مقالات
حوزه های تخصصی:
مهدویت به عنوان یکی از موضوع های مهم و جذاب در میراث نبوی، با نگاه ها و رویکردهایی متفاوت در تاریخ اسلام روبه رو شد. از این رو شناخت نگرش طیف های گوناگون که در گذر زمان، بستر شکل گیری تحولات و اندیشه ها یی متنوع بود، ضروری است. این پژوهش با هدف بررسی تحلیلی این موضوع در میان امویان نگاشته شده است و با استفاده از منابع معتبر تاریخی و حدیثی و بهره مندی از تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از مصادر متقدم و ارائه تحلیل های مستند، به واکاوی رویکردهای گوناگون خاندان اموی به آموزه مهدویت می پردازد. گویا خاندان اموی تا پیش از واقعه عاشورا با سکوت و نادیده انگاری، به این موضوع می نگریست؛ اما در اواخر قرن نخست تلاش کرد مهدویت را در قالب هایی چون عیسی 7 و برخی خلفای اموی معرفی کند؛ چنان که سفیانی در این نگره به عنوان یکی از فرزندان ابوسفیان با تغییری معنادار و با تصویری چون مقدمه و یاری گر مهدی معرفی شد.
تحول کارکردی منصب «قهرمان» در دستگاه خلافت عباسی از قرن دوم تا چهارم هجری (132-320ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری مشاغل و مناصب مختلف و تحولات مرتبط با آن، از موضوع های مهم در عصر عباسی و متأثر از اوضاع و عوامل گوناگون جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. در عصر عباسی، منصب «قهرمان» از جمله مناصبی به شمار می رفت که قدرت و ضعف نهاد خلافت بر عملکرد آن تأثیرگذار بود. این منصب، همانند خاستگاه بسیاری از مناصب مانند کتابت، وزارت و... قدمتی دیرینه دارد. این مفهوم در یونان، با عنوان اویکونومیا ( Oikonomia ) و در ایران باستان، کُهرُمان ( (Kuhrumân در حوزه هایی چون اقتصاد، اخلاق، ادب، سیاست و کشورداری مورد توجه بوده است. منصب قهرمان در عصر یادشده، در اشکال گوناگون و در قالب نقش هایی چون پیشکاری، کارگزاری، کاتبی، خادمی... شأنی اقتصادی و سیاسی داشت. در این پژوهش با استفاده از توصیف و تحلیل داده های تاریخی، تحول کارکردی منصب قهرمان در عصر عباسی، بررسی می شود. دستاورد پژوهش، بیانگر این موضوع است که کارکرد اقتصادی منصب قهرمان در بازه زمانی مورد بررسی، تضعیف و کارکرد سیاسی آن تقویت شده است.
از فتح تاریخی تا فتح تاریخ (مورد مطالعه: حسین بن علی(ع))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو درصدد آزمودن این فرضیه است که «تاریخ را فاتحان ننوشته اند» که آن را از راه های گوناگون می توان اثبات کرد. علاقه انسان ها به مطالعه و ثبت رویدادهای مهم و نیز تأیید این علاقه مندی از سوی کتاب های آسمانی که سخنگویان وجدان معنوی بشرند، دو نمونه مهم از این راه ها به شمار می آیند. راه دیگر، مطالعه شواهد فروان در حیات اجتماعی، سیاسی و علمی مردان و زنان بزرگ است. این مردان و زنان، به دو گروه فاتحان تاریخی و فاتحان تاریخ، تقسیم می شوند؛ نخستین گروه، کسانی هستند که قلمروها گشوده اند و سرزمین ها گرفته اند. آنان «فاتحان تاریخی» اند. گروه دوم، کسانی هستند که به جای سرزمین، دل و دفترها را گشوده اند و از خویش، نامی نیک به جای نهاده اند. آنان «فاتحان تاریخ» و راهبر تاریخ اند و در سرزمین قلب ها و قلم ها جاویدند. حسین بن علی 7 و یزید بن معاویه، دو نمونه شاخص از این دوگانگی تاریخی به شمار می روند. بی گمان، امام حسین 7 و بسیاری از یارانش به ظاهر شکست خوردند، اما دل و دفتر تاریخ به گونه ای دیگر رقم خورد و از او «فاتحِ تاریخ» ساخت و عاشورا برای همیشه، الگوی «پیروزی خون بر شمشیر» شد. شواهدی پرشمار، این فتح بی مانند را تأیید می کنند؛ اما در این مجال، تنها سه شاهد تاریخی مورد گفت وگو قرار گرفته است: «ادبیات شعر عاشورایی»، «ادبیات تاریخی» و «سوگ جاوید و اشک جاری در شهادت او».
تحلیل نسبت فرهنگ عمومی و بنیادی بوییان بر اساس نظریه سه وجهی فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به تحلیل نسبت دو لایه فرهنگ عمومی و بنیادی در جامعه تحت حاکمیت آل بویه در سه شاخه فارس، جبال و عراق عرب بر اساس نظریه سه وجهی فرهنگ می پردازد. در این پژوهش، لایه های فرهنگ عمومی و بنیادی آل بویه به صورت یک سیستم، یعنی سیستم فرهنگ در نظر گرفته شده و تحلیل گردیده است. به منظور انتخاب چارچوب نظری برای تحلیل موضوع، از یک روش تحقیق الگویی که به تبیین چیستی و چرایی این دو لایه می پردازد استفاده شده و با ترسیم جدولی سه بعدی، به شناسایی و تعیین مصادیق خانه های جدول پرداخته شده است. مزیت روش انتخاب شده، به کارگیری مبانی تازه معرفت شناختی است که در این پژوهش با استفاده از آن، فرهنگ عمومی و بنیادی بوییان و نوع ارتباط و چگونگی تعامل آن دو، نسبت به یکدیگر تحلیل شده اند. دستاورد پژوهش گویای آن است که دو لایه فرهنگ بنیادی و عمومی بوییان، نسبت به یکدیگر خصلت زیربنایی روبنایی دارند و در تعاملی به شدت تنگاتنگ با یکدیگرند. به دیگر سخن، فرهنگ بنیادی این دوره که حکم زیر بنا را دارد، خطوط اصلی نظام اعتقادی ارزشی ایشان را ترسیم کرده و شکل عملیاتی و اجرایی شده آن در فرهنگ عمومی که در حکم روبناست انعکاس یافته است. به بیان دیگر، اگر به دقت و بر پایه شواهد به تحقیق در فرهنگ بنیادی و عمومی سده های چهارم و پنجم در عراق عرب و غرب ایران پرداخته شود، به روشنی شاهد التقاطی و تلفیقی بودن لایه فرهنگ بنیادی (اسلامی زرتشتی) و انعکاس آن در لایه عمومی به شکل تأثیرگذاری شدید فرهنگ ایران عصر ساسانی خواهیم بود. در این راستا، اطلاعات موجود با تکیه بر اسناد و منابع کتابخانه ای و مبتنی بر رویکرد تحلیلی توصیفی گردآوری شده است.
تصاویر منقوش یأجوج و مأجوج در اسکندرنامه خمسه نظامی و میزان همخوانی آن با روایات اسلامی و گزارش های تاریخی (مطالعه موردی عصر ناصری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله مضامین مندرج در قرآن کریم، ماجرای ذوالقرنین و ساخت سدی برای رهایی مردم مجاورِ آن از تهاجم قوم یأجوج و مأجوج است؛ قومی که در طول تاریخ با انبوهی از افسانه ها و اسطوره ها به متون هنری، ادبی و تفسیری راه یافتند . مسئله مورد بحث در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی تبیین می شود، میزان تطبیق تصاویر موجود در کتب چاپ سنگی عصر ناصری (1313-1264ق) از این قوم، به ویژه خمسه نظامی در بخش اسکندرنامه، با گزارش های تاریخی و روایات اسلامی است. یافته ها حاکی از آن اند که یأجوج و مأجوج در تصویرنگاری این عصر در قالب انسان هایی متفاوت از لحاظ شکل ظاهری و از نظر توانمندی و تأثیرگذاری در عالم، با سایر آدمیان ترسیم شده اند. چنین موجوداتی با تصاویری از قبیل انسان جانور، یا انسان هایی با شکل ظاهری اعجاب آور از قبیل بسیار زشت رو ، ترسناک و گاه با جسمی کوچک یا بسیار بزرگ و اغلب در پشت سد مصور شده اند که تا حد زیادی با توصیفات گزارش های تاریخی و روایات اسلامی انطباق دارند. در این بین گاه تفاوت هایی جزئی در تصاویر دیده می شود که آن را می توان تا حد زیادی برگرفته از برداشت های ذهنی نقاشان از پیش متن (شامل گزارش های تاریخی و روایی) و در گام بعد به دلیل تأثیر باورهای غالب بر جامعه و خوانشی هرمنوتیکی دانست.
همگرایی نادرشاه افشار با اقلیت های مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره پیدایش، اوج و افول سلسله افشاریه، پژوهش هایی دامنه دار انجام شده است؛ اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد مورخان و محققان تاریخ اسلام وجود دارد. در این پژوهش، زوایه ای متفاوت و دغدغه ای پنهان برگرفته از این پرسش که همگرایی نادرشاه با اقلیت های مذهبی چگونه بوده است، بررسی می شود. نخستین فرضیه آن است که مصالحه مذهبی واقعی میان اقلیت های مذهبی و سلطنت نادر در ایران، در سطوح مورد نظر او سودآور بود و ایرانی متحد و استوار را پس از وی تضمین می کرد. او برای تحقق دفاع از حریم سیاسی و جغرافیایی ایران و حل اختلاف های آیینی، با اقلیت های مذهبی از جمله یهودی، مسیحی و زرتشتی، تعامل و همسازگری داشته است که می تواند الگویی نوین از جانب سلطنت در جهان اسلام به شمار آید. برای آزمودن این فرضیه، از نظریه هژمونی گرامشی بهره گرفته شده است. روش بررسی در این پژوهش نیز متناسب با روش های معمول تاریخی، توصیفی تحلیلی است.