مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
لندست
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
119 - 134
حوزه های تخصصی:
رشد جمعیت و توسعه شهرنشینی از عوامل مؤثر بر افزایش دمای هوا در نواحی شهری هستند که موجب ایجاد جزیره حرارتی برروی این مناطق در مقایسه با محیط اطراف می شوند. پدیده ای که به موجب آن مناطق شهری درجه حرارت گرم تر از محیط اطراف خود را تجربه می کنند. علم سنجش از دور با استفاده از تشعشع مادون قرمز حرارتی و به کاربستن مدل های فیزیکی ابزار مناسبی جهت محاسبه مقدار دمای سطح، در نواحی وسیع محسوب می شود. در این تحقیق که از نظر روش، توصیفی-تحلیلی و از نظر هدف، کاربردی می باشد جهت شناخت محدوده تشکیل جزایر حرارتی حریم شهر ارومیه در برهه زمانی 2010 الی 2018 و ارتباط تغییرات کاربری اراضی با شکل گیری جزایر حرارتی، از تصاویر سنجنده ETM+ ماهواره لندست 7 و سنجنده TIRS,OLI ماهواره لندست8 استفاده شده است. همچنین از روش طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان برای استخراج کاربری ها در 3 کلاس مسکونی، پوشش گیاهی- باغی و بایر استفاده شده است. بررسی های انجام شده نشان میدهد که دما در مناطق مسکونی در سال 2010 در فصل گرم برابر با 90/32 درجه سانتی گراد بوده که این مقدار در سال 2018 به سانتی گراد17/35 رسیده است یعنی27/2 درجه سانتی گراد افزایش داشته است این در حالی است که مساحت مناطق مسکونی نیز روند افزایشی را نشان میدهد و 09/6 درصد افزایش داشته است. درسال 2010 اراضی باغی و پوشش گیاهی دارای مساحت 53/43 درصدی و اراضی بایر و زراعی دارای مساحت 36/39 درصدی هستند که این مقادیر در سال 2018 به ترتیب برابر با 49/40 و 30/36 درصد است یعنی روند کاهشی را نشان می دهد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اراضی باغی و زراعی در نتیجه افزایش مناطق مسکونی و گسترش شهری روند کاهشی داشتند. همچنین بر اساس بررسی های به عمل آمده در محدوده مورد مطالعه، بین پوشش سطح و دمای سطح زمین رابطه معناداری وجود دارد که این امر مبین شکل گیری جزایر حرارتی بر روی پوشش های ساخته شده در حریم شهر می باشد.
شبیه سازی و پیش بینی رشد و گسترش شهری با استفاده از تکنیک سنجش ازدور (نمونه موردی: تربت جام سال های 2000 تا 2019)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
143 - 160
حوزه های تخصصی:
شهرنشینی یکی از پیامدهای انقلاب صنعتی است که روند توسعه آن را متحول کرده و باعث گسترش مهاجرت ها به شهر شده است. یکی از نتایج اصلی گسترش شهرنشینی در دهه های گذشته تغییرات کاربری زمین ها در شهرها و رشد ناموزون آن هاست که این مسئله، مدیریت رشد شهرها را به یکی از مهم ترین چالش های قرن 21 تبدیل کرده است. پژوهش حاضر تغییرات زمین های شهر تربت جام را طی سال های 2000 تا 2019 ارزیابی و سپس این تغییرات را تا سال 1420 هجری شمسی پیش بینی می کند و در پایان با استفاده از شاخص توسعه سیمای سرزمین، نوع رشد شهر مشخص می شود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده ها در این پژوهش از تصاویر لندست، سنجنده، ETM سال های 2000 و 2010 و سنجنده OLI سال 2019 استفاده شده است. پس از طبقه بندی تصاویر در ادامه برای پی بردن به تغییرات صورت گرفته در کاربری اراضی شهر تربت جام و پیش بینی تغییرات تا سال 1420 از الگوی زنجیره مارکوف و CA استفاده شده است. نتایج به دست آمده در بازه زمانی 2000 و 2010 و 2019 نشان می دهد که مساحت تمام کاربری های منطقه موردمطالعه به جز کاربری اراضی بایر روندی افزایشی داشته است؛ به طوری که مساحت کاربری شهر از 81198 مترمربع در سال 2000 به 108720 مترمربع در سال 2010 و به 144441 مترمربع در سال 2019 رسیده است. همچنین مساحت اراضی کشاورزی از 207828 مترمربع در سال 2000 به 266265 مترمربع در سال 2010 و به 202941 مترمربع در سال 2019 رسیده است. مساحت اراضی فضای سبز و باغات از 2007 مترمربع در سال 2000 به 30861 مترمربع در سال 2010 و به 27351 مترمربع در سال 2019 رسیده است. مساحت اراضی بایر از 756504 مترمربع در سال 2000 به 659754 مترمربع در سال 2010 و به 690867 مترمربع در سال 2019 رسیده است و این نشان می دهد مساحت این اراضی با گذشت زمان کاهش داشته است. همچنین پیش بینی وضعیت چهار طبقه پوشش زمین شامل اراضی شهر، کشاورزی، بایر و فضای سبز و باغات در شهر تربت جام در افق ۱۴۰۴ نشان می دهد مساحت کاربری شهر در افق 1420 افزایش خواهد داشت؛ به طوری که این کاربری 13/192% دچار تغییر خواهد شد. مساحت کاربری کشاورزی با 05/71% و فضای سبز و باغات با 53.32% تغییرات روندی کاهشی خواهند داشت و مساحت کاربری بایر نیز با 87/100% تغییرات روندی افزایشی خواهد داشت. در پایان با شاخص توسعه چشم انداز، نوع رشد شهری مشخص شد. همچنین براساس این شاخص، نوع رشد شهر تربت جام از نوع لبه ای است.
دو دهه پایش تالاب مهارلو با استفاده از داده های ماهواره ای در گوگل ارث انجین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اطلاعات جغرافیایی سپهر دوره ۳۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱۸
153 - 168
حوزه های تخصصی:
پایش تالاب ها با استفاده از روش های سنتی، زمان بر و مستلزم هزینه ی زیاد است. امروزه به منظور پایش و مدیریت تالاب ها، از دورسنجی ماهواره ای و قابلیت های گوگل ارث انجین استفاده می گردد. در این پژوهش سعی شد طی دو دهه ی اخیر از تصاویر ماهواره ی لندست، تی .آر. ام. ام، مادیس و گریس در حوضه ی آبریز گشنگان که تالاب مهارلو نیز در آن واقع شده، به منظور ارزیابی تغییرات وسعت آب تالاب و برخی از عوامل احتمالی تأثیرگذار بر آن استفاده شود. میانگین مساحت آب تالاب منتج از AWEI_shadow در پنج ساله ی اول، دوم، سوم و چهارم به ترتیب مقادیر 200.41، 162.65، 137.82 و 117.81 کیلومتر مربع را نتیجه داد که به کاهش 37.76، 24.83 و 20 کیلومتر مربع در این بازه های زمانی اشاره داشت. پوشش گیاهی حوضه مستخرج از NDVI در سال 2000، 282 هکتار نتیجه گردید و در سال 2019 این مقدار به 390 هکتار افزایش یافت. ارزیابی داده های گریس نشان داد که از سال 2008 به بعد، تمامی مقادیر تراز آب زیرزمینی، منفی است. نتایج آزمون من- کندال دلالت بر آن داشت که تغییرات توده های آبی، پوشش گیاهی، میزان بارش و تراز آب زیرزمینی به ترتیب دارای روند کاهشی، افزایشی، افزایشی و کاهشی بوده است و در رابطه با مقادیر تبخیر- تعرق، روندی مشاهده نشد. به نظر می رسد در حوضه ی مورد مطالعه، افزایش وسعت پوشش گیاهی و متعاقب آن برداشت آب از سفره های زیرزمینی به مرور زمان بر روند کاهشی وسعت توده های آبی تالاب تأثیر گذاشته است. پیشنهاد می گردد به منظور مدیریت بهینه ی این تالاب و جلوگیری از خشک شدن آن، حد بستر و حریم تالاب، با استفاده از سایر شاخص های دورسنجی آبی تعیین گردد. همچنین، پیشنهاد می شود روش های مصرف آب و الگوی کشت در نواحی اطراف این تالاب، مورد بازبینی قرار گیرد.
آشکار سازی تغییرات جزیره گرمایی شهر اصفهان با تأکید بر توسعه شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
21 - 39
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های اساسی در فرآیند توسعه شهری در کشورهای در حال توسعه، بحث تغییرات جزیره گرمایی است که رشد شتابانی داشته و این رشد مشکلات و مسائل متعددی را برای فرایندهای مدیریتی و برنامه ریزی شهری ایجاد خواهد نمود. مطالعه حاضر با هدف آشکار سازی تغییرات جزیره گرمایی شهر اصفهان با استفاده از داده های ماهواره ی لندست در طول دوره آماری 1991 تا 2016 انجام گرفته است. بر روی تصاویر ماهواره ای، چهار مرحله عملیات پیش پردازش شامل پردازش اولیه، استخراج سطوح غیر قابل نفوذ تعلیمی، ارزیابی دقت و صحت طبقه بندی و بازیابی دمای سطح زمین انجام گرفته است. نتایج حاصل از استخراج دقت ضریب کاپا نشان می دهد که تصاویر سال 2016 با ضریب 8341/0 دارای دقت بیشتری است. از نظر مکانی هسته های پر حرارت بر اراضی نامرغوب و بایر منطبق است که به صورت خوشه ای در شمال و جنوب شهر و مناطق عاری از پوشش گیاهی قابل مشاهده است و در مرکز شهر جزایر گرمایی به صورت چاهک های گرمایی کوچک نمایان است. بررسی رابطه شدت جزیره گرمایی با نوع پوشش زمین، نشان دهنده ی وجود رابطه معکوس بین تراکم ساخت و ساز و پوشش گیاهی با دمای سطح است از این رو می توان گفت که رطوبت و عدم برهنگی سطح زمین از عوامل تعدیل کننده ی جزایر گرمایی در محیط شهر اصفهان است.
تحلیل الگوی توسعه و رشد و پراکندگی شهری با استفاده از تصاویر ماهواره ای (محدوده مورد بررسی: شهر کاشمر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
269 - 283
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های برنامه ریزان در قرن حاضر، رشد سریع شهرنشینی است. در ایران رشد زیاد شهرنشینی دلیل هجوم مهاجران به شهرها و نبود برنامه ریزی مناسب و کارآمد برای اسکان مهاجران سبب بروز مناطق حاشیه ای پیرامون شهرها، گسترش شهر به اطراف و تخریب اراضی مرغوب و باغ ها شده است. هدف این پژوهش تحلیل الگوی توسعه و گسترش شهری کاشمر بین سال های 1379-1399 و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی تا افق های پیش رو است. در این پژوهش با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال در نرم افزار ENVI نقشه کاربری اراضی طبقه بندی شده و با استفاده از الگوریتم LEI در نرم افزار GIS گونه رشد شهری به دست آمد. نتایج نشان داد که بر اساس مدل مارکوف طی سال های 1379 تا 1389 و 1399 درصد محدوده ساخته شده، کشاورزی و باغات رشد یافته است و از میزان اراضی بایر و مراتع کاسته شده همچنین تغییرات مساحت کاربری ها برای افق 1420 نسبت به حال حاضر نیز به همین صورت است. بیشترین تغییرات اختصاص به کاربری محدوده ساخته شده دارد. همچنین برای پیش بینی سال هزار و چهارصد و بیست رشد شهر کاشمر 7.12 درصد از نوع گسترش به سمت حاشیه شهر (infilling) و حدود 91.59 درصد از نوع توسعه از لبه شهر (edge-expansion) خواهد بود و حدود 1.28 درصد توسعه بیرونی (Outlaying) خواهد داشت؛ لذا مدیران و برنامه ریزان شهری با تأکید بر نتایج این تحقیق می توانند از رشد افقی و افسارگسیخته شهر در دوره های آینده جلوگیری نمایند.
بررسی روند تغییرات کاربری حاشیه شرق دریاچه ارومیه با تاکید بر شوری خاک به روش شی گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۲
83 - 93
حوزه های تخصصی:
خشک شدن دریاچه ارومیه تاثیر فراونی بر محیط اطراف خود دارد. شوری خاک حاشیه دریاچه، افزایش ریزگردهای نمکی و کاهش کشاورزی معمول در این منطقه از جمله اثرات این خشکی است. با برنامه ریزی صحیح و مطالعات گسترده می توان کمبودهای ایجاد شده را به فرصت تبدیل کرد و از آن حداکثر بهره را برد. در پژوهش حاضر با استفاده از تصاویر مربوط به لندست 5 و 8 تغییرات ایجاد شده در نوع کاربری ها و پوشش گیاهی منطقه از سال 2000 تا 2016 مورد بررسی قرار گرفته است. تجزیه و تحلیل تصاویر با استفاده از روش های شی گرا صورت گرفته است و میزان شوری خاک با استفاده از شاخص های شوری و طی سال های 2000 تا 2016 محاسبه شده است. تغییرات کاربری به روش شی گرا در نرم افزار Ecognation به دست آمده و محاسبات مربوط به میزان تغییرات با استفاده از نرم افزار Arc map و Excel انجام گرفته است. مطالعه بر روی 4 دوره 2000، 2006 و 2010 که تصاویر لندست 5 می باشند و تصویر نهایی که مربوط به لندست 8 بوده و سال 2016 می باشد. تصاویر مربوط به هر سال ابتدا ب روش شی گرا به 9 طبقه آب، شوره زار، نمک جدید، مراتع و مراتع ضعیف، شهر، زراعت، زمین بایر و باغ طبقه بندی شده است. پس از طبقه بندی میزان تغییرات طی این سال ها به دست آمده است. نتایج نشان دهنده کاهش 25.43درصدی میزان آب و افزایش 21.03 درصدی شوره زارها طی سال های 2000 تا 2016 می باشد.
بررسی تطبیقی تغییرات ساختاری سیمای سرزمین پایه الگوهای توسعه شهری کلان شهر تبریز، ارومیه و شهر مراغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و برنامه ریزی سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۸۲
211 - 226
حوزه های تخصصی:
امروزه مفهوم شهرها بدون در نظر گرفتن رشد آن در شکل های گوناگون آن قابل تصور نمی باشد، برای همین حیات شهری و تأثیرات فیزیکی و طبیعی آن یکی از مباحث مهم در برنامه ریزی و مدیریت کلان در نظر گرفته می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات ساختاری سیمای سرزمین برای کلان شهرتبریز، ارومیه و شهر مراغه می باشد که با استفاده از فن آوری سنجش از دور که در سال های اخیر به خوبی توانسته برای تعیین الگوی تغییرات کاربری و تولید اطلاعات لازم در فرآیند برنامه ریزی و مقایسه تغییرات سیمای سرزمین به کار رود. برای کمی کردن الگوهای سیمای سرزمین معمولا از متریک ها استفاده می کنند که بیشتر بر آنالیز ساده و توصیف خصوصیات هندسی و فضایی تمرکز دارند و به سختی می توانند اطلاعات مربوط به پویایی تغییرات را در بازه زمانی مختلف نشان دهد. با استفاده از شاخص توسعه چشم انداز برای دوره زمانی 1984 تا 2019 برای رشد شهری بر اساس مرکز، حاشیه و پیرامون نشان داده شد. در ادامه با نرم افزار اکگنیشن در شش کلاس ساخت و ساز، باغات و فضای سبز، پوشش گیاهی، آب، مراتع و بایر طبقه بندی شده است. نتایج پژوهش بیانگر افزایش اراضی ساخت و ساز در بازه زمانی برای این سه شهر می باشد.
آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی شهرستان ارومیه با استفاده از سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله با هدف آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی شهرستان ارومیه با استفاده از سنجش از دور تصاویر ماهواره ای لندست برای 4 دوره 8 ساله بین سالهای 1990 تا 2019 به رشته تحریر درآمد. در این پژوهش از دو دسته داده استفاده شد. دسته اول شامل داده های حاصل از تصایر ماهواره ای و دسته دوم داده های زمینی برداشت شده از ایستگاه زمینی ارومیه که شامل دما و سایر پا.رامتر های مورد استفاده دراین تحقیق میباشد. نتایج نشان داد که که کاربری اراضی شهری، در شهرستان ارومیه طی دوره آماری 30 ساله با تغییرات چشمگیری روبرو بوده که طی دوره مورد مطالعه با افزایشی 5 برابری مواجه بوده است. عرصه های باتلاقی و لجن زارهای شرق دریاچه ارومیه روند کاهشی چشمگیری داشته است. اراضی بایر شهرستان نیز که درصد کمی از مساحت شهرستان را در برگرفته اند، طی دوره 30 ساله مورد بررسی روند کاهشی داشته است. کاربری باغات طی همه دوره ها روند افزایشی داشته است. کاربری کشاورزی آبی طی همه دوره های مورد بررسی روند افزایشی داشته است. پهنه اراضی کشاورزی دیم، بعد از پهنه مراتع، وسیعترین کاربری اراضی شهرستان ارومیه است اما با شیب نسبتا ملایمی روند کاهشی داشته است. پهنه های آبی نیز روند کاهشی داشته اند. مراتع که وسیعترین پهنه پوشش اراضی شهرستان ارومیه است، طی دوره مورد بررسی سه روند متفاوت را داشته است. در طی دوره آماری کمترین وسعت مراتع مربوط به سال 2019 بوده است شماره ی مقاله: ۲۰
شبیه سازی تغییرات کاربری اراضی در پیراشهر زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه سریع پیراشهری در دهه های اخیر موجب تغییرات وسیعی در الگوی کاربری زمین پیرامون شهرها شده است. هدف این مقاله بررسی تغییرات کاربری اراضی پیراشهری زاهدان با استفاده ازتصاویر ماهواره ای در سال های 2000، 2010،2021 و پیش بینی سال2040 می باشد. بدین منظور تغییرات صورت گرفته در کاربری اراضی(باغات و زمین کشاورزی پیرامون شهر، محدوده های ساخته شده، اراضی بایر و مراتع )و پیش بینی روند تغییرات تا سال 2040 از مدل زنجیره مارکوف در نرم افزار ArcGIS و TerrSet استفاده شده است. نتایج نشان می دهد ،بیشترین کاهش کاربری، در سال های 2000 تا 2010 در باغات ،اراضی کشاورزی پیراشهرزاهدان 1/33%-و مراتع 15/27 %- و افزایش کاربری در محدوده ساخته شده 9/5 % و اراضی بایر 98/1 % اتفاق افتاده است.در سال های 2021 - 2010، مساحت مراتع با 240 % ، محدوده ساخته شده با 82/83 % افزایش چشمگیری داشته است، اراضی کشاورزی و باغات 61/9 % افزایش واراضی بایر حدود2/28 % -کاهش یافته است . براساس پیش بینی سال 2040 محدوده های ساخته شده حدود 11/7 %افزایش مساحت خواهد داشت. می توان گفت ادامه روند فعلی توسعه شهر و تغییر کاربری اراضی پیراشهر به خسارات جبران ناپذیرمنابع طبیعی می انجامد. لذا ضروری است مدیریت شهری، رویکردی جامع برای مهار توسعه افقی شهر در پیش گیرد و از گسترش بدون برنامه و خارج از مصوبات طرح جامع جلوگیری نماید.
بررسی روند تغییرات کاربری اراضی با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۲
52 - 66
حوزه های تخصصی:
افزایش سریع جمعیت و به دنبال آن توسعه بی رویه مناطق شهری و روستایی باعث تسریع در روند تغییرات کاربری اراضی در چند دهه اخیر شده است. استفاده از فناوری های نوین سنجش ازدور در پیمایش روند تغییرات کاربری اراضی ازجمله روش های کارآمد و کم هزینه می باشد. بنابراین در تحقیق حاضر تغییرات کاربری اراضی حوضه آبریز شهرچای ارومیه از طریق تصاویر ماهواره ای لندست سنجنده های TM و OLI-TIRS برای سال های 1995، 2005 و 2021 مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تهیه نقشه های کاربری اراضی منطقه از روش طبقه بندی نظارت شده و الگوریتم حداکثر احتمال در نرم افزار ENVI استفاده گردید. نتایج بررسی تغییرات کاربری اراضی نشان داد که در طول دوره آماری مورد مطالعه کاربری های اراضی کشاورزی و باغات، مناطق مسکونی و مناطق آبی روند افزایشی داشته اند و در هر دوره بر مساحت آن ها افزوده شده است. در مقابل مساحت اراضی بایر و مراتع روند کاهشی را نشان می دهند. به طوری که مساحت اراضی کشاورزی و باغات و مناطق مسکونی در سال 1995 به ترتیب 73/18802و 56/2784 هکتار بوده است که این میزان در سال 2021 به 81/19738و 61/5735 هکتار رسیده است.
تحلیل تأثیر تغییر کاربری باغات و کشاورزی بر دما در مناطق شهر ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
47 - 73
حوزه های تخصصی:
باغات واقع در محدوده شهرها را شاید بتوان مهم ترین عنصر زیست محیطی دانست که از برهمکنش مؤلفه های طبیعی و هویتی تشکیل شده و خود بازنمود مؤلفه های انسانی را بر عهده دارند. هدف این تحقیق تحلیل تغییر کاربری باغات و کشاورزی در مناطق شهر ارومیه بوده است. نوع تحقیق حاضر کاربردی بوده بدین جهت که می تواند تصمیم گیران شهری را از آثار تخریب با غ ها آگاه ساخته تا به عنوان ارزش های زیست محیطی و هویتی حفاظت گردند. روش انجام کار توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای، میدانی و طرح های توسعه شهری صورت گرفته است. برای نیل به هدف تحقیق، ابتدا محدوده باغات شهر ارومیه برای دو دوره 1385 و 1398 استخراج گردیده و دمای سطح زمین با استفاده از تصاویر ماهواره لندست 5 و 8 استخراج شده و در نرم افزار 5.3Envi تحلیل گردیده است. سپس با استفاده از دو معیار میانگین مساحت کاربری باغات و دمای سطح زمین در دو دوره، نسبت به ارزیابی مناطق شهری مبتنی بر روش SECA اقدام شده است. نتایج بیانگر آن بوده که بیش ترین میزان تخریب باغات در منطقه 4 و بیش ترین میانگین دما در دو دوره به منطقه سه (به دلیل ارتفاع زیاد از سطح دریا) مربوط بوده است. از بررسی داده های دمایی، ارتفاع از سطح دریا و کاربری باغات و کشاورزی در سال 1385 می توان نتیجه گرفت بین میانگین دما و ارتفاع از سطح دریا رابطه مستقیمی وجود داشته، در سال 1398 می توان چنین بیان نمود که میان مساحت کاربری باغات و کشاورزی با میانگین دما رابطه معکوس وجود داشته و در مقطع زمانی 1385 و 1398 چنین نتیجه گرفته شده که لزوماً ارتباط مستقیمی بین تغییر کاربری و دما وجود ندارد و می تواند بسته به نوع و تعداد شاخص ها نتایج متفاوتی داشته باشد.
بررسی تأثیر اقلیم بر تغییرات پوسته های نمکی با استفاده از سنجش ازدور (مطالعه ی موردی: پوسته های نمکی پلایای سبزوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۱
17 - 28
حوزه های تخصصی:
در این مطالعه، پنج سری از تصاویر سنسورهای لندست ازجمله MSS، TM، ETM + و OLI در فواصل زمانی نابرابر در دوره ی 42 ساله بین سال های 1973 تا 2015 به منظور بررسی تغییرات فضایی و زمانی پوسته های نمکی در پلایای سبزوار واقع در ایران مرکزی، موردبررسی قرار گرفت. تصاویر ماهواره ای لندست و مدل رقومی ارتفاعی SRTMتهیه و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج با استفاده از مشاهدات میدانی و 8 نقطه ی کنترل زمینی و آزمایش کانی شناسی پراش اشعه ی ایکس مورد ارزیابی مجدد قرار گرفت. بر اساس تفاوت اختلاف بین بازتاب گروه های طیفی قابل مشاهده و مادون قرمز نزدیک (NIR)، یک روش قابل اطمینان به نام شاخص اختلاف استانداردشده ی نمک NDSI به منظور تمایز پوسته های نمکی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که پوسته های نمک در طول دوره ی 42 ساله بین 15٪ تا 35٪ در تغییر بوده اند و این تغییرات بر مورفولوژی پلایا تأثیرگذار بوده است. بخش های غربی و جنوبی پلایا، بیش ترین گسترش سطوح نمکی را در تمام تصاویر نشان داده است. آنالیز کانی شناسی پراش اشعه ی ایکس نیز در این مناطق نشان از غالب بودن کانی هالیت دارد که خود حاکی از فرآیند رو به افزایش تبخیر و کاهش آب های زیرزمینی در منطقه ی موردمطالعه در سال های اخیر است. درنهایت، رابطه ی معنادار مثبت بین گسترش پوسته های نمک و میانگین دما در ماه های مرداد طی پنج دوره ی متوالی (R = 0.624) برآورد شد. این نتیجه بیانگر گسترش پوسته های نمکی در دماهای بسیار بالا در طی زمان در منطقه ی موردمطالعه است.
پایش تغییرات پوشش زمین در شمال غرب ایران با استفاده از روش انتقال نمونه های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سنجش از دور و GIS ایران سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
129 - 154
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: نقشه پوشش زمین یکی از پارامترهای اساسی در تحلیل های جغرافیایی و برنامه ریزی های مکانی محسوب می شود. به طور کلی، تصویر ماهواره ای، الگوریتم طبقه بندی و نمونه آموزشی سه پارامتر اصلی در تهیه نقشه های پوشش زمین به شمار می روند و مهم ترین نقش را درزَمینه صحت، هزینه و منابع محاسباتی مورد نیاز برای تهیه این نقشه ها ایفا می کنند. کیفیت نمونه آموزشی تأثیر شایان توجهی در صحت نتایج طبقه بندی دارد. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش تهیه نمونه های آموزشی معتبر، با استفاده از روش انتقال نمونه های آموزشی برای پایش تغییرات پوشش زمین در شمال غرب ایران، بین سال های 2002 تا 2022 است.مواد و روش ها: منطقه مورد مطالعه، با مساحتی بالغ بر 7653 کیلومترمربع، در شمال غرب ایران واقع شده است. ازلحاظ جغرافیایی، این محدوده در مختصات 35 59 °44 تا 25 01 °46 طول شرقی و 46 02 °38 تا 47 48 °38 عرض شمالی قرار دارد. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای و داده های مرجع زمینی است و تصاویر به کاررفته در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای سری لندست می شود. روش پژوهش پنج مرحله کلی را دربرمی گیرد. در مرحله اول، تصاویر ماهواره ای لندست از سایت سازمان زمین شناسی امریکا دریافت و مراحل پیش پردازش تصاویر (تصحیح رادیومتریک و هندسی) روی آنها انجام شد. در مرحله دوم، با استفاده از تصاویر دارای قدرت تفکیک مکانی بالا (تصاویر سامانه Google Earth) و برداشت زمینی، نمونه های آموزشی مورد نظر تهیه شدند. مرحله سوم شامل انتقال نمونه های آموزشی است. برای این کار، در ابتدا، با استفاده از دو پارامتر فاصله اقلیدسی (ED) و فاصله زاویه طیفی (SAD)، شباهت طیفی نمونه های آموزشی در سال های مرجع و هدف بررسی شد. در ادامه، با تعیین آستانه مورد نظر، نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های انتقال نیافته تفکیک شدند. در انتهای مرحله سوم، صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته ارزیابی شد؛ بدین منظور داده های مرجع تهیه شده از سامانه Google Earth به کار رفت. در مرحله چهارم، با استفاده از نمونه های آموزشی انتقال یافته، تصاویر ماهواره ای در سال های گوناگون طبقه بندی شد و درنَهایت در مرحله پنجم، با به کارگیری شاخص های حاصل از ماتریس خطا، صحت تصاویر طبقه بندی شده ارزیابی شد.نتایج و بحث: نتایج به دست آمده نشان داد آستانه 9/0 تا 1/1 مناسب ترین آستانه برای تفکیک نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های آموزشی انتقال نیافته در سال های گوناگون است. بر این اساس، می توان گفت بین صحت و درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته رابطه ای معکوس وجود دارد و با افزایش درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته، از صحت آنها کاسته می شود. بررسی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته، براساس هریک از پارامترها (فاصله زاویه طیفی و فاصله اقلیدسی)، نشان داد صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته براساس پارامتر فاصله زاویه طیفی بیشتر از نمونه های آموزشی انتقال یافته براساس پارامتر فاصله اقلیدسی است. همچنین استفاده از نمونه های انتقال یافته، براساس هر دو پارامتر، باعث افزایش 45/10درصدی صحت درمقایسه با حالتی شده است که از پارامتر فاصله اقلیدسی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده و نیز افزایش 5درصدی صحت را درقیاس با وضعیتی دربرداشته که از پارامتر فاصله زاویه طیفی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است. بررسی درصد انتقال نمونه های آموزشی در کلاس های کاربری گوناگون نشان داد، به طور میانگین، 6/80٪ از نمونه های آموزشی کلاس آب، 4/75٪ از نمونه های آموزشی کلاس اراضی بایر، 2/71٪ نمونه های آموزشی کلاس اراضی انسان ساخت، 6/64٪ نمونه های آموزشی کلاس مرتع، 2/60٪ از نمونه های آموزشی کلاس اراضی زراعی و 4/54٪ نمونه های آموزشی کلاس تالاب از سال مرجع (1401) به هریک از سال های هدف (1381، 1387، 1392 و 1396) انتقال پیدا کرده اند. همچنین ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته در کلاس های کاربری گوناگون نشان داد کلاس های آب، اراضی انسان ساخت، اراضی بایر، مرتع، اراضی زراعی و تالاب، به ترتیب، بیشترین صحت را در نمونه های آموزشی انتقال یافته دارا بودند. بررسی تغییرات پوشش زمین بین سال های 1381 تا 1401 نشان داد روند تغییرات مساحت کلاس های اراضی بایر، آب و تالاب از سال 1381 تا 1401 کاهشی و روند تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت، در این بازه زمانی، افزایشی بوده است؛ همچنین کلاس های مرتع و اراضی زراعی، در این بازه زمانی، دارای روند تغییرات ثابت نبوده و روند تغییرات آنها در سال های گوناگون، متفاوت بوده است. اما درحالت کلی، مساحت این دو کلاس طی سال 1401، درقیاس با سال 1381 افزایش یافته است.نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در مطالعات آتی، از سایر تصاویر ماهواره ای (ازجمله تصاویر ماهواره ای سنتینل 2) نیز به منظور انتقال نمونه های آموزشی استفاده شود تا تأثیر باندهای طیفی و تصاویر ماهواره ای گوناگون، در انتقال نمونه های آموزشی، ارزیابی شود. همچنین بررسی اثربخشی روش انتقال نمونه های آموزشی در انتقال نمونه های آموزشی سایر پوشش های زمینی می تواند درزمره موضوعات پژوهشی در مطالعات بعدی قرار گیرد.منطقه مورد مطالعه با مساحتی بالغ بر 7653 کیلومترمربع در شمال غرب ایران واقع شده است. از لحاظ جغرافیایی محدوده مورد نظر در مختصات ´´35 ´59 °44 تا ´´25 ´01 °46 طول شرقی و ´´46 ´02 °38 تا ´´47 ´48 °38 عرض شمالی واقع شده است. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای و داده های مرجع زمینی می باشد. تصاویر مورد استفاده در این پژوهش شامل تصاویر ماهواره ای سری لندست می باشد.روش انجام پژوهش شامل پنج مرحله کلی می باشد. در مرحله اول تصاویر ماهواره ای لندست 5 و 8 از سایت سازمان زمین شاسی آمریکا اخذ شده و مراحل پیش پردازش تصاویر (تصحیح رادیومتریک و هندسی) بر روی آن ها انجام شد. در مرحله دوم با استفاده از تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بالا (تصاویر سامانه Google Earth) و برداشت زمینی، نمونه های آموزشی مورد نظر تهیه شدند. مرحله سوم شامل انتقال نمونه های آموزشی می باشد. برای این کار در ابتدا بررسی شباهت طیفی نمونه های آموزشی در سال های مرجع و هدف با استفاده از دو پارامتر فاصله اقلیدسی و فاصله زاویه طیفی انجام شد. در ادامه با تعیین آستانه مورد نظر، نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های انتقال نیافته تفکیک شدند. در انتهای مرحله سوم، ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته انجام شد، برای این کار از داده های مرجع تهیه شده از سامانه Google Earth استفاده شد. در مرحله چهارم با استفاده از نمونه های آموزشی انتقال یافته، طبقه بندی تصاویر ماهواره ای در سال های مختلف انجام شد و در نهایت در مرحله پنجم با استفاده از شاخص های حاصل از ماتریس خطا، ارزیابی صحت تصاویر طبقه بندی شده انجام شد.نتایج به دست آمده نشان داد، آستانه 0/9 تا 1/1 (اختلاف انحراف معیار از میانگین) مناسب ترین آستانه برای تفکیک نمونه های آموزشی انتقال یافته از نمونه های آموزشی انتقال نیافته در سال های مختلف می باشد. بر این اساس می توان گفت یک رابطه معکوس بین صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته و درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته وجود دارد و با افزایش درصد نمونه های آموزشی انتقال یافته از صحت آن ها کاسته می شود.بررسی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس هر یک از پارامترها (فاصله زاویه طیفی و فاصله اقلیدسی) نشان داد نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس پارامتر فاصله زاویه طیفی از صحت بیشتری نسبت به نمونه های آموزشی انتقال یافته بر اساس پارامتر فاصله اقلیدسی برخوردار می باشند. همچنین استفاده از نمونه های انتقال یافته بر اساس هر دو پارامتر باعث افزایش 10/45 درصدی صحت نسبت به حالتی شده است که از پارامتر فاصله اقلیدسی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است و افزایش 5 درصدی صحت نسبت به حالتی شده است که از پارامتر فاصله زاویه طیفی برای انتقال نمونه های آموزشی استفاده شده است.بررسی درصد انتقال نمونه های آموزشی در کلاس های کاربری مختلف نشان داد به طور میانگین 80/6 درصد از نمونه های آموزشی کلاس آب، 75/4 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی بایر، 71/2 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی انسان ساخت، 64/6 درصد از نمونه های آموزشی کلاس مرتع، 60/2 درصد از نمونه های آموزشی کلاس اراضی زراعی و 54/4 درصد از نمونه های آموزشی کلاس تالاب از سال مرجع (1401) به هر یک از سال های هدف (1381، 1387، 1392 و 1396) انتقال پیدا کرده اند. همچنین ارزیابی صحت نمونه های آموزشی انتقال یافته در کلاس های کاربری مختلف نشان داد کلاس های آب، اراضی انسان ساخت، اراضی بایر، مرتع، اراضی زراعی و تالاب، به ترتیب از بیشترین صحت در نمونه های آموزشی انتقال یافته برخوردار بودند.طبقه بندی تصاویر ماهواره ای با استفاده از تصاویر لندست بین سال های 1381 تا 1401 انجام شد. بر این اساس، پوشش های سطحی زمین در شش کلاس کاربری مختلف طبقه بندی شد. نتایج ارزیابی صحت طبقه بندی نشان داد صحت کلی تصاویر طبقه بندی شده در سال های 1401، 1396، 1392، 1387 و 1381 به ترتیب 94/95، 91/93، 90/74، 89/45 و 88/94 درصد است. بررسی صحت طبقه بندی کلاس های کاربری مختلف بر اساس دو پارامتر صحت تولیدکننده و صحت کاربر نشان داد، کلاس آب از بیشترین صحت تولید کننده و کاربر در میان کلاس های مختلف برخوردار است، به طوری که صحت تولیدکننده و کاربر آن در تصویر طبقه بندی شده سال 1401 به ترتیب 98/2 و 99/34 درصد می باشد. از طرفی کمترین صحت تولیدکننده و کاربر در کلاس تالاب به دست آمد؛ به طوری که، صحت تولیدکننده و کاربر آن در تصویر طبقه بندی شده سال 1401 به ترتیب 90/1 و 91/25 درصد است.بررسی تغییرات پوشش زمین بین سال های 1381 تا 1401 نشان داد، روند تغییرات مساحت کلاس های اراضی بایر، آب و تالاب از سال 1381 تا 1401 کاهشی و روند تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت در این بازه زمانی افزایشی بوده است، همچنین کلاس های مرتع و اراضی زراعی دارای روند تغییرات ثابت در این بازه زمانی نبوده و روند تغییرات آن ها در سال های مختلف متفاوت بوده است. اما در حالت کلی مساحت این دو کلاس در سال 1401 نسبت به سال 1381 افزایش یافته است. بررسی تغییرات مساحت اراضی انسان ساخت در این بازه زمانی نشان دهنده افزایش محسوس مساحت این کلاس کاربری می باشد؛ به طوری که مساحت آن از 20/38 کیلومتر مربع در سال 1381 به 123/98 کیلومتر مربع در سال 1401 افزایش یافته است.پیشنهاد می شود در مطالعات آتی از سایر تصاویر ماهواره ای (از جمله تصاویر ماهواره ای سنتینل-2) نیز به منظور انتقال نمونه های آموزشی استفاده شود تا تأثیر باندهای طیفی و تصاویر ماهواره ای مختلف در انتقال نمونه های آموزشی مورد ارزیابی قرار گیرد. همچنین بررسی اثربخشی روش انتقال نمونه های آموزشی در انتقال نمونه های آموزشی سایر پوشش های زمینی می تواند از جمله موضوعات پژوهشی در مطالعات بعدی محسوب شود.
تعیین LST در تصاویر سنجش از دور و افزایش دقت آن با استفاده از ادغام الگوریتم های مختلف و روش های تصمیم گیری چند معیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی منطقه ای سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
63 - 78
حوزه های تخصصی:
-چکیده:دمای سطح زمین (LST) یکی از معیارهای مهم در برنامه های کاربردی است و پایش دقیق زمانی و مکانی آن جهت مطالعات محیطی و مدیریت و برنامه ریزی امری ضروری محسوب می شود. با توجه به محدودیت هایی که در ایستگاه های هواشناسی برای تعیین این پارامتر ضروری وجود دارد، به کمک الگوریتم های مختلف و به کمک سنجنده های حاوی باندهای مادون قرمز حرارتی، می توان این پارامتر را در سطح گسترده ای تعیین کرد. دقت الگوریتم های مختلف تعیین دمای سطح زمین با استفاده از تصاویر سنجش از دور، در مناطق مختلف و با استفاده از سنجنده های مختلف تغییر می کند و تاکنون الگوریتم مشخصی با دقت بالا برای تمام مناطق در نظر گرفته نشده است. در این مقاله هدف تعیین دمای سطح زمین با استفاده از الگوریتم های تک کاناله، پنجره مجزا، پلانک، تک پنجره و معادله انتقال تابشی و همچنین استفاده از روش ادغام الگوریتم های تعیین LST به صورت وزن دار و ساده است. در روش وزن دار، وزن هر روش به کمک الگوریتم های تصمیم گیری چندمعیاره TOPSIS و SAW مشخص شده است. همزمان با عبور ماهواره لندست8 از منطقه مورد مطالعه، دمای سطح زمین برای 25 نقطه برداشت شده است. برای ارزیابی عملکرد روش پیشنهادی ادغام الگوریتم های تعیین LST، از معیار آماری ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) استفاده شده است تا مقایسه ای بین برداشت های زمینی و مقادیر محاسبه شده به وسیله الگوریتم ها انجام شود. نتایج نشان می دهد روش ادغام الگوریتم ها که ضریب هر الگوریتم با استفاده از روش تصمیم گیری چند معیاره TOPSIS محاسبه شده است دارای بیشترین دقت است(RMSE=0.552oK). با استفاده از این الگوریتم ترکیبی، به روش های دارای دقت بیشتر وزن بیشتری تعلق می گیرد. از بین پنج الگوریتم به طور مجزا، الگوریتم تک کاناله دارای بیسترین دقت (RMSE=0.5623oK) و الگوریتم تک پنجره دارای کم ترین دقت می باشد (RMSE=1.0046ok).
مدل سازی تغییرات کاربری اراضی فیروزآباد با استفاده از تصاویر ماهواره ای چند زمانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربری اراضی یکی از مهمترین جنبه های بررسی مدیریت منابع طبیعی و بازنگری تغییرات محیطی است . با بررسی های تغییرات کاربری در سیستم اطلاعات جغرافیایی میتوان عوامل توسعه فیزیکی شهر را نیز استخراج کرد که می توان به مواردی از جمله تغییرات کاربری اراضی اشاره کرد و مورد بررسی قرار داده و پیش بینی نمود.در این تحقیق با استفاده از قابلیت های سنجش از دور و و GIS تغییرات کاربری اراضی شهرستان فیروز آباد واقع در استان فارس در بازه زمانی بین سال های ( 2003-2013-2018) با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست (ETM , ETM+) مورد پایش قرارگرفته وسپس کلاس های کاربری اراضی ، تجزیه و تحلیل روش ها و تغییرات آنها در نرم افزار ENVI و EDRISI طبقه بندی شده است .تجزیه تحلیل و تغییرات زمانی دردوره 15 ساله منطقه مورد مطالعه نشان داد که سطح اراضی مسکونی افزایش داشته و بیشترین تغییرات کاربری در مناطق زمین های کشاورزی ایجاد شده است . بر مبنای این تغییرات ، پتانسیل تبدیلات کاربری وپیش بینی برای سال 2023 ، با استفاده روش زنجیره مارکوف مدلسازی گردید .در مدل LCM نقشه های پتانسیل تبدیل حاصل از اجرای شبکه های عصبی مصنوعی پرسپترون چند لایه با کاربری اراضی سال های 2013 و 2018 و متغیر های تاثیر گذار انجام شد . لازم به ذکر میباشد که با توجه به خشکسالی منطقه در سال های اخیرو عدم توجه و مدیریت مناسب در وضعیت هیدرولوژی و فقدان ثبات وضعیت اقتصادی از عوامل موثر بر تغییرات کاربری اراضی در منطقه مورد مطالعه میباشد .
ارزیابی شدت بیابان زایی با استفاده از شاخص های طیفی منتج از تصاویر ماهواره ای، مطالعه موردی: شهرستان بندر ماهشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیابان زایی از عوامل تخریب اکوسیستم های طبیعی در مناطق خشک جهان به شمار می آید. شناخت مناطق در معرض بیابان زایی، جهت مبارزه با این پدیده اهمیت فراوانی دارد. سنجش از دور، ابزاری مهم در ارزیابی و پایش تخریب سرزمین و بیابان زایی است. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی شدت بیابان زایی در شهرستان بندر ماهشهر براساس شاخص های طیفی منتج از تصاویر ماهواره ای است. ابتدا شاخص های NDVI، SAVI، RVI، TGSI و Albedo با کمک نرم افزار ENVI از تصویر OLI لندست 8 منطقه استخراج شدند. سپس، برای ارزیابی رابطه همبستگی بین شاخص های طیفی از رگرسیون خطی استفاده شد و شدت بیابان زایی در منطقه طبقه بندی گردید. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین دو شاخص NDVI و Albedo برابر با 83/0-، بین دو شاخص SAVI و Albedo برابر با 78/0- و بین دو شاخص RVI و Albedo برابر با 77/0- بوده است. ضریب همبستگی بین دو شاخص TGSI و Albedo برابر 86/0 بوده است. همبستگی بیشتر بین دو شاخص TGSI و Albedo، بیانگر مناسب تر بودن مدل Albedo-TGSI جهت ارزیابی شدت بیابان زایی در منطقه است. نقشه بیابان زایی مدل Albedo-TGSI نشان داد که نواحی دارای شدت بیابان زایی کمتر، عمدتاً در قسمت های شمالی و شرقی و نواحی دارای شدت بیابان زایی بیشتر، عمدتاً در قسمت های جنوبی و جنوب غربی منطقه واقع شده اند.
بررسی تغییرات سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بختیاری با استفاده از سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۴ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۲
25 - 44
حوزه های تخصصی:
استان چهار محال و بختیاری یکی از مناطق برفگیر کشور بوده و نزولات برفی آن نقش بسیار زیادی در وضعیت منابع آبی تأمین کننده ی آب منطقه مرکزی و جنوبی کشور دارد. در این پژوهش سعی شده است تا تغییرات سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بررسی گردد. بدین منظور از تصاویر ماهواره ای لندست TM و ETM+ در ماه های آوریل و سپتامبر در سال های 1991،2003 و 2011 استفاده گردید. نتایج نشان می دهد که سطوح پوشش برف در ارتفاعات زردکوه بختیاری طی دوره ی آماری (2011 نسبت به 1991) روندی کاهشی داشته است. برای بررسی روند تغییرات سال 1991 را سال مبنا قرار داده، که مقدار سطوح پوشش برف در ماه آوریل 1991 میلادی، 07/1758 کیلو متر مربع بوده، این مقدار پوشش در ماه آوریل در سال 2003 میلادی، به 43/1128 کیلومتر مربع رسیده، مساحت سطوح برف در آوریل 2011 میلادی 83/979 کیلومتر مربع بوده که نسبت به سال 1991 میلادی 24/778 کیلو متر مربع کاهش پیدا کرده است. مقدار سطوح پوشش برف در ماه سپتامبر 1991میلادی برابر با 86/802 کیلومترمربع بوده، مقدار این سطوح در ماه سپتامبر 2003 به 83/615 کیلومترمربع رسیده که از ماه سپتامبر سال 1191 تا سپتامبر 2003 میلادی 06/187 کیلومترمربع کاهش پیدا کرده، مساحت پوشش برف در ماه سپتامبر 2011 میلادی برابر با 83/601 کیلومتر مربع بوده که نسبت به ماه سپتامبر 2011 میلادی به 03/201 کیلومتر مربع کاهش پیدا کرده است.
پیش بینی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از مدل سلول های خودکار-مارکف در حوضه ی آبخیز بادآور لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۶ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰
79 - 99
حوزه های تخصصی:
آشکارسازی دقیق تغییرات کاربری اراضی، پایه ای برای فهم بهتر روابط و تعاملات انسان و پدیده های طبیعی برای مدیریت و استفاده بهتر از منابع را فراهم می آورد. هدف از این پژوهش بررسی تغییرات کاربری اراضی در سال های گذشته و امکان پیش بینی این تغییرات در سال های آینده در حوضه ی آبخیز بادآور نورآباد واقع در لرستان به مساحت 71600 هکتار است. به منظور آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی از تصاویر سنجنده های TM، + ETMو OLI ماهواره لندست در سال های 1370، 1383 و 1395 برای تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی منطقه ی موردمطالعه استفاده شد. سپس با استفاده از مدل مارکف، کاربری اراضی سال 1395 شبیه سازی و ماتریس احتمال برای 12سال پیش بینی تهیه شد. نتایج مدل مارکف و نقشه ی کاربری اراضی سال 1395 به عنوان ورودی به مدل سلول های خودکار معرفی و کاربری اراضی سال 1407 پیش بینی شد. ارزیابی میزان تطابق نقشه ی شبیه سازی شده و نقشه ی واقعی با ضریب کاپای 97/. نشان داد مدل سلول های خودکار- مارکف، مدلی مناسب جهت پیش بینی تغییرات کاربری اراضی می باشد. نتایج حاصل از تغییرات کاربری اراضی بین سال های 1370 تا 1395 نشان داد به وسعت مناطق مسکونی، اراضی دیم، باغ و اراضی کشاورزی آبی افزوده شده است. همچنین نتایج حاصل از پیش بینی نشان داد از وسعت مراتع به مقدار 89/659 هکتار کاسته و به اراضی کشاورزی آبی به وسعت 47/395 هکتار افزوده خواهد شد. با توجه به نتایج به دست آمده تغییرات کاربری اراضی در جهت تخریب عرصه های منابع طبیعی بوده است، ازاین رو پیشنهاد می شود اقدامات حفاظتی و اتخاذ تصمیمات مدیریتی مناسب جهت کنترل تغییرات غیراصولی بیش از پیش ادامه اعمال گردد.
بررسی تغییرات کاربری اراضی حوضه آبریز زرینه رود و تاثیر آن بر روی فرسایش خاک با استفاده از مدل WLC(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۹
68 - 45
حوزه های تخصصی:
امروزه تهیه ی نقشه های کاربری اراضی با استفاده از داده های سنجش از دور به عنوان یکی از مهم ترین و پرکاربردترین روش ها جهت تولید نقشه های کاربری اراضی و همچنین ارزیابی کاربری با یکدیگر است. نبود زیر ساخت های مناسب، رعایت نکردن قوانین قابلیت توسعه ی زمین در انتخاب کردن کاربری ها و مدیریت غیر اصولی آن منجر به وقوع پدیده ی فرسایش خاک می شود هدف از تحقیق حاضر تهیه ی نقشه های کاربری اراضی با استفاده از روش شئ گرا و همچنین تهیه ی نقشه های پهنه بندی فرسایش خاک حوضه ی آبریز زرینه رود برای سال های 2000 و 2018 ماهواره لندست با استفاده از روشWLC که یکی از روش های تصمیم گیری چندمعیاره می باشد صورت گرفت. نتایج بدست آمده از تغییرات کاربری اراضی با استفاده از طبقه بندی شئ گرا نشان داد که بیشترین مقدار روند افزایشی مساحت برای کاربری های کشاورزی دیم و کشاورزی آبی می باشد. این افزایش دو کاربری به ترتیب برابر با 28/18 و 4 درصد افزایش از کل حوضه مورد نظر را در بر می گیرد. روند تغییرات کاربری های بایر، مرتع غنی و متوسط، به مرور زمان به نحوی کاهشی بوده است که به طوری که به ترتیب مساحت 04/14، 66/10و 73/5 درصد کاهش داشته است. کاربری انسان ساخت در طول زمان با روندی تقریبا یکنواخت در حال افزایش است که این نوع افزایش در طول 18 سال برابر با 47/2 درصد رشد داشته است. نتایج بدست آمده از نقشه های تولید شده پهنه بندی فرسایش سال 2000 و 2018 نشان داد که دو طبقه بسیار پر خطر و پر خطر (منظور طبقاتی هستند که به ترتیب دارای بیشترین پتانسیل فرسایش خاک در حوضه ی آبریز زرینه رود را دارند) که هر کدام 29/15 و 51/27 درصد از منطقه را در برگرفته اند. این طبقات بیشتر در کاربری های کشاورزی دیم، کشاورزی آبی، بایر و مرتع متوسط واقع شده است.
تاثیر تغییرکاربری اراضی بر تغییرات دبی و رسوب حوضه ی آبریز اوجان چای با استفاده از مدل SWATدر حوضه ی آبریز اوجان چای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۰
24 - 1
حوزه های تخصصی:
تغییرات کاربری اراضی یکی از عامل های مهم در تغییر جریان هیدرولوژیک، فرسایش حوضه و انهدام تنوع زیستی است. به همین دلیل آگاهی ازمیزان اثر تغییرات کاربری اراضی بر روی دبی و بار معلق یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. هدف اصلی این پژوهش،آزمون کارایی مدل و قابلیت استفاده از آن به عنوان شبیه سازی روند تغییرات کاربری اراضی بر دبی و رسوب از مدل ارزیابی آب و خاک (SWAT) و برنامه SUFI2 میباشد. شبیه سازی مدل برای مدت 29 سال از سال 1987الی 2015 انجام شد که 5 سال اول آن برای واسنجی مدل و پنج سال آخر برای صحت سنجی نتایج مدل انتخاب شد. چهار شاخص آماری ،ر r_factor ،P_factor نش-ساتکلیف (NS) و ضریب تبیین (R2)، نسبت خطای مجذور ریشه مربعات به انحراف معیار (RSR) و درصد اریبی (PBIAS) به صورت ماهانه برای ارزیابی مدل انتخاب شدند. دقت شبیه سازی ماهانه با استفاده شاخص ارزیابی NSدر مرحله واسنجی و اعتبارسنجی برای دبی و بار معلق به ترتیب معادل 65/0 و 49/0 میباشد. نتایج حاصل از تحقیق با توجه به دامنه های تفسیری مورد استفاده در تحقیقات گذشته، قابل قبول ارزیابی شد و حاکی از کارایی رضایت بخش مدلSWAT در شبیه سازی مولفه های تاثیر تغییرات کاربری بر رسوب و دبی در حوضه ی آبخیر اوجان چای بستان آباد است. و نتایج نشان داد که ارتفاع رواناب سطحی به میزان 1.15 میلیمتر و غلظت رسوب به میزان 1.5 تن در هکتار در سال افزایش یافته است.