احسان لشگری تفرشی

احسان لشگری تفرشی

مدرک تحصیلی: استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه یزد

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۴۷ مورد از کل ۴۷ مورد.
۴۱.

پیکربندی نهادی برساخت فدرالیسم منطقه ای ذیل گفتمان مدیریت سیاسی ملوک الطوایفی در ایران عصر قاجاریه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گفتمان ملوک الطوایفی مدیریت سیاسی قلمرو فدرالیسم حکومت قاجاریه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸ تعداد دانلود : ۴۹
از نظرگاه جغرافیای سیاسی پسامدرن چگونگی اداره، کنترل و نظارت بر مناطق مختلف زیرمجموعه یک کشور و تنظیم مناسبات اقتصادی و اداری در جامعه و الگوهای قبض و بسط قدرت سیاسی در فضای سرزمینی، یک فرایند خطی و تعمیم گرا محسوب نمی شود. بلکه مجموعه ای از گفتمان ها به مثابه مجموعه ای از عناصر نظام یافته ذهنی که در مقطعی از تاریخ گفتمان های رقیب را از صحنه خارج نموده است؛ شکلواره متفاوتی از تفویض اختیارات را نسبت به نهادهای سیاسی- منطقه ای و در متن تاریخی قلمرو پدیدار می نمایند. در این راستا در عصر قاجاریه(1796- 1925) مفصل بندی توزیع قدرت سیاسی ذیل گفتمان ملوک الطوایفی دارای گسست گفتمانی با دوره های پیشین بود. از جمله در دوره سلسله های صفویه ذیل گفتمان تشیع و افشاریه ذیل گفتمان میلیتاریسم الگوی توزیع قدرت سیاسی در سطح قلمرو از تمرکز بیشتری برخوردار بود. در این پژوهش کوشش گردیده با اتکا به روش تفسیری و در چارچوب مفهوم حکومت مندی فوکو چگونگی پیکربندی نهادی برساخت فدرالیسم منطقه ای در عصر قاجاریه ذیل گفتمان ملوک الطوایفی تحلیل گردد. یافته های تحقیق نمایان گر آن است که در گفتمان ملوک الطوایفی حکومت قاجاریه؛ علی رغم اینکه حکمرانی مبتنی بر سلطنت فردی بود؛ لیکن هم ارزی مبتنی بر توزیع قدرت سیاسی میان حکومت مرکزی با ایلات، زمین داران روستایی، سرمایه داران شهری و روحانیت موجب عینیت یابی فدرالیسم منطقه ای در جغرافیای تاریخی ایران گردید. بطوری که اعمال حاکمیت پادشاهان قاجاریه در پهنه قلمرو بدون نیاز به تشکیل ارتش دائمی و فراگیر و گسترش بوروکراسی توسط دولت مرکزی صورت می پذیرفت و دال مرکزی کشورداری به سوی تمرکززدایی و غیرکانونی شدن سلسله مراتب مدیریت سیاسی قلمرو پیش رفت.
۴۲.

مقتضیات شناختی رابطه ی سیاست و فضای جغرافیایی در چارچوب ساختارگرایی با تأکید بر آرای هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیاست فضای جغرافیایی ساختارگرایی شناخت هگل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶ تعداد دانلود : ۴۴
تعیین چارچوب نظری شناختِ یک مفهوم بنیادین؛ یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است و ازجمله چگونگی شناخت اثرگذاری سیاست بر فضای جغرافیایی در مکاتب مختلف معرفت شناسی ازجمله در ساختارگرایی و به ویژه در آراء هگل متفاوت است. در این انگاره، حکومت در معنای وسیع خود حالت ناب واقعیت را که از اراد ه ی عقلانی انسان ها نشأت گرفته، نمایندگی می نماید. در این راستا کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری اثرپذیری معرفت شناختی جغرافیای سیاسی در مکتب ساختارگرایی هگلی ارائه گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در مکتب ساختارگرایی نظام سیاسی- اقتصادی حاکم در یک دوره ی تاریخی نقش عِلی و تعیین کنندگی را برای شکل گیری و حدوث تغییر فضایی داراست و فضای جغرافیایی در نظر آن ها چیزی جزء تحول ساخت ها و تغییر شکل آن ها نیست. بر این مبنا رویکردهای شناختی جغرافیای سیاسی ناظر به تبارشناسی ساخت سیاسی-اجتماعی حاکم در مقیاس ملی با استفاده از منطق دیالکتیک است.
۴۳.

جستاری در شناخت نظری مفهوم جغرافیای فرهنگی در چارچوب مکتب سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قلمرو هستی شناسی سازه انگاری جغرافیای فرهنگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱ تعداد دانلود : ۳۶
در فلسفه ی علم و به ویژه در علوم انسانی تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات موردمطالعه، دارای مبناهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه متفاوت و حتی متضاد می باشد. به عبارت دیگر شناخت یک مفهوم در مکاتب مختلف می تواند دارای تعاریف متضاد باشد. ازاین جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین؛، یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده ی حوزه ی معرفتی، جغرافیای فرهنگی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف فلسفی - سیاسی ازجمله در سازه انگاری متفاوت است. به طورکلی مهم ترین محورهای فکری سازه انگاری و مفروضات آن مشتمل بر اهمّیّت ساختار معنایی در شکل گیری و تکوین واقعیّت، نقش هویت در شکل دادن به منافع و کنش دولت ها، اهمّیّت دادن به تبیین تکوینی به جای تبیین عِلی و این که همه ی سازه انگاران واقعیّت را برساخته ی اجتماعی می دانند. در این پژوهش کوشش گردیده با مراجعه به مستندات معتبر نظری نوعی نگاه نقادانه در رابطه با شناخت جغرافیای فرهنگی در مکتب سازه انگاری ارائه گردد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصولاً ساحت هستی شناسانه جغرافیای فرهنگی در زیرمجموعه ی علوم جغرافیایی ناشی از ساختار بین الاذهانی یک جامعه ی مشترک انسانی در یک قلمرو فرهنگی- اجتماعی متمایز است.
۴۴.

جستاری در شناخت بازتاب فضایی عملکرد بازیگران سیاسی در چارچوب مکتب پدیدارشناسی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازیگران سیاسی فضای جغرافیایی پدیدارشناسی روش شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶ تعداد دانلود : ۳۴
در علوم جغرافیایی، شناخت چگونگی اثرگذاری بازیگران سیاسی در فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف ازجمله در مکتب پدیدارشناسی متفاوت است. مکتب پدیدارشناسی ازجمله مکاتب فرا اثبات گرا است که به ویژه در دوره ی معاصر رشد قابل توجهی در مطالعات جغرافیایی و به ویژه در شناخت رابطه ی سیاست و فضا یافته است. پدیدارشناسی از ناقدان مدرنیسم به شمار می رود و هرگونه افتراق بین ذهنیت و فضا را مردود می شمارد. در این پژوهش، کوشش گردیده با اتکا به روش توصیفی–تحلیلی کارکردهای شناختی مکتب پدیداری در رابطه با شناخت چگونگی کارکرد بازیگران سیاسی بر  فضا ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرآیندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از چارچوب های ذهنی و شهودی بازیگران تصمیم گیر متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم یابی ندارد. بر این مبنا تولید فضای جغرافیایی می تواند متأثر از احساسات، عواطف و ویژگی های شناختی بازیگران و اصحاب قدرت باشد و در جهت شناخت اثرات سیاست در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی می بایست به ابعاد فردگرا و شهودی بازیگران سیاسی نیز توجه نمود. در این راستا یکی از سطوح مطالعات سیاست و فضای جغرافیایی می بایست مشتمل بر طبقه بندی تجربیات زیسته بازیگران سیاسی و شالوده شکنی نسبت به امر بازنمایی شده توسط آن ها و اثرات آن در تولید فضای جغرافیایی باشد.
۴۵.

اثرات معرفت شناختی امر سیاسی در جغرافیای سیاسی نسبیت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امر سیاسی فضای جغرافیایی معرفت شناسی گفتمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶ تعداد دانلود : ۳۱
در دیدگاه کلاسیک همواره مطالعه بُعد سیاسی فضا به مثابه بن مایه هستی شناختی جغرافیای سیاسی مورد اهتمام بوده است. بتدریج از دهه 1980 با توسعه دیدگاه های فرا اثبات گرا در جغرافیای انسانی؛ سیاست در تمامی حوزه ها از دولت و احزاب سیاسی تا جنسیت، طبقات اجتماعی اثرگذار گردید و کوچکترین روابط قدرت را مورد توجه قرار داد که در قالب مفهوم امر سیاسی تداعی یافته است. امر سیاسی درصدد نقد سازمان یابی فضا بر مبنای منطق صوری و ارائه گونه های جدیدی از بازساخت معرفت شناسانه در مطالعه رابطه سیاست و فضا بوده است. در این مقاله کوشش گردیده تبعات معرفت شناختی اعتباردهی به امر سیاسی در مطالعه رابطه سیاست و فضا تبیین گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که اعتبار بخشی به کنشگری امر سیاسی سبب می گردند که فضاشناسی نیازمند معرفت شناسی اعتباری باشد. در این راستا ادراکات جمعی و بین الاذهانی است که وابستگی خاص به تحول تاریخی فضا و در نتیجه نیازمند تبارشناسی عامل قدرت داشته است. این تبارشناسی فضایی همواره در پیوند با تعارضی است که در جوامع بشری وجود دارد و امکان شناخت آنتاگونیستی فضا را شکل می دهد. بر این اساس معنای اجتماعی فضای جغرافیایی محل منازعه و مقاومت گروه های حاشیه ای و نیروهای هژمون در جامعه تلقی می گردد که در یک محدوده مشخص زمانی به نوعی تعادل سازشی می رسند. این فرایند موجب انطباق فزاینده الگوی معرفت شناختی جغرافیای فرهنگی و جغرافیای سیاسی با یکدیگر می گردد.
۴۶.

تبیین عاملیت ذهن در شناخت فضای جغرافیایی در چارچوب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضای جغرافیایی ذهن اِگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴ تعداد دانلود : ۵۶
در علوم جغرافیایی مفهوم فضا و موضوعات مرتبط با آن، ازجمله مفهوم برنامه ریزی و آمایش فضا از مفاهیم بنیادین قلمداد می گردد که تفسیر آن در مکاتب مختلف معرفت شناسی متفاوت است. در این راستا، امکان ظهور یکی از دریافت های بنیادین درباره ی فضای جغرافیایی بر پایه ی فلسفه ی اگزیستانسیالیسم به ویژه در تطبیق با آثار ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، قابل بررسی است. با وجود تفاوت های مکتبی عمیق در اگزیستانسیالیسم، فیلسوفان بر این باور مشترک اند که اندیشیدن فلسفی با موضوع انسان آغاز می شود و طبق باور آن ها زندگی بی معناست؛ مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. در اگزیستانسیالیسم سارتری، انسان محکوم به آزادی است و می بایست بار مسئولیت خود را به دوش بکشد که این مسئله در شناخت فرم ها و فرآیندهای جغرافیایی تبعات مهمی خواهد داشت. در این مقاله کوشش گردیده با رویکرد توصیفی - تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری، مفهوم نظری فضای جغرافیایی در دو ساحت "فضاشناسی" و "فضاسازی" در مکتب اگزیستانسیالیسم با تأکید بر آرای ژان پل سارتر تبیین گردد. نتایج پژوهش گویای آن است که مکتب اگزیستانسیالیسم، مورد تأکید سارتر قائل به شناخت فضا در چارچوب موضع ذهنی و معتقد به مکان مند بودن ذهن انسان است. در فضاسازی اگزیستانسیالیستی برای نیل به موقعیت های زیست بهتر در فضا، نیازمند اهمیت دهی بیش تر به تعامل آزادانه ی افراد با یکدیگر فارغ از تحمیلات ساختاری و نهادی ذیل مفهوم حکمروایی است.
۴۷.

جستاری نوین در کارکردشناسی دولت در جغرافیای سیاسی اثبات گرا در پرتو عملکرد سرمایه داری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دولت اثبات گرایی کارکرد فضای جغرافیایی سرمایه داری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۴
یکی از رویکردهای بنیادین تحلیل اثرات دولت مدرن به مثابه نهاد سیاسی اداره سرزمین در جغرافیای سیاسی انطباق کارکرد آن با مکاتب روش شناختی می باشد. چرا که لحاظ نمودن اثر دولت در تولید فضا در هر کدام از مکاتب روش شناسی دارای تبعات کارکردی متمایزی خواهد بود. در این راستا کوشش گردیده با روش توصیفی- تحلیلی و با تطبیق مفهوم و کارکرد دولت با رویکرد اثبات گرا؛ نظرگاه نوینی در رابطه با کارکردهای دولت در جغرافیای سیاسی اثبات گرا و در پرتو عملکرد سرمایه داری ارائه گردد. یافته های تحقیق بیان گر آن است که ساخت سیاسی مقیاس ملی در چارچوب مفهوم کشور و مقیاس فراملی مشتمل بر قلمرو فراکشوری الگوهای متفاوتی از کارکردشناسی دولت را در چارچوب روش شناسی اثبات گرا بدست می دهد. بطوری که در مقیاس ملی و در محدوده سرزمینی؛ تنها وظیفه دولت حفاظت از حقوق فردی، تضمین امنیت و آزادی شهروندان، دفاع از تمامیت ارضی کشور و ارائه برخی خدمات کارگزاری آن هم با تضمین رقابت کامل می باشد. در این چارچوب، فضای جغرافیایی بیرون از سیاست به رسمیت شناخته شده و تلاش برای برنامه ریزی فضایی برگرفته از خواست جامعه مدنی مفروض انگاشته می شود. در مقیاس فراملی نیز رابطه حاکمیت و فضا منبعث از نوعی رفتار قلمروخواهانه می باشد که میان کشورها و بازیگران سیاسی وجود دارد و سازنده مفاهیم و نظریات ژئوپلیتیک می باشد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان