توریسم یک فعالیت بین رشته ای است که چندین فعالیت اقتصادی را دربرگرفته و به مهارت های متنوعی نیازمند است؛ بنابراین پیامدهای آن می تواند سایر بخش های اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد. این مقاله می کوشد روابط علّی و همگرایی بین مخارج توریسم و ارزش افزوده بخش های مختلف اقتصادی (کشاورزی، صنعت و خدمات) در کشورهای درحال توسعه در سال های 2011-1995 را با استفاده از آزمون علیت در چارچوب P-VECM و روش هم انباشتگی FMOLS بررسی کند.
نتایج آزمون علیت (کوتاه مدت و بلندمدت) در چارچوب P-VECM نشان می دهد در کوتاه مدت، هیچ رابطه علّی ای میان مخارج توریسم و ارزش افزوده بخش های کشاورزی و صنعت وجود ندارد، در حالی که علیت یک طرفه از مخارج توریسم به ارزش افزوده بخش خدمات وجود دارد. همچنین در بلندمدت، علیت یک طرفه از توریسم به ارزش افزوده بخش های کشاورزی و صنعت وجود دارد، درحالی که علیت دوطرفه بین مخارج توریسم و ارزش افزوده خدمات برقرار است. علاوه بر آن، نتایج بردارهای هم انباشتگی FMOLS نشان می دهد مخارج توریسم اثر مثبت و معناداری بر ارزش افزوده بخش های خدمات و صنعت داشته، اما این اثر بر ارزش افزوده بخش کشاورزی منفی و معنادار است.
مطالعه حاضر به معرفی عوامل مؤثر بر توسعه صادرات خدمات با فناوری بالا در ایران می پردازد. از آنجا که با ابلاغ سیاست های کلی برنامه پنجم توسعه، سیاستگذاران کشور به تدوین برنامه توسعه صادرات خدمات با فناوری بالا در بند 29 آن فراخوانده شدند، تبیین حوزه موضوعی خدمات با فناوری بالا و شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه صادرات آن در کشورمان هدف اصلی این مطالعه قرارگرفت.
بر این اساس ضمن مروری جامع بر ادبیات موضوعی از میان جامعه آماری 555 عضوی مورد مطالعه، تعداد 255 نفر از طریق روشهای نمونه گیری گروه بندی شده و با انتساب متناسب انتخاب، سپس با جمع آوری داده های مورد نیاز با استفاده از ابزارهای مراجعه به اسناد و مدارک، مصاحبه، تشکیل گروه های کانونی و پرسشنامه با ضریب پایایی 79 درصد، در قالب روش پژوهشی غیرآزمایشی پیمایشی، به استخراج عوامل و شاخص های هدفگذاری شده پژوهش با استفاده از مدل معادلات ساختاری (SEM) و از نرم افزار Lisrel بهره گرفته شده است.
نتایج مطالعه نشان می دهد که الزامات پایه و عوامل مربوطه، الزامات کارآیی و رقابت پذیری و الزامات ماندگاری و عوامل مربوطه از عوامل اصلی مؤثر در توسعه صادرات با فناوری بالا در جمهوری اسلامی ایران بوده که 80 درصد تغییرات الزامات پایه، 68 درصد الزامات رقابت پذیری و 84 درصد ماندگاری توسط مدل این تحقیق قابل احصاء است.
همچنین در این مطالعه با توجه به یافته ها برخی پیشنهادات کاربردی و علمی ارائه گردیده است.
همزمان با گسترش بحث جهانی شدن در کنار ظهور عصر اقتصاد دانش پایه، برخی از اقتصاددانان بر این باورند که بین المللی کردن بازارهای جهانی به ضرر کشورهای درحال توسعه خواهد بود. ازاین رو، منطقه گرایی و تشکیل ترتیبات منطقه ای مطرح شده تا از این طریق کشورها بتوانند خود را در مقابل مشکلات و بحران های جهانی حفظ کنند. در ضمن با شناخت مزیت های نسبی و تکیه بر ظرفیت های جدید عصر دانایی و تقویت نهادها و بسترهای اقتصاد دانش بنیان، ارتقای سرمایه گذاری خارجی و متعاقب آن رشد اقتصادی را در درون منطقه میسر سازند. در مقاله حاضر، پس از بررسی تئوری ها و ادبیات موضوع مشترک سه مبحث اقتصاد دانش بنیان، منطقه گرایی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی و در چارچوب الگوی اقتصادسنجی جاذبه، اثرات اقتصاد دانش بنیان در قالب الگوی همگرایی های اقتصادی – منطقه ای بر جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی کشورهای اسلامی عضو اکو مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان می دهد اقتصاد دانش بنیان اثرات مثبت بر جذب سرمایه گذاری خارجی بین کشورهای منتخب دارد؛ به طوری که طبق نتایج برآورد شده بهبود هر واحدی شاخص ترکیبی اقتصاد دانش بنیان در کشور میزبان در حدود ۴۱ میلیون دلار بر حجم سرمایه گذاری مستقیم خارجی افزوده است.