مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
اثباتگرایی
حوزههای تخصصی:
تئوری پیچیدگی، علم مطالعه سیستمهای انطباقی پیچیده است. علمی است که تئوری آشوب، تئوری خودسامانی و هندسه برخالی را در بر میگیرد. این تئوری برخلاف آشوب که از فیزیک ریشه گرفته، به طور اساسی ریشه در بیولوژی دارد. اگر چه بین هستیشناسی، شناختشناسی و روششناسی تئوری پیچیدگی و پست مدرنیست شباهتهایی وجود دارد، ولی نمیتوان آن را در گروی پست مدرنیست قرار دارد؛ زیرا بین علم پیچیدگی و پارادایم اثباتگرایی نیز شباهتهایی وجود دارد. در این مقاله با نگاهی به مفهوم پارادایم، سیر تطور مقایسه پارادایمها با تئوری پیچیدگی، بررسی و ارکان سهگانه پارادایم اثباتگرایی و پست مدرنیست را با پیشفرضهای تئوری پیچیدگی مقایسه خواهد شد. در اینجا نتیجهگیری میشود که تئوری پیچیدگی به طور کامل در گروی پست مدرنیسم قرار نمیگیرد.
تأملی بر اختلافات پارادایمی روشهای کمی و کیفی در علوماجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رهیافتهای پژوهشی در علوماجتماعی یا شیوههای منظم و سیستماتیک بررسی پدیده اجتماعی حداقل در چندین دهه اخیر بسیار متنوع و گوناگون بودهاند و رهیافت کیفی برای رجوع به پدیده اجتماعی یکی از آنها است. منابع روششناسی علوماجتماعی حاوی قابلیتها و امتیازات بسیار و همچنین نقاط ضعف و انتقادات متعددی برای روشهای کیفی است. از نظر تاریخی، ریشههای بحث در اینباره به دوران نیمه دوم قرن نوزدهم باز میگردد. تمایز میان روشهای کمی و روشهای کیفی را میتوان از منظر پارادایمهای حاوی این دو روش، یا بر اساس مقایسه میان کیفیات و ویژگیهای یافتهها برای آن دو و تفاوتهای هستیشناختی و معرفتشناختی بین دو رویکرد نیز مورد بررسی قرار داد. این نوشتار در پی طرح خصوصیات پارادایمی هر روش و مقایسه روشها از دیدگاه فرضیات اساسی هر پارادایم و ارائه یک گونهشناسی از ویژگیهای روشهای یاد شده است.
رویکردهای سه گانة روش شناختی در مطالعات علوم اجتماعی و مقایسة آن با نظریة ادراکات اعتباری علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعضاً برخی مضامین اندیشه های فلسفی جدید را می توان در آثار فلاسفة بزرگ ایران زمین جستجو کرد. در یک تقسیم بندی با مسامحه، مهم ترین تحول معرفت شناختی انسان را می توان به اثبات گرا، فرا اثبات گرا و تکوین گرا تقسیم کرد. فلسفة ""علامه طباطبائی"" هرچند با این سه رویکرد تفاوت اساسی دارد، ولی واجد برخی از مضامین آنها می باشد. یکی از نوآوری های فلسفة علامه، «نظریة اعتباریات» است که به نظر می رسد، دارای وجوه تشابه با رویکردهای فرا اثبات گرایی و تکوین گرایی باشد که این مقاله آن را می کاود. جمع بندی مقالة حاضر این است که هرچند علامه برای برخی پدیده های اجتماعی شأن اعتباری قائل است، ولی معرفت بر این پدیده ها را نسبی نمی داند و امکان شناخت بی طرفانه برای پدیده های اجتماعی اعم از عینی و اعتباری قائل است؛ از این جهت اندیشة علامه از اندیشه های پساتجددگرایی زاویه می گیرد.
تحلیل جامعه شناختی تئوری های حسابداری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به وجود پارادایم ها و تئوری های متنوع در حسابداری و فقدان دسته بندی مشخص نظریه های حسابداری و از آنجایی که حسابداری دانش اجتماعی است، بر آن شدیم تا نظریه های حسابداری را به بافت وسیع تر جامعه شناختی آنها ارتباط دهیم. جهت نیل به این هدف از روش تحلیل مضمون استفاده کردیم. به این گونه که ابتدا با بررسی مکاتب و نظریه های جامعه شناسی سه پارادایم اصلی اثباتگرایی، تفسیرگرایی و انتقادی، شناسایی و مؤلفه هایی که معرف و شاخصه های این پارادایم ها بود از مضامین استخراج و دسته بندی شده سپس خروجی ها به تأیید اساتید جامعه شناسی رسانده و پس از آن تئوری های مختلف حسابداری با استفاده از روش فیش برداری از کتب و متون و مقالات استخراج و مؤلفه های جامعه شناسی در مضامین تئوری های حسابداری جستجو و تجزیه و تحلیل شده و در پایان تئوری های حسابداری با توجه به مضامین استخراج شده و کدهای تحلیلی آن دسته بندی و بر اساس نتایج بدست آمده تحلیل و تفسیر شده است. نتایج تجزیه و تحلیل مضامین، تئوری های حسابداری را در سه دسته پارادایم های اصلی جامعه شناسی، اثبات گرا، تفسیرگرا و انتقادی قرار داد و با توجه به نتایج بدست آمده تحقیق، اکثر تئوری های حسابداری در دسته تئوری های تفسیرگرایی قرار گرفته اند که این نشان دهنده نقش مؤثر افراد مرتبط با این تئوری ها از جمله حسابداران، مدیران و سرمایه گذاران و ... می باشد و همچنین موضوع اختلاط پارادایمی در بین برخی تئوری های حسابداری به چشم می خورد
بررسی تطبیقی عدالت و سلطه در نظریات غربگرایانه و اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
129 - 158
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم مورد مناقشه در طول تاریخ مفهوم عدالت است. مکاتب مختلف هر کدام به صورت متفاوتی این مفاهیم را تعریف کرده اند، به گونه ای که مفهوم حقیقی و متعالی عدالت همواره مورد مناقشه بوده است. در این میان برخی از نظریات مانند نوواقع گرایی، آشکارا این مفاهیم را در قالب عقلانیت ابزاری تعریف کرده اند که این مسئله واکنش نظریات طیف فرااثباتگرا را به همراه داشته است. هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه عدالت و سلطه در نظریات مختلف روابط بین الملل با روش توصیفی-تطبیقی است. از آنجا که همه نظریه ها به نوعی تعهد فرانظری داشته و مباحث خود را از این دریچه مطرح می کنند، پژوهش حاضر مفاهیم عدالت و سلطه در نظریه نوواقع گرایی، بعلاوه نظریه انتقادی، مکتب انگلیسی و سازه انگاری به نمایندگی از طیف فرااثباتگرا و همچنین اسلام را از دریچه مباحث فرانظری مورد بررسی قرار داده است. پرسش این است که با عنایت به مباحث فرانظری، نظریه های اثباتگرا، فرااثباتگرا و اسلام چه دیدگاهی در مورد عدالت و سلطه دارند؟ فرضیه این است که همه مکاتب و نظریه ها تنها به یک بعد از حقیقتی چند بعدی پرداخته و دیگر ابعاد آن را مورد توجه قرار نداده اند؛ در حالی که اسلام با نگرشی جامع به این موضوع پرداخته و به عدالت از زوایای مختلف توجه کرده است.
جایگاه ارزش های اخلاقی در نظریات روابط بین الملل و اسلام
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات اساسی که در نظام بین الملل فعلی اغلب در تئوری به آن پرداخته شده و در عمل کمتر اجرا می شود ارزش های اخلاقی مانند عدالت، صلح و حقوق بشر است. با توجه به سیاست عملی قدرتهای بزرگ نقض ارزشهای اخلاقی در سراسر جهان، در وضعیت کنونی بیش از هر زمان دیگر پرسشهایی در مورد جایگاه و نقش ارزشهای اخلاقی و انسانی در سیاست بین الملل مطرح است. پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه ارزشهای اخلاقی در نظریه های روابط بین الملل، این پرسش را مطرح کرده است: در نظریه های روابط بین الملل ارزشهای اخلاقی چه جایگاهی دارند؟ با توجه به اینکه اساسا امر اجتماعی دربردارنده معنایی اخلاقی است، فرضیه این است که در همه نظریات روابط بین الملل فضایی اخلاقی وجود دارد. بنابراین همه نظریه هایی که مخالف دیدگاه های اثباتگرایانه در حوزه روابط بین الملل هستند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با ارزشهای اخلاقی مرتبط بوده و به آن توجه کرده اند. با این وجود در نظام بین الملل ملاک رفتار اخلاقی دولتها، منافع ملی آنهاست که بر مبنای رویکرد اثباتگرا عمل می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با نگاهی مقایسه ای، جایگاه ارزشهای اخلاقی در رویکردهای اثباتگرا و پسااثباتگرا از جمله نظریه انتقادی، پست مدرنیسم و سازه انگاری را بررسی نموده و با جایگاه ارزشهای اخلاقی در اسلام مورد مقایسه قرار داده است. با توجه به اینکه میزان توجه به ابعاد ارزشهای اخلاقی متاثر از ماهیت، نوع و حوزه پوشش هر کدام از نظریه هاست، این مسئله با تجزیه و تحلیل مبانی فرانظری هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی صورت گرفته است.