مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
غربالگری فازی
حوزههای تخصصی:
نظام آموزشی را می توان یکی از پیچیده ترین زیر نظام های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دانست و با توجه به گسترش وسیع فعالیت های نظام آموزشی، ارزیابی سازمان های آموزشی، برنامه ها، کارکنان و ارزیابی خدمات ارائه شده از طرف آنها می تواند نقش موثری در فراهم آوردن کیفیت آموزشی داشته باشد. با توجه به اینکه هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص های موثر در اندازه گیری کیفیت خدمات آموزشی می باشد، لذا ابتدا با بررسی گسترده پیشینه پژوهش، شاخص های موثر، استخراج و بر اساس راهبرد پژوهشی روایی محتوا، شاخص هایی که بیشترین فراوانی را در پژوهش های پیشین داشته اند مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته که نتیجه آن، استخراج 66 شاخص می باشد. سپس با استفاده از روش پیمایشی و استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و انتخاب و نظرخواهی از 12 نفر از اساتید آشنا با موضوع پژوهش با بهره گیری از روش نمونه گیری هدفمند در دانشگاه شیراز، شاخص های موثر با استفاده از تکنیک غربالگری فازی مورد تأیید قرار گرفتند. نتایج این پژوهش می تواند مورد استفاده پژوهشگران، مسئولان و دست اندرکاران نظام آموزش عالی قرار گیرد.
طراحی مدلی برای ارزیابی آمادگی اجرای شش سیگما در شرکت ایستاوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، استفاده از فنون شش سیگما گسترش زیادی داشته است. در دنیای رقابتی امروز شش سیگما می تواند برگ برنده شرکت ها برای بهبود کیفیت و کاهش هزینه ها باشد؛ اما نکته مهم این است که این ابزار باید در سازمان هایی به کار گرفته شود که آمادگی لازم را برای اجرای آن را داشته باشند. آماده نبودن برای اجرای شش سیگما به ناامیدی کارکنان، مقاومت و مخالفت در سطوح مختلف سازمانی و درنهایت شکست پروژه منجر می شود؛ بنابراین در این پژوهش مدلی برای ارزیابی آمادگی شرکت ها برای اجرای شش سیگما ارائه می شود؛ بدین منظور ابتدا شاخص های ارزیابی آمادگی برای اجرای شش سیگما شناسایی و روابط بین این شاخص ها از طریق مدل سازی ساختاری تفسیری تعیین می شود؛ سپس درجه اهمیت و وزن شاخص های تعیین و درنهایت ابعاد ارزیابی آمادگی اجرای شش سیگما رتبه بندی می شود. نتایج نشان می دهد که به ترتیب ابعاد «رهبری و چشم انداز»، «انتخاب درست» و «مدیریت بهبود و فرایند» دارای اهمیت بیشتری هستند.
معرفی مدلی برای ارزشیابی فرصت های کارآفرینی با رویکرد فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزشیابی فرصت های کارآفرینی از مصادیق مهم تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان است. این ارزشیابی ها اغلب در محیطی پیچیده، پویا و تحت عدم اطمینان حقیقی صورت می گیرند. در عدم اطمینان حقیقی بر خلاف ریسک و ابهام، نه تنها نتایج ممکن و احتمال وقوع هر یک از نتایج از پیش شناخته شده نیست بلکه برآورد احتمالات و کسب شناخت براحتی امکان پذیر نمی باشد. در این شرایط ارزشیابی کارآفرینان از فرصت ها بر اساس اطلاعات حداقلی و نادقیق بوده و با متغیر های کلامی بیان می شود که مرز روشنی ندارند و فازی هستند. از این رو، هدف از این پژوهش ارائه مدلی برای ارزشیابی فرصت های کارآفرینی در شرایط عدم اطمینان با رویکرد فازی است. برای این منظور، محققان ارزشیابی فرصت را در قالب یک مسأله تصمیم گیری چند معیاره-چند خبره طرح نموده و با استفاده از روش غربال گری فازی به بررسی آن پرداخته اند. پژوهش متشکل از دو بخش است: بخش اول از طریق مرور سیستماتیک ادبیات به توصیف راهکارهای رایج کارآفرینان برای ارزشیابی فرصت در شرایط عدم اطمینان می پردازد و بخش دوم، به ارائه راهکار و مدلی برای ارزشیابی فرصت ها در شرایط مذکور متمرکز شده است. جهت آزمون مدل پیشنهادی، دوازده فرصت کارآفرینی در یک شرکت متوسط توسط پانزده خبره مورد ارزشیابی قرار گرفت که در نتیجه آن دو فرصت ( O 6 , O 11 ) در میان سایر فرصت ها از ارزشیابی بالاتری برخوردار شده و کاندیدای مناسبی برای پیگیری می باشند.
تعیین، ارزیابی و اولویتبندی اجزای مدل ارزش ویژه برند با تلفیق روش های غربالگری فازی و تصمیم گیری چندمعیاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ششم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱۷
107 - 140
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا عوامل شکلدهنده ارزش ویژه برند را شناسایی، وزن و رتبه هریک از این عوامل را ازلحاظ اهمیت و تأثیرگذاری تعیین نماید. شاخصهای پژوهش از مدل آکر استخراج گردیده و زیرشاخصها با مراجعه به متخصصان برندسازی مدیریت بیمههای کشور در شهر تهران و ادبیات پژوهش حادث شده است. نمونه آماری این پژوهش متشکل از مشارکت 237 نفر از مدیران و کارشناسان هریک از شعب بیمه و مشتریان آنان میباشد. عوامل اصلی شکلدهنده ارزش ویژه برند با استفاده از روش غربالگری فازی شناسایی و نوع ارتباط، اوزان و رتبه هریک از متغیرهای شناسایی شده به ترتیب با استفاده از روشهای DEMATEL ، ANP و VIKOR استخراج گردیده است. تجزیهوتحلیل دادهها حاکی از آن است که آگاهی مشتری از برند و کیفیت اداره شده توسط مشتری به ترتیب بیشترین و کمترین اولویت را در بین شاخصهای شناسایی شده دارند و در بین زیرشاخصها، آگاهی از خدمات ارائهشده توسط برند موردنظر و میزان اعتقاد مشتری نسبت به منحصربهفرد بودن آن، دارای بیشترین اولویت است.
شناسایی و اولویت بندی عوامل حیاتی موفقیت در استقرار و پیاده سازی سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی با استفاده از غربالگری فازی و تکنیک دیمتل (موردمطالعه شهرداری کلان شهر قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال چهاردهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۲
195 - 231
حوزههای تخصصی:
گسترش شهرها و تنوع نیازهای شهروندی، از یکسو و توسعه کاربردهای فناوری اطلاعات و ارتباطات از سوی دیگر، جایگاه استفاده از دستگاه های برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP) را در شهرداری ها و سازمان های شهری پررنگ نموده است. ازاین رو تحقیق حاضر شامل دو قسمت شناسایی عوامل مؤثر بر استقرار سامانه ERP و اولویت بندی و بررسی میزان تأثیرگذاری و اثرپذیری عوامل شناسایی شده می باشد. برای شناسایی عوامل، جستجوی الکترونیکی در پایگاه های علمی معتبر داخلی و خارجی صورت گرفت. سپس عوامل حیاتی موفقیت در استقرار سامانه ERP شناسایی و در 24 بعد تقسیم شدند. بر اساس غربالگری فازی 11 بعد از 24 بعد تقسیم بندی شده مبنای مقایسات زوجی عوامل و تعیین تأثیرگذاری و اثرپذیری قرارگرفتند. این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها کتابخانه های-پیمایشی است و جامعه آماری آن را مدیران ارشد شهرداری قم تشکیل می دهند که از این بین به دلیل استفاده از تکنیک دیمتل 9 نفر از خبرگان حوزه های برنامه ریزی و فناوری اطلاعات از شهرداری مرکز و سازمان فاوای شهرداری قم انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک دیمتل و نرم افزار اکسل و متلب استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد اثرگذارترین عامل، فرهنگ و ویژگی های سازمانی (R-C=1/24) و اثرپذیرترین عامل، مدیریت تغییر (R-C=-0/88) می باشد. فرهنگ و ویژگی های سازمانی (R-C=1/24)،چشم انداز(R-C=0/56)، مهارت های کارکنان (R-C=0/53)،حمایت مدیریت عالی (R-C=0/41) و ارتباطات(R-C=0/06)،عوامل اثرگذار و پنج عامل مدیریت تغییر (R-C=-0/88)، فروشنده (R-C=-0/67)، کنترل و ارزیابی(R-C=-0/52)، استراتژی پیاده سازی(R-C=-0/29)،هزینه ها(R-C=-0/23) و تیم اجرایی پروژه(R-C=-0/20)،عوامل اثرپذیرمی باشند. همچنین پرتعامل ترین عامل، حمایت مدیریت عالی (R+C=10/54) و کم تعامل ترین عامل، چشم انداز (R+C=8/37) می باشد.
مدل سازی ساختاری تفسیری چالش های شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک های علم و فن آوری
امروزه کشور ما جهت دستیابی به یک رشد و توسعه پایدار و فراگیر و رقابت در عرصه جهانی، نیازمند یک تحول اقتصادی از سطح اقتصاد منبع محور به سمت اقتصاد دانش محور است. در این میان، شرکت های دانش بنیان موتور توسعه و ایجاد چنین تحولی محسوب می شود و نقش پارک های علم و فناوری و مراکز رشد در معرفی و توسعه ی این شرکت ها به بازارهای ملّی و بین المللی انکارناپذیر است. هدف از این پژوهش مدل سازی ساختاری تفسیری چالش های شرکت های دانش بنیان واقع در پارک علم و فناوری فارس می باشد. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش، از نوع آمیخته اکتشافی (استفاده از روش کیفی تحلیل محتوای کیفی جهت دستیابی به مدل اولیه و استفاده از روش کمی پیمایشی و به کارگیری روش های غربالگری فازی و مدل سازی ساختاری تفسیری) می باشد. نتایج این پژوهش نشان از وجود 26 چالش در 8 بُعد دارد که چالش های عدم تخصص مدیران ارشد پارک، عدم ثبات در مدیریت پارک، بروکراسی شدید بخش ستادی پارک، عدم وجود نظام نظارتی در پارک، عدم وجود نظام انتقادات و پیشنهاد ها در پارک، هزینه اجاره بالا، فقدان نظام حمایتی جامع از شرکت های مستقر در پارک و کمبود امکانات زیرساختی بر کل چالش های شناسایی شده، تأثیر می گذارند. این چالش ها جزء مهم ترین چالش های شرکت های دانش بنیان در استان فارس می باشند.
چارچوبی برای شناسایی و ارزیابی ظرفیت برهم زنندگی نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه برهم زنندگی توضیح می دهد که چگونه بنگاه های تازه وارد می توانند با ورود از گوشه های بازار و سپس حرکت به سمت بازار اصلی، منافع بنگاه های جاافتاده را به شدت تحت تاثیر قرار دهند. با توجه به بدیع بودن مفهوم برهم زنندگی و ابهام های مفهومی آن، در این پژوهش ابتدا مفهوم برهم زنندگی و نوآوری برهم زننده و جایگاه آن تبیین می شود و در ادامه با تمرکز بر ادبیات مربوط به ارزیابی برهم زنندگی، عوامل موثر در ایجاد این پدیده با روش فراترکیب از 13 پژوهش منتخب استخراج می گردد. در مرحله بعد، عوامل و شاخص های به دست آمده با بهره گیری از نظر خبرگان نوآوری و فناوری با استفاده از روش غربال گری فازی، مورد پالایش قرار می گیرند و در قالب چارچوبی شامل مراحل برهم زنندگی، خصوصیات ذاتی نوآوری، و شرایط زمینه ای برای ارزیابی ظرفیت یک نوآوری در سطح صنعت ارائه می شود. چارچوب ارائه شده امکان تحلیل ظرفیت یک نوآوری را در ایجاد برهم زنندگی از منظر این نظریه فراهم می آورد.
تحلیلی بر جایگاه حکمروایی خوب شهری و نقش آن در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهری (مورد مطالعه: شهرداری اهواز)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر رویکردی که به عنوان اثربخش ترین، کم هزینه ترین و پایدارترین شیوه اعمال مدیریت شهری معرفی می شود «حکمروایی خوب شهری» می باشد. هدف از مقاله حاضر شناسایی ابعاد و مؤلفه های حکمروایی خوب شهری و وزن دهی و اولویت بندی هریک از آن ها است. همچنین تحلیل نقش این ابعاد و مؤلفه ها در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهری، شهرداری اهواز می باشد. بدین منظور پس از مرور مبانی نظری و پیشینه پژوهش با استفاده از غربالگری فازی و نظر خبرگان شهرداری، 9 بُعد و 27 معیار شناسایی شد. روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی است. جامعه و نمونه آماری عبارت است از 25 نفر از مدیران ارشد و دارای حداقل 10 سال سابقه مدیریتی و اجرایی در شهرداری اهواز که در شناسایی ابعاد و مؤلفه های ارزیابی حکمروایی شهری شهرداری اهواز نقش داشتند. سپس پس از شناسایی ابعاد و معیار ها با تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی به وزن دهی ابعاد و معیارهای ارزیابی حکمروایی شهری پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که بُعد، رعایت انصاف و عدالت رتبه اول و توانمندی و ظرفیت اجتماعی شهروندان رتبه دوم و ابعاد: قانون گرایی و حاکمیت؛ مسئولیت پذیری و پاسخگویی؛ اجماع گرایی؛ تمرکززدایی و تسهیل مشارکت؛ شفافیت؛ کارایی و اثربخشی و بینش راهبردی رتبه های سوم تا نهم را کسب نمودند.
طراحی مدل یکپارچه حکمروایی و مدیریت بحران در کلان شهرها (مورد مطالعه: شهر تهران)
حوزههای تخصصی:
مدیریت بحران به عنوان نظم در اجتناب و برخورد با خطرات تعریف می شود. به عبارت دیگر مدیریت بحران به مجموعه ای از عملیات و فرآیندهای مشخص گفته می شود که برای پیشگیری و کاهش اثرات بحران، قبل از بحران، در حین وقوع بحران و بعد از بحران برنامه ریزی می شوند. این نظم شامل آمادگی برای مواجه شدن با بحران، پاسخ گویی به آن ها و درنهایت پشتیبانی و بازسازی جامعه بعدازآن که عملیات امداد اولیه مربوط به بحران به اتمام رسند. شهرها برای مدیریت و اداره خود راهی بجز زمینه سازی برای توسعه دموکراسی نیافته اند و در این راه به شکل تازه ای از حاکمیت دست یافته اند، که برخی آن را در حد اختراع و ابداع جدید بشری در ایجاد نظام اجتماعی نوین دانسته اند. این شکل جدید به نام جنبش حاکمیت شایسته یا حکمروایی نامیده می شود که منشأ شهری دارد. حکمروایی شهری در پی آن است تا نقش دولت را در حد هماهنگ کننده و پاسدار قوانین محدود کند و از دخالت مستقیم آن را در تصمیم گیری ها، اداره و اجرای امور مربوط به زندگی روزمره مردم بکاهد. هدف از مقاله حاضر شناسایی ابعاد و مؤلفه های حکمروایی و مدیریت بحران با تکنیک غربالگری فازی و وزن دهی و اولویت بندی هریک از آن ها با تکنیک فرآیند تحلیل شبکه ای است. همچنین تحلیل نقش این ابعاد و مؤلفه ها در نظام مدیریت و برنامه ریزی شهری، شهرداری تهران می باشد. روش پژوهش حاضر توصیفی – پیمایشی است. جامعه و نمونه آماری عبارت است از 15 نفر از مدیران ارشد و دارای حداقل 10 سال سابقه مدیریتی و اجرایی در شهرداری تهران که در شناسایی ابعاد و مؤلفه های حکمروایی و مدیریت بحران شهرداری تهران نقش داشتند. سپس پس از شناسایی ابعاد و معیار ها با تکنیک فرآیند تحلیل شبکه ای به وزن دهی ابعاد و معیارهای پرداخته شده است.
عوامل بحرانی موفقیت در برون سپاری پروژه های فناوری اطلاعات در شهرداری تهران
منبع:
پژوهش های علوم مدیریت سال سوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۷
125 - 106
حوزههای تخصصی:
با تشدید رقابت در بازار، تمرکز بر داد و ستد، مهم ترین عامل ادامه ی حیات شرکت ها تلقی می شود. بنابراین در چنین محیطی شرکت ها راهبرد برون سپاری را به کار می برند که عامل مهمی در کاهش هزینه ها و افزایش رقابت اصلی شرکت ها است. عوامل بحرانی موفقیت، عواملی است که شناخت و توجه به آن ها در موفقیت یا شکست سازمان ها در آن حوزه ها بسیار نقش تعیین کننده ای را ایفا می نماید. هدف از انجام پژوهش حاضر شناسایی عوامل بحرانی موفقیت در برون سپاری پروژه های فناوری اطلاعات شهرداری تهران با استفاده از تکنیک غربالگری فازی، وزن دهی و اولویت بندی آن ها با استفاده از تکنیک بهترین- بدترین فازی است. بدین منظور ابتدا با مرور دقیق مبانی نظری و پیشینه پژوهش ابعاد و مؤلفه های برون سپاری فناوری اطلاعات شناسایی سپس با توجه به نظر 15 نفر از اساتید حوزه و دانشگاه مدل بومی برون سپاری فناوری اطلاعات در شهرداری تهران طراحی گردید. آنگاه با استفاده از نظرات خبرگان و ماتریس های مقایسات زوجی و روشBWM فازی به اولویت بندی مؤلفه های تحقیق پرداخته شده است. نتایج تحقیق حاضر می تواند دید جامعی را به مدیران فناوری اطلاعات در شناخت بیشتر مؤلفه های برون سپاری IT در شهرداری تهران ارائه نماید.
ارائه چارچوبی برای ارزیابی محصولات گردشگری خلاق در چارچوب کارت امتیازی متوازن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال پنجم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۸)
17 - 34
حوزههای تخصصی:
گردشگری خلاق در ابتدا به عنوان یک گردشگری دنج مطرح شد که عبارت بود از نوعی گردشگری که به گردشگران این امکان را می دهد تا پتانسیل خلاقانه خود را توسعه بخشند. با توسعه گردشگری خلاق، قلمرو و تنوع گردشگری تحت پوشش آن، گسترش می یابد، به طوری که اخیراً این مفهوم به کلیه فعالیت های خلاقانه دانش بنیانی اطلاق می گردد که محصولات فرهنگی، مفاهیم خلاق و تجربیات ناملموس و معنادار تولید می نماید. باوجود اینکه گردشگری خلاق دارای پتانسیل بالایی برای خلق ارزش می باشد، اما تحقیقات مدیریتی کمی در این زمینه صورت گرفته است؛ بنابراین این پژوهش درصدد است تا یک چارچوب مدیریتی برای امکان سنجی محصولات گردشگری خلاق، فراهم نماید.این پژوهش برای پاسخ به این سوالات طراحی شده است: چه شاخص هایی برای ارزیابی و معرفی محصولات گردشگری خلاق ضروری است؟ و وزن و اهمیت هریک از این شاخص ها در چارچوب کارت امتیازمتوازن چیست؟ با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی به عنوان روش کیفی در مرحله اول و روش غربالگری فازی و تحلیل سلسله مراتب فازی به عنوان روش های کمی در مرحله دوم، استراتژی تحقیق آمیخته به خدمت گرفته شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل اساتید دانشگاهی، دست اندرکاران و متصدیان در زمینه گردشگری می باشد که نمونه آن شامل 8 متخصص به صورت هدفمند است. این مطالعه، 56 شاخص را برای تشکیل مدل ارزیابی محصولات گردشگری خلاق، پیشنهاد می کند که وزن ابعاد مدل طراحی شده به ترتیب اهمیت عبارت است از، بُعد مشتری با 292/0، بُعد مالی با 279/0، فرآیندهای داخلی کسب وکار، 215/0 و رشد ویادگیری،214/0 و بنابراین یافته های تحقیق حاکی از آن است که گردشگری خلاق، گردشگری مشتری محور می باشد.
اولویت بندی راهکارهای توسعه مشارکت فرابخشی در ورزش دانش آموزی با استفاده از مدل تفسیری – ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۵۳
۱۷۲-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اولویت بندی راهکارهای توسعه مشارکتهای فرابخشی در ورزش دانش آموزی با استفاده از روشهای کیفی دلفی و غربالگری فازی و روش کمی مدل سازی تفسیری- ساختاری انجام شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی از نوع پیمایشی است. برای انجام دادن پژوهش ابتدا با روش کیفی دلفی 23 راهکار توسعه مشارکتهای فرابخشی در ورزش دانش آموزی از طریق تحلیل محتوای ادبیات موجود و 15 مصاحبه انجام شده با خبرگان استخراج شد و با به کارگیری روش غربالگری فازی 22 راهکار مورد تأیید خبرگان استخراج شد. پس از آن با روش کمی مدل سازی تفسیری- ساختاری روابط میان راهکارهای توسعه مشارکت تعیین و به صورت یکپارچه تحلیل شده است. در نهایت به منظور خوشه بندی راهکارها از روش MICMAC استفاده شده و نتایج نشان داده است که سه راهکار «فراهم کردن زیرساختهای قانونی مشارکت در سه سطح کلان، سازمانی و محلی»، «تعریف و تفهیم مشارکت در سطح کلان به منظور ایجاد شرایط تسهیل کننده، تشویقی و حمایتی» و «ایجاد معاونت تربیت بدنی در ساختار ادارات آموزش و پرورش» از تأثیرگذارترین راهکارهای توسعه مشارکتهای فرابخشی در ورزش دانش آموزی به شمار می آیند. بنابراین توسعه مطلوب مشارکت فرابخشی در ورزش دانش آموزی مستلزم فراهم کردن این سه دسته زیرساخت است که با درگیرشدن همه گروهها امکان پذیر است.
شناسایی و طبقه بندی ابعاد و مولفه های تفکر انتقادی در آموزش حسابداری با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی ساخت یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات حسابداری و حسابرسی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
85 - 106
حوزههای تخصصی:
استدلال خردمندانه درباره آن چه که افراد به آن باور دارند و آن چه که انجام می دهند را تفکر انتقادی می گویند. ﭘﺮورش ﻗﺪرت ﺗﻔﻜﺮ یﻜی از اهداف اصلی آﻣﻮزش ﻣﺤﺴﻮب ﻣیﺷﻮد. تفکر انتقادی امروزه از نظر اندیشمندان به عنوان خروجی اصلی آموزش عالی معرفی شده و آموزش تفکر پایه اصلی ظهور آن می باشد. هدف پژوهش حاضر شناسایی و طبقه بندی ابعاد و مولفه های تفکر انتقادی در آموزش حسابداری می باشد. برای این منظور با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی قیاسی ساخت یافته، ابعاد و مولفه های تفکر انتقادی استخراج و با استفاده از نرم افزار Nvivo نسخه 10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته شد؛ همچنین با بهره گیری از فرآیند دلفی فازی، با استفاده از پرسشنامه از نظرات کارشناسی 10 نفر از خبرگان (اساتید حسابداری عضو هیات علمی دانشگاه)، به غربالگری مولفه های شناسایی شده پرداخته شد.پژوهش حاضر در سال 1398 و 1399 انجام پذیرفت. یافته های بدست آمده حاکی از شناسایی 2 بعد مهارتی و گرایشی، 11مولفه و همچنین 149 زیر مولفه برای تفکر انتقادی می باشد که در نهایت تعداد 8 مولفه و 77 زیر مولفه از نظر خبرگان با اهمیت تر شناخته شد. مولفه های شناسایی شده در پژوهش حاضر می توانند راه گشای مناسبی برای استفاده از تفکر انتقادی در آموزش حسابداری باشند.تفکر انتقادی به عنوان یک پیامد مطلوب آموزشی می تواند فراگیران حسابداری را به سمت درک بهتر مطالب و حرکت به فراسوی محتوای کتاب های درسی سوق دهد.