مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مرگ مغزی
حوزه های تخصصی:
انتقال سلول بافت یا عضو زنده از یک فرد به فرد دیگر به نحوى که عملکرد آن محفوظ بماند، پیوند نام گرفته است. در حال حاضر فراورده هاى پیوندى آلوگراف (انسانى) در درمان بسیارى از بیمارى ها به عنوان بهترین و تنها راه ممکن انتخاب مى شود. این نسوج و اعضا از افرادى برداشته مى شود که مرگ مغزى آن ها از طرف پزشکان تایید شده باشد و برداشت نسوج و اعضا با وصیت و رضایت شخص (وصیت نامه قانونى، کارت اهداى عضو و آگاه کردن خانواده در زمان حیات) و یا رضایت وراث قانونى امکان پذیر مى شود. پایین بودن میزان اهداى عضو با توجه به میزان بالاى مرگ مغزى، از مشکلات و مسایل مهم ساماندهى پیوند اعضا و بافت در کشور به شمار مى رود. فرایند اهداى عضو به عنوان یک کنش اجتماعى، تحت تاثیر عوامل گوناگون از جمله عوامل اجتماعى ـ فرهنگى است. بدون شناخت عوامل و موانع اهداى عضو، حل مساله کمبود اعضاى پیوندى امکان پذیر نمى شود. در همین راستا مطالعه حاضر به منظور تحلیل اجتماعى و فرهنگى اهداى عضو صورت گرفته است. براى رسیدن به هدف تحقیق، پس از بررسى دیدگاه هاى پزشکى، فقهى، حقوقى و جامعه شناختى و مرور منابع تجربى، یک چهارچوب مفهومى تلفیقى با تاکید بر تیورى کنش اجتماعى پارسنز تنظیم گردیده است و در قالب آن فرضیه هاى تحقیق مطرح شده است. بعد از تعریف مفاهیم و تهیه مقیاس هاى مناسب، اعتبار و پایایى آن ها مورد ارزیابى قرار گرفته و در نهایت، پرسشنامه اى تنظیم شده که از طریق رجوع به افراد نمونه تکمیل شده است. نمونه آمارى، 320 نفر از شهروندان مسلمان تهرانى 15 سال به بالا است که شامل دو گروه اهدا کننده عضو و بافت (داراى کارت اهداى عضو) و غیر اهدا کننده است. توصیف و تحلیل داده ها در سه سطح انجام گرفته است. در سطح تحلیل یک متغیره، از آمار توصیفى (جداول یک بعدى و آماره هاى تلخیص کننده توزیع فراوانى) و در سطح تحلیل دو متغیره، از آمار استنباطى (جداول متقاطع و آزمون هاى مربوطه) و در تحلیل چند متغیرى، از رگرسیون استفاده شده است. یافته هاى تحقیق نشان مى دهد که اهداى عضو با ویژگى هاى فردى (سن، جنس، میزان بهره مندى از سلامت جسمانى)، ویژگى هاى اجتماعى (پایگاه اجتماعى ـ اقتصادى) و همچنین ویژگى هاى فرهنگى (میزان آگاهى ها و میزان تحصیلات) به عنوان ورودى هاى نظام شخصیت و میزان رشد نظام شخصیتى (عام گرا ـ خاص گرا) و همچنین نوع نگرش نسبت به اهدا و میزان اعتماد به عنوان خروجى هاى نظام شخصیتى رابطه دارد؛ به طورى که با افزایش میزان تحصیلات، میزان آگاهى ها درباره موضوع، عام گرایى، اعتماد و نگرش مثبت به اهداى عضو، اقدام به اهداى عضو افزایش مى یابد و بر عکس با افزایش میزان بهره مندى از سلامت جسمانى، سن و پایگاه اجتماعى اهداى عضو کاهش مى یابد. همچنین یافته هاى حاصل از تحلیل رگرسیون نشان مى دهد که اعتماد به حرفه پزشکى و عام گرایى، بیشترین سهم را در تبیین اهداى عضو به ترتیب قرار گرفتن در مدل رگرسیون دارا مى باشد. گفتنى است که سایر متغیرها نظیر میزان سن، میزان بهره مندى از سلامت جسمانى، نگرش، جنس و پایگاه اجتماعى ـ اقتصادى، به ترتیب میزان تاثیرگذارى، در درجات بعدى اهمیت قرار مى گیرند
بررسی نگرش پزشکان نسبت به اهدای عضو و میزان آگاهی از قوانین و مقررات و روند انجام آن در مرگ مغزی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
آثار حقوقی مرگ مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش از پیشرفت های اخیر علم پزشکی، توقف ضربان قلب و تنفس، نشان دهنده وقوع مرگ بود، لیکن از آن به بعد جامعه پزشکی دو معیار، که عبارتند از: 1. توقف غیر قابل برگشت عملکردهای تنفسی و گردش خون 2. توقف غیر قابل برگشت تمام عملکردهای مغزی را به منظور تشخیص وقوع مرگ مد نظر قرار می دهد. امروزه قوانین اکثر کشورهای پیشرفته جهان نظیر آمریکا، فرانسه، انگلستان و ژاپن، مرگ مغزی را معادل مرگ تمام قسمت های مغز شمرده و در تعریف خود از مرگ گنجانده اند. با پذیرفتن مرگ مغزی به عنوان معیار مرگ، جامعه پزشکی ایران نیز از این مهم دور نماند. در سال 1378، همایشی سراسری جهت تعیین ماهیت مرگ مغزی برپا شد. پس از آن، در سال 1379، قانون پیوند اعضاء از بیماران دچار مرگ مغزی به تصویب رسید؛ هرچند برخلاف قانون بسیاری از کشورها، مرگ در قانون ما تعریف نشد و به صراحت اعلام نشده است که بیمار دچار مرگ مغزی مرده است. در این مقاله بر آنیم تا ضمن تعریف مرگ مغزی به تبیین آثار حقوقی آن بپردازیم.
پژوهشی فقهی پیرامون پیوند اعضاء در اشخاص مبتلا به مرگ مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضاء از بیمار مرگ مغزی است که از دو حیث موضوعی و حکمی به تحلیل آن پرداخته ایم. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات و مرگ ارائه می دهیم وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. در نهایت با اشاره به آن تعاریف، روایات و آراء فقهاء چنین شخصی را در قید حیات تشخیص داده، قائل به عدم جواز برداشت اعضاء وی می شویم. در سراسر این پژوهش به ادله قائلین به جواز پیوند اعضاء تحت عنوان اشکال، اشاره کرده ایم و با پاسخ به آن ها بر قوت ادله خویش مبنی بر عدم جواز، صحه گذاشته ایم.
برداشت اعضای پیوندی از مردگان مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاحظات اخلاقی در پیوند اعضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند اعضا از مسائل نوین علم پزشکی و از دستاوردهای مهم آن و نشانه ارتقا و توانمندی مراکز پزشکی است؛ پدیده مرگ مغزی و امکان بهره گیری از آن در پیوند اعضا اگر چه امیدهای تازه ای را در نجات جان تعدادی از بیماران به وجود آورده، مسائل اخلاقی، فرهنگی و حقوقی فراوانی نیز به همراه داشته است. بررسی برخی از مشکلات علمی در پیوند اعضا از انسان مرده به انسان زنده و بیان دیدگاه های مخالفان و موافقان از اهداف این پژوهش می باشد.
در منابع اسلامی، حیات انسانی مقدس و حفظ جان او وظیفه ای الهی است. توجه اسلام به تحقیقات و یافته های جدید علمی در رفع نیازهای دینی و دنیوی انسان، به پیشرفت های پزشکی در نجات جان انسان ها مشروعیت می بخشد. تلاش برای رفع موانع و مشکلات موجود در پیوند اعضا، علاوه بر کاهش هزینه های نگهداری بیماران مرگ مغزی و امیدبخشی به بیماران نیازمند پیوند اعضا، از اقدامات سودجویانه، غیراخلاقی و غیرقانونی در این زمینه جلوگیری می کند.
بررسی مسائل فقهی – حقوقی مرگ مغزی در حقوق ایران
حوزه های تخصصی:
نیازهایی که هر روزه با تکامل علوم برای جامعة بشری پدیدار می شوند، کم نیستند. به دلیل یکی از همین نیازها که مرتبط با علم پزشکی و فقه است. ما در این تحقیق به سئوال های فقهی حقوقی مسائل مرگ مغزی پرداخته ایم. ما با استفاده از منابع پزشکی، فقهی، روایی و تبصره های قانونی، ابتدا تاریخچة علم اخلاق پزشکی، مراحل حیات و مرگ و سپس معیارهای تشخص مرگ طبیعی و مرگ مغزی از دیدگاه های پزشکی و فقهی را بررسی کرده، نظر فقهای دینی و مراجع عظام تقلید در مورد برداشت اعضای افراد مرگ مغزی شده را آورده ایم. در پایان نیز چند ماده و تبصره، که در مورد حقوق اینگونه افراد در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده را بیان و در آخر راهکارهایی پیشنهاد داده ایم. به این امید که این مباحث موردنظر حق تعالی قرار گرفته و قطراتی ناچیز به دریای علم خوانندگان بیفزاید.
سقط جنین و استدلال ”آغاز فعالیت مغز“(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و دوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
63 - 83
حوزه های تخصصی:
سقط جنین یکی از مسائل مهم در حوزه اخلاق پزشکی است که در دهه های اخیر ذهن برخی از فیلسوفان اخلاق را به خود مشغول کرده است. باروخ برودی یکی از فیلسوفان اخلاق است که مدعی است ادعاهای مطرح شده برای آغاز حیات انسانی جنین از جمله نخستین حرکت جنین در رحم، به ادراک درآمدن از سوی انسان های دیگر، زیست پذیری خارج رحم و وجود مستقل داشتن، هیچ کدام نمی تواند ویژگی ای ضروری برای انسان بودن جنین باشد. او آغاز حیات انسانی جنین را از راه تحلیل مرگ به دست آورده و معتقد است که چون انسان با ایست بازگشت ناپذیر مغز و به بیان دیگر، مرگ مغزی مرده به حساب می آید و دیگر او را انسان به شمار نمی آورند، پس آغاز حیات انسانی نیز با آغاز فعالیت مغز در جنین آغاز می شود. برودی مدعی است که فعالیت مغزی جنین در زمانی میان هفته دوم تا پایان ماه سوم آغاز شده و در نتیجه جنین در این زمان به یقین انسان می شود و سقط کردن آن به لحاظ اخلاقی نادرست است. در این مقاله به بررسی و نقد دیدگاه باروخ برودی پرداخته می شود.
انتساب قتل در حدوث مرگ مغزی و مجازات آن در فقه امامیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ مغزی یکی از مسائل مهمّ در قلمرو فقه پزشکی و جزایی است و اﻫﻤیّﺖ ایﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ زﻣﺎﻧی وﺿﻮح ﺑیﺸﺘﺮی می یﺎﺑﺪ کﻪ ﺑﺪاﻧیﻢ در ﭘی جنایت مرگ مغزی، ﺗﺒﻌﺎت مهمی در خصوص مسئولیت کیفری ﺑﻪ دﻧﺒﺎل خواهد داشت. این تحقیق، ضمن موضوع شناسی مرگ مغزی و پذیرش دیدگاه فقها درباره عدم تحقّق مرگ حقیقی با عروض این حادثه، نحوه انتساب عارض شدن صدمه مغزی به جانی را از نظر فقهی مورد مداقّه قرار داده و از آنجا که معیار ضمان، صحّت استناد عرفی جنایت بوده و برای مسئول شمردن جانی، کافی است که عرفاً، نتیجه نهایی جنایت به وی مستند باشد، هرگاه بر شخصی که در سلامتی کامل جسمانی است، جنایتی از نوع ضربه مغزی وارد شده و مجنیٌ علیه پس از مدتی و در پی برداشت اعضای پیوندی توسط تیم پزشکی فوت کند، چنان چه به تشخیص کارشناسان، تنها عامل فوت، سرایت این جنایت باشد، با توجه به این که فقها مرگ مغزی را مرگ حقیقی تلقّی نمی کنند جانی، ضامن دیه کامل زوال عقل خواهد بود و ظاهراً قصاص در این مورد منتفی است.
بررسی مرگ معزی و پیوند اعضاء از منظر فقه و حقوق و علم پزشکی
حوزه های تخصصی:
خداوند تبارک و تعالی انسان را آفرید و با قدرت و توان خوداعضای مختلفی را در بدن او به کار گذاشت که یکی از این اعضاء مغز است. مغز به عنوان پیچیده ترین عضو بدن جایگاه احساسات، غرایز، تفکر و بسیاری از واکنش های آدمی است و کوچک ترین آسیب به آن می تواند عوارض جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. مرگ پدیده ای آنی نیست و دارای آغاز و انجام است و شخص مبتلا به مرگ مغزی هر چند در بین این دو زمان به سر می برد اما در فقه و احکام شرعی مربوط به آن ،چنین شخصی در حکم شخص زنده بوده و تا زمانی که به آخرین مرحله از این پدیده یعنی مرگ بالینی نرسیده باشد ، هیچ یک از احکام مزبور در خصوص اوجاری نخواهد شد. این روزها عبارت مرگ مغزی را زیاد می شنویم، اما این بیماری که همه از شنیدن نامش متاثر می شوند، چیست و چه ویژگی هایی دارد و آیا اعضاء افراد دچار مرگ مغزی می تواند انسانی را احیاء کند؟مرگ مغزی به معنای از دست دادن تمامی عملکردهای مغز است و در پی توقف کامل جریان خون به این عضو حساس بدن به وجود می آید. هدف این تحقیق بررسی فقهی، حقوقی و پزشکی مسائل مرگ مغزی و پیوند اعضاءاین اشخاص به افراد نیازمند، با استفاده از منابع پزشکی،احکام فقهی و الهی و قانونی می باشد، علم پیوند اعضاء و مرگ مغزی دارای پیشینه تاریخی است که با گذر زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی، دانشمندان و فرهیختگان به نتایج سود مندی دسترسی پیدا کرده اند. به این امید که این مباحث مورد قبول حق تعالی قرار گرفته و قطره ای ناچیز را به دریای علم علاقه مندان بیفزاید.
تاملاتی درباره مرگ مغزی براساس تغییرات شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان همواره به دنبال تعریفی از مرگ بوده تا راهکارهایی برای حفظ بقا بیابد. او همواره با انواع سؤالات مانند مرگ چیست؟ یا چه زمانی می توانیم بگوییم مرگ اتفاق افتاده است؟ مواجه بوده است. دو رویکرد غالب درباره تعریف مرگ در پزشکی رویکرد قلبی -ریوی به معنای توقف بدون بازگشت جریان خون و تنفس و رویکرد مرگ مغزی است که به معنای از دست دادن بدون بازگشت کارکرد مغز تعریف می شود. رویکرد دوم با به وجود آمدن ونتیلاتورها و احیا کننده ها مد نظر قرار گرفت. در نتیجه کارکردهای مغزی مهم ترین معیار جهت تعیین و تعریف مرگ در نظر گرفته شده و قطع یا عدم قطع عملکرد آنها ملاک تمیز زندگی از مرگ شد. حال سوال این است روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی در مغز ملاک تعیین مرگ است، یا روند قطع مراکز مربوط به تنفس و ضربان قلب و اگر روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ باشد، کدام خاصیت یا ویژگی یا کارکردی می تواند ملاک مشخص فعالیت شناختی باشد؟ در این مقاله استدلال می شود که روند بدون بازگشت فعالیت های شناختی ملاک تعیین مرگ مغز است و در این میان استدلال می شود «آگاهی» می تواند ملاک دقیق تری برای انجام فعالیت شناختی باشد.
تفاوت مثله با پیوند اعضاء مرگ مغزی
منبع:
مطالعات دین پژوهی سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
59 - 72
حوزه های تخصصی:
آنچه از نظر فقه و فقها مهم است احراز مرگ و پایان عمر است تا احکام میت بر شخص جاری شود. ازاین رو، فقها برای احراز پایان عمر شخص متوفای مغزی نیاز به تشخیص کارشناس و خبره دارند. مرگ مغزی از نظر پزشکان با علائم بالینی از جمله اغمای کامل، عدم پاسخ به عوامل تحریک کننده، بی حرکتی و... همراه است. بعد از پژوهش های و بررسی های متعدد و قابل اعتماد، مشخص شده است که بیش از هشتاد و پنج درصد از مبتلایان به مرگ مغزی در عرض دو هفته دچار ایست قلبی شده و از بین می روند. نظر فقها در ارتباط با اهدای عضو بیماران مرگ مغزی متفاوت است. گروهی که مخالف اهدای عضو هستند به ادله ای مانند حرمت برداشتن عضو از میت، هتک حرمت میت مسلمان، عدم جواز تأخیر دفن و حرمت مثله کردن، استناد می کنند. ادله موافقان پیوند اعضا عبارتند از: روایات، حکومت عناوین ثانویه بر ادله عناوین اولیه، قاعده تزاحم. مثله کردن که به معنای بریدن اعضای بدن به قصد عبرت گرفتن دیگران است به هیچ وجه قابل مقایسه با اهدای اعضای مرگ مغزی که زندگی دیگری را نجات می دهد، نیست.
بررسی مقایسه ای ماده واحده پیوند اعضا و آیین نامه اجرایی آن و قوانین مرتبط
منبع:
قانون یار دوره چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
431-450
حوزه های تخصصی:
پیوند اعضا از با ارزش ترین دستاوردهای بشر محسوب می شود اما به دنبال آن چالش هایی چون کمبود اهدا کننده عضو و... وجود دارد که با بهبود نگرش جامعه می توان دهندگان عضو را افزایش داد. این مطالعه در ابتدا به بررسی و تحلیل قانون اساسی, قانون مجازات و ماده واحده پیوند اعضا ایران می پردازد و سپس در بخش بعدی، به تطبیق با نظام های حقوقی کشورهای انگلستان و ژاپن پرداخته است. در ادامه علل عدم تمایل بیشتر مردم و شایعاتی رایج در این خصوص, مورد توجه قرار خواهد گرفت. بررسی های صورت گرفته نشان از آن دارد که قوانین لازم الاجرایی در هر سه کشور وجود دارد ولی، این امر مانع از تفاوت در آنان نمی شود. در رویه کنونی که اصل بر پذیرش اهدای عضو است، هر کشوری با مدنظر قرار دادن رضایت اهدا کننده، توصیه پزشک و ساختار فرهنگی و ارزشی جامعه ی خود، چارچوب های قانونی جهت پیوند عضو و حل مسائل مرتبط با آن را ایجاد کرده است. به هرحال با کمک دستورات حکومتی و ترغیب مردم به اهدای عضو، می توان راهکارهایی مناسب با توجه به ویژگی های فرهنگی، اعتقادی و اجتمایی مردم، بکار گرفت. تلاش برای ارتقای کیفیت قوانین مربوط، اختصاص دادن سرمایه های بیشتر برای ایجاد بانک های اعضا و تعیین ضمانت اجرا برای نقض مقررات، از ضروریات است.
ضرورت به روز رسانی احکام دینی (اهدا عضو بیماران مرگ مغزی از منظر فقهی)
حوزه های تخصصی:
علمای اسلام در گذشته با توجه به نیازهای اساسی زمان و مکان خود پاسخگوی سوالات و احکام به وجود آمده برای مردم بودند. امروز نیز بر همین اساس مسائل زیادی با توجه به پیشرفت ها و متجدد شدن جوامع پیشرو مردم قرار گرفته شده است. پاسخ به آن نیازمند به روز شدن احکام دینی است. در کشور ما به علت ضرورت کلیه قوانین و مقررات اسلامی و تطبیق با شریعت نیازمند بررسی فقهی این مسائل جدید و پدیده های نوظهور است. یکی از مسائلی امروزه مردم به آن مبتلا هستند اهدای عضو به بیماران مرگ مغزی می باشد و اینکه دیدگاه اسلام درباره اهدا عضو چیست نقش خانواده ها و........ و احکام مربوط به آن و نظر فقهادر این زمینه مطرح می گردد. موضوع به روز رسانی و احکام دینی و همچنین اهداء عضو موضوع بسیار گسترده و عمیقی است که احتیاج به مباحث مستقلی دارد که در اینجا فقط اشاره ای کوتاه به آن شده است و امید است که هر چند مختصر ولی مفید باشد.
پیوند اعضا در اشخاص مبتلا به مرگ مغزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مبانی فقهی حقوق اسلامی (پژوهشنامه فقه و حقوق اسلامی) سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۸۹ شماره ۲ (پیاپی ۶)
111 - 131
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضا از بیمار مرگ مغزی است که از دو حیث موضوعی و حکمی به تحلیل آن پرداختهایم. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات و مرگ ارائه میدهیم وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. در نهایت با اشاره به آن تعاریف، روایات و آرای فقها چنین شخصی در قید حیات تشخیص داده شده و قائل به عدم جواز برداشت اعضای وی میشویم. در سراسر این پژوهش به ادلهی قائلین به جواز پیوند اعضا تحت عنوان اشکال، اشاره کردهایم و با پاسخ به هر یک بر قوت ادلّهی خویش مبنی بر عدم جواز صحه گذاشتهایم.
بررسی فقهی مساله پیوند اعضا از مبتلایان مرگ مغزی
منبع:
تحقیقات حقوق قضایی دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
285-309
حوزه های تخصصی:
با گذشت بیش از نیم قرن از شروع نجات زندگی تعداد زیادی از ییماران با استفاده از اندامهای مبتلایان به مرگ مغزی، هنوز بین اندیشمندان حوزه های مختلف هم چون علوم پزشکی، دینی، حقوقی و ... در مورد موضوع مرگ مغزی اتفاق رای به وجود نیامده است. اختلاف دیدگاه صاحب نظران و متخصصان بویژه پزشکان و علمای دین درباره تعیین زمان خروج روح از بدن و تعریفی از مرگ که متفق بر آن باشند، مهمترین چالشی است که سایر جزئیات را تحت تاثیر قرار داده است. هدف از نگارش این مقاله بررسی فقهی حکم برداشت اعضا از بیمار مرگ مغزی است. در این مقاله سعی شده است با تعاریفی که از حیات و مرگ ارائه میدهیم، وضعیت بیمار مرگ مغزی را روشن سازیم. همچنین با بررسی ادله موافقان و مخالفان پیوند عضو و نقد ادله مخالفین، به این نتیجه میرسیم که برای استفاده از اندام های مبتلایان به مرگ مغزی منعی فقهی وجود ندارد. در آخر نیز آرای تعدادی از مراجع عظام تقلید در تایید و رد پیوند عضو با هدف گسترش دید خوانندگان نگاشته شده تا با مطالعه این اثر از ابتدا تا انتها، تمام ادله را به فراخور بضاعت در این اثر مشاهده کنند.
جایگاه آنانسفالیک ها در فقه و حقوق کیفری ایران
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
9 - 18
حوزه های تخصصی:
«آنانسفالی» نقیصه ای کشنده و لاعلاج است که به دلیل از بین رفتن بافت های عصبی مانع تشکیل جمجمه و مغز در جنین یا نوزادان مبتلا به این عارضه می گردد و در دوران جنینی و نیز در بدو تولد قابل تشخیص و شناسایی می باشد. تبیین جایگاه فقهی و حقوقی آنانسفالیک ها یکی از موضوعات چالشی حقوقی جزا است که نویسنده این نوشتار سعی کرده است به آن بپردازد. جنین دارای چنین عارضه ای یک جنین ناقص الخلقه به حساب آمده و تحت شرایطی، سقط درمانی آن جایز می باشد. همچنین نوزادان آنانسفالیک به-دلیل عقب افتادگی و اختلال شدید ساختاری بافت های عصبی عمر خیلی کوتاهی دارند، لیکن این وضعیت آنها در حکم مرگ مغزی یا حیات غیر مستقر قرار نمی دهد. با این وجود، وضعیت این افراد با حالت جنون و احکام جاری بر آن قابل تطبیق است.
احکام و آثار مرگ مغزی و فرضی در فقه و حقوق کیفری ایران
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مسائل بحث انگیز معاصر،که حاصل پیشرفت تکنولوژی های نوین پزشکی در دهه های اخیر است، موضوع مرگ مغزی و چالش های حقوقی مرتبط با آثار و احکام مترتب بر این وضعیت می باشد. بررسی و تبیین احکام مربوط به مرگ مغزی و مرگ فرضی در حقوق کیفری ایران از اهداف این پژوهش است. مواد و روش ها: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای می باشد. ملاحظات اخلاقی: تمامی اصول اخلاقی در نگارش این مقاله رعایت شده است. یافته ها: یافته ها و نتایج این تحقیق چنین نشان داده است: اولاً در صورت اثبات موت فرضی متهم در فرایند دادرسی کیفری، مقام قضایی مکلف به صدور قرار موقوفی تعقیب می باشد. ثانیاً در صورت پیدا شدن شخص غائب (متوفی فرضی) پس از صدور رأی قطعی درباره وی، امکان تعقیب و رسیدگی مجدد وجود دارد. ثالثاً جنایت بر شخص مبتلا به مرگ مغزی در حقوق ایران جزء جنایت بر مرده محسوب می شود. رابعاً پس از رعایت تشریفات در صورت اثبات حالت حیات نباتی متهم، مقام قضایی باید مبادرت به صدور دستور بایگانی کردن موقت پرونده با تعیین وقت نظارت بنماید. نتیجه گیری: احکام مرگ مغزی مانند مرگ حقیقی است.
نافذ بودن وصیت، جهت استفاده بهینه از اعضای بدن موصی از دیدگاه فقه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقه و حقوق اسلامی سال دهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۵
61 - 78
انسان مملوک خداست و طبق اجازه ی اوست که هرکس مالک خود و اعمال خود می باشد و اختیار تصمیم گیری راجع به اعضاء بدن خود تا آنجا که زندگیش به خطر نیفتد را دارد. همچنین اختیار وصیت کردن راجع به این که پس از فوت او با اموال و متعلقات او چه معامله ای شود، حق هرکسی است و از آن جمله است اختیار وصیت او راجع به استفاده یا عدم استفاده از اعضای بدن او در صورت وقوع مرگ (چه مرگ طبیعی و چه مرگ مغزی). در این تحقیق محقق شد که استفاده بهینه از اعضای بدن میت در صورت وقوع مرگ مغزی بلامانع است و اگر وصیت صورت نگیرد ولی اولیاء میت اجازه دهند باز هم استفاده از اعضاء بدن میت جایز است و به طور کلی در این تحقیق به اثبات رسید که استفاده از اعضای بدن، میت جهت حل مشکل انسان مسلمان زنده دیگر بلا اشکال است.