فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۹ مورد.
جادوی نحو در غزل سعدی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نویسنده بر آن است تا از منظری به کلام سعدی بپردازد که بتواند به دریافتی سبک شناسانه از نحو سعدی در غزلیات دست یابد. وی اشاره می کند که یکی از مسایلی که درباره کلام سعدی بسیار مطرح می شود، سبک طبیعی یا نحوی معیار است. شعر سعدی به نحو معیار یا نظم پایه زبان فارسی بسیار نزدیک است. از ویژگی های دیگر سخن او، کاربرد تمهیدات پیوندی است که در واقع استفاده از آن دسته از عناصر زبانی است که بندها و بخش های کلام را به هم متصل می کند.
نگاهی به مساله تضمین کلمات در زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تضمین مبحثی است که بعضی از علمای صرف و نحو در کتب خود به صورت استطرادی و در ضمن مبحث لزوم و تعدی فعل بدان پرداخته اند، ابن هشام انصاری در کتاب مغنی، باب هشتم، تحت عنوان « إشراب» با این عبارت : « قد یشرِبُون لفظاً مَعنَی لفظٍ فیعطونه حکمه و یسَمَی ذلک تضمیناً» بدان پرداخته است و از آنجایی که ابن هشام نحوی است، از دریچه نحو به این مطلب عنایت نموده است و از طرف دیگر، این اصطلاح در علم بدیع با رویکردی متفاوت با نحو، جایگاه مهمی را نیز به خود اختصاص داده است و علمای بلاغت نیز به صورت مبسوط به آن تحت عنوان (تضمین بیانی) پرداخته اند. در این مقاله بر آن شدیم که به جهت عدم فایده در تکرار تضمین بیانی، گریزی به آن نداشته باشیم و در مقابل، ضرورت بررسی این مطلب (تضمین نحوی) که سخت می توان آن را در کتب نحوی یافت و به جهت اهمیت آن، بیش از هر وقت دیگر ما را بر آن داشت که نگاهی به مساله تضمین در علم نحو همراه با نیم نگاهی به آن در زبان فارسی داشته باشیم تا چه باشد و چه در نظر آید. مساله ای که در تدریس صرف و نحو عربی در دانشگاه ها و همچنین در حوزه های علمیه بدان پرداخته نمی شود، یا در صورت پرداخت سهم کمی را به خود اختصاص داده است که رویکرد عناوین آمده در کتاب ها و مقاله های چاپ شده تاکنون گواهی بر این مدعا است.
وحدت «ساختاری واژگانی» جمله های همسانی (پیوسته)، یکی از الگوهای نحوی موسیقی آفرین در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی معنوی از شگرف ترین آثاری است که پیوسته مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. یکی از ویژگی های منحصر به فرد این شاهکار ادبی، وحدت «ساختاری واژگانی» جمله های همسانی (توازن نحوی و واژگانی) است. منظور از جمله های همسانی، جمله های مرکبی است که جمله واره هایشان با هم، رابطة همپایگی، تفسیری، بدلی یا تأکیدی دارند و هر یک از این جمله واره ها ممکن است مرکب وابسته باشند. باید اعتراف نمود که به نقش الگوهای نحوی، در ایجاد بلاغت و موسیقی کمتر توجه شده است. اگر صناعاتی مثل موازنه و ترصیع و... که مبتنی بر روش تسجیع و تکرار هستند، از دیدگاه نحوی بررسی شوند، روشن می شود که روش موازنه و ترصیع، جمله های همسانی است که ساختار زبانی و دستوری یکسانی دارند؛ یعنی این الگوی نحوی، بستر آن صناعات است. آنچه که الگوی وحدت «ساختاری واژگانی»، بر صنایع مذکور فزونی دارد، این است که در صنایع مذکور آهنگ واژگان و خصوصاً آهنگ پایانی جمله ها اهمیت دارد و کمتر به وحدت ساختار دستوری و وحدت واژگانی توجه می شود. مولانا به نحو شگفت انگیزی این الگوی نحوی را چه در دیوان و چه در مثنوی به کار می گیرد و از تکرار واژگان و ترکیبات و جمله ها ابایی ندارد. چه بسا همین ساختار یکسان، موجد موسیقی در شعر وی است. این مقاله در عین آنکه نکته ای دستوری را تبیین و توصیف می نماید، به بررسی زبان اثر از حیث زیبا شناختی نیز می پردازد که به سبک شناسی منجر می شود.
تعلق حروف جاره و تأثیر آن در تفسیر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حروف جاره به لحاظ داشتن وضعیتی خاص در میان حروف، برای ایجاد معانی خود، نیازمند ارتباط با دو لفظ دیگرند. از این پدیده نحویان با عنوان «تعلق حروف جر» تعبیر کرده¬اند. با عنایت به این مناط نیاز نداشتن حروف جری که به صورت زائد، و یا احیاناً در دیگر معانی به کار می¬روند، نیز استعمال غیر حرفی برخی از این حروف، تفسیر می¬گردد. در بیشتر موارد، تعیین متعلق به آسانی صورت می¬گیرد. اما گاه استفاده از حروف جر، در کلام از حالتی غیر معمول برخوردار بوده که در این مورد قرائن عقلی و نقلی و احیاناً سیاق و جز آن، مفسر را برای تعیین متعلق کمک می¬کند. یافتن و تعیین متعلق این حروف در درک صحیح معنا تأثیر گذار است و گاه با تعیین متعلقات گوناگون، عبارت به چند وجه، قرائت می¬شود.
کارکرد ایدئولوژی در لایه های سبکی داستان حسنک وزیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده: ادبیّات آیینه ای گویا از دیدگاه ها، افکار، عقاید، باورها و در یک کلام ایدئولوژی حاکم بر اذهان نسل های متمادی است که خواسته یا ناخواسته در آثار هر دوره بازتاب می یابد. گزارش بیهقی از داستان بردارکردن حسنک نیز از این بازتا ب ها خالی نیست. هدف این مقاله آن است که بازتاب انگاره های ذهنی و قلبی بیهقی را در این داستان برجسته-سازی کرده و مورد ارزیابی قراردهد در این راستا مسأله ی بنیادی مقاله این است که آیا متن از ایدئولوژی مؤلف تأثیر پذیرفته است؟ کیفیت و کمّیت این تأثیر پذیری به چه میزانی است و بازتاب آن در قلم بیهقی چگونه ارزیابی می شود؛ به همین منظور مبانی ایدئولوژیک نویسنده با تکیه بر اصول سبک شناسی لایه ای در سه لایه ی واژگانی، نحوی و بلاغی بررسی و تحلیل شده است. در پایان این نتیجه حاصل می گردد که هرچند بیهقی، شخصاً بر بی طرفی خود اصرار دارد، باز هم به طور ناخودآگاه و در پاره ای از موارد کاملاً خودآگاه و صریح، باورها و نظرات خود را در متن تسرّی می دهد. بسامد این بازتاب به ترتیب در بخش واژگان، نحو و بلاغت داستان دیده می شود.
شواهد نحوی شعری در کشف الاسرار
حوزه های تخصصی:
تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری شیواترین تفسیر عرفانی است که حله دلاویز ادب پارسی بر تن دارد. این تفسیر که به سبک مفسرین عامه نگارش یافته از اوایل قرن ششم «520 ه» به یادگار مانده است. از ویژگیهای سبکی این تفسیر که شیرینی آن را دو چندان کرده استناد به اشعار زیبا و لطیف عربی و فارسی است. در این تفسیر حدود هشتصد بیت شعر عربی مناسب حال و مقال آمده است که آنها را می توان تحت مقوله های: نحو، لغت، قرائت، بلاغت، دین، ادب، تاریخ و... مورد بررسی و تحلیل قرار داد. نگارنده این سطور در این مقاله با بضاعت مزجاه خود به ترجمه و تعیین منابع و مستندات شواهد نحوی شعری کشف الاسرار پرداخته امیدوار است در شماره های آتی بقیه مقوله ها را نیز به خواست خداوند متعال تقدیم خوانندگان گرامی و فرزانه بکند. در خاتمه امیدوار است خوانندگان فاضل هر سهو و زلتی را که مشاهده نمایند با عین رضا و نظر خطاپوش ملاحظه فرمایند
ساخت کهن گرا در شعر اخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بین شاعران معاصر، توجه اخوان به آثار گذشته زبان فارسی و عشق و علاقه او به فرهنگ پرباری که بردوش آن زبان است، شعرش را تجلی گاه بسیاری از عناصر زبان کهن کرده است. ساخت های کهن گرا بخشی از کهن گرایی نحوی شعر اخوان است که مقاله حاضر به بررسی و توصیف آن می پردازد. منظور از ساخت، مجموعه ای است که حداقل از دو جزء طبق نظم و ترتیب معینی پدید آمده است و کار معینی می کند. ساخت های کهن گرا در شعر اخوان به لحاظ آشنایی او با متون گذشته و تاثیری که از سازوکارهای شعر گذشته پذیرفته بسیار متنوع و گسترده است تا بدان حد که می توان گفت شعری از این شاعر بزرگ معاصر وجود ندارد که در آن گوشه چشمی به ساخت های گذشته زبان فارسی نینداخته باشد. ساختار جمله، فعل، ترکیب های وصفی، کاربرد نقش نمای اضافه، پرش ضمیر، جابجایی ارکان جمله و حذف، بخشی از جلوه های کهن گرایی در شعر اخوان است که مقاله حاضر به آن ها می پردازد. برخلاف نظر برخی از منتقدین که استفاده از عناصر زبان کهن را در شعر معاصر روا نمی دارند و آن را نوعی نبش قبر می پندارند، اخوان با کاربرد بجا و شایسته واژه ها و بافت ها و ساخت های کهن، با توانایی بی نظیر خود در حسن گزینش و ترکیب و هماهنگی بین زبان و محتوا، زبانی اصیل و فخیم و با صلابت آفریده است.
ساختار نحوی معارف بهاءولد براساس الگوی سبک شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت سبک و زبان هر اثری به دریافت و فهم درونمایه و مطالب آن، کمک بسیاری خواهد کرد؛ به ویژه زمانی که متن عرفانی و ادبی باشد. زبان در این متون تاحدّی از شکل معیار و ساختار اصلی خود خارج می شود. معارف،تنها اثر بهاءولد، بیانگر دل نوشته ها و حاصل حالات روحانی و عرفانی نویسنده است. مؤلف در آن با زبانی خاص و بیانی ویژه و شعرگونه عرفان و جهان بینی خود را به تصویر کشیده است؛ به همین سبب ازجمله متونی است که بی تردید در گروه متون ادبی قرار می گیرد و آن را برپایة الگوی سبک شناسی لایه ای (لایه های پنج گانه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک) می توان بررسی کرد. این مقاله می کوشد تا با دیدگاهی سبک شناسانه، نحو و ویژگی های نحوی معارفرا بررسی کند و با واکاوی لایه نحوی این اثر، برجستگی های نحوی و دستوری آن را تحلیل و تبیین کند. با این بررسی آشکار می شود که ساختار زبانی و نحوی معارفچه اندازه از شیوه گفتار شفاهی و زبان گفت و شنود رودررو تأثیر پذیرفته است. هم چنین دریافته می شود محتوای عرفانی متن و پیشه وعظ نگارنده آن تا چه اندازه بر ساختمان نحوی کلام تأثیر گذاشته است.
رمزگان و وجه: دو عامل متمایزکننده در سبک شناسی گفتمانی قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سبک شناسی گفتمانی، ادبیات ظرفی است برای بیان اندیشه ها و عقایدی که فقط به پدیدآورندة آن مربوط نیستند؛ بلکه با محیط و بافتی ارتباط دارند که متن مورد نظر در آن تولید شده است. با این وصف، ادبیات محصول گفتمانی است که در آن بالیده است و محیط، بافت، مسائل فرهنگی و ایدئولوژی مسلط بر دورانی که مولد آن متن خاص است، همگی در رشد و پیدایی آن تأثیرگذار هستند. در ادبیات فارسی، سبک خراسانی محصول گفتمانی است که وجه غالب آن وفور اندیشه های فلسفی و به ویژه خردگرایی است. این دوره با نفوذ اندیشه های عقلانی و خردورزی همراه است و اشعار ناصرخسرو به عنوان یکی از شاعران شاخص و تأثیرگذار و یکی از نمایندگان برجستة ادبیات قرن پنجم، نمونة برجسته ای از این شاخصه های فکری محسوب می شود. نکتة قابل توجه در اشعار این شاعر، نفوذ اندیشه های فلسفی و دینی است؛ به طوری که بخش اعظمی از دیوان قصاید او به این مضامین اختصاص داده شده است. در سبک شناسی لایه ای قصاید ناصرخسرو، با توجه به وفور مضامین فلسفی و دینی، می توان سبک خاص این شاعر را تبیین کرد و به این نکته دست یافت که آثار این شاعر نتیجة گفتمان غالب فرهنگی دورة سبک خراسانی بوده که بسامد مفاهیم فلسفی و عقلانی در آن کاملاً چشمگیر است. در این پژوهش، با تکیه بر سبک شناسی لایه ای، دو لایة واژگانی و نحوی در تعدادی از قصاید دیوان وی بررسی می شود تا روشن شود که گفتمان غالب فکری و فرهنگی آن دوره، در نوع سبک واژگانی و نحوی این آثار چه نمودی داشته است. هدف این پژوهش دست یافتن به رمزگان های مسلط قصاید ناصرخسرو به منظور تبیین تأثیر شرایط گفتمانی بر آن ها است؛ بنابراین، با بررسی لایة واژگانی، رمزگان های این قصاید ارائه خواهند شد. این پژوهش در لایة نحوی و بررسی وجوه به کاررفته در قصاید مذکور نیز به دنبال همین تأثیر است و طبق این بررسی روشن می شود که رمزگان های برجستة اشعار ناصرخسرو و همچنین وجوه به کاررفته در آن ها تحت تأثیر گفتمان فرهنگی عقلانی و خردگرایی دوران مؤلف است.
قواعد نحوی و نقش های ارتباطی حاصل عملکرد شان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحو و مکانیسم های نحوی در واقع به لحاظ کاربردی نوعی انعطاف پذیری را در اختیار گویشوران قرار می دهند که با استفاده از آن زبان می تواند برای القاء مقاصد ارتباطی مختلف جلوه های متفاوتی داشته باشد . نگارنده در این مقاله تلاش می کند تا فرآیندهای نحوی را از جهت انگیزه کاربردی و از چشم انداز کلامی مورد بررسی قرار دهد . این بدان معناست که آنچه بستر و زمینه اعمال فرآیند های نحوی است می بایست در چارچوب یک انگاره پویا به گونه ای که گوینده و شنونده در آن جایگاه خاص خود را دارند مورد بررسی قرار گیرد . در همین ارتباط از زاویه ای نقش گرایانه بین آن قسمت از پیام که زمینه گفتگو واقع می شود و دانش مشترک تلقی می گردد و آن قسمت که از نظر شنونده تازگی دارد تمایز قائل شدیم . زبان بعنوان وسیله ارتباط دارای عناصری است که در خلال مبادله پیام حشو هستند و تنها حاشیه ایمنی برای انتقال مناسب را فراهم می سازند .
ترکیبات خاص اشعار صائب و بیدل بر اساس روابط نحوی و هسته معنایی ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صائب تبریزی و بیدل دهلوی از نامدارترین شاعران سبک هندی هستند که هر کدام به نوبه خود در شاخه ایرانی و هندیِ سبک هندی، شعر این دوره را متحوّل کرده اند. اکثر محققانی که در شعر بیدل به تحقیق و پژوهش پرداخته اند، ترکیبات خاص را به عنوان یکی از مهمترین عوامل غموض زبان در انحصار شعر بیدل دانسته و در نوع ساخت و معنی این نوع ترکیبات کمتر تأمل کرده اند. در اینجا با تکیه بر اشعار صائب و بیدل، ترکیبات خاص در هر دو شاخه ایرانی و هندی شعر سبک هندی بررسی شده است. ترکیبات هر دو شاعر ابتدا از نظر «هسته معنایی» در دو گروه ترکیبات «برون مرکز» و «درون مرکز» طبقه بندی شده، سپس بر اساس «روابط نحوی ترکیب»، مدل های گوناگونی از ژرف ساخت ترکیبات هر دو شاعر ارائه شده است.
ترکیبات خاص صائب و بیدل در ژرف ساخت دارای روابط نحوی گوناگونی مانند رابطه مسندی، فاعلی، مفعولی، متممی و ... است. از نظر ساختار معنایی، ترکیبات خاص این دو شاعر متنوع تر از ترکیبات عادی در زبان معیار هستند، به طوری که بعضی از این ترکیبات از نظر معنا در زبان وجود ندارند.
کارکرد ممیز خاص در صفت شمارشی مرکب؛ ویژگی ممتاز سبک بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیدل دهلوی بزرگترین شاعر فارسی گوی هند است که دشواری و دیریابی را از مشخّصات اصلی سبک او به حساب آورده اند. از جمله بحث های تخصصی پیرامون سبک بیدل و دشواری های کلام او، پاره ای توجّهات نحوی اوست که کمتر مورد بررسی محقّقان شعرش قرار گرفته است. یکی از مسائل نحوی و دستوری در زبان شاعر، کاربرد فراوان صفت شمارشی مرکب و ممیز خاص به گونه ای ویژه و منحصرد به فرد است که آن را به مشخصه ممتاز و برجسته سبک بیدل تبدیل می کند. نگارندگان در این جُستار به بررسی انواع شیوه های به کارگیری صفت شمارشی مرکب در دیوان شعر بیدل با تکیه بر تمامی موارد موجود در دیوان او پرداخته اند که در نهایت منتج به این امور گردید: کاربرد صفات شمارشی مرکب و ممیز خاص به عنوان ویژگی سبکی، به سبب کثرت، تنوّع و چگونگی استعمال، در نوع خود کم نظیر و مختص بیدل دهلوی است؛ میان ممیز و معدود در شعر بیدل رابطه محکم و استواری از لحاظ معنایی حاکم است؛ ممیزها گاه به جای ابهام زدایی، بر ابهام کلام می افزایند؛ ممیزهای تصویری و خیال انگیز، بیشترین کاربرد را در شعر بیدل داراست؛ ممیزهای مادی با معدودهای انتزاعی بیشترین بسآمد را از میان دیگر تقسیمات در شعر بیدل به خود اختصاص داده است و دست آخر اینکه صفت های شمارشی در ترکیب صفت شمارشی مرکب + معدود، اعدادی محدودند به طوری که از اعداد یک، دو، یک دو، نه، صد و هزار تجاوز نمی کنند.
بازتاب دیدگاه شاعر در نحو منظومه ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر آمیزه ای از اندیشه و صور خیال است. اندیشه های شاعر، زبان اوست که در قالب شعر بیان شده است و به ذهن مخاطب متبادر می شود. جهان بینی شاعر و کیفیت تبیین امور، در ساخت جمله های او تأثیر می گذارد. در نتیجه هر کدام از سبک ها و ژانرهای ادبی، الگوهای دستوری مشخصی را برمی گزینند. این الگوهای دستوری در واقع بیان کننده نوع دیدگاه و ذهنیت حاکم بر آن سبک و یا موضوع ادبی هستند. عوامل دستوری که تفاوت های دیدگاه و نگرش مؤلّف را نسبت به موضوع یا مؤلّفه ای در متن نشان می دهد، بسیارند اما در این مقاله به دو عامل وجهیّت و متغیرهای زمان در مثنوی ویس و رامین اشاره می شود. هدف این پژوهش، روشن ساختن دیدگاه و نگرش فخرالدین اسعد گرگانی در به کارگیری فعل ها، قیدها، صفت ها و نیز چینش واژگان و انعکاس صدای وی در نحو جمله هاست. نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده بیانگر این است که نگرش شاعر تابعی است از غلبه رویداد محوری، و استفاده وی از قیدهای زمان حال، بیانگر واقع گرایی و اطمینان او درباره موضوع داستان است. صفات و خصوصیاتِ فخرالدین، رویکردی مطلق گرا و برابر دارد و از طریق ارجاع کلام به «لحظه سخن گفتن» و کاربرد زمان مضارع و قیدهای تأکید و ایجاب، باور قطعی و مسلّم شاعر نسبت به موضوع عشق و پیامدهای آن نشان داده می شود.
تحلیل نوعی تداخل زمانی در متون روایی قدیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان از ویژگی های انحصاری فعل است و در توالی جملات در یک متن مطابقت زمان افعال معمولاً رعایت شده و عدول از آن بدون دلیل، خلاف قاعده به شمار می رود و سوال برانگیز است؛ اما در متون روایی بنا به دلایلی گاهی از این توالی زمانی انحراف جسته می شود. این ویژگی خاص شایسته توضیح و توجیه علمی است، زیرا کمتر مورد توجه دستورنویسان و سبک شناسان قرار گرفته است و بعضاً برخی از مصححان را وادار به اصلاح های ناروا کرده است. در مقاله پیش روی، نمونه هایی استخراج شده از تداخل زمان افعال در متون منثور قدیم فارسی را- که درآن ها برخلاف زبان معیار امروز دو فعل ناهم زمان یا دو وجه گوناگون در جوار هم قرار گرفته است- در چندگروه ارائه کرده، به بررسی و تحلیل نحوی- معنایی آن ها پرداخته شده است. در توجیه مقبولیت چنین ویژگی سبک شناختی به گرته برداری از ساختار جمله های حالیه زبان عربی نیز توجه شده و چگونگی تأثیرگذاری آن بر مخاطب و علّت به کارگیری این شیوه نیز مورد بررسی قرار گرفته است