مسأله سیاسی مسلمانان در اندیشه امام خمینی (ره) (1).(2) و (3)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقاله حاضر مجموعه کنفرانسهاى آقاى داوود فیرحى است که در دانشگاه تهران ارائه نموده و در سه قسمت ارائه گردیده است. وى در این کنفرانسها کوشیده است تا تفسیر از فقه سیاسى اسلام، که متناسب با عقلانیت است، ارائه دهد و چنین وانمود نماید که، رویدادهاى سیاسى ایران از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامى، متناسب با تفکر عقلانى غربى است. در قسمت اول این مقاله وى معتقد است اتفاقى که در جهان اسلام کنونى رخ داده عبارت است از، ظهور تحلیلهایى که الگوى جدید مسلمانى را به گونهاى با تعقل غربى پیوند داد و مسلمانان و به ویژه شیعیان سعى داشتهاند آنچه را که از تعقل غربى فهمیدهاند پوششى شرعى به آن داده و رویکردى جدید از مسائل سیاسى اسلام ارائه دهند. فیرحى همچنین مدعى شده است که، در حوزههاى سیاسى جهان اسلام دوگانگى وجود دارد که در تفکر غربى دیده نمىشود. در تفکر غربى، مذهب نه به عنوان امر مستقل از خواست مردم، بلکه از درون خواست مردم وارد دولت مىشود. بنابراین مىتوان گفت که براى خودش استقلالى ندارد، ولى تاکنون در این زمینه در جهان اسلام چنین تعادلى رخ نداده و به نوع ارتجاعى و سنتگرایى ختم شده و روشنگرى سکولار و سنتگرایى همیشه یکدیگر را خنثى نمودهاند. در قسمت دوم این مقاله، به معیارهاى قانونگذارى بر مبناى فقه سیاسى اسلام پرداخته شده و نظریات چند فقیه برجسته از قبیل امام خمینى قدسسره و آقاى نائینى رحمهمالله مطرح شده است. وى مدعى است که معیار قانونگذارى در جهان غرب مبتنى بر رأى اکثریت شهروندان است، اما در اسلام، رأى اکثریت باید کاشف از شریعت باشد و در واقع اکثریت در درون شریعت کاملاً مخلوط هستند و در درون شریعت است که قانونگذارى مىکنند نه در خارج آن. وى همچنین به مقایسه فقه سیاسى امام خمینى قدسسره و میرزاى نائینى رحمهمالله اشاره و آن دو را با هم مقایسه مىکند. در قسمت سوم این مقاله، تحولات سیاسى ایران در دهههاى گذشته تحلیل و با نظام مشروطه مقایسه گردیده و الگوى مرجعیت دینى از ویژگىهاى بارز نظام جمهورى اسلامى شمرده شده است.
فیرحى معتقد است که، الگوى جمهورى اسلامى اگر چه آن طور که امام خمینى قدسسره مطرح کرد دموکراسى را نفى نمىکند، اما در مقایسه با مشروطیت دموکراسى آن محدودتر و نخبهگرایانهتر مىباشد، ولى در عینحال، الگوى مشروطه هم یک محدودیت خیلى مهم داشته و همین محدودیت باعث شکست این الگو گردید و آن این که مشروطیت همیشه گرایش به سمت حذف اتوریته مذهب پیدا کرد به گونهاى که نهادى به عنوان نهاد ناظر دائمى در حوزه سیاسى مذهب وجود نداشت.
فیرحى معتقد است که، الگوى جمهورى اسلامى اگر چه آن طور که امام خمینى قدسسره مطرح کرد دموکراسى را نفى نمىکند، اما در مقایسه با مشروطیت دموکراسى آن محدودتر و نخبهگرایانهتر مىباشد، ولى در عینحال، الگوى مشروطه هم یک محدودیت خیلى مهم داشته و همین محدودیت باعث شکست این الگو گردید و آن این که مشروطیت همیشه گرایش به سمت حذف اتوریته مذهب پیدا کرد به گونهاى که نهادى به عنوان نهاد ناظر دائمى در حوزه سیاسى مذهب وجود نداشت.