مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
ارتباط درون فردی
حوزه های تخصصی:
انگیزش در کار، پدیده ای چندوجهی است که نمی توان آن را مستقیماً به وسیله یک متغیر واحد سنجید، انگیزش در کار به صورت مجموعه ای از نیروهای درونی و بیرونی است که آغاز، شکل، جهت، شدت و مدت رفتار مربوط به کاری را تعیین می کند. همچنین انگیزش در کار، نتیجه تلفیق خصیصه های فردی، ماهیت کار و ویژگی های محیط کاری است. هر چند برای تبیین، توجیه، تشریح و کنترل جنبه های مختلف انگیزش در کار کارکنان، تئوری های گوناگونی ارائه شده اما بیش تر آن ها در یکپارچه ساختن ساحت های گوناگون وجودی انسان و در ارائه چارچوبی جامع در برانگیختگی کارکنان در کارشان فقیرند. مقاله ای که پیش رو دارید، مدلی نسبتاً جامع در زمینه انگیزش در کار کارکنان با ابعاد وجودی زیستی، اجتماعی، روانی و معنوی یک فرد در سازمان است که تحت عنوان «مدل انگیزشی مبتنی بر معنویت کارکنان» طراحی و تبیین شده است. این مدل دارای ابعاد چهارگانه ارتباط فرافردی، ارتباط درون فردی، ارتباط میان فردی و ارتباط برون فردی با نشان گرهای مربوط به آن است که نتیجه اش «معنویت» خواهد بود. به عبارت دیگر، «معنویت» با چهار گونه ارتباط یک فرد با نیروی برتر (خدا)، با خویشتن خویش، با دیگران و با محیط تعریف شده که هر یک از آن ها با بخشی از ساحت های وجودی انسان مربوط می شوند؛ بدین معنا که ارتباط فرافردی با ساحت معنوی، ارتباط درون فردی با ساحت روانی، ارتباط میان فردی با ساحت اجتماعی و ارتباط برون فردی با ساحت زیستی انسان سروکار دارند. همچنین چهار گونه ارتباطاتی مذکور کار با معنا، کار هدفمند، خودشکوفایی در کار و به هم پیوستگی با هر چیز در محیط کاری و طبیعی را به ارمغان خواهند آورد، و سرانجام هر یک از آن ها در انگیزش در کار کارکنان مؤثر خواهند بود. بر اساس تحقیقاتی که به منظور آزمون فرضیه های مدل به روش های تحلیل مسیر و تحلیل عاملی تاییدی در دو سطح صف و ستاد در دانشگاه تهران انجام گرفت، کارکنان دانشگاه تهران بر این عقیده بودند که ارتباط میان فردی و ارتباط برون فردی در انگیزش در کارشان مؤثرند؛ اما در نظر آنان ارتباط فرافردی و ارتباط درون فردی در برانگیختگی در کارشان رابطه ای ندارد.
فراگرد ارتباط شیطان و انسان از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط انسان و شیطان، از آغاز خلقت هر فرد تا پایان عمر وی برقرار است و درک درست این ارتباط، آثار تربیتی و انسان ساز بسیار مهمی بر ارتباط درون فردی (ارتباط انسان با خود، با خدا و جهان غیب) و نیز بر ارتباطات میان فردی و در ساحت های فردی، خانوادگی و اجتماعی برجا می گذارد. قرآن کریم نیز در همین راستا همواره سعی کرده است شناخت انسان را نسبت به شیطان و ارتباط با او بیفزاید. پژوهش فرارو، با هدف تبیین فراگرد ارتباطی انسان و شیطان از روش توصیفی تحلیلی استفاده نموده و آیات قرآنی مرتبط با ارتباط دوسویه انسان و شیطان را بر اساس فراگرد ارتباط و عناصر آن تحلیل کرده است. تبیین عناصر ارتباط تقابلی انسان و شیطان، تبیین ابعاد و اجزا و مراحل فراگرد ارتباط انسان و شیطان در دو قطب استحواذ و استخلاص، عناصر موجود در فراگرد ارتباطی انسان و شیطان از جمله ماهیت وسوسه و ابعاد آن به عنوان پیام گمراهی، تبیین عوامل موثر در رمزگشایی از پیام شیطانی در درون انسان و ارائه مدلی از ارتباط انسان و شیطان از منظر قرآن کریم، از مهم ترین دستاوردهای این مقاله است.
فرهنگ از منظر عرفان اسلامی (فرهنگ؛ تجلی ارتباط درون فردی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ چیست؟ مؤلفه های آن کدام است؟ خاستگاه فرهنگ چیست؟ اینها و پرسش هایی از این دست، تأملات فلسفی در شناخت فرهنگ را تشکیل می دهند که در محافل علمی معاصر جدی انگاشته شده اند. از طرف دیگر، هر فرهنگی محمول ارتباط است و بدون ارتباط اصلاً فرهنگ وجود ندارد. در ضلع سوم، ارتباط درون فردی مبنای انواع ارتباطات انسانی است. بدین سان تبیین خاستگاه فرهنگ با عزیمت از ارتباطات درون فردی، مسئله ای مهم می نماید که پرسشی این چنین را در پیش روی محققان می نهد: رابطه فرهنگ با ارتباطات درون فردی چیست؟ در راستای تبیین این مسئله، پژوهه فرارو با روش تحلیل اسنادی، آموزه های عرفان اسلامی را دست مایه قرار داده است تا فرهنگ را از منظر ارتباط درون فردی و با رویکرد عرفان اسلامی بکاود. نتیجه نشان داده است فرهنگ به عنوان یکی از محصولات انسان در قوس صعود، فرآورده ارتباط انسان با نفس مطمئنه یا اماره است که اولی را فرهنگ طیب و دومی را فرهنگ خبیث می نامند و در صورت اول، نفس اماره عامل اخلال گر است و در صورت دوم، نفس لوامه عامل مانع است؛ همان طور که این دو فرهنگ هریک دارای ماهیتی تشکیکی (طیف وار) هستند.
مطالعه تطبیقی ارتباط درون فردی در دیدگاه های دنا وکیت و فیض کاشانی (مورد بررسی کتاب های ارتباطات درون فردی؛ صداها و ذهن های متفاوت و المحجه البیضاء)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط درون فردی یکی از سطوح اصلی ارتباطات است که بر اساس آن یک فرد هم فرستنده پیام و هم گیرنده آن است. در تحقیق حاضر باهدف شناخت ارتباط درون فردی در دیدگاه های دو اندیشمند مطرح در این حوزه، دنا وکیت و فیض کاشانی این مسئله که چیستی ارتباط درون فردی در اندیشه دنا وکیت به عنوان اندیشمند غربی حوزه ارتباطات و فیض کاشانی به عنوان اندیشمند اسلامی اخلاق فردی چیست و چه شباهت ها و تفاوت هایی در نظرات آن ها وجود دارد مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر در مرحله جمع آوری داده ها با روش اسنادی یا کتابخانه ای انجام گرفته است و در مرحله بررسی، تفسیر و تحلیل داده ها از روش تطبیقی استفاده شده است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در اندیشه وکیت اصل صحبت از ارتباط درون فردی تعمدی و آگاهانه بررسی خود یا نفس فی نفسه نیست بلکه بحث از ارتباط درون فردی برای نیل به شخصیت بهتر و برقراری ارتباط های بعدی و یا تصمیم گیری درباره ی آن هاست. درحالی که در اندیشه فیض کاشانی ارتباط درون فردی بر توانایی فرد در شکست دادن نفس برای بهبود شخصیت دلالت دارد. در تحقیق پیشرو به این نتیجه رسیده شده است که تفاوت اساسی ارتباط درون فردی نزد وکیت و فیض کاشانی در نوع نگاه آن هاست به طوری که اولی ارتباط درون فردی را در چارچوب فرد - جامعه و دومی در چارچوب خدا - فرد - جامعه در نظر می گیرند.
نقد انسان شناختی دلالت های سیاست گذارانه نظریه «کنش ارتباطی» هابرماس براساس الگوی دینی «ارتباطات درون فردی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
معرفت فرهنگی اجتماعی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
119-138
حوزه های تخصصی:
یورگن هابرماس از آخرین بازماندگان مکتب فرانکفورت است که اندیشه هایش در حوزه علوم اجتماعی شهرت جهانی دارد. این نوشتار با کمک روش توصیفی تحلیلی و نیز «تحلیل انتقادی» نظریه فرهنگی هابرماس، امکان سیاست گذاری براساس آن و نیز دلالت های سیاست گذارانه آن را در قالب سه پرسش توضیح داده و در ادامه، این دلالت ها را در قالب دو پرسش به چالش کشیده است. این نوشتار از دو منظر نقد شده است: اول. علوم فرهنگ شناختی و سیاست گذاری و دوم. موضع دینی با تأکید بر قرآن و حدیث و رهیافت ارتباط درون فردی به مثابه یکی از الگوهای ارتباطی برجسته در معارف قرآنی و حدیثی. این تحقیق نشان داده است که گرچه نظریه فرهنگی هابرماس در مرتبه مفهومی و تحلیلی در تولید سیاست های فرهنگی، تواناست، اما در مرتبه کارایی و اجرایی، این سیاست ها بسیار انتزاعی و دور از واقع هستند؛ زیرا ضمانت اجرایی ندارند و تحقق آنها دور از دسترس است. پیشنهاد این تحقیق اصلاح ارتباط اجتماعی انسان ها و حوزه عمومی براساس تصحیح ارتباط درون فردی و در حوزه خصوصی است و تصحیح این ارتباط نیز تنها در گرو ارتباط خالصانه با خداوند است.