
انوار معرفت (حکمت عرفانی سابق)
انوار معرفت (حکمت عرفانی) سال 13 پاییز و زمستان 1402 شماره 2 (پیاپی 25) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزههای تخصصی:
قطعاً خداوند را می توان شناخت و می توان توصیف کرد، اما در اینکه خداوند را به چه اندازه می توان شناخت و توصیف کرد، اختلافات زیادی وجود دارد. برخی معتقدند: خداوند را اجمالاً هم با علم حضوری و هم با علم حصولی می توان شناخت. برخی دیگر معتقدند: خداوند را فقط به صورت حصولی و از راه افعال و آثارش می توان شناخت. عرفا معتقدند: ذات خداوند را، هم با علم حضوری و هم با علم حصولی می توان شناخت، ولی به اندازه ای که در افعال خود ظهور کرده است، نه به صورتی که فی نفسه هست. به عبارت دیگر، از نظر عرفا، شناخت حضوری و حصولی افعال و تجلیات و تعینات خداوند، شناخت حضوری و حصولی خود خداوند به صورت محدود و از ورای حجاب و از دریچه تجلیات است، و هیچ مخلوقی نمی تواند بیش از این مقدار، یعنی به صورت مستقیم و بدون حجاب تجلی و تعین، خداوند را با علوم حضوری و حصولی بیابد و توصیف کند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، برخی از دلایل عقلی و شواهد نقلی و عرفانی آموزه «حکم ناپذیری ذات بدون حجاب تعینات» را بررسی کرده است.ما در این مقاله، در ضمن ارائه شواهدی از متون عرفانی «حکم ناپذیری ذات بدون حجاب تعینات»، با روش تحلیلی و توصیفی، برخی از شواهد نقلی و ادله عقلی این اندیشه را بررسی کرده و نشان داده ایم که این آموزه برخلاف عقل و شرع نیست.
بررسی اسم اعظم در منابع عرفانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اسم اعظم از موضوعات مهم مورد بحث در عرفان اسلامی است، به گونه ای که در هر دو حوزه عرفان عملی و نظری به مباحثی از آن پرداخته شده است. با اینکه عارفان تعاریف گوناگونی برای اسم اعظم گفته اند، به نظر می رسد فهم کامل تر حقیقت اسم اعظم متوقف بر امور دیگری همچون معیار اعظمیت، تقسیمات، مراتب، واژگان و احکام آن است. عارفان در رابطه با معیار اعظمیت سخنی نگفته اند، اما می توان دو وصف «جمعیت» و «احاطه» را از سخنان آنان برداشت نمود. در خصوص تقسیمات اسم اعظم، به مواردی همچون اسم اعظم تعریفی و تأثیری و نیز اسم اعظم مطلق، نسبی و در مرتبه و نیز اسم اعظم الوهی، وصفی و فعلی اشاره کرده اند. درباره مراتب اسم اعظم نیز چهار مرتبه حقیقت، معنا، صورت حسی عنصری و صورت لفظی و نیز چهار مرتبه حقیقت غیبی، مرتبه الوهیت، مرتبه مألوهیت و مرتبه لفظی را مطرح کرده اند. در باب واژگان، به اسمائی همچون «الله»، «حی»، «قیوم» و «قادر» و نیز به برخی حروف و درباره احکام هم به مباحثی همچون سریان اسم اعظم، علم به اسم اعظم، نقش اسم اعظم در استجابت دعا و رابطه متقابل اسم اعظم و سلوک اشاره کرده اند.
تحلیل مبانی تحقق فضیلت اخلاقی در نفس انسان از منظر اخلاق عرفانی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تکامل معنوی انسان که اتصاف به فضائل اخلاقی یکی از مهم ترین و برجسته ترین نمودهای آن است، فرایندی است شاخص و جامع که طی آن، همه تحولات وجودی، از حرکات جسمانی، در قالب اعمال و رفتار بدنی تا تغییرات و ترقیات روحانی، محقق و مشهود است. مکاتب معرفتی هر یک بر اساس مبانی و اصول هستی شناختی خود، به تبیین چیستی و چرایی تحولات هستی و به ویژه در موضوع پراهمیت کسب کمالات و فضائل در نسخه جامع آدمی پرداخته اند. این تبیین ها با تنگناها و چالش های دشواری روبه روست که حل آنها اندیشمندان را به تکاپو واداشته و توضیحات متفاوتی ارائه داده اند. در این میان، عرفان اسلامی نیز مدعی است با طرح آموزه ها و اصولی مانند وحدت اطلاقی وجود و غنای ذاتی آن، طلب کمال جلا و استجلا و حرکت دورانی ذاتی در قالب دو قوس صعود و نزول، همچنین با توضیح حقیقت جمعی انسان در مراتب هستی و سیر او در منازل فنا و بقا، منظری متفاوت گشوده و در دام آن معضلات گرفتار نیست. این نوشتار با روش تحلیلی توصفی با اشاره به مبانی و نظریات نحله های دیگر و بیان برخی از مشکلات آنها، به مقایسه و توضیح مدعای عارفان در این باب پرداخته است.
تحلیل هستی شناسانه عرفانی تجربه های نزدیک به مرگ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
انسان های بسیاری با فرهنگ های مختلف و در سنین متفاوت در مقطعی از زندگی خود، بر اثر قطع علائم حیاتی، تجارب نامتعارفی داشته یا حالات معنوی ویژه ای پیدا کرده اند. این تجربه گران، خود مدعی شده اند که در این تجارب، بدن را ترک کرده و وارد وادی فرامادی شده اند و پس از کسب تجارب یادشده، دوباره به بدن بازگشته اند. بر پایه هستی شناسی و انسان شناسی عرفانی که حضرت مثال را یکی از حضرات خمس و انسان را جامع حضرات و کون جامع دانسته و برای او قوایی همچون خیال قائل اند می توان تجارب مزبور را این گونه تبیین کرد: افراد یادشده با قطع یا کاهش علقه به بدن، به وساطت مثال متصل (مرتبه خیال انسان) به عالم مثال منفصل منتقل شده، صاحب تجاربی خاص شده اند. بر این اساس، تجربه گران آنچه را با مثال متصل در منفصل دیده یا شنیده یا لمس کرده یا چشیده یا بوییده اند، همگی با کمک حواس باطنی ایشان بوده است.
بررسی انتقادی جایگاه قطب در طریقت های صوفیه بر اساس آموزه های کلام و عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
طریقت های صوفیه بازتاب اجتماعی بعد تربیتی تصوف و عرفان اسلامی هستند و مقام قطبیت بالاترین جایگاه در ساختار این طریقت ها به شمار می رود. این مقام که درواقع بر مسئله انسان کامل و جایگاه آن در نظام عالم بنا شده، دستاویز برخی از سردمداران طرق صوفیه برای فریب مریدان قرار گرفته و آسیب های فردی و اجتماعی متعددی را به وجود آورده است. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به نقد و بررسی دعاوی اقطاب صوفیه درباره مقام و جایگاه ایشان پرداخته است. اقطاب صوفیه معتقد به مرتبه بالایی از ولایت برای خود هستند. آنان سجده در برابر خود و نیز تصور صورت خود را به هنگام ذکر، جایز می دانند. آنان معتقد به اطاعت بی چون و چرا از دستورات خود هستند. اما این دعاوی با آموزه های عرفان و کلام اسلامی ناسازگار است؛ زیرا برخی از این مقامات مختص انسان کامل و معصومان است و ادعای برخی دیگر از این مقامات، حتی درباره معصومان هم جایز نیست.
رابطه تجدد و پیدایش و گسترش جنبش های معنوی جدید با مطالعه موردی اُشو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تجدد (مدرنیته) به عنوان یکی از جهش های شکوفایی تاریخ زندگی بشر مطرح است. تجدد، عصر حاکمیتِ مکاتب فکری فلسفی است. ویژگی هایی ازجمله شناخت استقلال فردی، جهانی شدن و عرفی نگری (سکولاریته) در این عصر، موجب شده است که نهادهای سنتی، ازجمله دین که به عنوان نظام های ارزشی در جامعه حاکم بودند، دست کم بخش زیادی از حاکمیت خود را از دست بدهند و به حاشیه کشیده شوند. نتیجه کناره گیری نظام های ارزشی، مواجه شدن انسان با بحران معنا و پرسش های اساسی شد. خوی نسبی گرایی، کالازدگی، حساب گری و مانند آن که انسان را در این عصر درگیر کرده است، موجب می شد دستگاه ها و جریان های معنوی که جزم گرا نبودند و با خوی انسان امروزی خود را سازگار می کنند، مجال حضور در جامعه را بیابند و بدین سان، جنبش های معنوی بسیاری در این عصر سر برآوردند. «اُشو» یکی از همین جنبش هاست که در جذب پیرو در زمان خود تا حدی موفق عمل کرده و در این نوشتار بررسی گردیده و هماهنگی آموزه های او با ویژگی ها و مؤلفه های تجدد تبیین شده است. ازجمله این آموزه ها اهمیت دادن به فرد به مثابه یکان مهم در نظام آفرینش است. اُشو نجات را از راه خودآگاهی و خودشناسی تعریف کرده و آموزه های نسبی گرایانه و فردگرایانه خود را در این فضا بیان نموده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به رابطه تجدد با پیدایش و گسترش جنبش های معنوی پرداخته و در نهایت، آموزه های جنبش اُشو را با این رابطه، تطبیق داده است.