیات و اعتقاد به اعجاز آنها (هر کدام به تنهایى) مورد تردید است. 2. نکته اساسى که در کلام ایشان شایسته درنگ است آن که ایشان نیز به مسأله نظم طبیعى مراتب تحدّى پاسخ نگفته اند. براساس دیدگاه ایشان, گرچه تحدّى به آیه (فلیأتوا بحدیث مثله) درجاى خود است (برخلاف دیدگاه رشیدرضا) امّا با این همه, تحدّى به ده سوره, که داراى تفنن دربیان و تنوع در هدفهایند, پس از تحدّى به یک سوره, که هدف واحد دارد, است و با نظم طبیعى سازگار نخواهد بود, چرا که کسى که در هماوردى با یک سوره قرآن که داراى بیان واحد و هدف یگانه اى است, ناتوان ماند, چگونه مى تواند به هماوردى با چند سوره و با رعایت نکته زائدى ـ که همان وجود فنون بیان و شمار هدفهاست ـ موفق گردد؟ 3. علاوه بر اشکال بالا, مرحوم علامه طباطبایى وجه اعجاز ده سوره را,اعم از فصاحت و بلاغت و نظم دانسته و نوشته است: (تحدّى به هرچه که قرآن آن را دربردارد, ممکن است, اعم از معارف حقیقى و حجتها و برهانها و مواعظ نیکو و اخلاق کریمه و شرایع خدایى و اخبار غیبى و فصاحت و بلاغت. )39 امّا به نظر مى رسد این آیه, با توجه به کلمه (مفتریات) تنها به فنون بلاغى قرآن و اسلوب و نظم و… وبدون توجه به درستى معنى و اخبار غیبى و… تحدّى کرده است. اثبات این نکته در پى خواهد آمد, امّا تنها نکته اى که بدان اشاره مى کنیم, آن است که قرائن و دلائل علامه طباطبایى درگزینش این مفهوم ناتمام مى نماید. ایشان مى نویسد: (درآیه شریفه آمده است (وادعوا من استطعتم من دون اللّه) واطلاق (من) شامل افرادى که کلام عربى را نمى دانند و به نظم و بلاغت آن آشنایى ندارند نیز, مى شود پس روشن است که جهت تحدّى چیزى است که غیرعرب نیز بدان آشناست.)40 در برابر این قرینه, به نظر مى رسد: اوّلاً, (من استطعتم) اطلاق ندارد و مقید است به کسانى که شأنیت معارضه را دارایند; چرا که توانمندى در معارضه با کلامى که در جهات بسیارى در اوج و رفعت است, باید مد نظر قرارگیرد. ثانیاً, چه اشکالى دارد که با پذیرش اطلاق مورد نظر علامه طباطبایى بگوییم عرب زبانها از غیرخود مى توانند در راه پدیدآوردن کلام فصیح و بلیغ کمک بگیرند, همان گونه که از اعراب غیرفصیح و بلیغ نیزکمک گرفتن ممکن است, به این صورت که افراد مستعد و داراى فصاحت وبلاغت درزبانهاى دیگر را با زبان عربى آشنا کنند وپس از آشنایى آنان بتوانند به یارى ستیزه گران بشتابند, پس لزوماً تحدّى باتعبیر عام فوق, به معنى گستره مفهومى تحدّى نسبت به غیراز فنون بیانى نخواهد بود. قرینه دیگر که علامه طباطبایى به آن استناد جسته , آیه شریفه: (فان لم یستجیبوا لکم فاعلموا انّما انزل بعلم اللّه) است. علامه از ذیل آن استفاده کرده که این علم الهى, علم مختص به ذات بارى است که دست دیگران به آن نمى رسد وهمان علم غیب است.41 آن گاه آیاتى را نیز در تأیید این نکته که خداوند قرآن را به علم خود نازل فرموده و این کتاب دربردارنده اخبار غیبى است واطلاع برغیب, بستگى به رضایت الهى دارد, آورده است. درنقد وبررسى سخن بالا, بایستى توجه داشت که, گرچه دربرگیرندگى علم خاص الهى نسبت به معانى و مفاهیم غیبى, بى اشکال است, امّا علم مختص به خداوند, منحصر درعلم غیب نیست, آوردن بیان اعجاز آمیز, که هیچ کس برآن قادر نیست از مصادیق علم مختص خداست, چرا که غیراز او هیچ کس, حتى انبیاء و ائمه(ع) نیز برآن قادرنیستند. خداوند متعال, گرچه درباره غیب, که از مختصات علم اوست, رضایت بر آشنا ساختن بعضى از افراد را ذکر کرده است(الاّ من ارتضى من رسول. جن /27) امّا آوردن کلام معجز را در اختیار هیچ کس قرار نداده است, در نتیجه, علم الهى نمى تواند برظهور آیه در مدعاى علامه طباطبایى, دلالت داشته باشد. 4. آیت اللّه فاضل لنکرانى در کتاب (مدخل التفسیر) درباره تحدّى و مراحل آن, به بحث پرداخته و در ارائه ترتیبى طبیعى با توجه به تفاوت وجوه تحدّى تلاش ورزیده است. نکته اساسى کلام ایشان بیان وجه تحدّى در سوره هود است. در این باره مى نویسد: (در پاسخ اشکال (نبودن نظم طبیعى در تحدّى) مى توان گفت: مقید شدن (عشر) به (مفتریات) دراین آیه, نظم طبیعى را تصحیح مى کند. توضیح این که افترا در کلمه (مفتریات) با افترایى که در صدرآیه ذکر شده (ام یقولون افتراه) در معنى مغایرت دارد. افترایى که در صدر آیه ذکر شده, افتراء ادعایى ستیزه گران است که با واقعیت منطبق نیست[چرا که قرآن وحى الهى است]ولى افتراء در ذیل آیه, افتراء مورد پذیرش طرفین است[افتراء واقعى اراده شده است] وهدف آیه آن است که اتصاف قرآن به اعجاز, اگر چه رکن اساسیش مقاصد الهى و اغراض ربوبى است و الفاظ مقدسه قرآن برآن دلالت مى کند[اعجاز در معنى یا در لفظ و معنى باهم]امّا وجه اعجاز, منحصر به این نیست, بلکه اگر فرض کنیم که مطالب غیرواقعى و قصه هاى دروغین هم بود[به فرض محال] با این حال, بشر عاجز از تعبیر به مانند این الفاظ[هرچند نادرست و دروغ ] با عباراتى داراى نظم مخصوص واسلوب مخصوص بود.)42 براساس این مفهوم ازآیه سوره هود, نظم طبیعى و سیرنزولى مطلوب در تحدّى در سه مرحله اول حاصل مى شود, چرا که در سوره اسراء, تحدّى به مجموع قرآن شده است (هم از جهت لفظ وهم از جهت معنى) که درحقیقت چیزى که درهمه جهات همانند قرآن باشد درخواست شده است. در مرحله دوّم, تحدّى به یک سوره شده است(در سوره یونس) و جهت تحدّى دراین سوره با سوره اسراء یکسان است, امّا به جهت تنزّل از قرآن به یک سوره آن, سیر نزولى محفوظ مانده است. در مرحله سوّم تحدّى به سوره هاى متعدد(مثلاً ده سوره) شده است(در سوره هود), امّا جهت تحدّى تنها آوردن سوره هایى مشابه قرآن در نظم واسلوب است(نه در مجموعه نظم واسلوب و بلاغت و علوّ معانى و اخبار به غیب و…), لذا گرچه از جهت تعداد, مقدار بیشترى خواسته شده, ولى از جهت محتوا تنها به بعضى از خصوصیات قرآن تحدّى صورت گرفته است. نویسنده حصول نظم طبیعى را دردوآیه دیگر دنبال نکرده است, ولى آن گونه که از کلام وى برمى آید مدلول دوآیه اخیر(سوره طور و بقره)مشابه آیه سوره یونس است, درنتیجه دربین این دوآیه گرچه سیر صعودى تحدّى مطرح نیست, اما سیر نزولى تحدّى هم وجود ندارد و صرفاً دوآیه تکرار شده است.
دیدگاه برگزیده
به نظر نگارنده, بااستفاده از آیات تحدّى مى توان به دیدگاه دیگرى دست یافت. پیش از ارائه دیدگاه برگزیده, به خصوصیات مفهومى هریک از آیات اشاره مى کنیم: 1. (قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن یأتوا بمثل هذا القرآن لایأتون بمثله ولوکان بعضهم لبعض ظهیراً) اسراء / 88 دراین آیه, آن گونه که بیشتر مفسران فهمیده اند تحدّى به همه قرآن اشده ست (برخلاف نظریه تفسیرنمونه) وحداکثر با توجه به آن که قبل از این سوره, تنها 50 سوره نازل شده بود, مقصود از (هذا القرآن) مجموعه اى است که تا آن زمان برمردم خوانده شده بود, امّا این نکته گرچه در دریافت کسانى که درزمان نزول این آیه بوده اند, بى اشکال است و اگرهم قادر بودند تنها به آوردن آن 50 سوره مبادرت مى ورزیدند, امّا پس از به پایان رسیدن نزول تدریجى و با توجه به نزول دفعى قرآن, مسأله زمان نزول مشکلى نمى آفریند. هرچند اگر قرآن را به 50 سوره نازل شده تفسیر کنیم, در بحث ما خللى وارد نخواهد آورد. نکته دیگر آن که این آیه از آیات تحدّى است (برخلاف دیدگاه رشید رضا) گرچه تحدّى آن غیرمستقیم است(قرائن این مسأله در رد نظریه رشید رضا آورده شد.)43 نکته سوّم آن که ظهور تحدّى به(مثل قرآن) همه جنبه هاى ویژه قرآن یا همه ویژگیهاى آشکارتر آن را شامل مى شود. ازاین روى, مقصود آن است که کلامى بیاورند که در معنى, اسلوب, نظم و ارتباط اجزاء, فصاحت, بلاغت, اخبار به غیب و… چون قرآن باشد. 2. (ام یقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن کنتم صادقین) یونس / 38 دراین آیه, تحدّى به یک سوره غیرمعین صورت گرفته است. براساس این آیه, اگرکسى به آوردن مانند سوره ناس یا کوثر نیز, موفق شده باشد, پاسخ تحدّى را داده است. نکته دیگر آن که, وجه تحدّى شبیه آیه پیشین است, بااین تفاوت که با توجه به این که تحدّى به یک سوره است, تنها آوردن شبیه یک سوره در نظم, فصاحت وبلاغت و غرض و محتوا مورد نظر است.امّا حفظ اتصال سوره ها و بافت کلى کلام, مورد درخواست و تحدّى نیست. 3. (أم یقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتریات وادعوا من استطعتم من دون اللّه إن کنتم صادقین) هود/13 دراین آیه شریفه, تحدّى به ده سوره صورت گرفته است, امّا سؤال آن است که آیا ده سوره خصوصیتى دارد؟ یا مراد از ده سوره, چند سوره است که یکى از مراتب آن ده است و یادکرد عدد ده, همچون صد و هزار از اعداد کثرت است؟ درپاسخ سؤال اوّل, نظر علامه طباطبایى را مى توان پذیرفت که ده از اعداد کثرت است و خصوصیتى ندارد. مشابه درخواست زندگانى هزارسال که حمل بر کثرت مى شود.44 سؤال دیگر آن است که چرا تحدّى به سوره هاى متعدد صورت گرفته است؟ پاسخ, با استفاده از سخن رشیدرضا روشن مى شود. یکى از ویژگیهاى قرآن آن است که یک سخن وداستان را از زوایاى گوناگون و با ترکیبهاى بیانى اعجازآمیز مختلف, بیان مى کند. همچنین سبک سوره هاى قرآن یکسان نیست وهرکدام از جهت فصاحت و بلاغت وفنون ادبى (باصرف نظر از علم معانى واخبار غیبى) به گونه اى است که لزوماً با سوره هاى دیگر برابرى ندارد. دراین آیات, با توجه به این نکته, چند سوره مشابه قرآن(دراسلوب و نظم و…) خواسته شده است. ویژگى این آیه در تعبیر(مفتریات) است که در هیچ یک ازآیات دیگر نیست. این نکته نشانگر آن است که مقصود, مفتریات واقعى است, نه ادعایى ( آن گونه که معاندان در برابر قرآن ادعا داشتند) پس معنى آیه, چنین است: که اگر مى گویید این معانى غیبى, افتراء برخداوند است ویا شما برآنها اطلاع ندارید, شما نیز درکلام باطل و دروغ, چنین نظم و اسلوبى را ارائه دهید. شیخ طوسى, دراین باره نوشته است: (این آیه دلالت دارد که جهت اعجاز قرآن فصاحت دراین نظم ویژه است, چرا که اگر جهت اعجاز غیر ازاین بود درمعارضه به افتراء و دروغ قانع نمى شد.)45 امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان از شیخ طوسى پیروى مى کند وبیان مشابهى با بیان فوق دارد.46 جرجانى در جزوه مختصر و مفید(الرسالة الشافیة فى وجوه اعجاز القرآن) درباره دلالت این آیه بر تحدّى به نظم و فصاحت و اسلوب (نه تحدّى به معنى) بیانى طولانى و برهانى آورده است که بخشى ازآن این گونه است: (معنى این آیه آن است که (ده سوره اى که شما افتراء بسته اید بیاورید) .حال باید درنگ کنیم که هنگامى که کلامى به افتراء توصیف مى شود, افتراء وصف لفظ است یا معنى. دانستیم که افتراء و دروغ بستن تنها به معنى باز نمى گردد. دراین هنگام, مراد آیه این گونه مى شود: اگرشما مى پندارید که من این الفاظ را ساخته ام و به خدا نسبت دروغ داده ام, یا از پیش خود آورده ام و مى پندارم از وحى الهى است, پس شما هم ده سوره به همین گونه بسازید.) سپس او با ذکر مثال, مطلب خویش را تثبیت مى کند و مى نویسد: (مطلب فوق را, این مثال روشن مى کند: اگر کسى شعر زیبایى بگوید و درعبارات و نظم,الفاظ و معانى مطلب را به نهایت رساند ودشمنى داشته باشد که بداند شعر وى ازجهت نظم و کلمات خدشه اى ندارد و[درمقام طعنه]بگوید: تومعانى شعرت را دزدیده اى وازاین و آن گرفته اى شاعر درمقام پاسخ مى گوید: اگر من محتواى شعر را دزدیده ام, توهم بیا وشعرى با محتواى دزدى, ولى با نظم و اسلوبى چون نظم و اسلوب کلام من بگو[تا معلوم شود که قدرت برآوردن شعرى چون من ندارى.])47 براى تأیید مطلب, دیدگاه و استدلال (بقاعى) را نیز مى آوریم: (مفسران در (متحدّى به) آیه اختلاف کرده اند… عده اى که از جمله آنها(ابن عطیه) و (مبرد) است, گفته اند مطلوب در تحدّى آن است که شبیه قرآن درحسن نظم و بیان را بیاورند و تحدّى به اخبارغیبى, حکمتها, احکام, وعد و وعید و مثلها مطرح نیست, (مفتریات) یعنى شما از آوردن کلام و سوره اى چون قرآن, با ویژگیهاى آن مانند بلاغت و خبرهاى غیبى وحکمتها و احکام, عاجز هستید, پس ده سوره که فقط در بلاغت چون قرآن باشد, بدون آن که ملزم به آوردن معانى ومبانى صحیح باشد, بیاورید.)48 در مجموع,ازآنچه نقل کردیم شواهد و مؤیدات و استدلالهایى براى نظر برگزیده مشاهده مى کنیم,این نکته سبب مى شود که جهت تحدّى به این آیه, گرچه از کمّیت بیشترى برخوردار است و چند سوره در آن خواسته شده, ولى از جهت معارضه, چون مقید به در برداشتن معانى حق و معارف بلند و… نیست, آسانتر است. 4. (أم یقولون تقوّله بل لایؤمنون. فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین) طور/ 32ـ33 این آیه شریفه, تحدّى به حدیثى چون قرآن کرده است. کلمه (حدیث) دراصل و ریشه به معنى جدید است, ولى درعرف واصطلاح, حدیث به معنى خبر و کلام است. ابن منظور مى نویسد: (الحدیث: الخبر یأتى على القلیل و الکثیر والجمع: احادیث.)49 آن گونه که گذشت, علامه طباطبائى حدیث را به معنى کلامى دانست که خبر و غرضى مهم و تام دارد. ازاین روى, تمامى آیات قرآن را مصداق حدیث ندانست. به نظر ما, گرچه مفهوم (حدیث) بریک جمله نیز صادق است وازاین روى, به کلمات قصارائمه نیز حدیث گفته مى شود, امّا تعبیر(حدیث مثله) شامل مقدار معتنابه از آیات است که آورنده آن بتواند ادعا کند مثل قرآن را آورده ام, ولى کمتر ازآن به نظر بعید است. ازاین روى مصادیق(حدیث) دراین آیه مى تواند همه قرآن, چند سوره, یک سوره ویا مقدارى از یک سوره طولانى, مثلاً یک حزب از قرآن و… باشد.ولى دربرگیرى کمترازیک سوره را بعید مى نماید. جهت تحدّى دراین آیه نیز, با آیه سوره یونس یکسان است. 5. (وإن کنتم فى ریب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائکم من دون اللّه إن کنتم صادقین) بقره/23 تفاوت این آیه شریفه با آیات دیگر, آن است که میان دو کلمه (بسورة) و (مثله), (من) قرار گرفته است. بیشتر مفسران (من) را زائده گرفته اند ومفهوم آیه را با آیه سوره یونس, یکسان دانسته اند, بعضى نیز(من) را ابتدائیه گرفته و ضمیر هاء در (مثله) را به جاى ارجاع به (مانزلنا) به (عبدنا) بازگشت داده اند و گفته اند: (آیه به آورنده قرآن تحدّى کرده است.) به گفته علامه طباطبایى, براى هر دو تقدیر (رجوع ضمیر به قرآن و پیامبر) روایاتى وجود دارد.50 به نظر مى رسد ظاهر آیه شریفه با ارجاع ضمیر به قرآن مناسبت بیشترى دارد, چرا که شک کفار درقرآن ذکر شده, نه در پیامبر(ص). و مناسب با این که آنان در قرآن نازل شده بر پیامبر شک کرده اند آن است که تحدّى به (ما نزّل )بشود, نه تحدّى به حضرت پیامبر(ص). د ر هرصورت مى توان احتمال داد که (من) در این آیه شریفه, زائد نباشد (براساس معنى تحدّى به قرآن نه به آورنده آن), بلکه تبعیضیه باشد و مقصود آیه شریفه این باشد که: اگر در آنچه بر بنده مان فروفرستادیم شک دارید, پس سوره اى که از جهتى شامل قرآن باشد [ از جهتى از جهات ممیّزه قرآن, مثل بلاغت, اسلوب و نظم, معنى, اخبار به غیب و…] بیاورید. در حقیقت, این آیه شریفه تحدّى به (مماثل) نکرده, بلکه تحدّى به (مما یماثل) کرده است. به گونه اى که جنس مماثلت در کلام آنان باشد نه این که از همه جهات مشابه قرآن باشد. البته روشن است که تنها ارائه کلمات و یا ارائه بعضى از معانى در این آیه اراده نشده است, بلکه قرآن کریم, جهاتى از اعجاز و امتیاز را دارد. اگر آنان کلامى بیاورند که از این جهات گوناگون اعجاز (که بعضى آن را 33 جهت شمرده اند 51) تنها یک جهت را دارا باشد در پاسخ گویى به تحدّى کافى است.52 البته در این آیه, خصوصاً به ضمیمه روایات احتمال آن که مقصود, تحدّى به آورنده قرآن باشد منتفى نیست.
بیان نهایى دیدگاه
با توجه به آنچه در مفهوم آیات پنج گانه ذکر کردیم, مراحل تحدّى را به ترتیب مى آوریم: 1. سوره اسراء: تحدّى به مجموع قرآن, از جهت معانى, فصاحت و بلاغت و نظم, اخبار به غیب و…. 2. سوره یونس: تحدّى به یک سوره نا مشخص, از جهت معانى, فصاحت, بلاغت, نظم, اخبار به غیب و…. 3. سوره هود: تحدّى به چند سوره, از جهت معانى, فصاحت, نظم و اسلوب. 4. سوره طور: تحدّى به یک گفتار, از جهت معانى, فصاحت, بلاغت, نظم, اخبار به غیب و…. 5. سوره بقره: تحدّى به یک سوره نامشخص, از جهت یکى از وجوه اعجاز, مانند فصاحت, بلاغت, اسلوب, معانى و اخبار به غیب. اندک توجهى به فهرست بالا, مراتب تحدّى را به خوبى مى نماید: تنزل در مرحله دوم به آن است که از همه قرآن به یک سوره تنزل شده و آوردن یک سوره کافى در تحدّى دانسته شده است. تنزل بین مرحله دوم و سوم آن است که در مرحله سوم, تنها به آوردن اسلوبهاى کلامى مشابه قرآن و نظم و فصاحت تحدّى شده و معنى در نظر گرفته نشده است. در مرحله چهارم, با توجه به اینکه (حدیث) شامل سوره, قسمتى از سوره هاى بزرگ [و در دیدگاه علامه طباطبایى شامل کمتر از سوره ], چند سوره و کل قرآن مى شود. نسبت به تحدّیات سه گانه قبلى توسعه داده شده است و فرد معارض را در وسعت انتخاب قرار داده است. در مرحله اخیر نیز, گرچه با مرحله دوم یکسان و هر دو تحدّى به یک سوره است, اما در این مرحله جهت اعجاز و تحدّى, آوردن چیزى دانسته شده که از همانندى با قرآن بهره اى دارد و دست کم یکى از وجوه ویژه و امتیازات قرآن مانند نظم, فصاحت, معنى و… را دارا باشد.53
پی نوشت ها
________________________________________
1. در باره چگونگى فرودآمدن یکباره اى قرآن,دیدگاههاى گوناگونى مطرح است: طبرسى به دو نظریه, سیوطى به سه نظریه و بعضى از معاصران به چهار نظریه در این باره اشاره کرده اند. دو نظریه مشهور و قابل قبول تر آن است که: اول قرآن در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل شده و در مدت بیست و سه سال بر پیامبر به تدریج نازل گردیده است. دوم: قرآن کریم هر سال به مقدارى که در آن سال, تدریجاً نازل مى شد, در شب قدر بر قلب پیامبر نازل مى شد. سپس در هر سال به گونه اى تدریجى همان آیات دو باره بر پیامبر نازل مى گردید. رک: سیوطى, عبدالرحمن, الاتقان فى علوم القرآن, (بیروت, دارابن کثیر), 129/1 ـ 131; طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البیان فى تفسیر القرآن, (بیروت, داراحیاء التراث العربى), 518/1. 2. از موارد مشهور در تحریم تدریجى, حکم خمر و حرمت نوشیدن آن است. البته بعضى از مفسران در این باره نظر دیگرى دارند ( مانند علامه طباطبایى ) اما بیشتر آیات چهارگانه اى را در مراحل تحریم خمر ذکر مى کنند که هر یک از معنى خاص خود بر خوردار است و کم کم مسأله تحریم قطعى و شدید آن را مى رساند. سیوطى از ابن عمر این گونه نقل کرده است: (در باره شراب سه آیه نازل شده است: اول آیه شریفه ( یسئلولک عن الخمر و المیسر قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما أکبر من نفعهما) ( بقره/ 219 ) پس گفته شد خمر حرام گردید, آن گاه مردم به پیامبر (ص) گفتند ما را واگذار که از آن بهره گیریم آن گونه که خداوند گفته است. پیامبر ساکت شد تا آیه دوم نازل شد: (لاتقربوا الصلاة و أنتم سکارى) (نساء/ 42) باز گفتند شراب حرام گردید پس گفتند یا رسول الله [ همان گونه که آیه فرموده است ] ما نزدیک نماز نمى نوشیم [ که در نماز مست نباشیم ] پیامبر ساکت شد تا آیه سوم نازل شد: (یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر…) (مائده/ 9) پس پیامبر فرمود که شراب حرام شد.) ر ک: سیوطى, عبدالرحمن, الاتقان, 84/1. بعضى بر این مراحل آیه دیگرى را که در مرحله اول قرار مى گیرد, افزوده اند و آن این آیه است: (ومن ثمرات النخیل والأعناب تتخذون منه سکرا ورزقاً حسناً). 3. حجتى, سید محمد باقر, تاریخ قرآن کریم, (تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى) 46/ ـ 52. 4. مانند آیه وجوب زکات (خذ من أموالهم صدقة…) که در سوره توبه و در اواخر دوران هجرت نازل گردیده است. 5. طریحى, فخرالدین, مجمع البحرین, (تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى), 476/2. 6. بیهقى, تاج المصادر. 7. ابن عطیه (محتمل), مقدمتان فى علوم القرآن, (مصر, مکتبه الخانجى) 10/. 8. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البیان, 404/10 ـ 405. 9. سیوطى, عبدالرحمن, الاتقان, 80/1 ـ 83. 10. ابن ندیم, الفهرست, (بیروت, دارالمعرفة) 45/. 11. طباطبایى, سید محمد حسین, قرآن در اسلام, (تهران, دارالکتب الاسلامیه, 1353)/ 186. 12. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان فى تفسیر القرآن, (قم, اسماعیلیان), 162/10 به بعد. 13. جصاص, احمد بن على, احکام القرآن, (بیروت, داراحیاء التراث العربى), 34/1. 14. زرکشى, محمد بن عبدالله, البرهان فى علوم القرآن, (بیروت, دارالمعرفة), 110/2. 15. زمخشرى, محمودبن عمر, الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل, (قم, نشر ادب الحوزه), 347/2. 16. رافعى, مصطفى صادق, اعجاز القرآن و البلاغة النبویة, (دار الکتب العربى) 196/. 17. قرطبى انصارى, محمدبن احمد, الجامع لاحکام القرآن, (بیروت, داراحیاء التراث العربى), 77/1. 18. خمینى, سید مصطفى, تفسیر القرآن العظیم, (تهران, وزارت ارشاد اسلامى), ذیل آیه 23 سوره بقره. 19. فخر رازى, محمد بن عمر, التفسیر الکبیر, ( بیروت, دارالکتب العملیه), 154/17. 20. صدر الدینى, علیرضا, نقدى و درآمدى بر ( سیر تحول قرآن ) و (پیامبرى و انقلاب), (تهران, ماجد)/ 138. 21. مکارم شیرازى, ناصر, ( با همکارى جمعى از نویسندگان ), تفسیر نمونه, (تهران, دارالکتب الاسلامیه), 43/9; طباطبایى,سید محمد حسین, المیزان, 164/10. 22. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البیان, 147/6. 23. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان, 164/10. 24. سید قطب, فى ظلال القرآن, (بیروت, دارالشروق), 1861/4 ـ 1862. 25. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان, 166/10 ـ 167. 26. مکارم شیرازى, ناصر, تفسیر نمونه, 43/12 ـ 45. 27. فخر رازى, محمد بن عمر, التفسیر الکبیر, 156/17. 28. رشید رضا, محمد, تفسیر القرآن الحکیم ( تفسیر المنار), (بیروت, دارالمعرفة), 192/1 ـ 194, و369/11 ـ 371 و31/12 ـ 45. 29. همان, 44/12. 30. همان, 44/12 ـ 45. 31. بغوى شافعى, حسین بن مسعود (م: 516 هـ), تفسیر البغوى المسمى معالم التنزیل, (بیروت, دارالمعرفة), 112/3. 32. ابن عطیه اندلسى, قاضى ابومحمد, ( م: 546 هـ), المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز, (بیروت, دارالکتب العلمیة), 483/3. 33. موارد استعمال کلمه (قل) در قرآن کریم از سیصد مورد نیز تجاوز مى کند, ولى با نگاه اجمالى به آنها مى توان نکته مذکور در متن را به دست آورد. به مواردى از استعمال آن اشاره مى شود: (یسئلونک عن الأهلّة قل هى مواقیت للناس و الحج)ّ (بقره/ 189 ), (فان حاجّوک فقل أسملت وجهى لله) ( آل عمران/ 201), (یستفتونک قل الله یفتیکم فى الکلالة …)(نساء/ 176), (فان کذبوک فقل ربکم ذو رحمة واسعة) (انعام/ 167), (فسیقولون من یعیدنا قل الذى فطرکم اول مرة) (اسراء/ 51). در همه این موارد, مسبوق بودن کلمه (قل) به یک سؤال, موضع گیرى و کلام مورد نظر است و آیه شریفه مورد بحث نیز این گونه است. 34. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان, 167/1 ـ 169. 35. جواب دوم و سوم با الهام از کلام علامه طباطبایى است. ر ک: المیزان, 165/10 ـ 166. 36. همان, 163/10. 37. همان, 166/10. 38. همان, 166/10 ـ 167. 39. همان, 163/10. 40. همان, 162/10. 41. همان, 172/10. 42. فاضل لنکرانى, محمد, مدخل التفسیر, (قم, دفتر تبلیغات اسلامى) 38/ ـ 39. 43. ر ک: همین مقاله. 44. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان, 166/10. 45. طوسى,محمدبن الحسن, التبیان فى تفسیرالقرآن, (بیروت, داراحیاء التراث العربى), 457/5. 46. طبرسى, فضل بن الحسن, مجمع البیان, 147/6. 48. جرجانى, عبدالقاهر, الرسالة الشافیة فى اعجاز القرآن, طبع ضمن ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن, (مصر, دارالمعارف) 150/ ـ 151. 49. همان. 50. بقاعى, ابراهیم بن عمر, نظم الدررفى تناسب الایات و السور, (بیروت, دارالکتب العلمیة), 510/3. 51. ابن منظور, لسان العرب, (بیروت, داراحیاء التراث العربى), 76/3. 52. طباطبایى, سید محمد حسین, المیزان, 58/1. 53. سیوطى, جلال الدین, معترک الاقران فى اعجاز القرآن, (بیروت, دارالکتب العلمیة), 1/ 12ـ 387. 54. برداشت فوق را از کتاب آقاى دکتر عبدالعزیز عبدالمعطى عرفة: قضیة الاعجاز القرآنى و اثرها فى تدوین البلاغة العربیة, (بیروت, عالم الکتاب, ص 61) الهام گرفته ایم. با تشکر از کتابخانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم که امکان استفاده از آن مجموعه غنى کتابهاى علوم قرآنى را فراهم آوردند.
 

تبلیغات