در این مقاله ، به بررسی سه بخش مدرنیزم ، هویت و سنت در نقاشی معاصر ایران ، پرداخته شده است . نقاشی به سبک رئالیزم از قرن نوزدهم توسط کمال الملک نقاش دربار قاجاریه معرفی و تثبیت شد و در قرن بیستم ، سبکهای مدرن نقاشی به تبعیت از سبکهای بین المللی نقاشی توسط دانشجویان تحصیل کرده در خارج ، وارد و در دانشگاهها آموزش داده شدند . با تعمق در آثار هنرمندان پنجاه سال گذشته ، میتوان متوجه تقسیم بندیهایی در آثار آنان شد . اولین دسته هنرمندان «مدرنیست» هستند که در راستای زبان بین المللی هنر نقاشی میکنند و دسته دوم که نوعی بازسازی از میراث گذشتگان را در قالب امروزی انجام میدهند ، «سنت گرایان نو» نام دارند و دسته سوم که در زمینه نگارگری معاصر فعالیت داشته و در احیای نقاشی اصیل ایرانی با وجود مشکلات فراوان کوشیدهاند...
روند حرکت و آفرینش های هنری دوران ، حاصل ذوق پایدار هنرمندان است که تجربه های خویش را به میراث گذشته و زنجیره ی تکامل و زیبایی را در زمان خود به اوج رسانده اند . نقد و بررسی این آثار نه به معنی پذیرفتن بی چون و چرای مطلق و همچنین نفی مطلب است ، بلکه استفاده از شکوفایی دوران و مطابقت با شرایط حال و آینده سؤال های زیر را به دنبال دارد : آیا می توان با بررسی نقوش آجری به نقش مایه هایی با کاربرد جدیدتر رسید و یا برای مصارف فرهنگی ...