پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین توان قیمت گذاری بازار محصول و رقابت صنایع تولیدی با مدیریت سود می پردازد. در این پژوهش، برای کمی سازی مدیریت سود از مدل های مبتنی بر اقلام تعهّدیاختیاری استفاده شده است. در این راستا، دوفرضیه تدوین شده است و جهت آزمون این فرضیه ها، نمونه ای متشکل از 92 شرکت (460 سال- شرکت) از بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1388 الی 1392 انتخاب شد و برای آزمون آن ها، از روش داده های ترکیبی استفاده شده است. یافته های تجربی حاکی از آن است که بین توان قیمت گذاری بازار محصول و مدیریت سود، رابطه معنادار وجود دارد و این رابطه منفی است. شرکت هایی که توان قیمت گذاری بازار محصول کمتری دارند، مدیریت سود بالاتری را تجربه می کنند. علاوه بر این، یافته های پژوهش نشان می دهد که بین رقابت صنایع تولیدی (ساختار صنایع) و مدیریت سود، رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد.
قیمت گذاری"" فراتر از محاسبات پیچیده ی ""قیمت تمام شده"" خدمات و کالا است.
اوج ظرافت شرکتهای برتر در تشخیص و اجرای تکنیکهای قیمت گذاری است. گاه ""کاهش قیمتها"" از سوی مشتریان غیرمنصفانه تلقی شده و به دلیل آزردگی خاطر، محصول یا کالا طرد می شود. اما در مواردی حتی ""افزایش قیمت"" رغبت خریدار را افزون کرده است. این همه در شناسایی دقیق و اجرای صحیح قیمت گذاری است که در این اثر می خوانید.
خرده فروشی در زندگی کنونی با مجموعه ای از رسانه های متعدد و متنوع، و همچنین تغییر رفتار مصرف کننده شکل تازه ای به خود گرفته است.
درک این شکل تازه در فضای پر از ازدحام رسانه های متعدد و متنوع، سهم بازار بیشتری نصیب صاحبان خرده فروشی خواهد کرد. در غیراین صورت، خرده فروشی های سنتی با ابزارهای قدیمی به سرعت میدان را برای رقبای چابک با سپاهی از رسانه های متعدد خالی خواهند کرد.
بازاریابی سیاسی"" متکی بر ""بازاریابی"" و ""سیاست"" است. ""بازاریابی سیاسی"" در سالهای خیر، از سوی پژوهشگران حوزه ی بازاریابی با اقبال بیشتری روبه رو شده است؛ تا جایی که به تسامح شنیده می شود در حوزه ی سیاست کافی است همان ""اصول بازاریابی"" و ""ویزیتوری""، بویژه ""فروشندگی"" را تمام و کمال متناسب با اقتضائات اجتماعی، جغرافیایی، و سیاسی اجرا کرد.
باراک اوباما، رئیس جمهور فعلی امریکا، به گفته ی برخی صاحبنظران بازاریابی، اصول بازاریابی را در عمل به اجرا درآورد و نتیجه آن شد که توانست ""رقبای پرنفوذ"" و سنگین وزنی همچون مک کین، هیلاری کلینتون، و ... را با تمام پیشینه ی مطلوب امریکاییها از میدان بیرون راند.
اثر حاضر بخشی از تکنیکها و تاکتیکهای بازاریابی است که اوباما به کار انداخت تا بتواند رأی امریکاییها را برای خود بخرد. درباره ی درستی و نادرستی این تکنیکها این اثر چیزی نمی گوید بلکه، صحبت درباره ی سودمندی و کارآمدی این تکنیکها و تاکتیکها است که شخصی به نام اوباما را بر مسند قدرت نشاند.
لستر جانسون، استاد بازاریابی دانشگاه ملبورن استرالیا، به همراه همسرش در آذرماه و دی ماه 1393 به ایران سفر کردند.
خبر حضور آنها را همکارانمان در نشریه ی مطالعات ایرانیان (Iranian journal of management) به اطلاع رساندند.
جانسون پس از تماس تلفنی و قرار ملاقات، در گفت وگویی دلایل حضورش را در ایران تشریح کرد. وی همچنین مروری داشت بر مطالعاتش و پروژه هایی که کار کرده است.
نگاه جانسون از آن رو قابل تأمل است که هم نگرش خود را از سفر به ایران گفت، و هم ""بازاریابی گردشی"" را تشریح کرد. از آن مهمتر، با نگاه آسیب شناسی، بازاریابی گردشگری را در ایران ارزیابی کرد. پیشنهادهای جالبی نیز برای مدیران و مسئولان گردشگری ایران داشت که در این گفت وگو می خوانید.
در بازار رقابتی امروز نیروی فروش اهرم اجرایی سازمان ها در جذب مشتری و فروش کالا یا خدمات است. بنابراین این پژوهش با هدف شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر عملکردی نیروی فروش در ارتقای سطح درآمد سازمان در دفاتر خدمات بیمه صورت گرفته است. برای گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه خبره استفاده گردیده است. همچنین سازگاری پاسخ ها محاسبه و پایائی پرسشنامه مطلوب ارزیابی گردیده است. پس از شناسائی معیارهای اصلی از تکنیک مقایسه زوجی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی جهت تعیین اولویت معیارها و زیرمعیارها استفاده شده است. معیارهای اصلی موثر بر عملکرد نیروی فروش در سه دسته عوامل فردی، سازمانی و محیطی قابل تقسیم است. براساس بردار ویژه بدست آمد عوامل فردی با وزن نرمال شده ۰٫۴۹۸ از بیشترین اولویت برخوردار است. عوامل محیطی با وزن مشابه ۰٫۲۵۷ در اولویت میانی قرار دارد. عوامل سازمانی با وزن نرمال ۰٫۲۴۵ از کمترین اولویت برخوردار است. در میان عوامل فردی نیز بیشترین اولویت مربوط به انگیزش با وزن ۲۰۹/۰ است. همچنین ضریب سازگاری مقایسه های انجام شده نیز برابر ۰٫۰۲۸ذبدست آمده است که چون کوچکتر از ۰٫۱ می باشد بنابراین می توان به مقایسه های انجام شده اطمینان کرد.
در توجیه پدیده ضریب ارزش دفتری به ارزش بازار، دو دیدگاه موجود است. اقتصاددانان مالی معتقدند که این صرف بارده به دلیل ریسک زیاد سهام با ضریب B/M بالا است که منشأ این ریسک بازده ضعیف گذشته سهم است. در حالی که طرفداران مالی رفتاری معتقدند فراواکنشی سرمایه گذاران دلیل این پدیده است با تفکیک بازده گذشته به بازده مشهود و نامشهود و با استفاده از تکنیک رگرسیون اثر هر بخش از بازده گذشته بر بازده آتی بررسی شد. بازده نامشهودآن بخش از بازده گذشته یک سهم است که ارتباطی به عملکرد مالی سهم ندارد، در حالی که بازده مشهود آن بخش از بازدهی یک سهم است که در اثر افشای اطلاعات مالی در قالب صورت های مالی به بازار ایجاد می شود. نتایج حاکی از آن است که بازدهی آتی سهم ارتباطی به عملکرد مالی شرکت ندارد، در حالی که بازده آتی به صورت بسیار قوی با بازده نامشهود گذشته ارتباط معکوس دارد.لذا دلیل واقعی پدیده ضریب B/M، فراواکنشی سرمایه گذاران روی بازده نامشهود است.