مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
فرایند مدیریت دانش
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه ی میزان تحقق ابعاد فرایند تبدیل مدیریت دانش و عملکرد اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان در سال تحصیلی85-86 می باشد.سؤالات تحقیق با در نظر گرفتن ابعاد فرایند تبدیل مدیریت دانش(اجتماعی شدن،برونی سازی،ترکیب و درونی سازی) و با توجه به ویژگی های جمعیت شناختی(سن ،جنسیت، رشته ی تحصیلی، مرتبه ی علمی و وضعیت استخدامی)مورد بررسی قرار گرفته است.روش تحقیق مورد استفاده توصیفی -همبستگی است.جامعه ی آماری شامل 466 نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم 85نفر به عنوان نمونه انتخاب شد.ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه ی فرایند تبدیل مدیریت دانش با 26گویه و پرسشنامه ی عملکردبا 28گویه بوده که ضریب پایایی آن ها با استفاده از ضریب الفای کرونباخ به ترتیب 87/0 و 92/0 به دست آمده است.نتایج نشان می دهد که بین فرایند تبدیل مدیریت دانش و میزان عملکرد همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد. تفاوت معناداری بین میانگین میزان تحقق مؤلفه های مدیریت دانش اعضای هیات علمی برحسب سن، جنسیت و رشته ی تحصیلی و وضعیت استخدامی مشاهده نشده است.
بررسی تأثیر گرایش های کارآفرینانه مدیران بر مدیریت دانش در کسب و کارهای کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه دانش به عنوان منبع حیاتی، غیر قابل تقلید و منحصر به فرد، اهمیت مدیریت دانش در سازمان ها را بسیار بالا برده است. بدین منظور، پژوهش حاضر به بررسی تأثیر گرایش های کارآفرینانه مدیران بر فرایند مدیریت دانش در کسب و کارهای کوچک و متوسط پرداخته است. روش پژوهش همبستگی- معادلات ساختاری بوده؛ جامعه آماری این پژوهش کلیه مدیران واحدهای تولیدی/ صنعتی شهرک صنعتی طوس مشهد می باشد که از 291 به عنوان نمونه استفاده شد؛ ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه استاندارد بود و برای تحلیل فرضیه های پژوهش از نرم افزارهای SPSSوAMOS استفاده شده است. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که هر دو مدل پژوهش دارای برازش معنی داری هستند؛ همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد که بین گرایش های کارآفرینانه با مدیریت دانش، مؤلفه های نوآوری با کسب، خلق و کاربرد دانش، خطرپذیری با کسب و خلق دانش و پیشگام بودن با کسب، خلق و کاربرد دانش، رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
الگوی مفهومی پیشنهادی مدیریت دانش برای سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های زیادی به الگوهای مدیریت دانش در سازمان های مختلف پرداخته اند و هر یک با توجه به ویژگی های سازمان مورد بررسی به مولفه های الگوی مدیریت دانش در آن سازمان اشاره داشته اند. با توجه به دانش محور بودن رسانه و برخوردار بودن از نیروهای مبتکر و خلاق در سازمان های رسانه ای، ما در این مقاله برای نخستین بار به دنبال ارائه یک الگوی پیشنهادی بومی برای سازمان صداوسیما هستیم. این پژوهش با استفاده از نظریه پردازی داده بنیاد انجام شده است که در آن 15 نفر از مشارکت کنندگان که شامل مدیران سازمان صداوسیما و اساتید حوزه مدیریت دانش، به روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند؛ سپس با استفاده از مصاحبه عمیق، و سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، 226 مفهوم استخراج شدند که این مفاهیم در 73 زیر مقوله، 21 مقوله و درنهایت در 3 مقوله محوری دسته بندی شدند. ما در این پژوهش به مدل سه بعدی مدیریت دانش در سازمان صداوسیما رسیدیم که اولین بعد بر مراکز و منابع دانشی در سازمان صداوسیما اشاره دارد که بر منابع دانشی به عنوان محور اصلی فرایند مدیریت دانش در مراکز دانشی اشاره دارد. الزامات زیرساختی نیز شامل ده مقوله ی تدوین نقشه دانشی، حمایت مدیریت، شناخت وظیفه نهادی سازمان، زیرساخت فناوری اطلاعات هدفمند، سیستم منابع انسانی، ضرورت ایجاد سازوکاری برای ارتباط با بازنشسته ها، سیستم پاداش هدفمند، فراهم کردن ساختار مناسب، لزوم ایجاد وحدت عقیدتی و فرهنگ تسهیم و اعتماد بر زیرساخت های لازم برای اجرایی شدن فرایند مدیریت دانش در سازمان صداوسیما اشاره دارد و در نهایت به یک فرایند در سازمان صداوسیما رسیدیم که دارای نه عنصر یا مقوله ی تعیین نیازها، راهبردها و اهداف دانشی، شناسایی و کشف دانش، ذخیره و سازماندهی دانش، تسهیم دانش، یادگیری و به کارگیری دانش، نظام مستندسازی، ارزیابی، شناسایی فعال و حذف دانش منسوخ شده و بازخورد به منبع دانش است که بر نحوه ی اثربخش جریان دانش در سازمان صداوسیما اشاره دارد.
شناسایی محدودیتها و موانع ایجاد و اشتراک دانش
منبع:
مدیریت راهبردی دانش سازمانی سال دوم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴
103 - 127
حوزه های تخصصی:
اشتراک دانش در بین کارکنان، مؤلفه ای کلیدی در راستای کسب مزیت رقابتی برای سازمانها در محیط پویای امروز است. در همین راستا شناخت محدودیتهای تأثیرگذار بر اشتراک دانش در سازمان نیز امری مهم می باشد. این محدودیتهای شامل عواملی است که مانع از تسهیم و به اشتراک گذاری مؤثر دانش می گردد. هدف این مقاله شناسایی و دسته بندی محدودیتهای ایجاد و اشتراک دانش و نیز بررسی تأثیر این محدودیتها بر اشتراک دانش در سازمان است. تحقیق شامل دو مرحله است: در مرحله اول با استفاده از روش تحلیل محتوا در ادبیات مدیریت دانش، محدودیتهای ایجاد و اشتراک دانش شناسایی شد. در مرحله دوم با استفاده از پرسشنامه، داده های تحقیق جمع آوری، و با بهره گیری از روش تحلیل واریانس و آزمون کروسکال والیس به بررسی تأثیر این محدودیتها بر ایجاد و اشتراک دانش پرداخته شد. به دلیل محدودیت و امکان دسترسی با استفاده از روش تمام شماری، جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مدیران و کارکنان بانک کشاورزی شهرستان نهاوند به تعداد 40 نفر است. یافته های تحقیق نشان داد که هشت محدودیت برای ایجاد و اشتراک دانش وجود دارد: سامانه های موروثی، روابط دشوار، فاصله، هزینه دانش، راهبرد به کارگیری دانش، فناوری در دسترس، عدم اثبات و اعتماد. هم چنین یافته ها نشان می دهد تأثیر محدودیتهای راهبرد به کارگیری دانش، فاصله، عدم اثبات و اعتماد در طول فرایندهای مختلف زنجیره عرضه متفاوت است.
بررسی رابطه بین سبکهای رهبری مدیران در نهادینه سازی مدیریت دانش در دانشگاههای گرگان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهشنامه تربیتی سال ششم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲۷
35-52
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی رابطه بین سبکهای رهبری مدیران در نهادینهسازی مدیریت دانش در دانشگاههای گرگان با تاکید بر دیدگاه اعضای هیات علمی صورت پذیرفته است. جامعه آماری کلیه اعضای هیات علمی دانشگاههای گرگان )علوم کشاورزی و منابع طبیعی، علوم پزشکی، آزاد اسلامی، غیرانتفاعی گلستان، غیرانتفاعی لامعی و پیام نور( جمعاً چهارصد و چهل نفر و نمونه آماری دویست نفر، که بر اساس فرمول بدون جایگزینی برآورد حجم نمونه و از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شده، مورد مطالعه قرار گرفتهاند. روش تحقیق توصیفی – پیمایشی و از نوع همبستگی است. ابزار پژوهش از دو پرسشنامه، LPCمبنی بر نظریه اقتضایی فیدلر برای شناسایی سبک رهبری مدیران و پرسشنامه محقق ساخته برای مدیریت دانش استفاده شده است. پرسشنامه ابتدا به صورت آزمایشی اجرا گردیده و ضریب اعتبار پرسشنامه محقق ساخته با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ 0/87درصد محاسبه شده است. روایی پرسشنامه نیز توسط اساتید و کارشناسان رشته مدیریت تایید شده است. سطح اعتبار انتخاب شده در این تحقیق نود و پنج درصد و بالاتر میباشد. تجزیه و تحلیل دادهها عبارتند از آمار توصیفی و ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون. نتایج نشان دادند که بین سبک رهبری مدیران و نهادینه سازی مدیریت دانش رابطه معنیداری وجود دارد. نتایج به دست آمده از فرضیههای فرعی پژوهش نشان دادند که بین سبکهای رهبری وظیفه مدار، رابطه مدار و تیمی بر اساس نظریه فیدلر با نهادینه سازی مدیریت دانش رابطه معنیداری وجود ندارد. پیشنهاد میشود مدیران در جستجوی سبک جدید رهبری باشند که فراتر از آن چه فیدلر گفت
ارزیابی بلوغ مدیریت دانش با استفاده از مجموعه فازی نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ارزیابی بلوغ مدیریت دانش با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی تحت مجموعه فازی نوع دو است. روش پژوهش: پژوهش از نوع توصیفی-پیمایشی است. ابعاد بلوغ مدیریت دانش توسط هفت نفر از خبرگان رتبه بندی شد. گروه خبرگان شامل اعضای هیئت علمی بخش مدیریت دانشگاه ها می شود که دارای تألیفات کتاب و مقاله در حوزه مدیریت دانش هستند. برای شفاف سازی فرایند ارزیابی، یک شرکت فعال حوزه فناوری اطلاعات به عنوان نمونه مطالعاتی انتخاب گردید و از مدل مرکز بهره وری و کیفیت آمریکا (APQC) استفاده شد. سطوح بلوغ مدیریت دانش مرکز بهره وری و بلوغ آمریکا نقشه راهی برای حرکت از وضعیت نابالغ و فعالیت های ناسازگار مدیریت دانش به سمت بلوغ و فعالیت های ساختارمند هم راستا با راهبردهای کسب و کار ترسیم می کند. جامعه آماری شامل 273 نفر از مدیران و کارکنان یک شرکت فعال در حوزه فناوری اطلاعات بود. یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی، فرایند مدیریت دانش (24/0)، فناوری (23/0)، ارزیابی (20/0)، فرهنگ (18/0) و رهبری (15/0) از مهمترین ابعاد بلوغ مدیریت دانش هستند. همچنین یافته ها نشان داد نمونه مطالعاتی در سطح سوم بلوغ مدیریت دانش (استانداردسازی) قرار دارد. نتیجه گیری: به کارگیری تحلیل سلسله مراتبی تحت مجموعه فازی نوع دو در ارزیابی بلوغ مدیریت دانش و اهمیت بالای ابعاد فناوری و فرایندها در بلوغ مدیریت دانش از بخش های مهم یافته های پژوهش هستند. تمرکز اصلی در سطح سوم بلوغ شرکت مورد مطالعه، مدیریت راهبرد، فرایندها و رویکردهای مدیریت دانش که در سطح دوم تعریف شده، می باشد.
انتخاب مدل مناسب مدیریت دانش برای یکی از سازمان تحقیقاتی نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۶ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
535 - 554
حوزه های تخصصی:
مدیریت دانش رشته ای کاربردی است که به استقرار فرایندهای شناسایی، انتخاب، سازماندهی، تلخیص و دسته بندی اطلاعات ضروری برای کسب وکار می پردازد؛ به گونه ای که عملکرد کارکنان و مزیت رقابتی شرکت را بهبود می بخشد. این مقاله به دنبال شناسایی مدل مناسبی برای به کارگیری مدیریت دانش در یکی از سازمان های تحقیقات نظامی با استفاده از مطالعات و اخذ نظر خبرگان و متخصصان است تا بتواند مبتنی بر آن، ضمن پیاده سازی سیستم مدیریت دانش در این سازمان، به منظور تولید دانش فنی و انتقال فناوری و محصول نهایی از آن بهره مند شود. این پژوهش کاربردی به روش توصیفی پیمایشی انجام گرفته است. نتایج پژوهش نشان داد از میان یازده مؤلفه فرایند مدیریت دانش، هفت مؤلفه کسب دانش، شناسایی دانش، ذخیره دانش، تبدیل دانش، تسهیم دانش، کاربرد دانش و خلق دانش، برای مدل در نظر گرفته شدند. همچنین از میان پنج مؤلفه توانمندسازهای مدیریت دانش، سه مؤلفه رهبری، فناوری و فرهنگ سازمانی، مؤلفه های منتخب برای مدل بوده اند.
بررسی رابطه دورکاری با فرایند مدیریت دانش در زمان همه گیری ویروس کووید19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از شیوع جهانی کووید ۱۹ و قرنطینه کامل، دورکاری بهترین گزینه برای سازمان ها جهت ادامه کسب وکار و غلبه بر این وضعیت است. مدیریت دانش فعالیت مهمی است که به سازمان ها در دستیابی به مزیت، موفقیت در کسب وکار و بهبود عملکرد سازمان کمک می کند. دورکاری و عدم ارتباط رودررو که از عوامل مهم مدیریت دانش است، می تواند بر فرایند مدیریت دانش تأثیر بگذارد. در مطالعه حاضر، ما قصد داریم رابطه فرایند مدیریت دانش و دورکاری را بررسی کنیم. برای دستیابی به هدف اصلی این مطالعه، فلسفه اثبات گرایی استفاده شد. ازآنجاکه این مطالعه به رابطه علمی بین متغیرها اشاره دارد، از رویکرد کمی و قیاسی استفاده شد. جامعه آماری، کارکنان شرکت مادر تخصصی بازرگانی دولتی ایران است که به دلیل نقش این شرکت در تأمین کالای اساسی کشور، در طول دوران قرنطینه به صورت دورکار مشغول به فعالیت بودند. حجم نمونه مورد نیاز با استفاده از نرم افزار G*POWER، 246 نفر تخمین زده شد. پس از تائید روایی و پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون های تحلیل عاملی تأییدی، پایایی ترکیبی، میانگین واریانس استخراج شده، آلفای کرون باخ و شاخص rho-A، 295 نمونه جمع آوری شد که از حداقل حجم نمونه مورد نیاز بیشتر بود. داده های به دست آمده توسط نرم افزار Smart-PLS و روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهند که رابطه مستقیم معناداری بین دورکاری و فرایند مدیریت دانش وجود دارد. تنها مولفه های مربوط به حفظ تعادل بین کار و زندگی و تمایل به ادامه دورکاری در صورت رفع بحران نسبت به دیگر مولفه ها در سطح کمتری بودند که در پیشنهاد های کاربردی به این موارد پرداخته شد. این مدل برای کمک به تصمیم گیرندگان و مدیران جهت بهبود مهارت های مدیریتی و افزایش عملکرد فرایند مدیریت دانش در حین استفاده از دورکاری در زمان همه گیری ویروس کووید 19 طراحی شده است.
شناسایی عوامل تأثیرگذار فرهنگ سازمانی بر فرایند مدیریت دانش در دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل تأثیرگذار فرهنگ سازمانی بر فرایند مدیریت دانش در دانشگاه پیام نور خوی انجام شد. روش: روش تحقیق، کیفی از نوع داده بنیاد بود. ابزارگردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که برای سنجش روایی و پایایی آن، از چهار معیار اعتمادپذیری، انتقال پذیری، اتکاپذیری و تأییدپذیری و برای تحلیل داده ها از روش استنتاج مبتنی بر تحلیل مفاهیم و مفهوم پردازی مجدد استفاده شد. یافته ها: ایجاد فرصت و ظرفیت، جوّ حمایتی، مشوّقها، کار تیمی، توانمندسازی، انعطاف پذیری، تشویق نوآوری، استقلال عمل، ایجاد انگیزه، مستندسازی، انسجام و هماهنگی، اعتماد، ارتباطات درست، صمیمیت، همدلی، خطرپذیری، آزادی بیان، حمایت مدیریت و بسترسازی برای کاربرد دانش، به عنوان عوامل فرهنگ سازمانی تأثیرگذار و تک روی، محافظه کاری، عدم حمایت مدیریت، فقدان نوآوری در شیوه های جذب دانش، عدم ظرفیت سازی، تأکید بر کار انفرادی، عدم اعتماد به امنیت فنّاوری اطلاعات، فقدان آینده نگری، اتکا به شفاهیات، ترس از تسهیم دانش به خاطر از دست دادن قدرت، نبود انسجام و هماهنگی، عدم اعتماد به صحّت دانش، روحیه انحصارطلبی، عدم سازماندهی درست دانش و نبود ظرفیت و توانایی برای کاربرد دانش، به عنوان موانع فرهنگ سازمانی تأثیرگذار بر فرایند مدیریت دانش شناسایی شد. نتایج: «جوّ حمایتی» به عنوان عامل مؤثر و «عدم انسجام و هماهنگی» به عنوان مانع مؤثر بر مدیریت دانش، در مراحل چهارگانه فرایند مدیریت دانش مشترک بودند.