هنجار غالب ارزیابی نظام آموزشی در کشورمان در سطوح مختلف، برای موفقیت تحصیلی صرفاً نمره است. از این رو، واکاوی درک کنشگران مختلف درگیر از مفهوم موفقیت تحصیلی در کنار این نگاه ضروری است. پژوهش حاضر با روش کیفی پدیدارشناختی در پی فهمی از این مفهوم بود. روش گردآوری اطلاعات و نمونه گیری به ترتیب مصاحبه های نیمه ساختاریافته و هدفمند بود و بنابر بر قاعده رایج "اشباع نظری" در روش های کیفی، حجم نمونه با دانش آموزان، اولیاء و معلّمان تا 23 مصاحبه ادامه یافت. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از الگوی چند مرحله ای کولایزی استفاده شد. تمامی داده های مرتبط در قالب مقولات فرعی، اصلی/کلان و محوری سازماندهی شدند. بر این اساس 61 مفهوم فرعی، 5 مقوله اصلی(دانش آموزان)، 3 مقوله (اولیاء) و 4 مقوله (معلّمان) حاصل شدند. واکاوی تجربه های زیسته این کنشگران با تضاد دیدگاه ها و برخی شباهت ها همراه بودند. «موفقیت در کنکور»، «نمره» و «شغل گزینی» از جمله شباهت ها و تأکید بر «موفقیت های چندگانه»، «جایگاه خانواده»، «تأکید صرف بر نتیجه کنکور» و «الگوی رشته تجربی» نیز حاکی از برخی تفاوت دیدگاه ها بودند. تجربه زیسته دانش آموزان در درک موفقیت تحصیلی ناظر بر موفقیت های متکثرتر، در نزد اولیاء به موفقیت های میانی تر مانند سربلندی خانواده محدود و از نظر معلمین، تقلیل موفقیت تحصیلی به نتیجه محض کنکور خاصه رشته تجربی بود. بنابر مجموع یافته ها، می توان گفت دیدگاه تقلیل گرایی موفقیت تحصیلی در نزد معلّمان بیشترین و برای دانش آموزان کمترین بود و مابین این دو، دیدگاه اولیاء به چشم می خورد. دیگر اینکه تجارب معلمین با رویه غالب نظام کنکور که صرفاً رتبه ملاک موفقیت تحصیلی است قرابت بیشتری دارد.