فمینیسم و زن سالاری
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
نویسنده، جنبش زنان را از مهمترین پایههاى پیشرفت و حرکت به سوى دموکراسى و آزادىخواهى دانسته و به بررسى موانع پیش روى زنان، اشاره نمودهاند. وى برداشتهاى اصولگرایانه اسلامى را، مهمترین مانع دانسته و به موانع دیگر، از قبیل حس برترىخواهى برخى زنان، منع حضور مردان در استیفاى حقوق زنان به وسیله برخى فمینیستها و بالأخره نگرش آمارى به حضور زنان، در جامعه، توسط برخى فعالان امور زنان، اشاره کرده است.متن
اینترنت ، 12/2/83
مهمترین مانع پیش روى زنان، برداشتهاى اصولگرایانه اسلامى است. اگر به مطالب و دغدغههاى فمینیستهاى ایرانى در ده سال گذشته بنگرید، گمان نمىکنم در مقایسه با گفتارهاى امروزشان چندان تفاوتى وجود داشته باشد.
در میان آثار برخى از فمینیستها، گاهى اوقات نظراتى بروز مىکند که، نمىتوان آن را صرفا مبارزه براى کسب حقوق پایمال شده زنان و اصلاح قوانین ناعادلانه، تعبیر کرد.
نخست، گویى برخى از زنان در کارزار صلحطلبى و حقوق بشر و کلاً سیاست، خود را جنس برتر احساس مىکنند. در لابلاى گفتههاى بسیارى از زنان چنین پیشفرضى نهفته است. بدیهى است که، پرداختن به موضوع برترى نژادى زنان بر مردان یا برعکس، راه به جایى نخواهد برد. بنابراین زنان اگر، مىخواهند بر حضور پررنگتر در عرصههاى سیاسى تأکید کنند، لزومى ندارد که به چنین استدلال بىپایهاى دست بیازند.دوم، نگرشى که برخى از فمینیستها به مسائل زنان دارند، چنان است که گویى تنها زنان از مشکلاتشان آگاهند و بدین خاطر تنها باید خودشان براى استیفاى حقوق خود گام بردارند و حضور مردان را، جدى تلقى نمىکنند. درست است که مسائل زنان، مسائل ویژهاى است، اما لزوما بدین معنا نیست که، مردان قدرت درک و فهم آن را ندارند، یا به خاطر جنسیتشان، لزوما ضدیتى با آن دارند. اگر هر موضوع ویژهاى، بنا باشد تنها با افرادى که، خود ذىنفع هستند حل و فصل شود، نهایتا باید به یک نظام سندیکالیستى، براى حل مشکلات جامعه برسیم. معلمان مسائل ویژه خود را دارند، پیمانکاران هر رشتهاى مسائل مربوط خود و پزشکان نیز به همین ترتیب، با این جهت براى مشکلات کودکان و معلولان نیز باید تدبیر تازهاى اندیشید. براى نمونه، به مسئله حضور مردان در فراکسیون زنان مجلس ششم، که با تردیدهایى روبه رو شد، یا به نامزدى یکى از مردان، براى عضویت در هئیت رئیسه کمیسیون زنان، مىتوان اشاره کرد. نهایتا برخى از مردان و زنان جمهورىخواه، وى را، متقاعد کردند که، از چنین کارى صرفنظر کند.
سوم، برخى از فعالان امور زنان، هدف غائى خود را، نه برداشتن موانع بر سر راه نقشهاى اجتماعى و مدیریتى و حذف تبعیضهاى جنسیتى، که تنها رسیدن زنان در پستها و مقامهاى بالاتر مىبینند، تا باز آنها، راه دیگر زنان را هموار کنند. گویى براى برخى از آنان، حضور افراد در مدیریت، اهمیتى اصلى و غایى دارد، نگرش سهمیهخواهى، از چنین نگاه رمانتیکى، به حضور زنان ناشى مىشود. براى نمونه، خانم بنا در همان مصاحبه، اشاره مىکنند: «ما زنها را، در اکثر عرصههاى زندگى اجتماعى، به ویژه در سیاست لازم داریم. چرا که اگر در سیاست فعال باشند، مىتوانند راه را، براى زنان در سایر عرصهها هم، باز کنند». بنابراین دائما آمار حضور زنان در جایگاهها و موقعیتهاى مختلف سیاسى، مورد تجزیه و تحلیل قرار مىگیرد و از قلت نتایج آمارى شکوه و ناله مىشود.
وجود چنین خصلتهایى در فعالیت فمینیستها، جنبش تساوىخواهى زنان را، از جنبشى فراگیر، به تدریج به نوعى مبارزه قومى و محلى نزدیک مىکند. موضوع رفع تبعیض از زنان و اصلاح قوانین، خلاف حقوق بشر خواستى نیست که تنها زنان طالب آن بوده و حضور در مصادر تصمیمگیرى، رافع مشکلات باشند.
اشاره
1. نویسنده برداشتهاى اصولگرایانه اسلامى را، مهمترین مانع پیشروى زنان معرفى نموده و قوانین دینى را، قوانین ناعادلانه توصیف کرده است، که حقوق زنان را، پایمال مىکند و حال آنکه اسلام، به زن شخصیت، عزت و کرامت بخشید. دین اسلام، دین حکمت و تناسب است نه دین تساوى. عدالت در تناسب است، نه در تساوى و تشابه. آزادى حقیقى زمانى تحقق مىیابد که، هر کس در مسیر متناسب خود، بتواند آزادانه گام بر دارد.
2. نویسنده رفع تبعیض از زنان را، در گرو اصلاح قوانین خلاف حقوق بشر دانسته و گفته است که، این موضوعى نیست که تنها زنان طالب آن باشند. بزرگترین اشتباه مدافعان حقوق زنان و جنبش زنان آن است که، گمان مىکنند حقوق بشر مىتواند زنان را، به جایگاه اصلى و هدف غایى برساند.
مهمترین مانع پیش روى زنان، برداشتهاى اصولگرایانه اسلامى است. اگر به مطالب و دغدغههاى فمینیستهاى ایرانى در ده سال گذشته بنگرید، گمان نمىکنم در مقایسه با گفتارهاى امروزشان چندان تفاوتى وجود داشته باشد.
در میان آثار برخى از فمینیستها، گاهى اوقات نظراتى بروز مىکند که، نمىتوان آن را صرفا مبارزه براى کسب حقوق پایمال شده زنان و اصلاح قوانین ناعادلانه، تعبیر کرد.
نخست، گویى برخى از زنان در کارزار صلحطلبى و حقوق بشر و کلاً سیاست، خود را جنس برتر احساس مىکنند. در لابلاى گفتههاى بسیارى از زنان چنین پیشفرضى نهفته است. بدیهى است که، پرداختن به موضوع برترى نژادى زنان بر مردان یا برعکس، راه به جایى نخواهد برد. بنابراین زنان اگر، مىخواهند بر حضور پررنگتر در عرصههاى سیاسى تأکید کنند، لزومى ندارد که به چنین استدلال بىپایهاى دست بیازند.دوم، نگرشى که برخى از فمینیستها به مسائل زنان دارند، چنان است که گویى تنها زنان از مشکلاتشان آگاهند و بدین خاطر تنها باید خودشان براى استیفاى حقوق خود گام بردارند و حضور مردان را، جدى تلقى نمىکنند. درست است که مسائل زنان، مسائل ویژهاى است، اما لزوما بدین معنا نیست که، مردان قدرت درک و فهم آن را ندارند، یا به خاطر جنسیتشان، لزوما ضدیتى با آن دارند. اگر هر موضوع ویژهاى، بنا باشد تنها با افرادى که، خود ذىنفع هستند حل و فصل شود، نهایتا باید به یک نظام سندیکالیستى، براى حل مشکلات جامعه برسیم. معلمان مسائل ویژه خود را دارند، پیمانکاران هر رشتهاى مسائل مربوط خود و پزشکان نیز به همین ترتیب، با این جهت براى مشکلات کودکان و معلولان نیز باید تدبیر تازهاى اندیشید. براى نمونه، به مسئله حضور مردان در فراکسیون زنان مجلس ششم، که با تردیدهایى روبه رو شد، یا به نامزدى یکى از مردان، براى عضویت در هئیت رئیسه کمیسیون زنان، مىتوان اشاره کرد. نهایتا برخى از مردان و زنان جمهورىخواه، وى را، متقاعد کردند که، از چنین کارى صرفنظر کند.
سوم، برخى از فعالان امور زنان، هدف غائى خود را، نه برداشتن موانع بر سر راه نقشهاى اجتماعى و مدیریتى و حذف تبعیضهاى جنسیتى، که تنها رسیدن زنان در پستها و مقامهاى بالاتر مىبینند، تا باز آنها، راه دیگر زنان را هموار کنند. گویى براى برخى از آنان، حضور افراد در مدیریت، اهمیتى اصلى و غایى دارد، نگرش سهمیهخواهى، از چنین نگاه رمانتیکى، به حضور زنان ناشى مىشود. براى نمونه، خانم بنا در همان مصاحبه، اشاره مىکنند: «ما زنها را، در اکثر عرصههاى زندگى اجتماعى، به ویژه در سیاست لازم داریم. چرا که اگر در سیاست فعال باشند، مىتوانند راه را، براى زنان در سایر عرصهها هم، باز کنند». بنابراین دائما آمار حضور زنان در جایگاهها و موقعیتهاى مختلف سیاسى، مورد تجزیه و تحلیل قرار مىگیرد و از قلت نتایج آمارى شکوه و ناله مىشود.
وجود چنین خصلتهایى در فعالیت فمینیستها، جنبش تساوىخواهى زنان را، از جنبشى فراگیر، به تدریج به نوعى مبارزه قومى و محلى نزدیک مىکند. موضوع رفع تبعیض از زنان و اصلاح قوانین، خلاف حقوق بشر خواستى نیست که تنها زنان طالب آن بوده و حضور در مصادر تصمیمگیرى، رافع مشکلات باشند.
اشاره
1. نویسنده برداشتهاى اصولگرایانه اسلامى را، مهمترین مانع پیشروى زنان معرفى نموده و قوانین دینى را، قوانین ناعادلانه توصیف کرده است، که حقوق زنان را، پایمال مىکند و حال آنکه اسلام، به زن شخصیت، عزت و کرامت بخشید. دین اسلام، دین حکمت و تناسب است نه دین تساوى. عدالت در تناسب است، نه در تساوى و تشابه. آزادى حقیقى زمانى تحقق مىیابد که، هر کس در مسیر متناسب خود، بتواند آزادانه گام بر دارد.
2. نویسنده رفع تبعیض از زنان را، در گرو اصلاح قوانین خلاف حقوق بشر دانسته و گفته است که، این موضوعى نیست که تنها زنان طالب آن باشند. بزرگترین اشتباه مدافعان حقوق زنان و جنبش زنان آن است که، گمان مىکنند حقوق بشر مىتواند زنان را، به جایگاه اصلى و هدف غایى برساند.