آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

قرآن کریم, گنجینه اى عظیم وجاودانى است که خداى متعال در اختیار بشر قرار داده, تا راهى روشن و استوار فراروى رشد وتکامل انسان باشد. ارجمندى این گنجینه عظیم آسمانى, ازهمان ابتداى نزول نخستین آیاتش براى مسلمانان آشکار گشت. به گونه اى که اهتمام و عنایت خاصى را از مسلمانان صدر اسلام براى تعلیم و تعلّم وحفظ و قراءت آن در تاریخ, شاهدیم. تا آن جا که اشتغال به شؤون قرآنى نزد آنان, عملى بس مقدّس و افتخارى بزرگ به حساب مى آمد. از این روى,علومى چون قراءت, علم کتاب و رسم الخط قرآن, اعراب قرآن و امثال آن را مى بایست از نخستین علوم مربوط به قرآن دانست که از سوى مسلمانان دهه هاى نخستین تاریخ اسلام, تأسیس و مورد توجه قرار گرفت, چه این که آنان به خوبى دریافته بودند که براى رسیدن به معارف قرآن, ابتدا بایستى کلام الهى را نیکو بشناسند. از همین روست که امیرالمؤمنان(ع) پس از رحلت پیامبر باخود عهد کرد تا آیات و سور متفرق قرآن را گردنیاورد, عبا بردوش نگیرد و به امور اجتماعى نپردازد و ائمّه معصومین, علیهم السّلام, و اصحاب ایشان, بالاترین اهتمام را در این راه به کاربستند. شخصیّتهایى همچون زید بن ثابت, عبداللّه بن عباس, ابن مسعود وأبوالأسود دئلى, نمونه اى از چهره هاى برجسته قرآنى هستند. پس از فراگیرشدن اسلام, اندیشه وران اسلامى, به نگارش تفسیر قرآن و علوم وابسته به آن پرداختند. در اوائل قرن دوم هجرى نوشته هاى فراوانى در زمینه قراءت, اعراب, أسباب نزول, و ناسخ و منسوخ عرضه شد و پیش ازآن, این علوم, سینه به سینه محفوظ مى ماند.بعد از قرن دوم, مسلمانان در نقاط وکشورهاى گوناگون براى فهم قرآن و دستیابى به تفسیر آن نیازمند برخى بحثهاى مقدّماتى شدند که نوعاً این مقدمات را مفسران در ابتداى کتابهاى تفسیرى خود مى نگاشتند و بعد به تدریج, گونه گونى بحثهاى علوم قرآنى, و بستگى داشتن تفسیر قرآن برآگاهى از برخى آن مقدّمات, سبب شد که مرزبندى میان بحثهاى تفسیر با علوم قرآن پدید آید. صاحب نظران, آغاز این مرزبندى و اصطلاح جدید(علوم قرآن) را مربوط به قرنهاى 6 و 7 هجرى مى دانند, چنانکه زرقانى با استناد به منابعى که ذکر مى کند, قرن پنجم را آغاز پیدایش اصطلاح علوم قرآنى, و تفکیک آن از بحثهاى تفسیرى مى داند1. لازم به ذکر است که علوم قرآن نیز از ابتداى موجودیت مستقل خویش, داراى حد و مرز مشخصى نبود وهر نویسنده اى از زاویه دید خویش مباحثى را تحت این عنوان مورد بحث قرار مى داد. ازاین روى, فهرست بحثهاى علوم قرآنى در تألیفات علماى اسلام یکسان نیست, بلکه به رشته کشیدن و گزینش مباحث در ارتباط مستقیم با دیدگاه مؤلف آن کتاب است.هرچند مى توان برخى مباحث چون تاریخ قرآن, ناسخ و منسوخ, اعجاز, جمع آورى قرآن و … را از مسائل مورد اتّفاق آنان برشمرد. علوم قرآنى را چنین مى توان تعریف کرد: (کلیه مسائل مقدماتى که دانستن آن براى دستیابى به تفسیر قرآن لازم است) ییا: (سلسله مباحثى که در راه قرآن شناسى قرار گرفته و مربوط به قرآن است, ولى تفسیر و تبیین آیات آن نیست) پس علوم قرآن, به مفهوم و برداشت از آیات نظر مستقیم ندارد. وهمچون نگرشى بیرونى به کلّیت قرآن است, در حالى که علم تفسیر, نگرشى درونى به تک تک آیات دارد. مباحثى از قبیل وحى و اقسام آن, وجوه اعجاز قرآن, تاریخ نزول و تاریخ جمع آورى قرآن, روش قراءت و آداب کتابت و… هرکدام به طور مستقل به عنوان یک علم مطرح بوده و مجموعه این مباحث را علوم قرآنى مى نامند. بدیهى است که تمامى این مباحث, از اهمیت یکسانى برخوردار نبوده بلکه برخى ارتباط مستقیم ترى با فهم محتوا و تفسیر قرآن دارند, مانند مبحث اسباب نزول, محکم و متشابه و علم قراءات. اهمیت برخى دیگر از این روست که هرگونه استشهاد و استنادى به قرآن بستگى به اثبات آن دارد, مانند مسأله سلامت قرآن از تحریف و حجّیت ظواهر قرآن. به خاطر اهمیت این گونه مقدمات است که بیشتر مفسّران پیش از شروع به تفسیر قرآن, به تدوین برخى مباحث مهم علوم قرآنى در ابتداى کتاب اهتمام ورزیده اند. تألیفات علوم قرآنى را به طور مشخص مى توان به سه دسته تقسیم کرد: 1. کتابهایى که به یک موضوع خاص علوم قرآنى همانند اعجاز قرآن یا قراءت یا تاریخ قرآن وامثال آن پرداخته اند, مثلاً در خصوص مسأله اعجاز قرآن , بیش از 134 عنوان کتاب در 139 جلد در دست است. 2. کتابهایى که حاوى مجموعه اى از مباحث علوم قرآنى است, مانند: (الاتقان) سیوطى و(البرهان) زرکشى و(البیان) آیة اللّه خوئى و(التّمهید) استاد معرفت. 3. کتابهاى تفسیر که مباحث علوم قرآنى را به صورت مقدمه در ابتدا کتاب یا به صورت بحثهاى مستقلى در داخل کتاب و به مناسبت برخى آیات مربوط, مطرح ساخته اند. مثلاً آن گاه که مفسر در مقدمه کتابش اثبات مى کند که قراءت حفص از عاصم درست تر از دیگر قراءات است, در جاى جاى کتاب تفسیرى خود از این قاعده بهره جسته و در موارد اختلاف قراءت, آیه را برابر قراءت حفص تفسیر کرده و نتیجه گیرى مى کند. امّا اگر معتقد شود که همواره فصیح ترین قراءت, پذیرفته است و تفاوتى نمى کند که منسوب به کدام یک از قرّاء مشهور, یا غیر مشهور باشد, هنگام تفسیر آیاتى که درآن اختلاف قراءت راه یافته است آن را به گونه اى دیگر تفسیر کرده وبرداشتى متفاوت با دیگران خواهد داشت. مثال دیگر در مورد مسأله ناسخ و منسوخ است که هرگاه مفسرى در این مبحث اعتقاد یابد که در قرآن آیه منسوخ نداریم, هنگام تفسیر آیاتى که احتمال نسخ حکم آن داده شده است, قاطع مى ایستد و براى آن معنایى محکم و نامنسوخ مى جوید و به ادعاى نسخ درآن آیه پاسخ مى دهد. به هرحال, کتابهاى تفسیر موجود از قرنهاى نخستین تاکنون, در مقدمه و برخى در متن آنها, گنجینه هاى گرانبهایى از مباحث علوم قرآنى نهفته است که معمولاً مورد توجه خاص قرار نگرفته است و پژوهشگران این رشته, بیشتر به نوع نخست(کتابهاى تک نگارى در علوم قرآن) یا نوع دوم( کتابهاى خاص علوم قرآنى) مراجعه مى کنند و از نوع سوم غافل مى مانند ویا دسترسى به دهها دوره تفسیر قرآن ندارند! به دنبال احساس این نیاز و ضرورت, مرکز فرهنگ و معارف قرآن, برآن شد تا کتابهاى تفسیر موجود را مورد بررسى قرار داده و آنچه از آن کتابها را که دربردارنده مطالب مهمّى از بحثهاى علوم قرآنى است انتخاب کرده و گردآورد لازم به ذکراست که در مرحله نخست این طرح, تنها کتابهاى تفسیر که به زبان عربى نگارش یافته در دستور کار قرار گرفته است واز یکصدو چهارده دوره تفسیر , 56 تفسیر گزینش و بحثهاى علوم قرآنى آن شناسایى, استخراج و تفکیک موضوع شده است. درمیان این تفاسیر ,برخى از مفسران موفق به ادامه و تکمیل کتاب خود نشده اند, مانند آیة اللّه خوئى در کتاب شریف البیان و شیخ جواد بلاغى در تفسیر آلاء الرّحمن وبرخى دیگر که اگر هم موفق به تکمیل آن شده اند, امروز اطلاعى از آن در دست نیست, مانند راغب اصفهانى در جامع التفاسیرو فرید وجدى در صفوة التّفاسیر. برخى چون علامه طباطبائى در تفسیر المیزان, عمده بحثهاى علوم قرآنى را ذیل آیات مناسب آن مورد بحث قرار داده و در مقدمه تنها به روش تفسیرى خویش پرداخته است. در این پژوهش, تمامى بحثهاى علوم قرآنى که در مقدمه تفسیرهاى عربى, به قلم شیعه یا سنّى, تدوین یافته مورد بررسى قرار گرفته و سپس بحثهاى علوم قرآنى موجود در تمامى 20 جلد متن تفسیر المیزان استخراج و بدان افزوده شده است, بدین جهت نام این مجموعه از(علوم قرآن فى مقدّمات التّفاسیر) به (علوم القرآن عند المفسّرین) تغییر یافته است. این استثناء در مورد المیزان, تنها به خاطر جایگاه ارجمند این تفسیر در مجامع علمى است, هرچند عمق بحثهاى این کتاب و توجه ویژه مؤلف آن به بحثهاى علوم قرآنى و شرح آن برکسى پوشیده نیست . ترتیب بحثهاى اصلى وفرعى و به رشته کشیدن فیشها بر اساس عناوین علوم قرآنى موجود در کتابهاى خاص علوم قرآنى انتخاب شده است, هرچند که این کتابها خود در انتخاب و ترتیب عناوین همسان نیستند. نقل عبارات مفسّران در تمامى فصلها به ترتیب تاریخ وفات آنان درج شده تا ضمن رعایت نوعى ترتیب سیر تحوّل بحثهاى علوم قرآنى در تمامى عنوانها از قرن نخست تا به امروز مشخص گردد, حتى بحثهایى که در قرون گذشته کمتر مورد اهتمام مفسران بوده است, یا اصولاً مورد کندوکاو عمیق آنان قرار نگرفته است. ابتدا بنا بود خلاصه اى از کاوشها به گونه نتیجه گیرى در پایان هر فصل افزوده شود, ولى براى جلوگیرى از پیشداورى, این کار انجام نشد, بخصوص که بررسیهاى تفسیر المیزان و البیان, بر اساس ترتیب تاریخى, خود در آخر هر فصل قرار مى گرفت وما را از این امر بى نیاز مى ساخت. مهم ترین هدفهاى مورد نظر در گردآورى مجموعه (علوم القرآن عند المفسرین) را مى توان در امور زیر خلاصه کرد: 1. ضرورت ایجاد آشنایى با آثار و نوشته هاى علوم قرآنى به جهت جایگاه ویژه آن در میان دیگر علوم. 2. برآوردن نیاز پژوهشگران درمورد آشنایى با دیدگاههاى مختلف مفسران در یکایک بحثهاى علوم قرآنى. 3. نظام بخشیدن به بحثهاى علوم قرآنى که در مقدمه تفسیرها آمده, با نظمى منطقى. 4. ارائه تصویرى گویا از سیر تحوّل بحثهاى علوم قرآنى و چگونگى دگرگونى آن از صدراسلام تا اکنون. اهمیت این پژوهش و تلاش قرآنى آن گاه مشهودتر خواهد شد که به چند نکته توجه شود: 1. ناکافى بودن نوشته هاى مستقل علوم قرآنى. 2. کاستى کتابهاى خاص تفسیرى براى یک پژوهش کامل و جامع. 3. کمیاب بودن برخى از نسخه هاى تفسیرى, مانند جامع التّفاسیر راغب اصفهانى. 4. نیاز به دقّت فراوان و صرف وقت زیاد براى جمع آورى وطبقه بندى اطلاعات و انجام پژوهش در خاتمه امید مى رود که این پژوهش, در سرعت و اتقان تحقیقات و پژوهشهاى قرآنى, مفید افتد و دستاوردهاى نو در کاوشهاى مربوط به علوم قرآنى را , ثمر بخشد.

تبلیغات