فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۵۳۰ مورد.
شباهت های عرفانی آثار احمد جام با شش اثر عرفانی پیش از خود و ردّ نظریة امّی بودن وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از صفاتی که برخی مقامات نویسان به احمد جام نسبت داده اند «امّی بودن» وی است. آنان، با انتساب چنین صفتی به شیخ جام، همة گفته های او را برگرفته از الهام ربّانی و کشف و شهود عارفانه می دانند. اگر، بنا به نوشتة این مقامات نویسان، همة آثار و نوشته های احمد جام متأثر از «الهامات غیبی» باشد، این همه شباهت میان آثار او با نوشته های مشایخ متقدم چه می شود؟ و چگونه می توان این مشابهت ها را توجیه کرد؟ آیا مقامات نویسان، با این همه اصرار به نقش «الهام» در آثار شیخ، تلویحاً نخواسته اند که او را با «نبی امّی» برابر سازند؟ و از این راه بر مقامات و کرامات شیخ نزد آیندگان بیفزایند؟
در این مطالعه کوشیده ایم، ضمن مقدمه ای دربارة «الهام و وحی دل» عارفان، به سؤالات یادشده پاسخ دهیم. بدین منظور، آثار منثور شیخ جام را با شش اثر عرفانی متقدم سنجیدیم و به بررسی و تحلیل تشابهات تفسیری تأویلی و هم چنین تشابهات عرفانی این آثار پرداختیم و با نمودن وجوه تشابه به اثبات این نکته پرداختیم که احمد جام، بر اثر مطالعه و تحقیق، با میراث عرفانی پیش از خود کاملاً آشنا بوده و آثار او ترکیبی است از الهامات الهی و متأثر از گفته ها و نوشته های مشایخ پیشین.
رسالة فی حقیقة العشق
غوطه ای در دریای جان
تحلیل جغرافیای نمادین مکان- کهف در تفسیر عرائس البیان روزبهان با رویکرد نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از وجوه تأثیرگذاری قرآن کریم بر تفسیرهای عرفانی، توجه به بعد زمان و مکان در زندگی بشری است. نظریه های گوناگونی در نقد ادبی معاصر به تحلیل سیمای مکان می پردازند که از آن میان، نظریه افق-منظر میشل کولو در تحلیل تفسیر عرفانی روزبهان کارآمدتر است؛ زیرا این نظریه به عنوان شاخه ای از نقد مضمونی قادر است مکان را از عنصری در پس زمینة روایت، به عنصری نمادین و معنادار تبدیل سازد و جهان بینی عرفانی را از خلال تعامل میان انسان و محیط تبیین سازد. با توجه به این امر سؤال اینجاست که چه رابطه ای میان مکان-کهف و نگرش عرفانی روزبهان در عرائس البیانوجود دارد. به اجمال می توان گفت روزبهان بیشتر رویکردی پدیدارشناختی به مقولة مکان دارد. غار نمادی از یک خاطرة ازلی است که عارف می کوشد در مسیر سلوک خود آن را در قاب های مختلفی از مکاشفه های خود نمایان سازد. عارف در توصیف قاب های خود در یک مکان نمی ماند، بلکه از مکانی به مکان دیگر گذر می کند. از این رو، گاه از کهف بدن به کهف رعایت و سپس به کهف غیرت، روح، محبت و جز آن عبور می کند؛ بنابراین می توان گفت که مکان در تجربة عرفانی، واقعیتی محصور و عبور ناپذیر نیست، بلکه واقعیتی انعطاف پذیر است که عارف را در مسیر صیرورت و سلوک همراهی می کند.