
مقالات
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر مطالعه مردم نگارانه زنان معلقه با محوریت زمان در داستان زندگی آنها است. این مطالعه با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده غیرمشارکتی و به کمک نمونه گیری هدفمند ترکیبی انجام شده است و با 15 زن معلقه در بافت فرهنگی یکی از محلات حاشیه شهرستان خمینی شهر مصاحبه صورت گرفته است. چهارچوب روشی ملهم از نظریه ژرار ژنت خواهد بود. یافته ها نشان می دهد که زنان معلقه در برساخت داستان زندگی شان از تکنیک شتاب منفی استفاده می کنند و بیشترین عناصر کاربردی پس نگری، پیش نگری، توصیف و بسامد مکرر است. توجه به عنصر زمان در روایت زندگی باعث شد تا به دلایل فرهنگی زمان پریشی این زنان پی ببریم. این زنان از قومیت بختیاری هستند و در این فرهنگ افتخار به تاریخ گذشته قومی، احترام، توجه و مرجعیت گذشتگان و ریش سفیدان قوم، تعهد و پایبندی به سنت ها و ارزش های قومی به وضوح پاینده است به همین دلیل بافت فرهنگی که این زنان در آن رشد یافته و اجتماعی شده اند، همواره آنها را در پیوند با گذشته قومی و فرهنگی شان نگه داشته است. در نهایت، رابطه بین زمان و فرهنگ در روایت زندگی زنان معلقه، رابطه ای پس نگرانه و متعهد به آداب و ارزش های قومی است.
سنخ شناسی مسائل زنان در نشریات گیلان دوره مشروطه (1285- 1304ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشریات گیلانِ دوره مشروطه باور های فکری تقریبا هم مسیری را دنبال می کردند و مسلک مشروطه طلبی نشریات داخلی و خارجی فارسی زبان آن دوره را الگوی راه خود قرار داده بودند. یکی از حیطه های قابل توجه اکثر این نشریات توجه به مسائل بانوان در گیلان و نقد سازنده و ارائه راهکار در جهت بهبود اوضاع بود. هدف اصلی پژوهش حاضر که با روش مطالعه کتابخانه ای و براساس رویکرد توصیفی- تحلیلی صورت گرفته، سنخ شناسی مسائل زنان در روزنامه های گیلان دوره مشروطه (1285- 1304ه.ش) می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد روزنامه های متعددی از جمله نسیم شمال، جنگل، پرورش، طلوع، گیلان، آموزگار و فرهنگ در شماره های مختلف خودشان به بررسی وضعیت زنان در گیلان پرداخته اند. تعلیم وتربیت، مسائل بهداشتی، حقوق، استقلال، آزادی، برابری و امور فرهنگی بانوان بیشترین اشارات در حوزه بانوان را در این نشریات به خود اختصاص داده است. تعلیم وتربیت بانوان به دلایل متعددی از جمله لزوم ترویج آگاهی در طبقه نسوان به عنوان مادران آینده و جایگزینی تفکرات علمی به جای خرافه پرستی که زمینه ساز پیشرفت کشور بودند، بیشترین تاکید را دارد. از دیگر سو ارتباط با دیگر تفکرات و ممالک از جمله تجارت با اروپا، ارتباط سیاسی و اجتماعی با قفقاز و حضور اقلیت های مذهبی در بارورشدن دیدگاه های پیشرو تاثیرگذار بوده-است.
زیست جهان پستویی؛ مطالعه موردی دانشجویان دختر یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانشگاه به عنوان یک فضای فرهنگی، نقش مهمی در فرآیندهای برساخت هویت اجتماعی دانشجویان دارد. این فرآیند بر حسب فرهنگ مبدأ و نوع تجربه هایی که در فضای دانشگاهی برای دانشجویان شکل می گیرد، می تواند صورت بندی های مختلفی داشته باشد. مسئله این پژوهش، تجربه هویت دختران یزدی در دانشگاه است و با این پرسش آغاز شده که دختران یزدی با توجه به بسترها و محیط هایی که در آن رشد کرده و تربیت شده اند، چگونه محیط دانشگاه را به مثابه بستر فرهنگی جدید، تجربه می کنند و همچنین از خلال این تجربه، هویت آن ها چگونه برساخت می شود؟ در این پژوهش از روش نظریه داده بنیاد برای فهم تجربه هویت دختران یزدی استفاده شده است. نمونه های مورد مطالعه در این تحقیق، دختران یزدی هستند که در دو بستر تهران و یزد به دانشگاه رفته اند. تأثیرات مدرسه، گروه های دوستی، خانواده و جامعه یزد بر هویت این دختران نیز بررسی شده است. مقوله اصلی ساخته شده برای این دو گروه، مقوله دوفضایی شدن هویت است. یافته ها نشان می دهد که دختران یزدی در دو فضای هویتی مبتنی بر اندرونی و بیرونی، هویت خود را برساخت می کنند و عمده عاملیت آن ها در فضای اندرونی رخ می دهد. آن ها در عین پایبندی به قوانین جمعی فرهنگ و خانواده یزدی، در زیست جهان پستویی خود تجربه های متفاوت و هنجارشکنانه دارند.
گذر از امر زیستی به اجتماعی (واکاوی پدیدارشناسانه تابوی قاعدگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعدگی یک فرآیند بیولوژیکی طبیعی است. با این حال، در بسیاری از نقاط جهان، واز جمله در شهرستان بانه تابوها و انگ های اجتماعی متعددی در مورد قاعدگی هنوز وجود دارد، که مانع از گفتمان باز در مورد قاعدگی می شود. این مطالعه با هدف ارزیابی ادراک اجتماعی- فرهنگی از بازتولید تابوی اجتماعی می باشد. رویکرد این مطالعه کیفی و داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق با 25 نفر از دانش آموزان دخترپایه دوازدهم شهرستان بانه انجام گرفت. داده ها با روش پدیدارشناسی تحلیل شد. مضامین برساخت شده ی تحقیق ذیل34 مفهوم اساسی و 7 مقوله عمده پنهان کاری، از خودبیگانگی بدنی، نگرش منفی نسبت به قاعدگی،چالش های مرتبط با قاعدگی، پزشکینه سازی قاعدگی، خود پلیسی قاعدگی و پس افتادگی فرهنگی برساخت شد. مضمون مرکزی تحقیق بازتولید تابو است
آینده نگاری رشته مطالعات زنان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشته مطالعات زنان در ایران از بدو تاسیس تاکنون درگیر چالش های متعددی از جمله عدم موفقیت در نظریه پردازی و ناکارآمدی در شناسایی و تبیین مسائل بومی و ملی، تاثیرپذیری فراوان از گفتمان های سیاسی، نرخ بالای دانش آموختگان جویای کار، ناکارآمدی منابع درسی در ارائه مهارت تخصصی و دانش کاربردی است. هدف این مطالعه بررسی آینده رشته مطالعات زنان در ایران بر اساس تحلیل علی چالش های موجود در مسیر رشته است. این پژوهش با استفاده از تحلیل لایه لایه علی بر اساس مرور پیشینه پژوهشی، در چهار سطح لیتانی یا توصیف، نظامات علّی، گفتمان ها و جهان بینی و در نهایت تحلیل اسطوره ها و استعاره ها به بررسی تحلیل وضعیت پرداخته است. تحلیل لایه لایه دو عدم قطعیت شامل «ضعف رویکرد آموزشی» و «تسلط رویکردهای سیاسی» و دو پیشران مهم در مسیر آینده رشته شامل «تخصصی شدن» و «توسعه رویکرد میان رشته ای» شناسایی شد. بر اساس یافته ها چهار آینده بدیل شامل خاموشی-انحلال، بومی گرا-اصول مبنا، بومی گرا-شاهد مبنا و تخصصی-راهبری برای آینده های پیش رو مطالعات زنان در ایران پیشنهاد شده است. این چهار آینده بدیل در تعامل با یکدیگر بروندادهای مختلفی در یک طیف از «حفظ وضعیت موجود»، «ابزاری-مقطعی» تا «بومی-منطقه ای» و «بومی-فرامنطقه ای» را حاصل خواهند آورد.
ادبیات زنانه نُتَیلَه راشِد در گفتمان استعمارپژوهیِ فرهنگی جامعه عربی مصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات استعمارپژوهی فرهنگی در جامعه عربی مصر، که برخاسته از عمق جان، تجربه، و حیات زیسته نخبگان و زنان اندیشمند و متعهدِ عرب است؛ درواقع از ارکان رکین دانش بومی و غیراقتباسی جامعه مصری تلقی می شود که از یک سو بیانگر تجارب زیسته زنان مصری است که در دامان استعمار و بطن جامعه بحران زده مصر، با ملت خویش و آلام ایشان زیستند و از سویی دیگر همچنان در چالش و نزاع مستقیم با استعمارگران، بر ضدّ آنان قلم می زنند و در راستای روشنگری و تبیین تبعاتِ خروجِ ظاهری استعمار از بلاد عربی و اعطای استقلال سیاسی وهم انگیز به دولت-های عربی می کوشند. یکی از این زنانِ اندیشمند و متعهد عرب، نُتَیلَه راشد (1934-2012م.) است که جستار پیش-رو با روش تاریخی انتقادی و رویکرد توصیفی تحلیلی و هدف نیل به دانش و معرفت افزون در حوزه استعمارپژوهیِ عربی، به مقوله پارادایم فرهنگی گفتمان استعمار در تفکر و ادبیات زنانه راشد می پردازد و سعی دارد به پرسش چگونگی بازتاب مؤلفه ها و مصادیق پارادایم فرهنگی استعمارپژوهی با تمرکز بر اثر پژوهشی راشد به نام «حکایه کفاح ضدّ الاستعمار» پاسخ دهد.