۱.
هدف پژوهشگران این پژوهش، بررسی شاخصهای ارزیابی سبکهای اسلامی مدیریت بر اساس رویکرد کیفی و کمّی بوده است. روش: در گام نخست، با استفاده از ابزار های پژوهش کیفی نظیر فرا ترکیب، به تبیین و اکتشاف معیارهای تحقیق پرداخته شده و در گام دوم، برای ارزیابی عوامل و انتخاب مهم ترین شاخص اثرگذار بر سبک مدیریت، با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند شاخصه شانون، شاخصهای با اهمیت شناسایی و رتبه بندی شده اند. با توجه به هدف پژوهش، جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دوره دکتری مدیریت صنعتی پردیس فارابی دانشگاه تهران است. در تحقیق حاضر به دلیل پیچیدگی ماتریس تصمیم طرح شده و برای اطمینان افراد جامعه مدّ نظر، هشت نمونه از جامعه آماری به صورت نمونه گیری نظری و گلوله برفی انتخاب شدند. یافته ها: در فاز فراترکیب، شاخص ارتباطات مقوله ای مهم در مدل ارزیابی سبکهای مدیریت اسلامی شناخته شده است. نتیجه گیری: معیار تقویت ارتباطات و افزایش تلاش و کوشش، دو معیاری اند که در رتبه بندی سبکهای اسلامی مدیریت، بالاترین ضریب اهمیت را دارند و معیار تعهد سازمانی و انگیزش دارای کمترین ضریب اهمیت است.
۲.
هدف محققان در این پژوهش، تدوین و ارائه مدلی برای مدل بلوغ سرمایه فکری در دانشگاههای ایرانی بود. روش: روش تحقیق به صورت کیفی و مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد است و گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش استراوس و کوربین و مدل پارادایمی، نمونه گیری به روش نمونه گیری نظری با بهره مندی از تکنیکهای هدفمند و گلوله برفی است که بر مبنای آن، 29 مصاحبه با خبرگان صاحب صلاحیت صورت گرفت. یافته ها: دانشگاه ایرانی دارای میزانی از بلوغ یافتگی در خصوص سرمایه های فکری خود است. فشارهای محک زنی، تحول در اقتصاد دانشی، فشار محیط کسب و کار، مأموریت دانشگاههای نسل سوم و انگیزه های مدیریتی، انگیزه هایی اند که دانشگاه مبادرت به پیاده سازی و اجرای مدل بلوغ سرمایه فکری خود می کند. این مدل دارای 12 مؤلفه و پنج دامنه است. ابعاد ساختاری، هزینه های پیاده سازی، مدیریت عالی سازمان، جوّ سازمانی، ارزیابی، دانش و تجربه سازمانی و مقاومتهای درون سازمانی، متغیّرهای اثرگذار بر روند پیاده سازی مدل اند و می توانند سبب تسهیل یا ممانعت از اجرای موفق آن شوند. در صورت پیاده سازی مدل می توان انتظار توسعه شبکه تحقیق و توسعه، افزایش کارایی نظام آموزشی و پژوهشی، توسعه ساختار و تجاری سازی دانش را داشت. نتیجه گیری: بلوغ در سرمایه های فکری به منزله الزامی مهم برای دانشگاههاست که می تواند زمینه لازم را در راستای بهبود عملکرد متناسب با نیازهای محیطی ایجاد کند.
۳.
این تحقیق با هدف شناسایی الزامات نظام آموزش عالی کشور برای تحقق اقتصاد مقاومتی انجام شده است. روش: روش این پژوهش بر اساس هدف توسعه ای، کیفی به شیوه توصیفی است. به منظور جمع آوری داده های کیفی از ابزار مصاحبه و مطالعات اسنادی و برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون(تم) استفاده شده است. نمونه آماری تحقیق شامل 10 نفر از خبرگان علمی و اجرایی کشور در حوزه اقتصاد مقاومتی و آموزش عالی، کلیه سخنرانی های مقام معظم رهبری و تعداد هفت مقاله و کتاب و در این زمینه بوده است. یافته ها: 31 مضمون در شش محور شامل آموزش، پژوهش و نشر دانش (کارکردهای اصلی نظام آموزش عالی)، ساختار و سیستم ها، فرهنگ و رهبری(اهرمهای اصلی اجرای استراتژی) به عنوان الزامات نظام آموزش عالی احصا شد. نتیجه گیری: بسترسازی آموزش عالی برای تحقق اقتصاد مقاومتی نیازمند اقداماتی در دو سطح است؛ نخست، اقدام در سطح وزارت علوم و دانشگاهها که متولی اصلی آموزش عالی در کشورند و دوم، اقدام در سطح دولت که نهاد فرادست آموزش عالی و متولی اصلی اجرای اقتصاد مقاومتی محسوب می شود.
۴.
هدف از انجام این پژوهش، تبیین نقش آگاهی در رابطه رهبر و پیرو در پرتو قرآن و عترت بود. روش: تحقیق حاضر از لحاظ نوع، تحقیق کیفی به صورت تحلیل محتواست و با استفاده از روش تحقیق موضوعی قرآن کریم درباره واژه «آگاهی» بررسی و تببین شده است. روایی و پایایی مفاهیم استخراج شده به تأیید متخصصان این حوزه رسید. یافته ها و نتیجه گیری: یافته های مستخرج از جامعه بررسی(ساحت مقدس قرآن کریم و ترجمه آیات متن از مجموعه کتب تفسیر المیزان)، به تقسیم مقوله آگاهی در پنج عنوانِ جایگاه و ارزش آگاهی، عوامل و زمینه های آگاهی، موانع آگاهی، بازتاب آگاهی در عملکرد رهبران و بازتاب آگاهی در عملکرد پیروان منجر شد.
۵.
اساتید اثر بخش، مربیانی اند که توانایی تعمیق یا تغییر در ساحتهای شناختی، عاطفی و عملکردی متربیان را در جهت حیات طیبه دارند. هدف از نگارش پژوهش حاضر، دستیابی به مؤلفه های شایستگی این اساتید از خلال رهنمودهای اسلامی بود. روش: روش این پژوهش، تحلیلی- استنتاجی به شیوه تحلیل متن و جامعه پژوهش، کتب معتبر حدیثی از مکتب اهل بیت(ع) است. در این راستا، مؤلفه های اثربخشی از متن روایاتی که مستقیم یا غیر مستقیم ناظر بر آداب تعلیم و تعلم بود، استخراج و در قالب مفاهیم و مقولات طبقه بندی و الگوی مفهومی ارائه شد. یافته ها: یافته های تحقیق نشان دهنده 27 مؤلفه در پنج حیطه نگرش، ارزش، دانش، منش و کنش از صلاحیتهای شناختی، عاطفی و وظیفه ای بود. نتیجه گیری: در مدل اسلامی نگرش و ارزش، لایه های زیرین شایستگی و دانش و منش و کنش، لایه های رویین به شمار می روند که هر یک متضمن زیرمقوله هایی از جمله: نگاه موهبتی و امانتی به علم، شوق به انسان سازی، کارامدی دانش، انگیزه الهی، اعتماد آفرینی، آزاد منشی، نقّادپروری، پرهیز از خود ستایی، اعتراف به عجز علمی و ... در اساتید اثربخش است.
۶.
هدف از انجام تحقیق حاضر، شناخت و رتبه بندی مهارتهای مورد نیاز مدیران دانشگاه آزاد اسلامی بوده است. روش: روش تحقیق، اکتشافی و جامعه آماری آن، متخصصان موضوعی در دانشگاه آزاد اسلامی است. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساختهای است که دارای روایی محتوایی و پایایی مناسب بوده است. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای استفاده شده است. یافته ها: مهارتهای مورد نیاز مدیران دانشگاه آزاد اسلامی شامل پاسخگویی، حفظ هویت دینی- ملی، فنّاوری اطلاعات و ارتباطات، روان شناختی، برنامه ریزی راهبردی، مدیریت زمان و جهانی و بین المللی شدن است و بیشترین میانگین مربوط به مهارت روان شناختی و کمترین میانگین مربوط به مهارت برنامه ریزی راهبردی بوده است. نتیجه گیری: مدیران دانشگاه آزاد اسلامی خود را برای پاسخگویی به مشتریان تجهیز کنند؛ ضمن بین المللی و جهانی بودن و استفاده از تجارب علمی دیگر کشورها، هویت فرهنگی- مذهبی خود را حفظ کنند؛ فرایندهای اداره دانشگاه را مبتنی بر فنّاوری اطلاعات و ارتباطات تغییر دهند و با توجه به افزایش حجم فعالیت دانشگاه، به مدیریت زمان همت گمارده، برنامه های راهبردی تدوین کرده و مبتنی بر آن اقدام کنند.
۷.
تحقیق حاضر در پی آن بود تا با رویکرد تفسیرگرایانه، موانع سازمانیِ با نشاطی در محیط دانشگاه را بر مبنای مدل داده بنیادکشف کند. روش: این تحقیق از نظر نوع هدف، کاربردی و به روش زمینه ایِ نظریه پردازی داده بنیاد انجام شده است. جمع آوری داده ها با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته در محدوده زمانی سالهای 97-95 صورت پذیرفته است. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و بر مبنای شاخص اشباع نظری، با 20 نفر از صاحب نظران دانشگاه الزهرا در حوزه مدیریت منابع انسانی و روان شناسی سازمانی مصاحبه صورت گرفت. کدهای حاصل از متن گزاره ها، با روش کلایزری احصا شدند و بر مبنای آنها، مدل پارادایمی موانع سازمانی نشاط آفرینی در محیط دانشگاه با روش داده بنیاد شناسایی شد. برای بررسی پایایی و اعتبارسنجی مدل، با روش ضریب توافقات کاپای کوهن، پرسشنامه ای تهیه و از پنج خبره خواسته شد در خصوص توافقاتشان بر نسبت به کدگذاری های انجام شده در مدل، اعلام نظر کنند. یافته ها: در مدل پارادایمی کشف شده، شرایط ناکارامدی قوانین و مقررات، به عنوان شرایط علّی، بر موانع نشاط آفرینی سازمانی در دانشگاهها اثرگذار است. در این بین، مهجور ماندن توانمندی های دانشگاه به عنوان شرایط مداخله گر و بروز تعارضهای کار-خانواده، به عنوان شرایط زمینه ای، در جهت تشدید پدیده بی نشاطی سازمانی اعضا عمل می کنند که این شرایط سه بُعدی(علّی- زمینه ای- مداخله گر) در تعامل و کنش متقابل با هم موجب بروز واکنشهای روان شناختی منفی و ضدِّ بهره ور سازمانی در فضای رقابتیِ دانشگاه می شود که پیامد آفرینش بی نشاطی سازمانی را به همراه خواهد داشت. در ادامه، با نرم افزار اس.پی.اس.اس، میانگین حسابی ضرایب توافقی خبرگان به صورت تقریبی 8/0 به دست آمد که به معنی تأیید پایایی و اعتبار مدل یافت شده از نظر خبرگان است. نتیجه گیری: دانشگاه می تواند با استقرار مدیریت راهبردی منابع و تحت تأثیر سه شرط لازم و کافیِ حمایت دررفع تعارضهای کار- خانواده، برندسازی توانمندی های دانشگاه در جامعه هدف، بالنده سازی قوانین و مقررات با رفع موانع سازمانی از طریق پرورش ظرفیتهای روان شناختی مثبت و بهره ور سازمانی، زمینه ساز نشاط سازمانی اعضا شود؛ به گونه ای که بازتاب آن در قالب شکوفایی استعدادها و پویایی آموزشی- پژوهشی- اجرایی عضو دانشگاه(تولید و اشتراک علم) و پاسخ به نیازهای محیطی و محاطی(کیفیت، تخصص، دانش، درآمدزایی) دانشگاه به نمایش گذاشته خواهد شد.
۸.
بررسی عوامل مؤثر بر انتقال یادگیری برنامه های پرورش هیئت علمی در دانشگاههای منتخب شهر قم. روش: پژوهش حاضر با راهبرد اکتشافی و رویکرد ترکیبی انجام شد. در مرحله کیفی با روش نظریه زمینه ای و انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته شرایط زمینه ای، عوامل علّی و میانجی، راهبردها و پیامدهای فرایند انتقال یادگیری در برنامه های پرورش هیئت علمی بررسی و الگوی کیفی بر اساس مدل پاردایمی نظریه زمینه ای ترسیم شد. در مرحله کمّی از طریق پرسشنامه طراحی شده، نظرات 200 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای شهر قم، جمع آوری و تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: انگیزش و احساس نیاز اعضای هیئت علمی با انتقال یادگیری به عنوان پدیده محوری، رابطه معنادار داشتند؛ اما رابطه حرفه گرایی هیئت علمی با انتقال یادگیری تأیید نشد. همچنین ارتقای سطح آزادی علمی، جامعه پذیری اعضای هیئت علمی و شایستگی مدرّسان به عنوان راهبردهای الگوی طراحی شده بر بهبود عملکرد اعضای هیئت علمی تأثیر معنادار داشت. نتیجه گیری: ارتقای کیفی فرایند پذیرش و جذب دانشجویان، ارتقای سطح نعاملات بین المللی، پویایی برنامه های درسی و حاکمیت جو حمایتی در سطح محیط های دانشگاهی، نیازسنجی جامع و مشارکت اعضای هیئت علمی در طراحی برنامه های پرورش، ارتقای سطح آزادی علمی، اصلاح و پیاده سازی فرایند جامعه پذیری هیئت علمی و به کارگیری مدرّسان شایسته بر افزایش سطح اثربخشی برنامه های پرورش هیئت علمی تأثیرگذار است.
۹.
هدف از انجام این پژوهش، مطالعه نظام مند الگوهای نظری و پژوهشهای صورت گرفته با موضوع دانشگاه کارآفرین به منظور تلخیص، طبقه بندی و تلفیق مؤلفه های آن بوده است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی با رویکرد کیفی فراترکیب است. بدین منظور، 114 مقاله برای جمع آوری و تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی، مبتنی بر کدگذاری باز، محوری و انتخابی، بررسی شد. یافته ها: پس از کدگذاری، مؤلفه های دانشگاه کارآفرین در 15 مقوله عمده، 41 مفهوم و 181 کد، سازماندهی شدند و میزان اهمیت و اولویت هر یک از مفاهیم با استفاده از آنتروپی شانون تعیین شد. نتیجه گیری: مفاهیمِ نوع ساختار، فرهنگ حامی کارآفرینی، حمایت مدیریت از فعالیتهای کارآفرینانه، اهداف و راهبردهای کارآفرینانه، تجاری سازی دانش، برنامه درسی کارآفرینانه، معرفی کارآفرینان دانشگاهی به عنوان الگوی نقش، تشکیل مراکز بازاریابی، توسعه ارتباطات و شبکه سازی، بیشترین اهمیت و بالاترین رتبه ها را در بین مفاهیم دارند. در نهایت بر اساس مؤلفه های استخراج شده، مدل پیشنهادی ارائه شده است.
۱۰.
هدف از انجام این پژوهش، بررسی و تحلیل نقش معنویت سازمانی بر آنومی سازمانی با در نظر گرفتن نقش میانجی اخلاق کاری بود. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، توصیفی و از شاخه مطالعات پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، 240 نفر از کارکنان دانشگاه لرستان است که از بین آنان با روش نمونه گیری تصادفی ساده، 147 نفر انتخاب شدند. برای سنجش متغیّرهای پژوهش از پرسشنامه های معنویت سازمانی اشمس و دوچون(2000) و میلیمن و همکاران(2003)، اخلاق کاری گریگوری سی.پتی(1990) و آنومی سازمانی مظلومی و سفیدچیان(1394) استفاده شده است. برای تحلیل داده ها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار آماری آموس بهره گرفته شده است. یافته هاو نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که معنویت سازمانی رابطه مثبت و معناداری با اخلاق کاری و رابطه معکوس و معناداری با آنومی سازمانی دارد. یافته های تحقیق دلالت بر وجود رابطه معکوس و معنادار بین اخلاق کاری و آنومی سازمانی دارد.
۱۱.
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر اخلاق حرفه ای اساتید تربیت بدنی عموی دانشگاهها بر انگیزش پیشرفت دانشجویان دختر در فعالیتهای ورزشی بود. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود که با روش معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاههای دولتی، آزاد و پیام نور یاسوج به تعداد 760 نفر است که در نیمسال تحصیلی 97-1396 درس تربیت بدنی عمومی یا ورزش را گذارنده اند. حجم نمونه آماری بر اساس جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای حدود 260 نفر برآورد شد. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه اخلاق حرفه ای اساتید تربیت بدنی عمومی سلیمی(1395) و پرسشنامه انگیزش پیشرفت در فعالیت بدنی گیل و دیتر(1988) است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تی تک نمونه ای و معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: مدل پیشنهادی برازش خوبی دارد و اخلاق حرفه ای اساتید تربیت بدنی عمومی بر انگیزش پیشرفت دانشجویان دختر در فعالیت بدنی تأثیر می گذارد. نتیجه گیری: باید با تأسیس انجمن تخصصی تربیت بدنی عمومی دانشگاهها و تدوین اساسنامه اخلاق حرفه ای اساتید دروس تربیت بدنی عمومی و برپایی کارگاههایی برای افزایش اخلاق حرفه ای اساتید، موجب تقویت انگیزه پیشرفت در فعالیت ورزشی در بین دانشجویان دختر شد.
۱۲.
هدف از انجام این پژوهش، بازشناسی مفهوم خودکارامدی بر مبنای کتاب ارزشمند نهج البلاغه بوده است. روش: در این پژوهش از روش کیفی تحلیل مضمون استفاده شد که شامل گردآوری و تحلیل داده های کیفی است. مضمون استفاده شده در این پژوهش، متن نهج البلاغه بود که با تفحص در آن، روایات مربوطه استخراج و سپس با مراجعه به کتاب شرح نهج البلاغه(پیام امام) به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته شد. یافته ها: در این پژوهش 358 پیام از 38 خطبه، 13 نامه و 78 حکمت کدگذاری شد. این پیامها در مراحل بعد در 19 مفهوم، شش مقوله و دو بُعد دسته بندی شدند. نتیجه گیری: مفهوم خودکارامدی از منظر نهج البلاغه دارای دو بُعد است. بُعد اول، مقدمات؛ شامل سه مقوله خودشناسی و خودسازی، توکل به خداوند در کارها و دانش اندوزی و بُعد دوم، پیامدهاست که سه مقوله عملگرایی و استقامت در کار، حسابرسی و مراقبه و سعه صدر و شکیبایی در برابر مشکلات را در بر می گیرد و با مفهوم غربی آن در برخی ابعاد تفاوت دارد.