تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی (کتابداری سابق)
تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی دوره 58 زمستان 1403 شماره 4 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر قصد دارد تأثیر مهارت های دیجیتالی کتابداران دانشگاهی شهر تبریز را بر نگرش آنها نسبت به پذیرش فناوری مورد بررسی قرار دهد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات همبستگی بوده، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، پیمایشی توصیفی است. جامعه آماری در این پژوهش شامل کلیه کتابداران شاغل در سه کتابخانه دانشگاهی دانشگاه های تبریز، علوم پزشکی تبریز و دانشگاه آزاد اسلامی تبریز بود که در زمان انجام پژوهش تعداد آنها ۷۵ نفر بود. با توجه به محدود بودن تعداد افراد جامعه، همه افراد مورد مطالعه قرار گرفتند و نمونه گیری به عمل نیامد. ابزار گردآوری داده های پژوهش، پرسشنامه بود. یافته ها: نگرش کتابداران شاغل در کتابخانه های دانشگاهی شهر تبریز نسبت به پذیرش فناوری با میانگین ۴۲/۴ در سطح بالایی بود. همچنین، مهارت های دیجیتالی کتابداران با میانگین 71/3 در سطح بالایی قرار داشت. کتابداران در کسب مهارت های دیجیتالی با چالش های متعددی مواجه بودند. کمبود فرهنگ فناورانه در میان کتابداران، آگاه نبودن کتابداران نسبت به محیط دیجیتال و الزامات آن و کمبود امکانات فیزیکی و تجهیزات اتصال به اینترنت در کتابخانه های دانشگاهی مهمترین چالش پیش روی کتابداران مورد مطالعه در کسب مهارت های دیجیتالی بودند. بررسی رابطه بین متغیر نگرش به پذیرش فناوری و مهارت های دیجیتال کتابداران دانشگاهی تبریز همبستگی مثبت متوسطی را نشان داد که از نظر آماری معنادار بود. بر این اساس، هرچه کتابداران از مهارت های دیجیتال بالاتری برخوردار باشند، نگرش مثبت تری نسبت به پذیرش فناوری های جدید از خود نشان می دهند. نتیجه گیری: سطح مطلوب کتابداران دانشگاهی تبریز در مهارت های دیجیتالی نشان داد که آنها در حال تطبیق خود با تحولات دیجیتالی هستند و این مهارت ها را به عنوان یک ضرورت در محیط های دانشگاهی به رسمیت شناخته اند. همچنین، کتابداران دانشگاهی تبریز به طور کلی آمادگی ذهنی و نگرش مثبتی برای پذیرش و استفاده از فناوری های جدید در محیط های کتابخانه ای نشان داده اند. وجود رابطه بین مهارت های دیجیتالی کتابداران و نگرش آنها نسبت به پذیرش فناوری بر این موضوع تأکید می کند که مهارت های دیجیتال کتابداران به عنوان یک عامل کلیدی در پذیرش و استفاده موفقیت آمیز از فناوری در محیط های کتابخانه ای عمل می کنند.
نقش تجربه، دانش موضوعی، و زبان کاربران در رفتار توقف جستجوی اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر، شناخت تأثیر تجربه جستجوی اطلاعات، دانش موضوعی، و زبان کاربر، بر رفتار توقف جستجوی اطلاعات در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز است.
روش پژوهش : پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی، و از نقطه نظر روش شناسی، پژوهشی کمی است. نمونه مورد مطالعه، بر اساس پژوهش های مشابه، 80 دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز بود. دانشجویان دو وظیفه ساده و دو وظیفه پیچیده را به زبان های فارسی و انگلیسی در موتور کاوش گوگل جستجو کردند. تراکنش های آنها توسط نرم افزار کمتازیا ضبط شد. سطح تجربه جستجوی کاربران، با استفاده از پرسشنامه ای برگرفته از پرسشنامه سواد اطلاعاتی قاسمی (1385) تعیین شد. پس از تأیید روایی صوری پرسشنامه، محاسبه پایایی آن بر اساس ضریب آلفای کرونباخ، مقدار 75/0 را به دست داد. بر اساس نمره کسب کرده از این پرسشنامه، کاربران در سه گروه با تجربه کم، متوسط، و زیاد قرار گرفتند. همچنین دانش موضوعی کاربران از موضوع وظایف، در دو سطح «فاقد دانش موضوعی یا دانش اندک»، و «دانش متوسط یا زیاد» تعیین شد. با مشاهده چندین باره فایل های ثبت تراکنش کاربران با سامانه، توقف جستجوی اطلاعات کاربران در هر وظیفه، در دو نوع توقف خوب (به دلیل یافتن پاسخ) و بد (به دلیل ناکامی در یافتن پاسخ) تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون های تی گروه های مستقل، تحلیل واریانس یک راهه، و یو مان-ویتنی، و نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد با افزایش سطح دانش موضوعی کاربر، نرخ توقف خوب به طور معنا داری افزایش و نرخ توقف بد، کاهش یافته است. همچنین مشاهده شد که نوع توقف جستجو، در کاربرانی با سطوح مختلف تجربه جستجو، تفاوت معنا داری دارد. نتایج آزمون تعقیبی نیز نشان داد با افزایش سطح تجربه جستجو، نرخ توقف خوب افزایش و نرخ توقف بد، کاهش یافته است. در نهایت، بالاتر بودن رتبه میانگین نوع توقف جستجوی اطلاعات در جستجو به زبان فارسی، حاکی از بیشتر بودن توقف خوب و کمتر بودن توقف بد، در جستجو به زبان فارسی است.
نتیجه گیری : با توجه به تأثیر تجربه جستجو، زبان کاربر، و دانش موضوعی بر نوع توقف جستجوی اطلاعات، اتخاذ تدابیری چون برگزاری کارگاه های آموزش مهارت ها و فنون جستجوی اطلاعات، لحاظ نمودن عامل زبان کاربر در مدل های داده ای سامانه های توصیه گر شخصی سازی شده، بهره گیری از سامانه های بازیابی بین زبانی، و شخصی سازی سامانه های بازیابی اطلاعات، به منظور پیشنهاد پرسش ها و ارائه نتایج، متناسب با سطح دانش کاربران، توصیه می شود.
شناسایی و اولویت بندی عوامل بازدارنده پیاده سازی مدیریت دانش در نیروی پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران: یک مطالعه آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف پژوهش شناسایی و اولویت بندی چالش ها، مشکلات و موانع پیاده سازی مدیریت دانش در نیروی پدافند هوایی آجا است. روش : پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر رویکرد آمیخته اکتشافی است. به منظور شناسایی مقوله های اصلی و زیرمقوله ها از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شد. جامعه پژوهش شامل تمام فرماندهان، معاونان، مدیران، استادان دانشگاه و مراکز آموزشی و کلیه کارشناسان حوزه مدیریت دانش در نپاجا بوده که با مفهوم مدیریت دانش و فرایندهای آن آشنایی کافی داشته و به ساختار سازمانی و مأموریت نپاجا تسلط داشته باشند. جهت انجام مصاحبه 16 نفر با نمونه گیری هدفمند تعیین شدند. ابزار پژوهش بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه حاصل از مصاحبه ها بود. در بخش کمی داده ها با استفاده از آزمون فریدمن در نرم افزار اس پی اس اس انجام شده است. یافته ها : با بررسی و تحلیل محتوای مصاحبه های انجام شده، 8 مقوله اصلی و 38 زیرمقوله برای عوامل بازدارنده پیاده سازی مدیریت دانش در نپاجا شناسایی شد. براساس نتایج آزمون فریدمن مقوله های اصلی به ترتیب اهمیت و میزان تأثیرگذاری آنها بر پیاده سازی مدیریت دانش در سازمان شامل مدیریتی و رهبری، فرهنگی و سازمانی، نیروی انسانی، مالی و بودجه، قانون و مقررات، فنی و زیرساختی، محتوا و دانش و محیطی و خارجی هستند. نتیجه گیری : پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد آمیخته و با اتکا به داده های میدانی، تصویری جامع و واقع گرایانه از موانع اصلی پیاده سازی مدیریت دانش در نپاجا ارائه داد. نتایج نشان داد که مهمترین موانع از جنس نرم افزاری (مدیریتی، فرهنگی و منابع انسانی) هستند، نه صرفاً زیرساختی و فنی. این یافته مؤید این نکته است که پیش از هرگونه اقدام فناورانه، باید بسترسازی فرهنگی، مدیریتی و انسانی صورت گیرد.
بررسی رابطه ی سواد اطلاعاتی و قابلیت های کارآفرینی واحدهای فناور مستقر در پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : هدف از این پژوهش بررسی رابطه سواد اطلاعاتی و کارآفرینی واحدهای فناور مستقر در پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه است. روش پژوهش : پژوهش حاضر از نوع کاربردی است که با رویکرد کمی و با روش پیمایشی انجام شد. جامعه آماری شامل تعداد 285 واحد فناور در پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه است که بر اساس جدول مورگان از این تعداد، 164 واحد به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها، شامل دو پرسشنامه استاندارد سواد اطلاعاتی برگرفته از پرسشنامه انجمن کتابخانه های دانشگاهی و تحقیقاتی آمریکا با ضریب آلفای کرونباخ 79/ 0 و پرسشنامه قابلیت های کارآفرینی برگرفته از انجمن تحقیقاتی دانشگاه دورهام انگلستان با ضریب آلفای کرونباخ 82/0 است. به منظور تأیید روایی پرسشنامه ها از تحلیل عاملی با توجه به مدل کلاین و پایایی پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردیده است. یافته ها : نتایج نشان داد که همه مؤلفه های سواد اطلاعاتی رابطه مثبت و معناداری با قابلیت های کارآفرینی کارآفرینان واحدهای فناور پارک علم و فناوری شهر کرمانشاه دارد؛ اما از بین همه مؤلفه های سواد اطلاعاتی، مؤلفه استفاده مؤثر از اطلاعات، دسترسی مؤثر به اطلاعات و ارزیابی انتقادی اطلاعات؛ قوی ترین متغیرهای پیش بین برای قابلیت های کارآفرینی هستند. نتیجه گیری : مؤلفه تعیین ماهیت و گستره اطلاعات و مؤلفه مهارت درک موارد حقوقی و اقتصادی و اجتماعی و قابلیت های کارآفرینی واحدهای فناور رابطه معناداری دارند؛ اما با توجه به یافته های پژوهش حاضر، به کارگیری اطلاعات برای رسیدن به یک هدف از قبل تعیین شده و مشخص (مؤلفه استفاده مؤثر از اطلاعات)، دسترسی مؤثر و کارآمد به اطلاعات مورد نیاز با صرف حداقل زمان و هزینه ( مؤلفه دسترسی مؤثر به اطلاعات) و تحلیل استدلال ها، قضاوت در زمینه اعتبار منابع و شناسایی مسئله اساسی (مؤلفه ارزیابی انتقادی اطلاعات) از اهمیت بالاتری برخوردارند و گسترش قابلیت های کارآفرینانه در پارک های علم و فناوری مستلزم توجه ویژه به سه مؤلفه اخیر است.
ادغام مدیریت دانش و یادگیری ماشین برای بهینه سازی عملکرد تصفیه آب: مطالعه موردی در تصفیهخانه کوت امیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : در سال های اخیر، بهره برداری بهینه از تصفیه خانه های آب با چالش های متعددی از جمله نوسانات کیفیت آب، افزایش هزینه های عملیاتی و نیاز به تصمیم گیری سریع و هوشمند مواجه شده است. در این راستا، استفاده از فناوری های نوین مدیریت دانش، داده کاوی و هوش مصنوعی به عنوان ابزارهای توانمند برای بهینه سازی فرایندهای عملیاتی اهمیت یافته است. هدف این پژوهش، ارزیابی تأثیر الگوریتم های یادگیری ماشین بر بهینه سازی عملکرد تصفیه خانه کوت امیر اهواز با تأکید بر نقش مدیریت دانش بوده است. روش پژوهش : این پژوهش از نوع کاربردی و با رویکرد داده محور انجام شده است. جامعه پژوهش شامل بیش از 40,000 رکورد داده های واقعی ثبت شده طی پنج سال از پارامترهای کیفی و عملیاتی تصفیه خانه کوت امیر بود. داده ها پس از گردآوری، پیش پردازش و نرمال سازی شدند و در قالب دو مجموعه آموزشی (%70) و آزمون (%30) مورد استفاده قرار گرفتند. سه مدل یادگیری ماشین شامل شبکه عصبی مصنوعی (ANN)، جنگل تصادفی (RF) و ماشین بردار پشتیبان (SVM) برای پیش بینی کیفیت آب و بهینه سازی مصرف مواد شیمیایی مورد ارزیابی قرار گرفتند. از برنامه نویسی Python و نرم افزارهای SPSS و Excel برای تحلیل و مدل سازی داده ها استفاده شد. یافته ها : نتایج ارزیابی مدل ها نشان داد که مدل شبکه عصبی مصنوعی با دقت ۹۴.۷ درصد و شاخص تعیین ۰.۹۱، بهترین عملکرد را در پیش بینی تغییرات کیفیت آب داشته است. مدل جنگل تصادفی نیز با دقت ۹۲.۱ درصد و شاخص تعیین ۰.۸۸، توانایی بالایی در شناسایی الگوهای پیچیده کیفیت آب نشان داد. مدل ماشین بردار پشتیبان با دقت ۸۹.۳ درصد و خطای بالاتر، عملکرد کمتری داشت. پیاده سازی مدیریت دانش با استفاده از این مدل ها منجر به پیش بینی بهبود کیفیت آب خروجی و چگونگی تسهیل انتقال دانش عملیاتی به اپراتورها می گردد. نتیجه گیری : نتایج نشان می دهد که ادغام مدیریت دانش و یادگیری ماشین، راهکاری مؤثر برای بهینه سازی عملکرد تصفیه خانه های آب است و می تواند به عنوان الگویی برای سایر تأسیسات مشابه مورد استفاده قرار گیرد. بهره گیری از فناوری های نوین، می تواند در پیش بینی و انتقال دانش در سازمان های داده محور مؤثر باشد.
پیرامون کتاب شناسی آثار فارسی چاپ شده در شبه قاره (هند، پاکستان، بنگلادش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : نوشته حاضر، شرحی است به معرفی و بیان نکاتی پیرامون مجموعه هفت جلدی کتاب شناسی آثار فارسی چاپ شده در شبه قاره (هند، پاکستان، بنگلادش) که به همت یکی از پیشکسوتان فهرست نویسی سامان یافته است و تدوین و نشر آن به سوابق کاری مؤلف آقای دکتر عارف نوشاهی باز می گردد؛ زیرا وی علاوه بر تجربه کار فهرست نویسی در آرشیوها و کتابخانه های متعدد، سالیانی چند با سازمان ها و نهادهای آرشیوی و کتابداری، همکاری کرده است و همه اینها سبب شده است تا او به عنوان پژوهشگر فهرست نگاری نسخه های خطی و چاپی و تصحیح و تألیف آثاری، به عنوان متخصص حرفه مند، به مقایسه آرشیوها و کتابخانه ها و شناسایی منابع مکتوب بپردازد؛ و ضمن ارائه تاریخچه ای از پیدایش ضروری فهرست نگاری در آرشیو کتابخانه های عمومی، دولتی و شخصی، به تحولات تاریخی آن هم اشاره کند و نقش عمده ای را مربوط به تاریخ کتابداری شبه قاره و ایران زمین به دست دهد. اطلاع رسانی و دستیابی پژوهشگران و علاقه مندان به آشنایی با فهرست آثار فارسی چاپ شده و مراجع آن در شبه قاره و نحوه دسترسی آنان به منابع چاپی و پدیده های علمی و دست آوردهای تاریخی در موضوعات مختلف در فراسوی مرزهای ایران. همچنین نمایاندن تاریخ چاپ آثار فارسی و نویسندگان منابع مرجع این دیار و نمایی از وضعیت زبان و ادب فارسی در گذشته تاریخی و در بخشی از تاریخ ادبیات ایران در ممالک هند و پاکستان و بنگلادش مد نظر است.
روش پژوهش : به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ گردآوری و تحلیل داده ها، تحقیقات طولی، علمی و توصیفی و مقایسه ای است و با در نظر گرفتن معیار زمان و مقاطعی از ادوار تاریخی را از آغاز صنعت چاپ تا سال 2023 دربرمی گیرد و به عواملی که موجب پیدایی دگرگونی ها در صنعت نشر پدید آمده توجه دارد.
نتیجه گیری : نتایج حاصل از توصیف، معرفی آثار فارسی چاپ شده در شبه قاره برای آگاهی اهل علم و ادب و پاسخ به نیازهای آنان و کسانی است که تمایل دارند با موضوعاتِ مختلفِ انجام گرفته در شبه قاره آشنا شوند و در تهیه پژوهش های خود استفاده کنند و نقش تألیفی بیشتری را در ارائه و تولید دانش علمی به دست آورند و قطعاً زمینه ای را برای انجام تحقیقات دیگر تقویت می کند و در نهایت، مهارت پژوهشگران را در زمینه مناسب ادبیات نظری و پژوهشی و آموزشی ارتقا می دهد و باعث توسعه مهارت های ارتباطی و همکاری و تقویت مبانی مشترک فرهنگی می شود.