گرایش های زنانه در حوزه های گوناگون اجتماعی، فلسفی، و ادبی از پدیده های دنیای مدرن، به ویژه پس از انقلاب صنعتی، به شمار می آید. این رویکرد بعدها، بر اثر تسهیل و گسترش ارتباطات بین فرهنگی ، از دنیای غرب به جهان عرب زبان و ایران نیز سرایت کرد و البته تأثیرات متفاوتی بر جای نهاد.
تحقیق حاضر بر این فرض استوار است که اندیشه های زنانه در هر دو حوزة فرهنگی و ادبی ویژگی ها و تمایلات مشترکی دارد. همچنین، اصلی ترین یافته های پژوهش نشان می دهد که جنبش زنان ایران و عرب، برای دست یافتن به وضعیتی مطلوب در خانواده و جامعه، هم زمان شکل گرفته است .
این مقاله کاوشی است در نحوة ورود این اندیشه به جامعة ایران و عرب که در آن تلاش شده است انعکاس رویکردهای زنانه در آثار ادبی این دو حوزة زبانی و فرهنگی بررسی شود. برای دست یابی به این نتیجه، نخست تاریخچة پیدایش و نضج تفکر زنانه در اروپا و سپس در دنیای عرب و ایران بررسی شده است. سپس با جست وجو در آثار ادبی این دو فرهنگ ، به ویژه داستان و رمان و شعرهای عربی و فارسی در قرن اخیر، مؤلفه های زنانه را در آن ها یافته و تحلیل و بررسی شده است.
هدف از این پژوهش شناخت ارتباط جنسیت شاعر با گزینش نوع شعر است. پژوهش حاضر با طرح این پرسش شکل گرفت که آیا خلق انواع ادبی با جنسیتِ شاعر ارتباط دارد؟ در جست وجوی یافتن پاسخ علمی، کوشش شد تا این موضوع از چند زاویه بررسی شود و با تلفیقی از رویکرد روان شناسیِ جنسیت، نقد فمینیستی، و نقد ادبی رابطة ذهن و متن ادبی مشخص و تفاوت نوع شعر مردانه از شعرِ زنانه تشخیص داده شود.
در این زمینه شاعران حماسی و آثارشان شناسایی و سپس اطلاعاتی از زنانِ شاعر و اشعار آن ها گردآوری شد. بر اساس این داده ها، در دورة زمانی سدة چهارم تا هشتم هجری قمری فقط مردان شعر حماسی سروده اند و بیست زنِ شاعر این دوره به سرودن این شیوة شعری تمایلی نداشته و نوع غنایی شعر را برگزیده اند. یافته های تحقیق تأثیر دو عامل را در تفاوت این گرایش نشان داد: ۱. تأثیر علل درونی و تفاوت جنسی با منشأ زیست شناختی، فیزیولوژیک، و روان شناختی؛ 2. تأثیر علل بیرونی، همچون جامعه و سنت های فرهنگی، در مناسبات زن و مرد در جامعه، شیوه رفتار، تجربه فرد، و گزینش نوعِ خاصی از شعر.
بررسی آثار نویسندگان مرد و به چالش کشیدن بیان و ذهنیّت مردان از زنان، یکی از مهم ترین رویکردها در مطالعات فمنیستی به شمارمی رود. در شعر أنسی الحاج و احمد شاملو، با چهره ویژه ای از زنان روبه رو می شویم؛ چهره ایی که گاه با معیارهای دنیای مدرن همساز است و زن را در جایگاه برابر با مرد نشان می دهد و گاه تحت تأثیر ذهنیّت تاریخی دو نویسنده، زن از موضع امروزی خود به جایگاه سنّتی اش سقوط می کند. در این جستار اشعار «الرّسولة بشَعرها الطّویل حتّی الینابیع» و «آیدا در آینه»، از دریچه نقد فمنیستی و در حوزه مطالعات ادبیّات تطبیقی مکتب فرانسه مقایسه شده است. مه م ترین نتایجی که از این پژوهش به دست آمده است عبارتند از: - دو اثر مورد بحث، دارای کلّیّتی مشابه هستند و بیان شعری در این دو اثر، بیانی مردانه است که در مواردی با معیارهای مربوط به مکتب اصالت زنان مغایرت دارد. - ترسیم چهره زن در دو اثر، از تأثیر بن مایه های اساطیری و مسائل تاریخی و فرهنگی بر ذهنیّت دو شاعر، برکنار نبوده است. - در بخش هایی از دو متن، أنسی الحاج و شاملو تحت تأثیر اندیشه های اجتماعی مدرن بوده اند. تأثیرپذیری از یافته های فمنیستی و نیز مفهوم انسان گرایی در غرب، نمونه هایی از آن است.