از حدود 3 دهه پیش که مدیریت استراتژیک به عنوان تئوری جدید در مدیرت سازمان ها و شرکت ها مطرح گردیده است، به دلایلی همچون پیچیدگی ، بی ثباتی و ناپایداری محیطی، اشتیاق فراوانی از سوی محققان و صاحبنظران علوم در ارائه نظریات جدید همسو با شرایط محیطی، نشان داده شده است. از جمله این تحقیقات که همواره مورد توجه صاحبان صنایع قرار گرفته است مدل های تصمیم گیری در حالت وجود رقیب است. مقاله حاضر با استفاده از مفاهیم مدیریت استراتژیک، و علوم تصمیم گیری با معیارهای چندگانه(MADM) ، متدولوزیی را پیش روی مدیران قرار می دهد تا با استفاده از آن بتوانند موقعیت نسبی شرکت یا سازمان تحت مدیریت خود را در برابر رقبای خود ارزیابی نمایند.همراه با ارائه روش، یک مثال موردی نیز جهت درک هرچه بیشتر این روش آورده شده است.
در این مقاله موضوع انتخاب گزینه های مطلوب برای دستیابی به تکنولوژی مورد نیاز کشورهای در حال توسعه از طریق اعمال یکی از سیاستها اساسی "انجام فعالیتهای تحقیق و توسعه در واحد تولیدی"،"انتقال تکنولوژی و دانش فنی از منابع خارجی" و"خریداجزای محصول و مونتاژ آن" و از طریق استراتژی های " نوآوری محصول" ،"مهندسی معکوس"، "توسعه تکنولوژی داخلی "،"تولید تحت لیسانس خارجی"،"سرمایه گذاری خارجی" مورد مطالعه قرار می گیرد. در این مقاله برای انتخاب بهینه گزینه های دستیابی به تکنولوژی از طریق سیاستها و استراتژی های ممکن ، این مدل ریاضی دو مرحله ای پیشنهاد گردیده است. در مرحله اول با استفاده از معیارهای بحرانی ، کمی کیفی گزینه های مختلف مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته و در نتیجه ، شاخص مطلوب بودن هر یک از گزینه ها استخراج می گردد. در مرحله دوم بهینه سازی فرایند تلفیق سیاستها و استراتژی های تولید، تحقق و توسعه وبازرگانی یک شرکت تولیدی از طریق انتخاب برنامه های(پروژه های) تحقیق و توسعه ، انتقال تکنولوژی و واردات محصول به کمک یک مدل برنامه ریزی عدد صحیح 1-0 و با در نظر گرفتن محدودیتهای فنی ، مالی ، نیروی انسانی ، بازرگانی و اطلاعاتی صورت گرفته است.
"با توجه به جایگاه ویژه مدیریت دانش در سازمانهای امروزی و با توجه به این واقعیت که مدیریت دانش در گذر زمان و به شکل تدریجی کامل می شود؛ سازمانها و محققان بسیاری به ارائه الگوهای بلوغ مدیریت دانش(1) پرداخته اند. هر چند که از جنبه های مختلف بر بسیاری از این الگوها ایراداتی وارد شده و بررسی هایی در مورد آنها انجام شده است؛ اما این بررسی ها؛ به طور عمده موردی بوده و در دامنه محدودی از الگوها انجام شده، فاکتورهای محدودی را در نظر داشته و حتی در مواردی نیز تنها به بیان نقاط اشتراک و مشخصه های ظاهری الگو بسنده کرده اند. این در حالی است که به منظور توسعه الگوهای بلوغ، لازم است تا بررسی جامعی روی الگوها صورت گیرد و الزامات توسعه این الگوها درک شود.
از این رو و به منظور پوشش این خلا، اطلاعات مربوط به الگوهای مختلف مورد مطالعه عمیق و کیفی قرار گرفته، ضمن ارائه طبقه بندی الگوها بر اساس ویژگی هایی، همچون: میزان انعطاف پذیری، ساختار / توالی بلوغ، تمرکز بر ذی نفعان مختلف و جامعیت در نواحی کلیدی؛ این موارد در غالب سه دسته ویژگی عمومی، ساختاری و کاربردی/ قابلیتی قرار گرفته و موارد مورد اشاره در دسته کاربردی/ قابلیتی به عنوان الزامات کلان الگوهای بلوغ دانش معرفی شده اند. در نهایت با تحلیل نتایج و مقایسه های انجام شده، پیشنهادات و الزاماتی ارائه شده است که می تواند در راستای توسعه الگوهای بلوغ مدیریت دانش راهگشا باشد."